پاسخ در چند محور ارائه میشود:
1. قبل از هر چیز باید درباره تعبیر دینی(اجل) و مرگ مطالبی ارائه شود: قران کریم می فرماید: (هوالذی خلقکم من طین ثم قضی اجلا و اجل مسمی عنده ثم انتم تمترون)[1]یعنی او کسی است که شما را از گل آفرید سپس مدتی مقرر داشت و اجل حتمی نزد اوست، با این همه شما تردید میکنید. برخی از اهل تفسیر در ذیل این آیه میگویند: اجل در اصل به معنی(مدت معین) است و(قضای اجل) به معنی تعیین مدت و یا به آخر رساندن مدت است، اما بسیار میشود، که به آخرین فرصت نیز اجل گفته می شود، مثلا میگویند (اجل دین) و موقع پرداخت بدهی رسیده است.
آنچه به قرینه سایر آیات قران و روایاتی که از طریق اهل بیت ـ علیهم السلام ـ به ما رسیده استفاده میشود، تفاوت این دو (اجل و اجل مسمی) در آن است که(اجل) به تنهایی به معنای عمر و وقت و مدت غیر حتمی است و(اجل مسمی) به معنی عمر و مدت حتمی است و به عبارت دیگر(اجل مسمی) مرگ طبیعی که کسی را از آن گریزی نیست و(اجل) مرگ زودرس است. با توجه به این توضیح ، بسیاری از مطالب روشن میشود، از جمله این که در برخی آیات آمده: (فاذا جاء اجلهم لا یستاخرون ساعه و لایستقدمون)[2]یعنی هنگامی که اجل آنها فرا رسد نه ساعتی به عقب میافتد و نه جلو. در این آیه منظور از(اجل) همان اجل مسمی و مرگ حتمی است یعنی وقتی انسان به عمر نهایی خود رسید همان مرگ حتمی و طبیعی او فرا میرسد و قابل تغییر و برگشت نیست. پس این آیه شامل مرگهای زودرس و نا به هنگام نمیشود.[3]
2. بر اساس روایات اجل بر دو نوع؛ محتوم و اجل موقوف تقسیم شده است. که به چند نمونه از آن اشاره میشود:
الف: امام صادق ـ علیه السلام ـ ذیل آیه مذکور فرمود: (هما اجلان، اجل محتوم و اجل موقوف)[4]
ب: در روایت دیگری فرمود: (اجلی غیر مسمی و موقوف قابل تقدم و تاخر است، اما اجل مسمی قابل تغییر نیست.[5]
ج: در روایتی دیگر فرمود: اجل مقضی همان اجل محتوم است.[6]
با توجه به این روایات و آیات یاد شده معلوم میشود گرچه هر دو اجل از ناحیه خدا تعین می شود، یکی به طور مطلق و دیگری به صورت مشروط و یا معلق. درست مثل این که میگوییم: این چراغ بعد از بیست ساعت بدون هیچ قید و شرط خاموش میشود و نیز میگویم: اگر طوفان بوزد، بعد از دو ساعت خاموش خواهد شد، در مورد انسان و اقوام و ملتها نیز چنین است. میگوییم، خداوند اراده کرده است که فلان شخص پس از فلان مقدار عمر به طور قطع از میان برود و نیز میگویم اگر ظلم و ستم و نفاق و تفرقه و سهلانگاری و تنبلی را پیشه خود سازد، در یک سوّم آن مدت از بین خواهند رفت، هر دو اجل از ناحیه خدا است؛ یکی مطلق و دیگر مشروط.[7]
3. با توجه به دو نکته یاد شده درک پاسخ به آسانی ممکن خواهد شد، بدین بیان که اگر در روایات آمده: صله رحم عمر را زیاد میکند و یا قطع رحم عمر را کم میکند، و یا صدقه دادن, عمر را زیاد میکند، و یا دعا و توسل به اولیاء الهی, اجل را به تأخیر می اندازد؛ یعنی مثلا خداوند مقدر کرده که اگر فلان شخصی اهل صدقه و صله رحم و نیایش بود، فلان اندازه عمر کند(مثلا 80 سال) و اگر نبود، مثلا(50 سال). لذا در برخی روایات آمده که از امام معصوم ـ علیه السلام ـ سوال شد که با صله ارحام چگونه عمر طولانی میشود؟ حضرت در پاسخ فرمود: مثلا اگر کسی مدت عمرش10 سال مقرر شده و او صله ارحام کند, خداوند به فرشتهها دستور میدهد که یک نقطه در کنار عدد یاد شده بگذارند تا مثلا بشود(100). در این زمینه روایات فراوان است به عنوان نمونه به چند روایت اشاره میشود:
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: صدقه دادن آشکار، هفتاد نوع بلا را دور میسازد.[8] در روایت دیگر آمده صدقه: در شب، مرگ بد را از انسان دفع میکند.[9]
و در روایت دیگری آمده: که امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: هر کس در ماه رمضان صدقه دهد، خداوند هفتاد نوع بلا را از او بگرداند.[10]
و در روایتی دیگر از امام باقر ـ علیه السلام ـ رسیده که فرمود: نیکی به دیگران و صدقه دادن فقر و تهی دستی را از انسان دور و عمر را زیاد میکند، و این هر دو از کسی که آنها را بجا آورد هفتاد نوع مرگ بد را (مانند سوختن، غرق شدن و مرگ نا به هنگام) دور میسازد.[11]
این گونه روایات که در موارد و موضوعات مختلف فراوان رسیده است، همه گویای این نکته است که اعمال نیک در طولانی شدن عمر میتواند موثر باشد؛ چنان که برخی عوامل دیگر همچون ترک صله رحم و یا انجام برخی گناهان عمر را کوتاه می کند.
پس کسی که با برخی عوامل معنوی همچون صله رحم و صدقه, جلو وقوع حادثه را بگیرد طبعا مرگ او به تاخیر میافتد و اگر مثلا از دادن صدقه خودداری کند و حادثهای واقع شود سبب مرگ او میشود، این روشنترین دلیل بر تاثیر صدقه و امثال آن در جلوگیری از مرگ غیر حتمی است.
4. یکی از پاسخهای که درباره این گونه شبهات مطرح است جریان تفاوت میان قضا و قدر است؛ بدین بیان که قضا و حکم حتمی الهی قابل تغییر نیست. اما تقدیر(قدر) قابل تغییراست.
یکی از بزرگان در تشریح این مساله میگوید: تقدیر قابل تغییر است، چون مقدمات یک شیء فراهم میشود اگر مقدمات بعید باشد، هنوز باید چند واسطهی دیگر تحقق یابد تا به آن برسد، و اگر تقدیر قریب باشد چون هنوز علت تامه تحقق آن پدیده, حاصل نشده، ممکن است به سبب عوامل و موانعی از وقوع آن جلوگیری شود. با توجه به این نکته، معنای بسیار از روایاتی که در باب تقدیر آمده روشن میشود.
چرا که معنای تقدیر این است که زمینه و شرایط برای شما فراهم است ولی ممکن است مانعی پیش آید. پس این عامل جدید، موجب تغییر تقدیر میشود. مثلا با صدقه دادن و یا دعا کردن جلو وقوع آن گرفته می شود؛ اما همین تغییری که جدیدا حاصل شده به قضای حتمی الهی است و منافاتی با علم الهی ندارد.(برای اطلاع بیشتر به منبع ذیل مراجعه شود)[12]
بنابر این درست است که از قبل طول عمر انسانها و چگونگی مرگشان نزد خداوند معلوم و معین است, اما این بدان معنا نیست که خود انسان و افعال و کردارش در تعیین زمان مرگش تأثیرگذار نیست و آدمی دست بسته است, خیر هم عوامل و موانع مادی و طبیعی, (همچون بیماری ها) و هم اسباب وسایل و موانع معنوی (دعا و صدقه و گناه ) که انسان با اختیار خویش آنها را فراهم می کند در نوع و تعیین زمان مرگش دخیل است. با این وجود همه این امور و مقدرات آدمی به همراه تغییرات آنها بواسطه برخی عوامل و موانع, از پیش نزد خدا معلوم است. لذا خداوند متعال هم علم دارد که انسان چه زمانی مرگش فرا می رسد, هم علم دارد که این انسان با اراده و اختیار خویش, اسباب و موانع ( مادی و معنوی) عمرش را فراهم می کند و باعث تأخیر و یا تأجیل مرگش می شود.
پی نوشت ها:
[1] . انعام/ 2.
[2] . اعراف/ 34.
[3] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، نشر مکتبالاسلامیه، ج 5، ص 150.
[4] . تفسیر نور الثقلین ج 1، ص 704.
[5] . همان.
[6] . همان.
[7] . تفسیر نمونه، ج 5، ص 150.
[8] . ثواب الاعمال، ترجمه علی اکبر غفاری، تهران، نشر کتاب فروشی صدوق، ص 162 ـ 165.
[9] . همان.
[10] . همان.
[11] . همان.
[12] . مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قران، خدا شناسی، کیهان شناسی، انسان شناسی، نشر موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1380 ش، ج3و1، ص210،211.