خداوند هر عده ای را در عصر به خصوص آفریده است؟ مثلا چرا خدا ما را، در زمان پیامبر (ص) یا عصر ظهور نیافریده است؟

خداوند هر عده ای را در عصر به خصوص آفریده است؟ مثلا چرا خدا ما را، در زمان پیامبر (ص) یا عصر ظهور نیافریده است؟

طبق آیات و روایات، نظام آفرینش، بهترین نظام می باشد و خداوند، نیز فیاض مطلق است به هر موجودی همان وجود و همان اندازه از کمال و زیبائی را می دهد که می تواند بپذیرد، خداوند متعال می فرماید: الذی احسن کل شیء خلقه… او همان کسی است که هر چه را آفرید نیکو آفرید و به تعبیر دیگر بنای کاخ عظیم خلقت را بر نظام احسن یعنی بر چنان نظمی استوار کرد که از آن کاملتر تصور نمی شد. در میان همه موجودات پیوند و هماهنگی ایجاد کرد و به هر کدام آنچه با زبان حال می خواستند عطا فرمود.[1] پس لازم است در ابتدا نظام عالم را بشناسیم که آیا یک نظام قراردادی است یا یک نظام ذاتی؟
آیا معنای خلقت و آفرینش این است که خداوند مجموعی از اشیاء و حوادث می آفریند در حالی که هیچ رابطه وا قعی و ذاتی میان آنها نیست ،بعد آنها را به صف می کشد و یکی را پشت سر دیگری قرار می دهد و نظام عالم پیدا می شود؟ یا آنکه روابط علل و اسباب با معلولات و مسببات شان طوری است که قرار گرفتن هر معلول و مسببی در دنیای علت و سبب، عین وجود آن معلول است و به اصطلاح: «مرتبه هر وجود در نظام طولی و عرضی جهان مقوّم ذات آن وجود است» همانند مراتب اعداد که با جابجا کردن تنها مرتبه عوض نمی شود بلکه ماهیت تغییر می کند مثلا عدد پنج ماهیتش پنج است، و پنج بودن پنج به این است که میان عدد چهار و شش باشد  و فرض وقوع عدد پنج در میان عدد شش و هشت مساوی است با نبود پنج بلکه آن چه هست هفت است که در جای خود قرار دارد. مثلا سعدی، در مرتبه و درجه خاصی از شرائط زمانی و مکانی قرار گرفته است که در نتیجه از لحاظ زمانی بر ما مقدم است، آیا سعدی آفریده شده و سپس در آن شرایط خاص قرار گرفته است، و یا وجود سعدی مساوی است با آن درجه خاص در وجود و با همه آن شرایط؟ جدا کردن سعدی از زمان و مکان خود یعنی جدا کردن سعدی از خود یعنی سعدی، سعدی نباشد. پس نظام موجودات، عین و جود آنها است که از ناحیه ذات حق افاضه می شود. چون وجود موجودات و مرتبه وجود آنها یکی است اراده وجود آنها عین اراده نظام و اراده نظام، عین اراده وجود آنها است. و ما امرنا الا واحده[2]،[3] علیت علت و معلولیت معلول، جعلی و قرار دادی نیست، وقتی (الف) علت (ب) است به خاطر خصوصیتی است که در ذات الف وجود دارد و آن را علت ب ساخته است و نیز ب که معلول است خصوصیتی دارد که بخاطر آن مربوط به الف گشته است. البته این خصوصیت چیزی جز نحوه وجود آنها نیست، بین علت و معلول یک ارتباط واقعی و حقیقی وجود دارد، اعتباری و قراردادی نیست، عارضی و قابل انتقال نیز نمی باشد. این ارتباط از ذات علت و ذات معلول، بر می خیزد. معلول به تمام ذات خود مرتبط با علت است و علت نیز، به تمام ذات خود، منشأ صدور معلول است.
استاد مطهری در عدل الهی در این باره می نویسندخداوند زردآلو را زرد آلو نکرده است، بلکه زردآلو را ایجاد کرده است یعنی خداوند اشیاء را آفریده در حالی که آنها ذاتاً با هم اختلاف دارند، خداوند زمان را آفریده است زمان خاصیت معینی دارد، گذشته و حال و آینده در آن هست، نباید پنداشت که در آغاز، زمان را به صورت یک مجموعه که همه اجزاء آن با هم است آفریده و سپس آن را کش داده و به صورت فعلی در آورده است، در آیه شریفه «ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی» از کلمه «خلقه» استفاده می شود، که هر چیز، خلقت خاصی دارد که مال خود او است و خدا همان خلقت خاص را به او داده است. حقیقت، این است که جهان به همین گونه که هست، امکان وجود داشته است و در واقع هر جزئی از اجزاء جهان نیز آفرینش معینی درباره آن امکان داشته است و خدا همان آفرینش را به آن داده است. رحمت پروردگار هیچ موجود مستعدی را محروم نمی سازد ولی استعداد و ظرفیّت موجودات هم یکسان نمی باشد. استعدادها مختلف است و این اختلاف ذاتی جهان است.
استاد مطهری در عدل الهی می فرمایند: جهان هستی نظامات و قوانین ذاتی و لا یتغیر دارد و به موجب آن هر شیء و هر پدیده مکان و موقعیت خاصی دارد و تغییر و تبدیل در آن راه ندارد.[4]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. اصول فلسفه و روش رئالیسم، علامه طباطبایی، جلد سوم مقاله هشتم و نهم.
2. عدل الهی، شهید مطهری.

پی نوشت ها:
[1] . تفسیر نمونه، سوره الم سجده آیه 7، شدهم از تفسیر نمونه نقل شده در ذیل آیه ذکر شده.
[2] . قمر/50.
[3] . مطهری، مرتضی، عدل الهی، حسینیه ارشاد، چاپخانه اتحاد، 1349، صص 44، 43، 42، 41؛ و اصول فلسفه و روش رئالیسم، ضرورت و مکان، مستفاد از مقاله هشتم و نهم، ج 3، صص 98 و 99.
[4] . همان، ص67.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید