آیا ملائکه مختارند یا خیر؟ اگر مختار نیستند پس فطرس ملک چه خطایی را توانست مرتکب شود که باعث گرفتاری او شد؟

آیا ملائکه مختارند یا خیر؟ اگر مختار نیستند پس فطرس ملک چه خطایی را توانست مرتکب شود که باعث گرفتاری او شد؟

ابتداءً لازم است به صورت اختصار به اوصاف کلّی ملائکه که در قرآن و روایات آمده اشاره شود:
1. فرشتگان موجوداتی عاقل و با شعورند، و بندگان گرامی خدا هستند.[1] 2. آنها وظائف مهم و بسیار متنوعی از سوی خدا بر عهده دارند، گروهی حاملان عرش،[2] گروهی مدیران امر،[3] گروهی قابض ارواحند،[4] و گروهی مراقب اعمال،[5] و حافظان انسان از خطرات،[6] و گروهی مأمور عذاب الهی،[7] و گروهی امدادگران الهی،[8] و بالاخره گروهی مبلغان وحیند.[9] 3. آنها پیوسته مشغول تسبیح و تقدیس خداوند هستند.[10] 4. با این حال انسان به حسب استعداد تکامل برتر از آنها است.[11] 5. آنها گاه به صورت انسان متمثّل می‌شوند.[12] 6. تعداد آنها بقدری زیاد است که قابل مقایسه با انسان نیست.[13] 7. آنها غذا نمی‌خورند، و نمی‌نوشند و ازدواج و زاد و ولد ندارند.[14] 8. آنها خواب و سستی و غفلت ندارند.[15] 9. آنها مقامات مختلف و مراتب متفاوتی دارند، بعضی همیشه در رکوع، و بعضی همیشه در سجودند.[16] 10. آنها سر بر فرمان خدا دارند و هرگز معصیت نمی‌کنند، چنانکه قرآن می‌فرماید: «فرشتگان هرگز در سخن بر او (خدا) پیشی نمی‌گیرند، (و پیوسته) به فرمان او عمل می‌کنند، از نکته اخیر روشن شد، که ملائکه معصوم می‌باشند، در نتیجه گناه و نافرمانی خدا را نمی‌کنند و همچنین می‌توان نتیجه گرفت که ملائکه دارای اختیار هستند.[17] زیرا عدم معصیت و فرمانبرداری از آنها آنگاه ممدوح ‌است که صاحب اختیار باشند، از این گذشته منشأ اختیار هر کسی علم و عقل او می‌باشد، و ملائکه عقل محض و خالص می‌باشند، چنانکه علی ـ علیه‌السّلام ـ فرمود: خداوند ملک را آفرید و در او عقل قرار داد، ولی در انسان هم عقل قرار دادو هم شهوت.[18] و از مطالب گذشته هم می‌توان نتیجه گرفت که ملائکه دارای تجردند، و از این مادّه کثیف خلق نشده‌اند.[19] و بال هم در ملک، مراد و کنایه از قدرت آنها است.[20] امّا قضیه‌ای فطرس ملک, اصل آن در بحار آمده، که مرحوم مجلسی آن را از خرائج راوندی نقل نموده است که خداوند او را برای کاری فرستاد، مقداری در آن کار کندی کرد و سرعت به خرج نداد، خداوند بال او را شکست و او رادر جزیره  دوردستی انداخت… سرانجام براثر ولادت امام حسین ـ علیه‌السّلام ـ و تبرک به گهواره آن حضرت بال او برگشت (و به مقام قبلی خود عودت نمود)…[21] از این مسئله چند جواب می‌شود داد:
1. روایت فوق، روایت واحدی است که سند معتبری هم برای آن ذکر نشده است،  لذا نمی‌تواند در مقابل آیاتی که ملائکه را معصوم می‌دانند، قد علم کند، مخصوصاً که ما حق نداریم به روایاتی که مخالف قرآن است عمل کنیم.
2. توجیه دیگر این است که فطرس ملک بر فرضی که ملک آسمانی باشد، خطا و معصیتی انجام نداد، بلکه فقط ترک اولای از او سرزده، و شاهد این توجیه متن روایت است (بفته الله فی شیء فابطأه…)[22] که فقط در انجام امر تأخیری از او سر زد، و با سرعت انجام نداد بلکه با کندی و تانّی و تأخیر اقدام کرد، نه این‌که اصل فرمان خدا را مخالفت نموده باشد شبیه جریان حضرت آدم[23] و یونس[24] که ترک اولای از آن دو سر زد، و چون شخصیت‌های باعظمتی بودند، به همان مقدار هم از آنها انتظار نبود، لذا خداوند تنبیه نمود. در قضیه فطرس هم همین باشد که ترک اولای انجام داده است خداوند تنبیهی نمود تا به مقام اوّلی خود برگردد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تفسیر نمونه، آیت‌الله مکارم شیرازی، ج 18، ص 166ـ176.
2. تفسیر نمونه، ج 26، ص 136.
3. تفسیر نمونه، ص 16 و ص 237ـ243.

پی نوشت ها:
[1] . انبیاء/ 26.
[2] . حاقه/ 17.
[3] . نازعات/ 5.
[4] . اعراف/ 37.
[5] . انفطار/ 10ـ13.
[6] . انعام/ 61.
[7] . هود/ 77.
[8] . احزاب/ 9.
[9] . نحل/ 2.
[10] . شوری/ 5.
[11] . بقره/ 30ـ34.
[12] . مریم/ 17، هود/ 69 و 77، هود/ 78.
[13] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ‌داراحیاء التراث العربی، ج 59، ص 176، ح7.
[14] . همان، ح 59،‌ ص 174، روایت 4.
[15] . همان، ص 175.
[16] . صافات، 164ـ166، و بحارالانوار، پیشین، ج 59،‌ ص 174.
[17] . انصاری قمی، نهج‌البلاغه، ص 37، خطبه 1 «گروهی از آنان در صفوفی که از هم پراکنده نمی‌شود قرار دارند و عقولشان گرفتار سهو و نسیان نمی‌شود…» تمامی این اوصاف آنگاه جنبه مدحی پیدا می‌کند که دارای اختیار باشند و ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 18، ص 175ـ176.
[18] . الحر العاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج11، ص 164.
[19] . ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ هشتم، 1370، ج 18، ص 176.
[20] . همان، ‌ح 18، ص 168.
[21] . بحارالانوار، پیشین، ج 44، ص 182، روایت 7.
[22] . همان.
[23] . طه/ 121.
[24] . انبیاء/ 87.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید