چرا خداوندی که قدرت «کن فیکون» را دارد، زمین و آسمان را چند شبانه روز آفرید؟

چرا خداوندی که قدرت «کن فیکون» را دارد، زمین و آسمان را چند شبانه روز آفرید؟

معنای قدرت
در تعریف قدرت گفته‌اند: اگر فاعلی در کارهای خود، به گونه‌ای باشد که هر گاه خواست بتواند فعلی را انجام دهد و هر گاه نخواست، انجام ندهد در این صورت می‌گوییم: «این فاعل دارای قدرت است، به عبارت دیگر وقتی می‌گوییم فاعل قدرت دارد، یعنی به گونه ای است و دارای صفتی است که بر اساس این صفت، هر وقت اراده کند آن کار را انجام می‌دهد و هر وقت اراده نکند، انجام نمی‌دهد.
بنابراین، ‌هنگامی که می‌گوییم کاری مقدور خداوند یا هر قادر دیگری است، معنایش این نیست که حتماً تحقق پیدا کند، بلکه به این معنا است که اگر خواست، تحقق پیدا می‌کند و دیگر ترک نمی‌شود و اگر نخواست انجام دهد، ترک می‌کند و در این صورت، فعل انجام نمی‌گیرد.
حاصل آن که اگر مقدور ممکنی، درجایی یا زمانی وجود نیافت،‌این به معنای عدم قدرت خداوند نیست بلکه به معنای عدم اراده و خواست خداوند است.[1]

تفاوت اراده الهی با اراده انسان
تحقق اراده در انسان متوقف بر چند امر است: مثلاً کسی که می‌خواهد یک پروژه ی ساختمانی را اجرا کند، پیش از تحقق اراده­ی اقدام بر چنین کاری، چند مرحله را پشت سر می‌گذارد. 1. ابتدا ساختمان را با ویژگی‌هایش تصور می‌کند؛ 2. فایده چنین اقدامی را ارزیابی می‌کند؛ 3. سپس میل به انجام آن کار در او پدید می‌آید؛ 4. پس از این چند مرحله، اراده ی  وی تحقق می یابد و اقدام جهت اجرای پروژه ساختمانی آغاز می‌شود.
امّا از آن جا که خداوند محل حوادث و دگرگونی‌ها نبوده و از همه چیز آگاه است و پیدایش میل و مجهول بودن نتیجه و فایده ی کار و یا تصور آن در مورد او معنا ندارد لذا هر موجودی را که ممکن بوده و مانعی از تحققش نباشد و به عبارت دیگر قابلیت دریافت فیض از منبع فیّاض را داشته باشد، ‌حق تعالی به اقتضای فیاضیت مطلقش، موجود خواهد کرد. در حدیث آمده است: اراده خداوندی همان فعل اوست و چیزی بیش از آن نیست.[2] پس از پیدایش موجودات، عقل با کاوش‌های ظریف خویش، خداوند و مخلوقاتش را مورد ملاحظه خود قرار داده و چون رضایت حق تعالی را در پیدایش پدیده‌ها درمی‌یابد، مفهوم اراده را انتزاع کرده و به حق تعالی نسبت می‌دهد. حاصل آن که اراده خداوند برخلاف اراده انسان‌ها، زمان بردار نیست و توصیف آن به زمان صحیح نیست.[3]

اقسام موجودات
موجودات به دو قسم مجرد و مادی تقسیم می‌شوند، ویژگی موجودات مادی، مکان دار بودن، قابل اشاره حسی بودن و دارای زمان بودن است، در مقابل موجودات مجرد، نه انقسام پذیرند و نه دارای مکان و زمان.[4] به عبارت دیگر: واژه مادی که اسم منسوب است یعنی منسوب به ماده، درمورد اشیایی به کار می‌رود که نسبتی با ماده جهان داشته باشند و موجودیت آنها نیازمند ماده و مایه قبلی باشد. مجرد هم یعنی موجود غیرمادی و غیرجسمانی و منظور از آن چیزی است که نه خودش جسم است و نه از قبیل صفات و ویژگی‌های اجسام می‌باشد. یعنی این گونه نیست که مانند اجسام و مادیات برای پیدایش، به زمینه و مایه قبلی نیازمند باشد، بلکه از قبیل «امر الهی» است نه خلق او. در سوره اعراف آیه 54 آمده است: «الا لَهُ الخَلقُ وَ الاَمرُ»؛ آگاه باشید که آفرینش و امر از آن او است.
خداوند در این آیه، گروهی از مخلوقات خود را «امری» و گروهی دیگر را «خلقی» معرفی می‌کند. در نتیجه دو عالم وجودی به نام عالم خلق و امر در کار است که تعبیر دیگر آن عالم غیب و شهادت است.
موجودات امری فارغ از هرگونه زمان و مکان و شرایط تدریجی‌اند و به فرمان خداوند محقق می‌شوند، امّا در موجودات خلقی، ایجاد، چیزی است که در آن مسأله سنجش، اندازه‌گیری، ضمیمه شدن چیزی به چیز دیگر و وجود شرایط خاص لازم است؛ مانند پیدایش انسان از نطفه.
بنابراین نمی‌توان موجودی مادی فرض کرد که شرایطی مانند زمان، مکان و تدریجی بودن در آن نباشد، در غیر این صورت این موجود امری و مجرد خواهد بود نه خلقی.
شاید این پرسش به ذهن خطورکند که چرا همه موجودات مجرد نشدند؟ پاسخ آن است که خداوند فیاض مطلق است و هر موجودی را که قابل وجود باشد، ‌پدید می‌آورد. فرض آن است که موجودات مجرد را ایجاد کرده است، بنابراین اگر موجودات مادی را ایجاد نمی‌کرد جای این پرسش بود که چرا خداوند باقدرتی که دارد، چنین موجودات ممکن را از موجود شدن محروم کرد؟

چگونگی پیدایش موجودات
بدون تردید، خداوند فیاض مطلق است و بدون هیچ قید و شرطی، در هر مورد که امکان پذیرش فیضی باشد و به هر موجودی که تحققش ممکن باشد، افاضه وجود خواهد کرد،  ولی باید توجه داشت که مخلوقاتی که می‌خواهند این فیض را دریافت کنند مختلفند. برخی از این موجودات، هم چنان که گفته‌ شد مجردند و بدون واسطه مانند صادر اول یا با واسطه کمی، فیضی را دریافت می‌کنند، ولی برخی موجودات دیگر، مادی هستند. موجودات مادی برخلاف مجردات، نیاز به واسطه، شرایط و اسباب متعددی دارند. از این رو مجردات به حسب وجودشان که زمان‌بردار نیستند و می‌توانند در یک لحظه وجود یابند، پس از اراده خداوند در یک لحظه، موجود می‌شوند، امّا موجودات مادی که محدود به ظرف زمانند و شایستگی آفرینش دفعی را ندارند، در یک لحظه پدید نمی آیند، بلکه به تدریج و در طول زمان فیض را دریافت می‌کنند.
این نوع پدید آمدن، نشان از ضعف خالق نیست، بلکه شرط قابلیت قابل و مخلوقیت مخلوق است، برای مثال، فرض کنید خداوند بخواهد، عدد  2 را به وجود آورد، باید عدد 1 پیش از آن و عدد 3 پس از آن تحقق یابد. درغیر این صورت عدد موجود شده 2 نخواهد بود و این شرط 2 بودن است نه شرط افاضه فاعل.
در آفرینش آسمان و زمین نیز که موجوداتی مادی هستند، خداوند می‌توانست جهان را در یک لحظه بیافریند، منتها جهان این قابلیت را نداشت.
حاصل آن که، ‌خلقت آسمانها و زمین، به علت مادی بودن‌شان زمان‌مند است و در یک لحظه ممکن نیست، ‌امّا این که چرا در شش روز (مرحله) آفریده شده نه کمتر یا بیشتر؟ دلیلش آن است که خداوند خواسته است این آفرینش از مسیر عادی و طبیعی تکامل خود را طی کند مانند تکامل جنین در 9 ماه.
و علم و  حکمت خدا اقتضا کرده است که دوران خلقت شش دوره و به عبارتی شش روز باشد نه کمتر و نه بیشتر, از آن جا که خداوند حکیم است و نظام خلقتش، نظام احسن و بهترین و زیباترین نظام است لذا روشن می شود که شش دوره ی طول خلقت, بهترین تدوین کمی انجام پروژه ی خلقت بوده است که در طی آن جهان آفرینش به وجود آمده است و اگر بهترین زمان از حیث کمیت نبود علم و حکمت و قدرت و رحمت واسعه ی الهی اقتضا می کرد که جهان را در طی آن مدت خاص بهتر دیگر می آفرید.
باید توجه به بحث اراده و مطالب پیشین روشن می شود که منظور از «کن فیکون» این نیست که هرچه خدا اراده کند در همان لحظه موجود می‌شود، بلکه منظور این است هر طور اراده کند همان طور موجود می‌شود. برای مثال، اگر اراده کند، ‌آسمان‌ها و زمین در شش دوران به وجود آیند مسلما بی‌کم و کاست در همین مدت موجود خواهند شد.[5]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. بحثی مبسوط در آموزش عقاید، غرویان، غلامی و میرباقری، ص 192 ـ 200، انتشارات دار العلم.
2. تفسیر المیزان، ذیل آیه 82 سوره «یس».

پی نوشت ها:
[1] . مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، قم، انتشارات در راه حق، ج1، ص 140.
[2] . صدوق، توحید، قم، ‌انتشارات جامعه مدرسین، ص 257.
[3] . مصباح یزدی، محمد تقی، پیشین، ص 142.
[4] . مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ج 2، ص 124.
[5] . مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، ج 1، ص 419.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید