آسیب‏ شناسى فرهنگ سیاسى عاشورا (3)

آسیب‏ شناسى فرهنگ سیاسى عاشورا (3)

نویسنده : مصطفى جعفرپیشه فرد

تحریف‏هاى معنوى حادثه عاشورا

حماسه کربلا، از یک سو علل و عواملى دارد و از سوى دیگر اهداف و اغراض عالى، کهاین علل و اهداف گرفتار تحریف، گردیده‏اند، عدّه‏اى عالمانه یا جاهلانه، عامدانه یا غافلانه،نهضت حسینى را به گونه‏اى تفسیر کرده‏اند که یا علل و عوامل پیدایش این رخداد رادستخوش تغییر مى‏کند و آن را دگرگونه جلوه مى‏دهد یا اهداف آن را به گونه‏اى معرّفىمى‏کند که با اهداف واقعى آن و متون تاریخى مستند و پژوهش‏هاى عمیق علمى ناسازگاراست. آنچه در پى مى‏آید، گزارش‏گونه‏اى از این تحریفات است.

الف. عاشورا، کفّاره گناهان مردم

از جمله تحریفات معنوى که هدف اصلى قیام اباعبدالله(ع) را وارونه جلوه مى‏دهد،پندارى است که بسیارى از افراد قشرى و شاید مقدس دارند و مى‏گویند: امام‏حسین(ع) براىبخشش گناهان شیعیان خود کشته شد. اینان با تشبّث به روایاتى که فضیلت گریستن برسیدالشهدا(ع) را بر مى‏شمرد و تشویق و ترغیب به عزادارى مى‏کند و پاداش آن را آمرزشگناهان و ورود به بهشت برین مى‏داند،
[41] تمامى اهداف حسینى را به یکباره فراموش مى‏کنندو نوعى اباحه‏گرى و روایى گناه را ترویج مى‏کنند. شبیه آنچه در اندیشه مسیحیت راه یافتهاست که مسیح(ع) را فادى لقب مى‏دهند و به دار آویخته شدن او را ،کفاره معاصى امّتاومى‏پندارند.
[42] خطر این تحریف آن است که نه تنها قیام حسینى، کالبدى مى‏شود، بى‏روح و بى‏خاصیت،بلکه وسیله و ابزارى مى‏گردد، در دست کسانى که صددرصد در برابر اهداف حسینى قرارگرفته‏اند. این تحریف هدف امام حسین را دقیقاً وارونه و بر عکس مى‏کند. اگر هدف ازحماسه کربلا، اطاعت‏الله و عصیان شیطان و اقامه ارزشهاى دینى بود، در این تفسیر، کاملاً،این اهداف منسوخ مى‏شود وجاى آن را صرف گریستن و اقامه محافل عزادارى، بدون ذکرمعارف دینى و احکام شرعى، مى‏گیرد. در این تحریف، عاشورا، مى‏تواند ابزارى گردد دردستان افرادى که از نظر شخصیت و چهره واقعى، تفاوتى با امویان و قتله امام‏حسین(ع)ندارند، کسانى که اگر در محرم 61هجرى بودند، چه بسا در لشگر عمر سعد قرار مى‏گرفتند.
در برابر این تحریف وظیفه عالمان آگاه و متعهد آن است که با مستند سازى دقیق واستفاده از کلمات امام‏حسین(ع) و اهل بیت(ع) و سیره و رفتار ایشان و اصحاب و یارانشان،بى‏اساسى این تحریف برداشت‏گونه را براى عموم مردم آشکار گردانند.

ب. عاشورا، تکلیف خصوصى امام‏حسین(ع)

تحریف دیگرى که چه بسا در قالب برداشتى علمى از حماسه خونبار کربلا، ممکن استجلوه کند، به علل و عوامل رخداد نینوا مى‏پردازد و آن را وظیفه شرعى و تکلیف خصوصىسیدالشهدا(ع) معرّفى مى‏کند. طبق این برداشت مقتضاى روایات آن است که حادثه کربلا را،قضیه‏اى بدانیم که از ابتداى خلقت رقم خورده بوده و این تکلیف امام‏حسین(ع) بود که براساس همان فرمان ازلى الهى عمل و خود را قربانى و فدا کند. در این رابطه، سخن آن حضرت خطاب به ابن‏عباس و ابن‏زبیر : «انّ رسول الله(ص) قدامرنى بامرٍ و انا ماض فیه؛ پیامبر(ص) مرا مأمور به فرمانى کرده کهبه دنبال آن مى‏باشم» و سخن ایشان به محمّد حنفیه «اتانى رسولالله(ص) بعد ما فارقتک فقال: یا حسین اخرج فان الله قد شاء انیراک قتیلا؛
[43] پیامبر(ص) را مشاهده کردم که به من فرمان خروجداد، چون خداوند مى‏خواهد مرا کشته ببینید»، مى‏تواند مستنداین برداشت قرار گیرد. همچنین روایات فراوانى که نشانمى‏دهد، پیامبران و اولیاى الهى همچون: نوح، ابراهیم، ذکریّا،عیسى، یوشع بن نون و پیامبر خاتم(ص) از وقوع قتلامام‏حسین(ع) توسط جبرئیل خبر داشته و به دیگران نیز اطلاعداده بوده‏اند گویا حادثه کربلا، حادثه‏اى خاصّ و مخصوصفرزند رسول خاتم(ص) بوده که از ازل رقم خورده است وامام‏حسین(ع) چاره‏اى جز انجام دادن آن را نداشته است.
این برداشت به ظاهر علمى و مستند، تحریفى ماهرانه استکه به قول شهید مطهرى(ره)، حادثه کربلا را از نظر اثر مفیدداشتن عقیم مى‏کند. وقتى گفته شد دستور خصوصى، این حادثهاز مکتب بودن و قابل پیروى بودن، بیرون رانده شده و نشان دادهشده در برابر ظلم و ستم و فساد و تباهى، اسلام دستور عمومىندارد، تنها تکلیف خصوصى امام‏حسین(ع) بوده است که دربرابر این ناهنجارى‏ها بایستد و جان فدا کند.
[44] خطر این تحریفخطرناک آن است که قیام حسین(ع) را از اسوه بودن مى‏اندازد ونیروى حرکت و الگوى قیام را از ملل عالم که مى‏خواهند از یوغاستبداد و ظلم و استکبار و جهالت رهایى یابند و به حق و عدالتو پاکى روى آورند، مى‏گیرد.
منقولات تاریخى و روایاتِ مستند این برداشت، که فرمانپیامبر (ص) را به امام‏حسین(ع) منعکس مى‏کند و از مطلع بودناولیاى بزرگ الهى از جریان کربلا خبر مى‏دهد منافات با این
حقیقت ندارد که سیدالشهدا(ع) به عنوان امام معصوم؛ که سیره و روش او سنت است وحجّت و قابل تمسک، پیروان و عاشقان او نیز، همچون خود او موظّفند در برابر بى‏عدالتى واسلام زدایى امویان هر زمان، بایستند و از حریم دین الهى و حقوق انسانى دفاع کنند.امام‏خمینى(ره) در همین زمینه مى‏فرماید:
«حضرت سیدالشهدا،سلام الله علیه، به همه آموخت که در مقابل ستم، در مقابل حکومتجائر چه باید کرد.»
و مى‏فرماید:
«عمل امام‏حسین، سلام الله علیه، دستور است براى همه، «کل یوم عاشورا و کلارض‏کربلا.»
[45]

ج. عاشورا و تحریف‏هاى نو

نکته درخور اهمّیت، در بحث آسیب‏شناسى وقایع و فرهنگ‏ها، آن است که با گذشتزمان و سپرى شدن شرایط فرهنگى و سیاسى جامعه، تحریف‏ها نیز دگرگون شده و رنگعوض مى‏کند چنین نیست که تحریفى تا ابد بماند، تحریف پرده و پوششى است که با آشکارشدن حقیقت، رخ در نقاب کشیده و همچون کف روى آب، نابود و مضمحل مى‏گردد.
«کذلک یضرب الله الحقّ و الباطل، فامّا الزبد فیذهب جفاءً و اما ما ینفع الناس فیمکث فىالارض…»(رعد/17.).
اما رفتن و اضمحلال مصداقى از مصادیق تحریف، بدان معنا نیست که خطر تحریف بهکلّى از میان رفته باشد، بلکه عمر گونه‏اى از تحریف به سر مى‏آید و گونه‏اى دیگر که چه بساپیچیده‏تر است، قارچ‏گونه سر از زمین بر مى‏آورد و مانع نورافشانى حقیقت یک واقعه یامکتب مى‏شود.
با این مقدمه، در بررسى تحریف‏هاى معنوى عاشورا، باید اذعان کرد، دو تحریفپیش‏گفته، تحریفهایى بود که در دهه‏هاى گذشته و پیش از انقلاب اسلامى، جولانگاه زیادىداشتند و با طلوع خورشید انقلاب و روشنگرى حقایق توسط رهبر کبیر انقلاب و فرزانگانىچون شهید مطهرى، تا حدودى، زوایاى پنهان آن تحریف و آسیب‏ها پدیدار گشت، هر چندخطر آنها را نمى‏توان صددرصد منتفى شمرد و امکان بروز آنها با شیوه‏ها و قرائت‏هایى نوینوجود دارد. ولى در این سالهاى اخیر، در گوشه و کنار، از گفتار و نوشتار پاره‏اى محافل ونشریّات، زمزمه‏هایى به گوش مى‏رسد که از تکوین نطفه‏هایى نو از تحریفات جدید خبر مى‏دهد. امروزه با ادبیاتى متفاوت و گویش‏هایى نوین، مطالبى پیرامون فرهنگ عاشورا بیانمى‏شود که مى‏تواند نشانگر برخى بیمارى‏ها باشد. پیش از این در مقاله «پیوند دین و سیاستدر گفتمان عاشورا»، گوشه‏هایى از این آسیب‏ها که در قالب برداشت جدید از فرهنگعاشورا و تغییر برداشت سیاسى از آن، ارائه مى‏شد، بررسى شد.
[46] در اینجا به طور فشرده وگذرا، به نشانه‏هایى دیگر که عمدتاً بر محور تضعیف پایگاه اجتماعى فرهنگ عاشورا و ابعادسازنده آن متمرکز است و در مقام تقدّس‏زدایى از عاشورا و خشونت‏زا معرفى کردن فرهنگآن مى‏باشد، مى‏توان اشاره نمود و تجزیه و تحلیل عمیق آن را به فرصتى دیگر واگذار کرد.
اینکه اخیراً برخى افراد، عزادارى امام‏حسین(ع) را ادامه آیین سوگ سیاوش بر اساساساطیر ایران باستان مى‏شمرند که مردم تا پیش از دوره صفویّه براى نه گفتن به حکومت، بهآن مى‏پرداختند و با از بین رفتن آیین سیاوش و جایگزینى عزادارى امام‏حسین(ع) اینآیین‏ها در خدمت حکومت قرار گرفت، اینکه میان امام‏حسین(ع) با تراژدى‏هاى افسانه‏اىهمچون آنتیگونه، تامس موروجان پروکتور مقایسه مى‏شود و با این مقایسه، تراژیک بودنعاشورا القاء مى‏گردد، اینکه مى‏گویند: «امروزه دیگر از دشمنان و کشندگان امام‏حسین(ع)خبرى نیست و هنوز هم از داستان حسین استفاده کردن و عنصر انتقام، عنصر کینه‏توزى وعنصر خشونت و خونریزى را زنده نگه داشتن و از طریق تحریک عواطف، دشمنان موهومو غیر موهوم تراشیدن و این حادثه را خرج آن امور کردن، شایسته نیست.» اینکه القاءمى‏شود «پیامبر(ص) در بدر و حنین شمشیر زد و کربلا پیامدهاى همان جنگ‏ها بود وخشونت فرزند خشونت است و درخت خشونت میوه‏هایى جز خشونت به بار نمى‏آورد»اینکه؛ فرهنگ شهادت خشونت آفرین شمرده مى‏شود، اینکه پیشنهاد تغییر زیارتنامهامام‏حسین(ع) و جایگزینى «آزادى» به جاى «اشهد انک قد اقمت الصلوه و اتیت الزکوه وامرت بالمعروف و نهیت عن المنکر» داده مى‏شود، اینکه، براى قرنها بزرگداشت قیامعاشورا، حاصلى جز تأثّر و حزن ارزیابى نمى‏شود، و مواردى از این قبیل، نشانه‏هایى از اینواقعیّت است که جامعیّت و تقدّس فرهنگ عاشورا، در قالب مطالبى به ظاهر زیبا و فریبا، باآسیب‏هایى جدید و پیچیده مواجه است و مواجهه و دفع این آسیب‏ها، نیازمند تبیین مکتبعاشورا با ژرف‏اندیشى و نکته‏سنجى همه‏جانبه است.
نتیجه القائاتى نظیر القائات بالا، بى‏خاصیت کردن فرهنگ عاشورا و ربودن این مکتبسازنده از دست ملتهاى ستمدیده است. آیا به راستى عاشورا جنبه‏هاى اساطیرى و افسانه‏اى
دارد که با اسطوره افسانه سیاوش و غیره مقایسه شود؟ در حالى که از شگفتى‏هاى حماسهکربلا آن است که تمامى خصوصیات و ویژگیهاى آن حادثه، با ذکر جزئى‏ترین مسائل، درسینه تاریخ مضبوط است و متون تاریخى و روایى مستند، به طور دقیق، این واقعیّت راگزارش مى‏کنند، البته ممکن است در برخى نوشته‏جات غیر معتبر مطالبى مبالغه‏آمیز واغراقى مطرح شده باشد که جنبه اسطوره‏اى داشته باشد ولى این دلیل نمى‏شود که این سندمقدّس و این حادثه مستند معتبر را اسطوره بخوانیم یا با افسانه‏ها مقایسه کنیم. به قول شهیدمطهرى، ما وظیفه داریم آن را از چنگ افسانه سازها بیرون آوریم.
[47] نه اینکه به این تحریفدامن بزنیم.
آیین عزادارى سید مظلومان(ع) چنانچه در صفحات پیشین گذشت، چه ربطى به آیینسوگ سیاوش دارد؟ در حالى که این آیین از زمان ائمه اطهار(ع) و از همان روز عاشورا،معمارى شد، براى آنکه عاشورا، به عنوان یک مکتب زنده بماند و خون ثارالله در کالبدجوامع به جریان افتد و به آنها حیات طیّبه و زندگى شرافتمندانه هدیه کند. عاشورا ، توسطولىّ مطلق الهى و عبد صالح و انسان کامل و معصومى چون سیدالشهداء(ع) و نه یک موجوداساطیرى آفریده شد، براى آنکه شاخص حرکت تعالى بشر باشد و با انگشت اشاره‏اش،سمت و سوى زندگى را نشان دهد. عاشورا، دو چهره دارد، همچنان‏که در آن رحمت، رأفتو عشق به همه خوبى‏ها و زیبایى‏ها موج مى‏زند، چهره دیگر آن زشتى و شیطنت و فساد وتباهى است و انسان عاشورایى همچنان‏که درود و سلام و عاطفه خود را نثار چهره رأفت ورحمت آن مى‏کند، نمى‏تواند از لعن و نفرین نسبت به قاتلان و کشندگان امام‏حسین(ع) کهچهره دیگر کربلا را ترسیم کردند غافل باشد. شیعه تولّى و تبرّى را یک جا دارد و از هیچ‏یکاز این دو، به بهانه دیگرى غافل نمى‏شود. امروزه هر چند کشندگان امام‏حسین(ع) جز نامننگ، چیزى براى خود باقى نگذاشته‏اند، ولى نمى‏توان منکر ادامه حیات اندیشه و خط و فکرامویان بود و تا زمانى که این فکر و اندیشه زنده است، ذکر و یاد سیدالشهدا(ع) و لعن و نفرینبر قاتلان او تداوم مى‏یابد، از این رو است که در دعاى ندبه مى‏خوانیم: «این الطالب بدمالمقتول بکربلا».
اسلام، هم جاذبه، هم دافعه دارد، نمى‏توان با نام مبارزه با خشونت و رواج تساهل وتسامح و آموزه‏هاى پلورالیستى، منکر حقّ و باطل شد و این دو صف را از یکدیگر متمایزنساخت. اسلام بدون برائت از کفر و الحاد و نفاق و لعن و نفرین بر شیطان و طاغوت و ظالم و مستکبر، اسلام نیست. تولّى و تبرّى و خودى و غیر خودى از مباحث عمیق قرآنى است:
«لا تجد قوماً یؤمنون بالله و الیوم الاخر یوادّون من حادّ الله و رسوله و لو کانوا اباءهم او ابناءهماو اخوانهم او عشیرتهم…اولئک حزب‏الله؛ (مجادله/22)
نمى‏یابى مؤمنان به خدا و قیامت را که دوستان کسانى باشند که مخالفت با خدا و رسول اومى‏کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندان آنان باشند. اینهاحزب‏خدایند.»
از این رو است که بر طبق روایات اهل بیت(ع) همچنان‏که سلام بر امام حسین(ع) عبادتاست و فضیلت فراوانى دارد، لعن و نفرین بر قاتلان او نیز عبادت است و ثواب زیادى دارد.
امام رضا(ع) به ریّان بن شبیب فرمود:
«یابن شبیب ان سرّک ان تسکن الغرف المبنّیه فى الجنه مع النبى و اله فالعن قتلهالحسین(ع)؛
[48] اى فرزند شبیب، اگر خشنود مى‏شوى که در غرفه‏هاى بهشتى، در جوار پیامبر و آل او سکنىگزینى، قاتلان امام حسین(ع) را نفرین کن.»
لذا کمتر زیارتى از زیارات امام‏حسین(ع) را مى‏توان سراغ گرفت که در کنار سلام بر او ویارانش، لعن بر قاتلان آنها ذکر نشده باشد، با وجود آنکه این زیارات از امامان معصوم(ع) واهل بیت(ع) و در متون معتبر نقل شده و بسیارى از آنها از جهت سند نیز به هیچ وجه قابلخدشه نمى‏باشد.

پی‌نوشت‌ها:

[42]. ر.ک: شهید مطهرى، حماسه حسینى، ص‏108 – 109.
[43]. ر.ک: موسوعه کلمات الامام الحسین(ع)، ص‏325 و 329.
[44]. نک به: حماسه حسینى، مجموعه آثار، ج‏17، ص‏109 – 110.
[45]. نک به: قیام عاشورا، در کلام و پیام امام خمینى، ص‏55 و 58.
[46]. نک به: مجله حکومت اسلامى، شماره 25(دفتر اول ویژه نامه).
[47]. حماسه حسینى، مجموعه آثار، ج‏17، ص‏88.
[48]. علامه مجلسى، بحارالانوار، ج‏44، ص‏299.

منبع: فصلنامه حکومت اسلامی شماره 27

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید