اگر منظور از تغییر در خلقت انسان، تفاوت جوهری او باشد که مثلاً از میمون به انسان تبدیل شده باشد و یا آن که زمانی موجودی تک سلولی بوده و براساس قانون تکامل به این مرحله رسیده باشد،که مدعای داروین و پیروان اوست، این نظریه از نظر دانشمندان مسلمان و نیز بسیاری از دانشمندان و زیست شناسان غربی باطل است و در آزمایش های مختلف بطلان آن به اثبات رسیده است. به علاوه که با ظواهر آیات قرآنی نیز سازگاری ندارد.[1]
و اگر مراد شکل ظاهری انسان و حفظ هویت و حقیقت انسانی باشد، می توان به این پرسش پاسخی مثبت داد، چرا که هم اکنون نیز نژادها و چهره های گوناگون در سرتاسر جهان زندگی میکنند که هر یک با دیگری تفاوت های فراوانی دارند و در عین حال همه انسان هستند. هر انسانی به سادگی می تواند چهره یک نفر از شرق آسیا را با یکی از اهالی شمال اروپا مقایسه کرده و تفاوت های آن ها را بررسی کند. این تفاوت ها نه فقط در صورت بلکه در اندام و حتی استعداد و هوش نیز خود را نمایان می کند.
برخی از گزارش های علمی برآنند که انسان های گذشته دارای اندامی بزرگ تر و قدهای بلندتر بوده اند. هم اکنون نیز با اصلاح تغذیه مردم در برخی از کشورها، متوسط قد شان افزایش یافته است. بنابراین تغییر فیزیکی در چهره و اندام و رنگ پوست انسان ها امری کاملاً طبیعی و رایج می باشد، امروزه دانشمندان حتی با بررسی استخوان های یک جسد متعلق به قرن ها پیشین می توانند جنسیت، سن و نژاد او را تخمین بزنند و این خود گواه وجود تفاوت های نژادی است. شاید آیه 13 از سوره حجرات نیز به همین حقیقت اشاره داشته باشد که می فرماید: «ای انسان ما شما را از یک مرد و زن خلق کردیم و شما را تیره ها و قبایل مختلف قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. و به درستی که گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست.» مشاهده می شود که آیه از لحاظ زمانی اطلاق دارد یعنی می توان نتیجه گرفت که در زمان های مختلف نیز این تفاوت نژادی صادق است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. جعفر سبحانی، دارونیسم یا تکامل انواع، انتشارات توحید، قم.
2. سید محمدرضا علوی سرشکی، تکامل یا تناقض، دفتر انتشارات اسلامی، قم.
پی نوشت:
[1]. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام جدید، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم، 1379، ص 384-392.