ذیحجه، ماه شگفتیها
ماه ذیحجه، آخرین ماه از سال هجری قمری است که متبرک است به فریضه الهی حج و وقایع و افتخاراتی که در این ماه مبارک نصیب امام اول مسلمین حضرت علی(ع) گردیده است.
از جمله افتخاراتی که نصیب امام(ع) گردید، ابلاغ سوره برائه به مشرکین مکه در اولین روز از ماه ذیحجه میباشد.
افتخار دیگر، عقد آن حضرت با دختر پیغمبر اکرم(ص) است که به روایتی در روز اول و به روایتی دیگر در روز ششم این ماه به وقوع پیوسته است.
دیگری، بستن در خانههای صحابه است که به به خانه خدا و مسجد شریف باز میشد؛ غیر از خانه علی(ع) که این اتفاق نیز در روز عرفه یعنی نهم این ماه بزرگ به وقوع پیوست.
نکته دیگر زفاف علی ابن ابیطالب(ع) با فاطمه زهرا(س) در شب نوزدهم این ماه اتفاق افتاده است.
یکی از اتفاقات مهم نیز خوابیدن حضرت علی(ع) در بستر رسول خدا(ص) است که در شب بیست وچهارم این ماه اتفاق افتاد وبه «لیله المبیت» معروف است و هجرت پیامبر اسلام به مدینه ـ که مبدأ تاریخ مسلمین و سرآغاز عظمت اسلام است ـ از همان شب شروع شد.
در عظمت آن شب پیغمبر اکرم(ص) فرمود: هر نفسی که علی(ع) در آن شب میکشد از عبادت جهانیان برتر بود، زیرا با این عمل، حضرت علی(ع) حاضر شد جان خود را فدای حضرت محمد(ص) نماید.
یکی دیگر از افتخارات آن حضرت در این ماه، نزول سوره «هل اتی» در شأن وی و خاندان شریفش بود که در بیست وپنجم این ماه واقع شد و باعث آن ایثار و فداکاری بزرگی بود که آن حضرت و خانواده بزرگوارش در ظرف سه روز که روزه نذری داشتند، در موقع افطار، غذای خود را در راه خدا به مسکین، یتیم و اسیر دادند و خود با آب، روزه گشوده و با گرسنگی سر کردند. از دیگر افتخارات آن حضرت در این ماه، خاتمبخشی وی میباشد که آیه شریفه «انما ولیکم الله و رسوله واللذین آمنوا اللذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم راکعون» که دلیل بر اثبات امامت و ولایت آن حضرت میباشد نیز درباره وی نازل گردید.
مهمترین افتخاری که نصیب حضرت علی(ع) در این ماه گردید، رسیدن به مقام و جایگاه امامت بود که در واقعه «غدیر خم» رخ داد و پیامبر اسلام در برابر چندین هزار مسلمان، دستان حضرت علی(ع) را بالا برد و فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله».
یعنی « هر کس که من مولای او هستم، علی نیز مولای اوست. خدایا دوست بدار هر که علی را دوست دارد و دشمن بدار هر که علی را دشمن دارد و یاری ده هر که علی را یاری دهد و منکوب کن هر که ترک یاری علی نماید».
از افتخارات دیگری که در بیست و چهارم این ماه نصیب حضرت علی(ع) گردیده ؛ موضوع مباهله و نزول آیه شریفه «انفسنا» میباشد و خلاصه آن این است که پس از مباحثه طولانی پیامبر اسلام(ص) با نصاری، وقتی نتیجهای حاصل نشد و نصاری اصرار ورزید؛ آیه «انفسنا» به شرح ذیل نازل گردید:
«فمن حاجک من بعد جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنه الله علی الکاذبین»؛ یعنی «ای پیامبر، هر کس پس از علم تو بر حقانیت خویش از این پس با تو محاجه و مکابره کند، بگو بیائید شما و فرزندان و زنان و کسانی که بــــه منزله جان خــــود آنها را دانسته و گرامی میشماریم حاضر کنیم و در حق یکدیگر نفرین نمائیم تا هر یک از ما وشما باطل است نابود گردد».
در این آیه منظور از «ابنائنا» حسنین(ع) و منظور از «نسائنا» حضرت فاطمه زهرا(س) است و منظور از « انفسنا» حضرت علی(ع) میباشد که خداوند متعال او را به منزله نفس شریف و جان گرامی پیامبر اکرم(ص) اعلام نموده است.
چرا که به روایات متعدد پیامبر اکرم (ص) به جز حضرت علی(ع)، حضرت فاطمه(س)، حضرت امام حسن(ع) وحضرت امام حسین(ع) کسی را با خود به مباهله نبرده است.
و از اینکه نصاری حاضر به مباهله با پیامبر اکرم(ص) نشد و تسلیم گردید؛ مبین نبوت پیامبر و امامت علی(ع) و حسنین است که از شخصیت والایی برخوردار بودهاند که جذبه آنها نیز دشمنان اسلام را ناکام وبه عقب میراند.
پیام این واقعه این است: وقتی پس از پیامبر اکرم(ص) شخصی مانند حضرت علی(ع) که به منزله نفس شریف و جان گرامی آن حضرت در بین امت باشد؛ از هر کس شایستهتر به مقام امامت در بین امت خواهد بود.
آری اینها تمام افتخاراتی است که در ماه ذیحجه نصیب مولای متقیان علی(ع) گردید وجمع شدن این همه اتفاق در یک ماه خاص وبرای یک شخص از عجایبی است که رموز الهی پاسخگوی آن میباشد.
مناسبتهای ماه ذی الحجه
روز اوّل
– ازدواج آسمانی حضرت علی علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها
– نزول آیه برائت (سال نهم هجرى)
آیه برائت رمزى ناگشوده از بزرگى على (ع) است. در چنین روزى پیامبر اعظم (ص) ابوبکر را با همراهى چهل نفر از مسلمانان روانه مکه ساخت تا در مراسم حج این آیات را بر مسلمانان تلاوت کند. ابوبکر عازم شد ولى هنوز به مکه نرسیده بود که جبرئیل امین مأموریتى دیگر را به پیامبر اعظم (ص) ابلاغ کرد و آن این بود که یا خود این کار را انجام دهد و یا کسى دیگر را به جانشینى از خود براى انجام این کار بفرستد، و ایشان امیر مؤمنان (ع) را براى انجام آن عازم مکه نمود.
روز چهارم
– آخرین حج پیامبر اعظم (ص) (سال دهم هجرى)
در چنین روزى پیامبر اعظم (ص) براى انجام واپسین حج وارد مکه شد و اعمال و مناسک حج را به انجام رسانید. در روز عرفه ایشان در سرزمین عرفات خطبه تاریخى خود مبنى بر حرمت خون و مال مسلمانان، کنار گذاشتن اختلافات جاهلى، پایبندى به امانت، حرمت ماه هاى حرام و… را ایراد فرمود.
روز پنجم
– غزوه سویق (سال دوم هجرى)
ابوسفیان دشمن سرسخت اسلام، عهدى شوم با خویش بسته بود؛ او با خود عهد کرده بود که تا انتقام کشتگان جنگ بدر را از مسلمانان نگیرد با همسر خود همبستر نشود. او در تب و تام انتقام مى سوخت و آرامش را تا لحظه بازپس گیرى خون بهاى کشتگان قبیله خود از پیروان محمد (ص) از خود دور کرده بود. از این رو به مدینه تاخت و نخلستان هاى اطراف مدینه را براى تشفّى خاطر خود به آتش کشید و کشاورزى بى دفاع از انصار مدینه را به شهادت رسانید. پیامبر اعظم (ص) مطلع شد و دستور دفاع در برابر تهاجم آنان را صادر فرمود و خود نیز پیشاپیش سپاه به سوى آنان حرکت کرد و آنان را تحت تعقیب قرار داد. آنان با شنیدن لشکرکشى پیامبر اعظم (ص) عرصه را تهى کرده و گریختند.
روز ششم
– غزوه بحران (سال سوم هجرى)
آوازه جنگ هاى کفر ستیزانه پیامبر اعظم (ص) در جزیره العرب پیچیده بود. از سوى دیگر کفار به شدت تلاش مى کردند پیش از آنکه آوازه ایشان فراگیر و پایه هاى حکومت جهانى شان مستحکم تر شود بنیاد اسلام را برکنند. از این رو جمع بسیارى از مشرکان در منطقه بحران جمع شدند تا به مسلمانان حمله ور شوند. پیامبر اعظم (ص) عبدالله بن مکتوم را در مدینه جانشین خود کرد و با سپاه خود عازم منطقه شد، ولى دشمن با دیدن مسلمانان راسخ و تکبیرگوى ترسید و پا به فرار گذاشت و پیامبر اعظم (ص) نیز پس از ده روز به مدینه بازگشت.
روز هفتم
– شهادت امام باقر(ع) (سال صد و چهارده هجری)
آن حضرت در سال پنجاه و هفت هجری در مدینه به دنیا آمد و مادرش دختر امام حسن مجتبی(ع) بود. در سی و هشت سالگی پدر بزرگوارش امام سجاد(ع) به شهادت رسید و امامت به ایشان منتقل شد. در دوران آن حضرت که میان بنیامیه و بنیعباس برای غصب خلافت جنگ و درگیری بود، ایشان از این فرصت کمال استفاده را در جهت تربیت شاگرد و استحکام و گسترش تشیع و انقلاب فرهنگی نمود.
شب و روز نهم
– شب و روز عرفه :
این شب یکی از شبهای بافضیلت است و کسی که این شب را به عبادت بپردازد اجر و ثواب صد و هفتاد سال عبادت را دارد. روز عرفه یکی از اعیاد بزرگ اسلامی است و روزی است که خداوند سفره جود و احسان خود را برای بندگانش گسترده و شیطان را خوار و ذلیل کرده است.
شب و روز دهم
– اعلان برائت (سال نهم هجرى)
چشم ها به سوى على (ع) خیره شده بود و گوش ها در انتظار شنیدن پیام او بود. على (ع) بر بلنداى جمره عقبه ایستاد و با صدایى رسا، سیزده آیه از ابتداى سوره برائت را تلاوت نمود و اعلان داشت: بت پرستان حق ورود به مسجد الحرام را ندارند، طواف با بدن برهنه ممنوع است و از این پس هیچ بت پرستى حق شرکت در مراسم حج را ندارد و در نهایت اینکه هم پیمانان پیامبر اعظم (ص) تا مدتى که پیمان مقرر کرده است خون و مالشان محترم است، بقیه مشرکان نیز فقط چهار ماه مهلت دارند که یا اسلام بیاورند یا از این سرزمین بیرون روند، وگرنه جنگ، آخرین راه است.
– شب و روز عید قربان :
شب عید قربان یکی از چهار شبی است که احیای آن مستحب است و درهای آسمان در این شب به روی بندگان باز است. دعاهایی نیز برای این روز در کتب ادعیه وارد شده است.
روز سیزدهم
– پیمان عقبه دوم (سال سیزدهم بعثت)
آوازه رسول رحمت و مهرورزى سالیان سال بود که در جزیره العرب طنین افکنده بود وهر روز بر تعداد گروندگان به آئین او بیشتر مى شد. این آوازه، چون کابوسى هولناک براى مشرکان قریش تبدیل شده بود. سال یازدهم بعثت در این ایام شش نفر از اهالى یثرب به دور از چشم قریشیان با پیامبر اعظم (ص) به طور مخفیانه ارتباط برقرار کردند و با او هم پیمان شدند. این رویداد نقطه عطفى در زمینه سازى هجرت پیامبر اعظم (ص) گردید.
یک سال از ملاقات مخفیانه گروه یثرب با پیامبر اعظم (ص) گذشت. آنان به طور ناشناس و با هیئت غیر مسلمان به مکه آمدند و به زیارت بت ها رفتند و به گونه ظاهرى در برابر آنان کرنش کردند تا مشرکان از جریان آگاه نشوند و به آنان مشکوک نگردند. پس به سوى پیامبر اعظم (ص) شتافته و در محلى به نام «عقبه» با پیامبر اعظم (ص) هم پیمان شدند. این پیمان به پیمان عقبه اول معروف شد.
یک سال دیگر از این جریان گذشت و در ذى حجه سال بعد، هفتاد و سه تن از مسلمانان یثرب که در بین آن ها دو زن نیز وجود داشت براى بستن میثاق الهى با پیامبر اعظم (ص) به سوى مکه به راه افتادند. مصعب بن عمیر از سوى ایشان دستور یافت تا محلى را براى ملاقات با برادران مسلمان یثربى هماهنگ کند. آنان موفق شدند در سرزمین منى با پیامبر اعظم (ص) دیدار و و در چنین روزی با ایشان بیعت نمایند. این پیمان به دومین پیمان عقبه مشهور شد که گامى بزرگ براى آغاز صدور رسالت پیامبر اعظم (ص) از مرزهاى مکه به سوى دیگر سرزمین ها قلمداد شد.
روز پانزدهم
– ولادت امام هادی(ع) (سال دویست و دوازده هجری)
پانزدهم ماه ذی حجه روز ولادت با سعادت امام علیالنقی(ع) است. آن حضرت در سال دویست و دوازده هجری در مدینه به دنیا آمد. در هشت سالگی پدر بزرگوارش امام جواد(ع) به شهادت رسید و امامت به ایشان منتقل شد. امام هادی بعد از پدرش دو سال در دوره حکومت معتصم عباسی بود، سپس دورههای حکومت واثق، متوکل، منتصر، مستعین، معتز، و معتمد عباسی را نیز درک کردند. در میان حکام وقت، متوکل عباسی بیش از دیگران، آن حضرت را مورد اذیت و آزار قرار داد. او کینه و عداوتش نسبت به اهل بیت(ع) بیش از دیگران بود و چون برخلافت خود ترسید آن حضرت را از مدینه به بغداد احضار کرد. دوره امامت آن حضرت سی و چهار سال بود. چهارده سال آن را در مدینه و بیست سال در سامرا به سر بردند. تا این که در جمادی الاخر سال دویست و پنجاه و چهار هجری در چهل و دو سالگی به دست معتمد عباسی مسموم و در سامرا در خانه خودش دفن شد.
روز هجدهم
– عید غدیر(سال دهم هجرى)
ندایى بلند شد: آنان که جلوتر رفته اند باز گردند و آنان که عقب مانده اند سریع تر خود را برسانند. در کنار برکه اى در سرزمین غدیر خم، دستى دست دیگر را بالا برد و ندایى در گوش تاریخ پیچید: هر کس من مولاى اویم على (ع) مولاى اوست. پروردگارا! دوستانش را دوست بدار و دشمنانش را دشمن بدار و یارانش را یارى کن و کینه توزانش را خوار گردان.
هجدهم ماه ذی حجه روز عید غدیر است، روزی که خداوند در آن گناهان شصت ساله مومنان را میآمرزد و در این روز آزاد میکند دو برابر آنچه را که ماه رمضان از آتش جهنم آزاد کرده است. یک درهم انفاق در راه خدا در این روز معادل هزار درهم است. از امام صادق(ع) سوال شد: آیا برای مسلمانان عیدی جز جمعه و عید فطر و قربان وجود دارد؟ امام فرمود: ((بلی، عیدی که حرمتش از سایر اعیاد بیشتر است و آن عید غدیر است)).
روز بیست و چهارم
– روز مباهله (سال دهم هجرى)
آمده بودند تا با هیبت پوشالى و دعایى که از سقف خانه هاى گلى شان بالاتر نمى رفت عظمت آخرین فرستاده خدا را بشکنند. مسیحیان نجران با پیامبر اعظم (ص) به جدال برخاسته بودند، اما قرار گذاشته شد تا مباهله تکلیف را روشن سازد، اما هنوز دعایى و نفرینى در نگرفته بود که حریف از میدان به در رفت و اهل بیت عصمت پیامبر اعظم (ص) پیروز شدند.
– و نیز درچنین روزی حضرت علی(ع) انگشتر خود را در حال رکوع به سائل داد و این آیه در شان وی نازل شد: (انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلاه و یوتون الزکاه و هم راکعون)
روز بیست و پنجم
– نزول آیات سوره دهر در شأن اهل بیت(ع)
در چنین روزی سوره هل اتی در شان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نازل شد. حضرت علی(ع) و فاطمه زهرا(ع) برای ادای نذرشان جهت شفای بیماری امام حسن و امام حسین(ع) سه روز روزه گرفتند. روز اول نزدیک غروب مسکینی در خانه آن حضرت را زد و اظهار گرسنگی کرد، آن بزرگواران غذای خود را به او دادند و خود با آب افطار کردند. روز دوم یتیمی و روز سوم اسیر در خواست کمک کردند و آن بزرگواران غذای خود را به آنها دادند و خود با آب افطار کردند. این آیه اشاره به این موضوع دارد: (ویطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا)
همچنین در این ماه اتفاقات زیر نیز رخ داده اند:
– صلح با هیئت اشجع ( سال پنجم هجرى)
نامش «مسعود بن رخیله» بود که در جنگ خندق شرکت جسته بود و در این جنگ فرماندهى افراد خود را به عهده داشت. او در چنین ایامى نزد پیامبر اعظم (ص) آمد و به همراهى بیش از هفتصد تن از یاران خود با ایشان معاهده صلح منعقد نمود. از آنجا که ایشان پیامبر رحمت و صلح بود این معاهده را پذیرفت و از اشتباهاتشان درگذشت. این معاهده در کوه سلع منعقد گردید.
– ازدواج پیامبر(ص) با میمونه (سال هفتم هجرى)
پیامبر اعظم (ص) عمره القضاء را انجام داده و به مدینه بازگشته بود که میمونه خواهر ام الفضل که همسر عباس عموى پیامبر اعظم (ص) بود پیشنهادى به ایشان کرد. او خود گفته بود که حاضر است به طور افتخارى همسرى ایشان را قبول کند و به عقد بزرگ ترین فرستادگان نایل آید. ایشان نیز براى نزدیکى بیشتر بین دل هاى مردم و قبایلى که در آن روز مى زیستند این پیشنهاد را پذیرفت و میمونه به عقد ایشان درآمد.
– سریه ابن ابى العوجاء (سال هفتم هجرى)
سرسختى اعراب در کفر و نفاق مثال زدنى بود. هفت سال از هجرت و بیست سال از بعثت رسول خاتم «پیامبر اعظم (ص)» گذشته بود، اما همچنان برخى حاضر به سر فرود آوردن در پیشگاه خداى محمد (ص) نبودند. قبیله بنى سلیم از آن دسته بود. پیامبر اعظم (ص) ابن ابى العوجاء را براى مبارزه با آنان پیش فرستاد. جنگ سختى بین کفار بنى سلیم و آنان درگرفت و در جریان این جنگ تمامى سپاهیان اسلام به شهادت رسیدند و تنها خود ابن ابى العوجاء جان سالم به در برد و به مدینه بازگشت.
– سریه عبدالله بن ابى حدرد (سال هفتم هجرى)
پیامبر اعظم (ص) جمعى از مسلمانان را به این سریه فرستاد. در بین آنان مردى به نام محلّم بن جثامه حضور داشت. در جریان جنگ، او فردى از کفار به نام عامر بن اضبط را که اسلام آورده و شهادتین را بر زبان جارى ساخته بود، کشت. این آیه بر پیامبر اعظم (ص) نازل شد: «وَ لا تَقُولُوا لِمَن ألقى اِلَیکم السَّلام لَستَ مُسلما» (نساء / 94)
پیامبر(ص) از این رفتار او بسیار ناراحت و خشمگین شد و از او و این عملش بیزارى جُست.
اعمال ماه ذی الحجه
بدان که این ماه ازماههاى شریفه است و چون این ماه داخل مى شد صُلَحاى صَحابه و تابِعین اهتمام عظیم در عبادت مى کردند و دهه اوّل آن اَیَّامَش اَیَّامِ مَعْلُومات است که در قرآن مجید ذکر آن شده است و در نهایت فضیلت و برکت است و از رسول خداصلى الله علیه وآله مرویستکه عمل خیر و عبادت در هیچ ایّامى نزد حق تعالى محبوبتر نیست از این دهه و از براى این دهه اعمالى است اوّل روزه گرفتن نُه روز اوّل این دهه که ثواب روزه تمام عُمر دارد دویّم خواندن دو رکعت نماز مابین مغرب و عشاء در تمام شبهاى این دهه در هر رکعت بعد از حمد بخواند یک مرتبه توحید و آیه:
وَواعَدْنا مُوسى ثَلثینَ لَیْلَهً، وَاَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ اَرْبَعینَ لَیْلَهً،وَقالَ
و وعده کردیم با موسى سى شب و کامل کردیم آن را به ده شب دیگر و بدین ترتیب وعده گاه خدا چهل شب تمام شد و
مُوسى لِأَخیهِ هرُونَ اخْلُفنى فى قَوْمى ، وَاَصْلِحْ وَلا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ.
موسى به برادرش هارون گفت جانشین من باش در میان قومم و کارشان را اصلاح کن و از راه فساد جویان پیروى مکن
تاباثواب حاجیان شریک شود سیّم از روز اوّل تا عصر روز عرفه در عقب نماز صبح و پیش از مغرب بخواند
این دعاراکه شیخ وسیدازحضرت صادق علیه السلام روایت کرده انداَللّهُمَ هذِهِ الْأَیَّامُ الَّتى فَضَّلْتَها عَلَى
* * * * * * * * * * * * * * * * * *
خدایا این روزهائى است که برترى
الْأَیَّامِ وَشَرَّفْتَها، [وَ] قَدْ بَلَّغْتَنیها بِمَنِّکَ وَرَحْمَتِکَ، فَاَنْزِلْ عَلَیْنا مِنْ
و شرافتش دادى بر سایر روزها و به لطف و رحمتت مرا بدانها رساندى پس
بَرَکاتِکَ، وَاَوْسِعْ عَلَیْنا فیها مِنْ نَعْمآئِکَ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ اَنْ
برکات خودت را بر ما فرو بار و از نعمتهاى خود در این روزها بر ما وسعت ده خدایا من از تو خواهم که
تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الَ مُحَمَّدٍ، وَاَنْ تَهْدِیَنا فیها لِسَبیلِ الْهُدى ،
درود فرستى بر محمد و آل محمد و نیز خواهم که ما را در این روزها به راه هدایت
وَالْعَفافِ وَالْغِنى ، وَالْعَمَلِ فیها بِما تُحِبُّ وَتَرْضى ، اَللّهُمَّ اِنّى
وپاکدامنى و بى نیازى راهنمائى فرمائى و موفقمان دارى به انجام آنچه دوست دارى و موجب خوشنودى تواست خدایا ازتو
اَسْئَلُکَ یا مَوْضِعَ کُلِّ شَکْوى ، وَیا سامِعَ کُلِّ نَجْوى ، وَیا شاهِدَ کُلِ
خواهم اى جایگاه هر شکایت و اى شنواى هر سخن سِرّى و راز و اى حاضر در هر
مَلَأٍ، وَیا عالِمَ کُلِّ خَفِیَّهٍ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الَ مُحَمَّدٍ، وَاَنْ
جمع و اى داناى هر نهان که درود فرستى بر محمد و آل محمد و
تَکْشِفَ عَنَّا فیهَا الْبَلاءَ وَتَسْتَجیبَ لَنا فیهَا الدُّعآءَ، وَتُقَوِّیَنا فیها
بگشائى در این روزها از ما بلاء و گرفتارى را و مستجاب گردانى در آنها دعاى ما را و نیرو دهى به ما
وَتُعینَنا وَتُوَفِّقَنا فیها لِما تُحِبُّ رَبَّنا وَتَرْضى ، وَعَلى مَا افْتَرَضْتَ
در این روزها و کمکمان دهى و موفقمان دارى پروردگارا بدانچه دوست دارى و خوشنود گردى و بر آنچه واجب کرده اى
عَلَیْنا مِنْ طاعَتِکَ وَطاعَهِ رَسوُلِکَ وَاَهْلِ وِلایَتِکَ، اَللّهُمَّ اِنّى
بر ما از اطاعت خودت و اطاعت پیامبرت و اهل ولایتت خدایا از تو
اَسْئَلُکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، وَاَنْ
خواهم اى مهربانترین مهربانان که درود فرستى بر محمد و آل محمد و در این
تَهَبَ لَنا فیهَا الرِّضا، اِنَّکَ سَمیعُ الدُّعآءِ، وَلا تَحْرِمْنا خَیْرَ ما تُنْزِلُ
ایام خوشنودى خویش را به من ببخش که براستى تو شنواى دعائى و محروم مکن ما را از خیرى که در
فیها مِنَ السَّمآءِ، وَطَهِّرْنا مِنَ الذُّنوُبِ یا عَلاَّمَ الْغُیوُبِ، وَاَوْجِبْ لَنا
این روزها از آسمان فرو بارى و پاکمان کن از گناهان اى داناى بر نادیدنیها و واجب گردان در این ایام
فیها دارَ الْخُلوُدِ، اَللَّهمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَتْرُکْ لَنا
براى ما خانه جاویدان را خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد و هیچ گناهى براى ما باقى
فیها ذَنْباً اِلاَّ غَفَرْتَهُ، وَلا هَمّاً اِلاَّ فَرَّجْتَهُ، وَلا دَیْناً اِلاَّ قَضَیْتَهُ، وَلا غائِباً
مگذار جز آنکه بیامرزى و نه اندوهى جز آنکه بگشائى و نه بِدهى جز آنکه بپردازى و نه غائبى
اِلاَّ اَدَّیْتَهُ، وَلا حاجَهً مِنْ حَوائِجِ الدُّنْیا وَالْآخِرَهِ اِلاَّ سَهَّلْتَها وَیَسَّرْتَها،
جز آنکه به ما برسانى و نه حاجتى از حاجات دنیا و آخرت جز آنکه آسان و هموارش گردانى
اِنَّکَ عَلى کُلِّشَىْ ءٍ قَدیرٌ، اَللّهُمَّ یا عالِمَ الْخَفِیَّاتِ، یا راحِمَ الْعَبَراتِ،
که براستى تو بر هر چیز توانائى خدایا اى داناى اسرار پنهان اى رحم کننده بر اشک دیدگان
یا مُجیبَ الدَّعَواتِ، یا رَبَّ الْأَرَضینَ وَالسَّمواتِ، یا مَنْ لا تَتَشابَهُ
اى اجابت کننده دعاها اى پروردگار زمینها و آسمانها اى که
عَلَیْهِ الْأَصْواتُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنا فیها مِنْ
صداها(ى بیشمار) بر او اشتباه نشود درود فرست بر محمد و آل محمد و قرار ده ما را در این روزها از
عُتَقآئِکَ وَطُلَقآئِکَ مِنَ النَّارِ، وَالْفائِزینَ بِجَنَّتِکَ، وَالنَّاجینَ بِرَحْمَتِکَ
آزادشدگان و رهائى یافتگان از آتش و نائل شوندگان به بهشتت و نجات یافتگان بوسیله رحمتت
یااَرْحَمَ الرَّاحِمینَ، وَصَلَّى اللَّهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ الِهِ اَجْمَعینَ. چهارم
اى مهربانترین مهربانان و درود خدا بر آقاى ما محمد و آلش همگى * * *
در هر روز از دهه بخواند پنج دعائى را که حضرت جبرئیل براى حضرت عیسى علیه السلام از جانب
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
حقّ تعالى هدیّه آورده که در ایّام این دهه بخواند و آن پنج دعا این است (1)
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * (1) گواهم دهم که
اَشْهَدُ اَنْ لااِلهَ اِلَّا اللَّهُ، وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ، بِیَدِهِ الْخَیْرُ، وَهُوَ
معبودى جز خداى یگانه نیست که شریک ندارد از آن او است فرمانروائى و خاص او است ستایش هر چه خیر است بدست اوست و او
عَلى کُلِّشَىْ ءٍ قَدیرٌ (2) اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ، وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ،
بر هر چیز توانا است (2) گواهى دهم که معبودى جز خداى یگانه نیست که شریک ندارد
اَحَداً صَمَداً، لَمْ یَتَّخِذْ صاحِبَهً وَلا وَلَداً (3) اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ،
یگانه بى نیازى که همسر و فرزندى براى خود نگیرد (3) گواهى دهم که معبودى جز خداى یگانه
وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، اَحَداً صَمَداً لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً
نیست که شریک ندارد یگانه بى نیازى که نزاید و نه زائیده شده و نیست برایش همتائى
اَحَدٌ (4) اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ، وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ
هیچکس (4) گواهى دهم که معبودى جز خداى یگانه نیست که شریکى ندارد از آن اوست فرمانروائى و خاص او
الْحَمْدُ، یُحْیى وَیُمیتُ، وَهُوَ حَىٌّ لا یَمُوتُ، بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَهُوَ عَلى
است ستایش زنده کند و بمیراند و او است زنده اى که نمیرد خیر بدست او است و او بر هر
کُلِّشَىْ ءٍ قَدیرٌ (5) حَسْبِىَ اللَّهُ وَکَفى ، سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ دَعا، لَیْسَ وَرآءَ
چیز توانا است (5) بس است مرا خدا و کافى است بشنود خدا صداى هر کس که دعا کند وراى
اللَّهِ مُنْتَهى ، اَشْهَدُ للَّهِ بِما دَعا، وَاَنَّهُ بَرى ءٌ مِمَّنْ تَبَرَّءَ، وَاَنَّ لِلَّهِ الْأخِرَهَوَالْأُولى .
خدا انتهائى نیست گواهى دهم براى خدا بدانچه خوانده است و اینکه بیزار است از هر که از او بیزارى جسته و براى خدا است آخرت و دنیا
پس حضرت عیسى علیه السلام ثواب بسیارى نقل کرد براى خواندن هر یک از این پنج دعا را صد مرتبه و دور نیست چنانکه علامه مجلسى رحمه الله فرموده اگر کسى هر روز هر یک از این دعاها را ده مرتبه بخواند عمل به روایت کرده باشدو اگر هر روز هر یک را صد مرتبه بخواند بهتر خواهد بود پنجم بخواند در هر روز این دهه این تَهْلیلات را که از امیرالمؤمنین علیه السلام منقولست با ثواب بسیار و اگر روزى ده مرتبه بخواند بهتر است
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * معبودى جز
لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ عَدَدَ الّلَیالى وَالدُّهُورِ، لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ عَدَدَ اَمْواجِ الْبُحُورِ، لا
خدا نیست به شماره شبها و روزگاران معبودى جز خدا نیست به شماره موجهاى دریاها
اِلهَ اِلَّا اللَّهُ و رَحْمَتُهُ خَیْرٌ مِما یَجْمَعُونَ، لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ عَدَدَ الشَّوْکِ
معبودى جز خدا نیست و رحمت او بهتر است از آنچه مردم جمع کنند معبودى جز خدا نیست به شماره هر خار
وَالشَّجَرِ، لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ عَدَدَ الشَّعْرِ وَالْوَبَرِ، لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ عَدَدَ الْحَجَرِ
و هر درخت معبودى جز خدا نیست به شماره هر مُو و کُرک معبودى جز خدا نیست به شماره هر سنگ
وَالْمَدَرِ، لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ عَدَدَ لَمْحِ الْعُیُونِ، لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ فِى الّلَیْلِ اِذا
و کلوخ معبودى جز خدا نیست به شماره بهم خوردن چشمها معبودى جز خدا نیست در شب چون
عَسْعَسَ، وَالصُّبْحِ اِذا تَنَفَّسَ، لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ عَدَدَ الرِّیاحِ فِى الْبَرارى
تاریک شود و در صبح چون بدمد معبودى نیست جز خدا به شماره بادها در صحراها
وَالصُّخُورِ، لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ مِنَ الْیَوْمِ اِلى یَوْمِ یُنْفَخُ فِى الصُّورِ.
و کوهها معبودى جز خدا نیست از امروز تا روز نفخ صور
روز اوّل روز بسیار مبارکیست و در آن چند عمل وارد است اوّل روزه که ثواب روزه هشتاد ماه دارد دوّم خواندن نماز حضرت فاطمه علیها السلام و شیخ فرموده که روایت شده که آن چهار رکعتست بدو سلام مثل نماز امیرالمؤمنین علیه السلام در هر رکعت حمد یک مرتبه و توحید پنجاه مرتبه و بعد از سلام تسبیح آن حضرت بخواند و بگوید:
سُبْحانَ ذِى الْعِزِّ الشَّامِخِ الْمُنیفِ، سُبْحانَ ذِى الْجَلالِ الْباذِخِ الْعَظیمِ،
منزه است خداى صاحب عزت بلند و والا منزه است صاحب شوکت مرتفع و بزرگ منزه است
سُبْحانَ ذِى الْمُلْکِ الْفاخِرِ الْقَدیمِ، سُبْحانَ مَنْ یَرى اَثَرَ النَّمْلَهِ فِى الصَّفا،
صاحب فرمانروائى گرانمایه و دیرینه منزه است آنکس که بیند جاى پاى مور را بر روى سنگ
سُبْحانَ مَنْ یَرى وَقْعَ الطَّیْرِ فِى الْهَوآءِ، سُبْحانَ مَنْ هُوَ هکَذا وَلا هَکَذا غَیْرُهُ.
خارا منزه است آنکس که بیند ردّ عبور پرنده را در هوا منزه است آنکس که فقط او چنین است و جز او چنین نیست
سیّم دو رکعت نماز پیش اززوال به نیم ساعت در هر رکعت حمد یک مرتبه و هر یک از توحید و آیهالکرسى و قَدْر ده مرتبه چهارم هر که از ظالمى ترسد در این روز بگوید حَسْبى حَسْبى حَسْبى مِنْ سُؤالى عِلْمُکَ بِحالى تا حق تعالى کفایت کند شرّ ظالم را از او و بدانکه در این روز تولّد شده حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام ودر این روز به روایت شَیْخَیْن تزویج شده حضرت فاطمه با امیرالمؤمنین علیهما السلام روزهفتم سنه صد و چهارده وفات حضرت امام محمد باقرعلیه السلام در مدینه واقع شده و روز حُزْن شیعه است روز هشتم روز تَرْوِیَه است و روزه اش فضیلت دارد و روایت شده که کفّاره شصت سال است و شیخ شهید غسل این روز را مستحب دانسته شب نهم از لَیالى متبرّکه و شب مناجات با قاضى الحاجاتست و توبه در آن شب مقبول و دُعا در آن مُستَجابَست و کسى که آن شب را به عبادت بسر آورد اجر صد و هفتاد سال عبادت داشته باشد و از براى آن شب چند عمل است اوّل بخواند این دعا را که روایت شده هر که بخواند آن را در شب عرفه یا در شبهاى جمعه خداوند بیامرزد او را:
اَللّهُمَّ یا شاهِدَ کُلِّ نَجْوى ، وَمَوْضِعَ کُلِّ شَکْوى ، وَعالِمَ کُلِّ
خدایا اى آگاه هر راز و مرجع هر شکایت و داناى هر
خَفِیَّهٍ، وَمُنْتَهى کُلِّ حاجَهٍ، یا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ عَلَى
پنهان و منتهاى هر حاجت اى آغازنده نعمت ها بر بندگان
الْعِبادِ، یا کَریمَ الْعَفْوِ، یا حَسَنَ التَّجاوُزِ، یا جَوادُ، یا مَنْ لا
اى بزرگوار گذشت اى نیکو درگذر اى بخشنده اى که
یُوارى مِنْهُ لَیْلٌ داجٍ، وَلا بَحْرٌ عَجَّاجٌ، وَلا سَمآءٌ ذاتُ اَبْراجٍ، وَلا ظُلَمٌ
نه شب تار چیزى را از تو پنهان کند و نه دریاى مواج و نه آسمان برج دار و نه تاریکیهاى
ذاتُ ارْتِتاجٍ، یا مَنِ الظُّلْمَهُ عِنْدَهُ ضِیآءٌ، اَسْئَلُکَ بِنوُرِ وَجْهِکَ الْکَریمِ،
پیچیده درهم اى کسى که تاریکى در پیش او روشن است از تو خواهم به حق نور ذات بزرگوارت
الَّذى تَجَلَّیْتَ بِهِ لِلْجَبَلِ فَجَعَلْتَهُ دَکّاً، وَخَرَّ موُسى صَعِقاً، وَبِاسْمِکَ
همان که بدان وسیله بر کوه تجلى فرمودى و آنرا متلاشى کردى و موسى مدهوش بر زمین افتاد و به همان نامت
الَّذى رَفَعْتَ بِهِ السَّمواتِ بِلا عَمَدٍ، وَسَطَحْتَ بِهِ الْأَرْضَ عَلى وَجْهِ
که آسمانها را بدون ستون برافراشتى و زمین را بر روى آبى منجمد شده پهن کردى
ماءٍ جَمَدٍ، وَبِاسْمِکَ الْمَخْزوُنِ الْمَکْنوُنِ الْمَکْتوُبِ الطَّاهِرِ، الَّذى اِذا
و بدان نامت که پیش تو در گنجینه و در پرده و نوشته و پاکیزه است همانکه هرگاه بدان نام
دُعیتَ بِهِ اَجَبْتَ، وَاِذا سُئِلْتَ بِهِ اَعْطَیْتَ، وَبِاسْمِکَ السُّبوُحِ الْقُدُّوسِ
به خوانندت اجابت کنى و هرگاه بدان از تو خواهند عطافرمائى و به حق نام منزه و مقدس
الْبُرْهانِ، الَّذى هُوَ نوُرٌ عَلى کُلِّ نُورٍ، وَنوُرٌ مِنْ نوُرٍ، یُضیى مِنْهُ کُلُ
و برهان تو که آن نور است بر هر نورى و نور است از نورى که روشنى گیرد از آن هر
نوُرٍ، اِذا بَلَغَ الْأَرْضَ انْشَقَّتْ، وَاِذا بَلَغَ السَّمواتِ فُتِحَتْ، وَاِذا بَلَغَ
نور چون به زمین رسد شکافته شود و چون به آسمانها رسد گشوده شوند و چون به عرش
الْعَرْشَ اهْتَزَّ، وَبِاسْمِکَ الَّذى تَرْتَعِدُ مِنْهُ فَرآئِصُ مَلائِکَتِکَ، وَاَسْئَلُکَ
رسد بلرزد و به حق آن نامت که بلرزد از آن اندام فرشتگانت و از تو خواهم
بِحَقِّ جَبْرَئیلَ وَمیکائیلَ وَاِسْرافیلَ، وَبِحَقِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفى صَلَّى
به حق جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و به حق محمد مصطفى که درود
اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ، وَعَلى جَمیعِ الْأَنْبِیآءِ وَجَمیعِ الْمَلائِکَهِ، وَبِالْاِسْمِ
خدا بر او و آلش و بر جمیع پیمبران و همه فرشتگان و به حق آن نامى
الَّذى مَشى بِهِ الْخِضْرُ عَلى قُلَلِ الْمآءِ، کَما مَشى بِهِ عَلى جَدَدِ
که حضرت خضر بوسیله آن بر روى امواج آب دریا راه مى رفت چنانچه بر روى زمین
الْأَرْضِ، وَبِاسْمِکَ الَّذى فَلَقْتَ بِهِ الْبَحْرَ لِموُسى وَاَغْرَقْتَ فِرْعَوْنَ
هموار راه مى رفت و به حق آن نامت که شکافتى بدان دریا را براى موسى و غرق کردى فرعون
وَقَوْمَهُ، وَاَنْجَیْتَ بِهِ موُسَى بْنَ عِمْرانَ وَمَنْ مَعَهُ، وَبِاسْمِکَ الَّذى
و قوم او را و نجات دادى بدان موسى بن عمران و همراهانش را و به حق آن نامت که موسى
دَعاکَ بِهِ موُسَى بْنُ عِمْرانَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ، فَاسْتَجَبْتَ لَهُ
بن عمران بوسیله آن تو را خواند از جانب راست کوه طور و اجابتش کردى
وَاَلْقَیْتَ عَلَیْهِ مَحَبَّهً مِنْکَ وَبِاسْمِکَ الَّذى بِهِ اَحْیى عیسَى بْنُ مَرْیَمَ
و محبت خود را بر دلش انداختى و به حق آن نامت که عیسى بن مریم بوسیله اش مردگان را زنده کرد
الْمَوْتى ، وَتَکَلَّمَ فِى الْمَهْدِ صَبِیّاً، وَاَبْرَءَ الْأَکْمَهَ وَالْأَبْرَصَ بِاِذْنِکَ،
و در گهواره در زمان کودکى سخن گفت و کور مادرزاد و مبتلاى به مرض برص را به اذن تو شفا داد
وَبِاسْمِکَ الَّذى دَعاکَ بِهِ حَمَلَهُ عَرْشِکَ، وَجَبْرَئیلُ وَمیکآئیلُ
و بدان نامت که خواند بوسیله آن تو را حاملین عرشت و جبرئیل و میکائیل
وَاِسْرافیلُ وَحَبیبُکَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ، وَمَلآئِکَتُکَ
و اسرافیل و حبیبت محمد صلى الله علیه و آله و فرشتگان
الْمُقَرَّبوُنَ، وَاَنْبِیآؤُکَ الْمُرْسَلوُنَ، وَعِبادُکَ الصَّالِحوُنَ، مِنْ اَهْلِ
مقرب و پیمبران مرسلت و بندگان شایسته ات از اهل
السَّمواتِ وَالْأَرَضینَ، وَبِاسْمِکَ الَّذى دَعاکَ بِهِ ذوُ النُّونِ، اِذْ ذَهَبَ
آسمانها و زمینها و بدان نامت که یونس تو را بدان نام خواند در آن هنگام
مُغاضِباً فَظَنَّ اَنْ لَنْ تَقْدِرَ عَلَیْهِ، فَنادى فِى الظُّلُماتِ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ
که خشمناک برفت و گمان داشت که بر او سخت نگیرى پس ندا کرد در میان تاریکیها که معبودى جز تو نیست
اَنْتَ، سُبْحانَک اِنّى کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ، فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَنَجَّیْتَهُ مِنَ الْغَمِّ،
منزهى تو و براستى من از ستمکاران هستم پس تو اجابتش کردى و از اندوه نجاتش دادى
وَکَذلِکَ تُنْجِى الْمُؤْمِنینَ، وَبِاسْمِکَ الْعَظیمِ الَّذى دَعاکَ بِهِ داوُدُ وَخَرَّ
و این چنین نجات دهى مؤمنان را و بدان نام عظیمت که داود بدان نام تو را خواند و برایت
لَکَ ساجِداً، فَغَفَرْتَ لَهُ ذَنْبَهُ، وَبِاسْمِکَ الَّذى دَعَتْکَ بِهِ اسِیَهُ امْرَأَهُ
به سجده افتاد پس گناهش آمرزیدى و بدان نامت که آسیه همسر
فِرْعَوْنَ اِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لى عِنْدَکَ بَیْتاً فِى الْجَنَّهِ، وَنَجِّنى مِنْ
فرعون بدان نام تو را خواند و گفت: پروردگارا براى من نزد خود در بهشت خانه اى بنا کن و نجاتم ده از
فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ، وَنَجِّنى مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ، فَاسْتَجَبْتَ لَها دُعآئَها،
فرعون و کردارش و نجاتم ده از دست مردم ستمکار پس دعایش را اجابت کردى
وَبِاسْمِکَ الَّذى دَعاکَ بِهِ اَیُّوبُ اِذْ حَلَّ بِهِ الْبَلآءُ فَعافَیْتَهُ وَ اتَیْتَهُ اَهْلَهُ،
و بدان نامت که ایوب تو را بدان خواند در آن هنگام که بلا بر او نازل شد پس او را تندرست کرده و کسانش را به او دادى
وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَهً مِنْ عِنْدِکَ وَذِکْرى لِلْعابِدینَ، وَبِاسْمِکَ الَّذى
و نظائرشان را نیز از رحمت خویش و پندى براى پرستش کنندگان و بدان نامت
دَعاکَ بِهِ یَعْقوُبُ فَرَدَدْتَ عَلَیْهِ بَصَرَهُ، وَقُرَّهَ عَیْنِهِ یوُسُفَ، وَجَمَعْتَ
که یعقوب تو را بدان نام خواند پس بینائیش را و نور دیده اش یوسف را به او بازگرداندى
شَمْلَهُ، وَبِاسْمِکَ الَّذى دَعاکَ بِهِ سُلَیْمانُ، فَوَهَبْتَ لَهُ مُلْکاً لا یَنْبَغى
و پریشانیش را برطرف کردى و بدان نامت که سلیمان بدان تو را خواند پس بدو سلطنتى دادى که شایسته نبود
لِاَحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ، اِنَّکَ اَنْتَ الْوَهَّابُ، وَبِاسْمِکَ الَّذى سَخَّرْتَ بِهِ الْبُراقَ
براى هیچکس پس از او و براستى تو پربخششى و بدان نامت که براق را
لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَسَلَّمَ، اِذْ قالَ تَعالى : سُبْحانَ الَّذى
براى محمد صلى الله علیه و آله مسخر کردى آنجا که فرمودى: «منزه است خدائى که
اَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحرامِ اِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصى وَقَوْلُهُ
راه برد بنده اش را شبانه از مسجدالحرام تا مسجد اقصى» و گفتار دیگرت:
سُبْحانَ الَّذى سَخَّرَ لَنا هذا وَما کُنَّا لَهُ مُقْرِنینَ، وَاِنَّا اِلى رَبِّنا
«منزه است خدائى که مسخر کرد براى ما این را وگرنه ما نیروى تسخیرش را نداشتیم و ما بسوى پروردگارمان
لَمُنْقَلِبوُنَ، وَبِاسْمِکَ الَّذى تَنَزَّلَ بِهِ جَبْرَئیلُ عَلى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ
باز مى گردیم» و بدان نامت که نازل مى شد بوسیله آن جبرئیل بر محمد صلى الله
عَلَیْهِ وَ الِهِ، وَبِاسْمِکَ الَّذى دَعاکَ بِهِ آدَمُ، فَغَفَرْتَ لَهُ ذَنْبَهُ، وَاَسْکَنْتَهُ
علیه و آله و بدان نامت که خواند بدان نام تو را آدم پس گناهش آمرزیدى و در بهشتت
جَنَّتَکَ، وَاَسْئَلُکَ بِحَقِّ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَبِحَقِّ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیّینَ،
جایش دادى و از تو خواهم به حق قرآن عظیم و به حق محمد خاتم پیمبران
وَبِحَقِّ اِبْرهیمَ، وَبِحَقِّ فَصْلِکَ یَوْمَ الْقَضآءِ، وَبِحَقِّ الْمَوازینِ اِذا
و به حق ابراهیم و به حق جدا کردنت حق و باطل را در روز داورى و به حق میزانها هنگامى که
نُصِبَتْ، وَالصُّحُفِ اِذا نُشِرَتْ، وَبِحَقِّ الْقَلَمِ وَما جَرى ، وَاللَّوْحِ وَما
نصب گردد و نامه ها آنگاه که گشوده شود و به حق قلم و آنچه بنویسد و لوح و آنچه
اَحْصى ، وَبِحَقِّ الْاِسْمِ الَّذى کَتَبْتَهُ عَلى سُرادِقِ الْعَرْشِ قَبْلَ خَلْقِکَ
بشمارد و به حق آن نامت که نوشتى آنرا بر سراپرده هاى عرش پیش از آنکه خلق را
الْخَلْقَ وَالدُّنْیا، وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ بِاَلْفَىْ عامٍ، وَاَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ
بیافرینى و دنیا و خورشید و ماه را خلق فرمائى و گواهى دهم که معبودى جز خداى
وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَاَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ، وَاَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ
یگانه نیست که شریکى ندارد و اینکه محمد بنده و رسول او است و از تو خواهم بدان نام
الْمَخْزُونِ فى خَزآئِنِکَ، الَّذىِ اسْتَاْثَرْتَ بِهِ فى عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ، لَمْ
محفوظ در خزینه هایت که مخصوص خود ساختى آنرا در علم غیب در نزد خویشتن
یَظْهَرْ عَلَیْهِ اَحَدٌ مِنْ خَلْقِکَ، لا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ، وَلا نَبِىٌّ مُرْسَلٌ، وَلا عَبْدٌ
و آگاه نشد بر آن هیچکس از خلق تو نه فرشته مقربى و نه پیامبر مرسلى و نه بنده
مُصْطَفىً وَاَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى شَقَقْتَ بِهِ الْبِحارَ، وَقامَتْ بِهِ الْجِبالُ
برگزیده اى و از تو خواهم بدان نامت که شکافتى بدان دریاها را و برپا شد بدان کوهها
وَاخْتَلَفَ بِهِ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَبِحَقِّ السَّبْعِ الْمَثانى وَالْقُرْآنِ الْعَظیمِ
و در رفت و آمد شد بدان شب و روز و به حق سوره مبارکه حمد و قرآن عظیم
وَبِحَقِّ الْکِرامِ الْکاتِبینَ، وَبِحَقِّ طه وَیس ، وَکهیعص وَحمعسق،
و به حق نویسندگان ارجمندت و به حق طه و یس و کهیعص و حمعسق
وَبِحَقِّ تَوْریهِ موُسى وَاِنْجیلِ عیسى ، وَزَبوُرِ داوُدَ، وَفُرْقانِ مُحَمَّدٍ
و به حق تورات موسى و انجیل عیسى و زبور داود و قرآن محمد
صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ، وَعَلى جَمیعِ الرُّسُلِ، وَبِاهِیّاً شَراهِیّاً، اَللّهُمَّ اِنّى
که درود تو بر او و آلش و بر جمیع رسولان باد و به حق آهى و شراهى (که دو نام اعظم یا نام دو تن از بزرگان دین است) خدایا
اَسْئَلُکَ بِحَقِّ تِلْکَ الْمُناجاتِ الَّتى کانَتْ بَیْنَکَ وَبَیْنَ موُسَى بْنِ
از تو خواهم به حق آن مناجاتى که میان تو و موسى بن
عِمْرانَ، فَوْقَ جَبَلِ طوُرِ سَیْنآءَ، وَاَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى عَلَّمْتَهُ مَلَکَ
عمران در بالاى کوه طور سیناء گذشت و از تو خواهم به آن نامت که آن را براى گرفتن
الْمَوْتِ لِقَبْضِ الْأَرْواحِ، وَاَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى کُتِبَ عَلى وَرَقِ
جانها به ملک الموت یاد دادى و از تو خواهم بدان نامت که نوشته شد به برگ
الزَّیْتوُنِ فَخَضَعَتِ النّیرانُ لِتِلْکَ الْوَرَقَهِ، فَقُلْتَ یا نارُ کوُنى بَرْداً
زیتون و آتشها در مقابل آن نام فروتن گشت و فرمودى «اى آتش سرد
وَسَلاماً، وَاَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى کَتَبْتَهُ عَلى سُرادِقِ الْمَجْدِ وَالْکَرامَهِ،
و سلامت باش» و از تو خواهم بدان نامت که نوشتى آنرا بر سراپرده هاى مجد و کرامت
یا مَنْ لا یُحْفیهِ سآئِلٌ، وَلا یَنْقُصُهُ نآئِلٌ، یا مَنْ بِهِ یُسْتَغاثُ وَاِلَیْهِ
اى که درمانده اش نکند سائلى و نکاهدش دادن جایزه اى، اى که به او استغاثه شود و
یُلْجَأُ، اَسْئَلُکَ بِمَعاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِکَ، وَمُنْتَهَى الرَّحْمَهِ مِنْ کِتابِکَ،
به او پناه برند از تو خواهم به حق آنچه موجب عزت عرشت گشته و به آخرین حد نهائى رحمت از کتاب تو
وَبِاسْمِکَ الْأَعْظَمِ وَجَدِّکَ الْأَعْلى ، وَکَلِماتِکَ التَّآمَّاتِ الْعُلى ، اَللّهُمَ
و به اسم اعظمت و مقام والاترت و کلمات کامله و والایت خدایا
رَبَّ الرِّیاحِ وَما ذَرَتْ، وَالسَّمآءِ وَما اَظَلَّتْ، وَالْأَرْضِ وَما اَقَلَّتْ،
اى پروردگار بادها و آنچه پراکنده کنند و پروردگار آسمان و آنچه را سایه کنند و پروردگار زمین و آنچه برخود دارد
وَالشَّیاطینِ وَما اَضَلَّتْ، وَالْبِحارِ وَما جَرَتْ، وَبِحَقِّ کُلِّ حَقٍّ هُوَ عَلَیْکَ
و پروردگار شیاطین و آنچه را گمراه کنند و دریاها و آنچه را همراه برند و به حق هر حقى که بر تو است
حَقٌّ، وَبِحَقِّ الْمَلآئِکَهِ الْمُقَرَّبینَ، وَالرَّوحانِیّینَ وَالْکَروُبِیّینَ،
و به حق فرشتگان مقربت و روحانیان و کروبیان
وَالْمُسَبِّحینَ لَکَ بِاللَّیْلِ وَالنَّهارِ لا یَفْتُروُنَ، وَبِحَقِّ اِبْراهیمَ خَلیلِکَ،
و آنانکه تسبیحت کنند به شب و روز بى آنکه سستى کنند و به حق ابراهیم خلیل تو
وَبِحَقِّ کُلِّ وَلِىٍّ یُنادیکَ بَیْنَ الصَّفا وَالْمَرْوَهِ، وَتَسْتَجیبُ لَهُ دُعآئَهُ، یا
و به حق هر ولى و دوستى که تو را در میان صفا و مروه صدا زند و دعایش را به اجابت رسانى اى
مُجیبُ اَسْئَلُکَ بِحَقِّ هذِهِ الْأَسْماءِ، وَبِهذِهِ الدَّعَواتِ، اَنْ تَغْفِرَ لَنا ما
اجابت کننده از تو خواهم به حق این نامها و به این دعاها که بیامرزى آنچه از
قَدَّمْنا وَما اَخَّرْنا، وَما اَسْرَرْنا وَما اَعْلَنَّا، وَما اَبْدَیْنا وَما اَخْفَیْنا، وَما
گناهان که از پیش داشته و از این پس داریم و آنچه پنهان کرده و آنچه را آشکار کردیم و آنچه را ظاهر کرده و آنچه را مخفى کردیم و
اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنَّا، اِنَّکَ عَلى کُلِّشَىْ ءٍ قَدیرٌ، بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ
و آنچه را تو بدان آگاهترى از ما که براستى تو بر هر چیز توانائى به رحمتت اى مهربانترین
الرَّاحِمینَ، یا حافِظَ کُلِّ غَریبٍ، یا موُنِسَ کُلِّ وَحیدٍ یا قُوَّهَ کُلِ
مهربانان اى نگهدار هر غریب اى همدم هر تنها اى نیروى هر
ضَعیفٍ، یا ناصِرَ کُلِّ مَظْلوُمٍ، یا رازِقَ کُلِّ مَحْروُمٍ یا موُنِسَ کُلِ
ناتوان اى یاور هر ستمدیده اى روزى ده هر محروم اى مونس هر
مُسْتَوْحِشٍ، یا صاحِبَ کُلِّ مُسافِرٍ، یا عِمادَ کُلِّ حاضِرٍ، یا غافِرَ کُلِ
وحشت زده اى همراه هر مسافر اى تکیه گاه هر حاضر در وطن اى آمرزنده هر
ذَنْبٍ وَخَطیئَهٍ، یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ، یا صَریخَ الْمُسْتَصْرِخینَ، یا
گناه و خطا اى فریادرس فریادخواهان اى دادرس دادخواهان اى
کاشِفَ کَرْبِ الْمَکْرُوبینَ، یا فارِجَ هَمِّ الْمَهْمُوُمینَ، یا بَدیعَ
برطرف کننده محنت محنت زدگان اى غمزداى غمزدگان اى پدید آرنده
السَّمواتِ وَالْأَرَضینَ، یا مُنْتَهى غایَهِ الطَّالِبینَ، یا مُجیبَ دَعْوَهِ
آسمانها و زمینها اى منتهاى مقصود جویندگان اى اجابت کننده دعاى
الْمُضْطَرّینَ، یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ یا رَبَّ الْعالَمینَ، یا دَیَّانَ یَوْمِ الدّینِ،
درماندگان اى مهربانترین مهربانان اى پروردگار جهانیان اى جزا دهنده روز جزا
یا اَجْوَدَ الْأَجْوَدینَ، یا اَکْرَمَ الْأَکْرَمینَ، یا اَسْمَعَ السَّامِعینَ، یا اَبْصَرَ
اى بخشنده ترین بخشندگان اى با کرمترین کریمان اى شنواترین شنوایان اى بیناترین
النَّاظِرینَ، یا اَقْدَرَ الْقادِرینَ، اغْفِرْ لِىَ الذُّنوُبَ الَّتى تُغَیِّرُ النِّعَمَ،
بینایان اى قادرترین قدرتمندان بیامرز از من آن گناهانى را که نعمتها را تغییر دهد
وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنوُبَ الَّتى توُرِثُ النَّدَمَ، وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنوُبَ الَّتى
و بیامرز از من گناهانى را که پشیمانى به بار آورد و بیامرز از من گناهانى را که
توُرِثُ السَّقَمَ، وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنوُبَ الَّتى تَهْتِکُ الْعِصَمَ، وَاغْفِرْ لِىَ
موجب بیماریها گردد و بیامرز از من گناهانى را که پرده ها بدرد و بیامرز از من
الذُّنوُبَ الَّتى تَرُدُّ الدُّعآءَ، وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنوُبَ الَّتى تَحْبِسُ قَطْرَ
گناهانى را که دعا را باز گرداند و بیامرز از من گناهانى را که باران را از
السَّمآءِ، وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنوُبَ الَّتى تُعَجِّلُ الْفَنآءَ، وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنوُبَ
آسمان جلوگیرى کند و بیامرز از من گناهانى را که شتاب در نابودى کند و بیامرز از من گناهانى را
الَّتى تَجْلِبُ الشَّقآءَ، وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنوُبَ الَّتى تُظْلِمُ الْهَوآءَ، وَاغْفِرْ لِىَ
که بدبختى آرد و بیامرز از من گناهانى که هوا را تاریک کند و بیامرز از من
الذُّنوُبَ الَّتى تَکْشِفُ الْغِطآءَ، وَاغْفِرْ لِىَ الذُّنوُبَ الَّتى لا یَغْفِرُها
گناهانى را که پرده را بالا زند و بیامرز از من گناهانى را که جز تو کسى آنها را نیامرزد
غَیْرُکَ یا اَللَّهُ، وَاحْمِلْ عَنّى کُلَّ تَبِعَهٍ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِکَ، وَاجْعَلْ لى مِنْ
اى خدا و بردار از دوش من هر حقى که از یکى از خلق تو بر گردن من است و قرار ده براى من در
اَمْرى فَرَجاً وَمَخْرَجاً وَیُسْراً، وَاَنْزِلْ یَقینَکَ فى صَدْرى ، وَرَجآءَکَ
کارم گشایش و آسانى و وسیله بیرون آمدنى و فرود آر یقینت را در سینه ام و امیدت را
فى قَلْبى ، حَتّى لا اَرْجُوَ غَیْرَکَ، اَللّهُمَّ احْفَظْنى وَعافِنى فى مَقامى ،
در دلم تا امیدى به کسى جز تو نداشته باشم خدایا مرا حفظ کن و عافیتم ده در جایگاهم
وَاصْحَبْنى فى لَیْلى وَنَهارى ، وَمِنْ بَیْنِ یَدَىَّ وَمِنْ خَلْفى ، وَعَنْ
و همراه من باش در شب و روزم و از پیش رو و پشت سرم و از
یَمینى وَعَنْ شِمالى ، وَمِنْ فَوْقى وَمِنْ تَحْتى ، وَیَسِّرْ لِىَ السَّبیلَ،
راست و چپم و از بالاى سر و زیر پایم و راه را بر من هموار کن
وَاَحْسِنْ لِىَ التَّیْسیرَ، وَلا تَخْذُلْنى فِى الْعَسیرِ، وَاهْدِنى یا خَیْرَ دَلیلٍ،
و آسانى خوشى برایم پیش آور و در دشواریها خوارم مکن و راهنمائیم کن اى بهترین راهنما
وَلا تَکِلْنى اِلى نَفْسى فِى الْاُموُرِ، وَلَقِّنى کُلَّ سُروُرٍ، وَاقْلِبْنى اِلى
و در کارها مرا به خودم وامگذار و هر سرور و خوشحالى را به دلم انداز و بازگردان مرا بسوى
اَهْلى بِالْفَلاحِ وَالنَّجاحِ، مَحْبوُراً فِى الْعاجِلِ وَالأجِلِ، اِنَّکَ عَلى
خانواده ام به رستگارى و کامیابى و آراسته به شادکامى در دنیا و آخرت که براستى تو
کُلِّشَىْ ءٍ قَدیرٌ، وَارْزُقْنى مِنْ فَضْلِکَ، وَاَوْسِعْ عَلَىَّ مِنْ طَیِّباتِ رِزْقِکَ،
بر هر چیز توانائى و از فضل خویش روزیم کن و فراخ گردان بر من از روزیهاى پاکیزه ات
وَاسْتَعْمِلْنى فى طاعَتِکَ، وَاَجِرْنى مِنْ عَذابِکَ وَنارِکَ، وَاقْلِبْنى اِذا
و وادارم کن به انجام طاعتت و پناهم ده از عذاب و آتش دوزخت و بگردانم به رحمت خود
تَوَفَّیْتَنى اِلى جَنَّتِکَ بِرَحْمَتِکَ، اَللّهُمَّ اِنّى اَعوُذُ بِکَ مِنْ زَوالِ نِعْمَتِکَ،
هنگامى که مرا از این جهان بیرون برى بسوى بهشتت خدایا به تو پناه برم از زوال نعمتت
وَمِنْ تَحْویلِ عافِیَتِکَ، وَمِنْ حُلوُلِ نَقِمَتِکَ، وَمِنْ نُزوُلِ عَذابِکَ،
و از تغییر یافتن عافیتت و از آمدن عقوبتت و از نازل شدن عذابت
وَاَعوُذُ بِکَ مِنْ جَهْدِ الْبَلاءِ، وَدَرَکِ الشَّقآءِ، وَمِنْ سُوءِ الْقَضآءِ
و به تو پناه برم از سختى بلاء و گرفتارى و رسیدن بدبختى و از تقدیر بد
وَشَماتَهِ الْأَعْدآءِ، وَمِنْ شَرِّ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّمآءِ، وَمِنْ شَرِّ ما فِى
و شماتت دشمنان و از شرّ آنچه از آسمان فرود آید و از شرّ آنچه در
الْکِتابِ الْمُنْزَلِ، اَللّهُمَّ لا تَجْعَلْنى مِنَ الْأَشْرارِ، وَلا مِنْ اَصْحابِ
کتاب منزل خود (قرآن) بیان فرموده اى خدایا مرا از اشرار و از اهل دوزخ قرارم
النَّارِ، وَلا تَحْرِمْنى صُحْبَهَ الْأَخْیارِ، وَاَحْیِنى حَیوهً طَیِّبَهً، وَتَوَفَّنى
مده و از مصاحبت نیکان محرومم مفرما و به زندگى پاکیزه زنده ام بدار و به مرگ
وَفاهً طَیِّبَهً تُلْحِقُنى بِالْأَبْرارِ، وَارْزُقْنى مُرافَقَهَ الْأَنْبِیآءِ فى مَقْعَدِ
پاکیزه اى بمیرانم که به نیکان ملحقم دارى و رفاقت پیمبران را روزیم گردانى در جایگاه
صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِرٍ، اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلى حُسْنِ بَلائِکَ
پسندیده نزد پادشاهى نیرومند خدایا از آن تو است ستایش بر خوش آزمایشى
وَصُنْعِکَ، وَلَکَ الْحَمْدُ عَلَى الْاِسْلامِ وَاتِّباعِ السُّنَهِ، یا رَبِّ کَما
و خوش رفتاریت و تو را است ستایش بر نعمت دین اسلام و پیروى طریقه (پیمبران) پروردگارا چنانچه
هَدَیْتَهُمْ لِدینِکَ، وَعَلَّمْتَهُمْ کِتابَکَ، فَاهْدِنا وَعَلِّمْنا، وَلَکَ الْحَمْدُ عَلى
آن پیمبران را به دین خود راهنمائى کردى و کتاب خود را به آنان یاد دادى ما را نیز هدایت کرده و یادمان ده و تو را است
حُسْنِ بَلآئِکَ وَصُنْعِکَ، عِنْدى خآصَّهً کَما خَلَقْتَنى فَاَحْسَنْتَ خَلْقى ،
ستایش بر خصوص آزمایش و رفتار نیکت درباره شخص من که مرا آفریدى و خلقتم را نیکو کردى
وَعَلَّمْتَنى فَاَحْسَنْتَ تَعْلیمى ، وَهَدَیْتَنى فَاَحْسَنْتَ هِدایَتى ، فَلَکَ
و یادم دادى و نیکو یاد دادى و هدایتم کردى و نیکو هدایت کردى پس تو را است
الْحَمْدُ عَلى اِنْعامِکَ عَلَىَّ قَدیماً وَحَدیثاً، فَکَمْ مِنْ کَرْبٍ یا سَیِّدى
ستایش بر نعمت بخشیت نسبت به من از زمان قدیم و جدید پس چه بسیار محنتى که اى آقاى من
قَدْ فَرَّجْتَهُ، وَکَمْ مِنْ غَمٍّ یا سَیِّدى قَدْ نَفَّسْتَهُ، وَکَمْ مِنْ هَمٍّ یا سَیِّدى قَدْ
تو آن را گشودى و چه بسیار اندوهى که اى آقاى من تو آن را زدودى و چه بسیار غم و غصه اى که اى آقاى من تو آنرا
کَشَفْتَهُ، وَکَمْ مِنْ بَلاءٍ یا سَیِّدى قَدْ صَرَفْتَهُ، وَکَمْ مِنْ عَیْبٍ یا سَیِّدى
برطرف کردى و چه بسیار بلا و گرفتارى اى آقاى من که تو آن را باز گرداندى و چه بسیار عیبى اى آقاى من
قَدْ سَتَرْتَهُ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلى کُلِّ حالٍ، فى کُلِّ مَثْوىً وَزَمانٍ، وَمُنْقَلَبٍ
که تو آنرا پوشاندى پس تو را است ستایش بر هر حال و در هر جا و هر زمان و هر منزل
وَمَُقامٍ، وَعَلى هذِهِ الْحالِ وَکُلِّ حالٍ، اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ اَفْضَلِ عِبادِکَ
و هر مقام و بر این حال و هر حال خدایا قرار ده مرا از بهترین بندگانت
نَصیباً فى هذَا الْیَوْمِ مِنْ خَیْرٍ تَقْسِمُهُ، اَوْ ضُرٍّ تَکْشِفُهُ، اَوْ سُوءٍ تَصْرِفُهُ،
در بهره مندى این روز از هر خیرى که قسمت کنى یا گرفتارى که برطرف کنى یا بدى که بازش گردانى
اَوْ بَلآءٍ تَدْفَعُهُ، اَوْ خَیْرٍ تَسُوقُهُ، اَوْ رَحْمَهٍ تَنْشُرُها اَوْ عافِیَهٍ تُلْبِسُها،
یا بلائى که دفعش کنى یا خیرى که بفرستى یا رحمتى که بگسترانى یا جامه تندرستى که بپوشانى
فَاِنَّکَ عَلى کُلِّشَىْ ءٍ قَدیرٌ، وَبِیَدِکَ خَزآئِنُ السَّمواتِ وَالْأَرْضِ، وَاَنْتَ
که براستى تو بر هر چیز توانائى و خزینه هاى آسمانها و زمین بدست تو است و توئى
الْواحِدُ الْکَریمُ الْمُعْطِى الَّذى لا یُرَدُّ سآئِلُهُ، وَلا یُخَیَّبُ امِلُهُ، وَلا
خداى یگانه بزرگوار عطابخشى که خواهنده اش دست خالى بازنگردد و آرزومندش ناامید نشود و
یَنْقُصُ نآئِلُهُ، وَلا یَنْفَدُ ما عِنْدَهُ بَلْ یَزْدادُ کَثْرَهً وَطیباً، وَعَطآءً وَجوُداً،
عطاهایش نقصان نپذیرد و خزینه اش پایان ندارد بلکه همواره به زیادى و پاکیزگى و عطا و جودش
وَارْزُقْنى مِنْ خَزآئِنِکَ الَّتى لا تَفْنى ، وَمِنْ رَحْمَتِکَ الْواسِعَهِ، اِنَّ عَطآئَکَ لَمْ
بیفزاید و روزیم کن از خزینه هایت که فنا نپذیرد و از رحمت وسیعت که براستى عطاى تو از
یَکُنْ مَحْظوُراً، وَاَنْتَ عَلى کُلِّشَىْ ءٍ قَدیرٌ، بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.
کسى منع نشده و تو بر هر چیز توانائى به رحمتت اى مهربانترین مهربانان
* دویم بخواند آن هزار مرتبه [به نقل کفعمى ] تسبیحات عشر را که سیّد ذکر فرموده و بیاید در اعمال روز عرفه سیم بخواند دعاء اللَّهُمَّ مَنْ تَعَبَّاَ وَ تَهَیَّاَ را که در روز عرفه و شب و روز جمعه نیز وارد است و گذشت ذکر آن در اعمال شب جمعه چهارم زیارت کند امام حسین علیه السلام و زمین کربلا را و بماند در آنجا تا روز عید تا آنکه از شرّ آن سال نگاه داشته شود روز نهم روز عرفه و از اعیاد عظیمه است اگرچه به اسم عید نامیده نشده است و روزى است که حق تعالى بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود خوانده و مَوائد جُود و احسان خود را براى ایشان گسترانیده و شیطان در این روز خوار و حقیرتر و رانده تر و خشمناکترین اوقات خواهد بود و روایت شده که حضرت امام زین العابدین علیه السلام شنید در روز عرفه صداى سائلى را که از مردم سؤال مى نمود فرمود به او واى بر تو آیا از غیر خدا سؤال مى کنى در این روز و حال آنکه امید مى رود در این روز براى بچّه هاى در شکم آنکه فضل خدا شامل آنها شود و سعید شوند و از براى این روز اعمال چند است اول غسل دویم زیارت امام حسین علیه السلام که مقابل هزار حجّ و هزار عمره و هزار جهاد بلکه بالاتر است و احادیث در کثرت فضیلت زیارت آن حضرت در این روز متواتر است و اگر کسى توفیق یابد که در این روز در تحت قُبّه مقدّسه آن حضرت باشد ثوابش کمتر از کسى که در عرفات باشد نیست بلکه زیاده و مقدّم است و کیفیّت زیارت آن حضرت بعد از این در باب زیارات بیاید انشاءالله تعالى سیّم بعد از نماز عصر پیش از آنکه مشغول بخواندن دعاهاى عرفه شود دو رکعت نماز بجا آورد در زیر آسمان و اعتراف و اقرار کند نزد حق تعالى به گناهان خود تا فایز شود به ثواب عرفات و گناهانش آمرزیده گردد پس مشغول شود به اعمال و ادعیه عرفه که از حُجَج طاهِرِهِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِم روایت شده و آنها زیاده از آن است که در این مختصر ذکر شود لکن ما به مقدارى که این کتاب گنجایش آن را داشته باشد نقل مى کنیم شیخ کفعمى در مصباح فرموده مستحب است روزه روز عرفه براى کسى که ضعف پیدا نکند از دعا خواندن و مستحب است غسل پیش از زوال و زیارت امام حسین علیه السلام در روز و شب عرفه و چون وقت زوال شد زیر آسمان رَوَد و نماز ظهر و عصر را با رکوع و سجود نیکو به عمل آورد و چون فارغ شود دو رکعت نماز کند در رکعت اوّل بعد از حمد توحید و در دویم بعد از حمد قُل یا اَیُّهَا الْکافِروُنَ بخواند بعد از آن چهار رکعت نماز گذارد در هر رکعت بعد از حمد توحید پنجاه مرتبه بخواند فقیر گوید که این نماز همان نماز حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است که در اعمال روز جمعه گذشت پس فرموده بخوان این تسبیحات راکه مروى ازحضرت رسول صلى الله علیه وآله است وسیّدبن طاوُس در اقبال ذکر فرموده:
سُبْحانَ الَّذى فِى السَّمآءِ عَرْشُهُ، سُبْحانَ الَّذى فِى الْاَرْضِ حُکْمُهُ،
منزه است خدایى که در آسمان است عرش او منزه است خدایى که در زمین است فرمان و حکمش
سُبْحانَ الَّذى فِى الْقُبوُرِ قَضآؤُهُ، سُبْحانَ الَّذى فِى الْبَحْرِ سَبیلُهُ،
منزه است خدایى که در گورها قضا و فرمانش جارى است منزه است خدایى که در دریا راه دارد
سُبْحانَ الَّذى فِى النَّارِ سُلْطانُهُ، سُبْحانَ الَّذى فِى الْجَنَّهِ رَحْمَتُهُ،
منزه است خدایى که در آتش دوزخ سلطنتش موجود است منزه است خدایى که در بهشت رحمت او است
سُبْحانَ الَّذى فِى الْقِیمَهِ عَدْلُهُ، سُبْحانَ الَّذى رَفَعَ السَّمآءَ، سُبْحانَ
منزه است خدایى که در قیامت عدل و دادش برپا است منزه است خدایى که آسمان را بالا برد منزه است خدایى
الَّذى بَسَطَ الْأَرْضَ، سُبْحانَ الَّذى لا مَلْجَاَ وَلا مَنْجا مِنْهُ اِلاَّ اِلَیْهِ. پس
که زمین را گسترد منزه است خدایى که ملجا و پناهى از او نیست جز بسوى خودش * *
بگو سُبْحانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ للَّهِ ، وَلا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ، وَاللَّهُ اَکْبَرُ صد مرتبه و بخوان
* * منزه است خدا و حمد از آن خدا است و معبودى جز خدا نیست و خدا بزرگتر از توصیف است * * * *
توحید صد مرتبه و آیه الکرسى صد مرتبه و صلوات بر محمّد و آل محمّد صد مرتبه و بگو:
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
لااِلهَ اِلَّا اللَّهُ، وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ، یُحْیى وَیُمیتُ،
معبودى جز خدا نیست یگانه اى که شریک ندارد پادشاهى خاص او است و از آن او است حمد زنده کند و بمیراند
وَیُمیتُ وَیُحْیى ، وَهُوَ حَىٌّ لا یَموُتُ، بِیَدِهِ الْخَیْرُ، وَهُوَ عَلى کُلِّشَىْ ءٍ
و بمیراند و زنده کند و او است زنده اى که نمیرد هرچه خیر است بدست او است و او بر هر چیز
قَدیرٌ ده مرتبه اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذى لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ الْحَىُّ الْقَیُّومُ وَاَتوُبُ
توانا است * * * آمرزش خواهم از خدایى که معبود بحقى جز او نیست که زنده و پاینده است
اِلَیْهِ ده مرتبه یا اَللَّهُ ده مرتبه یا رَحْمنُ ده مرتبه یا رَحیمُ ده مرتبه یا بَدیعَ
و بسویش توبه کنم * * * * * اى خدا * * * * * اى بخشاینده * * * * * اى مهربان * * * * * اى پدیدآرنده
السَّمواتِ وَالْأَرْضِ، یا ذَاالْجَلالِ وَالْإِکْرامِ ده مرتبه یا حَىُّ یا قَیُّومُ ده
آسمانها و زمین اى صاحب جلالت و بزرگوارى * * * * * اى زنده و اى پاینده *
مرتبه یا حَنَّانُ یا مَنَّانُ ده مرتبه یا لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ ده مرتبه امینَ ده مرتبه
* * اى پرعطا اى پرنعمت * * * * * اى که معبودى جز تو نیست * * * * * اجابت کن * * * * *
پس بگو اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ یا مَنْ هُوَ اَقْرَبُ اِلَىَّ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ، یا
* * * خدایا از تو خواهم اى کسى که او نزدیکتر است به من از رگ گردن اى
مَنْ یَحوُلُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ، یا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الْاَعْلى وَبِالْاُفُقِ
که حائل شود میان انسان و دلش اى که او در دیدگاه اعلى است و در افق
الْمُبینِ، یا مَنْ هُوَ الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى ، یا مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ
آشکارى است اى که او بخشاینده است و بر عرش استیلا دارد اى که نیست مانندش
شَىْ ءٌ، وَهُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ، اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ
چیزى و او شنوا و بینا است از تو خواهم که درود فرستى بر محمد و آل محمد
و بخواه حاجت خود را که برآورده خواهد شد انشاءاللَّه تعالى پس بخوان این صَلَوات را که از حضرت صادق علیه السلام منقول است که هر که بخواهد مسرور کند محمّد و آل محمّدعلیهم السلام را در صَلَوات بر ایشان بگوید:
اَللّهُمَّ یا اَجْوَدَ مَنْ اَعْطى ، وَیا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ،
خدایا اى بخشنده ترین عطابخشان و اى بهترین درخواست شدگان
وَیا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِى
و اى مهربانترین کسى که از او مهربانى جویند خدایا درود فرست بر محمد و آلش در
الْاَوَّلینَ، وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِى الْآخِرینَ، وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ
زمره پیشینیان و درود فرست بر محمد و آلش در زمره پسینیان و درود فرست بر محمد
وَآلِهِ فِى الْمَلاَءِ الْاَعْلى ، وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِى الْمُرْسَلینَ،
و آلش در ساکنین عالم بالا و درود فرست بر محمد و آلش در زمره مرسلین
اَللّهُمَّ اَعْطِ مُحَمَّداً وَآلَهُ الْوَسیلَهَ وَالْفَضیلَهَ، وَالشَّرَفَ وَالرِّفْعَهَ
خدایا عطا کن به محمد و آلش مقام وسیله و فضیلت و شرف و رفعت
وَالدَّرَجَهَ الْکَبیرَهَ، اَللّهُمَّ اِنّى آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ
و درجه بلند خدایا من ایمان آوردم به محمد صلى الله علیه و آله
وَلَمْ اَرَهُ، فَلا تَحْرِمْنى فِى الْقِیمَهِ رُؤْیَتَهُ، وَارْزُقْنى صُحْبَتَهُ، وَتَوَفَّنى
با اینکه او را ندیده ام پس در روز قیامت از دیدارش محرومم مفرما و مصاحبت و همنشینى او را روزیم فرما
عَلى مِلَّتِهِ، وَاسْقِنى مِنْ حَوْضِهِ مَشْرَباً رَوِیّاً سآئِغاً هَنیئاً، لا اَظْمَأُ
و بر کیش او بمیرانم و بنوشانم از حوض او (حوض کوثر) نوشاندنى سیراب و جانبخش و گوارا که
بَعْدَهُ اَبَداً، اِنَّکَ عَلى کُلِّشَىْ ءٍ قَدیرٌ، اَللّهُمَّ اِنّى آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى
پس از آن هرگز تشنه نشوم که براستى تو بر هرچیز توانایى خدایا من ایمان آورده ام به محمد صلى
اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَلَمْ اَرَهُ، فَعَرَِّفْنى فِى الْجِنانِ وَجْهَهُ، اَللّهُمَّ بَلِّغْ مُحَمَّداً
الله علیه وآله و او را ندیده ام پس در بهشت رویش را به من نشان ده خدایا برسان به محمد
صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، مِنّى تَحِیَّهً کَثیرَهً وَسَلاماً پس بخوان دعاء اُمِّ داوُد را که
صلى الله علیه و آله از جانب من تحیتى بسیار و سلامى * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ذکر آن در اعمال ماه رجب گذشت پس بگو این تسبیح را که ثواب آن احصاء نمى شود از کثرت و ما به جهت
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اختصار ترک کردیم ذکر آنرا و آن تسبیح این است: سُبْحانَ اللَّهِ قَبْلَ کُلِّ اَحَدٍ، وَسُبْحانَ اللَّهِ
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * منزه باد خدا پیش از هر کس و منزه باد خدا
بَعْدَ کُلِّ اَحَدٍ، وَسُبْحانَ اللَّهِ مَعَ کُلِّ اَحَدٍ، وَسُبْحانَ اللَّهِ یَبْقى رَبُّنا ویَفْنى
پس از هرکس و منزه باد خدا با هرکس و منزه باد خدا که باقى ماند پروردگار ما و فانى شود
کُلُّ أَحَدٍ، وَسُبْحانَ اللَّهِ تَسْبیحاً یَفْضُلُ تَسْبیحَ الْمُسَبِّحینَ فَضْلاً کَثیراً، قَبْلَ
هرکس و منزه باد خدا تنزیهى که فزونى گیرد بر تسبیح تسبیح گویان فزونى بسیارى پیش از هرکس
کُلِّ اَحَدٍ، وَسُبْحانَ اللَّهِ تَسْبیحاً یَفْضُلُ تَسْبیحَ الْمُسَبِّحینَ فَضْلاً کَثیراً
و منزه باد خدا تنزیهى که فزونى گیرد بر تسبیح تسبیح گویان فزونى بسیارى
بَعْدَ کُلِّ اَحَدٍ، وَسُبْحانَ اللَّهِ تَسْبیحاً یَفْضُلُ تَسْبیحَ الْمُسَبِّحینَ فَضْلاً
پس از هرکس و منزه باد خدا تنزیهى که فزونى گیرد بر تسبیح تسبیح گویان فزونى بسیار
کَثیراً مَعَ کُلِّ اَحَدٍ، وَ سُبْحانَ اللَّهِ تَسْبیحاً یَفْضُلُ تَسْبیحَ الْمُسَبِّحِینَ
با هر کس، و منزه باد خدا تنزیهى که فزونى گیرد بر تسبیح تسبیح گویان
فَضْلاً کَثیراً لِرَبِّنَا الْباقى وَیَفْنى کُلُّ اَحَدٍ، وَسُبْحانَ اللَّهِ تَسْبیحاً لا یُحْصى
برترى بسیارى براى پروردگار ما که باقى ماند و جز او فانى شودهر کس و منزه باد خدا تنزیهى که به شماره در نیاید و دانسته
وَلا یُدْرى ، وَلا یُنْسى وَلایَبْلى ، وَلا یَفْنى وَلَیْسَ لَهُ مُنْتَهى ، وَسُبْحانَ اللَّهِ
به دوام او و باقى ماند به نشود و فراموش نگردد وکهنه نشود و فنا نپذیرد و انتهایى برایش نباشد و منزه باد خدا تنزیهى که
تَسْبیحاً یَدوُمُ بِدَوامِهِ وَیَبْقى بِبَقآئِهِ فى سِنِى الْعالَمینَ وَشُهوُرِ الدُّهوُرِ،
دوام داشته باشدبقاى او در طول سالهاى این جهان و سایر جهانیان و ماههاى این روزگار و هر روزگار
وَاَیَّامِ الدُّنْیا وَساعاتِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ، وَسُبْحانَ اللَّهِ اَبَدَ الْاَبَدِ وَمَعَ الْاَبَدِ، مِمَّا
و روزهاى دنیا و ساعات شب و روز و منزه باد خدا تا جاویدان است جاوید و همراه با جاوید بدانسان که
لا یُحْصیهِ الْعَدَدُ، وَلا یُفْنیهِ الْاَمَدُ، وَلا یَقْطَعُهُ الْاَبَدُ، وَتَبارَکَ اللَّهُ
شماره اش نتوان کرد و زمان و مدت آنرا به فنا نکشاند و قطعش نکند «هرگز» و بزرگ است خدا
اَحْسَنُ الْخالِقینَ پس بگو: وَالْحَمْدُ للَّهِ قَبْلَ کُلِّ اَحَدٍ، وَالْحَمْدُ للَّهِ بَعْدَ کُلِ
بهترین آفریدگان * * * * * و ستایش خاص خدا است پیش از هرکس و ستایش از آن او است پس از هر
اَحَدٍ تا آخر دعا لکن بجاى هر سُبْحانَ اللَّهِ، الْحَمْدُللَّهِ بگو و چون به اَحْسَنُ
کس * * * * * * * * * * * * * منزه است خدا و ستایش خاص خداست * * * * * بهترین
الْخالِقینَ رسیدى بگو: لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ قَبْلَ کُلِّ اَحَدٍ تا به آخر بجاى سُبْحانَ اللَّهِ،
آفریدگان * * * * * معبودى نیست جز خدا پیش از هرکس * * * * * * * * * * منزه است خدا
لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ مى گوئى و بعد از آن بگو: وَاللَّهُ اَکْبَرُ قَبْلَ کُلِّ اَحَدٍ تا به آخر که بجاى
جز او خدایى نیست * * * * * * * * * * و خدا بزرگتر است از توصیف پیش از هر کس * * * * * * * * *
سُبْحانَ اللَّهِ، اَللَّهُ اَکْبَرُ مى گوئى پس مى خوانى دعاى: اَللّهُمَّ مَنْ تَعَبَّأَ وَتَهَیَّأَ را که
منزه است خدا و خدا بزرگتر است از توصیف * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
در اعمال شب جمعه گذشت پس بخوان دعاء على بن الحسین علیه السلام را که شیخ طوسى در مصباح المتهجّد ذکر فرموده اَللَّهُمّ اَنْتَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ، مؤلّف گوید که این دعا چون دعاى در مَوْقِفِ عَرَفات بود بعلاوه هم بسیار طولانى بود ما ذکر ننمودیم و بخوان نیز در این روز با خشوع و رِقّت دعاى آن حضرت که در صحیفه کامله است و آن دعاى چهل و هفتم است و مشتمل است بر جمیع مطالب دنیا و آخرت صَلَواتُ اللَّهِ عَلى مُنْشیها و از جمله دعاهاى مشهور این روز دعاى حضرت سید الشهداء علیه السلام است بشر و بشیر پسران غالب اَسَدى روایت کرده اند که پسین روز عَرَفه در عرفات در خدمت آن حضرت بودیم پس از خیمه خود بیرون آمدند با گروهى از اهل بیت و فرزندان و شیعیان با نهایت تَذَلُّل و خشوع پس در جانب چپ کوه ایستادند و روى مبارک را بسوى کعبه گردانیدند و دستها را برابر رو برداشتند مانند مسکینى که طعام طلبد و این دعا را خواندند:
اَلْحَمْدُ للَّهِ الَّذى لَیْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ، وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ، وَلا کَصُنْعِهِ
ستایش خاص خدایى است که نیست براى قضا و حکمش جلوگیرى و نه براى عطا و بخششش مانعى و نه مانند ساخته اش
صُنْعُ صانِعٍ، وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ، فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدائِعِ، واَتْقَنَ
ساخته هیچ سازنده اى و او است بخشنده وسعت ده که آفرید انواع گوناگون پدیده ها را و
بِحِکْمَتِهِ الصَّنائِعَ، لا تَخْفى عَلَیْهِ الطَّلایِعُ، وَلا تَضیعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ،
به حکمت خویش محکم ساخت مصنوعات را طلایه ها(ى عالم وجود) بر او مخفى نیست و امانتها در نزد او ضایع نشود
جازى کُلِّ صانِعٍ، وَرائِشُ کُلِّ قانعٍ، وَراحِمُ کُلِّ ضارِعٍ، وَمُنْزِلُ
پاداش دهنده عمل هر سازنده و سامان دهنده زندگى هر قناعت پیشه و مهربان نسبت به هر نالان، فروفرستنده
الْمَنافِعِ، وَالْکِتابِ الْجامِعِ بِالنُّورِ السَّاطِعِ، وَ هُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ،
هر سود و بهره و آن کتاب جامع که فرستادش بوسیله نور آن نور درخشان و او است که دعاها را شنواست
وَلِلْکُرُباتِ دافِعٌ، وَلِلدَّرَجاتِ رافِعٌ، وَلِلْجَبابِرَهِ قامِعٌ، فَلا اِلهَ غَیْرُهُ وَلا
و گرفتاریها را برطرف کند و درجات را بالا برد و گردنکشان را ریشه کن سازد پس معبودى جز او نیست و
شَىْ ءَ یَعْدِلُهُ وَلَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْ ءٌ، وَهُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ،اللَّطیفُ الْخَبیرُ،
چیزى با او برابرى نکند و چیزى همانندش نیست و او شنوا است و بینا و دقیق و آگاه
وَهُوَ عَلى کُلِّشَىْ ءٍ قَدیرٌ، اَللَّهُمَّ اِنّى اَرْغَبُ إِلَیْکَ،وَاَشْهَدُ بِالرُّبُوبِیَّهِ لَکَ،
و او بر هرچیز توانا است خدایا من بسوى تو اشتیاق دارم و به پروردگارى تو گواهى دهم
مُقِرّاً بِاَنَّکَ رَبّى ، وَ اِلَیْکَ مَرَدّى ، اِبْتَدَاْتَنى بِنِعْمَتِکَ قَبْلَ اَنْ اَکُونَ
اقرار دارم به اینکه تو پروردگار منى و بسوى تو است بازگشت من آغاز کردى وجود مرا به رحمت خود پیش از آنکه باشم
شَیْئاً مَذْکُوراً، وَخَلَقْتَنى مِنَ التُّرابِ، ثُمَّ اَسْکَنْتَنِى الْأَصْلابَ، آمِناً
چیز قابل ذکرى و مرا از خاک آفریدى آنگاه در میان صلبها جایم دادى و ایمنم ساختى
لِرَیْبِ الْمَنُونِ، وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنینَ، فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ
از حوادث زمانه و تغییرات روزگار و سالها و همچنان همواره از
صُلْبٍ اِلى رَحِمٍ فى تَقادُمٍ مِنَ الْأَیَّامِ الْماضِیَهِ، وَالْقُرُونِ الْخالِیَهِ، لَمْ
صلبى به رحمى کوچ کردم در ایام قدیم و گذشته و قرنهاى پیشین
تُخْرِجْنى لِرَاْفَتِکَ بى وَلُطْفِکَ لى وَاِحْسانِکَ اِلَىَّ، فى دَوْلَهِ اَئِمَّهِ
و از روى مهر و رأفتى که به من داشتى و احسانت نسبت به من مرا به جهان نیاوردى در دوران حکومت پیشوایان
الْکُفْرِ الَّذینَ نَقَضُوا عَهْدَکَ، وَکَذَّبُوا رُسُلَکَ،لکِنَّکَ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى
کفر آنان که پیمان تو را شکستند و فرستادگانت را تکذیب کردند ولى در زمانى مرا بدنیا آوردى که
سَبَقَ لى مِنَ الْهُدَى الَّذى لَهُ یَسَّرْتَنى ، وَفیهِ اَنْشَأْتَنى ، وَمِنْ قَبْلِ ذلِکَ
پیش از آن در علمت گذشته بود از هدایتى که اسبابش را برایم مهیا فرمودى و در آن مرا نشو و نما دادى و پیش از
رَؤُفْتَ بى بِجَمیلِ صُنْعِکَ، وَسَوابِغِ نِعَمِکَ، فابْتَدَعْتَ خَلْقى مِنْ مَنِىٍ
این نیز به من مهر ورزیدى بوسیله رفتار نیکویت و نعمتهاى شایانت که پدید آوردى خلقتم را از منى
یُمْنى ، وَاَسْکَنْتَنى فى ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بَیْنَ لَحْمٍ وَدَمٍ وَجِلْدٍ، لَمْ
ریخته شده و جایم دادى در سه پرده تاریکى (مشیمه و رحم و شکم) میان گوشت و خون و پوست
تُشْهِدْنى خَلْقى ، وَلَمْ تَجْعَلْ اِلَىَّ شَیْئاً مِنْ اَمْرى ، ثُمَّ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى
و گواهم نساختى در خلقتم و واگذار نکردى به من چیزى از کار خودم را سپس بیرونم آوردى بدانچه
سَبَقَ لى مِنَ الْهُدى اِلَى الدُّنْیا تآمّاً سَوِیّاً، وَحَفِظْتَنى فِى الْمَهْدِ طِفْلاً
در علمت گذشته بود از هدایتم بسوى دنیا خلقتى تمام و درست و در حال طفولیت و خردسالى
صَبِیّاً، وَرَزَقْتَنى مِنَ الْغِذآءِ لَبَناً مَرِیّاً، وَعَطَفْتَ عَلَىَّ قُلُوبَ
در گهواره محافظتم کردى و روزیم دادى از غذاها شیرى گوارا و دل پرستاران را
الْحَواضِنِ، وَکَفَّلْتَنى الْأُمَّهاتِ الرَّواحِمَ، وَکَلَأْتَنى مِنْ طَوارِقِ الْجآنِّ،
بر من مهربان کردى و عهده دار پرستاریم کردى مادران مهربان را و از آسیب جنیان
وَسَلَّمْتَنى مِنَ الزِّیادَهِ وَالنُّقْصانِ،فَتَعالَیْتَ یا رَحیمُ یا رَحْمنُ، حتّى
نگهداریم کردى و از زیادى و نقصان سالمم داشتى پس برترى تو اى مهربان و اى بخشاینده تا
اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْکَلامِ،اَتْمَمْتَ عَلَىَّ سَوابغَ الْاِنْعامِ، وَرَبَّیْتَنى
آنگاه که لب به سخن گشودم و تمام کردى بر من نعمتهاى شایانت را و پرورشم دادى
زایِداً فى کُلِّ عامٍ، حَتّى إذَا اکْتَمَلَتْ فِطْرَتى ، وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتى ، اَوْجَبْتَ
هرساله زیادتر از سال پیش تا آنگاه که خلقتم کامل شد و تاب و توانم به حد اعتدال رسید واجب کردى
عَلَىَّ حُجَتَّکَ بِاَنْ اَلْهَمْتَنى مَعْرِفَتَکَ، وَرَوَّعْتَنى بِعَجائِبِ حِکْمَتِکَ،
بر من حجت خود را بدین ترتیب که معرفت خود را به من الهام فرمودى و بوسیله عجایب حکمتت به هراسم انداختى
وَاَیْقَظْتَنى لِما ذَرَاْتَ فى سَمآئِکَ وَاَرْضِکَ مِنْ بَدائِعِ خَلْقِکَ،
و بیدارم کردى بدانچه آفریدى در آسمان و زمینت از پدیده هاى آفرینشت
وَنَبَّهْتَنى لِشُکْرِکَ وَذِکْرِکَ، وَاَوجَبْتَ عَلَىَّ طاعَتَکَ وَعِبادَتَکَ،
و آگاهم کردى به سپاسگزارى و ذکر خودت و اطاعت و عبادتت را بر من واجب کردى
وَفَهَّمْتَنى ما جآءَتْ بِهِ رُسُلُکَ، وَیَسَّرْتَ لى تَقَبُّلَ مَرْضاتِکَ، وَمَنَنْتَ
و آنچه رسولانت آورده بودند به من فهماندى و پذیرفتن موجبات خوشنودیت را برایم آسان کردى
عَلَىَّ فى جَمیعِ ذلِکَ بِعَونِکَ وَلُطْفِکَ، ثُمَّ اِذْ خَلَقْتَنى مِنْ خَیْرِ الثَّرى ، لَمْ
و در تمام اینها به یارى و لطف خود بر من منت نهادى سپس به اینکه مرا از بهترین خاکها آفریدى
تَرْضَ لى یا اِلهى نِعْمَهً دُونَ اُخرى ، وَرَزَقْتَنى مِنْ اَنواعِ الْمَعاشِ،
راضى نشدى اى معبود من که تنها از نعمتى برخوردار شوم و از دیگرى منع گردم بلکه روزیم دادى
وَصُنُوفِ الرِّیاشِ، بِمَنِّکَ الْعَظیمِ الْأَعْظَمِ عَلَىَّ، وَاِحْسانِکَ الْقَدیمِ
از انواع (نعمتهاى) زندگى و اقسام لوازم کامرانى و این بواسطه آن نعمت بخشى بزرگ و بزرگترت بود بر من و آن احسان دیرینه ات بود
اِلَىَّ، حَتّى اِذا اَتْمَمْتَ عَلَىَّ جَمیعَ النِّعَمِ، وَصَرَفْتَ عَنّى کُلَّ النِّقَمِ،
نسبت به من تا اینکه تمام نعمتها را بر من کامل کردى و تمام رنجها و بلاها را از من دور ساختى
لَمْ یَمْنَعْکَ جَهْلى وَجُرْأَتى عَلَیْکَ، اَنْ دَلَلْتَنى اِلى ما یُقَرِّبُنى
باز هم نادانى و دلیرى من بر من جلوگیرت نشد از اینکه راهنماییم کردى بدانچه مرا به تو نزدیک کند
اِلَیْکَ، وَوَفَّقْتَنى لِما یُزْلِفُنى لَدَیْکَ، فَاِنْ دَعَوْتُکَ اَجَبْتَنى ، وَاِنْ سَئَلْتُکَ
و موفقم داشتى بدانچه مرا به درگاهت مقرب سازد که اگر بخوانمت پاسخم دهى و اگر بخواهم از تو
اَعْطَیْتَنى ، وَاِنْ اَطَعْتُکَ شَکَرْتَنى ، وَاِنْ شَکَرْتُکَ زِدْتَنى ، کُلُّ ذلِکَ
به من عطا کنى و اگر اطاعتت کنم قدردانى کنى و اگر سپاسگزاریت کنم بر من بیفزایى و همه اینها
اِکْمالٌ لِأَنْعُمِکَ عَلَىَّ وَاِحْسانِکَ اِلَىَّ، فَسُبْحانَکَ سُبْحانَکَ مِنْ مُبْدِئٍ
براى کامل ساختن نعمتهاى تو است بر من و احسانى است که نسبت به من دارى پس منزهى تو، منزه از آن رو که آغازنده
مُعیدٍ حَمیدٍ مَجیدٍ، تَقَدَّسَتْ اَسْمآؤُکَ، وَعَظُمَتْ الآؤُکَ، فَأَىَ نِعَمِکَ یا
نعمتى و بازگرداننده و ستوده و بزرگوارى بسى پاکیزه است نامهاى تو و بزرگ است نعمتهاى تو پس اى
اِلهى اُحْصى عَدَداً وَذِکْراً، أَمْ اَىُّ عَطایاکَ أَقُومُ بِها شُکْراً، وَهِىَ یا
معبود من کدامیک از نعمتهایت را بشماره درآورده و یاد کنم یا براى کدامیک از عطاهایت به سپاسگزارى اقدام کنم در صورتى که آنها
رَبِّ اَکْثَرُ مِنْ اَنْ یُحْصِیَهَا الْعآدّوُنَ، أَوْ یَبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحافِظُونَ، ثُمَ
اى پروردگار من بیش از آن است که حسابگران بتوانند آنها را بشمارند یا دانش حافظان بدانها رسد سپس اى خدا
ما صَرَفْتَ وَدَرَأْتَ عَنّى اَللَّهُمَّ مِنَ الضُرِّ وَالضَّرَّآءِ، أَکْثَرُ مِمَّا ظَهَرَ لى
آنچه را از سختى و گرفتارى از من دور کرده و باز داشتى بیشتر بوده از آنچه برایم آشکار شد
مِنَ الْعافِیَهِ وَالسَّرَّآءِ، وَاَنَا اَشْهَدُ یا اِلهى بِحَقیقَهِ ایمانى ، وَعَقْدِ
از تندرستى و خوشى و من گواهى دهم خدایا به حقیقت ایمان خودم و بدانچه تصمیمات یقینم بدان بسته است
عَزَماتِ یَقینى ، وَخالِصِ صَریحِ تَوْحیدى ، وَباطِنِ مَکْنُونِ ضَمیرى ،
و توحید خالص و بى شائبه خود و درون سرپوشیده نهادم
وَعَلائِقِ مَجارى نُورِ بَصَرى ، وَاَساریرِ صَفْحَهِ جَبینى ، وَخُرْقِ
و رشته هاى دید نور چشمانم و خطوط صفحه پیشانیم
مَسارِبِ نَفْسى ، وَخَذاریفِ مارِنِ عِرْنینى ، وَمَسارِبِ سِماخِ سَمْعى ،
و رخنه هاى راههاى تنفسم و پرده هاى نرمه بینیم و راههاى پرده گوشم
وَما ضُمَّتْ وَاَطْبَقَتْ عَلَیْهِ شَفَتاىَ، وَحَرَکاتِ لَفْظِ لِسانى ، وَمَغْرَزِ
و آنچه بچسبد و روى هم قرار گیرد بر آن دو لبم و حرکتهاى تلفظ زبانم و محل پیوست کام
حَنَکِ فَمى وَفَکّى ، وَمَنابِتِ اَضْراسى ، وَمَساغِ مَطْعَمى وَمَشْرَبى ،
(فک بالاى) دهان و آرواره ام و محل بیرون آمدن دندانهایم و محل چشیدن خوراک و آشامیدنیهایم
وَحِمالَهِ اُمِّ رَأْسى ،وَبُلُوعِ فارِغِ حَبآئِلِ عُنُقى ، وَمَا اشْتَمَلَ عَلیْهِ تامُورُ
و رشته و عصب مغز سرم و لوله (حلق) متصل به رگهاى گردنم و آنچه در برگرفته آن را
صَدْرى ، وَحمائِلِ حَبْلِ وَتینى ،وَنِیاطِ حِجابِ قَلْبى ، وَأَفْلاذِ حَواشى
قفسه سینه ام و رشته هاى رگ قلبم و شاهرگ پرده دلم و پاره هاى گوشه و کنار
کَبِدى ، وَما حَوَتْهُ شَراسیفُ اَضْلاعى وَحِقاقُ مَفاصِلى ، وَقَبضُ
جگرم و آنچه را در بردارد استخوانهاى دنده هایم و سربندهاى استخوانهایم و انقباض
عَوامِلى ، وَاَطرافِ اَنامِلى ، وَلَحْمى وَدَمى ، وَشَعْرى وَبَشَرى ،
عضلات بدنم و اطراف سر انگشتانم و گوشتم و خونم و موى بدنم و بشره پوستم
وَعَصَبى وَقَصَبى ، وَعِظامى وَمُخّى وَعُرُوقى ،وَجَمیعِ جَوارِحى ، وَمَا
و عصبم و ساقم و استخوانم و مغزم و رگهایم و تمام اعضاء و جوارحم و آنچه بر اینها
انْتَسَجَ عَلى ذلِکَ اَیَّامَ رِضاعى ، وَما اَقلَّتِ الْأَرْضُ مِنّى ، وَنَوْمى
بافته شده از دوران شیرخوارگیم و آنچه را زمین از من بر خود گرفته و خوابم
وَیَقَظَتى وَسُکُونى ، وَحَرَکاتِ رُکُوعى وَسُجُودى ، اَنْ لَوْ حاوَلْتُ
و بیداریم و آرمیدنم و حرکتهاى رکوع و سجود من (گواهى دهم) که اگر تصمیم بگیرم
وَاجْتَهَدْتُ مَدَى الْأَعصارِ وَالْأَحْقابِ لَوْ عُمِّرْتُها اَنْ أُؤَدِّىَ شُکْرَ
و بکوشم در طول قرون و اعصار بر فرض که چنین عمرى بکنم و بخواهم شکر
واحِدَهٍ مِنْ أَنْعُمِکَ مَا اسْتَطَعْتُ ذلِکَ، اِلاَّ بِمَنِّکَ الْمُوجَبِ عَلَىَّ بِهِ
یکى از نعمتهاى تو را بجا آورم نخواهم توانست جز به لطف خود که آن خود واجب کند بر من
شُکْرُکَ اَبَداً جَدیداً، وَثَنآءً طارِفاً عَتیداً اَجَلْ، وَلوْ حَرَصْتُ اَنَا
سپاسگزاریت را دوباره از نو و موجب ستایشى تازه و ریشه دار گردد آرى و اگر حریص باشم من
وَالْعآدُّونَ مِنْ اَنامِکَ أَنْ نُحْصِىَ مَدى اِنْعامِکَ سالِفِهِ وَ انِفِهِ، ما
و حسابگران از مخلوقت که بخواهیم اندازه نعمت بخشیهاى تو را از گذشته و آینده
حَصَرْناهُ عَدَداً، وَلا اَحْصَیناهُ اَمَداًهَیْهاتَ أنّى ذلِکَ، وَاَنْتَ الْمُخْبِرُ فى
به حساب درآوریم نتوانیم بشماره درآوریم و نه از نظر زمان و اندازه آنرا احصاء کنیم! هیهات! کجا چنین چیزى میسر است
کِتابِکَ النَّاطِقِ، وَالنَّبَأِ الصَّادِقِ، وَاِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللَّهِ لا تُحْصُوها،
و تو خود در کتاب گویا و خبر راست و درستت خبر داده اى که «اگر بشمارید نعمت خدا را احصاء نتوانید کرد»
صَدَقَ کِتابُکَ اْللَّهُمَّ وَاِنْبآؤُکَ، وَبَلَّغَتْ اَنْبِیآؤُکَ وَرُسُلُکَ ما اَنْزَلْتَ
خدایا کتاب تو و خبرى که دادى راست است و رساندند پیمبران و رسولانت هرچه را بر ایشان از وحى خویش فروفرستادى
عَلَیْهِمْ مِنْ وَحْیِکَ، وَشَرَعْتَ لَهُمْ وَبِهِمْ مِنْ دینِکَ، غَیْرَ أَنّى یا اِلهى
و آنچه را تشریع کردى براى آنها و بوسیله آنها از دین و آیین خود جز اینکه معبودا
اَشْهَدُ بِجَُهْدى وَجِدّى ، وَمَبْلَغِ طاعَتى وَوُسْعى ، وَأَقُولُ مُؤْمِناً
من گواهى دهم به سعى و کوششم و به اندازه رسائى طاعت و وسعم و از روى ایمان
مُوقِناً، اَلْحَمْدُ للَّهِ الَّذى لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً فَیَکُونَ مَوْرُوثاً، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ
و یقین مى گویم ستایش خدایى را سزاست که نگیرد فرزندى تا از او ارث برند و نیست برایش
شَریکٌ فى مُلْکِهِ فَیُضآدَُّهُ فیَما ابْتَدَعَ، وَلا وَلِىٌّ مِنَ الذُّلِّ فَیُرْفِدَهُ فیما
شریکى در فرمانروایى تا با او ضدّیت کنند در آنچه پدید آورد و نه نگهدارى از خوارى دارد تا کمکش کند در آنچه
صَنَعَ، فَسُبْحانَهُ سُبْحانَهُ لَوْ کانَ فیهِما الِهَهٌ اِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا وَتَفَطَّرَتا،
بوجود آورد پس منزه باد منزه که اگر بود در آسمان و زمین خدایانى جز او هر دو تباه مى شدند و از هم متلاشى مى گشتند
سُبْحانَ اللَّهِ الْواحِدِ الْأَحَدِ الصَّمَدِ، الَّذى لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ، وَلَمْ یَکُنْ
منزه است خداى یگانه یکتاى بى نیازى که فرزند ندارد و فرزند کسى نیست و نیست
لَهُ کُفُواً اَحَدٌ، اَلْحَمْدُ للَّهِ حَمْداً یُعادِلُ حَمْدَ مَلآئِکَتِهِ الْمُقَرَّبینَ، وَاَنْبِیآئِهِ
برایش همتایى هیچکس ستایش خداى را است ستایشى که برابر ستایش فرشتگان مقرب او و پیمبران
الْمُرْسَلینَ، وَصَلَّى اللَّهُ عَلى خِیَرَتِهِ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیّینَ، وَآلِهِ
مرسلش باشد و درود خدا بر بهترین خلقش محمد خاتم پیمبران و آل
الطَّیِبینَ الطَّاهِرینَ الْمُخلَصینَ، وَسَلَّمَ. پس شروع فرمود آن حضرت در سؤال و
پاک و پاکیزه و خالص او باد و سلام * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اهتمام نمود در دُعا و آب از دیده هاى مبارَکَش جارى بود پس گفت: اَللَّهُمَّ اجْعَلْنى
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * خدایا چنانم
اَخْشاکَ کَانّى اَراکَ، وَاَسْعِدْنى بِتَقویکَ، وَلا تُشْقِنى بِمَعْصِیَتِکَ،
ترسان خودت کن که گویا مى بینمت و به پرهیزکارى از خویش خوشبختم گردان و به واسطه نافرمانیت بدبختم مکن
وَخِرْلى فى قَضآئِکَ، وَبارِکْ لى فى قَدَرِکَ، حَتّى لا أُحِبَّ تَعْجیلَ ما
و در سرنوشت خود خیر برایم مقدر کن و مقدراتت را برایم مبارک گردان تا چنان نباشم که تعجیل آنچه را
اَخَّرْتَ وَلا تَاْخیرَ ما عَجَّلْتَ، اَللَّهُمَّ اجْعَلْ غِناىَ فى نَفْسى ، وَالْیَقینَ
تو پس انداخته اى بخواهم و نه تأخیر آنچه را تو پیش انداخته اى خدایا قرار ده بى نیازى در نفس من و یقین
فى قَلْبى ، وَالْإِخْلاصَ فى عَمَلى ، وَالنُّورَ فى بَصَرى ، وَالْبَصیرَهَ فى
در دلم و اخلاص در کردارم و روشنى در دیده ام و بینایى در
دینى ، وَمَتِّعْنى بِجَوارِحى ، وَاجْعَلْ سَمْعى وَبَصَرى اَلْوارِثَیْنِ مِنّى
دینم و مرا از اعضا و جوارحم بهره مند کن و گوش و چشم مرا وارث من گردان (که تا دم مرگ بسلامت باشند)
وَانْصُرْنى عَلى مَنْ ظَلَمَنى ، وَاَرِنى فیهِ ثارى وَمَأرِبى ، وَاَقِرَّ بِذلِکَ
و یاریم ده بر آنکس که به من ستم کرده و انتقام گیرى مرا و آرزویم را درباره اش به من بنمایان
عَیْنى ، اَللَّهُمَّ اکْشِفْ کُرْبَتى ، وَاسْتُرْ عَوْرَتى ، وَاْغْفِرْ لى خَطیئَتى ،
و دیده ام را در این باره روشن کن خدایا محنتم را برطرف کن و زشتیهایم بپوشان و خطایم بیامرز
وَاخْسَأْ شَیْطانى ، وَفُکَّ رِهانى ، وَاْجَعْلْ لى یا اِلهى ، الدَّرَجَهَ الْعُلْیا فِى
و شیطان و اهریمنم را از من بران و ذمه ام را از گِرو بِرَهان و قرار ده خدایا براى من درجه والا در
الْأخِرَهِ وَالْأُوْلى ، اَللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنى ، فَجَعَلْتَنى سَمیعاً
آخرت و در دنیا خدایا حمد تو را است که مرا آفریدى و شنوا
بَصیراً، وَلَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنى ، فَجَعَلْتَنى خَلْقاً سَوِیّاً رَحْمَهً بى ، وَقَدْ
و بینا قرارم دادى و ستایش تو را است که مرا آفریدى و از روى مهرى که به من داشتى خلقتم را نیکو آراستى در
کُنْتَ عَنْ خَلْقى غَنِیّاً، رَبِّ بِما بَرَأْتَنْى فَعَدَّلْتَ فِطْرَتى ، رَبِّ بِما
صورتیکه تو از خلقت من بى نیاز بودى پروردگارا به آنطور که مرا پدیدآوردى و در خلقتم اعتدال بکار بردى پروردگارا به آنطور
اَنْشَأْتَنى فَاَحْسَنْتَ صُورَتى ، رَبِّ بِما اَحْسَنْتَ اِلَىَّ وَفى نَفْسى
که بوجودم آوردى و صورتم را نیکو کردى پروردگارا به آنطور که به من احسان کردى و
عافَیْتَنى ، رَبِّ بِما کَلَاْتَنى وَوَفَّقْتَنى ، رَبِّ بِما اَنَعْمَتَ عَلَىَّ فَهَدَیْتَنى ،
عافیتم دادى پروردگارا آنچنانکه مرا محافظت کردى و موفقم داشتى پروردگارا آنچنانکه بر من انعام کرده و هدایتم فرمودى
رَبِّ بِما اَوْلَیْتَنى وَمِنْ کُلِّ خَیْرٍ اَعْطَیْتَنى ، رَبِّ بِما اَطْعَمْتَنى
پروردگارا چنانچه مرا مورد احسان قرار داده و از هر خیرى به من عطا کردى پروردگارا آنچنانکه مرا خوراندى
وَسَقَیْتَنى ، رَبِّ بِما اَغْنَیْتَنى وَاَقْنَیْتَنى ، رَبِّ بِما اَعَنْتَنى وَاَعْزَزْتَنى
و نوشاندى پروردگارا آنچنانکه بى نیازم کردى و سرمایه ام دادى پروردگارا آنچنانکه کمکم دادى و عزتم بخشیدى
رَبِّ بِما اَلْبَسْتَنى مِنْ سِتْرِکَ الصَّافى ، وَیَسَّرْتَ لى مِنْ صُنْعِکَ
پروردگارا آنچنانکه مرا از خلعت باصفایت پوشاندى و از مصنوعاتت به حد
الْکافى صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، وَاَعِنّى عَلى بَوآئِقِ الدُّهُورِ،
کافى در اختیارم گذاردى (چنانکه این همه انعام به من کردى) درود فرست بر محمد و آل محمد و کمکم ده بر پیش آمدهاى ناگوار روزگار
وَصُرُوفِ اللَّیالى وَالْأَیَّامِ، وَنَجِّنى مِنْ اَهْوالِ الدُّنْیا وَکُرُباتِ
و کشمکشهاى شبها و روزها و از هراسهاى دنیا و اندوههاى
الْأخِرَهِوَاکْفِنى شَرَّ ما یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ فِى الْأَرْضِ، اَللَّهُمَّ ما اَخافُ
آخرت نجاتم ده و از شر آنچه ستمگران در زمین انجام دهند مرا کفایت فرما خدایا از آنچه مى ترسم
فَاکْفِنى وَما اَحْذَرُ فَقِنى ،وَفى نَفْسى وَدینى فَاحْرُسْنى ، وَفى سَفَرى
کفایتم کن و از آنچه برحذرم، نگاهم دار و خودم و دینم را
فَاحْفَظْنى وَفى اَهْلى وَمالى فَاخْلُفْنى ، وَفیما رَزَقْتَنى فَبارِکْ لى ،
حفظ کن و در سفر محافظتم کن و در خانواده و مالم جانشین من باش و در آنچه روزیم کرده اى برکت ده و مرا
وَفى نَفْسى فَذَلِّلْنى ، وَفى اَعْیُنِ النَّاسِ فَعَظِّمْنى ، وَمِنْ شَرِّ الْجِنِ
در پیش خودم خوار کن و در چشم مردم بزرگم کن و از شر جن
وَالْإِنْسِ فَسَلِّمْنى ، وَبِذُنُوبى فَلا تَفْضَحْنى ، وَبِسَریرَتى فَلا تُخْزِنى ،
و انس بسلامتم بدار و به گناهان رسوایم مکن و به اندیشه هاى باطنم سرافکنده ام مکن
وَبِعَمَلى فَلا تَبْتَلِنى ، وَنِعَمَکَ فَلا تَسْلُبْنى ، وَاِلى غَیْرِکَ فَلا تَکِلْنى
و به کردارم دچارم مساز و نعمتهایت را از من مگیر و بجز خودت به دیگرى واگذارم مکن
اِلهى اِلى مَنْ تَکِلُنى ، اِلى قَریبٍ فَیَقْطَعُنى ، اَمْ اِلى بَعیدٍ فَیَتَجَهَّمُنى ،اَمْ
خدایا به که واگذارم مى کنى آیا به خویشاوندى که از من بِبُرَد یا بیگانه اى که مرا از خود دور کند یا به کسانى که
اِلَى الْمُسْتَضْعَفینَ لى وَاَنْتَ رَبّى ، وَمَلیکُ اَمْرى اَشْکُو اِلَیْکَ غُرْبَتى ،
خوارم شمرند و تویى پروردگار من و زمامدار کار من بسوى تو شکایت آرم از غربت خود
وَبُعْدَ دارى ، وَهَوانى عَلى مَنْ مَلَّکْتَهُ اَمْرى ، اِلهى فَلا تُحْلِلْ عَلَىَ
و دورى خانه ام و خواریم نزد کسى که زمامدار کار من کردى خدایا پس خشم خود را بر من مبار
غَضَبَکَ، فَاِنْ لَمْ تَکُنْ غَضِبْتَ عَلَىَّ فَلا اُبالى سِواکَ ما سُبْحانَکَ غَیْرَ اَنَ
و اگر بر من خشم نکرده باشى باکى ندارم – منزهى تو – جز اینکه در عین حال
عافِیَتَکَ اَوْسَعُ لى ، فَاَسْئَلُکَ یا رَبِّ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذى اَشْرَقَتْ لَهُ
عافیت تو وسیعتر است براى من پس از تو خواهم پروردگارا به نور ذاتت که روشن شد بدان
الْأَرْضُ وَالسَّمواتُ،وَکُشِفَتْ بِهِ الظُّلُماتُ، وَصَلَُحَ بِهِ اَمْرُ الْأَوَّلینَ
زمین و آسمانها و برطرف شد بدان تاریکیها و اصلاح شد بدان کار اولین
وَالْأخِرینَ، اَنْ لا تُمیتَنى عَلى غَضَبِکَ وَلا تُنْزِلْ بى سَخَطَکَ لَکَ
و آخرین که مرا بر حال غضب خویش نمیرانى و خشمت را بر من نازل مفرمایى
الْعُتْبى لَکَ الْعُتْبى حَتّى تَرْضى قَبْلَ ذلِک، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، رَبَّ الْبَلَدِ
مؤاخذه و بازخواست حق تو است تا گاهى که پیش از آن راضى شوى معبودى جز تو نیست که پروردگار شهر
الْحَرامِ، وَالْمَشْعَرِ الْحَرامِ، وَالْبَیْتِ الْعَتیقِ الَّذى اَحْلَلْتَهُ الْبَرَکَهَ، وَجَعَلْتَهُ
محترم و مشعر الحرام و خانه کعبه اى آن خانه اى که برکت را بدان نازل کردى و آنرا براى
لِلنَّاسِ اَمْناً، یا مَنْ عَفا عَنْ عَظیمِ الذُّنُوبِ بِحِلْمِهِ، یا مَنْ اَسْبَغَ النَّعْمآءَ
مردمان خانه امنى قرار دادى اى کسى که از گناهان بزرگ به بردبارى خود درگذرى اى که نعمتها را
بِفَضْلِهِ، یا مَنْ اَعْطَى الْجَزیلَ بِکَرَمِهِ، یا عُدَّتى فى شِدَّتى ، یا
به فضل خود فراوان گردانى اى که عطایاى شایان را به کرم خود بدهى اى ذخیره ام در سختى اى
صاحِبى فى وَحْدَتى ، یا غِیاثى فى کُرْبَتى ، یا وَلِیّى فى نِعْمَتى ، یا
رفیق و همدمم در تنهایى اى فریادرس من در گرفتارى اى ولى من در نعمتم اى
اِلهى وَاِلهَ آبائى اِبْراهیمَ وَاِسْماعیلَ وَاِسْحقَ وَیَعْقُوبَ، وَرَبَ
معبود من و معبود پدرانم ابراهیم و اسمعیل و (معبود) اسحاق و یعقوب و پروردگار
جَبْرَئیلَ وَمیکائیلَ وَاِسْرافیلَ، وَربَّ مُحَمَّدٍ خاتِمِ النَّبِیّینَ، وَ الِهِ
جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و پروردگار محمد خاتم پیمبران و آل
الْمُنْتَجَبینَ، وَمُنْزِلَ التَّوریهِ وَالْإِ نْجیلِ وَالزَّبُورِ وَالْفُرْقانِ، وَمُنَزِّلَ
برگزیده اش و فروفرستنده تورات و انجیل و زبور و قرآن و نازل کننده
کهیعص وَطه وَیس وَالْقُرآنِ الْحَکیمِ، اَنْتَ کَهْفى حینَ تُعْیینِى
کهیعص و طه و «یس و قرآن حکمت آموز» تویى پناه من هنگامى که درمانده ام کنند
الْمَذاهِبُ فى سَعَتِها، وَتَضیقُ بِىَ الْأَرْضُ بِرُحْبِها، وَلَوْلا رَحْمَتُکَ
راهها با همه وسعتى که دارند و زمین بر من تنگ گیرد با همه پهناوریش و اگر نبود رحمت تو
لَکُنْتُ مِنَ الْهالِکینَ، وَاَنْتَ مُقیلُ عَثْرَتى ، وَلَوْلا سَتْرُکَ اِیَّاىَ لَکُنْتُ
بطور حتم من هلاک شده بودم و تویى نادیده گیر لغزشم و اگر پرده پوشى تو نبود مسلماً
مِنَ الْمَفْضُوحینَ، وَاَنْتَ مُؤَیِّدى بِالنَّصْرِ عَلى اَعْدآئى ، وَلَوْلا نَصْرُکَ
من از رسواشدگان بودم و تویى که به یارى خود مرا بر دشمنانم یارى دهى و اگر نبود یارى تو
اِیَّاىَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبینَ، یا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَالرِّفْعَهِ،
من مغلوب شده بودم اى که مخصوص کرده خود را به بلندى و برترى
فَاَوْلِیآئُهُ بِعِزِّهِ یَعْتَزُّونَ، یا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلوُکُ نیرَ الْمَذَلَّهِ
و دوستانش بوسیله عزت او عزت یابند اى که پادشاهان در برابرش طوق خوارى
عَلى اَعْناقِهِمْ، فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خائِفُونَ، یَعْلَمُ خائِنَهَ الْأَعْیُنِ وَما
به گردن گذارند و آنها از سَطَوَتَش ترسانند مى داند حرکت (یا خیانت) چشمها و آنچه را سینه ها
تُخْفِى الصُّدُورُ، وَ غَیْبَ ما تَاْتى بِهِ الْأَزْمِنَهُ وَالدُّهُورُ یا مَنْ لا یَعْلَمُ
پنهان کنند و حوادثى که در کمون زمانها و روزگارها است اى که نداند
کَیْفَ هُوَ. اِلاَّ هُوَ،یا مَنْ لا یَعْلَمُ ما هُوَ اِلاَّ هُوَ، یا مَنْ لا یَعْلَمُهُ اِلاَّ هُوَ، یا
چگونگى او را جز خود او اى که نداند چیست او جز او اى که نداند او را جز خود او
مَنْ کَبَسَ الْأَرْضَ عَلَى الْمآءِ، وَسَدَّ الْهَوآءَ بِالسَّمآءِ یا مَنْ لَهُ اَکْرَمُ
اى که زمین را بر آب فرو بُردى و هوا را به آسمان بستى اى که گرامى ترین
الْأَسْمآءِ یا ذَاالْمَعْرُوفِ الَّذى لا یَنْقَطِعُ اَبَداً، یا مُقَیِّضَ الرَّکْبِ
نامها از او است اى دارنده احسانى که هرگز قطع نشود اى گمارنده کاروان براى نجات
لِیُوسُفَ فِى الْبَلَدِ الْقَفْرِ، وَمُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ، وَجاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِیَّهِ
یوسف در آن جاى بى آب و علف و بیرون آورنده اش از چاه و رساننده اش به پادشاهى پس از بندگى
مَلِکاً، یا ر ادَّهُ عَلى یَعْقُوبَ بَعْدَ اَنِ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ
اى که او را برگرداندى به یعقوب پس از آنکه دیدگانش از اندوه سفید شده بود و آکنده از غم بود
کَظیمٌ، یا کاشِفَ الضُّرِّ وَالْبَلْوى عَنْ اَیُّوبَ، وَمُمْسِکَ یَدَىْ اِبْرهیمَ
اى برطرف کننده سختى و گرفتارى از ایوب و اى نگهدارنده دستهاى ابراهیم
عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ کِبَرِ سِنِّهِ وَفَنآءِ عُمُرِهِ، یا مَنِ اسْتَجابَ لِزَکَرِیّا
از ذبح پسرش پس از سن پیرى و بسرآمدن عمرش اى که دعاى زکریا را به اجابت رساندى
فَوَهَبَ لَهُ یَحْیى ، وَلَمْ یَدَعْهُ فَرْداً وَحیداً، یا مَنْ اَخْرَجَ یُونُسَ مِنْ
و یحیى را به او بخشیدى و او را تنها و بى کس وامگذاردى اى که بیرون آورد یونس را از
بَطْنِ الْحُوتِ، یا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ لِبَنى اِسْرآئیلَ فَاَنْجاهُمْ، وَجَعَلَ
شکم ماهى اى که شکافت دریا را براى بنى اسرائیل و (از فرعونیان) نجاتشان داد
فِرْعَوْنَ وَجُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقینَ، یا مَنْ اَرْسَلَ الرِّیاحَ مُبَشِّراتٍ بَیْنَ
و فرعون و لشکریانش را غرق کرد اى که فرستاد بادها را نوید دهندگانى پیشاپیش
یَدَىْ رَحْمَتِهِ، یا مَنْ لَمْ یَعْجَلْ عَلى مَنْ عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ، یا مَنِ
آمدن رحمتش اى که شتاب نکند بر (عذاب) نافرمانان از خلق خود اى که
اسْتَنْقَذَ السَّحَرَهَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ، وَقَدْ غَدَوْا فى نِعْمَتِهِ یَاْکُلُونَ
نجات بخشید ساحران (فرعون) را پس از سالها انکار (و کفر) و چنان بودند که متنعّم به نعمتهاى خدا بودند
رِزْقَهُ وَیَعْبُدُونَ غَیْرَهُ، وَقَدْ حآدُّوهُ وَنآدُّوهُ وَکَذَّبُوا رُسُلَهُ، یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ،
که روزیش را مى خوردند ولى پرستش دیگرى را مى کردند و با خدا دشمنى و ضدیت داشتند و رسولانش را تکذیب مى کردند اى خدا
یا بَدىُ یا بَدیعُ، لا نِدَّلَکَ، یا دآئِماً لا نَفادَ لَکَ، یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا
اى خدا اى آغازنده اى پدیدآورنده اى که همتا ندارى اى جاویدانى که زوال ندارى اى زنده در آنگاه که زنده اى نبود
مُحْیِىَ الْمَوْتى ، یا مَنْ هُوَ قآئِمٌ عَلى کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ، یا مَنْ قَلَّ لَهُ
اى زنده کن مردگان اى که مراقبت دارى بر هرکس بدانچه انجام داده اى که سپاسگزارى من برایش اندک است
شُکْرى فَلَمْ یَحْرِمْنى ، وَعَظُمَتْ خَطیئَتى فَلَمْ یَفْضَحْنى ، وَرَ انى عَلَى
ولى محرومم نکند و خطایم بزرگ است ولى رسوایم نکند و مرا بر
الْمَعاصى فَلَمْ یَشْهَرْنى ، یا مَنْ حَفِظَنى فى صِغَرى ، یا مَنْ رَزَقَنى
نافرمانى خویش بیند ولى پرده ام ندرد اى که مرا در کودکى محافظت کردى اى که در بزرگى روزیم دادى
فى کِبَرى ، یا مَنْ اَیادیهِ عِنْدى لا تُحْصى ، وَنِعَمُهُ لا تُجازى ، یا مَنْ
اى که اندازه مرحمت هایى که به من کردى بشماره نیاید و نعمتهایش را تلافى ممکن نباشد اى که
عارَضَنى بِالْخَیْرِ وَالْإِحْسانِ، وَعارَضْتُهُ بِالْإِسائَهِ وَالْعِصْیانِ، یا مَنْ
روبرو شد با من به نیکى و احسان ولى من با او به بدى و گناه روبرو شدم اى که
هَدانى لِلْإیمانِ مِنْ قَبْلِ اَنْ اَعْرِفَ شُکْرَ الْإِمْتِنانِ، یا مَنْ دَعَوْتُهُ
مرا به ایمان هدایت کرد پیش از آنکه بشناسم طریقه سپاسگزارى نعمتش را اى که خواندمش
مَریضاً فَشَفانى ، وَعُرْیاناً فَکَسانى ،وَجائِعاً فَاَشْبَعَنى ، وَعَطْشانَ
در حال بیمارى و او شفایم داد و در برهنگى و او مرا پوشاند و در گرسنگى و او سیرم کرد و در تشنگى
فَاَرْوانى ، وَذَلیلاً فَاَعَزَّنى ، وَجاهِلاً فَعَرَّفَنى ، وَوَحیداً فَکَثَّرَنى ، وَغائِباً
و او سیرابم کرد و در خوارى و او عزتم بخشید و در نادانى و او معرفتم بخشید و در تنهایى و او فزونى جمعیت به من داد
فَرَدَّنى ، وَمُقِلّاً فَاَغْنانى ، وَمُنْتَصِراً فَنَصَرَنى ، وَغَنِیّاً فَلَمْ یَسْلُبْنى ،
و در دورى از وطن و او بازم گرداند و در ندارى و او دارایم کرد و در کمک خواهى و او یاریم داد و در ثروتمندى و او از من سلب نفرمود
وَاَمْسَکْتُ عَنْ جَمیعِ ذلِکَ فَابْتَدَاَنى ، فَلَکَ الْحَمْدُ وَالشُّکْرُ، یا مَنْ
و (هنگامى که) از همه این خواسته ها دم بستم تو آغاز کردى پس از آن تو است حمد و سپاس اى که
اَقالَ عَثْرَتى ، وَنَفَّسَ کُرْبَتى ، وَاَجابَ دَعْوَتى ، وَسَتَرَ عَوْرَتى ، وَغَفَرَ
لغزشم را نادیده گرفت و گرفتگى را از من دور کرد و دعایم را اجابت فرمود و عیبم را پوشاند و گناهانم را آمرزید
ذُنُوبى ، وَبَلَّغَنى طَلِبَتى ، وَنَصَرَنى عَلى عَدُوّى ، وَاِنْ اَعُدَّ نِعَمَکَ
و به خواسته ام رسانید و بر دشمنم یارى داد و اگر بخواهم نعمتها
وَمِنَنَکَ وَکَرائِمَ مِنَحِکَ لا اُحْصیها، یا مَوْلاىَ اَنْتَ الَّذى مَنَنْتَ اَنْتَ
و عطاها و مراحم بزرگ تو را بشمارم نتوانم اى مولاى من این تویى که منت نهادى و این تویى
الَّذى اَنْعَمْتَ، اَنْتَ الَّذى اَحْسَنْتَ، اَنْتَ الَّذى اَجْمَلْتَ اَنْتَ الَّذى
که نعمت دادى این تویى که احسان فرمودى این تویى که نیکى کردى این تویى که فزونى
اَفْضَلْتَ، اَنْتَ الَّذى اَکْمَلْتَ، اَنْتَ الَّذى رَزَقْتَ، اَنْتَ الَّذى وَفَّقْتَ، اَنْتَ
بخشیدى این تویى که کامل کردى این تویى که روزى دادى این تویى که توفیق دادى این تویى
الَّذى اَعْطَیْتَ، اَنْتَ الَّذى اَغْنَیْتَ، اَنْتَ الَّذى اَقْنَیْتَ، اَنْتَ الَّذى اوَیْتَ،
که عطا کردى این تویى که بى نیاز کردى این تویى که ثروت بخشیدى این تویى که مأوى دادى این
اَنْتَ الَّذى کَفَیْتَ، اَنْتَ الَّذى هَدَیْتَ، اَنْتَ الَّذى عَصَمْتَ، اَنْتَ الَّذى
تویى که کفایت کردى این تویى که هدایت کردى این تویى که نگهداشتى این تویى که
سَتَرْتَ، اَنْتَ الَّذى غَفَرْتَ، اَنْتَ الَّذى اَقَلْتَ، اَنْتَ الَّذى مَکَّنْتَ، اَنْتَ
پوشاندى این تویى که آمرزیدى این تویى که نادیده گرفتى این تویى که قدرت و چیرگى دادى این تویى
الَّذى اَعْزَزْتَ، اَنْتَ الَّذى اَعَنْتَ، اَنْتَ الَّذى عَضَدْتَ، اَنْتَ الَّذى
که عزت بخشیدى این تویى که کمک کردى این تویى که پشتیبانى کردى این تویى که
اَیَّدْتَ، اَنْتَ الَّذى نَصَرْتَ، اَنْتَ الَّذى شَفَیْتَ، اَنْتَ الَّذى عافَیْتَ، اَنْتَ
تأیید کردى این تویى که یارى کردى این تویى که شفا دادى این تویى که عافیت دادى این تویى
الَّذى اَکْرَمْتَ، تَبارَکْتَ وَتَعالَیْتَ، فَلَکَ الْحَمْدُ دآئِماً، وَلَکَ الشُّکْرُ
که اکرام کردى بزرگى و برترى از تو است و ستایش همیشه مخصوص تو است و سپاسگزارى دائمى و جاوید
واصِباً اَبَداً، ثُمَّ اَنَا یا اِلهىَ، الْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبى ، فَاغْفِرْها لى ، اَنَا الَّذى
از آن تواست و اما من اى معبودم کسى هستم که به گناهانم اعتراف دارم پس آنها را بیامرز و این منم که
اَسَاْتُ، اَنَاالَّذى اَخْطَاْتُ اَنَاالَّذى هَمَمْتُ، اَنَاالَّذى جَهِلْتُ، اَنَاالَّذى
بد کردم این منم که خطا کردم این منم که (به بدى) همت گماشتم این منم که نادانى کردم این منم که
غَفَلْتُ اَنَا الَّذى سَهَوْتُ، اَنَا الَّذِى اعْتَمَدْتُ، اَنَا الَّذى تَعَمَّدْتُ، اَنَا
غفلت ورزیدم این منم که فراموش کردم این منم که (به غیر یا به خود) اعتماد کردم این منم
الَّذى وَعَدْتُ وَاَنَاالَّذى اَخْلَفْتُ، اَنَاالَّذى نَکَثْتُ، اَنَا الَّذى اَقْرَرْتُ، اَنَا
که (به کاربد) تعمّد کردم این منم که وعده دادم واین منم که خلف وعده کردم این منم که پیمان شکنى کردم این منم که به بدى اقرارکردم
الَّذِى اعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِکَ عَلَىَّ وَعِنْدى ، وَاَبوُءُ بِذُنُوبى فَاغْفِرْها لى ، یا
این منم که به نعمت تو بر خود و در پیش خود اعتراف دارم و با گناهانم بسویت بازگشته ام پس آنها را بیامرز اى
مَنْ لا تَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبادِهِ، وهُوَ الَغَنِىُّ عَنْ طاعَتِهِمْ، وَالْمُوَفِّقُ مَنْ
که زیانش نرساند گناهان بندگان و از اطاعت ایشان بى نیازى و تو آنى که هرکس از بندگان
عَمِلَ صالِحاً مِنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَرَحْمَتِهِ، فَلَکَ الْحَمْدُ اِلهى وَسَیِّدى ،
کردار شایسته اى انجام دهد به رحمت خویش توفیقش دهى پس تو را است ستایش اى معبود و آقاى من
اِلهى اَمَرْتَنى فَعَصَیْتُکَ، وَنَهَیْتَنى فَارْتَکَبْتُ نَهْیَکَ، فَاَصْبَحْتُ لا ذا
خدایا به من دستور دادى و من نافرمانى کردم و نهى فرمودى ولى من نهى تو را مرتکب شدم و اکنون به حالى افتاده ام که
بَر آءَهٍ لى فَاَعْتَذِرَُ، وَلاذا قُوَّهٍ فَاَنْتَصِرَُ فَبِأَىِّ شَىْ ءٍ اَسْتَقْبِلُکَ یا
نه وسیله تبرئه اى دارم که پوزش خواهم و نه نیرویى دارم که بدان یارى گیرم پس به چه وسیله با تو روبرو شوم
مَوْلاىَ، اَبِسَمْعى اَمْ بِبَصَرى اَمْ بِلِسانى اَمْ بِیَدى اَمْ بِرِجْلى ، اَلَیْسَ
اى مولاى من آیا به گوشم یا به چشمم یا به زبانم یا به دستم یا به پایم آیا
کُلُّها نِعَمَکَ عِندى ، وَبِکُلِّها عَصَیْتُکَ یا مَوْلاىَ، فَلَکَ الْحُجَّهُ وَالسَّبیلُ
همه اینها نعمتهاى تو نیست که در پیش من بود و با همه آنها تو را معصیت کردم اى مولاى من پس تو حجت و راه مؤاخذه
عَلَىَّ، یا مَنْ سَتَرَنى مِنَ الْأباءِ وَالْاُمَّهاتِ اَنْ یَزجُرُونى ، وَمِنَ
بر من دارى اى که مرا پوشاندى از پدران و مادران که مرا از نزد خود برانند و از
الْعَشائِرِ وَالْإِخْوانِ اَنْ یُعَیِّرُونى ،وَمِنَ السَّلاطینِ اَنْ یُعاقِبُونى ، وَلَوِ
فامیل و برادران که مرا سرزنش کنند و از سلاطین و حکومتها که مرا شکنجه کنند و اگر
اطَّلَعُوا یا مَوْلاىَ عَلى مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنّى اِذاً ما اَنْظَرُونى ،
آنها مطلع بودند اى مولاى من بر آنچه تو بر آن مطلعى از کار من در آن هنگام مهلتم نمى دادند
وَلَرَفَضُونى وَقَطَعُونى ، فَها اَنَا ذا یا اِلهى بَیْنَ یَدَیْکَ، یا سَیِّدى
و از خود دورم مى کردند و از من مى بریدند و اینک خدایا این منم که در پیشگاهت ایستاده اى آقاى من
خاضِعٌ ذَلیلٌ حَصیرٌ حَقیرٌ، لا ذُو بَر آئَهٍ فَاَعْتَذِرَُ، وَلا ذُو قُوَّهٍ فَاَنْتَصِرَُ،
با حال خضوع و خوارى و درماندگى و کوچکى نه وسیله تبرئه جویى دارم که پوزش طلبم و نه نیرویى که یارى جویم
وَلا حُجَّهٍ فَاَحْتَجُ بِها وَلا قائِلٌ لَمْ اَجْتَرِحْ، وَلَمْ اَعْمَلْ سُوءاً وَما عَسَى
و نه حجت و برهانى که بدان چنگ زنم و نه مى توانم بگویم که گناه نکرده ام و کجا مى تواند انکار – فرضاً که انکار کنم
الْجُحُودَ، وَلَوْ جَحَدْتُ یا مَوْلاىَ یَنْفَعُنى ، کَیْفَ وَاَنّى ذلِکَ وَجَوارِحى
اى مولاى من – سودم بخشد! چگونه؟ و کجا؟ با اینکه تمام اعضاى من
کُلُّها شاهِدَهٌ عَلَىَّ بِما قَدْ عَمِلْتُ، وَعَلِمْتُ یَقیناً غَیْرَ ذى شَکٍّ اَنَّکَ
گواهند بر من به آنچه انجام داده و به یقین مى دانم و هیچگونه شک و تردیدى ندارم که تو از کارهاى بزرگ از من
سآئِلى مِنْ عَظایِمِ الْاُمُورِ، وَاَنَّکَ الْحَکَمُ الْعَدْلُ الَّذى لا تَجُورُ،
پرسش خواهى کرد و تویى آن داور عادلى که ستم نکند و همان عدالتت
وَعَدْلُکَ مُهْلِکى ، وَمِنْ کُلِّ عَدْلِکَ مَهْرَبى ، فَاِنْ تُعَذِّبْنى یا اِلهى
مرا هلاک کند و از تمام عدالت تو مى گریزم اگر عذابم کنى خدایا
فَبِذُنُوبى بَعْدَ حُجَّتِکَ عَلَىَّ، وَاِنْ تَعْفُ عَنّى فَبِحِلْمِکَ وَجُودِکَ
بواسطه گناهان من است پس از آنکه حجت بر من دارى و اگر از من درگذرى پس به بردبارى و بخشندگى و
وَکَرَمِکَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ، لا اِلهَ اِلاَّ
بزرگوارى تو است معبودى جز تو نیست منزهى تو و من از ستمکارانم معبودى جز تو
اَنْتَ، سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرینَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَکَ
نیست منزهى تو و من از آمرزش خواهانم معبودى جز تو نیست منزهى تو
اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدینَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ
و من از یگانه پرستانم معبودى نیست جز تو منزهى تو و من از
الْخآئِفینَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْوَجِلینَ، لا اِلهَ اِلاَّ
ترسناکانم معبودى جز تو نیست منزهى تو و من از هراسناکانم معبودى جز تو نیست
اَنْتَ، سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الرَّاجینَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَکَ اِنّى
منزهى تو و من از امیدوارانم معبودى نیست جز تو منزهى تو و
کُنْتُ مِنَ الرَّاغِبینَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُهَلِّلینَ، لا
من از مشتاقانم معبودى جز تو نیست منزهى تو و من از تهلیل (لااله الاالله) گویانم
اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ السّآئِلینَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَکَ
معبودى جز تو نیست منزهى تو و من از خواهندگانم معبودى جز تو نیست منزهى تو
اِنّى کُنْتُ مِنَ الْمُسَبِّحینَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ
و من از تسبیح گویانم معبودى جز تو نیست منزهى تو و من از تکبیر
الْمُکَبِّرینَ، لااِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَکَ رَبّى وَرَبُّ ابآئِىَ الْأَوَّلینَ، اَللَّهُمَ
(الله اکبر) گویانم معبودى نیست جز تو منزهى تو پروردگار من و پروردگار پدران پیشین من خدایا
هذا ثَنائى عَلَیْکَ مُمَجِّداً، وَاِخْلاصى لِذِکْرِکَ مُوَحِّداً، وَاِقْرارى
این است ستایش من بر تو در مقام تمجیدت و این است اخلاص من بذکر در مقام یکتاپرستیت و اقرار من
بِالائِکَ مُعَدِّداً، وَاِنْ کُنْتُ مُقِرّاً اَنّى لَمْ اُحْصِها لِکَثْرَتِها وَسُبُوغِها
به نعمتهایت در مقام شماره آنها گرچه من اقرار دارم که آنها را نتوانم بشماره درآورم از بسیارى آنها و فراوانى
وَتَظاهُرِها، وَتَقادُمِها اِلى حادِثٍ، ما لَمْ تَزَلْ تَتَعَهَّدُنى بِهِ مَعَها مُنْذُ
و آشکارى آنها و پیشى جُستن آنها از زمان پیدایش من که همواره در آن عهد مرا بوسیله آن نعمتها یادآورى مى کردى
خَلَقْتَنى وَبَرَاْتَنى مِنْ اَوَّلِ الْعُمْرِ مِنَ الْإِغْنآءِ مِنَ الْفَقْرِ، وَکَشْفِ
از آن ساعت که مرا آفریدى و خلق کردى از همان ابتداى عمر که از ندارى و فقر مرا به توانگرى درآوردى
الضُّرِّ،وَتَسْبیبِ الْیُسْرِ، وَدَفْعِ الْعُسْرِ، وَتَفریجِ الْکَرْبِ، وَالْعافِیَهِ فِى
و گرفتاریم برطرف کردى و اسباب آسایش مرا فراهم ساختى و سختى را دفع نموده و اندوه را زدودى و تنم را تندرست و
الْبَدَنِ، وَالسَّلامَهِ فِى الدّینِ، وَلَوْ رَفَدَنى عَلى قَدْرِ ذِکْرِ نِعْمَتِکَ جَمیعُ
دینم را بسلامت داشتى و اگر یاریم دهند به اندازه اى که نعمتت را ذکر کنم تمام
الْعالَمینَ مِنَ الْأَوَّلینَ وَالْأخِرینَ، ما قَدَرْتُ وَلاهُمْ عَلى ذلِکَ،
جهانیان از اولین و آخرین نه من قدرت ذکرش را دارم نه آنها منزهى تو
تَقَدَّسْتَ وَتَعالَیْتَ مِنْ رَبٍّ کَریمٍ عَظیمٍ رَحیمٍ، لا تُحْصى الآؤُکَ، وَلا
و برترى از اینکه پروردگارى هستى کریم و بزرگ و مهربان که مهرورزى هایت به شماره درنیاید
یُبْلَغُ ثَنآؤُکَ، وَلا تُکافى نَعْمآؤُکَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ،
و ستایشت به آخر نرسد و نعمتهایت را تلافى نتوان کرد درود فرست بر محمد و آل محمد
وَاَتْمِمْ عَلَیْنا نِعَمَکَ وَاَسْعِدْنا بِطاعَتِکَ، سُبْحانَکَ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، اَللَّهُمَ
و کامل گردان بر ما نعمتهایت را و بوسیله اطاعت خویش سعادتمندمان گردان منزهى تو معبودى جز تو نیست خدایا
اِنَّکَ تُجیبُ الْمُضْطَرَّ وَتَکْشِفُ السُّوءَ،وَتُغیثُ الْمَکْرُوبَ، وَتَشْفِى
تویى که اجابت کنى دعاى درمانده را و برطرف کنى بدى را و فریادرسى کنى از گرفتار و شفا دهى
السَّقیمَ، وَتُغْنِى الْفَقیرَ، وَتَجْبُرُ الْکَسیرَ،وَتَرْحَمُ الصَّغیرَ، وَتُعینُ الْکَبیرَ،
به بیمار و بى نیاز کنى فقیر را و مرمت کنى شکستگى را و رحم کنى به کودک خردسال و یارى دهى به پیر کهنسال
وَلَیْسَ دُونَکَ ظَهیرٌ، وَلا فَوْقَکَ قَدیرٌ، وَاَنْتَ الْعَلِىُّ الْکَبیرُ، یا مُطْلِقَ
و جز تو پشتیبانى نیست و نه فوق (توانایى) تو توانایى و تویى والاى بزرگ اى
الْمُکَبَّلِ الْأَسیرِ، یا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغیرِ، یا عِصْمَهَ الْخآئِفِ
رهاکننده اسیر در کُند و زنجیر اى روزى دهنده کودک خردسال اى پناه شخص ترسانى
الْمُسْتَجیرِ، یا مَنْ لا شَریکَ لَهُ وَلا وَزیرَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ
که پناه جوید اى که شریک و وزیرى براى او نیست درود فرست بر محمد و آل
مُحَمَّدٍ، وَاَعْطِنى فى هذِهِ الْعَشِیَّهِ اَفْضَلَ ما اَعْطَیْتَ وَاَنَلْتَ اَحَداً مِنْ
محمد و عطا کن به من در این شام بهترین چیزى را که عطا کردى و دادى به یکى از
عِبادِکَ مِنْ نِعْمَهٍ تُولیها، وَ الاءٍ تُجَدِّدُها، وَبَلِیَّهٍ تَصْرِفُها، وَکُرْبَهٍ
بندگانت چه آن نعمتى باشد که مى بخشى و یا احسانهایى که تازه کنى و بلاهایى که مى گردانى و غم و اندوهى که
تَکْشِفُها، وَدَعْوَهٍ تَسْمَعُها، وَحَسَنَهٍ تَتَقَبَّلُها، وَسَیِّئَهٍ تَتَغَمَّدُها، اِنَّکَ
برطرف کنى و دعایى که اجابت کنى و کار نیکى که بپذیرى و گناهانى که بپوشانى که براستى
لَطیفٌ بِما تَشآءُ خَبیرٌ، وَعَلى کُلِّشَىْ ءٍ قَدیرٌ، اَللَّهُمَّ اِنَّکَ اَقْرَبُ مَنْ
تو بهر چه خواهى دقیق و آگاهى و بر هرچیز توانایى خدایا تو نزدیکترین کسى هستى که
دُعِىَ، وَاَسْرَعُ مَنْ اَجابَ وَاَکْرَمُ مَنْ عَفى ،وَاَوْسَعُ مَنْ اَعْطى ، وَاَسْمَعُ
خوانندت و از هرکس زودتر اجابت کنى و در گذشت از هرکس بزرگوارترى و در عطابخشى عطایت از همه وسیعتر
مَنْ سُئِلَ، یا رَحمنَ الدُّنْیا وَالْأخِرَهِ وَرحیمَهُما، لَیْسَ کَمِثْلِکَ مَسْئُولٌ،
ودراجابت درخواست ازهمه شنواترى اى بخشاینده دنیا و آخرت و مهربان آن دو براستى کسى که مانند تو از او درخواست شود
وَلا سِواکَ مَاْمُولٌ، دَعَوْتُکَ فَاَجَبْتَنى ،وَسَئَلْتُکَ فَاَعْطَیْتَنى ، وَرَغِبْتُ
نیست و جز تو آرزو شده اى نیست خواندمت و تو اجابت کردى و درخواست کردم و تو عطا کردى و به درگاه تو میل کردم
اِلَیْکَ فَرَحِمْتَنى ، وَوَثِقْتُ بِکَ فَنَجَّیْتَنى ، وَفَزِعْتُ اِلَیْکَ فَکَفَیْتَنى اَللَّهُمَ
و تو مرا مورد مهر خویش قرار دادى و به تو اعتماد کردم و تو نجاتم دادى و به درگاه تو نالیدم و تو کفایتم کردى خدایا
فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ، وَرَسُولِکَ وَنَبِیِّکَ، وَعَلى الِهِ الطَّیِّبینَ
درود فرست بر محمد بنده و رسول و پیامبرت و بر آل پاک
الطَّاهِرینَ اَجْمَعینَ، وَتَمِّمْ لَنا نَعْمآئَکَ، وَهَنِّئْنا عَطآئَکَ، وَاکْتُبْنا لَکَ
و پاکیزه اش همگى و نعمتهاى خود را بر ما کامل گردان و عطایت را بر ما گوارا کن و نام ما را در زمره
شاکِرینَ، وَلِألآئِکَ ذاکِرینَ، امینَ امینَ رَبَّ الْعالَمینَ، اَللَّهُمَّ یا مَنْ
سپاسگزارانت بنویس و هم جزء یادکنندگان نعمتهایت آمین آمین اى پروردگار جهانیان خدایا اى که
مَلَکَ فَقَدَرَ،وَقَدَرَ فَقَهَرَ، وَعُصِىَ فَسَتَرَ، وَاسْتُغْفِرَ فَغَفَرَ، یا غایَهَ
مالک آمد و توانا، و توانا است و قاهر و نافرمانى شد ولى پوشاند و آمرزشش خواهند و آمرزد اى کمال مطلوب
الطَّالِبینَ الرَّاغِبینَ وَمُنْتَهى اَمَلِ الرَّاجینَ، یا مَنْ اَحاطَ بِکُلِّ شَىْ ءٍ
جویندگان مشتاق و منتهاى آرزوى امیدواران اى که دانشش بهر چیز احاطه دارد
عِلْماً، وَوَسِعَ الْمُسْتَقیلینَ رَاْفَهً وَرَحْمَهً وَحِلْماً، اَللَّهُمَّ اِنَّا نَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ
و رأفت و مهر و بردباریش توبه جویان را فرا گرفته خدایا ما رو به درگاه تو آوریم
فى هذِهِ الْعَشِیَّهِ الَّتى شَرَّفْتَها وَعَظَّمْتَها بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ وَرَسُولِکَ،
در این شبى که آنرا شرافت و بزرگى دادى بوسیله محمد پیامبرت و فرستاده ات
وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ، وَاَمینِکَ عَلى وَحْیِکَ، الْبَشیرِ النَّذیرِ، السِّراجِ
و برگزیده ات از آفریدگان و امین تو بر وحیت آن مژده دهنده و ترساننده و آن چراغ
الْمُنیرِ، الَّذى اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَى الْمُسْلِمینَ، وَ جَعَلْتَهُ رَحْمَهً لِلْعالَمینَ،
تابناک آنکه بوسیله اش بر مسلمانان نعمت بخشیدى و رحمت عالمیان قرارش دادى
اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، کَما مُحَمَّدٌ اَهْلٌ لِذلِکَ مِنْکَ، یا
خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد چنانچه محمد نزد تو شایسته آنست اى خداى
عَظیمُ فَصَلِّ عَلَیْهِ وَعَلى الِهِ الْمُنْتَجَبینَ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ
بزرگ پس درود فرست بر او و بر آل برگزیده پاک و پاکیزه اش
اَجْمَعینَ، وَتَغَمَّدْنا بِعَفْوِکَ عَنَّا، فَاِلَیْکَ عَجَّتِ الْأَصْواتُ بِصُنُوفِ
همگى و بپوشان ما را به گذشت خود زیرا صداها با انواع مختلف
اللُّغاتِ، فَاجْعَلْ لَنَا اَللَّهُمَّ فى هذِهِ الْعَشِیَّهِ نَصیباً مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تَقْسِمُهُ
لغتهاشان (و هرکس به زبانى ناله اش) بسوى تو بلند است پس اى خدا براى ما قرار ده در این شام بهره اى از هر خیرى که
بَیْنَ عِبادِکَ، وَنُورٍ تَهْدى بِهِ وَرَحْمَهٍ تَنْشُرُها، وَبَرَکَهٍ تُنْزِلُها، وَعافِیَهٍ
میان بندگانت تقسیم فرمایى و نورى که بدان هدایت فرمایى و رحمتى که بگسترى آنرا و برکتى که نازلش کنى و عافیتى
تُجَلِّلُها، وَرِزْقٍ تَبْسُطُهُ، یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ، اَللَّهُمَّ اَقْلِبْنا فى هذَا
که بپوشانى و روزى و رزقى که پهن کنى اى مهربانترین مهربانان خدایا برگردان ما را در این
الْوَقْتِ مُنْجِحینَ مُفْلِحینَ مَبْرُورینَ غانِمینَ، وَلاتَجْعَلْنا مِنَ
هنگام پیروزمند و رستگار و پذیرفته و بهره مند و از ناامیدان قرارمان مده و از
الْقانِطینَ، وَلا تُخْلِنا مِنْ رَحْمَتِکَ، وَلا تَحْرِمْنا ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ فَضْلِکَ،
رحمتت دست خالیمان مفرما و محروممان مکن از آنچه از فضل تو آرزومندیم
وَلا تَجْعَلْنا مِنْ رَحْمَتِکَ مَحْرُومینَ، وَلا لِفَضْلِ ما نُؤَمِّلُهُ مِنْ عَطآئِکَ
و جزء محرومان رحمتت قرارمان مده و نه ناامیدمان کن از آن زیادى عطایت که
قانِطینَ، وَلا تَرُدَّنا خائِبینَ، وَلا مِنْ بابِکَ مَطْرُودینَ، یا اَجْوَدَ
آرزومندیم و ناکام بازِمان مگردان و از درگاهت مطرود و رانده مان مکن اى بخشنده ترین
الْأَجْوَدینَ، وَاَکْرَمَ الْأَکْرَمینَ، اِلَیْکَ اَقْبَلْنا مُوقِنینَ، وَلِبَیْتِکَ الْحَرامِ
بخشندگان و کریمترین کریمان ما با یقین به درگاه تو روآوردیم و به آهنگ (زیارت) خانه محترم تو (کعبه بدینجا)
امّینَ قاصِدینَ، فَاَعِنَّا عَلى مَناسِکِنا، وَاَکْمِلْ لَنا حَجَّنا، وَاعْفُ عَنَّا
آمدیم پس کمک ده ما را بر انجام مناسک حج و حجمان را کامل گردان و از ما درگذر
وَعافِنا، فَقَدْ مَدَدْنا اِلَیْکَ اَیْدِیَنا، فَهِىَ بِذِلَّهِ الْإِعْتِرافِ مَوْسُومَهٌ، اَللَّهُمَ
و تندرستمان دار زیرا که ما بسوى تو دو دست (نیاز) دراز کرده ایم و آن دستها چنان است که به خوارى اعتراف به گناه نشاندار شده خدایا
فَاَعْطِنا فى هذِهِ الْعَشِیَّهِ ما سَئَلْناکَ، وَاکْفِنا مَا اسْتَکْفَیْناکَ، فَلا کافِىَ لَنا
در این شام به ما عطا کن آنچه را از تو خواسته ایم و کفایت کن از ما آنچه را از تو کفایت آنرا خواستیم زیرا کفایت کننده اى
سِواکَ، وَلا رَبَّ لَنا غَیْرُکَ، نافِذٌ فینا حُکْمُکَ، مُحیطٌ بِنا عِلْمُکَ، عَدْلٌ
جز تو نداریم و پروردگارى غیر از تو براى ما نیست تویى که فرمانت درباره ما نافذ و دانشت به ما احاطه دارد
فینا قَضآؤُکَ، اِقْضِ لَنَا الْخَیْرَ، وَاجْعَلْنا مِنْ اَهْلِ الْخَیْرِ، اَللَّهُمَّ اَوْجِبْ لَنا
وحکمى که درباره ما فرمایى ازروى عدالت است خدایا خیر و نیکى براى ما مقرر کن و از اهل خیر قرارمان ده خدایا واجب گردان براى ما
بِجُودِکَ عَظیمَ الْأَجْرِ، وَکَریمَ الذُّخْرِ، وَدَوامَ الْیُسْرِ، وَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا
از آن جودى که دارى پاداشى بزرگ و ذخیره اى گرامى و آسایشى همیشگى و بیامرز گناهان ما را
اَجْمَعینَ، وَلا تُهْلِکْنا مَعَ الْهالِکینَ، وَلا تَصْرِفْ عَنَّا رَاْفَتَکَ وَرَحْمَتَکَ
همگى و در زمره هلاک شدگان بدست هلاکتمان مسپار و مهر و رأفتت را از ما باز مگردان
یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ، اَللَّهُمَّ اجْعَلْنا فى هذَا الْوَقْتِ مِمَّنْ سَئَلَکَ فَاَعْطَیْتَهُ،
اى مهربانترین مهربانان خدایا قرارمان ده در این وقت از آن کسانى که از تو درخواست کرده و بدیشان عطا فرموده اى
وَشَکَرَکَ فَزِدْتَهُ، وَتابَ اِلَیْکَ فَقَبِلْتَهُ، وَتَنَصَّلَ اِلَیْکَ مِنْ ذُنُوبِهِ کُلِّها
و شکر تو را بجا آورده و تو نعمتت را بر آنها افزون کرده و بسویت بازگشته و تو پذیرفته اى و از گناهان بسوى
فَغَفَرْتَها لَهُ، یا ذَاالْجَلالِ وَالْإِکْرامِ، اَللَّهُمَّ وَنَقِّنا وَسَدِّدْنا وَاقْبَلْ
تو بیرون آمده و تو همه را آمرزیده اى، اى صاحب جلالت و بزرگوارى خدایا ما را پاکیزه و (در دین) محکممان گردان
تَضَرُّعَنا، یا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ، وَیا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ، یا مَنْ لا یَخْفى
وتضرع وزاریمان بپذیر اى بهترین کسى که ازاو درخواست شود واى مهربانترین کسى که از او مِهر خواهند اى که بر او پوشیده نیست
عَلَیْهِ اِغْماضُ الْجُفُونِ، وَلا لَحْظُ الْعُیُونِ، وَلا مَا اسْتَقَرَّ فِى الْمَکْنُونِ،
بهم نهادن پلکهاى چشم و نه بر هم خوردن دیدگان و نه آنچه در مکنون ضمیر مستقر گردیده
وَلا مَا انْطَوَتْ عَلَیْهِ مُضْمَراتُ الْقُلُوبِ، اَلا کُلُّ ذلِکَ قَدْ اَحْصاهُ
و نه آنچه در پرده دلها نهفته است آرى تمام آنها را
عِلْمُکَ، وَوَسِعَهُ حِلْمُکَ، سُبْحانَکَ وَتَعالَیْتَ عَمَّا یَقُولُ الظَّالِمُونَ عُلُوّاً
دانش تو شماره کرده و بردباریت همه را در برگرفته است منزهى تو و برترى از آنچه ستمکاران گویند برترى
کَبیراً، تُسَبِّحُ لَکَ السَّمواتُ السَّبْعُ وَالْأَرَضُونَ وَمَنْ فیهِنَّ، وَاِنْ مِنْ
بسیارى، تنزیه کنند تو را آسمانهاى هفتگانه و زمینها و هرکه در آنها است و چیزى نیست
شَىْ ءٍ اِلاَّیُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ، فَلَکَ الْحَمْدُ وَالْمَجْدُ وَعُلُوُّ الْجَدِّ، یا ذَاالْجَلالِ
جز آنکه به ستایش تو تسبیح کند پس تو را است ستایش و بزرگوارى و بلندى رتبه، اى صاحب جلالت
وَالْإِکْرامِ وَالْفَضْلِ وَالْإِنْعامِ، وَالْأَیادِى الْجِسامِ، وَاَنْتَ الْجَوادُ
و بزرگوارى و فضل و نعمت بخشى و موهبتهاى بزرگ و تویى بخشنده
الْکَریمُ الرَّؤُوفُ الرَّحیمُ، اَللَّهُمَّ اَوْسِعْ عَلَىَّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلالِ،
بزرگوار رؤوف و مهربان خدایا فراخ گردان بر من از روزى حلال خود
وَعافِنى فى بَدَنى وَدینى ، وَ امِنْ خَوْفى ، وَاَعْتِقْ رَقَبَتى مِنَ النَّارِ،
و عافیتم بخش در تن و هم در دینم و ترسم را امان بخش و از آتش دوزخ آزادم کن
اَللَّهُمَّ لا تَمْکُرْ بى وَلا تَسْتَدْرِجْنى وَلا تَخْدَعْنى ، وَادْرَءْ عَنّى شَرَّ
خدایا مرا به مکر خود دچار مساز و در غفلت تدریجى بسوى نابودى مبر و فریبم مده و شرّ
فَسَقَهِ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ پس سر و دیده خود را بسوى آسمان بلند کرد و از دیده هاى
تبهکاران جن و انس را از من دور کن * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
مبارکش آب مى ریخت مانند دو مشک و بصداى بلند گفت: یا اَسْمَعَ السَّامِعینَ، یا
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * اى شنواترین شنوندگان اى
اَبْصَرَ النَّاظِرینَ، وَیا اَسْرَعَ الْحاسِبینَ، وَیا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ، صَلِّ عَلى
بیناترین بینایان و اى سریعترین حساب رسان و اى مهربانترین مهربانان درود فرست بر
مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، السَّادَهِ الْمَیامینِ، وَاَسْئَلُکَ اَللَّهُمَّ حاجَتِىَ الَّتى اِنْ
محمد و آل محمد آن آقایان فرخنده و از تو اى خدا درخواست کنم حاجتم را که اگر آنرا به من
اَعْطَیْتَنیها لَمْ یَضُرَّنى ما مَنَعْتَنى وَاِنْ مَنَعْتَنیها لَمْ یَنْفَعْنى ما
عطا کنى دیگر هرچه را از من دریغ کنى زیانم نزند و اگر آنرا از من دریغ دارى دیگر سودم ندهد هرچه
اَعْطَیْتَنى ، اَسْئَلُکَ فَکاکَ رَقَبَتى مِنَ النَّارِ، لااِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، وَحْدَکَ لاشَریکَ
به من عطا کنى و آن این است که از تو خواهم مرا از آتش دوزخ آزاد گردانى معبودى جز تو نیست یگانه اى که
لَکَ، لَکَ الْمُلْکُ، وَلَکَ الْحَمْدُ، وَاَنْتَ عَلى کُلِّشَىْ ءٍ قَدیرٌ، یا رَبِ یا رَبِ .
شریک ندارى از تو است فرمانروایى و از تو است ستایش و تویى که بر هرچیز توانایى اى پروردگار اى پروردگار
پس مکرّرمى گفت یارَبِ وکسانى که دورآن حضرت بودندتمام گوش داده بودند به دعاء آن حضرت واکتفا کرده بودند به آمین گفتن پس صداهایشان بلندشدبه گریستن با آن حضرت تا غروب کرد آفتاب وبارکردند و روانه جانب مشعر الحرام شدندمؤلف گویدکه کفعمى دعاءعرفه امام حسین علیه السلام رادربلدالأمین تااینجانقل فرموده وعلاّمه مجلسى در زاد المعاد این دعاى شریف را موافق روایت کفعمى ایراد نموده و لکن سیّد بن طاوُس در اقبال بعد از یا رَبِّ یا رَبِ
این زیادتى را ذکر فرموده: اِلهى اَنَا الْفَقیرُ فى غِناىَ، فَکَیْفَ لا اَکُونُ فَقیراً
* * * * * * * * * * * * * * * خدا من چنانم که در حال توانگرى هم فقیرم پس چگونه فقیر نباشم
فى فَقْرى ، اِلهى اَنَا الْجاهِلُ فى عِلْمى ، فَکَیْفَ لا اَکُونُ جَهُولاً فى
در حال تهیدستیم خدایا من نادانم در عین دانشمندى پس چگونه نادان نباشم در عین
جَهْلى ، اِلهى اِنَّ اخْتِلافَ تَدْبیرِکَ وَسُرْعَهَ طَو آءِ مَقادیرِکَ، مَنَعا
نادانى خدایا براستى اختلاف تدبیر تو و سرعت تحول و پیچیدن در تقدیرات تو جلوگیرى کنند
عِبادَکَ الْعارِفینَ بِکَ عَنْ السُّکُونِ اِلى عَطآءٍ، وَالْیَأْسِ مِنْکَ فى بَلآءٍ،
از بندگان عارف تو که به عطایت دل آرام و مطمئن باشند و در بلاى تو مأیوس و ناامید شوند
اِلهى مِنّى ما یَلیقُ بِلُؤْمى ، وَمِنْکَ ما یَلیقُ بِکَرَمِکَ، اِلهى وَصَفْتَ
خدایا از من همان سرزند که شایسته پستى من است و از تو انتظار رود آنچه شایسته بزرگوارى تو است خدایا تو
نَفْسَکَ بِاللُّطْفِ وَالرَّأْفَهِ لى قَبْلَ وُجُودِ ضَعْفى ، اَفَتَمْنَعُنى مِنْهُما بَعْدَ
خود را به لطف و مهر به من توصیف فرمودى پیش از آنکه ناتوان باشم آیا پس از ناتوانیم لطف و مهرت را از من
وُجُودِ ضَعْفى ، اِلهى اِنْ ظَهَرَتِ الْمَحاسِنُ مِنّى فَبِفَضْلِکَ، وَلَکَ الْمِنَّهُ
دریغ مى دارى خدایا اگر کارهاى نیک از من سرزند به فضل تو بستگى دارد و تو را منّتى است بر من
عَلَىَّ، وَاِنْ ظَهَرَتِ الْمَساوى مِنّى فَبِعَدْلِکَ وَلَکَ الْحُجَّهُ عَلَىَّ، اِلهى
و اگر کارهاى بد از من روى دهد آن هم بستگى به عدل تو دارد و تو را بر من حجت است خدایا
کَیْفَ تَکِلُنى وَقَدْ تَکَفَّلْتَ لى ، وَکَیْفَ اُضامُ وَاَنْتَ النَّاصِرُ لى ، اَمْ کَیْفَ
چگونه مرا وامى گذارى در صورتى که کفایتم کردى و چگونه مورد ستم واقع گردم با اینکه تو یاور منى یا چگونه
اَخیبُ وَاَنْتَ الْحَفِىُّ بى ،ها اَنَا اَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِفَقْرى اِلَیْکَ، وَکَیْفَ
ناامید گردم در صورتى که تو نسبت به من مهربانى هم اکنون به درگاه تو توسل جویم بوسیله آن نیازى که به درگاهت دارم و چگونه
اَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِما هُوَ مَحالٌ اَنْ یَصِلَ اِلَیْکَ، اَمْ کَیْفَ اَشْکوُ اِلَیْکَ حالى
توسل جویم بوسیله فقرى که محال است پیرامون تو راه یابد یا چگونه از حال خویش به درگاهت شکوه کنم با اینکه حال
وَهُوَ لا یَخْفى عَلَیْکَ، اَمْ کَیْفَ اُتَرْجِمُ بِمَقالى وَهُوَ مِنَکَ بَرَزٌ اِلَیْکَ، اَمْ
من بر تو پنهان نیست یا چگونه با زبان (قال) ترجمه حال خود کنم در صورتى که آنهم از پیش تو بُرُوز کرده به نزد خودت یا
کَیْفَ تُخَیِّبُ امالى وَهِىَ قَدْ وَفَدَتْ اِلَیْکَ، اَمْ کَیْفَ لا تُحْسِنُ اَحْوالى
چگونه آرزوهایم به نومیدى گراید با اینکه به آستان تو وارد شده یا چگونه احوالم را نیکو نکنى
وَبِکَ قامَتْ، اِلهى ما اَلْطَفَکَ بى مَعَ عَظیمِ جَهْلى ، وَما اَرْحَمَکَ بى مَعَ
با اینکه احوال من به تو قائم است خدایا چه اندازه به من لطف دارى با این نادانى عظیم من و چقدر به من مهر دارى
قَبیحِ فِعْلى ، اِلهى ما اَقْرَبَکَ مِنّى وَاَبْعَدَنى عَنْکَ، وَما اَرْاَفَکَ بى ، فَمَا
با این کردار زشت من خدایا چقدر تو به من نزدیکى و در مقابل چقدر من از تو دورم و با اینهمه که تو نسبت به من مهربانى
الَّذى یَحْجُبُنى عَنْکَ، اِلهى عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الْآثارِ وَتَنقُّلاتِ
پس آن چیست که مرا از تو محجوب دارد خدایا آن طورى که من از روى اختلاف آثار و تغییر و تحول
الْأَطْوارِ، اَنَّ مُرادَکَ مِنّى اَنْ تَتَعَرَّفَ اِلَىَّ فى کُلِّشَىْ ءٍ، حَتّى لا اَجْهَلَکَ
اطوار بدست آورده ام مقصود تو از من آنست که خود را در هرچیزى (جداگانه) به من بشناسانى تا من
فى شَىْ ءٍ، اِلهى کُلَّما اَخْرَسَنى لُؤْمى اَنْطَقَنى کَرَمُکَ، وَکُلَّما ایَسَتْنى
در هیچ چیزى نسبت به تو جاهل نباشم خدایا هر اندازه پستى من زبانم را لال مى کند کرم تو آنرا گویا مى کند و هراندازه
اَوْصافى اَطْمَعَتْنى مِنَنُکَ،اِلهى مَنْ کانَتْ مَحاسِنُهُ مَساوِىَ، فَکَیْفَ
اوصاف من مرا مأیوس مى کند نعمتهاى تو به طمعم اندازد خدایا آنکس که کارهاى خوبش کار بد باشد
لا تَکُونُ مَساویهِ مَساوِىَ، وَمَنْ کانَتْ حَقایِقُهُ دَعاوِىَ، فَکَیْفَ لا
پس چگونه کار بدش بد نباشد و آنکس که حقیقت گویى هایش ادعایى بیش نباشد پس چگونه
تَکُونُ دَعاویهِ دَعاوِىَ، اِلهى حُکْمُکَ النَّافِذُ،وَمَشِیَّتُکَ الْقاهِرَهُ، لَمْ
ادعاهایش ادعا نباشد خدایا فرمان نافذت و مشیت قاهرت براى هیچ گوینده اى فرصت
یَتْرُکا لِذى مَقالٍ مَقالاً، وَلا لِذى حالٍ حالاً، اِلهى کَمْ مِنْ طاعَهٍ بَنَیْتُها،
گفتار نگذارد و براى هیچ صاحب حالى حس و حال به جاى ننهد خدایا چه بسیار طاعتى که (پیش خود) پایه گذارى کردم
وَحالَهٍ شَیَّدْتُها هَدَمَ اعْتِمادى عَلَیْها عَدْلُکَ، بَلْ اَقالَنى مِنْها فَضْلُکَ،
و چه بسیار حالتى که بنیادش کردم ولى (یاد) عدل تو اعتمادى را که بر آنها داشتم یکسره فروریخت بلکه فضل تو نیز اعتمادم را بهم زد
اِلهى اِنَّکَ تَعْلَمُ اَنّى وَاِنْ لَمْ تَدُمِ الطَّاعَهُ مِنّى فِعْلاً جَزْماً، فَقَدْ دامَتْ
خدایا تو مى دانى که اگر چه طاعت تو در من بصورت کارى مثبت ادامه ندارد ولى
مَحَبَّهً وَعَزْماً، اِلهى کَیْفَ اَعْزِمُ وَاَنْتَ الْقاهِرُ، وَکَیْفَ لا اَعْزِمُ وَاَنْتَ
دوستى و تصمیم بر انجام آن در من ادامه دارد خدایا چگونه تصمیم گیرم در صورتى که تحت قهر توام و چگونه تصمیم نگیرم با اینکه
الْأمِرُ، اِلهى تَرَدُّدى فِى الْأثارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ فَاجْمَعْنى عَلَیْکَ
تو دستورم دهى خدایا تفکر (یا گردش) من در آثار تو راه مرا به دیدارت دور سازد پس کردار مرا با خودت
بِخِدْمَهٍ تُوصِلُنى اِلَیْکَ، کَیْفَ یُسْتَدَلُّ عَلَیْکَ بِما هُوَ فى وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ
بوسیله خدمتى که مرا به تو برساند چگونه استدلال شود بر وجود تو به چیزى که خود آن موجود در هستیش نیازمند
اِلَیْکَ، اَیَکُونُ لِغَیْرِکَ مِنَ الظُّهُورِ ما لَیْسَ لَکَ، حَتّى یَکُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ
به تو است و آیا اساساً براى ما سواى تو ظهورى هست که در تو نباشد تا آن وسیله ظهور تو
لَکَ، مَتى غِبْتَ حَتّى تَحْتاجَ اِلى دَلیلٍ یَدُلُّ عَلیْکَ، وَمَتى بَعُدْتَ حَتّى
گردد تو کِى پنهان شده اى تا محتاج بدلیلى باشیم که به تو راهنمائى کند و چه وقت دور مانده اى تا
تَکُونَ الْأثارُ هِىَ الَّتى تُوصِلُ اِلَیْکَ، عَمِیَتْ عَیْنٌ لا تَراکَ عَلَیْها
آثار تو ما را به تو واصل گرداند کور باد آن چشمى که تو را نبیند که مراقب
رَقیباً، وَخَسِرَتْ صَفْقَهُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصیباً، اِلهى اَمَرْتَ
او هستى و زیان کار باد سوداى آن بنده که از محبت خویش به او بهره اى ندادى خدایا فرمان دادى
بِالرُّجُوعِ اِلَى الْأثارِ، فَارْجِعْنى اِلَیْکَ بِکِسْوَهِ الْأَنْوارِ، وَهِدایَهِ
که به آثار تو رجوع کنم پس بازم گردان بسوى خود (پس از مراجعه به آثار) به پوششى از انوار و راهنمایى
الْإِسْتِبصارِ، حَتّى اَرْجِعَ اِلَیْکَ مِنْها، کَما دَخَلْتُ اِلَیْکَ مِنْها، مَصُونَ
و از بینش جوئى تا بازگردم بسویت پس از دیدن آثار هم چنانکه آمدم بسویت از آنها که نهادم
السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ اِلَیْها، وَمَرْفُوعَ الْهِمَّهِ عَنِ الْإِعْتِمادِ عَلَیْها، اِنَّکَ عَلى
از نظر به آنها مصون مانده و همتم را از اعتماد بدانها برداشته باشم که براستى تو بر هر
کُلِّشَىْ قَدیرٌ، اِلهى هذا ذُلّى ظاهِرٌ بَیْنَ یَدَیْکَ، وَهذا حالى لا یَخْفى
چیز توانائى خدایا این خوارى من است که پیش رویت عیان و آشکار است و این حال (تباه) من است
عَلَیْکَ، مِنْکَ اَطْلُبُ الْوُصُولَ اِلَیْکَ، وَبِکَ اَسْتَدِلُّ عَلَیْکَ فَاهْدِنى
که بر تو پوشیده نیست از تو خواهم که مرا به خود برسانى و بوسیله ذات تو بر تو دلیل مى جویم
بِنُورِکَ اِلَیْکَ، وَاَقِمْنى بِصِدْقِ الْعُبُودِیَّهِ بَیْنَ یَدَیْکَ اِلهى عَلِّمْنى مِنْ
پس به نور خود مرا بر ذاتت راهنمائى فرما و به یادآر مرا با بندگى صادقانه در پیش رویت خدایا بیاموز به من
عِلْمِکَ الْمَخْزُونِ، وَصُنّى بِسِتْرِکَ الْمَصُونِ، اِلهى حَقِّقْنى بِحَقائِقِ اَهْلِ
از دانش مخزونت و محفوظم دار به پرده مصونت خدایا مرا به حقائق نزدیکان درگاهت
الْقُرْبِ، وَاسْلُکْ بى مَسْلَکَ اَهْلِ الْجَذْبِ اِلهى اَغْنِنى بِتَدْبیرِکَ لى
بیاراى و به راه اهل جذبه و شوقت ببر خدایا بى نیاز کن مرا به تدبیر خودت در باره ام
عَنْ تَدْبیرى ، وَبِاخْتِیارِکَ عَنِ اخْتِیارى ، وَاَوْقِفْنى عَلى مَراکِزِ
از تدبیر خودم و به اختیار خودت از اختیار خودم و بر جاهاى
اضْطِرارى ، اِلهى اَخْرِجْنى مِنْ ذُلِّ نَفْسى ، وَطَهِّرْنى مِنْ شَکّى
بیچارگى و درماندگیم مرا واقف گردان خدایا مرا از خوارى نفسم نجات ده و پاکم کن از شک
وَشِرْکى ، قَبْلَ حُلُولِ رَمْسى ، بِکَ اَنْتَصِرُ فَانْصُرْنى ،وَعَلَیْکَ اَتَوَکَّلُ فَلا
و شرک خودم پیش از آنکه داخل گورم گردم به تو یارى جویم پس تو هم یاریم کن و بر تو توکل کنم پس
تَکِلْنى ، وَاِیَّاکَ اَسْئَلُ فَلا تُخَیِّبْنى ، وَفى فَضْلِکَ اَرْغَبُ فَلا تَحْرِمْنى ،
مرا وامگذار و از تو درخواست کنم پس ناامیدم مگردان و در فضل تو رغبت کرده ام پس محرومم مفرما
وَبِجَنابِکَ اَنْتَسِبُ فَلا تُبْعِدْنى وَبِبابِکَ اَقِفُ فَلا تَطْرُدْنى ، اِلهى
و به حضرت تو خود را بسته ام پس دورم مکن و به درگاه تو ایستاده ام پس طردم مکن خدایا
تَقَدَّسَ رِضاکَ اَنْ یَکُونَ لَهُ عِلَّهٌ مِنْکَ، فَکَیْفَ یَکُونُ لَهُ عِلَّهٌ مِنّى ،
مبرّا است خوشنودى تو از اینکه علت و سببى از جانب تو داشته باشد پس چگونه ممکن است من سبب آن گردم
اِلهى اَنْتَ الْغَنِىُّ بِذاتِکَ اَنْ یَصِلَ اِلَیْکَ النَّفْعُ مِنْکَ، فَکَیْفَ لا تَکُونُ
خدایا تو به ذات خود بى نیازى از اینکه سودى از جانب خودت به تو برسد پس چگونه از من بى نیاز نباشى
غَنِیّاً عَنّى ، اِلهى اِنَّ الْقَضآءَ وَالْقَدَرَ یُمَنّینى ، وَاِنَّ الْهَوى بِوَثائِقِ
خدایا براستى قضا و قدر مرا آرزومند مى کنند و از آن سو هواى نفس مرا به بندهاى
الشَّهْوَهِ اَسَرَنى ، فَکُنْ اَنْتَ النَّصیرَ لى حَتّى تَنْصُرَنى وَتُبَصِّرَنى ،
شهوت اسیر کرده پس تو یاور من باش تا پیروزم کنى و بینایم کنى
وَاَغْنِنى بِفَضْلِکَ حَتّى اَسْتَغْنِىَ بِکَ عَنْ طَلَبى ، اَنْتَ الَّذى اَشْرَقْتَ
و بوسیله فضل خویش بى نیازم گردانى تا بوسیله تو از طلب کردن بى نیاز شوم توئى که تاباندى
الْأَنْوارَ فى قُلُوبِ اَوْلِیآئِکَ، حَتّى عَرَفُوکَ وَوَحَّدُوکَ، وَاَنْتَ الَّذى
انوار (معرفت) را در دل اولیائت تا اینکه تو را شناختند و یگانه ات دانستند و توئى که
اَزَلْتَ الْأَغْیارَ عَنْ قُلُوبِ اَحِبَّائِکَ، حَتّى لَمْ یُحِبُّوا سِواکَ، وَلَمْ یَلْجَئُوا
اغیار و بیگانگان را از دل دوستانت براندى تا اینکه کسى را جز تو دوست نداشته و به غیر تو پناهنده و ملتجى
اِلى غَیْرِکَ، اَنْتَ الْمُوْنِسُ لَهُمْ حَیْثُ اَوْحَشَتْهُمُ الْعَوالِمُ، وَاَنْتَ الَّذى
نشوند و توئى مونس ایشان در آنجا که عوالم وجود آنها را به وحشت اندازد و توئى که
هَدَیْتَهُمْ حَیْثُ اسْتَبانَتْ لَهُمُ الْمَعالِمُ، ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ وَمَا الَّذى
راهنمائیشان کنى آنگاه که نشانه ها برایشان آشکار گردد چه دارد آنکس که تو را گم کرده؟ و چه ندارد
فَقَدَ مَنْ وَجَدَکَ، لَقَدْ خابَ مَنْ رَضِىَ دُونَکَ بَدَلاً، وَلَقَدْ خَسِرَ مَنْ بَغى
آنکس که تو را یافته است براستى محروم است آنکس که بجاى تو بدیگرى راضى شود و بطور حتم زیانکار است کسى که
عَنْکَ مُتَحَوِّلاً، کَیْفَ یُرْجى سِواکَ وَاَنْتَ ما قَطَعْتَ الْإِحْسانَ، وَکَیْفَ
از تو به دیگرى روى کند چسان مى شود بغیر تو امیدوار بود در صورتى که تو احسانت را قطع نکردى و چگونه
یُطْلَبُ مِنْ غَیْرِکَ وَاَنْتَ ما بَدَّلْتَ عادَهَ الْإِمْتِنانِ، یا مَنْ اَذاقَ اَحِبّآئَهُ
از غیر تو مى توان طلب کرد با اینکه تو تغییر نداده اى شیوه عطابخشیت را اى خدائى که به دوستانت
حَلاوَهَ الْمُؤانَسَهِ، فَقامُوا بَیْنَ یَدَیْهِ مُتَمَلِّقینَ، وَیا مَنْ اَلْبَسَ اَوْلِیائَهُ
شیرینى همدمى خود را چشاندى و آنها در برابرت به چاپلوسى برخاستند و اى خدائى که پوشاندى براولیاء خودت
مَلابِسَ هَیْبَتِهِ، فَقامُوا بَیْنَ یَدَیْهِ مُسْتَغْفِرینَ، اَنْتَ الذَّاکِرُ قَبْلَ
خلعتهاى هیبت خود را پس آنها در برابرت به آمرزش خواهى بپاخواستند توئى که یاد کنى پیش از آنکه
الذَّاکِرینَ، وَاَنْتَ الْبادى بِالْإِحْسانِ قَبْلَ تَوَجُّهِ الْعابِدینَ، وَاَنْتَ
یاد کنندگان یادت کنند و توئى آغازنده به احسان قبل از آنکه پرستش کنندگان بسویت توجه کنند و توئى
الْجَوادُ بِالْعَطآءِ قَبْلَ طَلَبِ الطَّالِبینَ، وَاَنْتَ الْوَهَّابُ ثُمَّ لِما وَهَبْتَ لَنا
بخشنده عطا پیش از آنکه خواهندگان از تو خواهند و توئى پربخشش و سپس همان را که به ما بخشیده اى از ما
مِنَ الْمُسْتَقْرِضینَ، اِلهى اُطْلُبْنى بِرَحْمَتِکَ حَتّى اَصِلَ اِلَیْکَ،
به قرض مى خواهى خدایا مرا بوسیله رحمتت بطلب تا من به نعمت وصالت نائل گردم
وَاجْذِبْنى بِمَنِّکَ حَتّى اُقْبِلَ عَلَیْکَ، اِلهى اِنَّ رَجآئى لا یَنْقَطِعُ عَنْکَ
و بوسیله نعمتت مرا جذب کن تا به تو رو کنم خدایا براستى امید من از تو قطع نگردد و اگرچه
وَاِنْ عَصَیْتُکَ، کَما اَنَّ خَوْفى لا یُزایِلُنى وَاِنْ اَطَعْتُکَ، فَقَدْ دَفَعَتْنِى
نافرمانیت کنم چنانکه ترسم و از تو زائل نشود و گرچه فرمانت برم همانا جهانیان مرا بسوى تو رانده اند
الْعَوالِمُ اِلَیْکَ، وَقَدْ اَوْقَعَنى عِلْمى بِکَرَمِکَ عَلَیْکَ، اِلهى کَیْفَ اَخیبُ
و آن علمى که به کرم تو دارم مرا به درگاه تو آورده خدایا چگونه نومید شوم
وَاَنْتَ اَمَلى ، اَمْ کَیْفَ اُهانُ وَعَلَیْکَ مُتَّکَلى ، اِلهى کَیْفَ اَسْتَعِزُّ وَفِى
و تو آرزوى منى و چگونه پست و خوار شوم با اینکه اعتمادم بر تو است خدایا چگونه عزت جویم با اینکه در
الذِّلَّهِ اَرْکَزْتَنى ، اَمْ کَیْفَ لا اَسْتَعِزُّ وَاِلَیْکَ نَسَبْتَنى ، اِلهى کَیْفَ لا اَفْتَقِرُ
خوارى جایم دادى و چگونه عزت نجویم با اینکه به خود مُنْتَسِبَم کردى خدایا چگونه نیازمند نباشم
وَاَنْتَ الَّذى فِى الْفُقَرآءِ اَقَمْتَنى ، اَمْ کَیْفَ اَفْتَقِرُ وَاَنْتَ الَّذى بِجُودِکَ
با اینکه تو در نیازمندانم جاى دادى یا چگونه نیازمند باشم و توئى که به جود و بخششت
اَغْنَیْتَنى ، وَاَنْتَ الَّذى لا اِلهَ غَیْرُکَ تَعَرَّفْتَ لِکُلِّ شَىْ ءٍ، فَما جَهِلَکَ
بى نیازم کردى و توئى که معبودى جز تو نیست شناساندى خود را به هر چیزو هیچ چیزى نیست که تو را نشناسد
شَىْ ءٌ، وَاَنْتَ الَّذى تَعَرَّفْتَ اِلَىَّ فى کُلِّشَىْ ءٍ، فَرَاَیْتُکَ ظاهِراً فى
و توئى که شناساندى خود را به من در هر چیز و من تو را آشکار در
کُلِّ شَىْ ءٍ، وَاَنْتَ الظَّاهِرُ لِکُلِّ شَىْ ءٍ، یا مَنِ اسْتَوى بِرَحْمانِیَّتِهِ، فَصارَ
هر چیز دیدم و توئى آشکار بر هر چیز اى که بوسیله مقام رحمانیت خود (بر همه چیز) احاطه کردى
الْعَرْشُ غَیْباً فى ذاتِهِ، مَحَقْتَ الْأثارَ بِالْأثارِ، وَمَحَوْتَ الْأَغْیارَ،
و عرش در ذاتش پنهان شد توئى که آثار را به آثار نابود کردى و اغیار را
بِمُحیطاتِ اَفْلاکِ الْأَنْوارِ، یا مَنِ احْتَجَبَ فى سُرادِقاتِ عَرْشِهِ عَنْ
به احاطه کننده هاى افلاک انوار محو کردى اى که در سراپرده هاى عرشش محتجب شد
اَنْ تُدْرِکَهُ الْأَبْصارُ، یا مَنْ تَجَلّى بِکَمالِ بَهآئِهِ، فَتَحَقَّقَتْ عَظَمَتُهُ [مِنَ ]
از اینکه دیده ها او را درک کنند اى که تجلى کردى به کمال زیبائى و نورانیت و پابرجا شد عظمتش از
الْإِسْتِوآءَ، کَیْفَ تَخْفى وَاَنْتَ الظَّاهِرُ، اَمْ کَیْفَ تَغیبُ وَاَنْتَ الرَّقیبُ
استوارى چگونه پنهان شوى با اینکه تو آشکارى یا چگونه غایب شوى که تو نگهبان
الْحاضِرُ، اِنَّکَ عَلى کُلِّشَىْ ءٍ قَدیرٌ، وَالْحَمْدُ للَّهِ وَحْدَهُ. و بالجمله کسى که
و حاضرى براستى تو بر هر چیز توانائى و ستایش مخصوص خدا است تنها * * * * * * * * * *
توفیق یابد و این روز را در عرفات باشد ادعیه و اعمال بسیار دارد و بهترین اعمال در این روز دعا است و در تمام ایّام سال این روز شریف به جهت دعا امتیازى دارد و دعا از براى برادران مؤمن از زنده و مرده بسیار باید کرد و روایت وارده درحال عبدالله بن جندب رحمه الله در موقف عرفات و دعاى او براى برادران مؤمن خود مشهور است و روایت زید نرسى در حال ثقه جلیل القدر معاویه بن وهب در موقف و دعاى او در حقّ یک یک از اشخاصى که در آفاق بودند و روایت او از حضرت صادق علیه السلام در فضیلت این کار شایسته ملاحظه و دیدار است و رجاء واثق از برادران دینى آنکه اقتدا به این بزرگواران نموده و مؤمنین را در دعا بر خود ایثار نموده و این گنه کار روسیاه رایکى از آن اشخاص شمرده و در حال حیات و ممات از دعاى خیر فراموشم نفرمایند و بخوان در این روز
زیارت جامعه سیّم را و در آخر روز عرفه بخوان: یا رَبِّ اِنَّ ذُنُوبى لا تَضُرُّکَ، وَاِنَّ مَغْفِرَتَکَ
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * پروردگارا همانا گناهان من زیانى به تو نزند و محققاً آمرزش تو
لى لا تَنْقُصُکَ،فَاَعْطِنى ما لا یَنْقُصُکَ، وَاغْفِرْ لى ما لایَضُرُّکَ، و ایضاً بخوان:
از من نقصانى به تو نرساند پس عطا کن به من آنچه را نقصانت نرساند و بیامرز برایم آنچه را زیانت نزند * * * * * *
اَللّهُمَّ لا تَحْرِمْنى خَیْرَ ما عِنْدَکَ لِشَرِّ ما عِنْدى ، فَاِنْ اَنْتَ لَمْ تَرْحَمْنى بِتَعَبى
خدایا محرومم مکن از آن خیرى که نزد تو است بخاطر آن شرى که در پیش من است پس اگر تو به رنج و خستگیم
وَنَصَبى ، فَلاتَحْرِمْنى اَجْرَ الْمُصابِ عَلى مُصیبَتِهِ.
رحم نمى کنى پس محرومم مدار از پاداش مصیبت دیده اى بر مصیبتش
* مؤلّف گوید: که سیّد بن طاوُس درضمن ادعیه روز عرفه فرموده که چون نزدیک شود غروب آفتاب بگو بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَسُبْحانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ للَّهِ «الدّعاء» واین همان دعاى عشرات است که سابق گذشت پس شایسته است دعاى عشرات را که در هر صبح و شام مستحب است خواندن آن در آخر روز عرفه ترک نکنند و این اذکار عشراتى را که کفعمى نقل کرده همان اذکار آخر دعا عشرات است که سیّد نقل فرموده شب دهم از لیالى متبرکه و از آن چهار شبى است که احیاء آنها مَندُوب است و درهاى آسمان در این شب باز است و سنّت است در آن زیارت امام حسین علیه السلام و دعاء یا دائِمَ الْفَضْلِ عَلىَ الْبَرِیَّهِ که در شب جمعه گذشت روز دهم روز عید قربان است و بسیار روز شریفى است و اعمال آن چند چیز است اوّل غسل است که در این روز سنّت مؤکد است و بعضى از علماء واجب دانسته اند دویّم نماز عید است به همان نحو که در عید فطر ذکر شد لکن در این روز مستحب است که افطار بعد از نماز از گوشت قربانى شود سیّم خواندن دعاهائى که وارد شده پیش از نماز عید و بعد از آن و در اقبال ذکر شده و شاید بهترین دعاهاى این روز دعاى چهل و هشتم صحیفه کامله باشد که اوّل آن اَللّهُمَّ هذا یَوْمٌ مُبارَکٌ است پس آن را بخواند و دعاى چهل و ششم یا مَنْ یَرْحَمُ مَنْ لا یَرْحَمُهُ الْعِبادُ را نیز بخواند چهارم خواندن دعاى ندبه است که بعد از این خواهد آمد انشاءالله تعالى پنجم قربانى است که سنّت مؤکّد است ششم خواندن تکبیرات است براى کسى که در منى باشد عقیب پانزده نماز که اوّلش نماز ظهر روز عید است و آخرش نماز صبح روز سیزدهم و کسانى که در سایر شهرها هستند بخوانند عقیب ده نماز از ظهر روز عید تا صبح دوازدهم و تکبیرات موافق روایت صحیح در کافى این است:
اللَّهُ اَکْبَرُاللَّهُ اَکْبَرُ، لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ اَکْبَرُ،اللَّهُ اَکْبَرُاللَّهُ اَکْبَرُ وللَّهِ الْحَمْدُ، اللَّهُ اَکْبَرُ عَلى
خدا بزرگتر از توصیف است معبودى جز خدا نیست و خدا بزرگتر است و ستایش خاص خدا است خدا بزرگتر است بر آنچه ما را راهنمائى
ما هَدانا اَللَّهُ، اَکْبَرُ عَلى ما رَزَقَنا مِنْ بَهیمَهِ الْأَنْعامِ، وَالْحَمْدُللَّهِ عَلى ما اَبْلانا.
کرد خدا بزرگتر است بر آنچه روزى ما کرد از چهارپایان انعام (شتر و گاو و گوسفند) و ستایش خاص خدا است براى آنکه آزمود ما را
و مستحب است تکرار این تکبیرات عقب نمازها به قدرامکان و خواندن بعد از نوافل روز پانزدهم سنه 212ولادت حضرت امام علىّ نقى علیه السلام واقع شده شب هیجدهم شب عید غدیر و شب با شرافتى است سیّد در اقبال دوازده رکعت نماز به یک سلام به کیفیتى مخصوص براى این شب با دعائى نقل کرده است روز هیجدهم روز عید غدیر و عیدُاللَّهِ الأکْبَرْ و عید آل محمّدعلیهم السلام است و عظیمترین اعیاد است و مبعوث نفرموده حق تعالى پیغمبرى را مگر آنکه عید کرده است این روز را و حرمت آن را دانسته است و نامش در آسمان روز عهد معهود است و نامش در زمین روز میثاق مَأخوذ و جَمع مَشهُود است و روایت است که از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند که آیا مسلمانان را عیدى هست غیر از جمعه و اضحى و فطر فرمود بلى عیدى هست که از همه حرمتش بیشتر است راوى گفت کدام عید است فرمود که آن روزى است که نَصْبْ کرد حضرت رسول صلى الله علیه وآله امیرالمؤمنین علیه السلام را به خلافت خود و فرمود که هر که من مولى و آقاى اویم پس على مولى و آقا و پیشواى او است و آن روز هیجدهم ذى الحجّه است راوى گفت که چه کار در آن روز باید کرد فرمود که باید روزه بدارید و عبادت کنید و محمد و آل محمدعلیهم السلام را یاد کنید و بر ایشان صَلَوات بفرستید و وصیّت کرد رسول خداصلى الله علیه وآله امیرالمؤمنین علیه السلام را که این روز را عید گرداند و هر پیغمبرى وصىّ خود را وصیّت مى کرد که این روز را عید گردانند و در حدیث ابن ابى نَصر بَزَنطى است از حضرت رضاعلیه السلام که فرمود اى پسر ابى نصر هر کجا که باشى سعى کن که روز غدیر نزد قبر مطهّر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام حاضر شوى بدرستى که خدا در این روز مى آمرزد از هر مرد مؤمن و زن مؤمنه گناه شصت ساله ایشان را و در این روز آزاد مى کند از آتش جهنّم دو برابر آنچه آزاد کرده است در ماه رمضان و شب قدر و شب فطر و یک درهم که در این روز به برادران مؤمن بدهى برابر است با هزار درهم که در اوقات دیگر بدهى و احسان کن در این روز به برادران مؤمن خود و شاد گردان هر مرد مؤمن و زن مؤمنه را به خدا قَسَم که اگر مردم فضیلت این روز را بدانند چنانکه باید هر آینه هر روز ده مرتبه ملائکه با ایشان مصافحه کنند و بالجمله تعظیم این روز شریف لازم و اعمال آن چند چیز است اوّل روزه که کفّاره شصت سال گناه است و در خبریست که برابر است با روزه عمر دنیا و معادل است با صد حجّ و صد عمره دویّم غسل سیّم زیارت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و سزاوار است که انسان هر کجاباشد سعى کند خود را به قبر مطهر آن حضرت برساند و از براى آن جناب در این روز سه زیارت مخصوصه نقل شده که یکى از آنها زیارت معروفه به اَمینُ اللَّه است که از نزدیک و دور خوانده مى شود و آن از زیارات جامعه مطلقه است نیز و درباب زیارات بیاید انشاءاللَّه تعالى چهارم بخواند تعویذى راکه سیّد دراقبال از حضرت رسول خداصلى الله علیه وآله روایت کرده پنجم دو رکعت نماز کند و به سجده رود و صد مرتبه شکر خدا کند پس سر از سجده بردارد و بخواند: اَللّهُمَّ اِنِّى اَسْئَلُکَ بِاَنَّ لَکَ الْحَمْدَ، وَحْدَکَ لا شَریکَ لَکَ، وَاَنَّکَ
* * * * * خدایا از تو درخواست کنم بدانکه از براى تو است ستایش یگانه اى که شریک ندارى و توئى
واحِدٌ اَحَدٌ صَمَدٌ، لَمْ تَلِدْ وَلَمْ تُولَدْ، وَلَمْ یَکُنْ لَکَ کُفُواً اَحَدٌ، وَاَنَ
یکتاى یگانه اى بى نیاز که فرزندى ندارى و فرزند کسى نیستى و نیست برایت همتائى هیچکس و براستى
مُحَمّداً عَبْدُکَ وَرَسُولُکَ، صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ الِهِ، یا مَنْ هُوَ کُلَّ یَوْمٍ فى
محمد بنده و رسول تو است درودهاى تو بر او و آلش باد اى که هر روز در
شَاْنٍ، کَما کانَ مِنْ شَاْنِکَ اَنْ تَفَضَّلْتَ عَلَىَّ، بِاَنْ جَعَلْتَنى مِنْ اَهْلِ
کارى هستى چنانچه از شأن تو بود که بر من تفضل فرمودى به اینکه مرا از اهل
اِجابَتِکَ، وَاَهْلِ دِینِکَ وَاَهْلِ دَعْوَتِکَ، وَوَفَّقْتَنى لِذلِکَ فى مُبْتَدَءِ
اجابتت و از اهل دینت و اهل دعوتت قرار دادى و موفقم داشتى بدان در آغاز
خَلْقى ، تَفَضُّلاً مِنْکَ وَکَرَماً وَجُوداً، ثُمَّ اَرْدَفْتَ الْفَضْلَ فَضْلاً، وَالْجُودَ
آفرینشم از روى تفضل و کرم و بخششت سپس دنبال آوردى این فضل را به فضلى دگر و این بخشش را
جُوداً، وَالْکَرَمَ کَرَماً، رَاْفَهً مِنْکَ وَرَحْمَهً، اِلى اَنْ جَدَّدْتَ ذلِکَ الْعَهْدَ
به بخششى دگر و این کرم را به کرمى دگر که آن هم از روى مهر و رحمتت بود تا بدانجا که تازه کردى این عهد را
لى تَجْدیداً بَعْدَ تَجدیدِکَ خَلْقى ، وَکُنْتُ نَسْیاً مَنْسِیّاً ناسِیاً ساهِیاً
برایم از نو پس از تجدید آفرینشم در صورتى که من در فراموشى بودم و فراموشکارى و بى خبرى
غافِلاً، فَاَتْمَمْتَ نِعْمَتَکَ بِاَنْ ذَکَّرْتَنى ذلِکَ، وَمَنَنْتَ بِهِ عَلَىَّ، وَهَدَیْتَنى
و غفلت پس تو نعمتت را بر من تمام کردى به اینکه آن را به یادم انداختى و بدان بر من منت نهادى و بر آن راهنمائیم کردى
لَهُ، فَلیَکُنْ مِنْ شَاْنِکَ یا اِلهى وَسَیِّدى وَمَولاىَ اَنْ تُتِمَّ لى ذلِکَ، وَلا
پس همچنان باید از شأن تو باشد اى معبود و آقا و مولاى من که تمام کنى برایم آن نعمت را و از
تَسْلُبَنیهِ حَتّى تَتَوَفَّانى عَلى ذلِکَ، وَاَنتَ عَنّى راضٍ، فَاِنَّکَ اَحَقُ
من سلب نفرمائى آن را تا هنگامى که بمیرانیم بر آن در حالى که تو از من خوشنود باشى که براستى تو سزاوارترین
المُنعِمینَ اَنْ تُتِمَّ نِعمَتَکَ عَلَىَّ، اَللّهُمَّ سَمِعْنا وَاَطَعْنا وَاَجَبْنا داعِیَکَ
نعمت بخشانى که نعمتت را بر من به پایان رسانى خدایا شنیدیم و پیروى کردیم و خواننده ات را اجابت کردیم
بِمَنِّکَ، فَلَکَ الْحَمْدُ غُفْرانَکَ رَبَّنا وَاِلَیکَ المَصیرُ، امَنَّا بِاللَّهِ وَحدَهُ لا
به لطف تو پس از آن تو است حمد و آمرزشت را خواهانیم پروردگارا و به سوى تو است بازگشت ایمان داریم به خداى یگانه اى
شَریکَ لَهُ، وَبِرَسُولِهِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ وَصَدَّقْنا وَاَجَبْنا
که شریک ندارد و به رسولش محمد صلى اللّه علیه و آله و تصدیق کردیم و اجابت کردیم
داعِىَ اللَّهِ، وَاتَّبَعْنَا الرَّسوُلَ فى مُوالاهِ مَوْلینا وَمَوْلَى الْمُؤْمِنینَ، اَمیرِ
داعى خدا را و پیروى کردیم از رسول (او) در مورد دوستى و اطاعت مولایمان و مولاى مؤمنان امیر
المُؤْمِنینَ عَلِىِّ بْنِ اَبیطالِبٍ عَبْدِاللَّهِ وَاَخى رَسوُلِهِ، وَالصِّدّیقِ الْأَکْبَرِ،
مؤمنان على بن ابى طالب بنده خدا و برادر رسول او و صدیق اکبر
وَالحُجَّهِ عَلى بَرِیَّتِهِ، المُؤَیِّدِ بِهِ نَبِیَّهُ وَدینَهُ الْحَقَّ الْمُبینَ، عَلَماً لِدینِ
و حجت او بر آفریدگانش آنکه خداوند پیامبرش و دین حق آشکارش را بوسیله او تایید کرد نشانه و پرچم دین
اللَّهِ، وَخازِناً لِعِلْمِهِ، وَعَیْبَهَ غَیْبِ اللَّهِ، وَمَوْضِعَ سِرِّ اللَّهِ، وَاَمینَ اللَّهِ عَلى
خدا و خزینه دار دانش او و گنجینه غیب خدا و جایگاه راز خدا و امین خدا بر
خَلْقِهِ، وَشاهِدَهُ فى بَرِیَّتِهِ، اَللّهُمَّ رَبَّنا اِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادى
خلق او و گواه او در آفریدگانش خدایا اى پروردگار ما ما شنیدیم منادى را که ندا مى کرد
لِلإیمانِ، اَنْ امِنُوا بِرَبِّکُمْ فَامَنَّا، رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا، وَکَفِّرْ عَنَّا
براى ایمان (و مى گفت) ایمان آورید به پروردگارتان پروردگارا ما هم ایمان آوردیم پس بیامرز گناهانمان را
سَیِّئاتِنا، وَتَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ، رَبَّنا وَ اتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِکَ، وَلا
و بدیهامان را پوشیده دار و ما را با نیکان بمیران پروردگارا عطا کن به ما چیزى را که بوسیله فرستادگانت به ما وعده دادى و
تُخْزِنا یَوْمَ الْقِیمَهِ، اِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمیعادَ، فَاِنَّا یا رَبَّنا بِمَنِّکَ وَلُطْفِکَ
در روز رستاخیز رسوایمان مکن که براستى تو خلف وعده نمى کنى، پس ما اى پروردگار به احسان و لطف تو
اَجَبْنا داعِیَکَ، وَاتَّبَعْنَا الرَّسُولَ وَصَدَّقْناهُ، وَصَدَّقْنا مَوْلَى الْمُؤْمِنینَ،
اجابت کردیم داعى تو را و پیروى کردیم از رسول تو و تصدیقش کردیم و نیز تصدیق کردیم مولاى مؤمنان را
وَکَفَرْنا بِالجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ، فَوَلِّنا ما تَوَلَّیْنا، وَاحْشُرْنا مَعَ اَئِمَّتِنا، فَاِنَّا
وکافر شدیم به جبت و طاغوت (غاصبان حقوق آن حضرت) پس والى ما گردان آن را که ما به ولایت برگزیدیم وبا امامانمان
بِهِمْ مُؤْمِنُونَ مُوقِنُونَ، وَلَهُمْ مُسَلِّمُونَ، امَنَّا بِسِرِّهِمْ وَعَلانِیَتِهِمْ،
محشورمان کن که براستى ما بدیشان ایمان و اعتقاد داریم و تسلیم آنانیم ایمان داریم بر نهانشان و آشکارشان
وَشاهِدِهِمْ وَغائِبِهِمْ، وَحَیِّهِمْ وَمَیِّتِهِمْ، وَرَضینا بِهِمْ اَئِمَّهً وَقادَهً
و حاضرشان و غائبشان و زنده شان و مرده شان و خوشنودیم به امامتشان و آقائیشان و همانها ما را
وَسادَهً، وَحَسْبُنا بِهِمْ بَیْنَنا وَبَیْنَ اللَّهِ دُونَ خَلْقِهِ لا نَبْتَغى ، بِهِمْ بَدَلاً وَلا
در مابین خود و خدا از سایر خلق کافى هستند نجوئیم بجاى ایشان بدلى و
نَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِمْ وَلیجَهً، وَبَرِئْنا اِلَى اِللَّه مِنْ کُلِّ مَنْ نَصَبَ لَهُمْ حَرْباً،
نگیریم جز ایشان همدمى (یا معتمدى) و بیزارى جوئیم به درگاه خدا از هر که برپا کند در برابرشان جنگى
مِنَ الْجِنِّ وَالْأِنْسِ مِنَ الْأَوَّلینَ وَالْأخِرینَ، وَکَفَرْنا بِالْجِبْتِ
از جن و انس از اولین و آخرین و کافر شدیم به جبت
وَالطَّاغُوتِ، وَالأَوثانِ الأَرْبَعَهِ، وَاَشْیاعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ وَکُلِّ مَنْ
و طاغوت و بتهاى چهارگانه و دنبال روندگان و پیروانشان و
والاهُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْأِنْسِ مِنْ اَوَّلِ الدَّهرِ اِلى آخِرِهِ، اَللّهُمَّ اِنَّا
هر که دوستشان دارد از جن و انس از آغاز روزگار تا پایان آن خدایا تو را
نُشْهِدُکَ اَنَّا نَدینُ بِما دانَ بِهِ مُحَمَّدٌ وَ الُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
گواه مى گیریم که ما متدین هستیم بدانچه متدین شد بدان محمد و آل محمد درود خدا بر او
وَعَلَیْهِمْ، وَقَوْلُنا ما قالُوا، وَدینُنا ما دانُوا بِهِ، ما قالُوا بِهِ قُلْنا، وَما دانُوا
وبرایشان بادوگفتارما همان است که آنهاگفتند ودین ماهمان است که آنهامتدین بدان بودندهرچه راآنان گفتند ماهم گفتیم وهرچه راآنان متدین
بِهِ دِنَّا، وَما اَنْکَرُوا اَنْکَرْنا، وَمَنْ والَوْا والَیْنا وَمَنْ عادَوْا عادَیْنا، وَمَنْ
بدان شدند ماهم شدیم وهرچه را آنان انکار کردند ماهم انکار کردیم وهرکه رادوست داشتند دوست داریم وهرکه را دشمن دارند دشمن داریم
لَعَنُوا لَعَنَّا، وَمَنْ تَبَرَّؤُا مِنْهُ تَبَرَّاْنا [مِنْهُ ]، وَمَنْ تَرَحَّمُوا عَلَیْهِ تَرَحَّمْنا
و هر که را لعن کردند لعن کنیم و از هر که بیزارى جستند بیزارى جوئیم و بر هر که ترحم کردند ترحم کنیم
عَلَیْهِ، آمَنَّا وَسَلَّمْنا وَرَضینا وَاتَّبَعْنا مَوالِیَنا، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ،
ایمان آوردیم و تسلیم و خوشنود گشتیم و پیروى کردیم از سرورانمان درودهاى خدا بر ایشان باد
اَللّهُمَّ فَتَمِّمْ لَنا ذلِکَ، وَلا تَسْلُبْناهُ، وَاجْعَلْهُ مُسْتَقِرّاً ثابِتاً عِنْدَنا، وَلا
خدایا پس تو آن را براى ما تکمیل کن و از ما سلب مفرما و آنرا پایگاهى ثابت در پیش ما قرار ده و
تَجْعَلْهُ مُسْتَعاراً، وَاَحْیِنا ما اَحْیَیْتَنا عَلَیْهِ، وَاَمِتْنا اِذا اَمَتَّنا عَلَیْهِ الُ مُحَمَّدٍ
پایگاه عاریت و موقتش قرار مده و زنده مان دار بر همان تا هرگاه که زنده مان دارى و بمیرانمان بر آن هرگاه مى راندیمان،آل محمد
اَئِمَّتُنا، فَبِهِمْ نَاْتَمُّ، وَاِیّاهُمْ نُوالى ، وَعَدُوَّهُمْ عَدُوَّ اللَّهِ نُعادى ، فَاجْعَلْنا مَعَهُمْ
پیشوایان مایند به آنها اقتدا کنیم و آنان را دوست داریم و دشمنشان را که دشمن خدا است دشمن داریم پس ما را در دنیا و
فِى الدُّنْیا وَالْاخِرَهِ وَمِنَ الْمُقَرَّبینَ، فَاِنَّا بِذلِکَ راضُونَ، یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.
آخرت با ایشان قرار ده و از مقربان درگاهت گردان که براستى ما به همان خوشنودیم اى مهربانترین مهربانان
پس باز به سجده رود وصد مرتبه اَلْحَمْدُلِلَّهِ و صد مرتبه شُکْراًلِلَّهِ بگوید و روایت شده که هر که این عمل را بجا آوردثواب کسى داشته باشدکه درروزعیدغدیرنزدحضرت رسول خداصلى الله علیه وآله حاضرشده باشدوباآن حضرت بیعت کرده باشدبرولایت الخبروبهترآنکه این نمازرانزدیک به زوال گذاردکه حضرت رسول صلى الله علیه وآله درآن ساعت امیر المؤمنین علیه السلام رادرغدیرخُمّ به امامت وخلافت براى مردم نصب فرمود و در رکعت اوّل قدر و در دویّم توحید بخواند ششم غسل کندودورکعت نمازکندپیش اززوال به نیم ساعت درهررکعت حمدیک مرتبه وقُلْ هُوَاللَّهُ اَحَدٌ ده مرتبه و آیهالکرسى ده مرتبه و اِنَّا اَنْزَلْناهُ ده مرتبه بخواند که مقابل صد هزار حجّ و صد هزار عمره و باعث برآوردن خداوند کریم است حوائج دنیا و آخرت او را به آسانى و عافیت و مخفى نماند که در اقبال در ذکر این نماز سوره قدر مقدم بر آیهالکرسى ذکر شده و علامه مجلسى در زادالمعاد متابعت اقبال نموده و قَدْر را مقدّم داشته چنانکه احقر نیز در کتب دیگر چنین کرده ام لکن فعلاً آنچه تتبّع کرده ام آیهالکرسى را مقدّم بر قدر بیشتر دیدم و احتمال آنکه در اقبال سَهْوى شده از قلم مبارک سیّد یا ناسخین در این نماز هم در عدد حمد و هم در مقدّم داشتن قدر بر آیهالکرسى و یا آنکه این عمل مستقلى باشد غیر از آن نماز خیلى بعید است وَاللَّهُ تَعالى الْعالِمُ و بهتر آنکه بعد از این نماز این دعا را بخواند رَبَّنا اِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً «الدُّعاء بطوله» هفتم بخواند دعاء ندبه را هشتم بخواند
این دعا را که سید بن طاوس از شیخ مفید نقل کرده: اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِحَقِ
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * خدایا از تو درخواست کنم به حق
مُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ، وَعَلِىٍ وَلِیِّکَ، وَالشَّاْنِ وَالْقَدْرِ الَّذى خَصَصْتَهُما بِهِ دُونَ
محمد پیامبرت و به حق على ولى تو و بدان منزلت و مرتبه اى که بدان وسیله آن دو را از سایر مخلوق خود اختصاص دادى که
خَلْقِکَ، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَعَلِىٍّ، وَاَنْ تَبْدَءَ بِهِما فى کُلِّ خَیْرٍ
درود فرستى بر محمد و على و از آنان شروع کنى در دادن هر خیرى
عاجِلٍ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ الْأَئِمَّهِ الْقادَهِ، وَالدُّعاهِ
که فورى است خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد پیشوایان رهبر و خوانندگان بزرگ و
السَّادَهِ، وَالنُّجُومِ الزَّاهِرَهِ، وَالْأَعْلامِ الْباهِرَهِ، وَساسَهِ الْعِبادِ، وَاَرْکانِ
سرور و ستارگان درخشان و نشانه هاى فروزان و تدبیرکنندگان کار بندگان و پایه هاى
الْبِلادِ، وَالنَّاقَهِ الْمُرْسَلَهِ، وَالسَّفینَهِ النَّاجِیَهِ الْجارِیَهِ فِى الْلُّجَجِ
جاهاى آباد و ناقه فرستاده شده و کشتى نجات که روان است در دریاهاى ژرف
الْغامِرَهِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، خُزَّانِ عِلْمِکَ، وَاَرْکانِ
پرآب خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد گنجینه هاى دانشت و پایه هاى محکم
تَوْحِیدِکَ، وَدَعآئِمِ دینِکَ، وَمَعادِنِ کَرامَتِکَ، وَصِفْوَتِکَ مِنْ بَرِیَّتِکَ،
توحید تو و ستونهاى دین تو و معدنهاى کرامتت و برگزیدگان از خلقت
وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ، الْأَتْقِیآءِ الْأَنْقِیآءِ، النُّجَبآءِ الْأَبْرارِ وَالْبابِ
و بهترین آفریدگانت آن پرهیزکاران پاکیزه و برگزیدگان نیکوکار و درگاهى که مورد
الْمُبْتَلى بِهِ النّاسُ، مَنْ اَتاهُ نَجى ، وَمَنْ اَباهُ هَوى ، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلى
ابتلاى مردم است هرکه بدان درگاه آمد نجات یافت و هرکه سرباز زد سقوط کرد خدایا درود فرست بر
مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، اَهْلِ الذِّکْرِ الَّذینَ اَمَرْتَ بِمَسْئَلَتِهِمْ، وَذَوِى
محمد و آل محمد اهل ذکرى که دستور فرمودى بپرسش مسائل از آنها
الْقُرْبَى الَّذینَ اَمَرْتَ بِمَوَدَّتِهِمْ، وَفَرَضْتَ حَقَّهُمْ، وَجَعَلْتَ الْجَنَّهَ مَعادَ
و خویشاوندانى که دستور فرمودى به دوست داشتنشان و حقشان را واجب کردى و بهشت را بازگشتگاه (و سرمنزل)
مَنِ اقْتَصَّ اثارَهُمْ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، کَما اَمرَوُا
کسى قرار دادى که آثارشان را پیروى کند خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد چنانچه دستور
بِطاعَتِکَ، وَنَهَوْا عَنْ مَعْصِیَتِکَ، وَدَلّوُا عِبادَکَ عَلى وَحْدانِیَّتِکَ، اَللّهُمَ
پیروى تو را دادند و از نافرمانیت نهى کردند و بندگانت را بیگانگیت راهنمایى کردند خدایا
اِنّى اَسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ وَنَجیبِکَ، وَصَفْوَتِکَ وَاَمینِکَ،
من از تو مى خواهم به حق محمد پیامبرت و گرامى و برگزیده و امین تو
وَرَسُولِکَ اِلى خَلْقِکَ، وَبِحَقِّ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ وَیَعْسُوبِ الدّینِ، وَقآئِدِ
و فرستاده ات بسوى خلق و به حق امیرمؤمنان و پیشواى دین و رهبر
الْغُرِّ الْمُحَجَّلینَ، الْوَصِىِّ الْوَفِىِّ، وَالصِّدّیقِ الْأَکْبَرِ، وَالْفارُوقِ بَیْنَ
سفیدرویان آن وصى باوفا و صدیق اکبر و جداکننده بین
الْحَقِّ وَالْباطِلِ، وَالشَّاهِدِ لَکَ، وَالدَّالِّ عَلَیْکَ، وَالصَّادِعِ بِاَمْرِکَ،
حق و باطل و گواه تو و راهنمایى کننده بر تو و آشکار کننده دستورت
وَالْمُجاهِدِ فى سَبیلِکَ، لَمْ تَاْخُذْهُ فیکَ لَوْمَهُ لائِمٍ، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى
و جهادکننده در راهت آنکه نگیردش (و ناراحتش نکند) درباره تو ملامت ملامت کننده اى که درود فرستى بر
مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، وَاَنْ تَجْعَلَنى فى هذَا الْیَوْمِ الَّذى عَقَدْتَ فیهِ
محمد و آل محمد و مرا قرار دهى در این روزى که بستى براى ولى خود پیمان
لِوَلِیِّکَ الْعَهْدَ فى اَعْناقِ خَلْقِکَ، وَاَکْمَلْتَ لَهُمُ الّدینَ مِنَ الْعارِفینَ
(امامت) را در گردن خلق خود و کامل گرداندى براى آنها دین را از عارفان
بِحُرْمَتِهِ، وَالْمُقِرّینَ بِفَضْلِهِ مِنْ عُتَقآئِکَ وَطُلَقائِکَ مِنَ النّارِ، وَلا
به حرمتش و اقرارکنندگان به فضل او از آزادشدگان و رهاشدگانت از آتش و
تُشْمِتْ بى حاسِدِى النِّعَمِ، اَللّهُمَّ فَکَما جَعَلْتَهُ عیدَکَ الْأَکْبَرَ وَسَمَّیْتَهُ
شاد مکن نسبت به من حسودانم را در نعمتهایت خدایا چنانچه آنرا عید بزرگ خود قرار داده اى و نامیدى آنرا
فِى السَّمآءِ یَوْمَ الْعَهْدِ الْمَعْهُودِ، وَفِى الْأَرْضِ یَوْمَ الْمیثاقِ الْمَاْخُوذِ
در آسمان روز عهد معهود و در زمین روز پیمان گرفتن و انجمن بازخواست
وَالجَمْعِ المَسْئُولِ، صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَقْرِرْ بِهِ عُیُونَنا،
شده درود فرست بر محمد و آل محمد و روشن کن بوسیله اش دیدگان ما را
وَاجْمَعْ بِهِ شَمْلَنا، وَلا تُضِلَّنا بَعْدَ اِذْ هَدَیْتَنا وَاجْعَلْنا لِأَنْعُمِکَ مِنَ
و گردآور بدستش پراکندگى ما را و گمراهمان مکن پس از آنکه هدایتمان کردى و قرارمان ده از سپاسگزاران نعمتهایت اى
الشَّاکِرینَ، یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ، اَلْحَمْدُ للَّهِ الَّذى عَرَّفَنا فَضْلَ هذَا الْیَوْمِ،
مهربانترین مهربانان ستایش خاص خدایى است که شناساند به ما فضیلت این روز را
وَبَصَّرَنا حُرْمَتَهُ، وَکَرَّمَنا بِهِ، وَشَرَّفَنا بِمَعْرِفَتِهِ، وَهَدانا بِنُورِهِ، یا رَسُولَ
و بینامان کرد به حرمت این روز و گرامیمان داشت بدان و شرافتمان داد به معرفتش و هدایتمان کرد به نورش اى رسول
اللَّهِ یا اَمیرَ الْمُؤ ْمِنینَ، عَلَیْکُما وَعَلى عِتْرَتِکُما وَعَلى مُحِبِّیکُما مِنّى
خدا اى امیرمؤمنان بر شما و بر عترت شما و بر دوستان شما
اَفْضَلُ السَّلامِ ما بَقِىَ اللّیْلُ وَالنَّهارُ، وَبِکُما اَتَوَجَّهُ اِلىَ اللَّهِ رَبّى
بهترین سلام و درود من باد تا برپاست شب و روز و بوسیله او رو کنم بسوى خدا پروردگار من
وَرَبِّکُما فى نَجاحِ طَلِبَتى وَقَضآءِ حَوآئِجى ، وَتَیْسیرِ اُمُورى ، اَللّهُمَ
و پروردگارتان در موفق شدن به مقصودم و برآورده شدن حاجاتم و آسان شدن کارهایم خدایا
اِنّى اَسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ
از تو خواهم به حق محمد و آل محمد که درود فرستى بر محمد و آل
مُحَمَّدٍ، وَاَنْ تَلْعَنَ مَنْ جَحَدَ حَقَّ هذَا الْیَوْمِ، وَاَنْکَرَ حُرْمَتَهُ، فَصَدَّ عَنْ
محمد و لعنت کنى کسى را که انکار کند حق این روز را و انکار کند حرمتش را و جلوگیرى کرد
سَبیلِکَ لِأِطْفآءِ نُورِکَ، فَاَبَى اللَّهُ اِلاَّ اَنْ یُتِمَّ نُورَهُ، اَللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ اَهْلِ
از راه تو براى خاموش کردن نورت ولى خدا هم نمى خواهد جز آنکه نورش را آشکار کند خدایا گشایش ده به کار خاندان
بَیْتِ مُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ، وَاکْشِفْ عَنْهُمْ وَبِهِمْ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ الْکُرُباتِ،
محمد پیامبرت و برطرف کن از ایشان و بوسیله ایشان از اهل ایمان گرفتاریها و محنتها را
اَللّهُمَّ امْلَاءِ الْأَرْضَ بِهِمْ عَدْلاً، کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَجَوْراً، وَاَنْجِزْ لَهُمْ
خدایا پرکن زمین را بوسیله ایشان از عدل و داد چنانچه پر شده از ستم و بیداد و وفا کن براى آنها
ما وَعَدْتَهُمْ، اِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمیعادَ. و اگر بتواند بخواند دعاهاى مبسوطه را که سیّد
آنچه را وعده دادى به آنها که براستى تو خلف وعده نمى کنى * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
در اقبال روایت کرده نهم آنکه چون مؤمنى را ملاقات کند این تهنیت را بگوید: اَلْحَمْدُ للَّهِ
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * ستایش خاص خدایى است
الّذى جَعَلَنا مِنَ الْمُتَمَسِّکینَ بِوِلایَهِ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، وَالْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ
که قرار داد ما را از تمسک جویان به ولایت امیرمؤمنان و سایر امامان علیهم
السَّلامُ، ونیز بخواند: اَلْحَمْدُ للَّهِ الَّذى اَکْرَمَنا بِهذَا الْیَوْمِ، وَجَعَلَنا مِنَ
السلام * * * * * * * * ستایش خاص خدایى است که گرامى داشت ما را به این روز و قرارمان داد از
الْمُوفینَ بِعَهْدِهِ اِلَیْنا، وَمیثاقِهِ الَّذى واثَقَنا بِهِ مِنْ وِلایَهِ وُلاهِ اَمْرِهِ،
وفاکنندگان به عهدى که با ما کرده بود و پیمانى که با ما بسته بود از ولایت سرپرستان امر دین او
وَالْقُوَّامِ بِقِسْطِهِ، وَلَمْ یَجْعَلْنا مِنَ الْجاحِدینَ وَالْمُکَذِّبینَ بِیَوْمِ الدّینِ.
و برپادارندگان عدلش و قرارمان نداد از منکران و تکذیب کنندگان روز جزا
دهم آنکه صد مرتبه بگوید: اَلْحَمْدُ للَّهِ الّذى جَعَلَ کَمالَ دینِهِ وَتَمامَ نِعْمَتِهِ،
* * * * * * * * * * * * * * ستایش خاص خدایى است که قرار داد کمال دین و تمام شدن نعمتش را
بِوِلایَهِ اَمیرِ الْمُؤمِنینَ عَلىِّ بْنِ اَبى طالِبٍ عَلَیْهِ السَّلامُ. و بدانکه در این
به ولایت امیرمؤمنان على بن ابیطالب علیه السلام * * * * * * * * * * * * * *
روز شریف از براى پوشیدن جامه هاى نیکو و زینت کردن و بوى خوش استعمال نمودن و شادى کردن و شاد نمودن شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام و عفو از تقصیرات ایشان و برآوردن حاجات ایشان و صله ارحام و توسعه بر عیال و اطعام مؤمنان و افطار دادن روزه داران و مصافحه با مؤمنین و رفتن به زیارت ایشان و تَبسّم کردن بر رویشان و هَدایا فرستادن بر ایشان و شکر الهى به جا آوردن به جهت نعمت بزرگ ولایت و بسیار فرستادن صَلَوات و اِکْثارِ در عبادات و طاعات از براى هر یک فضیلتى عظیم است و یک درهم که کسى در این روز به برادر مؤمن خود بدهد برابر است با صد هزار درهم در غیر این روز و طعام دادن به مؤمنى در این روز مثل طعام دادن به جمیع پیغمبران و صدّیقان است و در خطبه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است در روز غدیر که هرکه افطار دهد مؤمن روزه دار را در شب وقت افطارش مثل آنستکه دَه فئام را افطار داده باشد شخصى برخاست عرض کرد یا امیرالمؤمنین فئام چیست فرمود صد هزار پیغمبر و صدّیق و شهید پس چگونه خواهد بود در کثرت فضیلت حال کسى که جمعى از مؤمنین و مؤمنات را کفالت کند پس من ضامن او هستم بر خداوند تعالى امان او را از کفر و فقر الخ… وبالجمله فضیلت این روز شریف زیاده از آنستکه ذکر شود و این روز، روز قبولى اعمال شیعیان و روز برطرف شدن غمهاى ایشان است و این روزیست که حضرت موسى علیه السلام بر ساحران غَلَبه کرده و خداوند آتش را بر ابراهیم خلیل علیه السلام سَرد و سلامت کرده و حضرت موسى علیه السلام یوشع بن نون را وصىّ خود گردانیده و حضرت عیسى علیه السلام شمعون الصّفا را وصىّ خود قرار داده و حضرت سلیمان علیه السلام رعیّت خود را بر اِستِخلافِ اصِفِ بنِ بَرْخِیا اِشهاد کرده و جناب رسول خدا صلى الله علیه وآله ما بین اصحاب خود برادرى افکنده و لهذا شایسته است در این روز عقد اخوّت با اِخوان مؤمنین و کیفیّت آن به نحوى که شیخِ ما در مستدرک وسایل از کتاب زاد الفردوس نقل فرموده چنین است که بگذارد دست راست خود را بردست راست برادر مؤمن خود وبگوید:
واخَیْتُکَ فِى اللَّهِ، وَصافَیْتُکَ فِى اللَّهِ، وَصافَحْتُکَ فِى اللَّهِ وَعاهَدْتُ اللَّهَ
برادر شدم با تو در راه خدا و دوست باصفایت شدم در راه خدا و مصافحه کردم با تو در راه خدا و عهد کردم با خدا
وَمَلائِکَتَهُ وَکُتُبَهُ وَرُسُلَهُ وَاَنْبِیآئَهُ، وَالْأَئِمَّهَ الْمَعْصُومینَ عَلَیْهِمُ
و فرشتگانش و کتابهایش و رسولانش و پیمبرانش و امامان معصومین علیهم
السَّلامُ، عَلى اَنّى اِنْ کُنْتُ مِنْ اَهْلِ الْجَنَّهِ وَالشَّفاعَهِ، وَاُذِنَ لى بِاَنْ
السلام بر اینکه اگر من از اهل بهشت و اهل شفاعت بودم و اجازه ام دادند که
اَدْخُلَ الْجَنَّهَ لا اَدْخُلُها اِلاّ وَاَنْتَ مَعى آنگاه برادر مؤمن بگوید: قَبِلْتُ پس بگوید:
داخل بهشت گردم داخل نشوم جز با تو * * * * * * * * * * * * * * * * * قبول کردم * *
اَسْقَطْتُ عَنْکَ جَمیعَ حُقُوقِ الْأُخُوَّهِ، ما خَلاَ الشَّفاعَهَ وَالدُّعآءَ وَالزِّیارَهَ.
و ساقط کردم از تو تمامى حقوق برادرى را جز شفاعت و دعا و زیارت
و محدث فیض نیز در خلاصه الاذکار صیغه اخوّت را قریب به همین نحو ذکرنموده آنگاه فرموده پس قبول نماید طرف مقابل از براى خود یا موکّل خود به لفظى که دلالت بر قبول نماید پس ساقط کنند از همدیگر جمیع حقوق اخوّت راماسِواى دعاوزیارت روزبیست وچهارم بنابراَشْهرروزیست که مُباهَلَه کردرسول خدا صلى الله علیه وآله با نصاراى نجران وپیش ازآنکه خواست مُباهله کندعبا بر دُوش مبارک گرفت و حضرت امیرالمؤمنین و فاطمه و حَسَن و حسین علیهم السلام را داخل در زیر عبا نمود و گفت پروردگارا هر پیغمبرى را اهل بیتى بوده است که مخصوص ترین خلق بوده اند به او خداوندااینهااهل بیت منندپس از ایشان برطرف کن شک و گناه را و پاک کن ایشان را پاک کردنى پس جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر در شأن ایشان آورد پس حضرت رسول صلى الله علیه وآله آن چهار بزرگوار را بیرون برد از براى مباهله چون نگاه نصارى برایشان افتادوحقّیّت آن حضرت و آثار نزول عذاب مشاهده کردند جُرأَت مُباهله ننمودند واستدعاى مصالحه و قبول جزیه نمودند و در این روز نیز حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در حال رکوع انگشترى خود را به سائل داد و آیه اِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ در شانش نازل شد و بالجمله این روز روز شریفى است و در آن چند عمل وارد است اوّل غسل دویّم روزه سیّم دو رکعت نماز و آن مثل روز عید غدیر است در وقت و کیفیّت و ثواب و آیهالکرسى که در نماز مباهله است تا هُمْ فیها خالِدُونَ است چهارم خواندن دعاى مباهله که شبیه به دعاى سحرهاى ماه رمضان است و شیخ و سیّد هر دو نقل کرده اند لکن مابین روایات آن دو بزرگوار اختلاف کثیر است و من اختیار مى کنم روایت شیخ را در مصباح فرموده دعاء روز مباهله روایت شده با فضیلت آن از حضرت صادق علیه السلام مى گویى:
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ بَهآئِکَ بِاَبْهاهُ، وَکُلُّ بَهآئِکَ بَهِىٌّ،
خدایا از تو خواهم از درخشنده ترین مراتب درخشندگیت و همه مراتب آن درخشنده است
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِبَهآئِکَ کُلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ جَلالِکَ
خدایا از تو خواهم به تمام مراتب درخشندگیت خدایا از تو خواهم از باشوکت ترین مراتب
بِاَجَلِّهِ، وَکُلُّ جَلالِکَ جَلیلٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِجَلالِکَ کُلِّهِ،
جلالت و تمام مراتب جلال تو شوکتمند است خدایا از تو خواهم به همه مراتب جلالت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ جَمالِکَ بِاَجْمَلِهِ، وَکُلُّ جَمالِکَ جَمیلٌ، اَللّهُمَ
خدایا از تو خواهم از زیباترین مراتب جمال تو و همه مراتب جمالت زیباست خدایا
اِنّى اَسْئَلُکَ بِجَمالِکَ کُلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوکَ کَما اَمَرْتَنى ، فَاسْتَجِبْ
از تو خواهم به همه مراتب جمالت خدایا تو را خوانم چنانچه دستورم دادى پس دعایم را به اجابت رسان
لى کَما وَعَدْتَنى ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ عَظَمَتِکَ بِاَعْظَمِها، وَکُلُ
چنانچه وعده ام دادى خدایا از تو خواهم از بزرگترین مراتب عظمتت و همه
عَظَمَتِکَ عَظَیمَهٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِعَظَمَتِکَ کُلِّها، اَللّهُمَّ اِنّى اَسَئَلُکَ
مراتب آن بزرگ است خدایا از تو خواهم به همه عظمتت خدایا از تو خواهم
مِنْ نُورِکَ بِاَنْوَرِهِ، وَکُلُّ نُورِکَ نَیِّرٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِنُورِکَ کُلِّهِ
از تابنده ترین مراتب روشنیت و همه مراتب آن تابنده است خدایا از تو خواهم به تمام مراتب روشنیت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ رَحْمَتِکَ بِاَوْسَعِها، وَکُلُّ رَحْمَتِکَ واسِعَهٌ،
خدایا از تو خواهم از وسیع ترین مراتب رحمتت و همه رحمت تو وسیع است
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِرَحْمَتِکَ کُلِّها، اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوکَ کَما اَمَرْتَنى ،
خدایا از تو خواهم به همه مراتب رحمتت خدایا تو را مى خوانم همچنانکه دستورم دادى
فَاسْتَجِبْ لى کَما وَعَدْتَنى ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ کَمالِکَ بِاَکْمَلِهِ،
پس اجابت کن دعایم را چنانچه وعده فرمودى خدایا از تو خواهم از کاملترین مراتب کمالت
وَکُلُّ کَمالِکَ کامِلٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِکَمالِکَ کُلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى
و تمام مراتب آن کامل است خدایا از تو خواهم به تمام مراتب کمالت خدایا از تو
اَسْئَلُکَ مِنْ کَلِماتِکَ بِاَتَمِّها وَکُلُّ کَلِماتِکَ تآمَّهٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ
خواهم از تمامترین کلمات و سخنانت و تمام کلماتت تام و تمام است خدایا از تو خواهم
بِکَلِماتِکَ کُلِّهَا، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ اَسْمآئِکَ بِاَکْبَرِها، وَکُلُ
به کلماتت همگى خدایا از تو خواهم به بزرگترین نامهایت و همه
اَسْمآئِکَ کَبیرَهٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاَسْمآئِکَ کُلِّها، اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوکَ
نامهایت بزرگ است خدایا از تو خواهم به نامهایت همگى خدایا من تو را مى خوانم
کَما اَمَرْتَنى فَاسْتَجِبْ لى کَما وَعَدْتَنى ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ
چنانچه به من دستور دادى پس به اجابت رسان دعایم را چنانچه وعده ام فرمودى خدایا از تو خواهم به
عِزَّتِکَ باَعَزِّها، وَکُلُّ عِزَّتِکَ عَزیزَهٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِعِزَّتِکَ کُلِّها،
عزیزترین مراتب عزتت و همه مراتب تو عزیز است خدایا از تو خواهم به همه مراتب عزتت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ مَشِیَّتِکَ بِاَمْضاها، وَکُلُّ مَشِیَّتِکَ ماضِیَهٌ
خدایا از تو خواهم به گذراترین اراده و خواستت و همه مراتب اراده تو گذراست
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِمَشِیَّتِکَ کُلِّها، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِقُدْرَتِکَ الَّتىِ
خدایا از تو خواهم به تمام مراتب اراده و خواستت خدایا از تو خواهم بدان قدرتت که بوسیله آن بر همه چیز
اسْتَطَلْتَ بِها عَلى کُلِّشَىْ ءٍ، وَکُلُّ قُدْرَتِکَ مُسْتَطیلَهٌ، اَللّهُمَّ اِنّى
برترى گرفتى گرچه تمام مراتب قدرتت برترى گیرنده است خدایا از تو
اَسْئَلُکَ بِقُدْرَتِکَ کُلِّها، اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوکَ کَما اَمَرْتَنى ، فَاسْتَجِبْ لى
خواهم به تمام مراتب قدرتت خدایا من تو را خوانم چنانچه دستورم دادى تو هم اجابتم کن چنانچه
کَما وَعَدْتَنى ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ عِلْمِکَ بِاَنْفَذِهِ، وَکُلُّ عِلْمِکَ نافِذٌ،
وعده فرمودى خدایا از تو خواهم از نافذترین مراتب دانشت با این که تمام مراتب دانشت نافذ است
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِعِلْمِکَ کُلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ قَوْلِکَ بِاَرْضاهُ،
خدایا از تو خواهم به مراتب دانشت همگى خدایا از تو خواهم از پسندیده ترین گفتارت
وَکُلُّ قَوْلِکَ رَضِىٌّ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِقَوْلِکَ کُلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ
و تمام گفتار تو پسندیده است خدایا از تو خواهم به همه گفتارت خدایا از تو خواهم
مِنْ مَسآئِلِکَ بِاَحَبِّهآ، وَکُلُّها اِلَیْکَ حَبیبَهٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِمَسآئِلِکَ
به محبوبترین چیزى که از تو درخواست شده و همه آنها پیش تو محبوب است خدایا از تو خواهم به تمام آنچه از تو
کُلِّها، اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوکَ کَما اَمَرْتَنى ، فَاسْتَجِبْ لى کَما وَعَدْتَنى ،
درخواست شده خدایا من تو را خوانم چنانچه دستورم دادى پس اجابتم کن چنانچه وعده ام فرمودى
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ شَرَفِکَ بِاَشْرَفِهِ، وَکُلُّ شَرَفِکَ شَریفٌ، اَللّهُمَ
خدایا از تو خواهم به شریفترین مراتب شرفت و تمامى مراتب شرف تو شریف است خدایا
اِنّى اَسْئَلُکَ بِشَرَفِکَ کُلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ سُلْطانِکَ بِاَدْوَمِهِ،
از تو خواهم به مراتب شرفت همگى خدایا از تو خواهم به حق بادوامترین مراتب سلطنتت
وَکُلُّ سُلطانِکَ دآئِمٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِسُلْطانِکَ کُلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى
و تمام مراتب آن دائمى است خدایا از تو خواهم به مراتب سلطنتت همگى خدایا از تو
اَسْئَلُکَ مِنْ مُلْکِکَ بِاَفْخَرِهِ، وَکُلُّ مُلْکِکَ فاخِرٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ
خواهم به گرانمایه ترین مراتب فرمانرواییت و تمام مراتب فرمانرواییت گرانمایه است خدایا از تو خواهم
بِمُلْکِکَ کُلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوکَ کَما اَمَرْتَنى ، فَاسْتَجِبْ لى کَما
به تمام مراتب فرمانرواییت خدایا من تو را خوانم چنانچه دستورم دادى پس اجابتم کن چنانچه
وَعَدْتَنى ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ عَلائِکَ بِاَعْلاهُ، وَکُلُّ عَلائِکَ عالٍ،
وعده ام فرمودى خدایا از تو خواهم به والاترین مراتب بلندیت و تمام مراتب بلندى تو والا است
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِعَلائِکَ کُلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ ایاتِکَ
خدایا از تو خواهم به والاترین مراتب بلندیت همگى خدایا از تو خواهم به
بِاَعْجَبِها، وَکُلُّ ایاتِکَ عَجیبَهٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِایاتِکَ کُلِّها، اَللّهُمَ
شگفت ترین آیات و نشانه هایت و همه آیات تو شگفت است خدایا از تو خواهم به آیاتت همگى خدایا
اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ مَنِّکَ بِاَقْدَمِهِ، وَکُلُّ مَنِّکَ قَدیمٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ
از تو خواهم به قدیمترین نعمتت و همه نعمتهایت قدیم است خدایا از تو خواهم
بِمَنِّکَ کُلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوکَ کَما اَمَرْتَنى ، فَاسْتَجِبْ لى کَما
به همه اقسام نعمتت خدایا من تو را خوانم چنانچه دستورم دادى پس اجابت کن دعایم را چنانچه
وَعَدْتَنى ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِما اَنْتَ فیهِ مِنَ الشُّؤُنِ وَالْجَبَرُوتِ
وعده فرمودى خدایا و من از تو خواهم به آنچه تو در آنى از مقامات و قدرت و عظمتت
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ، بِکُلِّ شَأْنٍ وَکُلِّ جَبَرُوتٍ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِما
خدایا از تو خواهم به حق هر مقام و هر قدرت و عظمتى که دارى خدایا و من از تو خواهم بدانچه
تُجیبُنى بِهِ حینَ اَسْئَلُکَ، یا اَللَّهُ یا لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، اَسْئَلُکَ بِبَهآءِ لا اِلهَ
اجابتم کنى بدان هنگامى که تورا خوانم اى خدا اى که معبودى جز تو نیست از تو خواهم به درخشندگى (یا ارجمندى) کلمه
اِلاَّ اَنْتَ، یا لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، اَسْئَلُکَ بِجَلالِ لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، یا لا اِلهَ اِلاَّ
«لااله الا انت» اى که نیست معبودى جز تو از تو خواهم به جلال و شوکت کلمه «لا اله الا انت» اى که معبودى جز تو نیست
اَنْتَ، اَسْئَلُکَ بِلا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوکَ کَما اَمَرْتَنى ،
از تو خواهم به کلمه «لااله الاانت» خدایا تو را خوانم چنانچه دستورم دادى پس اجابت کن دعایم را
فَاسْتَجِبْ لى کَما وَعَدْتَنى ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ رِزْقِکَ باَعَمِّهِ،
چنانچه وعده ام فرمودى خدایا از تو خواهم از عمومى ترین اقسام روزیت
وَکُلُّ رِزْقِکَ عآمٌّ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِرِزْقِکَ کُلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ
و تمام اقسام روزى تو عمومى است خدایا از تو خواهم به تمام اقسام روزى تو خدایا از تو خواهم
مِنْ عَطآئِکَ بِاَهْنَاِهِ وَکُلُّ عَطآئِکَ هَنیئٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِعَطآئِکَ
از گواراترین عطایاى تو و تمام عطاهایت گوارا است خدایا از تو خواهم به تمام عطایایت
کُلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ خَیْرِکَ باَعْجَلِهِ، وَکُلُّ خَیْرِکَ عاجِلٌ، اَللّهُمَ
خدایا از تو خواهم به فورى ترین خیر و نیکیت و تمام نیکیهاى تو فورى است خدایا
اِنّى اَسْئَلُکَ بِخَیْرِکَ کُلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ مِنْ فَضْلِکَ بِاَفْضَلِهِ، وَکُلُ
از تو خواهم به تمام نیکیهایت خدایا از تو خواهم به فزونترین فضل تو و همه
فَضْلِکَ فاضِلٌ، اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِفَضْلِکَ کُلِّهِ، اَللّهُمَّ اِنّى اَدْعُوکَ
فضل تو فزون است خدایا از تو خواهم به فضل تو همگى خدایا تو را خوانم
کَما اَمَرْتَنى ، فَاسْتَجِبْ لى کَما وَعَدْتَنى ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ
چنانچه دستورم دادى پس اجابتم کن چنانچه وعده ام فرمودى خدایا درود فرست بر محمد
وَ الِ مُحَمَّدٍ، وَابْعَثْنى عَلَى الْأِیمانِ بِکَ، وَالتَّصْدیقِ بِرَسُولِکَ عَلَیْهِ
و آل محمد و برانگیز مرا با داشتن ایمان به خودت و تصدیق به رسولت – که درود بر او
وَ الِهِ السَّلامُ، وَالْوِلایَهِ لِعَلِىِّ بْنِ اَبیطالِبٍ، وَالْبَر ائَهِ مِنْ عَدُوِّهِ،
و آلش باد – و ولایت على بن ابیطالب و بیزارى از دشمنش
وَالْأیتِمامِ بِالْأَئِمَّهِ مِنْ الِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِمُ السَّلامُ، فَاِنّى قَدْ رَضیتُ
و اقتدا به امامان از آل محمد علیهم السلام زیرا که من خوشنودم
بِذلِکَ یا رَبِّ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ فِى الْأَوَّلینَ،
بدین اى پروردگار من خدایا درود فرست بر محمد بنده و رسولت در زمره اولین
وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ فِى الْأخِرینَ، وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ فِى الْمَلاَءِ
و درود فرست بر محمد در زمره آخرین و درود فرست بر محمد در عالم
الْأَعْلى ، وَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ فِى الْمُرْسَلینَ، اَللّهُمَّ اَعْطِ مُحَمَّداً
بالا و درود فرست بر محمد در زمره مرسلین خدایا عطا کن به محمد مقام
الْوَسیلَهَ وَالشَّرَفَ وَالْفَضیلَهَ وَالدَّرَجَهَ الْکَبیرَهَ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى
وسیله و شرف و فضیلت و درجه بزرگ را خدایا درود فرست بر
مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، وَقَنِّعْنى بِما رَزَقْتَنى ، وَبارِکْ لى فیما اتَیْتَنى ،
محمد و آل محمد و قانع کن مرا بدانچه روزیم کرده اى و برکت ده به من در آنچه به من داده اى
وَاحْفَظْنى فى غَیْبَتى ، وَکُلِّ غائِبٍ هُوَ لى ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ
و نگهدارى کن مرا در غیبتم و هر غائبى که مربوط به من است خدایا درود فرست بر محمد
وَ الِ مُحَمَّدٍ، وَابْعَثْنى عَلىَ الْأِیمانِ بِکَ، وَالتَّصْدیقِ بِرَسُولِکَ، اَللّهُمَ
و آل محمد و برانگیزم بر ایمان به خودت و تصدیق به رسولت خدایا
صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، وَاَسْئَلُکَ خَیْرَ الْخَیْرِ رِضْوانَکَ وَالْجَنَّهَ،
درود فرست بر محمد و آل محمد و از تو خواهم خوبترین خوبها را که خوشنودى تو و بهشت باشد
وَاَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ الشَرِّ سَخَطِکَ وَالنَّارِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ
و پناه برم به تو از بدترین بدها که خشم تو و آتش دوزخ باشد خدایا درود فرست بر محمد
وَ الِ مُحَمَّدٍ، وَاحْفَظْنى مِنْ کُلِّ مُصیبَهٍ، وَمِنْ کُلِّ بَلِیَّهٍ، وَمِنْ کُلِّ عُقُوبَهٍ،
و آل محمد و محافظت کن مرا از هر پیش آمد ناگوار و از هر گرفتارى و از هر شکنجه
وَمِنْ کُلِّ فِتْنَهٍ وَمِنْ کُلِّ بَلاءٍ، وَمِنْ کُلِّ شَرٍّ، وَمِنْ کُلِّ مَکْرُوهٍ، وَمِنْ کُلِ
و از هر فتنه و از هر بلاء و از هر بدى و از هر ناراحتى و از هر مصیبت و از هر
مُصیبَهٍ، وَمِنْ کُلِّ افَهٍ نَزَلَتْ اَوْ تَنْزِلُ مِنَ السَّمآءِ اِلَى الْأَرْضِ فى هذِهِ
آفتى که نازل شده یا بعد از این از آسمان بزمین نازل شود در این
السَّاعَهِ، وَفى هذِهِ اللّیْلَهِ، وَفى هذَا الْیَومِ، وَفى هذَا الشَّهْرِ، وَفى هذِهِ
ساعت و در این شب و در این روز و در این ماه و در این
السَّنَهِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، وَاقْسِمْ لى مِنْ کُلِّ سُرُورٍ،
سال خدایا درود فرست بر محمد و آل محمد و نصیبم کن از هر شادى
وَمِنْ کُلِّ بَهْجَهٍ، وَمِنْ کُلِّ اسْتِقامَهٍ وَمِنْ کُلِّ فَرَجٍ، وَمِنْ کُلِّ عافِیَهٍ، وَمِنْ
و از هر خوشحالى و از هر پایدارى و از هر گشایشى و از هر تندرستى و از
کُلِّ سَلامَهٍ، وَمِنْ کُلِّ کَرامَهٍ، وَمِنْ کُلِّ رِزْقٍ واسِعٍ حَلالٍ طَیِّبٍ، وَمِنْ
هر سلامتى و از هر کرامت و از هر روزى فراخ حلال پاکى و از
کُلِّ نِعْمَهٍ، وِمَنْ کُلِّ سَعَهٍ نَزَلَتْ اَوْ تَنْزِلُ مِنَ السَّمآءِ اِلَى الْأَرْضِ فى
هر نعمتى و از هر وسعتى که نازل شده یا بعد از این نازل شود از آسمان به زمین در
هذِهِ السَّاعَهِ، وَفى هذِهِ اللّیْلَهِ، وَفى هذَا الْیَوْمِ، وَفى هذَا الشَّهْرِ، وَفى
این ساعت و در این شب و در این روز و در این ماه و در
هذِهِ السَّنَهِ، اَللّهُمَّ اِنْ کانَتْ ذُنُوبى قَدْ اَخْلَقَتْ وَجْهى عِنْدَکَ، وَحالَتْ
این سال خدایا اگر چنانچه گناهانم شرمنده کرده است چهره ام را پیش تو و حائل شد
بَیْنى وَبَیْنَکَ، وَغَیَّرَتْ حالى عِنْدَکَ، فَاِنّى اَسْئَلُکَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذى
میان من و تو و حالم را پیش تو تغییر داده پس از تو خواهم به حق نور ذاتت که
لا یُطْفَأُ، وَبِوجْهِ مُحَمَّدٍ حَبیبِکَ الْمُصْطَفى، وَبِوجْهِ وَلِیِّکَ عَلِىٍ
خاموش نشود و به آبروى محمد مصطفى حبیب تو و به آبروى ولى تو على
الْمُرْتَضى، وَبِحَقِّ اَوْلِیآئِکَ الِّذینَ انْتَجَبْتَهُمْ، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ
مرتضى و به حق اولیائت که برگزیدى آنها را که درود فرستى بر محمد
وَ الِ مُحَمَّدٍ، وَاَنْ تَغْفِرَ لى ما مَضى مِنْ ذُنُوبى ، وَاَنْ تَعْصِمَنى فیما
و آل محمد و بیامرزى برایم گذشته هاى از گناهانم را و نگاهم دارى در
بَقِىَ مِنْ عُمْرى ، وَاَعُوذُ بِکَ اللّهُمَّ اَنْ اَعُودَ فى شَىْ ءٍ مِنْ مَعاصیکَ
آینده عمرم و پناه مى برم به تو خدایا از اینکه بازگردم به یکى از گناهان و نافرمانیهایت
اَبَداً مااَبْقَیْتَنى حَتَّى تَتَوَفَّانى ، وَاَنَا لَکَ مُطیعٌ، وَاَنْتَ عَنّى راضٍ، وَاَنْ
هرگز تا زنده ام (یعنى) تا آنگاه که مرا بمیرانى و من فرمانبردار تو باشم و تو از من خوشنود باشى و
تَخْتِمَ لى عَمَلى بِاَحْسَنِهِ، وَتَجْعَلَ لى ثَوابَهُ الْجَنَّهَ، وَاَنْ تَفْعَلَ بى ما
به انجام رسانى عمل مرا به نیکوترین آن و پاداش آنرا برایم بهشت مقرر دارى و انجام دهى درباره من آنچه را
اَنْتَ اَهْلُهُ، یا اَهْلَ التَّقْوى وَیا اَهْلَ الْمَغْفِرَهِ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ
تو شایسته آنى اى اهل تقوى و اى شایسته آمرزش درود فرست بر محمد و آل
مُحَمَّدٍ، وَارْحَمْنى بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ * پنجم: بخواند دعایى که
محمد و رحم کن به من به رحمت خویش اى مهربانترین مهربانان * * * * * * * * * * * *
شیخ وَ سَیّد روایت کرده اند بعد از دو رکعت نماز و هفتاد مرتبه استغفار و اوّل آن اَلْحَمْدُ للَّهِ رَبِّ العالَمینَ است و شایسته است در این روز تصدّق بر فقراء به جهت تَأسّى به مولاى هر مؤمن و مؤمنه امیر المؤمنین علیه السلام و زیارت کردن آن حضرت و انسب خواندن زیارت جامعه است روز بیست و پنجم روز شریفى است و روزى است که هَل اَتى در حقّ اهل بیت نازل شده به جهت آنکه سه روز روزه گرفتند و افطار خود را به مسکین و یتیم و اسیر دادند و به آب افطار نمودند و شایسته است که شیعیان اهل بیت علیهم السلام در این ایّام خصوص در شب بیست و پنجم تأسّى به موالى خود نمایند در تصدّق به مساکین و ایتام و سعى در اطعام ایشان و این روز را روزه بدارند و چون بعض علماء این روز را روز مباهله مى دانند مناسب است زیارت جامعه و دعاء مباهله را نیز در این روز بخوانند روز آخر ذى الحجه که آخر سال عرب است سیّد در اقبال موافق یک روایت ذکر کرده که دو رکعت نماز کند در هر رکعت حمد یک مرتبه و ده مرتبه قُل هُواللَّهُ اَحَدٌ ده مرتبه آیهالکرسى بخواند و بعد از نماز بگوید: اَللّهُمَّ ما عَمِلْتُ فى هذِهِ السَّنَهِ مِنْ عَمَلٍ نَهَیْتَنى عَنْهُ، وَلَمْ تَرْضَهُ،
خدایا آنچه انجام دادم در این سال از اعمالى که مرا از آن نهى فرمودى و راضى بدان نبودى
وَنَسیتُهُ وَلَمْ تَنْسَهُ، وَدَعَوْتَنى اِلَى التَّوْبَهِ بَعْدَ اجْتِرائى عَلَیْکَ،
و من آنرا فراموش کردم ولى تو فراموشش نکردى و مرا به بازگشت بسویت خواندى پس از دلیرى کردنم بر تو
اَللّهُمَّ فَاِنّى اَسْتَغْفِرُکَ مِنْهُ فَاغْفِر لى ، وَما عَمِلْتُ مِنْ عَمَلٍ یُقَرِّبُنى
خدایا من از آن اعمال آمرزش مى طلبم پس بیامرز آنها را و هر عملى که انجام دادم از اعمالى که مرا به تو نزدیک
اِلَیْکَ فَاقْبَلْهُ مِنّى ، وَلا تَقْطَعْ رَجآئى مِنْکَ یاکَریمُ.
گرداند پس آنرا از من قبول کن و قطع مکن امیدم را از خودت اى بزرگوار
پس چون گفت این را شیطان گوید واى برمن هرچه من تَعَب کشیدم در حق او در این سال همه را خراب کرد به این کلمات و شهادت دهد سال گذشته براى او که سال خود را به خیر ختم نمود.
منبع سایت عرفان