اگر اسلام کاملترین دین است و حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ آخرین پیامبر است چرا ظهور ایشان در عصر حاضر تحقق نیافت تا همه مردم به راحتی پیامش را دریافت کنند؟

اگر اسلام کاملترین دین است و حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ آخرین پیامبر است چرا ظهور ایشان در عصر حاضر تحقق نیافت تا همه مردم به راحتی پیامش را دریافت کنند؟

این پرسش دارای سه ضلع است پاسخ هر کدام، جداگانه مطرح می شود:
1. آیا اسلام کامل‎ترین دین است؟
2. آیا حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ آخرین پیامبر است؟
3. چرا پیامبر اسلام در این عصر، مبعوث نشد تا همه ی مردم به آسانی پیام او را دریافت کنند؟
الف. در مورد پرسش اوّل گویاتر و محکم تر از هر سخن، کلام خود حق سبحانه است که در قرآن کریم فرمود: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً؛[1] امروز، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم. این آیه به وضوح دلالت دارد که دین اسلام دین کامل است، فرقی نمی کند کمال آن با شریعت باشد آن گونه که اهل سنت معتقدند و یا با ولایت که شیعه معتقدند، به هر حال آیه دلالت دارد دین اسلام دین کامل است.
در آیه دیگر فرمود: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْهِ»؛ و این کتاب [قرآن‏] را به حق بر تو نازل کردیم، در حالى که کتب پیشین را تصدیق مى‏کند، و حافظ و نگاهبان آنهاست‏.[2] بنابراین آن چه دین اسلام به سوی آن هدایت می‌کند قویم‌تر و کامل‌تر از همه برنامه هایی است که سایر ادیان آسمانی برای بشریت به ارمغان آورده اند.[3] لذا در قرآن کریم فرمود: «هُوَ الَّذی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ»؛ او کسى است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیین‏ها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند![4] مدلول این آیه مبارکه آن است که دین اسلام بر همه ادیان حاکم و غالب است با در نظر گرفتن این گونه آیات به خوبی معلوم می‌شود که در این مسأله هیچ گونه جای تردید نیست که اسلام کامل‌ترین ادیان الهی است.[5] ب. پاسخ پرسش دوم: مسأله خاتمیت همانند مسأله کامل بودن اسلام از ضروریات دین است، یعنی هر کسی که معتقد به اسلام است، باید این مسأله را که حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ خاتم انبیاء است نیز قبول داشته باشد، و این مسأله جزو جدایی ناپذیردین اسلام است، قرآن کریم درباره خاتمیت می‌گوید: «ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عَلیما»؛حمّد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست ولى رسول خدا و ختم‏کننده و آخرین پیامبران است و خداوند به همه چیز آگاه است![6] این آیه مبارکه به صریح‌ترین بیان مسأله خاتمیت حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ را مطرح نموده، و هر کسی که با زبان عربی آشنایی داشته باشد به آسانی می‌فهمد که این آیه ناظر به جریان خاتمیت آن حضرت است لذا با قطع نظر از همه دلایل دیگر تنها از همین آیه می‌تواند یقین پیدا کند که دیگر پیامبری از جانب خدا نمی‌آید و حضرت محمد بن عبدالله آخرین فرستاده اوست.[7] و روایات متعدد و مختلف از فریقین در این زمینه وارد شده که فوق حد تواتر است، که همگی دلالت بر خاتمیت پیامبر گرامی اسلام دارد)؛ بنابراین، اعتقاد به خاتمیت حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ برای یک فرد مسلمان به گونه‌ای است که این تصور که بعد از پیامبر اسلام احتمال ظهور داشته باشد، اساساً یک تصور محال و مخالف ضرورت است و واقعاً هم این چنین است، لذا برخی از بزرگان گفته‌اند. همان طوری که اگر کسی بگوید من به قرآن ایمان دارم، ولی به توحید و خدا و یا معاد اعتقاد ندارم، همه می‌گویند: این حرف تناقض است، زیرا قرآن کتاب توحید و اعتقاد به قرآن برابر است با ایمان به وحدانیت خدا، چه این که ایمان به قرآن مساوی با اعتقاد به معاد است و ممکن نیست کسی قرآن را قبول داشته باشد، امّا به معاد باور نداشته باشد. مسأله ختم نبوت به حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز چنین است زیرا هر کسی به قرآن ایمان داشته و آن را کلام خدا و وحی آسمانی بداند در خاتمیت حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ نه تنها تردید بلکه پرسش نیز برای او پدید نخواهد آمد. و حتی اگر آیه یاد شده هم نبود، خاتمیت فطرت محمد جزء ‌ضروریات دین اسلام بود. چون در آیات متعدد مسأله خاتمیت حضرت پیامبر اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ مطرح شده و در چندین جا از قرآن آمده که در کتاب‌های آسمانی پیشینیان از پیامبر خاتم خبر داده شده است از آن جمله قرآن می‌گوید: «به یاد آورید هنگامی را که عیسی فرزند مریم گفت: ای فرزندان اسرائیل من فرستاده خدا به سوی شما و تصدیق کننده کتابی به نام تورات هستم و بشارت دهنده‌ام به آمدن رسولی که پس از من می‌آید و نام او احمد است.[8] و در جای دیگر می‌گوید: الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراهِ وَ الْإِنْجیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَر»؛[9] یعنی آنان که از رسول و پیامبر درس نخوانده پیروی می‌کنند پیامبری که نبوت او در تورات و انجیل نوشته شده می‌یابند آنها را به معروف دستور مى‏دهد، و از منکر باز میدارد.
بنابراین، برای یک فرد مسلمان هرگز این پرسش مطرح نیست که آیا پیغمبری بعد از حضرت محمد خواهد آمد یا نه؟
امّا باید توجه داشت که این حرف که خاتمیت حضرت محمد تردید بردار و پرسش بردار نیست، هرگز به آن معنا نیست که پس بحث علمی هم نیاز نیست و نباید در این باره از نظر علمی بحث شود.[10] ج. پاسخ پرسش سوم: اولاً باید گفت از این که چون اسلام و حضرت محمد در این عصر ظهور نکرده، نمی‌توان این نتیجه را گرفت که اسلام دین کامل  و حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ خاتم انبیا خواهد بود، زیرا روشن‌ترین دلیل بر بطلان این نتیجه‌گیری آن است که این حرف پایان ندارد چون بعد از میلیون‌ها سال دیگر هم کسی می‌تواند بگوید اگر اسلام کامل‌ترین ادیان و محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ خاتم انبیاء باشد، باید در این عصر ظهور می‌نمود. و همین طور این حرف می‌تواند تا ابد مطرح باشد در حالی که این تسلسل باطل است.
ثانیاً، اسلام نه تنها امروز بلکه تا همیشه تاریخ همان طراوت را دارد که چهارده قرن پیش و در زمان ظهورش داشته است و یک ذره کاهش و فروکشی در آیات قرآن و معارف زلال و قوانین منحصر به فرد آن پدید نیامده و تا ابد پدید نمی‌آید، سرّ زنده بودن اسلام و احکام دین پیامبر خاتم به گفته برخی بزرگان این است که: تعلیمات اسلام در تمام ابعاد آن هرگز جایگزین ندارد، زیرا اسلام در تعلیمات خود هرگز دنبال هدف‌های جزیی و موقت برای بشر نرفته است، چون اهداف جزئی و موقت بشر بستگی به زمان و مکان دارد. هر گاه شرایط زمانی و مکانی تغییر کرد احکام و اهداف نیز تغییر می‌کند، اولاً اگر یک حرکت و نهضتی بر اساس اهداف نامحدود پایه ریزی شود هر اندازه بشر پیشرفت کند، برای همیشه این نهضت و حرکت و تعلیم و پیام می‌تواند زنده بماند. مثلاً نهضت پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ یک نهضت توحیدی بود، این حرکت الهی پیامش «لا اله الا الله» است، این پیام همیشه زنده است، و همان طور با جاهلیت کهن و پرستش بت‌های در چیره «لات» و «عزی» و «هُبل» و امثال آن مبارزه و نبرد داشت با جاهلیت‌های مدرن در همه زمان‌ها و مکان‌ها مبارزه می‌کند و مردم را از پرستش هر نوع بت و در هر چهره که ظهور کند، نهی می‌نماید و به توحید و پرستش خدای یکتا فرا می‌خواند.
و یا مثلاً یکی از تعلیمات اسلامی درباره معاد است فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون»؛[11] همه از آن خدا هستیم و همه به سوی او باز می‌گردیم، هر قدمی که بر می‌داریم و هر لحظه‌ای که بر ما می‌گذرد به خدا و قیامت نزدیک می‌شویم. یا مثلاً اسلام دعوت به تفکر و اندیشه نموده و به علم و دانش توصیه فراوان است. یا مثلاً انسان را به عبادت و بندگی و انجام عمل‌های صالح فرا خوانده است و هزارها نمونه دیگر، هر کدام از این پیام‌ها امروز و تا آید همان گونه نو، تازه و شاداب و زلال و پر جاذبه و دل انگیز و عقل پسند و فطرت پذیر است که در هنگام ظهور اسلام در چهارده قرن قبل بود. مثلاً آیا روزی به بشر خواهد آمد که کسی اگر عقل و اندیشه سالم داشته باشد بگوید، فکر و تفکر و اندیشه چیز خوبی نیست یا کمک به ضعیفان که دستور اسلام است خوب نیست و هم چنین سایر موارد.[12] بنابراین چون پیام هم چنان زنده و درخشان است، پس همان طور که چهارده قرن پیش از ظهور اسلام و بعثت پیامبر خاتم بود، این عصر و تمام اعصار بعدی همه عصر محمدی است و دین خاتم انبیاء زنده و پرطراوت و دل انگیز و نجات بخش است، و پیام اسلام و قرآن در هر زمان متناسب به شرایط آن به گوش جهانیان رسیده و خواهد رسید چون ندای اسلام، ندای فطرت انسان‌هاست و ندای فطرت همیشه گویا و طنین برانگیز است، امّا این که چه کسی لیاقت عمل را پیدا خواهد کرد مسأله دیگر است.
از آن چه گفته شد به خوبی معلوم گردید که چون اسلام کاملترین و آخرین دین آسمانی است لذا ظهورش در چهارده قرن قبل با امروز و آینده که بشر ممکن است از نظر ارتباطات و سرعت انتقال اطلاعات و مسایلی از این قبیل بیشتر از این پیشرفت کند، هیچ تفاوتی ندارد. زیرا اولاً: همان طور که اشاره شد تمام احکام و معارف اسلام نه تنها امروز و این عصر بلکه تا ابدیت تاریخ مثل زمان ظهورش زنده، پویا، پرطراوت، حیات بخش، پیشتاز است لذا گرچه در چهارده قرن قبل ظهور کرده، امّا چون همه اعصار بعد از بعثت خاتم انبیاء، عصر اسلام و قرآن است، چنان زنده، مترقی و بروز است که گویا در همین عصرتازه ظهور کرده است.
ثانیاً: چون دین اسلام جامعترین ادیان الهی است لذا خواستهای فطری بشر را به طور کامل در نظر داشته و قوانین پیش رو و مترقی که در هر عصر و زمان بتواند پاسخگوی نیازهای بشر باشد، وضع نموده‌، لذا از این نظر فرقی با گذشته و حال و آینده ندارد، چون فطرت بشر و خواستهای فطری آن در همه اعصار و زمانها تفاوت نمی‌کند.
ثالثاً: به همان میزان که امروز زمینه نشر فرهنگ اسلام فراهم است، در گذشته نیز مسلمین و مبلغین اسلام در نشر پیام اسلام موفق بوده‌اند. به همین دلیل می‌بینید که در اقصی نقاط جهان اسلام و مسلمان حضور و وجود دارد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، نشر مرکز اسراء، قم، 1381ش.
2. علامه طباطبایی، المیزان، ج 4، ص 131، ج 9، ص 247.
3. مصباح، محمد تقی، معارف قرآن، ( 4 و 5) نشر مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چ 1، سال 1376 ش.
4. جوادی آملی، نسبت دین و دنیا (بررسی و نقد نظریه سکولاریسم)، نشر اسراء، قم، اول، 1381 ش.

پی نوشت ها:
[1] . مائده/3.
[2] . مائده / 48.
[3] . طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، بیروت، نشر المؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1403 ق، ج 13، ص 47.
[4] . توبه/ 33.
[5] . مصباح یزدی، محمد تقی، اصول عقاید، (راهنماشناسی)، قم، نشر مرکز مدیریت حوزه علمیه، چاپ اول، 1367 ش، ج2.
[6] . احزاب/ 40.
[7] . مصباح یزدی، محمد تقی، اصول عقاید، (رهنما شناسی)، نشر پیشین، ج2، ص 368.
[8] . صف/ 6.
[9] . اعراف/ 157.
[10] . مطهری، مرتضی، خاتمیت، نشر صدرا، اول، 1366 ش، ص 13.
[11] . بقره/ 156.
[12] . مطهری، مرتضی، خاتمیت، نشر پیشین، ص 73، ص 78.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید