دین اسلام مبانی و اصولی دارد که از جمله آنها اعتقاد به معاد می باشد. بر اساس این اصل مهم دینی انسان ها پس از زندگی در این دنیا در روز قیامت از عالم قبر به امر الهی برانگیخته شده و در صحرای محشر در پیشگاه خداوند متعال حاضر می شوند تا به اعمال آنها رسیدگی شود و هر کسی به جزای عمل خود برسد، اهل خیر و نیکی به بهشت و اهل شر و بدی به جهنم وارد شوند.
در قرآن کریم و روایات اسلامی مطالب زیادی راجع به قیامت، حساب و کتاب و نوع زندگی در جهان آخرت و نیز وصف نعمات بهشتی و عذاب های جهنمی بیان شده که نشان از اهمیت این موضوع دارد.
در میان آیات قرآنی چندین[1] آیه به تقسیم بندی انسانها در روز قیامت اشاره نموده است که دو گروه از این انسانها عبارتند از: اصحاب الیمین و اصحاب الشمال.
«اصحاب الیمین کسانی هستند که اعمال خوب دارند ولی خوبی به ذات و سرّ(باطن) آنها رخنه نکرده است، چون یکسره خودشان را به خدا نفروختند؛ و الاّ از مقربین شده بودند.»[2] این گروه پس از حساب و کتاب وارد بهشت می شوند و بر اساس درجه خوبی و نیکی شان در درجات و طبقات بهشت جای می گیرند.
در مقابل «اصحاب الشمال کسانی هستند که در دنیا بیشتر دنبال معصیت و جرم و جنایت رفته اند، ولی احیاناً هم کارهای خوبی انجام داده اند، یا اهل خیری هستند که عشقشان به حق زیاد نبوده و در مقابلِ اعمال زشتی که انجام داده اند مستحق عقوبتند، و بالاخره باید برای مدتی کوتاه هم که شده در دوزخ بسوزند.»[3] و پس از گذراندن دوران عذاب وارد بهشت شوند.
پس این دو گروه اعمالشان مورد محاسبه قرار می گیرد و هر کدام پس از رسیدگی به اعمال به بهشت یا جهنم راه پیدا می کنند. اما در بین بندگان خدا گروهی و لو اندک، سراسر وجود و عمر خود را معطر به عطر بندگی خدا کرده اند و ذره ای از بدی و گناه در آنها راه پیدا نکرده و ظاهر و باطن آنها پاک و مطهر است و به اعتراف شیطان، آنها از وسوسه ها و گمراهی او در امان مانده اند.
«شیطان سوگند یاد می کند که ای پروردگار! به عزت تو قسم که من یکایک از افراد بشر را اغواء و گمراه می کنم مگر آن بندگان تو را که مخلص و پاکیزه شده باشند.» (حجر/40) بنابراین چون بندگان مخلص و مقرب خدا سراسر عمر خود را مشغول عبادت و بندگی خالص خدا بوده اند و شیطان هم به گرد آنها نبوده است تا آنها را آلوده کند لذا در قیامت به عنوان برگزیدگان و نخبگان آزمونهای الهی یکسره و بی حساب وارد بهشت می شوند و در جوار رحمت پروردگار جای می گردند. قرآن کریم در این باره می فرماید:
«فَإِنَّهُمْ لَُمحْضَرُونَ إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الُْمخْلَصِینَ» (صافات/ 128) (همه مردم در روز قیامت برای حساب و کتاب در پیشگاه خدا حاضر می شوند مگر بندگان مخلَص خدا.)
روایات اسلامی نیز بعضی افرادی را که بدون محاسبه مجوز ورود به بهشت را دریافت می نمایند، به ما معرفی می کنند:«از رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ منقول است. خداوند می فرماید: «ای بندگانی که در راه من دشمنان را کشته اید و کشته شده اید و در راه من به شما اذیت و آزار رسیده و در راه من جهاد کرده اید، داخل بهشت شوید. پس آنها بدون عذاب و بدون حساب وارد بهشت می شوند.»[4]
و در روایتی دیگر می خوانیم:«حضرت امام محمد باقر ـ علیه السّلام ـ » فرمودند: روز قیامت از جانب رب العزه ندا می رسد که جمیع اهل محشر می شنوند: اهل صبر کجایند؟ جمعی برخیزند و ملائکه از آنها استقبال کنند. پس ندا رسد که راست گویند بگذارید تا بی حساب داخل بهشت شوند، پس ندا شود: اهل فضل کجایند؟ گروهی برخیزند …. و به دستور به بهشت روند، ندای دیگر رسد: همسایگان خدا کجایند؟ پس گروهی برخیزند …. بی حساب به بهشت روند.»[5]
و در روایتی دیگر از امام سجاد ـ علیه السّلام ـ می خوانیم: «اذا جمع الله الاولین و الاخرین ینادی مناد: این الصابرون لیدخلوا الجنه جمیعاً بغیر حساب. الی ان قال ـ قالت الملائکه لهم: من انتم؟ قالوا: الصابرون، قالوا: و ما کان صبرکم؟ قالوا: صبرنا علی طاعه الله و صبرنا من معصیه الله.»[6] یعنی خداوند زمانی که همه بندگان را جمع می کند منادی صدا می زند: صابرین کجا هستند تا بدون حساب وارد بهشت شوند ـ تا اینکه ـ ملائکه به آنها می گویند: شما چه کسانی هستید؟ آنها می گویند ما صابرین هستیم. ملائکه می پرسند صبر شما چگونه بوده است؟ آنها می گویند: ما بر اطاعت خدا و دوری از انجام معصیت خدا صبر کردیم.
همچنین از روایت امام صادق ـ علیه السّلام ـ بدست می آید که«فقرا»[7] و «اهل بلاءِ»[8] نیز بدون حساب به بهشت وارد می شوند. از آنچه گذشت بر می آید که حقیقتاً شایسته ترین بندگانی که بدون حساب و کتاب صلاحیت ورود به بهشت را دارند حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ و ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ می باشند. در مقابل این گروه عده ای هم هستند که بنابر روایات اسلامی خداوند آنها را بی حساب وارد جهنم خواهد نمود:
در روایتی از حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمده است: «سته یدخلون النار بغیر حساب: الامراء بالجور، و العرب بالعصبیه، و الدهاقین بالکبر، و التجار بالکذب، و العلماء بالحسد، و الاغنیاء بالبخل.»[9] شش گروه بدون حساب وارد آتش می شوند: فرمانروایان به خاطر ظلم و ستم، قوم عرب به خاطر تعصب، دهقانها به خاطر کبر، تاجران به خاطر کذب و دروغ، علماء به خاطر حسد و ثروتمندان به خاطر بخل.»
امام صادق ـ علیه السّلام ـ نیز در این باره می فرمایند:«ثلاثه یدخلهم الله النار بغیر حساب: امام جائر، و تاجر کذوب و شیخ زان»[10] سه گروه را خداوند بدون حساب وارد آتش می کند: پیشوای ظالم، تاجر دروغگو و پیر مرد زناکار.
عده ای نیز هستند که از اصل به یگانگی خدا ایمان نیاورده اند و مسیر شرک و کفر را پیموده اند آنها هم صلاحیت حساب و کتاب و رسیدگی به اعمال را ندارند و بی حساب وارد جهنم می شوند. چنانکه در روایتی«شیخ صدوق ـ رحمه الله علیه ـ به سند خود از حضرت امام رضا ـ علیه السّلام ـ از حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ روایت نمود که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود: خداوند متعال همه خلایق را محاسبه می کند مگر کسی که به خدا شرک آورد پس او را بدون حساب به سوی جهنم برند.»[11]
«چرا که شرط قبولی اعمال اعتقاد به اصل توحید است و بدون آن هیچ عملی پذیرفته نیست. شرک آتش سوزانی است که شجره اعمال آدمی را می سوزاند. شرک صاعقه ای است که تمام محصول زندگی او را به آتش می کشد و شرک همچون طوفانی است که اعمال آدمی را متلاشی می سازد و با خود می برد. چنانکه در آیه 18 سوره ابراهیم
می خوانیم: «اعمال کسانی که به پروردگارشان کافر شدند همچون خاکستری است در برابر تند باد در یک روز طوفانی، آنها توانایی ندارند کمترین چیزی از اعمالی را که انجام داده اند به دست آورند، و این گمراهی دور و دراز است.»[12]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. نفسیر نمونه: تفسیر سوره های زمر، بقره و …(در رابطه با حبط اعمال می باشند) و نیز سوره های واقعه، الرحمن، انبیا، مرسلات، قصص.
2. کتاب معاد شهید مطهری (ره).
3. کتاب معاد آیت الله دستغیب (ره).
پی نوشت ها:
[1] . برای نمونه مراجعه شود به آیات 11 ـ 7 سوره واقعه.
[2] . حسینی تهرانی، سید محمد حسین، معاد شناسی، نشر حکمت، چاپ اول، 1404 هـ .ق، ج 7، ص 69.
[3] . همان.
[4] . محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، انتشارات دارالحدیث، ج 1، ص 625.
[5] . همان، ص 321.
[6] . همان، ص 624.
[7] . همان، ص 625.
[8] . همان، ص 625.
[9] . همان، ص 625.
[10] . همان، ص 625.
[11] . مجلسی، محمد باقر، حق الیقین، تهران، انتشارات جاویدان، بی تا، ج 2، ص 303.
[12] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 19، ص 527.