ورود خاندان مکرم سیدالشهداء به کربلا در راه بازگشت از شام به مدینه در روز اربعین و الحاق سر مقدس اباعبدالله الحسین(ع) به پیکر مطهرش در آن روز یکى دیگر از وقایع مبهم واقعه عاشورا و حوادث پس از آن است. به راستى اگرچه حادثه عاشورا دل خراش ترین و غمبارترین حادثه اى است که در طول تاریخ قلب شیعیان و دوست داران خاندان عصمت و طهارت را جریحه دار ساخته و جا داشت تمامى وقایع آن بدون هیچ کم و کاستى در کتاب هاى تاریخ نقل شود اما مع الاسف از آن جا که هم در زمان وقوع حادثه عاشورا و هم پس از آن شیعیان على بن ابى طالب و فرزندان معصومش تحت بیشترین فشارها و آزارها بودند، سخت ترین شکنجه ها و تحریم ها را متحمل شده و عملا در حاشیه قرار گرفته بودند و هیچ گاه امکان ضبط و نقل وقایع غم بار عاشورا و آن چه بر خاندان مکرم سید الشهدا گذشت پدید نیامد. به راستى وقتى تاکنون به طور قطع و یقین سرنوشت سر مقدس اباعبدالله الحسین(ع) که در واقع یکى از مهم ترین امورى است که باید مورد توجه قرار مى گرفت روشن نشده است و اقوال درباره دفن سر مطهر آن حضرت مختلف و متشتت است چگونه مى توان انتظار داشت وقایع ریز و درشت دیگرى همچون مدت حبس خاندان سید الشهدا در کوفه، روز حرکت از کوفه و مسیر حرکت آنان از کوفه تا شام، میزان اقامت آنان در شام و بالاخره مسیر بازگشت آنان به درستى و روشنى و بدون هیچ گونه اختلافى ثبت و ضبط شده باشد؟!
مى دانیم که بخش اعظم وقایع عاشورا و حوادث پس از آن توسط مورخان اهل سنت که بعضا تلاش مى کردند دامن یزید و خاندان بنى امیه را از این لکه ننگ ابدى پاک سازند نقل شده است، پس نباید انتظار داشت تمام وقایع و حوادث بدون کمترین تحریفى نقل شده باشد. از آن گذشته اگر مورخان نیز قصد نگارش حوادث را به صورت صحیح و بدون تحریف داشتند حکام وقت ممانعت به عمل آورده و معلوم نبود که چه سرنوشتى در انتظار نویسنده و نوشته او بود.
تلاش نگارنده این سطور بر آن است که مساله بازگشت کاروان اسراى بنى هاشم (ع) را از شام بررسى کرده و نتیجه گیرى نهایى را براساس متون موجود بازگو نماید. باشد که این تحقیق گامى مثبت در جهت هرچه روشن تر شدن حوادث پس از عاشورا باشد و مرضى پروردگار واقع گردد.
مشهور بین عرف شیعه آن است که امام سجاد(ع) به همراه اهل بیت سیدالشهدا(ع) در راه بازگشت از شام به کربلا رفته و روز اربعین موفق به زیارت قبر مطهر حسین بن على(ع) و اصحاب باوفایش شدند و پس از سه روز عزادارى و اقامه ماتم به مدینه الرسول(ص) بازگشتند. و نیز بین شیعیان مشهور است که زین العابدین(ع) سر مطهر پدر را در آن روز به بدن شریفش ملحق نمود. اما با وجود این از دیرباز در میان محققان و صاحب نظران در باره رسیدن کاروان اسرا در اربعین اول به کربلا اختلاف نظر بوده است. برخى آن را تایید کرده، شواهد تاریخى بر آن اقامه مى کنند و برخى دیگر حضور خاندان سید الشهدا(ع) را در اربعین اول انکار کرده تحقق آن را امکان پذیر ندانسته یا محقق شده نمى دانند.
نویسنده این سطور نیز بر این باور است که کاروان اسرا در روز اربعین به کربلا نرسیده و نیز معتقد است احتمال «رسیدن کاروان اسرا به کربلا در روز اربعین» با «تحقق آن» دو امر مستقل اند که در این مساله معلوم نیست هردو با هم رخ داده باشند. بنابراین به باور نویسنده هرگز نمى توان گفت که منکران قضیه اربعین به بى راهه رفته اند.
ما در این مقاله بر آن شدیم تا وقایعى را که پس از اسارت اهل بیت سیدالشهدا(ع) اتفاق افتاد و با رسیدن یا نرسیدن کاروان اسرا به کربلا در روز اربعین اول ارتباط مستقیم دارد، مرور کرده تحقیقى مختصر درباره آن ارایه نماییم.
بررسى وقایع مرتبط با واقعه اربعین
به طور کلى وقایعى را که با رسیدن کاروان اسرا به کربلا رابطه مستقیم دارد مى توان در امور ذیل خلاصه نمود:
۱- مدت زندانى بودن اهل بیت سیدالشهدا(ع) در کوفه و زمان حرکت آنان به سوى شام
۲- مسیر کاروان اسرا از کوفه تا شام
۳- زمان صرف شده براى رسیدن به شام
۴- مدت زمان اقامت اهل بیت امام در شام
۵- مسیر بازگشت از شام به مدینه و بررسى احتمال عزیمت آن کاروان به کربلا و رسیدن به آن جا در اربعین اول
اکنون هریک از موارد فوق را به طور مستقل بررسى مى کنیم.
۱- مدت زندانى بودن اهل بیت سیدالشهدا در کوفه و زمان حرکت آنان به سوى شام
تقریبا درباره خروج اهل بیت امام حسین(ع) از کربلا و حرکت به سوى کوفه در کسوت اسارت در روز یازدهم محرم تردیدى نیست و هم چنین بنا بر قول مشهور آنان در روز دوازده محرم وارد کوفه شدند، اما در مورد حرکت شان به سوى شام تاریخ دقیق و یقین آورى در دست نیست زیرا مدت اقامت آنان و مدت زندانى بودن شان در کوفه چندان معلوم نیست. البته از مسلمات تاریخ است که اسرا مدتى در کوفه زندانى شدند چنان که برخى مقاتل معتبر به آن تصریح کرده اند.
اما اکثر مقاتل در مورد تاریخ خروج کاروان اسرا از کوفه و حرکت به سوى شام یاد نکرده و از زمان دقیق خروج آنان از کوفه خبر دقیقى در دست نیست. اما آن دسته از صاحب نظرانى که اربعین اول را پذیرفته و بر این باورند که کاروان اسرا در روز اربعین اول به زیارت قبور مطهر شهداى کربلا موفق شده اند باید به گونه اى وقایع را تبیین کنند که رسیدن آنان به کربلا در اربعین قابل توجیه باشد، چنان که باید زمان محبوس بودن آنان را در کوفه بسیار کوتاه بدانند. از این رو برخى بر این اعتقادند که اسراى آل محمد(ص) به مدت بسیار کوتاهى در کوفه زندانى بوده و در فاصله دو روز کبوتر نامه بر نامه ابن زیاد را نزد یزید برده و پاسخ را مبنى بر فرستادن اسرا به شام باز گردانده است، در نتیجه اسرا در روز پانزده محرم به سوى شام روانه شده و روز اول ماه صفر وارد شام شده اند. براى اثبات این ادعا شواهدى ذکر شده و از آن چنین برداشت شده است که در آن زمان از کبوتر نامه بر استفاده مى شده است. صاحب کتاب تحقیق درباره اول اربعین سیدالشهداء(ع) معتقد است که بنى امیه از کبوتر نامه بر براى ارسال نامه هاى خود استفاده مى کردند، پس ابن زیاد نیز براى کسب تکلیف از یزید درباره اسرا از کبوتر نامه بر استفاده کرده و در نتیجه اسراى آل محمد را تنها پس از سه روز توقف در کوفه به شام فرستاده است. بر این اساس مدت زندانى شدن اهل بیت امام در کوفه از روز ۱۲ تا ۱۵ محرم بوده است و در این فاصله نامه ابن زیاد با کبوتر نزد یزید فرستاده شد و پاسخ یزید مبنى بر ارسال سرهاى شهدا و اسرا به شام بازگشت.
ما اصرارى بر انکار رسیدن کاروان اسراى آل محمد(ص) به کربلا در روز اربعین نداریم اما بر این باوریم که تحقق آن نیز در تاریخ مسلم نیست و شواهد و قراین معتبرى برخلاف آن وجود دارد. براى مثال در نقد آن چه از قول یکى از طرفداران رسیدن اهل بیت امام(ع) به کربلا در روز اربعین اول نقل شد مى توان گفت که زمان وقوع دو اتفاق در تاریخ روشن است؛ نخست تاریخ مرگ معاویه که با پانزده رجب برابر بوده و دیگرى تاریخ خروج امام حسین(ع) از مدینه که آن نیز با روز ۲۸ رجب مصادف بوده است. هم چنین امر دیگرى نیز در تاریخ روشن است و آن این که ولید والى مدینه در همان شبى که نامه یزید مبنى بر مرگ معاویه و لزوم اخذ بیعت از حسین بن على(ع) و عبدالله بن زبیر به دستش رسید امام(ع) را احضار کرد و خبر مرگ معاویه و لزوم بیعت با یزید را با آن حضرت در میان گذاشت و امام حسین(ع) نیز دو روز پس از آن واقعه از مدینه خارج شد و راه مکه را در پیش گرفت.
اکنون اگر این سه امر را بپذیریم و چون در مقاتل از روز رسیدن نامه یزید به مدینه یاد نشده نتیجه خواهیم گرفت که نامه یزید یا به عبارت دیگر خبر مرگ معاویه باید روز ۲۶ رجب به مدینه رسیده باشد نه روز ۱۶ رجب. این امر نخستین دلیلى است که ثابت مى کند نامه یزید با کبوتر نامه بر نیامده است بلکه نامه رسانى از جنس انسان آن را به مدینه آورده است.
دلیل دوم آن که نویسنده طبقات کبرى در الطبقه الخامسه من الصحابه مى نویسد: فرستاده اى از طرف یزید پیش آمد و عبیدالله فرمان داد سر حسین بن على و بازماندگان از فرزندان و خاندان و زنان او را به سوى یزید روانه سازد. ظهور این عبارت حاکى از آن است که فرستاده یزید از جنس کبوتر نبوده بلکه از آدمیان بوده است زیرا کلمه رسول براى پیک و قاصدى که مامور ارسال نامه و احتمالا رساندن پیغام یا خبر به صورت شفاهى بوده به کار مى رفته نه براى کبوترى که حداکثر حامل یک نامه بوده است. سومین دلیل بر استفاده نکردن یزید از کبوتر نامه بر آن که در گزارش طبرى آمده است که ضمن نامه اصلى یزید نامه اى به اندازه اذن الفاره (گوش موش) وجود داشت که در آن دستور دست گیرى و شدت عمل به خرج دادن در مورد امام حسین(ع) و عبدالله بن زبیر در صورت بیعت نکردن آنان صادر شده بود. از این مطلب به دست مى آید که چنین نامه اى (یک نامه بزرگ و اصلى و یک نامه کوچک که ضمیمه آن شده بود) را قاعدتا کبوتر نمى توانسته است حمل کند زیرا حمل چنین نامه اى به مسافتى طولانى یعنى فاصله بین شام تا مدینه خارج از توان و طاقت کبوتر خواهد بود و کبوتران غالبا نامه هاى بسیار کوچک و مختصر را جابه جا مى کردند و این گونه نبوده است که نامه اى رسمى را به ضمیمه نامه کوچکى توسط کبوتر براى مکانى دور دست ارسال کنند.
و اما دلیل چهارم، مرحوم محدث خیابانى که جناب قاضى به قول ایشان استناد کرده است نیز آن را به عنوان یک احتمال مطرح کرده و به صورت امرى قطعى نمى داند، علاوه بر آن که بر فرض رواج استفاده از کبوتر حفظ امنیت شهرها به ویژه شهر مدینه ایجاب مى کرد نامه توسط قاصدى مطمئن و کاردان ارسال شود تا از احتمال افتادن چنین پیامى به دست نامحرمان کاسته شود زیرا اگرچه کبوتر پیام ها را با سرعت بیشتر به مقصد مى رساند اما از اطمینان بالایى برخوردار نبود و همواره نگرانى در مورد اشتباه کبوتر و یا راه زنى رندان و فضولان وجود داشته است.
حال که احتمال کسب تکلیف ابن زیاد از یزید در مورد اهل بیت سید الشهداء(ع) توسط کبوتر منتفى است و هیچ کتاب تاریخى نیز حتى اشاره اى به استفاده از کبوتر نامه بر نکرده است، در مساله مورد نظر تنها دو احتمال وجود خواهد داشت که عبارت است از:
الف- این که اسراى بنى هاشم در کوفه زندانى شدند تا قاصد ابن زیاد نامه او را به یزید رسانده و پاسخ را دریافت کند و به کوفه بازگردد که در آن صورت عادتا رفت و برگشت او دو هفته طول مى کشید و بنابراین مى بایست که مدت زندانى شدن اهل بیت امام در کوفه حدود دو هفته بوده و تبعا زمان خروج آنان از کوفه به سوى شام نیز پس از دوهفته حبس در کوفه بوده باشد.
طبرى نقل مى کند که زندانى شدن اهل بیت امام در کوفه روزهاى متوالى به طول انجامیده است.
بنابراین باید زمان خروج کاروان اسرا را از کوفه پس از ۲۵ محرم قلمداد کنیم زیرا حداقل زمان رفتن پیک به شام و بازگشتش حدود دو هفته بوده است. بر این اساس حرکت کاروان اسرا به سوى شام نمى توانسته است قبل از ۲۵ محرم باشد.
ب- ابن زیاد قبل از آن که کاروان اسرا و سرهاى شهدا را از کوفه به سوى شام روانه سازد هیچ نامه اى براى یزید ارسال نکرد بلکه نامه را به همراه سر شریف امام روانه شام نمود و سپس بلافاصله سرهاى دیگر شهدا و کاروان اسرا را نیز به شام فرستاد. بنابراین فرض، اقامت و زندانى شدن اهل بیت در کوفه طولانى نبوده است زیرا ابن زیاد مجبور بود براى جلوگیرى از آشوب و قیام مردم کوفه به سرعت اهل بیت امام و سرهاى شهدا را به شام رهسپار سازد تا اجازه یا فرصت قیام و آشوب را از مردم کوفه بگیرد.
شاید از اخبارى که بر انتقال سرمطهر امام(ع) به شام به همراه اسرا دلالت دارند بتوان براى این امر استفاده نمود، زیرا رسم عرب این بوده است که پس از غلبه در جنگ سر فرمانده مخالفان را به همراه نامه اى که بشارت پیروزى بود براى فرمانرواى خود ارسال مى کردند و عقبه سپاه به همراه غنایم و اسرا در روزهاى بعد باز مى گشتند. در این جریان نیز وقتى برخى مقاتل بر همراهى نامه ابن زیاد و سر مطهر سید الشهدا(ع) اذعان دارند مى توان نتیجه گرفت که ابن زیاد براى جلوگیرى از آشوب و قیام مردم کوفه بدون کسب تکلیف از یزید کاروان اسرا و سرهاى شهدا را بلافاصله به شام فرستاده و از زندانى کردن آنان به مدت طولانى ابا کرده است.
برخى از کتاب هاى تاریخى معتبر این فرض را تایید کرده اند و از نامه ابن زیاد به یزید و کسب تکلیف او درباره اسرا و سرهاى شهدا یاد نکرده اند، علاوه بر این برخى مقاتل تصریح مى کنند که ابن زیاد نامه اى را که گزارش انجام ماموریتش در کوفه بود به همراه سرامام حسین(علیه السلام)به شام فرستاد.
۲- مسیر کاروان اسرا از کوفه تا شام
واقعیت آن است که هیچ خبر یقینى و معتبرى در خصوص مسیر کاروان اسرا از کوفه تا شام وجود ندارد به همین دلیل صاحب کتاب نفس المهوم علیه الرحمه در کتاب خود مى فرماید: بدان که ترتیب منزل هایى که در هر مرحله در آن توقف کرده اند، بیتوته کرده اند یا از آن عبور کرده اند معلوم نیست و در هیچ کتاب معتبرى ذکر نشده است، بلکه در بیشتر آن ها از مسافرت اهل بیت به شام مطلبى به چشم نمى خورد.
اما با توجه به نقشه جغرافیایى منطقه و مسیرهایى که بین کوفه و شام در آن زمان بر اساس برخى مدارک مرسوم بوده مى توان گفت که درمجموع سه راه بین کوفه و شام وجود داشته است؛
مسیر اول: همان گونه که گفته شد هیچ دلیل معتبرى که بر مسیر حرکت کاروان اسرا از کوفه به سوى شام دلالت کند وجود ندارد، اما در بسیارى از کتاب هاى ضعیف و غیر معتبر از منازلى که کاروان اسرا از آن منازل عبور کرده اند یاد شده و این اخبار ضعیف زمینه شهرت مسیر سلطانى را فراهم آورده است. این امر باعث شده که برخى از نویسندگان و محققان متاخر تاریخ عاشورا آن را تایید کرده و راه سلطانى را که از شهرهایى چون تکریت، موصل، تل عفر، نصیبین و عین الورد مى گذرد به عنوان مسیر حرکت کاروان اسرا به شام بپذیرند. بنابراین نخستین مسیرى که اخبار ضعیف و غیر مستند بر آن دلالت مى کند راه سلطانى است. شاید علت این شهرت این باشد که در آن زمان براى رفتن از کوفه به شام اغلب از این مسیر استفاده مى شد. اما باید توجه داشت که این مسیر بسیار طولانى بوده و راه هاى کوتاه ترى نیز وجود داشته است.
مسیر دوم: مسیر دیگرى که برخى از محققان از آن نام برده و احتمال انتقال اسرا را از آن مسیر محتمل ساخته است مسیر مستقیم کوفه به شام است. این مسیر از منطقه اى کویرى و صحرایى خشک وسوزان به نام بادیه الشام که هیچ شهرى در آن وجود ندارد مى گذرد.
اولین بار در کتاب «اعیان الشیعه» از آن مسیر نام برده شده و نویسنده براى توجیه آن که پیک ابن زیاد به شام راه کوفه تا شام را مى توانسته است در مدت یک هفته بپیماید مسیر مستقیم را معرفى مى کند. ایشان ابتدا پیمودن فاصله میان کوفه تا شام را در مدت یک هفته که برخى از مقتل نویسان ذکر کرده اند بعید مى شمارد، اما در ادامه، در توجیه آن مى گوید: ممکن است این استبعاد به این توجه که پیمودن راه بین شام و عراق در یک هفته ممکن است دفع شود، زیرا آن مسیر مستقیم است و عرب عقیل در زمان ما این مسیر را مى پیمایند. بعضى از اخبار نیز دلالت دارد که پیک مسیر بین شام تا کوفه را در یک هفته مى رفته است و عرب صلیب نیز از حوران نجف- تا شام را- حدود هشت روز مى پیموده اند. پس شاید آنها از این مسیر عبور مى کردند و با خود آب کافى مى بردند و در شام و کوفه به مقدار اندکى اقامت مى کردند. خداوند داناست.
محمد امین امینى نیز در کتاب خود این مسیر را ترجیح داده و مى نویسد: و ما نیز ترجیح مى دهیم که دشمنان خدا و پیامبر(ص) براى بردن بازماندگان کاروان حسینى(ع) از کوفه به شام از کوتاهترین مسیر ممکن گذشته اند. و فرق نمى کند که این مسیر همان راه عرب عقیل باشد یا راه دیگرى و اینکه آنها مسیر طولانى معروف به مسیر سلطانى را پیموده باشند را بعید مى دانیم.
و بالاخره آیت الله شهید قاضى طباطبایى(رحمهم الله) در کتاب خود به وجود راه مستقیم تصریح کرده، اما در این باره که کاروان بازماندگان سیدالشهدا را از آن مسیر به شام منتقل کرده اند یا نه اظهار نظرى نکرده است. بلکه از کلام ایشان چنین بر مى آید که با انتقال از مسیر سلطانى موافق است زیرا برخى از وقایع بین راه را که مربوط به مسیر سلطانى است بر اساس اخبار ضعیف نقل کرده و ظاهرا تایید مى کند.
اما حقیقت این است که گذشتن آنان از راه مستقیم که تنها دو شخصیت از محققان متاخر آن را تایید کرده اند نه تنها هیچ شاهد و مدرکى ندارد بلکه شواهدى برخلاف آن موجود است زیرا- همان گونه که گذشت- برخى کتاب هاى ضعیف و متاخر وقایعى را در مسیر اسرا نقل کرده اند که همگى مربوط به مسیر سلطانى است نه مسیر بادیه الشام. علاوه بر این شاهد معتبر دیگرى وجود دارد که پیمودن مسیر بادیه الشام را منتفى مى سازد و آن شاهد جمله اى از سخنان زینب کبرا(ع) خطاب به یزید است که فرمود: «اى فرزند آزاد شدگان آیا این از عدالت است که زنان و کنیزکان تو در پناه تو باشند و دختران پیامبر خدا اسیر باشند و حرمت شان دریده شود و صورتهاى شان آشکار شود و دشمنان خدا آنها را از شهرى به شهر دیگر برند و….»
بدیهى است که اگر مسیر کاروان اسرا از صحراى سوزان و کویرى بادیه الشام بود آن حضرت مى بایست از سختى هاى راه همچون تشنگى و گرسنگى طفلان اباعبدالله(ع) در راه که عادتا باید با آن رو به رو مى شدند و یا دست کم از سوى ماموران به آن ها که در کسوت اسارت بودند تحمیل مى شد شکایت مى نمود، اما زینب(ع) از گذشتن از شهرها و قرار گرفتن در معرض دید مردمان به عنوان اسیر خارجى شکایت کرده و به چیز دیگرى اشاره نمى کند که این خود دلیلى بر حرکت از مسیرى همچون مسیر سلطانى مى باشد نه مسیر بادیه الشام.
مسیر سوم: راه سو م که به نظر مى رسد بیش از هر راه دیگرى احتمال دارد مسیر کاروان اسرا از کوفه به شام بوده باشد مسیر ظاهرا متعارف و مرسوم بین کوفه تا شام است، یعنى مسیرى که از ساحل غربى رود فرات و از شهرهایى چون انبار، هیت، قرقیسیا، رقه و منطقه صفین مى گذرد.
ویژگى هاى این مسیر آن است که اولاً مسیرى متعارف و مرسوم بین کوفه و شام بوده و ثانیا نه آن قدر طولانى است که اشکال مسیر سلطانى به آن وارد باشد و نه مسیرى کویرى و خشک و سوزان است که چون مسیر بادیه الشام متروکه باشد و تنها در مواقع بحرانى و اضطرارى آن هم توسط افرادى متبحر و مجهز یا بومى که به آن منطقه آشنا هستند پیموده شود.
این مسیر همان مسیرى است که لشکریان امیرالمومنین(ع) براى جنگ با معاویه آن را پیموده اند و در زمان امام حسن مجتبى(ع) نیز لشکریان معاویه از شام تا مسکن- محل برخورد سپاهش با سپاه امام حسن(ع)- از آن عبور کرده اند.
البته مشاهده نقشه منطقه و هر سه راه موجود بین کوفه و دمشق براى هر بیننده اى اعتقاد جزمى حاصل مى کند که تنها پیمودن این مسیر منطقى و معقول بوده است زیرا انتخاب مسیر سلطانى و رفتن به تکریت، موصل و نصیبین همانند آن است که لقمه اى را از دور گردن چرخانده به دهان برسانیم و انتخاب مسیر کویرى و سوزان در حالت عادى براى مردان کار کشته و خبره معمول نبوده است، پس چگونه ممکن است یک مشت زن و کودک را از آن مسیر منتقل کنند و هیچ نقلى وصف آن را پس از پیمودن متذکر نشده باشد.
بنابراین ظاهر این است که انتخاب مسیر جانب غربى فرات که مسیرى میانه است از احتمال بیشترى نسبت به دو راه دیگر برخوردار باشد. البته شواهد موجود در خصوص شهرهاى حلب، قنسرین، حماه و حمص و دیر راهب از آن جهت که مشترک بین دو مسیر سلطانى و مسیر میانه است نمى تواند شاهدى براى هیچ یک از دو راه به شمار آید، اگر چه در صورت قوت دلیلى بر عدم پیمودن راه بادیه الشام خواهد بود.
نویسنده:حجت الاسلام محمدتقى سبحانى
منبع:روزنامه جوان