قبل از پاسخ توجه به چند نکته لازم به نظر میآید:
الف) در اینکه ائمه طاهرین ـ علیهم السّلام ـ دارای مقام عصمتاند هیچ تردیدی نیست و با قطع نظر از ادله قطعی دیگر، عقل هر انسانی به عصمت و مصون بودن امام از خطاء و اشتباه و سهو حکم میکند، زیرا کسی که دچار اشتباه و خطاء میگردد نمیتواند دیگران را به راهی که مصون و مأمون از خطاء باشد هدایت نماید. بنابراین امام که مقام خلافت الهی در زمین را بر عهده دارد و راهنما و پیشوای انسانها به سوی فلاح و رستگاری است باید معصوم از گناه و خطا باشد.
ب) لازمه عصمت امامان و پیشوایان دین، عدم خطاء و اشتباه در تشخیص راه درست و صراط مستقیم و هدایت جوامع انسانی به طور صحیح میباشد و لذا وظیفه امام ارائه الطریق یعنی نشان دادن راه راست و طریق هدایت به انسانهاست و پیمودن این را به عهده خود مردم است و به عبارت دیگر وظیفه امام و پیشوا درست آدرس دادن و مشخص نمودن راهی است که منتهی به سعادت و فلاح میگردد و نیز برحذر داشتن انسان ها از بیراهه رفتن که نتیجهاش گرفتاری در دام شیاطین و گمراه شدن است چنانچه خدای متعال میفرماید: «انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفوراً»[1]یعنی (ما به حقیقت راه را به انسان نمودیم، حال خواهد هدایت پذیرد و شکر این نعمت گوید و خواهد آن نعمت را کفران کند) و نیز در آیه دیگر میفرماید: (ما علینا إلا البلاغ المبین»[2] یعنی وظیفه ما رسولان رساندن و ابلاغ پیام الهی است.
ج) انسان در انتخاب راه و برگزیدن زندگی آزاد است و هیچگاه تعلیم و تربیت او را مجبور به انتخاب راه خاصی نمیکند حالا چه مربی و معلم امام معصوم باشد و یا یک عالم و فرد عادی و نیز فردی که مورد تعلیم و تربیت قرار میگیرد از اعضای خانواده و فامیل مربی و معلم باشد یا از سایر اقشار مردم فرقی نمیکند و اگر فردی یا افرادی متأثر از تعلیم و تربیت یک مربی و معلم نگردید و بر اساس تعلیمات او عمل نکرد مسئولیت این کار متوجه خود او است نه معلم و مربی او و لذا هیچگونه تقصیری و اشکالی بر معلم و مربی نخواهد بود چون وظیفه مربی تربیت و تعلیم کردن و راه و روش صحیح را نشان دادن و ترغیب به فراگرفتن و پیمودن آن است نه اجبار و اکراه که مستلزم سلب اختیار بشود.
با توجه و دقت در نکات یاد شده جواب سؤال مورد نظر به خوبی روشن میگردد و آن این است که ائمه طاهرین ـ علیهم السّلام ـ دارای مقام عصمت بوده و لازمه عصمت ائمه ـ علیهم السّلام ـ این است که مصون از خطاء و اشتباه در تمام مسایل و امور چه فردی و چه اجتماعی باشند و در تشخیص راه راست و صراط مستقیم و هدایت انسانها به آن دچار لغزش و خطا نگردند و عصمت آن بزرگواران هرگز مستلزم هدایت قطعی و اجباری انسانها نبوده بلکه انسانها و جوامع انسانی در انتخاب راه و پیمودن آن مختاراند و هیچ فرقی بین افراد از حیث نسب و حسب وجود ندارد و ممکن است معلم و مربی حضرت نوح ـ علیه السّلام ـ باشد و تعلیمات نهصد و پنجاه ساله او بر فرزندش اثر نکند و یا مربی امام صادق و امام هادی ـ علیهم السّلام ـ باشند چه آن که تربیت و تعلیم علت تامه برای هدایت و رشد انسانها نبوده بلکه در هدایت افراد گذشته از تعلیم و تربیت عواملی مختلفی دیگر دخیل است خصوصاً عوامل نفسانی از قبیل تقوی و طهارت و پاکی باطن و حسن سریرت که تعلیم و تربیت موجب شکوفایی و بالندگی این اوصاف گردیده و نتیجهاش تحقق یک شخصیت ممتاز در قالب یک شخص و فرد میگردد. چنانچه خدای متعال در قرآن کریم میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقاناً»[3] یعنی ای اهل ایمان اگر خدا ترس و پرهیزکار شوید خداوند به شما فرقان بخشد) یعنی دیده بصیرت دهد تا به نور باطن حق را از باطل تمییز دهید و راه خدا و شیطان و طریق سعادت و شقاوت و نفع و ضرر دنیوی و اخروی را تشخیص دهید و بالاخره: «گوهر پاک باید تا شود قابل فیض ـ ورنه هر سنگ و گلی لؤ لوء و مرجان نشود» بنابراین اگر فردی فاقد شرایط و اوصاف لازم برای دریافت و انعکاس نور هدایت و تعلیم باشد به صرف تربیت و تعلیم و حضور در یک محیط دینی به جای نخواهد رسید. و این هیچ ربطی به مربی و معلم نداشته و دلیلی بر قصور و تقصیر ائمه طاهرین ـ علیهم السّلام ـ که مربی نفوساند نمیشود.
و در خاتمه مطالبی که تذکر آن لازم به نظر میرسد این است که بر اساس مفاد روایات زیادی و شواهد قطعی تاریخی ائمه طاهرین ـ علیهم السّلام ـ هر کدام در زمان حیات پر بارشان امام و خلیفه بعد از خودش را معین و به شیعیان معرفی نمودهاند و اینکه عده ی و جماعتی به سراغ افراد دیگر غیر از حضرات معصومین رفتهاند غالباً علل و عواملی دیگری غیر از عدم شناخت ائمه طاهرین داشته اند که بر انسان آگاه و بصیر پوشیده نیست.
برای آگاهی بیشتر در موضوع شناخت امامت و ائمه طاهرین ـ علیهم السّلام ـ به رساله الولایه حضرت آیت الله میرزا جواد تبریزی (ره) و کتاب امام شناسی آیت الله حسینی تهرانی مراجعه شود.
پی نوشت ها:
[1] . سوره انسان ، آیه 4.
[2] . سوره مبارک یس، آیه 17.
[3] . سوره انفال،آیه 29.