آیا نسبی دانستن عصمت معصومین ـ علیهم السلام ـ توهین به آن بزرگواران تلقی می شود؟

آیا نسبی دانستن عصمت معصومین ـ علیهم السلام ـ توهین به آن بزرگواران تلقی می شود؟

برای این که بتوانیم یک تحلیلی درست و کامل در رابطه با نسبیت عصمت نمائیم توجه به دو نکته به عنوان مقدمه لازم است:
الف) تردیدی نیست که هر کدام از ما بدون آن که یک نیروی به زور جلو ما را گرفته باشد، از بعضی لغزش ها و گناهان مصون و معصوم هستیم و این به خاطر کمال ایمان و باوری است که ما نسبت به خطر آن گناهان داریم. مثلاً خود را از بالای پشت بام یک ساختمان بلند و چند طبقه پرت کردن یا خود را داخل آتش انداختن و یا وارد یک استخر عمیق پر از آب شدن بدون این که شنا بلد باشیم، یک گناه است اما ما این گناه را مرتکب نمی شویم چون خطر و زیان آن برای ما ثابت و مجسم بوده و جزء باورهای قطعی ما محسوب می گردد. و تنها وقتی مرتکب این گناه می شویم که از خطر آن چشم پوشیده باشیم. ولی یک بچه ممکن است راحت به پرتگاه چندین طبقه نزدیک شود و یا دست به آتش بزند چون خطر این کار آن چنان که برای ما مسجّل و قطعی است برای او مسجّل نیست.
یک نفر آدم عادل که ملکه تقوا دارد بسیاری از گناهان را اصلاً انجام نمی دهد چون همان ملکه تقوا به او در این حد عصمت و مصونیت می دهد. بنابراین عصمت از گناه بستگی دارد به درجه ایمان انسان به گناه بودن آن گناه و تبعات شوم آن. و به بیان دیگر ما گناهان را تعبداً پذیرفته ایم که گناه است، یعنی می گوییم چون اسلام گفته است شراب نخور و یا قمار نکن ما هم انجام نمی دهیم و احیاناً کم و بیش می دانیم که بد است اما آن چنان که خطر خود را در آتش انداختن و از ارتفاع به پایین انداختن برای ما مجسم است، خطر نوشیدن شراب و یا قمار زدن و امثال آن برای ما مجسم نیست.
اگر ما همان اندازه که به خطر در آتش انداختن و پرت شدن از ارتفاع ایمان و باور داریم به خطر این گناهان نیز ایمان و باور می داشتیم، ما هم قطعاً از این گناهان معصوم و مصون بودیم. پس عصمت از گناه یعنی نهایت و کمال ایمان و رسیدن به مراتب اعلای آن است. بنابراین می توان گفت که عصمت یک امر نسبی بوده و دارای مراتب و درجاتی است.
ب) نسبی دانستن عصمت هیچ گاه به معنای انکار عصمت تام و کامل نیست، به این معنا که گفته بشود حالا که عصمت یک امر نسبی شد و به درجات باورها و ایمان افراد بستگی پیدا کرد، درجات ایمان در افراد متفاوت بوده و ممکن است کسی به مراتب اعلی و نهایی عصمت دست پیدا نکند وائمه-ع-به این امتیاز قطعی و کمال مسلم دراثرعنایت خداوند رسیده اند وعصمت آنان از کمال ایمان آنان  پرده برداشته و از اوج یقین و باور آن ها حکایت می کند .
وقتی باور و ایمان به حدی برسد که نهان و عیان برای انسان یکی بشود نه تنها معصیت و گناه بلکه خطاء و نسیان هم جایی ندارد. زیرا او در این سوی پرده هم پشت پرده را مجسم می بیند و به خوبی از تبعات کارهایی که می خواهد انجام بدهد آگاه است.
با عنایت به دو نکته ی که بیان گردید روشن می گردد که هر انسانی عصمت و مصونیت او بستگی به درجه باور و ایمان او به تبعات و عواقب کارهایش دارد و هر اندازه که از درجات ایمان و باور بیشتر و بالاتری بهره مند باشد از مراتب بالاتری عصمت برخوردار خواهد بود. و انسان های کامل، پیامبران و ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ چون به مراتب عالیه و نهایی ایمان و یقین رسیده اند از عصمت کامل و تام برخوردارند و نه تنها از آن چیزهایی که ما آن ها را گناه می دانیم معصوم هستند بلکه از خیلی چیزهایی که برای ما گناه نیست برای آن ها گناه محسوب شده وازآن معصوم اند.
مثلاً اگر یک شاگرد کلاس پنجم یک مساله کلاس ششم و اول راهنمایی را حل کند برای او فضیلت و امتیاز محسوب شده و جایزه دارد اما اگر همان مساله را شاگرد کلاس نهم و اول دبیرستان حل کند، امتیازی برایش محسوب نمی گردد و ارزشی ندارد و لذا به همین جهت چیزهایی که برای ما حسنه است برای انسان کامل ممکن است گناه باشد.
بنابراین نسبی دانستن عصمت نه تنها نقص و توهین به ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ نیست بلکه حکایت از کمال ایمان و باور و یقین آن بزرگواران کرده و امتیاز و فضیلت محسوب می گردد..

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
شهید بزرگوار علامه مطهری می باشد
امامت و رهبری

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید