آیا این درست است که خداوند وقایعی را که برای ائمه پیش می آیند و کارهایی که باید انجام دهند آن ها را نوشته و در صندوقی گذاشته و هر امام بعد از مرگ آن را به امام دیگر انتقال می دهد اگر هست آیا این با اختیار تضاد ندارد چون قبلا همه چیز معین شده است؟

آیا این درست است که خداوند وقایعی را که برای ائمه پیش می آیند و کارهایی که باید انجام دهند آن ها را نوشته و در صندوقی گذاشته و هر امام بعد از مرگ آن را به امام دیگر انتقال می دهد اگر هست آیا این با اختیار تضاد ندارد چون قبلا همه چیز معین شده است؟

این سئوال با توجه به اینکه در ابتدا آگاهی در مورد وقایع و امور عالم و منبع آن را مورد نظر قرار داده و سپس از انتقال این علم و آگاهی با در نظر گرفتن چیستی آن ـ صندوقی محتوی نوشتار خداوند ـ از امامی به امام دیگر سخن به میان آورده و در پایان تضاد علم امام را با اختیار او در عمل مورد پرسش قرار داده است، در واقع ناظر به 3 موضوع است:
1. علم امام.
2. راه های انتقال علم امام از امامی به امام دیگر.
3. اختیار ائمه ـ علیهم السلام ـ در عمل با توجه به حقیقت علم ایشان.
از آنجا که بنای ما در پاسخ گویی به سئوالات بر اختصار است. سعی می کنیم هر یک از این 3 موضوع را مختصرا مورد بحث قرار دهیم تا به پاسخ روشنی برای سئوال فوق دست یابیم:

علم امام
در خصوص علم امام باید توجه داشته باشیم که امام علاوه بر برخورداری از علم عادّی که همه افراد بشر می توانند به تعلّم و تحصیل آن بپردازند از علم خدادادی که آن را علم غیب یا علم لدنّی نیز می خوانند، برخوردار است و این به جهت جایگاه و مقام رفیع ائمه ـ علیهم السلام ـ و صلاحیت ایشان در برخورداری از منابع این علوم است که خداوند علم غیب خویش را به آن ها می نمایاند و آن ها را از علومی آگاه می کند که برای افراد عادی قابل تحصیل نیست. دامنه این علم به قدری وسیع و گسترده است که امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید: «اذا اراد الامام ان یعلم شیئا اعلمه الله ذلک؛ وقتی امام اراده می کند که چیزی را بداند خداوند او را از آن آگاه می کند».[1] با توجه به اینکه در عبارت روایت از لفظ «شیء» آن هم به طور نکره استفاده شده است و با در نظرگرفتن قواعد ادبی کلام عرب به این نتیجه می رسیم که ائمه ـ علیهم السلام ـ به اذن خداوند نسبت به هر چیزی که بخواهند علم پیدا می کنند؟ سئوالی که در اینجا مطرح می شود این است که ائمه ـ علیهم السلام ـ چگونه و با چه ابرازی به این علم وسیع دست پیدا می کنند. به عبارت دیگر منابع علوم ائمه ـ علیهم السلام ـ چیست؟ پیش از پرداختن به پاسخ این سئوال، ذکر این نکته خالی از لطف نیست که بحث های فراوان و دامنه داری در باب علم ائمه ـ علیهم السلام ـ وجود دارد که مجال وسیع خود را برای طرح و بررسی می طلبد به عنوان مثال تنها در اثر گران سنگ شیخ کلینی به نام «کافی، آن هم تنها در بخش کتاب الحجه در این اثر، 744 حدیث در 96 باب آورده است که همگی دلالت بر علم امام داشته و به طور مستقیم یا غیر مستقیم از علم غیب ائمه معصومین سخن گفته اند.
در این میان در خصوص منابع علوم ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ تقسیم بندی های مختلفی توسط صاحب نظران بیان شده است که سعی می کنیم یکی از بهترین تقسیم بندی های این باب را مطرح کنیم:
1. منابع مکتوب علم امام
این دسته از منابع، شامل کتب آسمانی انبیای پیشین به اضافه تعدادی کتب آسمانی و مقدس دیگر است که ائمه آن ها را در اختیار دارند و بخش قابل توجهی از علم ائمه ـ علیهم السلام ـ مربوط، به این دسته است. برای اینکه ببینیم کتب آسمانی در اختیار ائمه، غیر از کتب آسمانی انبیای پیشین کدام ها هستند، با اشاره به این نکته که جزئیات موجود در این خصوص بی شمار و بعضا ابهام برانگیز و اسرار آمیزند به سراغ روایات موجود در این باب می رویم:
1ـ1. صحیفه جامعه: که آن را صحیفه یا جامعه نیز می گویند به این معنا که در روایات این باب هر سه لفظ برای آن استعمال شده است.
صحیفه جامعه عبارت است از توماری که هفتاد ذراع طول دارد و در بردارنده علم کلیه حلال ها و حرام هاست. این کتاب را پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ املا کرده و علی ـ علیه السلام ـ نگاشته است.[2] 1ـ2. جفر: که شامل جفر ابیض (جفر سفید) و جفر احمر (جفر سرخ) می گردد. در مورد جفر ابیض در روایتی از امام صادق ـ علیه السلام ـ چنین آمده است: «ان عندی الجفر الابیض؛ همانا نزد من، جفر سفید است» که وقتی راوی از محتوای جفر سفید می پرسد، حضرت می فرماید: «زبور داود، تورات موسی، انجیل عیسی، صحف ابراهیم ـ علیه السلام ـ و الحلال و الحرام و مصحف فاطمه ….؛ (جفر سفید در بردارنده) زبور داود، تورات موسی، انجیل عیسی، صحف ابراهیم، حلال و حرام و مصحف فاطمه است».[3] در مورد جفر سرخ نیز در ادامه همین روایت آمده است که امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: «و عندی الجفر الاحمر؛ و نزد من است جفر سرخ». راوی می پرسد: «و ای شی فی الجفر الاحمر؛ چه چیزی در جفر سرخ است؟» حضرت پاسخ می دهد: «السلاح و ذلک انما یفتح للدم یفتحه صاحب السیف للقتل؟؛ سلاح و آن تنها برای خون گشوده می شود که صاحب شمشیر (امام زمان ـ علیه السلام ـ ) آن را برای نبرد و قتل خواهد گشود».
1ـ3. مصحف فاطمه: در روایتی از امام صادق ـ علیه السلام ـ آمده است که حضرت فرمود: «و ان عندنا لمصحف فاطمه ـ علیها السلام…؛ همانا نزد ما مصحف فاطمه است…» راوی می پرسد: مصحف فاطمه چیست؟ که حضرت می فرماید: «مصحف فیه مثل قرآنکم هذا ثلاث مرات والله ما فیه من قرآنکم حرف واحد؛ مصحف فاطمه سه برابر قرآن حجم دارد در حالی که حتی یک حرف از قرآن هم در آن نیست».[4] از روایات دیگر استفاده می شود که این مصحف را جبرئیل پس از رحلت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ برای فاطمه آورده که آن را فاطمه ـ سلام الله علیها ـ املا می کرد و علی ـ علیه السلام ـ می نوشت.[5] 1ـ4. کتاب علی یا مصحف علی: عنوان کتاب علی ـ علیه السلام ـ در منابع روایی، بسیار مورد استفاده و استناد ائمه ـ علیهم السلام ـ قرار گرفته است که در مورد آن دو احتمال وجود دارد: 1. نسخه کامل قرآن به همراه تأویل و تفسیر آیات که توسط امیر المومنین علی ـ علیه السلام ـ نوشته شده است.
2. کتابی که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ برای حضرت امیر المومنین علی ـ علیه السلام ـ املا کرده و ایشان نوشته که به تعبیر برخی بزرگان در آن هر آنچه شرایع دینی بدان محتاج اند و احکام و قضایا ثبت شده است.[6] 1ـ5. صحیفه صغیره: این صحیفه متصل به شمشیر امیر المومنین علی ـ علیه السلام ـ بوده است که در خصوص چیستی آن و محتوایش امام صادق ـ علیه السلام ـ در ضمن تعبیری رمز آلود فرموده است: «هی الاحرف التی یفتح کل حرف الف حرف؛ دارای حروفی است که هر حرف گشاینده هزار حرف دیگر است».[7] در خصوص منابع مکتوب علم امام در منابع روایی موجود به عناوین دیگری نیز بر می خوریم که در این نوشتار به جهت پرهیز از اطاله کلام از پرداختن به همه آنها صرف نظر می کنیم.
2. منابع شفاهی علم امام
در خصوص منابع شفاهی علم ائمه ـ علیهم السلام ـ که شامل تمامی علومی می شود که هر امامی به صورت شفاهی از امام پیش از خود دریافت نموده، روایاتی وجود دارد که به برخی اشاره می کنیم:
امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: «علّم رسول الله علیا ـ علیه السلام ـ الف باب یفتح من کل باب الف باب؛ پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ هزار باب علم به علی ـ علیه السلام ـ تعلیم داد که از هر باب هزار باب دیگر گشوده می شود».[8] در پایان حدیثی که به نام حدیث دو انار (رمانتین) شهرت دارد، امام باقر ـ علیه السلام ـ می فرماید: «فلم یعلم والله رسول الله حرفا مما علمه الله تعالی الا علمه علیا ـ علیه السلام ـ ؛ هیچ حرفی نبود از آنچه خداوند به پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ تعلیم کرد مگر آنکه پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ آن را به علی ـ علیه السلام ـ تعلیم داد».[9] 3. سایر منابع علم امام
در منابع روایی ما، ابزار دیگری برای علم ائمه ـ علیهم السلام ـ شمرده شده است که از جمله آنها «نکت» یا «قذف فی القلب» و عمود نور» است.
نکت به حالتی می گویند که مطلبی علمی بدون تحصیل مقدمات به قلب انسان بیاید. شخصی از امام صادق ـ علیه السلام ـ پرسید: گاهی که ما از شما سئوال می پرسیم سریع پاسخ می دهید و گاهی کمی مکث می کنید سپس پاسخ ما را می دهید، علّت آن چیست؟ که حضرت فرمود: بله پاسخ برخی سئوالات به گوش ما رسیده یا به قلب ما می آید سپس ما آنها را به زبان می آوریم.[10] در خصوص عمود نور، در منابع روایی برای امام ستونی از نور که به سوی آسمان کشیده شده، تصویر می شود که امام هر آنچه از علوم را که بخواهد در آن مشاهده می کند.[11] با وجود اینکه برخی از منابع علم امام را با توجه به روایات ذکر کردیم و البته به برخی نیز نپرداختیم، امّا این نکته حائز اهمیت است که علم غیب امام منحصر و محدود به این منابع نیست و به تصریح برخی روایات، علم امام همواره در حال افزایش است. به عنوان مثال در روایتی از ابوبصیر آمده است که پس از پرسش او در خصوص علم امام و پاسخ های متوالی ایشان مبنی بر ذکر مصادیق و منابع علوم ائمه ـ علیهم السلام ـ و اشاره حضرت به اینکه علم ما محدود به این ها نیست، ابوبصیر می پرسد: پس علم شما چیست؟ که حضرت پاسخ می دهد:
علمی است که شبانه روز تا روز قیامت در حال افزایش است.[12]

راه های انتقال علم امام
در حدیثی از امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ آمده است: «علی ـ علیه السلام ـ عالم این امّت است و علم به ارث می رسد و کسی از ایشان ائمه ـ علیهم السلام ـ از دنیا نمی رود تا اینکه علمش را به خلف خود انتقال دهد».[13] بنابراین هر امامی منابع علم خود را در اختیار امام بعدی قرار می دهد طبیعی است که منابع مکتوب که در قالب کتاب و طومار و صحیفه اند تسلیم امام بعدی می شوند و منابع شفاهی علوم نیز مشافهتا در اختیار امام بعدی قرار می گیرند. غیر از این راه های انتقال با توجه به سنخ و جنس برخی منابع علمی ائمه ـ علیهم السلام ـ روش های دیگری نیز برای انتقال علم از امامی به امامی به امام دیگر ذکر شده اند همان طور که برخی از این طرق در مورد انتقال نور امامت ـ که علم امام نیز بخشی از آن است ـ ذکر گردیده اند. به عنوان مثال گفته شده است که هر امامی پیش از اینکه از دنیا برود یکی از دستانش را روی سینه خود و دیگری را روی سینه امام بعدی قرار می دهد و علم او به امام بعدش منتقل می شود.
همان طور که در روایت دیگر آمده است که پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ هنگام آموختن هزار باب علم به علی ـ علیه السلام ـ ، سینه خود را به سینه علی می چسباند.[14] و یا در برخی روایات سخن از قرار گرفتن زبان امام در کام نوزاد پسر او (امام بعدی) است که فرزند شیرخوار، مشتاقانه شروع به مکیدن زبان پدر می کند.
اختیار ائمه ـ علیهم السلام ـ در عمل با توجه به حقیقت علم ایشان
در ضمن سئوال مورد بحث با توجه به علم غیب ائمه ـ علیهم السلام ـ و آگاهی ایشان از وقایع گذشته و آینده تضاد احتمالی این علم با اختیار ائمه ـ علیهم السلام ـ در مقام عمل مورد پرسش قرار گرفته است که به منظور تکمیل و شفاف تر نمودن موضوع بحث مثال هایی را به آن می افزاییم سپس چند پاسخ کوتاه به پرسش مذکور ارائه می کنیم: به عنوان مثال چرا امام علی ـ علیه السلام ـ با وجود علم به اینکه در مسجد کوفه در شب نوزدهم رمضان شهادت در انتظار اوست به مسجد می رود و مورد ضربت واقع می شود؟ و یا چرا امام حسین ـ علیه السلام ـ با علم به اینکه اگر به کربلا برود خود و یارانش شهید می شوند و اهل بیتش به اسارت می روند به کربلا رفته و شهید می شود؟ آیا این ها با اختیار امام در عمل تضاد ندارد؟…
پاسخ اول: پاسخ اول این است که ائمه با وجود اینکه از علم غیب برخوردار هستند و به موجب آن از وقایع گذشته و آینده باخبرند ولی تکلیفی که متوجه آنهاست نشأت گرفته از علم عادی آنهاست و علم غیب آنها تکلیف آور نیست امّا اینکه چرا علم غیب ائمه ـ علیهم السلام ـ برای ایشان تکلیف آور نیست دلایلی برای آن ذکر گردیده که بررسی آنها را به مجال خودشان موکول می نمائیم. کما اینکه موجب سلب اختیار نیست. بلکه امام اراده خود را از روی تسلیم و رضا موافق با اراده حق تعالی قرار می دهد.
پاسخ دوم: می توان گفت که ائمه ـ علیهم السلام ـ هر چند دارای علم غیب اند ولی علم غیب آنها بالفعل نیست بلکه شانی است یعنی هرگاه که اراده کنند چیزی را بدانند به اذن خداوند خواهند دانست و خداوند ایشان را آگاه خواهد کرد بنابراین ممکن است که امام نسبت به نحوه شهادت خود علم نداشته باشد چون اراده نکرده بداند یا خداوند نخواسته که او بداند.
پاسخ سوم: پیامبر و ائمه ـ علیهم السلام ـ دارای برخی تکالیف و وظایف هستند که مخصوص به خود آنهاست و چه بسا انجام آن وظایف برای سایرین واجب نباشد بلکه مستحب باشد. بنابراین امام با وجود علم به اینکه در فلان شرایط مکانی و زمانی به شهادت خواهد رسید به موجب انجام وظیفه و تکلیف خود، اقدام به آن عمل می نماید.
پاسخ چهارم: علم غیب امام از سنخ علم الهی و متصل به منبع علم الهی است و این سنخ از علم منشا تغییر در حوادث عالم نیست به این معنا که امام حقیقت افعال اختیاری خود را مانند خوردن میوه مسموم یا ضربت خوردن به دنبال حرکت به مسجد کوفه از منظری بالاتر که همان منظر علم الهی است، می نگرد و چون علم الهی تأثیری در حوادث عالم ندارد امام عکس العمل نشان نمی دهد و بر اساس علم عادی بشری خود عمل می کند و تنها همین علم عادی بشری برای او تکلیف آور است چون این علم است که منشأ تغییر و تأثیر در حوادث عالم است.
پاسخ پنجم: برخی درجات و کمالاتی که برای ائمه ـ علیهم السلام ـ مقدر شده بود از طریق تحمل همین بلاها و مصائب به دست می آید لذا ائمه با علم به عاقبت این عمل ـ که مثلا شهادت است ـ آن را انجام می دهند.
پاسخ ششم: جان فشانی در راه خدا و برای خدا و برای حفظ دین خدا انداختن خود در ورطه هلاکت نیست بلکه کسی که در راه خدا جانفشانی می کند آن را وظیفه خود و ابزار کمال و سعادت خود می داند بنابراین به عنوان مثال اگر کسی برای نجات عزیزی یا برای دفاع از ناموس و کشورش جانفشانی کند او مصداق انداختن خود در ورطه هلاکت نیست بلکه او در مرتبه ای عالی از انسانیت و کمال قرار دارد که این امر را وظیفه خود می داند.[15] با توجه به مطالب پیش گفته روشن گردید که علم امام چیست، منابع آن کدام است، چگونه علم امامی به امام دیگر منتقل می شود و این که این علم امام با اختیار او در عمل تضاد ندارد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1ـ اصول کافی، ج1 ـ 2، ترجمه و شرح آیت الله کمره ای.
2ـ بصایر الدرجات، محمد بن الحسن الصفّار.
3ـ المیزان، ج18، علامه طباطبائی.

پی نوشت ها:
[1]. شیخ کلینی، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، 1363ش، ج1، ص258.
[2]. محمد بن الحسن الصفار، بصائر الدرجات، تهران، منشورات اعلمی، 1404ق، ص162.
[3]. کافی، همان، ج1، ص240.
[4]. همان، ص239.
[5]. همان، ص241.
[6]. القندوزی، ینابیع الموده لذوی القربی، دارالاسوه، چاپ اول، 1416ق، ج3، ص200.
[7]. کافی، همان، ج1، ص296.
[8]. همان، ص239.
[9]. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، بیروت، موسسه الوفاء، چاپ دوم، 1403ق، ج40، ص209.
[10]. بصائر الدرجات، همان، ص336.
[11]. کافی، همان، ص388.
[12]. همان، ص240.
[13]. بصائر الدرجات، همان، ص138.
[14]. همان.
[15]. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج18، ص192، ج13، ص72 و 764، ج19، ص92، ج12، ص144، ج4،ص 28، به نقل از مقاله چند پاسخ درباره چگونگی علم امام، سایت www.rasoolnoor.com .

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید