نویسنده: مصطفی کریمی (1)
چکیده
قرآن کریم، این وحی جاودانه محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم)، مرحله پایانی برنامه الهی برای بشر بوده و در نتیجه چنانکه آیات و روایات نیز اشاره دارند، نسبت به کتاب های دیگر آسمانی، گستره موضوعی بیشتری دارد. این مسأله که از آن به « جامعیت قرآن » یاد می شود به علت نقش بی همتای قرآن در زندگی مسلمانان و اشاره آیات و روایات بدان، همواره مورد توجه اندیشمندان بوده است. با تشکیل حکومت اسلامی در ایران بر اساس قوانین اسلام و قرآن، سخن از آن جدی تر از پیش بر زبان و قلم اندیشمندان کشورمان جاری شد. جناب استاد آیت الله معرفت رحمت الله علیه نیز به این مسأله عنایت داشته، معتقد بودند با عنایت به هدف قرآن کریم و آیات مربوط، جامعیت قرآن تنها شامل اصول و فروع شریعت می شود.
مقدمه
متن پیام وحیانی و گوهر رسالت هر پیامبری به اندازه ظرفیّت وجودی گیرنده آن است. با توجه به اینکه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) کامل ترین انسان ها و برترین پیامبران بوده و شریعت حضرت، آخرین مرحله برنامه الهی برای بشر است، قرآن کریم نسبت به کتاب های دیگر آسمانی از جامعیّتی بیشتر برخوردار است. خدا در مورد برتری قرآن کریم بر کتاب های الهی دیگر می فرماید:
” وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ؛ (2)
و ما این کتاب ( قرآن ) را به حق به سوی تو فرو فرستادیم، در حالی که تصدیق کننده کتاب های پیشین و حاکم بر آن ها است. ”
حضرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در بیان آنچه خداوند از میان پیامبران، فقط به او داده است، می فرماید:
” اُوْتِیْتُ جَوامِعَ الْکَلِمِ؛ (3)
به من جوامع دانش [ گنجینه های معرفت ] داده شد. ”
حضرت آیت الله معرفت رضوان الله تعالی علیه درباره جامعیت قرآن می فرماید:
” بدون شک ما به جامعیت قرآن معترفیم و اساساً الیوم اکملت لکم دینکم معنای کمال را می رساند که اسلام و در رأس آن قرآن، آنچه را که نیاز بشر بوده، به طور کامل عرضه داشته است. (4) ”
1. کلیات
1. 1. مفهوم شناسی
یکی از کارهای ضروری و اساسی در پژوهش علمی و تبادل اندیشه، ایضا واژگان و مفاهیم کلیدی به کار رفته در بحث است؛ (5) زیرا برخی از واژگان، معانی و کاربردهای لغوی، عرفی یا اصطلاحی متعدّد دارد. (6) بیان مراد از واژگان محوری بحث علاوه بر کمک در دوری از اشتباه و رسیدن به واقع، در نقد و بررسی نظرات نیز یاری می رساند. بنابراین نخست مفهوم و مراد از جامعیت، قلمرو، قرآن را بیان می کنیم.
« جامعیت » که در زبان عربی با لفظ شمولیه نیز از آن یاد می شود و قلمرو که در لغت به معنای ناحیه و ناحیه حکومت و حکمرانی است (7) گاه به یک معنی استعمال می شوند، حال آن که این دو با هم متفاوت اند. مراد از جامعیت این است که قرآن کریم چه اموری را به تفصیل بیان فرموده است و مراد از قلمرو این است که چه مسائلی- گرچه به اجمال- در قرآن کریم آمده است.
قرآن کریم، معجزه جاوید الهی و کتاب دینی ما مسلمانان بوده و به تعریف نیازی ندارد؛ لکن باید یادآور شد که مراد از قرآن کریم در این بحث، علاوه بر ظاهر، شامل باطن قرآن نیز می شود که در تعداد فراوان از روایات بدان اشاره شده است. (8 و 9) از جمله پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند:
” ما فی القرآن آیه إلّا و لها ظهر و بطن؛ (10)
هیچ آیه ای در قرآن کریم نیست مگر اینکه برای آن ظهر و بطنی است. ”
از بعضی روایات دیگر استفاده می شود قرآن کریم بطون متعددی دارد. به عنوان نمونه، جابر جُعفی، از امام باقر (علیه السلام) نقل کرده است که آن حضرت فرمودند:
” اِنَّ لِلْقُرآنِ بَطْناً وَ لِلْبَطْنِ بَطْنٌ وَ لَهُ ظَهْر وَ لِلظَهرِ ظَهْرٌ؛ (11)
برای قرآن باطنی است و برای باطن آن، باطنی دیگر و قرآن ظاهری دارد و ظاهرش، ظاهری دیگر. ”
قرآن کریم بر وجود بطن برای آیات تصریح ندارد؛ ولی آیه هفتم آل عمران با ضمیمه برخی روایات دیگر بر این امر دلالت دارد. مثلاً امام باقر (علیه السلام) در تفسیر روایت پیشین از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
” ظهره تنزیله و بطنه تأویله، منه ما مضی و منه ما لم یکن، یجری کما تجری الشمس والقمر. (12) .”
در این روایت بطن قرآن به تأویل تفسیر شده که در آیه هفتم آل عمران بدان اشاره شده است.
جناب استاد معرفت با عنایت به این روایت و برخی روایات دیگر ضمن تأکید بر وجود بطن برای قرآن، دیدگاه خاصی در باب تأویل و بطن ارائه می کنند. ایشان بطن را همان تأویل قرآن و آن را مدلول التزامی و پیام کلی و قاعده عام آیه می دانند که با الغای خصوصیت از ظاهر آیه به دست می آید و بر همه عصرها قابل تطبیق است. مثلاً ظاهر آیه شریفه وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِی إِلَیْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ؛ (13) مورد مشکران و اهل کتاب است که فرمان می دهد مشرکان در مورد توانایی انسان به گرفتن وحی از اهل کتاب بپرسند که به این مسأله آگاهند؛ (14) اما پیام عام این آیه شریفه قاعده کلی « رجوع جاهل به عالم » است که شامل همه ی زمان ها می شود که عموم مردم به متخصص رجوع کنند. (15) از این باب روایاتی که بیان می دارد اهل بیت علیهم السلام اهل ذکر هستند. (16) این روایات مصداق اکمل را بیان می کنند، نه این که اهل ذکر در آن بزرگواران منحصر بوده و مشرکان به اهل بیت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) ارجاع داده شوند؛ زیرا با آن حضرات دشمن بودند. (17)
داخل در قلمرو بحث دانستن باطن قرآن علاوه بر ظاهر آن و تمام معارف کشف شده و کشف نشده قرآن، ما را به دست آوردن قلمرو قرآن کریم یاری خواهد رساند؛ زیرا با این فرض می توان از روایاتی که با استفاده از بطون قرآن، قلمروی برای قرآن کریم بیان می کنند، بهره برد و صرفاً به دلیل نیامدن آن قلمرو در ظاهر قرآن و کشف نشدن آن تا حال، نباید از آن دست برداشت.
1. 2. پیشینه
نقش بی همتای قرآن کریم در زندگی مسلمانان از یک سو و اشاره آیات و روایات به گستردگی موضوعات قرآن کریم از سوی دیگر، موجب شده است، مسأله قلمرو قرآن همواره مورد توجه متدینان و اندیشمندان باشد، چرا که انسان از یک سو حقیقت جو است و می خواهد امور مربوط به خود را به طور دقیق بشناسد و از سوی دیگر سعی دارد از هر چیزی در مسیر تکامل و رسیدن به اهداف خود به درستی بهره بگیرد. با این حال در منابع روایی اسلامی (18) و کتاب های اندیشمندان پیشین مسلمان، در باب قلمرو قرآن تنها مطالب پراکنده آمده است. مانند آنچه که با عنوان اعجاز محتوایی و تشریعی قرآن در باب اعجاز مطرح شده است. (19) جناب استاد آیت الله معرفت رحمت الله علیه نیز در این باره در بحث اعجاز قرآن در جلد پنجم التمهید بحث فرموده اند و نیز مباحث تفسیری که مفسران ذیل آیات مربوط به جامعیت قرآن آورده اند؛ (20) این مسأله، به ویژه بحث از روش ها و توانایی متون دینی در تعیین قلمرو قرآن، برای عصر و نسل امروز ما، در سایه ارتباط فرهنگی با جوامع علمی دیگر، ضرورت بیشتری یافته است. شاید علت آن باشد که مسأله قلمرو دین به طور عام و قلمرو وحی به عنوان منبع اصلی دین به طور خاص که اکنون مطرح است، بیشتر برای حل تعارض علم و دین و نیز عقل و وحی می باشد و این مسأله بدین صورت، در جوامع اسلامی برخلاف جوامع دیگر ادیان الهی، (21) چندان مطرح نبوده است؛ زیرا از طرفی دین اسلام و منابع آن به ویژه قرآن جامع بوده و مشوّق استفاده از عقل و علم است و عقل و شرع را مکمّل یکدیگر می شمارد. از طرف دیگر، در جوامع اسلامی قوّت و تعدد مسائلی که به طرح تعارض علم و دین و عقل و وحی منجر بشود، آن مقدار نبوده که مانند امروز به قلمروشناسی منابع دین از جمله قرآن دامن زده اند و علم تجربی آنچنان وسعت و دقّت نیافته بود، تا بتواند در بعضی عرصه های وحی اعلام نظر کند، (22) تا دانشمندان درصدد به دست آوردن قلمرو قرآن و موارد مشترک بین علم و وحی باشند و به نحوی به حل این تعارض قیام کنند. (23)
با تشکیل حکومت اسلامی در ایران بر اساس قوانین اسلام و قرآن، سخن از قلمرو اسلام و قرآن کریم به طور جدی بر زبان (24) و قلم (25) اندیشمندان کشورمان جاری شد. جناب استاد آیت الله معرفت رحمت الله علیه نیز به این مسأله توجه ویژه داشتند و در این باره مطالب ارزشمندی بیان (26) داشته و قلمی (27) کرده اند.
1. 3. روش کشف جامعیت قرآن
به دست آوردن قلمرو دقیق قرآن، در گرو استفاده از روشی صحیح است و تمام فواید قلمروشناسی قرآن بر روش شناسی آن نیز مترتب می شود، روش های مطرح برای به دست آوردن قلمرو قرآن کریم عبارت است از:
اول: روش های برون متنی:
که با سنجش های تجربی، تاریخی و عقلی صورت می گیرد مانند:
الف.
روش تعیین انتظار از دین و قرآن، از طریق بررسی نیازهای انسان و انتظارات او از قرآن؛ (28)
ب.
روش بسط تاریخی قرآن، از راه مطالعه در آثار و نقش قرآن در جوامع اسلامی. (29)
علی عبدالرزاق:
از اینکه غالب حکّام اسلامی که به نام اسلام و قرآن حکومت کرده اند، اهل جور و ستم بوده اند و حکومت های اسلامی بیشترشان توفیقی نداشته است، نتیجه می گیرد که قرآن در باب حکومت، نظری ندارد و مدعی است:
” لَا تَجِدُ فِیهِ ( الْقُرآن ) ذِکْراً لِتِلکَ الإمامَهِ العامَّه وَ الخُلاقه؛
در قرآن چیزی که به امامت عامه و خلافت دلالت کند نمی یابی. (30) ”
ج. روش عقلی، از راه دلایل نیاز انسان به وحی که حکما (31) و عرفا (32) و متکلمان (33) آورده اند.
دو روش نخست برون متنی که نتیجه شان ضیق بودن قلمرو قرآن است در به دست آوردن قلمرو قرآن کریم کافی نیستند؛ زیرا در روش انتظار بشر از دین ادعا شده است که قرآن به نیازهای انحصاری پاسخ می دهد و با مشخص کردن تمام نیازهای اصیل انسان از طریق انسان شناسی تجربی و شمردن نیازهای پاسخ داده شده توسط دانش بشری، می توان قلمرو قرآن را به دست آورد. در ادامه خواهد آمد که جناب استاد معرفت رضوان الله تعالی علیه انحصار قلمرو قرآن در نیازهای انحصاری را نمی پذیرد، افزون بر آن با عنایت به دو ساحتی ( بدن و روح ) و دو نشئه ای ( دنیوی و اخروی ) بودن زندگی انسان، اولاً، انسان شناسی تجربی نمی تواند تمام نیازهای انسان را مشخص کند؛ ثانیاً، پاسخ گویی دانش بشری به نیازهای بشر ممکن است در مسیر کمال انسانها نباشد. روش تجربی تاریخی قرآن کریم نادرست است، زیرا آنچه در جامعه نمود دارد، فهم انسان ها از قرآن است که اجرا می شود و مورد عمل قرار می گیرد. جز در دوران کوتاه بعد هجرت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه، (34) هیچگاه فهم صحیح قرآن کریم از قرآن توسط مجری معصوم در جامعه اجرایی نشده و مردم بدان انقیاد کامل نداشته اند. در صورتی می توان تجربه تاریخی حاکی از توانایی قرآن باشد که این سه شرط به نحو تمام تحقق یابد و فهم صحیح از قرآن توسط انسان معصوم درجامعه اجرا شده و مردم تسلیم آن شوند. روش سوم نیز کامل نیست، زیرا نمی تواند آن قسمت از بیانات مشترک قرآن را با دانش بشری که خدا از باب تفضل در قرآن بیان کرده است، مشخص کند.
دوم: روش های درون متنی:
که با بهره گیری از قرآن و روایات انجام می پذیرد. مانند:
الف. روش بررسی آیات و روایات بیانگر اهداف قرآن و اهداف و قلمرو رسالت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)؛
ب. بررسی آیات و روایات مربوط به قلمرو قرآن؛
ج. بررسی استقرایی تمام آیات قرآن.
سوم: روش تلفیقی:
که در آن از هر دو روش بیرون متنی و درون متنی استفاده می شود.
چنانکه گذشت هیچکدام از روش های بیرون متنی به تنهایی در تعیین دقیق قلمرو قرآن کافی نیست. بهترین و مطمئن ترین روش به دست آوردن قلمرو قرآن کریم مراجعه به خود قرآن کریم و بهره گیری از روایات است؛ زیرا قرآن که خود را نور (35) و وسیله هدایت (36) و بیانگر همه چیز (37) معرفی می کند، به یقین قلمرو بیانات خود را نیز آشکارا بیان کرده است. بنابراین با روش درون متنی و بررسی آیات و روایات بیانگر قلمرو قرآن و نیز بررسی استقرایی تمام آیات می توان قلمرو دقیق قرآن را به دست آورد. از آنجا که بررسی استقرایی قرآن مجال و فرصت بسیار وسیعی می طلبد، جناب استاد معرفت رضوان الله علیه در به دست آوردن جامعیت قرآن کریم از روش درون متنی و بررسی آیات مربوط به جامعیت قرآن و بیانگر برخی از اوصاف آن، استفاده کرده است. البته در تفسیر این آیات از قراین عقلی از جمله هدف قران کریم نیز استفاده کرده است.
کسانی به نادرست، عبارات را گرسنه معانی دانسته (38) و معتقدند که علایق و انتظارات هدایت کننده مفسّر است، (39) پس نمی توان از خود قرآن کریم قلمرو آن را به دست آورد. (40) دلیل نادرستی چنین سخنی این است که اولاً، هر متن زبانی از جمله متون وحیانی که از پشت سر هم چیده شدن مجموعه خاصی از جملات تشکیل شده است، دارای معنای ظاهری ( دلالت تصوّری ) (41) و معنای واقعی ( دلالت تصدیقی ) (42) متعیّن و نهایی است که همان مراد صاحب متن بوده و خارج از ذهن مفسر است؛ زیرا، مسأله وضع واژگان بر معانی مطرح بوده و زبان یک امر اجتماعی است، نه شخصی. معنا هم در مقام استعمال معیّن است و هم در مقام دلالت تعیُّن دارد. چون در غیر این صورت مفاهمه صورت نمی پذیرد. ثانیاً، تأثیر انتظارات در فهم قرآن کریم کلی و دائمی نیست و می توان و باید سعی کرد که انتظارات را در تفسیر دخالت نداد. (43)
1. 4. دیدگاه ها
چنان که گذشت مسأله قلمرو قرآن و جامعیت آن همواره مورد توجه اندیشمندان مسلمان و مفسران بوده و هست. جز برخی از محققان، بیشتر صاحب نظران از روش درون متنی استفاده کرده اند. این مسأله در تفسیر آیات مربوط به جامعیت قرآن به ویژه آیه نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ (44) مطرح بوده و برداشت ها و تفاسیر مختلفی از آن ارائه داده اند. می توان صاحب نظران در مسأله به چند گروه زیر تقسیم کرد:
الف. گروهی که اطلاق آیه را به نحوی قبول دارند. این گروه نظرات گوناگون ارائه داده اند، از جمله:
1. ظاهر اطلاق آیات مراد است. یعنی قرآن کریم تمام احکام و معارف و علوم را دربردارد و علوم اوّلین و آخرین از آن منشعب می شود. (45) ابن مسعود گوید:
” خداوند در قرآن کریم همه علوم را نازل کرده و هر چیزی را برای ما بیان نموده است. زیرا خداوند می فرماید: نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ (46و47) ”
2. قرآن کریم با اشارات بر همه چیز دلالت دارد. قرآن با دلالت لفظی امور مربوط به هدایت را مطرح می کند؛ چون کتاب هدایت می باشد و ممکن است با اشارات یا امر دیگری، به همه چیز دلالت کند. (48)
3. قرآن کریم با داشتن باطن که در روایات متعددی به آن اشاره شده و برخی از آن ها صحیح است، (49) بیانگر همه چیز است و افراد عادی به خاطر تیرگی و نداشتن لیاقت لازم، از رسیدن به تمام آن معارف عاجزند (50) و فقط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اهل بیت (علیه السلام) می توانند به تمام آن برسند. ظاهر قرآن نیز در باب دنیا و آخرت، احکام، اخلاق و معارف سخن دارد.
4. قرآن به اجمال بیانگر همه چیز است و تفصیلش بر عهده پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اهل بیت (علیه السلام) می باشد. (51) کسانی چون شیخ طوسی و زمخشری بر این دیدگاه هستند.
ب. گروه دیگر از مفسران و دانشمندان مسلمان اطلاق آیات را نپذیرفته و به نحوی آن را قید زده اند. این گروه نیز نظرات مختلفی دارند:
1. قلمرو قرآن مربوط به احکام دینی، یعنی: حلال و حرام و اوامر و نواهی الهی است. این دیدگاه به ابن عباس نیز نسبت داده شده است. (52)
2. جامعیت قرآن در بیان امور مربوط به هدایت می باشد. بیشتر مفسّران و صاحب نظران عصر حاضر و برخی از مفسران پیشین در باب قلمرو احکام و معارف قرآن، این قول را پذیرفته اند. (53)
ج. کسانی با استفاده از روش برون متنی، قلمرو قرآن کریم را بسیار ضیق و به تعبیر خودشان حداقلی می دانند. (54)
جناب استاد معرفت رضوان الله علیه همانند بیشتر اندیشمندان معاصر، جامعیت قرآن کریم را در بیان شؤون دینی می داند و معتقد است، اصول معارف و احکام و تشریعات به طور کامل در دین آمده و تنها رؤوس و پایه های آن ها در قرآن موجود است.
2. ادله و شواهد جامعیت قرآن کریم
گرچه جناب استاد معرفت رضوان الله علیه بیشتر در نقد دیدگاهی که قرآن را شامل همه امور می داند، سخن گفته اند و کمتر برای اثبات دیدگاه خود استدلال آورده اند؛ لکن با جست و جو در کلام و نوشته های ایشان معلوم می شود که از هر دو روش بیرون متنی و درون متنی یعنی آیات و روایات بهره برده است.
2. 1. دلیل برون متنی
جناب استاد در بحث از جامعیت قرآن علاوه بر آیات قرآن کریم، به شأن قران نیز استناد می کند و معتقد است، شأن قران کریم این نیست که در اموری که مربوط به یافته های خود بشر است، دخالت کند؛ زیرا خداوند به انسان عقل و خرد و اندیشه ارزانی داشته و به انسان قدرت پی بردن به تمام حقایق هستی را داده است. وظیفه شرع این است که برنامه هایی طرح کند که انسان زندگی سالم داشته باشد. اسلام آمده است که زندگی انسان را تعدیل بخشد و انسان در زندگی میانه رو باشد، افراط و تفریط، تعدّی و تجاوز یا کوتاهی در زندگی نسبت به حقوق دیگران نکند، و به گونه ای زندگی کند که در این جهان احساس خوشبختی نماید تا این مقدمه ای باشد برای خوشبخت بودن در جهان دیگر. این نیز به این است که زندگی سالم داشته باشد، عدل بر جامعه حاکم باشد، ظلم بر آن جامعه راه پیدا نکند. لذا قوانین و احکامی در همین رابطه وضع می کند. پس وظیفه دین و قرآن بیان امور مربوط به شؤون زندگی مادی انسان نیست. (55)
2. 2. ادله و شواهد درون متنی
دو دسته آیات در باب جامعیت شاهد آوده می شود: دسته نخست آیات بیانگر برخی اوصاف قرآن؛ دسته دوم آیاتی که به قلمرو قرآن اشاره دارند.
2. 2. 1. آیات بیانگر اوصاف قرآن
از جمله دلایل و شواهدی را که می توان در بحث جامعیت قرآن کریم از آن ها بهره گرفت، شواهد و دلایلی است که برخی ویژگی های قرآن کریم و اسلام را بیان می کند. این ویژگی ها عبارت است:
الف. جهانی بودن:
آیات (56) و روایات (57) و سیره پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) (58) دلالت دارد که پیام قرآن نه مخصوص یک گروه و منطقه خاصّی، بلکه جهان شمول و هدیه الهی برای تمام بشریّت است. لازمه جهانی بودن قرآن کریم این است که متناسب با جوامع مترقّی دیگری غیر از جامعه جزیره العرب که نیازهای بیشتری داشته و معارف در سطح بالاتری را می طلبید، نیز سخنی داشته باشد تا مایه هدایت و راهنمایی آن ها نیز باشد. این امر نشانه دیگری از گستردگی قلمرو قرآن کریم است.
ب. جاودانگی:
طبق بیان آیات (59) و روایات،(60) یکی دیگر از ویژگی های قرآن کریم این است که برنامه حیات بخشی برای تمام انسان ها در طول اعصار آورده است. بنابراین قرآن باید برای تمام انسان ها در اعصار مختلف سخن داشته باشد؛ چون، ممکن است مسأله ای برای جوامع زمان نزول قرآن مطرح نبوده و سعادت دنیوی و اخروی ایشان چندان به دانستن آن متوقّف نبوده باشد، ولی برای جوامع بعدی که از پیچیدگی بیشتری برخوردار است، حیاتی باشد؛ در نتیجه قوانین پیشرفته ای را بطلبد. و با مردمان آن زمان به هدایت در سطح بالاتری نیاز داشته باشد.
ج. کمال:
جناب استاد معرفت کمال دین اسلام را که در رأس آن قرآن است، دلیل بر جامعیت قرآن کریم می شمارد. (61) قرآن می فرماید:
” لْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا؛ (62) ”
امروز کسانی که کافر شده اند، از [ کارشکنی در ] دین شما نومید گردیده اند پس از ایشان مترسید و از من بترسید. امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را برای شما تمام گردانیدم و اسلام را برای شما [ به عنوان ] آیینی برگزیدم. (63) ”
خداوند در مقاطع مختلف، بنا به صالح و شرایط زمانی و متناسب با استعداد مردم، مجموعه ای از احکام و دستورالعمل ها و معارفی را به انسان های برگزیده ( پیامبران ) وحی کرده تا به مردم برسانند. (64) محتوای وحی پیامبران الهی همواره رو به تکامل بوده و کتاب آسمانی بعدی نسبت به کتاب های آسمانی پیشین کامل تر می باشد. به همین دلیل وحی و شریعت پیامبران با وجود اشتراک در اصول، علاوه بر اختلاف در برخی مسائل فرعی بر حسب مقتضیات زمان و خصوصیات محیط و ویژگی های مردم (65) در گستردگی و سطح تعلیمات نیز با هم متفاوت بوده اند. علاوه بر دلایل کمال اسلام که بر کمال قرآن نیز دلالت دارد، (66) شواهد و دلایل دلالت دارد که قران کریم نسبت به کتاب های آسمانی دیگر از کمال برخوردار است. زیرا اولاً، چنانکه گذشت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آخرین پیامبر الهی، در نتیجه قرآن آخرین مرحله وحی خداوندی و جاودان برای این امت و تمام انسان های بعدی خواهد بود؛ ثانیاً، امت اسلامی نسبت به امت های پیشین کامل می باشد؛ در نتیجه کتاب آسمانی این امت باید کامل ترین مرحله برنامه الهی برای بشر باشد. بنابراین قرآن کریم متناسب با کمالات و شأن امّت آخرالزمان است. قرآن در این زمینه می فرماید: (67)
” لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَابًا فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ؛ (68)
در حقیقت ما کتابی به سوی شما نازل کردیم که شرف شما در آن است، آیا نمی اندیشید؟ ”
کمال قرآن بر گستردگی قلمرو آن نیز دلالت دارد؛ زیرا وحی کامل الهی باید تمامی امور مربوط به سعادت انسان ها را در برداشته باشد. (69)
د. حاکم بودن قرآن نسبت به کتاب های آسمانی دیگر:
قرآن کریم خود را مهیمن و حاکم بر کتاب های آسمانی دیگر معرفی می کند:
” وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ؛ (70)
و ما این کتاب [ قرآن ] را به حق به سوی تو فرو فرستادیم در حالی که تصدیق کننده کتاب های پیشین و حاکم بر آن ها است. ”
مرحوم استاد معرفت (رحمه الله علیه) از این آیه شریفه استفاده می کند که اسلام آخرین و کامل ترین شریعت الهی و قرآن کریم آخرین و کامل ترین وحی خداوندی است. (71) این مطلب از آیه زیر با بیان منت الهی به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دلالت دارد که تمام محتوای وحی پیامبران اولوالعزم، بر پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) وحی شده و قرآن جامع آن ها است: (72)
” شَرَعَ لَکُم مِّنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ (73)
از [ احکام ] دین آنچه را که به نوح درباره آن سفارش کرد، برای شما تشریع کرد و آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که درباره آن به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم که دین را برپا دارید و در آن تفرقه اندازی نکنید. ”
نتیجه:
برخی از اوصاف قرآن کریم مانند جهانی، جاودانگی، کمال و حاکم بودن بر جامعیت و گستردگی قلمرو قرآن کریم نسبت به کتاب های آسمانی پیشین دلالت دارد؛ اما جناب استاد اشاره دارد که باید از اینکه مراد از جامعیت و کمال قرآن چیست سخن گفت. (74)
2. 2. 2. آیات بیانگر جامعیت قرآن کریم
آیاتی که در اثبات جامعیت قرآن به آن ها استناد می شود، عبارت است از:
آیه اوّل:
” وَمَا مِن دَآبَّهٍ فِی الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُکُم مَّا فَرَّطْنَا فِی الکِتَابِ مِن شَیْءٍ (75)
هیچ جنبده ای در زمین و نه هیچ پرنده ای که با دو بال خود پرواز می کند، نیست، مگر آنکه آن ها نیز گروه هایی مانند شما هستند، ما هیچ چیزی را در کتاب ( لوح محفوظ ) فروگذار نکرده ایم. (76) ”
آیه دوّم:
” وَلاَ رَطْبٍ وَ لاَ یَابِسٍ إِلاَّ فِی کِتَابٍ مُّبِینٍ؛ (77)
و هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتابی روشن ثبت است. (78) ”
آیه ی سوّم:
” أَفَغَیْرَ اللّهِ أَبْتَغِی حَکَمًا وَهُوَ الَّذِی أَنَزَلَ إِلَیْکُمُ الْکِتَابَ مُفَصَّلاً … (79)
پس داوری جز خدا جوییم؟ با اینکه او است که این کتاب را به تفصیل به سوی شما نازل کرده است. (80) ”
آیه چهارم:
” مَا کَانَ حَدِیثًا یُفْتَرَى وَلَکِن تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَهً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ؛ (81)
سخنی نیست که به دروغ ساخته شده باشد، بلکه تصدیق آنچه [ از کتاب هایی ] است که پیش از آن بوده و روشنگر هر چیز است و برای مردمی که ایمان می آورند و رهنمود و رحمتی است. (82) ”
آیه پنجم:
” وَیَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّهٍ شَهِیدًا عَلَیْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِکَ شَهِیدًا عَلَى هَؤُلاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَهً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ؛ (83)
و به یاد آور روزی را که در هر امتی گواهی از خودشان برایشان برانگیختیم و تو را هم بر این امّت گواه آوردیم و این کتاب را که روشنگر هر چیزی است و برای مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگری است، بر تو نازل کردیم. (84) ”
آیه ششم:
” وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَى بَل لِّلّهِ الأَمْرُ جَمِیعًا أَفَلَمْ یَیْأَسِ الَّذِینَ آمَنُواْ أَن لَّوْ یَشَاءُ اللّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِیعًا وَلاَ یَزَالُ الَّذِینَ کَفَرُواْ تُصِیبُهُم بِمَا صَنَعُواْ قَارِعَهٌ …؛ (85)
و اگر قرآنی بود که کوه ها بدان روان می شد یا زمین بدان قطعه قطعه می گردید، یا مردگان بدان به سخن درمی آمدند [ باز هم در آنان اثر نمی کرد ] نه چنین است؛ بلکه همه امور بستگی به خدا دارد. آیا کسانی که ایمان آورده اند، ندانسته اند که اگر خدا می خواست، قطعاً تمام مردم را به راه می آورد و کسانی که کافر شده اند، پیوسته به [ سزای ] آنچه کرده اند، مصیبت کوبنده ای به آنان می رسد … (86) ”
آیه هفتم:
” قُلْ فَأْتُوا بِکِتَابٍ مِّنْ عِندِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَى مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ؛ (87)
بگو: پس اگر راست می گویید، کتابی از جانب خدا بیاورید که از این دو هدایت کننده تر باشد تا پیرویش کنم. (88) ”
میان مفسرّان قرآن اختلاف هست که آیا آیات 38، 59 و 114 انعام و رعد، 31 نیز همانند آیه 111 از سوره یوسف و آیه 89 از سوره نحل، به قلمرو بیانات قرآن کریم مربوط می باشد یا نه؟ این اختلاف در مورد آیات 38 و 59 به جهت این است که آیا مراد از کتاب در این دو آیه، قرآن کریم است یا لوح محفوظ و علم خدا؟ اگر مراد، قرآن کریم باشد، به جامعیت قرآن مربوط خواهند بود. (89) و اختلاف نظر در مورد آیه 114 سوره انعام ناشی از این است که مفصلاًبه معنی روشن و غیرمختلط بودن احکام و معارف آن بگیریم (90) و یا همانند مرحوم طبرسی به معنی بیان کننده تمام مایحتاج بشر بدانیم (91) که در این صورت این آیه نیز هم مضمون آیات 89 سوره نحل و 111 سوره یوسف می شوند. اختلاف در آیه 31 سوره رعد به این سبب است که کسانی معتقدند مراد ذیل آیه دلالت دارد که مراد این است که اگر قرآنی با این ویژگی نازل می شد، باز آن ها ایمان نمی آوردند، نه این که آن ویژگی مربوط به قرآن موجود باشد. (92) و چون آیه 49 سوره قصص به آوردن کتابی هدایتگرتر از قرآن تحدی می کند، این شرط مربوط به جامعیت می شود که لازمه هدایتگر بودن جامع تر نیز باشد. اما نسبت به سوره نحل، آیه 89 و سوره یوسف، آیه 111 اتفاق نظر وجود دارد که در باب قلمرو بیانات قرآن است.
جناب استاد معرفت (رحمه الله علیه) تنها از آیه 111 سوره یوسف و آیه 89 سوره نحل بحث کرده و معتقد است آیه 89 سوره نحل در رابطه با بیان فراگیر احکام شریعت بوده و درصدد اتمام حجّت بر کافران است که روز رستاخیز هر پیامبری با عنوان شاهد بر رفتار امّت های خود برانگیخته می شود؛ پیامبر اسلام نیز شاهد بر این امّت می باشد، زیرا کتاب و شریعتی که بر دست او فرستاده شده، کامل بوده و همه چیز در آن بیان شده است:
” وَجِئْنَا بِکَ شَهِیدًا عَلَى هَؤُلاءِ وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَهً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ. (93) ”
یعنی جای نقص و کاستی در بیان وظایف و تکالیف شرعی باقی نگذاردیم، تا هدایت و رحمت و بشارتی باشد برای مسلمانان.
با ملاحظه شأن نزول و مخاطبان مورد نظر آیه و نیز صدر و ذیل آیه، به خوبی روشن است که مقصود از تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ همان فراگیری و جامعیّت احکام شرع است.
اصولاً شعاع دایره مفهوم هر کلام، با ملاحظه جایگاهی که گوینده در آن قرار گرفته، مشخص می شود. آن گاه که خداوند بر کرسی تشریع نشسته، در رابطه با کتب و شرایع نازل شده بر پیامبران، چنین تعبیری بیان کند که صرفاً به جامعیّت جنبه های تشریعی نظر دارد! این یک امر عرفی است؛ یعنی آنچه عرف از آن می فهمند. در روایت نیز که می فرماید:
” عندنا کتاب علی فیه کل مایحتاج الیه العباد حتی ارش الخدش ”
رش الخدش را می گوید که جزء تعزیرات و جزو دیّات است. یعنی حتی دیه رش الخدش را برای ما مشخص کرده است؛ یعنی در رابطه با شؤون دینی آنچه را که نیاز مردم است ما در این کتاب روشن کردیم.
عبارت تَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ در آیه 111 سوره یوسف نیز به جامعیت قرآن درباره هدایت دلالت دارد، چون شبیه به عبارت َتَفْصِیلاً لِّکُلِّ شَیْءٍ برای تورات صفت آمده است؛ حال آنکه ما نمی پذیریم تورات همه چیز، حتی احکام لازم را بیان کرده باشد؛ زیرا اگر همه چیز را بیان کرده بود، دیگر به کتاب وحیانی دیگری نیازی نبود، حال آنکه خداوند بعد از تورات و انجیل، قرآن را فرستاده است. (94)
بنابراین استاد معرفت از آیات استفاده می کند که جامعیت قرآن کریم مربوط به شریعت و احکام است.
پینوشتها:
1. عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی.
2. مائده، آیه 48.
3. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج16، ص 313، حدیث 1.
4. آیت الله محمدهادی معرفت، مصاحبه در باب جامعیت قرآن کریم نسبت به علوم بشری، فصلنامه مفید، سال 1375، پیاپی 6، ص 5.
5. اهمیت تعریف واژگان نزد اندیشمندان به حدی است که کتابی در این باب نگاشته اند. مثلاً ابن سینا « کتاب الحدود » را نگاشته که توسط محمدمهدی فولادوند با نام « حدود یا تعریفات » ترجمه شده است. و علی بن محمّدالجرجانی « التعریفات » را نوشته است.
6. مانند واژه « علم » که کاربردهای اصطلاحی گوناگون و اشتباه انگیز دارد ر. ک: محمدبن ابراهیم، صدرالدین الشیرازی، مفاتیح الغیب، ترجمه محمد خواجوی، صص 132-131. که 30 واژه ای که معنی نزدیک به معنای علم دارند توضیح داده و تفاوت آن ها را با علم نوشته است.
7. محمد معین، فرهنگ فارسی، ج2، ص 2720.
8. ر. ک: محمدبن الحسین الصفار القمی، بصائرالدرجات، صص 216-212؛ ابی جعفربن یعقوب الکلینی الرازی، الاصول من الکافی، ج1، کتاب الحجه باب « انه لم یجمع القرآن کلّه الّا الائمه ( علیهم السلام ) و انهم یعلمون علمه کلّه » ج1؛ علامه محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج89، کتاب القرآن باب « انَّ للقرآن ظهراً و بطناً و ان علم کل شی فی القرآن و ان علم ذلک کلّه عندالائمه علیهم السلام و لا یعلمه غیرهم الّا بتعلیهم. تعداد روایات بیانگر بطن برای قرآن کریم به قدری است که تواتر معنوی دارد و ما را از بررسی سندی روایات بی نیاز می کند. ر. ک: محمدهادی معرفت، التفسیرالاثری الجامع، ج1، صص 30-33.
9. برای اطلاع از بررسی روایات بطن ر. ک: محمدهادی معرفت، التفسیرالاثری الجامع، ج1، ص 30-33.
10. محمدبن الحسن الصفار قمی، بصائرالدرجات، ص 216، حدیث 7.
11. محمّدبن مسعود العیاشی، تفسیرالعیاشی، ج1، ص 12.
12. محمدبن الحسن الصفار قمی، بصائرالدرجات، ص 216، حدیث 7.
13. نحل، آیه 43.
14. علت اینکه می فرماید: از اهل کتاب بپرسید، این است که اولا، ایشان در دشمنی با پیامبراکرم همراه مشرکان بودند و هرگز به نفع پیامبر دروغ نمی گفتند. ثانیاً، مشرکان، اهل کتاب را اهل فرهنگ و علم می دانستند و آن ها را بزرگ شمرده، با ایشان در امور مشورت می کردند. ثالثاً، اهل کتاب، مشرکان را هدایت یافته تر از مسلمانان می دانستند: « أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُواْ نَصِیبًا مِّنَ الْکِتَابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَیَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُواْ هَؤُلاء أَهْدَى مِنَ الَّذِینَ آمَنُواْ سَبِیلاً »؛ نساء، 51. ر. ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج14، ص 257.
15. محمد هادی معرفت، التفسیرالاثری الجامع، ج1، صص 35-30.
16. ر. ک: محمدبن یعقوب الکلینی، اصول کافی، ج1، کتاب « الحجه »، باب « ان اهل الذکر … هم الائمه.
17. ر. ک: محمدباقر مجلسی، مرأه العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج2، صص 248-246؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج14، ص 257.
18. برخی از این روایات را در بحث آینده خواهیم آورد.
19. ر. ک: جلال الدین عبدالرحمان بن ابی بکر السیوطی، معترک الاقتران فی اعجازالقرآن، صصص 16-12؛ محمدحسین الطباطبایی، شیعه در اسلام، ج1، صص 60-59.
20. ر. ک: ابوطاهر یعقوب فیروزآبادی، تنویرالمقیاس عن تفسیر ابن عباس، ص 229، محمدبن حسن الشیطخ الطوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، ج4، ص 244 و ج6، ص 209، محمدبن جریرالطبری، جامع البیان فی تفسیرالقرآن، ج14، ص 90، ابی علی الفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان، ج2، صص 353 و 6-5، ص 586، جلال الدین سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج4، نوع 65، ص 33. ابوحامد الغزالی، جواهرالقرآن، ص 8، محمودبن محمد بن محمد ابوحیّان الاندلسی، بحرالمحیط فی التفسیر، ج6، ص 582، محمدبن محمد الزمخشری، الکشاف فی تفسیرالقرآن، ج2، صص 78-77.
21. بحث از قلمرو متون وحیانی، در میان اندیشمندان غیرمسلمان که در پی یافتن رابطه عقل و وحی و نیز راه حل تعارض آن ها مطرح شده، قدمت بیشتری دارد. برخی بحث از رابطه علم و دین را از عمیق ترین و مشهورترین مباحث تاریخ تفکّر بشری دانسته و پیشینه آن را، دو هزار سال شمرده اند ( ر. ک: آ. ج. آربری، عقل و وحی از نظر متفکران اسلامی، ص 3. ) به اعتقاد برخی مسأله تعارض دانش بشری و دین در غرب، قبل از اسلام مطرح بوده و فیلون اسکندری یهودی ( 30 پ. م- 50 میلادی ) تلاش کرده تا بین فلسفه و یهودیّت هماهنگی برقرار کند. ( ابوالفضل عزّتی، رابطه دین و فلسفه، ص 26. ) از جمله راه حل های حل تعارض بین عقل و وحی در غرب، تشکیک در پیش فرض های تعارض، از طریق تفکیک بین قلمرو آن ها است. ( اتین ژیلسون، عقل و وحی در قرون وسطی، صص 62-61 ).
22. محمدتقی جعفری، فلسفه و دین، صص 83-82.
23. در دوره اوّل عصر ترجمه- قرن دوم هجری- با ورود فلسفه یونان به جوامع اسلامی، مسأله تعارض فلسفه و قرآن مطرح شد و کسانی چون « کنْدی » ( 185-260 ق ) برای حل این تعارض، تأویل آیات معارض با یافته های فلسفی را مطرح کرد. ( ر. ک: حناالفاخوری و خلیل الحر، تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ص 380 ) بعد از او نیز، تلاش هایی در این زمینه انجام گرفته است؛ ولی بررسی منظم و همه جانبه از آن ابن رشد است که، هماهنگی حکمت و شریعت را در کتاب « فصل المقال فی ما بین الشریعه و الحکمه من الاتصال » مطرح کرد و مورد توجه دانشمندان غرب نیز قرار گرفت. ( ر. ک: ابوالفضل عزتی، رابطه دین و فلسفه، ص 26. )
24. آثار زبانی مانند مصاحبه های سیدابوالفضل میرمحمدی، با نشریه نامه مفید، شماره مسلسل 6 سال 1375، صص 4-22 و مصاحبه سیدمحمدحسن مرعشی شوشتری، با نشریه نامه مفید، شماره مسلسل 7، مهرماه سال 1375، صص 40-10.
25. آثار قلمی مانند « جامعیت قرآن » از آقای سیدمحمدعلی ایازی، قرآن و قلمروشناسی دین از نگارنده، قلمرو دین نوشته عبدالحسین خسروپناه و درآمدی بر قلمرو دین نگارش حسنعلی علی اکبریان.
26. مانند مصاحبه در باب جامعیت قرآن کریم نسبت به علوم بشری، یا فصلنامه نامه مفید، سال 1375، پیاپی 6، صص 4-22. و گفت و گو با فصل نامه بینات، سال یازدهم شماره 4، شماره مسلسل 83، ص 5-20.
27. از جمله: محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج5، صص 12-26.
28. عبدالکریم سروش، « گفت و گوی زبان قرآن »، مجله فراراه، سال اول شماره 1، زمستان 1377، ص 12؛ عبدالکریم سروش، مدیریت و مدارا، ص 128؛ جزوه انتظار ما از دین غیرمطبوع، ص 22.
29. ر. ک: علی عبدالرزاق، الاسلام و اصول الحکم، ص 120؛ عبدالکریم سروش، آزمون و عقیده، در فربه تر از ایدئولوژی، صص 197-181 و مجید محمدی، سر به آسمان قدسی و در گرو عرفی، ص 99.
30. همان، ص 25؛ و نیز الصادق البلعید مدعی شده است: « قرآن کریم به طور کلی فاقد تصاویر مهم سیاسی است، کلمه سیاست و مشتقات آن در قرآن کریم، حتی برای یک بار هم نیامده است. کلمات دولت، حکومت، سلطه و خلافت نیز در آن به چشم نمی خورد گرچه مشتقات این کلمات نظیر حکم، سلطان و خلیفه در قرآن آمده، اما مفاهیم آن ها فاقد بعد سیاسی است. این امر دلالت دارد که قرآن ذاتاً به مجالات سیاسی و اجتماعی نپرداخته است. » الصادق البلعید القرآن و التشریع، ص 233، به نقل از مجله تحقیقات اسلامی، سال چهاردهم شماره های 1 و 2 و سال پانزدهم شماره 1، ص 111.
31. ابونصر محمّد فارابی، اندیشه های اهل مدینه فاضله، صص 353-351، ابن سینا، النجاه، صص 205-498؛ الشفاء: الالهیات، صص 443-441؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیّه، تصحیح سیدجلال الدین آشتیانی، صص 360-259؛ نیز دکترجواد مصلح، ترجمه و شرق الشواهد الربوبیه، ص 491. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج2، ص 13؛ سیدمحمّدحسین طباطبایی، شیعه در اسلام، صص 83-80 و مباحثی در وحی و قرآن، صص 55-51.
32. ملاعبدالرزاق فیاض لاهیجی، گوهر مراد، صص 363-362؛ و نیز همو، نصّ النصوص فی شرح فصوص الحکم محی الدین عربی، ص 148.
33. ر. ک: ابوجعفر محمدبن الحسن الطوسی، الاقتصاد: الهادی الی طریق الرشاد، صص 153-152؛ نیز مرتضی علم الهدی، الذخیره، ص 323.
34. که در نتیجه جامعه اسلامی قرن ها صدرنشین جهانیان شد. « گوستاولوبون » یکی از دانشمندان غربی، با اعتراف به برتری علمی جوامع مسلمانان از جوامع غربی طی چندین قرن، گوید: تقریباً حدود 5 الی 6 قرن، تنها کتاب های علمی که در دانشگاه های اروپا تدریس می شد؛ همان کتاب هایی بود که از زبان های عربی به لاتین ترجمه شده بود. وی این عظمت مسلمانان را در سایه عمل به قرآن و شریعت اسلام می داند. ( گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ص 77. ) « ویل دورانت » نیز اسلام را طی پنج قرن ( از سال 81 تا 597 هجری قمری ) از لحاظ نیرو، نظم، بسط قلمرو حکومت، تصفیه اخلاق، سطح زندگانی، پیشتاز جهان معرفی می کند. ( ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج4، ص 432. )
35. « قَدْ جَاءکُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ » مائده، آیه 15.
36. « شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ » بقره، آیه 185.
37. « تِبْیَانًا لِّکُلِّ شَیْءٍ » نحل، آیه 89.
38. عبدالکریم سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت، ص 294.
39. ر. ک: محمّد مجتهد شبستری، هرمنوتیک کتاب و سنت، ص 45.
40. ر. ک: عبدالکریم سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت، ص 268.
41. مراد از « مدلول تصوّری »، معنایی است که در برخورد اوّل با یک سخن، با توجه به معانی الفاظ و قواعد حاکم بر هیأت و ترکیبات و قرائت متّصل به کلام، برای خواننده یا شنونده آگاه از معانی کلمات و قواعد حاکم بر هیأت و ترکیبات حاصل می شود. از دلالت تصوّری به « مفاد استعمالی » و « ظهور ابتدایی » نیز تعبیر شده است. ر. ک: عبدالکریم حائری یزدی، دررالفوائد، ج2-1، ص 359.
42. برخی دلالت را سه قسم کرده اند: 1. دلالت تصوّری 2. دلالت تصدیقی که دو قسم می باشد: یکی اراده استعمالی و دیگری اراده جدّی، ر. ک: محمد باقرالصدر، دروس فی علم الاصول، ج1، ص 76.
43. ر. ک: مصطفی کریمی، قرآن و قلمروشناسی دین، صص 219-180.
44. نحل، آیه 89.
45. ر. ک: محی الدین عربی، رحمه من الرحمن فی تفسیر و اشارات القرآن، ج2، صص 78-77؛ نیز جلال الدین سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج4، نوع 65، ص 33، ابوحامد الغزالی، جواهرالقرآن، ص 8 ولی غزالی در احیاء العلوم معتقد است که در قرآن کریم به اصول و کلیات علوم اشاره شده است. ر. ک: احیاءالعلوم، ج1، ص 289.
46. نحل، آیه 89.
47. ر. ک: محمدبن جریرالطبری، جامع البیان فی تفسیرالقرآن، ج14، ص 90.
48. محمدحسین طباطبایی، شیعه در اسلام، ج12، ص 334.
49. ر. ک: جمعه العروسی الحویزی، تفسیر نورالثقلین، ج3، صص 77-74.
50. ر. ک: محمد صادقی، الفرقان فی تفسیرالقرآن بالقرآن و السنه، ج14، ص 448؛ محمود رجبی، معرفت، سال دوم، شماره2، مسلسل 6، ص 10؛ صادق لاریجانی، انتظار بشر از دین، ص 157.
51. محمدبن حسن الشیخ الطوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، ذیل آیه 89، سوره نحل، محمودبن محمدبن محمدالزمخشری، الکشاف فی تفسیرالقرآن، ج2، صص 484 و 516؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج1، ص 60.
52. ر. ک: ابوطاهر یعقوب فیروزآبادی، تنویرالمقیاس عن تفسیر ابن عباس، ص 229، جلال الدین سیوطی نیز شبیه همین مطلب را در الدرر المنثور، ج4، ص 589 دارد.
53. ر. ک: ابی علی الفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان، ج6-5. ص 586؛ فخرالدین الرازی، تفسیر رازی، ج2، ص 98، ابوحیّان الاندلسی، بحرالمحیط فی التفسیر، ج6، ص 582؛ محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیرالقرآن العظیم و السبع المثانی، ج8، ص 216؛ سیدقطب، فی ضلال القرآن، رشید رضا، المنار، ج7، ص 395، محمدبن طاهر ابن عاشور، التحریر و التنویر، ج1، ص 253، محمدبن عبدالحق ابن عطیه، المحررالوجیز، ج3، ص 452، محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، ( 1-3 ) ص 406، ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج11، ص 361، ولی در جلد 10 ص 101 آمده است: هر آنچه مربوط به سعادت بشر است، در قرآن موجود می باشد. و محمدهادی معرفت، نامه مفید، شماره 6، صص 7-5.
54. ر. ک: علی عبدالرزاق، الاسلام و اصول الحکم، ص 25؛ عبدالکریم سروش، « گفت و گوی زبان قرآن »، مجله فراراه، سال اول، شماره 1، زمستان 1377، ص 12.
55. آیت الله محمدهادی معرفت، مصاحبه در باب جامعیت قرآن کریم نسبت به علوم بشری، فصلنامه مفید، سال 1375، پیاپی 6، صص 5-7.
56. وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَکُم بِهِ وَمَن بَلَغَ؛ و این قرآن به من وحی شده است تا با آن شما و هر که را ( که این پیام ) به او برسد بیم دهم. انعام، آیه 19. إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرَى لِلْعَالَمِینَ؛ آن ( قرآن ) جز یادآوری برای جهانیان ( چیز دیگری ) نیست. انعام، آیه 90؛ نیز بقره، آیه 185، اعراف، آیه 27؛ بقره، آیه 21؛ یس، آیات 70-69؛ حج، آیه 17؛ بقره، آیه 137؛ احقاف، آیه 29؛ انعام، آیه 19؛ اعراف، آیه 158.
57. اِنَّ الرائِدَ لا یَکْذِبُ اَهْلَهُ وَاللهُ لا اِلَهَ اِلَّا هُوَ، اِنَّی رَسُولُ اللهِ اِلَیْکُمْ خُصُوصاً وَ اِلَی الناسِ عامَّهً؛ پیشوا به اهل خود دروغ نمی گوید. قسم به خدای که جز او معبودی نیست، من فرستاده خدا برای شما خصوصاً و برای تمام مردم عموماً هستم. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج1، ص 585.
58. تاریخ نیز نشان می دهد، آن حضرت برای دعوت به اسلام به سران کشورها و قبایل مختلف پیک و دعوتنامه می فرستادند و آن ها هیچ وقت در جواب نمی گفتند که تو فقط پیامبر قوم عرب بوده و دین تو مخصوص آن ها می باشد. نامه ها و دعوتنامه های حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به سران کشورها و اقوام، در کتابهایی به نام مکاتیب الرسول آورده شده است. از جمله کتاب مکاتیب الرسول، نوشته آیت الله علی احمدی میانجی.
59. إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرَى لِلْعَالَمِینَ؛ آن ( قرآن ) جز یادآوری برای جهانیان ( چیز دیگری ) نیست. انعام، آیه 90؛ نیز ر. ک: انعام، آیه 19؛ اعراف، آیه 27؛ بقره، آیات 21 و 185؛ یس، آیات 70-69.
60. امام باقر (علیه السلام) فرمودند: ان القرآن حی لایموت و الایه حیه لا تموت فلو کانت الایه اذا نزلت فی الاقوام و ماتوا ماتت الایه، لمات قرآن و لکن هی جاریه فی الباقین کما جرت فی الماضین؛ محمّد بن مسعود العیاشی، تفسیرالعیاشی، ج2، ص 203 ذیل آیه 7 سوره ردعد. و نیز محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج1، ص 269.
61. استاد آیت الله محمدهادی معرفت، مصاحبه در باب جامعیت قرآن کریم نسبت به علوم بشری، فصلنامه نامه مفید، سال 1375، پیاپی 6، ص 5.
62. مائده، آیه 3؛ نیز ر. ک: توبه، آیه 33؛ فتح، آیه 28؛ صف، آیه 9.
63. برای اطلاع بیشتر در مورد این آیه، ر. ک: تفاسیر، ذیل آیه 3 مائده، به ویژه سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج5، صص 291-209 عبدالحسین احمدالامینی، الغدیر، ج2.
63. لکلّ جعلنا منکم شرعهً و منهاجاً؛ برای هر یک از شما امّت ها شریعت و راه روشنی قرار داده ایم. مائده، آیه 48.
65. طبق بیان قرآن هر امتی برای خود مناسک خاص دارد: « لِکُلِّ أُمَّهٍ جَعَلْنَا مَنسَکًا هُمْ نَاسِکُوهُ » حج، آیه 67. مثلاً تورات اموری را برای یهود حرام شمرده بود که حضرت عیسی (علیه السلام) آن ها را حلال کرد: « وَلِأُحِلَّ لَکُم بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ » آل عمران، آیه 50.
66. با عنایت به این که قرآن کریم منبع اصلی اسلام است کمال اسلام به کمال قران کریم می باشد. روایات متعدد نیز بر کمال اسلام به نزول قرآن کریم اشاره دارد. از جمله حضرت علی (علیه السلام) فرموده اند: وَ اَنْزَلَ عَلَیْکُمُ الْکِتابَ تِبْیانَاً لِکُلِّ شَیء وَ عَمَرَ فِیْکُمْ نَبِیُّهُ اَزْماناً، حَتَّی اَکْمَلَ لَهُ وَ لَکُمْ فیما اَنْزَلَ مِنْ کِتابِهِ، دِیْنَهُ الَّذِی رَضِی لِنَفْسِهِ؛ نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدی، خطبه 86 و نیز ر. ک: نهج البلاغه، خطبه 18 و 183.
67. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج14، ص 277. دیدگاه دیگر در تفسیر آیه این است که « فیه ذکرکم » یعنی شرف شما در قرآن است، اگر به آن عمل کنید. ابوعلی الفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان، ج8-7، ص 65.
68. انبیاء، آیه 10.
69. ر. ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج5، ص 134.
70. مائده، آیه 48.
71. محمدهادی معرفت، شبهات و ردود حول القرآن الکریم، صص 30-29؛ محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج6، ص 29.
72. ر. ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج18، صص 38-37.
73. شوری، آیه 13.
74. ر. ک: آیت الله محمدهادی معرفت، مصاحبه در باب جامعیت قرآن کریم نسبت به علوم بشری، فصلنامه نامه مفید، سال 1375، پیاپی 6، ص 5.
75. انعام، آیه 38.
76. ر. ک: نهج البلاغه، خ18؛ علی ابن بابویه القمی صدوق، عیون اخبارالرضا(علیه السلام)، ج2، ص 195، محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص 198، عبدعلی بن جمعه الحویزی، تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 714.
77. انعام، آیه 59.
78. ر. ک: محمدبن محمد الزمخشری، الکشاف فی تفسیرالقرآن، ج2، ص 31.
79. انعام، آیه 114.
80. ر. ک: در مورد دیدگاه ها ر. ک: محمدبن حسن الشیخ الطوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، ج4، ص 244.
81. یوسف، آیه 111.
82. ر. ک: محمدبن حسن الشیخ الطوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، ج6، ص 209؛ ابن علی الفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان، ج 5 و 6، ص 416، محمدحسن فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج3، ص 55.
83. نحل، آیه 89.
84. محمدبن حسن الشیخ الطوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، محمود بن محمد بن محمدالزمخشری، منبع قبلی، ج2، صص 481 و 516.
85. رعد، آیه 31.
86. شیخ طوسی گوید: از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خواستند معجزه ای بیاورد که کوه با آن حرکت کند و این آیه نازل شده و بیان رد که اگر به چیزی کوه حرکت کند، همین قرآن است. ر. ک: محمدبن حسن الشیخ الطوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، ج6، ص 252.
87. قصص، آیه 49.
88. ر. ک: جلال الدین عبدالرحمان بن ابی بکر السیوطی، معترک الافتران فی اعجازالقرآن، صص 16-12؛ آیت الله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم قرآن، در قرآن، ج1، ص 137. و نیز محمدتقی مصباح یزدی، راه و راهنماشناسی، ص 130، محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، ج4، ص 29؛ محمدحسین حسینی تهرانی، نور ملکوت قرآن، ج2، ص 22.
89. ر. ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج7، صص 81 و 129؛ آیت الله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قرآن در قرآن، صص 226-224؛ محمدبن محمد الزمخشری، الکشاف فی تفسیرالقرآن، ج2، صص 21 و 31.
90. ر. ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج7، ص 328.
91. ر. ک: ابی علی الفضل بن الحسن الطبرسی، مجمع البیان، ج2، ص 353.
92. ر. ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج11، ص 505.
93. نحل، آیه 89.
94. ر. ک: آیت الله محمدهادی معرفت، مصاحبه در باب جامعیت قرآن کریم نسبت به علوم بشری، فصلنامه مفید، سال 1375، پیاپی 6، صص 8 و 9.
منبع مقاله :
زیرنظر گروه قرآن پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی؛ ( 1387)، معرفت قرآنی یادنگار آیت الله محمدهادی معرفت (رحمه الله علیه)، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول