آیا کار ساحران و مرتاضان، تصرف در قدرت خدا نیست؟ چرا خداوند چنین قدرتی به آنها داده است تا دیگران را گمراه کنند؟

آیا کار ساحران و مرتاضان، تصرف در قدرت خدا نیست؟ چرا خداوند چنین قدرتی به آنها داده است تا دیگران را گمراه کنند؟

برای جواب به سؤال باید ابتدا بفهمیم کار ساحر و مرتاض چیست تا بعد ببینیم آیا این کارها تصرف در قدرت خداست و آیا موجب گمراهی هست یا نه؟
سحر نوعی عمل خارق العاده است که آثاری از خود در وجود انسانها به جا می گذارد که گاهی یک نوع چشم بندی و تردستی است و گاه تنها جنبه روانی و خیالی دارد.»[1] بنابراین سحر دو نوع شد: (1) سحری که در آن امر غیر واقعی و غیر حقیقی، حقیقی و واقعیت دار جلوه می کند با این که واقعیتی ندارد بلکه فقط چشم بندی و تردستی ساحران باعث چنین نمود و جلوه ای می شود. (2) سحری که یک نوع تأثیر راستین و واقعی در روح و روان انسانها می گذارد. شاهد قسم اول ،این آیه از قرآن است که «ریسمانها و عصاهای جادوگران زمان موسی در اثر سحر خیال می شد که حرکت می کنند»[2] و شاهد قسم دوم، این آیه است که: «پس از آن دو ـ هاروت و ماروت ـ چیزهایی یاد می گرفتند که با آن بین مرد و همسرش جدایی می انداختند.»[3] آنها کاری می کردند که در قلب و روح زن و مرد تنفر از یکدیگر ایجاد شود و از هم جدا شوند کما اینکه در روزگار ما نیز این اتفاق ها می افتد.
اما مرتاض چه می کند و ریاضت چیست؟ باید گفت ریاضت ها انواع مختلف و مسلک های متفاوتی دارد ولی در همه آنها اجمالاً مخالفت با نفس و آن را از امور خارج از خود پرهیزدادن اساس کار به شمار می رود[4] و اثر ریاضت این می شود که برای نفس حالتی حاصل شود که بفهمد می تواند مطلوب را انجام دهد.[5] اما آیا کار آنها تصرف در قدرت خداست؟ تصرف در قدرت خدا را دو جور می توان معنا کرد:
1. بدون اجازه خدا در قدرت او تصرف کرده اند و خدا مقهور آنها شده است که این معنا قطعاً باطل است چرا که خداوند بر بندگان خود غلبه دارد و مسلط بر آنها می باشد! اوست که بر بندگان خود قاهر و مسلط است.[6] بنابراین برای آنها تصرف در قدرت خدا به این معنا منتفی است.
2. آنها در نیروها و امکاناتی که خدا در طبیعت و عالم آفرینش قرار داده است تصرف کرده و استفاده کرده اند. که این معنا با توجه به تعریفی که در ریاضت و سحر کردیم باید درست باشد چون ساحر در نتیجه تعلیماتی که از استاد خود گرفته یا در اثر تجربیاتی که کسب کرده از یک طرف با خواص اشیاء و مواد موجود در طبیعت آشنا می شود. مثلاً در آن زمانهای قدیم که همه مردم از خاصیت جیوه ـ فلزی که به راحتی و سریع در اثر حرارت منبسط و در اثر سرما منقبض می شود ـ آگاه نبودند امکان داشت که عده ای که به این خاصیت پی برده بودند از آن در طناب ها و امثال آن استفاده کرده تا در اثر حرارت منبسط شده و شروع به تکان خوردن و حرکت بکند و مردم فکر کنند که طنابها مار شده و حرکت می کنند، و شاید خیلی از سحر و تردستی هایی که در زمان ما انجام می شود به خاطر آن باشد که آنها با استفاده از خاصیت های شناخته شده اشیاء کارهایی می کنند که ما فکر می کنیم کارهای خارق العاده ای است. و از طرف دیگر ساحر با قدرت ادراکی انسان آشناست مثلاً می داند که درست دیدن یا درست شنیدن انسان در شرایط خاص شکل می گیرد بنابراین آنها با آشنایی با این شرایط کارهایی می کنند که در چشم یا گوش آدم چیز بی واقعیت واقعیت دار جلوه کند و انسان فکر کند چیز مخصوصی را که ساحر اراده کرده است، دیده یا شنیده است.
و همینطور است زمانی که واقعاً سحر تأثیر می گذارد مثلاً بین زن و شوهر جدایی می اندازد چون ساحر یاد گرفته است که خاصیت فلان وِرد و ذکر و فلان گیاه یا شیء خاص چیست و بعد از آن استفاده می کند. در ریاضت نیز چنین است، مرتاض یاد گرفته است که اگر فلان کار را ترک کند یا انجام دهد چه تأثیری در نفس و اراده انسان دارد و او چنین می کند.
بنابراین وقتی دقت می کنیم می بینیم چه ساحر چه مرتاض هر دو از امکانات موجود در طبیعت، که از جمله آنها خاصیت اراده نفسانی و قدرت حواس انسان است استفاده می کنند. اما چرا خداوند چنین قدرتی به آنها داده است تا دیگران را گمراه کنند؟ اوّلاً این قدرتی نیست که خدا فقط به آنها داده باشد و این قدرت را مخصوص آنها ایجاد کرده باشد. بلکه گفتیم آنها از امکانات موجود در طبیعت و خواص آنها استفاده می کنند و امکانات طبیعت نیز استفاده ها و کاربردهای مثبت بسیاری دارد که خدا آنها را ایجاد کرده است. این گونه نیست که فقط کاربرد آنها در مسیر سحر و ریاضت باشد تا بگوییم چرا خدا چنین امکاناتی را به وجود آورده است. مثلاً قوای ادراکی انسان و حواس او خواص بسیاری دارد که همه ما از آن باخبریم و کاربردهای مثبت آن بسیار فراوان است حالا اگر از این خاصیت ها سوء استفاده شد در مقابل کاربردهای مثبت آن چیزی به حساب نمی آید. ثانیاً اجازه ای که خدا در استفاده از این نیروها داده است فقط در این حد است که انسان را مختار آفریده است و  اینطور خواسته که انسان با اراده و اختیار خود زندگی کند و استعدادها و قابلیت های خود را بروز دهد تا ببیند آیا انسان در مسیر استفاده درست از نیروها و امکاناتی که خدا به او داده است گام بر می دارد و شکرگذار نعمت های اوست یا برعکس در مسیر کفر و کفران گام بر می دارد: ما راه را به او نشان داده ایم خواه شاکر باشد یا ناسپاس»[7] اما اجازه به این معنا که شرعاً نیز راه را برای او باز گذاشته باشد، نداده است بلکه از سحر منع کرده و آن را گناه محسوب کرده است[8] مگر آن که عده ای آن را برای ابطال سحر دیگران به کار برند. و به جای تجویز ریاضت های نامشروع، دستوراتی را در قالب واجبات و محرمات و مکروهات و مستحبات برای سعادت انسانها مطرح کرده است. بنابراین نه تنها خدا اجازه شرعی استفاده از نیروها و امکانات عالم آفرینش را در مسیر سحر و ریاضت به مرتاض و ساحر نداده است بلکه از آن منع کرده است.
اما در مورد این که عمل ساحران و مرتاضان موجب گمراهی می شود یا نه؟ باید گفت اگر منظور این است که سحر و ریاضت باعث می شود از ساحر و مرتاض کارهای خارق العاده سر زند و همین مسئله باعث می شود که انسان فکر کند آنها از انبیاء الهی اند در این باره باید گفت عواملی هست که نبی از افراد چون ساحر و مرتاض شناخته شود: 1. سحر و امثال آن نتیجه تعلیم و تعلم است ولی معجزه این گونه نیست. 2. سحر و امثال آن قابل معارضه است مثل آن را می توان آورد به خلاف معجزه. 3. انبیاء الهی اهداف الهی دارند و به سوی خداپرستی دعوت می کنند برخلاف ساحر و مرتاض که در پی شهرت هستند. 4. انبیاء الهی متصف به اوصاف عالی انسانی و دارای کمالات و فضایل هستند بخلاف ساحر و امثال آن.[9] و اگر منظور این است که وقتی از ساحر و مرتاض کار خارق العاده سر می زند باعث می شود عده ای فکر کنند کار آنها درست است در این باره باید گفت اگر شرع درباره کار آنها اظهار نظر نمی کرد این مطلب درست بود، ولی وقتی سحر گناه شمرده می شود و از آن نهی می شود و گفته می شود که «ساحر هر کجا رود رستگار نمی شود»[10] و وقتی برای سعادت انسان برنامه مشخص در قالب دستورات دین اسلام ارائه می شود، دیگر جایی برای دنباله روی از مرتاض و انجام کارهایی برخلاف دین برای رسیدن به سعادت باقی نمی ماند، بلکه چنین کارهایی بدعت و حرام است و از آن نهی می شود. و اگر احیانا کسانی در اثر پیروی و اعتماد به چنین افرادی دچار گرفتاری و گمراهی شوند به خاطر جهل و عدم آگاهی آنان از حقیقت است.

معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:
ـ علامه طباطبائی، بررسی های اسلامی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ص 273 تا 282.

پی نوشت ها:
[1] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، 1379، چاپ سی و هشتم، ج 1، ص 377.
[2] .ر.ک: طه/ 66.
[3] . بقره/ 102.
[4] . طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی. بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی، چاپ پنجم، 1370، ج 6، ص 288.
[5] . همان، ص 297.
[6] . انعام/ 18.
[7] . انسان/ 3.
[8] . ر.ک: دستغیب، عبدالحسین، گناهان کبیره، کانون ابلاغ اندیشه های اسلامی، ج 2، ص 53.
[9] . ر.ک: سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات، مؤسسه نشر اسلامی، ص 377 ـ 380.
[10] . طه/ 69.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید