امام باقر(ع) سفارش میکند که در خانواده هم احسان و نیکی لازم است و هم اینکه این خوشرفتاری را به بهترین وجه ممکن ابراز کردن، لذا میفرمایند: هر کس با روشی نیکو و پسندیده به همسر و فرزندان خود نیکی کند، عمرش طولانی میشود.
حجتالاسلام امیرعلی حسنلو(مدیرگروه تاریخ و سیره مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم): امام محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب(ع) امام پنجم شیعیان جهان است. نامش محمد لقبش باقر و کنیهاش ابوجعفر است، نوه دختری امام حسن مجتبی(ع) و نوه پسری امام حسین(ع). پدرش امام سجاد و مادرش فاطمه (ام عبدالله) دختر امام مجتبی(ع) است و نخستین کسی است که هم از نظر پدر و هم از نظر مادر علوی و فاطمی است.
امام محمد باقر(ع) در سال 57 هجری قمری در شهر مدینه به دنیا آمد، در واقعه جانسوز کربلا 4 ساله بود و در سال 114 هجری قمری در همان مدینه به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در کنار پدرش (امام سجاد(ع)) و جدش (امام حسن مجتبی(ع)) به خاک سپرده شد.
در عصر امام باقر(ع) بسیاری از علوم برای جوامع اسلامی و غیر اسلامی ناشناخته بود، حضرت در مجالی که پیش آمد، براساس وظیفه الهی ضمن امامت امت اسلام و هدایت مردم از راههای مختلف علمی و با گزینه تدریس و تأسیس علوم و شاخههای آن راهی نوین در هدایت انسان تأسیس و اثبات کرد که همه معرفتها ریشه توحیدی داشته و توان هدایت انسان به سوی خداوند را دارند، دوره امام باقر(ع) را باید به دوره شکوفه زدن انواع دانشها و معرفتها شناخت.
امام در این عصر که مدعیان خلافت اسلامی شبیه جریانهای تکفیری امروزین به جان هم افتاده و مسلمانان را به خاطر رسیدن به تاج و تخت به جان هم انداخته بودند، مدرسهای بزرگ تأسیس کرد و در آن علوم گوناگون را بنیان نهاد و نشان داد که همه علوم اساس الهی دارند و خداوند به انسان این قدرت را داده است که علوم مختلفی را کشف کرده و به وسیله این علوم خدا را بشناسد.
یکی از مهمترین مؤلفهها که در مکتب علمی امام باقر(ع) میبینیم پیوند عمیق میان علم و دین است.
بر خلاف آنچه که دانشمندان غرب در قرن 19 و پس از آن خواستهاند میان علم و دین تغایر و تضاد ایجاد کنند و گاهی دین را مانع رشد علوم و سبب ایستایی آن دانستهاند تا بدین وسیله با دین ستیز کرده و دامنه گرایش به دین را کوتاه کنند، اما شکافنده علوم(ع) ثابت کرد که نه تنها دین مغایر با علوم نیست بلکه مولد علوم است، دین مظهر و معبر رسیدن به علوم است، امام در واقع تفسیری از آیات قرآن و معرفت قرآنی ارائه داد که در این کتاب آسمانی مرتبه علم و عالم بس بزرگ معرفی شده است.
امام باقر(ع) با تأسیس مرکز دانش و علم بزرگ گوشهای از معارف تمدن سازی قرآن و پتانسیل بزرگ آن را به تجلی گذاشت و فعلیت بخشید، از طرفی واقعیتی را به دیگران با کارکرد علمی ثابت کرد که شایستگی حاکمیت و حکومت بر جوامع انسانی از آن کسانی است که توانمندی علمی و معرفتی برتر دارند، نه آنان که با تکیه بر جهالت و خونریزی و جنگ در مقام اثبات برتریاند، رفتار عالمانه امام برای جامعه امروزین هم درس آموز و هم پاسخگوی شبهات این جریانهای خشونت بار است که به نام اسلام قلمرو وسیع اسلامی را فرا گرفته است. در عصر آن حضرت دو جریان منحرف اموی که پشتوانه فکری آنان اهل حدیث و … بودند.
عباسیان با پشتوانه فکری (برخی از گروههای معتزله) که نمونهای امروزین آن غربگرایان و متأثران از مکتب غرب که مخالف دین هستند، بودند، این دو جریان با هم بر سر حق حاکمیتی که مال اهل بیت پیامبر بود، درگیر و در جنگهای خونین بودند؛ امام در این دوره به تأسیس و تکمیل دهها شاخه از علم در جمع شاگران که از فرق مختلف اسلامی بودند پرداخت، علوم قرآنی، علم فقه، علم رجال، علم بهداشت و شاخههایی از علم طب، روانشناسی، علوم اجتماعی، علم ارتباطات، علم انسان شناسی، علم نجوم و کیهانشناسی و علم شیمی و علم اعداد و هیأت و…اگر گزارههای روایی رسیده از حضرت مورد بررسی دقیق قرار گیرد، سرنخهایی از علوم مختلف را میتوان شناخت که سابقهای در میان علوم نداشته و در عصر امام توسط آن حضرت تأسیس شده است.
امام باقر(ع) به لحاظ ویژگیهای اخلاقی و برتریهای علمی در زمان خود شهرت فراوانی یافت، برجستگی علمی حضرت مورد اعتراف دشمنان نیز بود، مورد عنایت خاص پیامبر و امامان قبل از خود بود، جابر بن عبدالله انصاری از طرف پیامبر مأموریت داشت سلام خاص رسول گرامی اسلام را به امام باقر(ع) برساند، پیامبر با این روش میخواهد شخصیت او را به مسلمانان بشناساند تا گرد منحرفین و مدعیان جمع نشوند، بلکه نور واقعی، مرکز علم و تجلی و جانشین به حق پیامبر را بشناسند، مقام علمی و اخلاقی او مورد تصدیق دوست و دشمن بود.
بسیاری از بزرگان صحابه و تابعین از محضر آن حضرت مستفیض شده و کتب دانشمندان و مورخان اهل سنت نیز پر از سخنان پرمغز آن پیشوای بزرگ است، اکنون به برخی از خصوصیات رفتاری حضرت در خانواده و سبک و سلوک حضرت در تربیت فرزندان یا نوع رابطه با آنها میپردازیم تا درسی از سبک زندگی برای حل بحرانهای جامعه خود فرا بگیریم.
-توجه به تربیت فرزند قبل از تولد
علم امروز نیز ثابت کرده تربیت، پرورش و تعالی روح را باید از زمان انعقاد نطفه شروع کرد، چنانکه رشد جسم از همین زمان آغاز میشود، از این رو حضرت در برخی روایات علاوه بر توجه به ایجاد زمینههای ارزشمند قبل از ازدواج و انتخاب همسر مناسب و مؤمن تاکید دارد و قبل از تولد فرزند نیز به مسائل تربیتی از روزهای آغازین تولد اشاره تاکید و نکات مهمی را سفارش فرمود : مانند گفتن اذان و اقامه در گوش راست و چپ کودک، عقیقه کردن و انتخاب نام نیکو، تأثیر شیر مادر در تربیت که در این موارد نقش مادر مهمتر است، اما از دوران نوجوانی نقش پدر مهمتر میشود، به ویژه در مورد پسران و نقش مادر درباره تربیت دختران.
-محبت به کودکان
کودکی که در کانون مهر و محبت پرورش یافت، هرگز به خشونت و خونریزی و جرم جنایت دست نیالاید، از این رو نیاز کودک به محبت از ضروریترین نیازهای عاطفی است تا او را شخصیت مثبتنگر و معرفتپذیر بپرورد، اظهار محبت با روشهای مختلف میتواند باشد با بوسیدن، پیامبر(ص) میفرمود: کودکان را ببوسید، در آغوش گرفتن، گفتن جملات زیبا و محبتآمیز، خریدن هدیه و اسباببازی، همبازی شدن با آنها و… به این نیازها پاسخ گفت، این مسائل را امام باقر(ع) در مورد فرزند کوچک خود امام صادق(ع) عملاً انجام دادهاند. محمد بن مسلم نقل میکند که در خدمت امام باقر(ع) بودم، در این هنگام فرزند (خردسالش) جعفر(ع) وارد شد… و در دستش عصایی بود که با آن بازی میکرد. امام باقر(ع) او را به گرمی در آغوش گرفت و به سینه خود فشرد و خطاب به او فرمود: پدر و مادرم فدایت… در این هنگام جعفر(ع) خندید.
-تربیت فرزند شایسته و سعادتمند
همه والدین آرزو دارند فرزندان صالح داشته باشند، رسیدن به این آرزو نیازمند اقداماتی است از جمله تشویق و ستایش از کارهای نیک فرزندان موجب احساس موفقیت و باعث ایجاد انگیزه قوی در تکرار آنهاست، به ویژه اگر در موقعیت مناسبی صورت گیرد، طاهر یکی از اصحاب امام باقر(ع) نقل میکند که در محضر امام نشسته بودم که فرزندش جعفر(ع) وارد شد. امام باقر(ع) فرمود: او بهترین مخلوقات خداوند است. حضرت نزد اصحاب خود فرزندش را با جملاتی بسیار نیکو مورد محبت و تشویق قرار داد.
-پند و اندرز و یادآوری خوبیها به فرزند
بازگویی کارهای خوب به فرزندان یکی از روشهای تربیتی است که در کنار نشان دادن اعمال خوب باید انجام داد، تکرار این اعمال نیز در روح فرزندان و اصلاح آنان تأثیر دارد، پدر و مادر با این روشها و پند و تکرار آن معلم خوب برای تربیت فرزندان شایسته هستند، آنان علاوه بر اینکه رهنمودهای مهم و تجربههای با ارزش خود را ره توشه فرزندان خویش میکنند، زمینه ایجاد روابط صمیمی را نیز فراهم میآورند و به فرزندان نزدیک شده و ضمن آگاهی از مشکلات آنها در حل آن نیز به فرزندان یاری میرسانند.
این نکته مهم است که پدر و مادر باید رابطه دوستانه و صمیمی با فرزندان داشته باشند، ولی دوست نباشند، همان طور که دوست رابطه صمیمی دارد، ولی پدر و مادر نیست، جایگاه دوست با جایگاه پدر و مادر یکی نیست و همچنین دوست مهمتر از پدر و مادر نیست، بنابراین پدر و مادر باید با هوشیاری کامل ضمن حفظ ابهت و شخصیت خود در نزدیک شدن به فرزندان و ایجاد رابطه صمیمی با آنها بکوشند و ضمناً فرزندان ضمن رعایت ادب و احترام والدین، با آنها صمیمی باشند.
در بسیاری روایات هست که امام باقر(ع) فرزندانشان را به صورت فردی یا جمعی خطاب کرده و نصایحی مشفقانه میفرمود: مانند «فرزندم از کسالت و اندوه بپرهیز که این دو کلید هر شری است…».
سفیان ثوری از امام صادق(ع) خواست تا او را نصیحت فرماید، امام صادق(ع) فرمود: «ای سفیان! پدر مرا به سه چیز سفارش و از سه چیز برحذر میداشت، از جمله سفارشات این بود که فرزندم هر که با رفیق بد همراه شود، سالم نمیماند و هر که در محلهای اتهام برود مورد اتهام قرار میگیرد و هر که بر زبان خود کنترل نداشته باشد پشیمان میشود».
-تأمین آرامش خانواده
بیتردید روابط خوب والدین با هم و نوع رفتار آنها با فرزندان در ایجاد فضای مناسب و آرام به عنوان زمینه خوشبختی و پیشرفت و رسیدن به آرزوها بسیار مهم است و بر عکس نزاعهای خانوادگی و اختلاف والدین و نبودن صمیمیت و آرامش علاوه بر ایجاد فضای اضطراب و یأس موجب عدم اعتماد به نفس در فرزندان، دوری از خانواده، افتادن در دامهای اجتماعی و به مخاطره انداختن تربیت فرزندان میشود، پیامدهای مثبت روابط خوب و پیامدهای منفی روابط سرد بر همه اعضاء خانواده تأثیر دارد.
امام باقر(ع) سفارش میکند که در خانواده هم احسان و نیکی و خوشرفتاری لازم است و هم اینکه این خوشرفتاری را به بهترین وجه ممکن ابراز کردن، لذا میفرمایند: «من حسن برّه باهله زید فی عمره»؛ یعنی هر کس با روشی نیکو و پسندیده به همسر و فرزندان خود نیکی کند عمرش طولانی میشود.
-عملگرایی بهترین روش برای اصلاح
اگر بخواهیم سبک رفتاری را جامعه را تغییر دهیم باید از خانواده ها شروع کنیم و بزرگان خانواده تغییر و اصلاح را از خود شروع کنند، اگر کشور را به مثابه خانوده بزرگ فرض کنیم، مسئولان رده بالا بزرگان این خانواده هستند که باید اصلاح و تغییر به صلاح را از خود آغاز کنند، آنچه بیش از گفتار و نصیحت در جامعه و خانواده تأثیر دارد عمل است، لذا قرآن پیامبر در آغاز به تبلیغ عملی و دعوت عملی فرا خواند و دوره مکی پیامبر و آیات بیشتر رنگ و بوی عملگرایی دارند.
عمل اساسیترین عامل تربیت در سیره اهل بیت است، مهمترین راز موفقیت آنها در خانواده عمل آنها بود، آن بزرگواران با پایبندی به گفتار و نصایح خود بهترین الگوی رفتاری برای فرزندان و خانواده و اصحاب خویش بودند، مثلاً اگر پدر خانواده در حضور فرزندان و همسر خود صدقه دهد یا در انجام واجبات دینی کوشا باشد یا نماز اول وقت بجا آورد، تأثیر آن و الگو شدن این رفتار سریعتر از آن است که فقط آنها را به این امور سفارش کند.
فرزند بزرگوار امام باقر(ع) نقل میکند که «روزی بر پدرم وارد شدم و مشاهده کردم که هشت هزار دینار طلا صدقه به تهیدستان مدینه داده و اهل خانهای را که تعداد آنها به یازده نفر میرسید آزاد کرده است، در روایتی دیگر نیز امام صادق(ع) نقل کرده است: «من پیوسته رختخواب پدرم را پهن میکردم و منتظر میماندم تا ایشان به رختخواب بروند و بخوابند و سپس بر میخواستم و به رختخواب خود میرفتم. شبی آن حضرت تأخیر کرد و من در طلب او به مسجد رفتم، در حالی که مردم خواب بودند، او را در حال سجده دیدم و غیر او کسی در مسجد نبود. من صدای او را میشنیدم که میفرمود…».
*شهادت شکوفا کننده دانشها
احادیث متعددی وارد شده که ائمه اطهار(ع) با شهادت از دنیا میروند نه به مرگ طبیعی.
امام علی(ع) فرمود: از مرگ گریزی نیست، کسی که کشته نشود میمیرد، همانا برترین مرگ کشته شدن است، سوگند به آنکه جان علی در دست اوست، هزار ضربت شمشیر آسانتر است از یک بار مردن در بستر.
آنچه تاریخ گواهی میدهد، آن اینکه زندگانی امام باقر(ع) در عصر اموی و معاصر با پنج خلیفه طاغوتی بنی امیه بود و هنگام از دنیا رفتن امام(ع) هشام بن عبد الملک به سال (105 ـ 125 هـ) حاکم بوده، سختگیریها و دشمنیهای بنی امیه با امام باقر(ع) تا اندازهای نحوه شهادت این امام بزرگوار را برای ما روشن میکند.
هشام بن عبدالملک فردی بخیل، خشن، جسور، ستمگر، بی رحم بود و از آنجا که حضرت باقر(ع) از موقعیت اجتماعی خوبی برخوردار بود، هشام از این وجهه امام ناخشنود بود و سعی در بدنامی امام باقر(ع) داشت، چندین بار تصمیم گرفت که هر بار به ضرر حکومت بنی امیه و شخص هشام تمام شد، وقتی دستور آمدن امام باقر(ع) را به شام صادر کرد، طی سه روز اجازه ملاقات به امام را نداد و بعد از این سه روز مناظراتی با علما ادیان ترتیب داد که چهره خلافت بنی امیه در نزد همگان بدنامتر شد و بر محبوبیت امام باقر(ع) در بین مردم افزوده شد.
*اقوالی در شهادت امام محمد باقر(ع)
1. وفات امام محمد باقر(ع) در ایام خلافت هشام بن عبدالملک بود و گفته شده ابراهیم بن ولید بن عبدالملک بن مروان، امام باقر(ع) را به زهر شهید کرده وشاید به امر هشام بوده است.
2. آنچه ابن شهر آشوب نقل کرده، شهادت امام باقر(ع) به دست ابراهیم بن الولید بود که به واسطه زهر، امام را مسموم کرده است. همین قول را نیز علامه مجلسی گزارش کرده است.
3. بعضی فقط شهادت امام باقر(ع) را به دست بنی امیه نقل کردهاند که امام را مسموم کردند، همانطور که پدر بزرگوارشان امام سجاد(ع) را مسموم کردند.
بحرانی نیز ضمن نقل شهادت امام توسط بنی امیه، نسبت شهادت را به فرد دیگری از مأموران نسبت میدهد.
به هر روی دشمنان اهل بیت و سیاهرویان تاریخ که منطق و توان علمی در مقابل تجلی نور امامت نداشتند، به شهادت حضرت توطئه چیدند و در چنین روزی، منبع علم و نور و جلوهگاه زیبای دانشهای بزرگ و شکوفاگر علوم و حکمتها را به شهادت رساندند.