چند نکته درباب تواتر ، تحدّی و اعجاز قرآن

چند نکته درباب تواتر ، تحدّی و اعجاز قرآن

نویسنده: محدّت نوری(*)

نکته های پژوهشی

1.صدق نبوّت هیچ پیغمبری متوقّف بر بقای معجزه که آورده است ، نیست ؛ چنانچه از جمیع انبیاء گذشته ـ از اولولعزم و غیره ـ معجزه ای باقی نماند . و دعوی مسلمانان بقای معجزه ی نبی خود را ، اظهار فضیلت زائدی است برای پیغمبر خود که برای پیغمبران سلف نبوده ؛ به جهت توقف نبوّتش بر آن. و آنچه برایشان لازم است اثباتش در مقابل خصم ، آوردن آن جناب است معجزه مطابق دعوی خود‌؛ چه باقی مانده. و به هر طریق که سایر ملل که معجزه برای نبی خود ثابت کند ، بهتر و بیشتر و روشن تر ازآن را مسلمانان دارند؛ چنانچه در کتب مبسوطه ذکر شده.
2. معجزه بودن قرآن مجید متوقّف است بر چند امر:
اول: ظهور آن جناب در مکّه معظّمه و دعوی رسالت از جانب خداوند به سوی خلق؛ دوم : آوردن آن جناب ، قرآن را در مقام آوردن معجزه و معارضه با کفّار و ادّعای اینکه این را خدای بر من نازل کرده و کسی مانند آن نتوانست آوردن؛
سوم:آنکه عرب در طول مدّت نبوّت آن جناب و بعد از آن ، مانند آن نیاوردند؛ چهارم :آنکه نیاوردن ایشان مانند قرآن را در مقام معارضه ، از روی عجز و تعذّر بود نه از روی اعراض و بی اعتنایی؛ پنجم: آنکه این عجز و تعذّر خارق عادت است؛ چه این عجز یا از جهتِ بودنِ قرآن است در مقام فصاحت و بلاغت در درجه ای که بشر را تواناییِ آوردن مانند آن نیست ـ چنان که طریق جمهور علماست در اثبات اعجاز قرآن ـ از این جهت یا از جهتِ صرف کردن خداوند است ایشان را از این عمل ؛ هر چند قدرت داشتند بر آن؛ که اگر منع خداوندی نبود ، مانند آن می آوردند ؛ چنان که سیدمرتضی فرموده است . و در هر صورت ، خرق عادت ثابت می شود و احدی از در امر اول و دوم شبهه نیست و در نزد همه مکشوف و هویداست ؛ مثل ظهور امر پنجم در نزد ارباب عقول و فهم ودانش ، و شبهه ای که یهود و نصاری کرده و می کنند گاهی در امر سوم است که از کجا عرب مانند آن نیاورده ؟ شاید آورده و به ما نرسیده و از مجرد نرسیدن ، پی نتوان برد به نیاوردن ؛ و گاهی در امر چهارم است که شاید نیاوردن از روی اعراض باشد و بی اعتنایی؛ نه به جهت عجز که خواستند و برخاستند و نتوانستند . و جواب این دو شبهه درکتب نبوّت خاصّه مشروح است که به حسب عادت ، محال است مانند آن آورده باشند و به ما نرسیده باشد؛ با وجود این همه اعدادی از اهل کتاب و مشرکین که در صدد تضییع و تکذیب بودند ؛ چنانچه هیچ عاقلی باور نکند که از آوردن مانند یک سوره مسامحه و مضایقه کنند با قدرت که به آن باطل می شد تمام دعاوی آن جناب (صلی الله علیه و آله وسلم) به فرموده خودش و خود را در معرض قتال و جدال و نهب و غارت اموال و سبی نساء و اطفال درآوردند و با تمامیّت این مقدّمات ، ثابت شود معجزه بودن آن قرآن که از آن جناب آورده بود و به آن تحدی فرمود و احدی را شبهه در آن نیست.
3. تحدّی قرآن ـ چنان که از آن جناب شد ـ برای اثبات نبوّت خود ، از عهد آن جناب تا حال و از حال تا آخر دنیا به همان نحو برای هر مسلمی در مقام مخاصمه باهر کافری ممکن و به آن اثبات نبوّت نبی اکرم خود را تواند کند. به اینکه گویند نبی ما محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) و معجزه او این قرآن موجود که احدی تاکنون مانندش نیاورده و نخواهد آورد. و اما عجز آوردن که به او معجزه و خارق عادت می شود؛ پس امری است وجدانی ، و این خارق عادت ممتنع است که از غیر آن جناب باشد که به او نسبت داده و در مقام تحدی به اینکه از خود آن شخص باشد یا از ثالثی چه لازم می آید عین لسی در معجزه و آن مثل بروز معجزه در درست کاذب ، قبیح است؛ پس محال باشد تمکین دادن خداوند مکلّف را بر آن . پس نفس اعجاز دلیل باشد بر انتساب قرآن به آن جناب نه بعکس که اوّلاً انتساب را به نحوی باید ثابت نمود تا اعجاز محقّق شود که اگر نشد ، کار اعجاز لنگ شود . ما صدق دعوای آن جناب را بر قرآن فهمیدیم ؛ چه رسد به صدق راوی از آن جناب. و بالجمله اگر سند قرآن بالفرض ، منتهی شود به ابوهریره ـ که یگانه دهر بود در کذب ـ به نفس اعجاز قرآن ثابت می شود صدق او به نحو قطع در این اخبار ؛ هر چند در عمر خود غیر از دروغ سخنی نگفته باشد ؛ چنان که ثابت می شد صدق دعوای رسالت خود آن جناب با آن قرآن ؛ چه این قرآن معجزه که آن را به آن جناب نسبت داده یا از آن جناب است و هوالمطلوب . یا از خود راوی یا از ثالثی و به همان برهان خبری که نفی می کند احتمال بودن قرآن را از غیر آن جناب با معلومیّت ثبوت انتساب و اینکه ظهور آن به دست آن جناب بوده که شاید از غیر بوده و آن را به خود بسته ، نفی می کند جزماً و احتمال اخیر را ، چنانچه بر هیچ منصف بصیری پوشیده نیست.
4.در قرآن مجید موجود ، قطع نظر از فصاحت و بلاغت ، چندین راه اعجاز است که هر کدام از آن به تنهایی ، کافی در اثبات مطلوب و ظهور نسبت و صدق دعوای نبوّت [وجود دارد] نبوّت در بیشتر آنها وافی است یک آیه ، چند رسد به سوره و تمام [قرآن]: اول : اخبار به غیب در مواضع بسیار و صدق تحققّ آن حتّّی نصرانی سابق الذکر اعتراف نموده به آن در پنج یا شش موضع از آن ؛ دوم : شفاء ازامراض و اوجاع؛ سوم : دفع کید اعداء وشرّ دشمنان؛ چهارم: خواص غیر متناهیّه در استعانت به آن ، به خواندن یا خوردن یا نگاه داشتن ؛ مثل بیدار شدن در هر وقت از شب که بخواهد وجودت فهم و ذکاء و حفظ و وسعت رزق و حمل و اداء دین و امثال آن ؛ پنجم : غضارت و تازگی که قاری [هیچ ] گاهی از خواندش ملامت نگیرد هر چند هزار دفعه خوانده باشد ؛ ششم : علوم و معارف غیر متناهیّه که در عرب ،اثری و نشانی از آن نبود؛ بلکه در هر قرن ، علماء اعلام بعد از تأمل به قدر قوّت مطالب بسیاری از آن استنباط نمودند که سالها بر دیگران مخفی بود و هکذا.
و چون فتح باب این آثار و خواص برای هر کس در هر وقت ، برای هر مقصدی ، سبب اختلال نظام بود که منافی غرض از بعثت و اظهار معجزه است ، لهذا باب آن را به این نحو ، مسدود فرمود . ولکن در هر طبقه آن قدر از انواع اعجاز مذکوره قرآن دیده و شنیده شد که از حد تواتر متجاوز است ؛‌چون به جهت قلّت حاجت ، کسی درصدد جمع و در مقام تفحّص و ضبط برنیامده بر بی بصیرتان فی الجمله ، مخفی ماند و هرگز نشود که بی تعب و رنج و تفتیش و زحمت ، این مطلب عظیم به دست آید.
5. مسلمانان در مقام اثبات نبوّت نبیّ اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و ابطال سایرادیان ، ابداً محتاج به اثبات معجزه برای آن جناب نیستند ، از قرآن و غیر آن ؛ چه رسد به اثبات بقای آنچه از برای اثبات نبوت آن جناب ، طریق دیگر است که در احکام و اتقان پست تر از معجزه نیست و آن اخبار انبیاء(علیه السلام) گذشته است به آمدن آن جناب حقّ و صادق بودنش در دعوای نبوّت ؛ چنانچه شرح آن و بیان کلمات ایشان و تطبیق آنها بر آن جناب ، به نحوی که برای منصف خبیر ابداً جای ریبه و شک نماندـ بحمدالله تعالی ـ مثل سایر مطالب گذشته که در کتب علماء موجود؛ ولکن محتاج است به مراجعه و نظر که بی دردان در دین را فرصتی نیست ؛ لهذا در این وادی شبهات افتاده ، خود و دیگران را به زحمت انداختند و الحمدلله.
6.غیر از قرآن مجید ـ که معجزه ی باقیه است ـ بسیاری دیگر از آن حضرت (صلی الله علیه و آله وسلم) ظاهر شده که عدد آن را بعضی به چهارهزار و چهارصد و چهل رساندند، چنانچه ابن شهر آشوب ، در مناقب ، نقل کرده و خود ، سه هزار از آن را در آنجا ذکر کرده و از عهد تصنیف آن کتاب تا حال ، اضعاف آن از قبر مطهر و از توسلات به آن جناب ظاهر شده و اگر منضم شود به آن معجزات در حیات و ممات ائمه (علیه السلام) و آثار دنیوی و اعمال نیک و زشت که از آن جناب به آنها خبر داده و ترغیب و ترهیب فرموده و کمتر کسی است که صدق بسیاری از آن را در خود یا در غیر خود ندیده باشند. و همچنین کرامات علماء و عبّاد و زهّاد که هر یک از آنها خود مستقلاً آیتی است برای وجود ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی و معجزه ای است برای صدق رسالت آن جناب، البته از حدّ احصاء و عدد، تجاوز خواهد نمود. و اگر هر یک از آنها به حدّ تواتر لفظی نرسیده و شروط مقرّره در آن، در او جمع نشده ، لکن قدر مشترک آنها تواتر معنوی است.
و بسیاری از آنها محفوف است به قرائن قطعیّه و شواهد جزمیّه که با نظر منصفانه درآن ، قطع حاصل شود؛ اتقن و اوضح از قطع در بیشتر متواترات معنویّه که عامّه خلائق در آنها جزم پیدا کنند؛ بلکه در هر عصر ، اگر طالب حق تفحّص کند از معجزات آن جناب ، بلاواسطه صلحاء به دست خواهد آورد به اسانید متقنه محکمه که به منزله احساس و وجدان اند، آن قدر که محتاج نخواهد شد به رجوع به معاجز سابقه . و پیوسته از دیدن آنها جماعتی به شرف اسلام مشرّف می شوند و از اخبار ایشان مکرّر دیده و بحمدالله تعالی در کتاب دارالسلام و کتاب کلمه طیّبه و کتاب جنّه المأوی فی ذکر من فاز بلقاء الحجّه فی الغیبه الکبری ، معجزات بسیاری از این رقم به اسانید صحیحه متقنه، نقل کردیم که اگر منتشر شود ، بسیاری از قلوب مریضه را شفا و دلهای مرده را حیات و چشمهای کور را نور خواهد بخشید.
7. علّامه در انوار الملوک در شرح یاقوت ابی اسحاق نوبختی در مقام دفع شبهه عامّه ـ که اگر نصّ بر خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام) راست باشد ، باید در نزد ما متواتر باشدـ فرموده : و أیضاً فإنّ معجزات الرسول(صلی الله علیه و آله وسلم) قد وقعت و لم تتواتر ، فلیس کلّ خبر غیر متواتر غیر واقع. انتهی.
پس مراد نفی تواتر است به حسب سند ، نه نفی تواتر قدر مشترک ما بین جمیع معجزات که نتیجه آن قطع به صدور اصل معجزه است ؛ هر چند هر یک معلوم نباشد یا نفی بعضی از آنها که محفوف است به قرائن قطعیّه خارجیّه . و چگونه چنین احتمال داده می شود در این حال ، با تصریح به این عبارت که هو فی الوضوح بمکان لا یخفی علی ذی شعور. سبحان الله برای محضر عدل جبار جلّ و علا ـ که جای تدلیس و شبهه کاری نیست ـ چه عذر هست برای این افتراء که عبارت مسلمانی را چنین لباس کفری بپوشانند و نسبت اعتقاد عدم وجود معجزه متواتره مطلقاً به صاحبش دهند و عوام کالانعام را بشورانند و نسبت کفر و زندقه و الحاد الحق مستحق است کسی که تمام عمر را صرف در نشر معجزات و فضائل و سنن و کرامات اصحاب و علماء کرده ، به او نسبت دهند که برای پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلم) معجزه قائل نیست؟ و اگر معترض یا غیر او مدعی اند که آحاد آن معجزات به نحو تواتر سندی ، ثابت شده علاوه بر آنکه بر منکر آن حرجی نیست و ضرری ندارد؛ بلکه بعضی مثل حاجی نراقی در مناهج تصریح کرده که ثبوت جمیع اجزاء قرآن به تواتر معنوی است نه لفظی ، چه رسد به غیر آن . باید مدعی زحمت کشیده ، اسانید و روایات یکی از آنها را در هر طبقه به قدر ادنی مرتبه تواتر بیان نماید . اینها همه کاشف از عدم مراجعه به کلمات و عدم انس به طریقه و اصطلاح ایشان است.
عالم جلیل ، شیخ زین الدین علیّ بن یونس عاملی ، در فصل دوازدهم از باب سه کتاب صراط المستقیم فرموده : و اعلم أنّ تواتر القرآن عینیّ و غیره معنویّ مثل إخباره(صلی الله علیه و آله وسلم) بالمغیّبات و انشقاق القمر و تسبیح الحصاه و ینبوع الماء من أصابعه و غیرها من المعجزات المشهورات ، فإن کلّ فرد منها و إن نقل بالآحاد إلّا أنّها اشترک فی معنی واحد، و هو خرق المعتاد.
و قطب راوندی در کتاب خرایج ، مطالب علیه معجزه را در نهایت اتقان و بسط ، در ضمن فصولی بیان کرده و در آنجا بعد از اثبات اعجاز قرآن فرموده : فصل ؛ و إنّما یقول المنکرون لمعجزات النبیّ والأئمّه (علیه السلام) إنّ الأخبار التی یذکرون و الأحادیث التی یعوّلون علیها فی معجزاتهم و یصوّبون بها، إنّما رواها الواحد و الاثنان . و مثل ذلک لا یمکن القطع بعینه و الحکم بصحّته وأمر المعجزات و الخارج عن العادات یحب أن یکون معلوماً متیقّناً غیرمظنون بتوهّم.
الجواب عن ذلک أنّ أخبارنا فی معجزات النبیّ و الأئمّه (علیه السلام) جاءت من طرق مختلفه و مواضع متفرّقه و مظانّ متباعده و فرق مخالفه و موافقه فی زمان بعد زمان و قرن بعد قرن و کلّ کراویه المعجزات من جنس واحد من کلّ واحد منهم ، و لا یمکن أن یتواطیء الناس علی مثل هذا ، فلا یکون مخبرهم علی ما أخبروا به جمیعاً ، لأنّ ذلک نقیض عادتهم کما نقض العادات الاجتماع علی الکذب فی الجماعات الکثیره.
بعد از آن‌، مثالی ذکر فرموده بری حصول علم ضروری به صدور قدر مشترک این اخبار که صدور معجزه ای است هر چند هر یک معلوم نباشد که : فإن أخبر جمهور من الناس فقال بعضهم إنّ رجلاً له مال من ذهب و ورق و آخرون یخبرون عنه انّهم رأوا له خیلاً و بغالاً و حمیراً انّ الخبر اذا ورد علی الانسان بما ذکرنا احیطالی العلم بأنّ المخبر عنه غنی موسر لا یقدر أحد علی رفع علم ذلک عن نفسه إذا نظر بعین الإنصاف فی تلک الأخبار . و إن کان یجوز علی کلّ واحد من المخبرین الغلط و الکذب فی خبره لو انفرد من مصاحبه غیره . فصل ؛ و من أخبار المعجزات أخبار تقارب اخبار الجماعات الکثیره کنحو خبر الحصاه و اشباع الخلق الکثیر بالطعام الیسیر ، و ذلک أنّ المخبرین بهذه الأخبار إنما أخبروا عن حضره جماعه ادّعوا حضور هم کذلک فقد کانوا خلائق کثیرین مجتمعین شاهدی الحال و کانوا فی من شرب من الماء و أکل من الطعام ، فلم ینکروا علیهم . و لو کان الخبر کذباً لمنعت الجماعه التی ادّعوا المخبرون حضورهم بذلک و أنکروا علیه ، و لقالوا لم یکن هذا و لا شاهدناه. فلمّا سکتوا عن ذلک ، دلّ علی تصدیقهم و إنّ ذلک یجری مجری المتواتر نقلاً فی الصحّه و القطع . انتهی.
و غرضشان در فصل اول ، اثبات صدور اصل معجزه است که قدر مشترک بین اخبار معجزه است و قطعی بودن آن که آن را متواتر معنوی گویند ، و در فصل دوم ،اثبات قطعی بودن بعضی از آنها از روی قرائن خارجیّه و شواهد قطعیّه ، چنان که سابقاً اشاره شد. و خواجه در تجرید بعد از ذکر اعجاز قرآن فرمود: و المنقول معناه متواتراً من المعجزات تعضده. و آقا جمال درفصل چهارم از باب سوم رساله اصول الدین ـ که برای شاه سلطان حسین نوشته ـ بعد از ذکر معجزه ی قرآن فرموده: و دیگر معجزات آن حضرت بسیار است ؛ بعضی پیش از بعثت ـ تا آنکه می فرماید ـ و بعضی بعد از بعثت ، مثل شقّ قمر و تسبیح حصی و ناله ستون و اخبار از مغیبات آینده و بعد از ذکر بعضی از آنها فرموده : و خصوص هر یک از این معجزات ، اگر چه به سر حدّ تواتر نرسیده ، اما قدر مشترک آنها یعنی ثبوت پاره ای از آنها مجملاً، و همچنین قدر مشترک معجزات هر یک از اوصیاء (علیه السلام) متواتر است و مجال شک و شبهه در آن نیست . در فصل سیزدهم از مقاله سوم گوهر مراد فرموده : معجزات پیغمبر مابر دو گونه است : یکی ظاهر بالعین ، و آن قرآن مجید است . دوم معجزه ظاهر بالمعنی و آن مجموع وقایع و امور و احوالی است که وقوع آن بالضروره ، خارق عادت است ؛ مانند شقّ القمر و امثال آن و هر یک از آن وقایع و امور و احوال ، اگر چه منقول به اخبار آحاد است ، لکن قدر مشترک میان آنها متواتر است و علم به مضمون آن حاصل. الخ. و علماء عامّه نیز در این مطلب ، موافق اند. پس معلوم شد از این کلمات و غیر آن ـ که چون بنا بر اختصار بود نقل نشدـ که اگر کسی مدعی شود تواتر شخصی هر یک از آن معجزات که ذکر شد ، دعوی کرده چیزی را که تمکّن ندارد از بیرون آمدن از عهده ی آن و دعوی نکرده آن را مَهَره ی فن و اساتید علم ، و سبب شود از برای تجرّی ونسبت دادن او مسلمان را به قبول جزاف ، پس برسد به آنچه می ترسید.

پی نوشت ها:

*بخش هایی از یکی از آثار منتشر نشده محدّث نوری ، که به زبان فارسی نگاشته اند. این مجموعه به لطف کتابشناس نامی ، استاد محقق جناب عبدالحسین حائری در اختیار ما قرار گرفت . عنایت ایشان را سپاس می گزاریم و برای ایشان توفیق روزافزون و طول عمر از حضرت باری مسئلت داریم.

منبع:فصلنامه تخصصی مطالعات قرآن و حدیث سفینه،شماره 21

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید