حکم بن حجل می گوید: «سمعت علیاً یقول: لا یفضلنی احد علی ابی بکر و عمر، الا جلّدته حد المفتری». وقتی که علی بن ابی طالب خودش بیان می کند که فضیلتی بر عمر و ابوبکر ندارد، چگونه شما شعیان فضیلتی برای او اثبات می کنید و این در حالی است که همه آنها صحابی بوده و فرقی بین آنها وجود ندارد و در فضیلت یکسان هستند؟

حکم بن حجل می گوید: «سمعت علیاً یقول: لا یفضلنی احد علی ابی بکر و عمر، الا جلّدته حد المفتری». وقتی که علی بن ابی طالب خودش بیان می کند که فضیلتی بر عمر و ابوبکر ندارد، چگونه شما شعیان فضیلتی برای او اثبات می کنید و این در حالی است که همه آنها صحابی بوده و فرقی بین آنها وجود ندارد و در فضیلت یکسان هستند؟

روایتی که در سئوال ذکر گردیده در کنزل العمال جلد سیزدهم، صفحه 9، حدیث شماره 36103 نقل گردیده است: که درباره آن نکات زیر قابل توجه است:
اولا: راوی روایت فوق حکم بن حجل نیست بلکه بن شهاب است و او هم از عبدالله بن کثیر آنرا روایت نموده است.
ثانیاً: این روایت در هیچکدام از کتب معتبره شیعه و اهل سنت نقل نگردیده بنابراین کنز العمال متفرد در ذکر آن است و کتب معتبر. اهل سنت آن را نقل ننموده اند.
ثالثاً: درباره رواه حدیث مذکور در کتب رجالی شیعه و اهل سنت تحقیق و تفحص گردید، که در کتب رجالی شیعه مثل رجال طوسی در میان کسانی که از حضرت علی (ع) روایت نقل نموده اند. شخصی بنام عبدالله بن کثیر وجود ندارد، و در کتب رجالی اهل سنت دو نفر بنام عبدالله بن کثیر وجود دارد که هیچکدام مورد وثوق نیستند. بعنوان شاهد، کلام ابن حجر عسقلانی را در این باره ذکر می کنیم. ایشان دو نفر را به اسامی عبدالله بن کثیر بن جعفر و عبدالله بن کثیر مدنی ذکر نموده و چنین آورده است: عبدالله بن کثیر بن جعفر… لایدری من ذا (دانسته نشده و معلوم نگردیده که کیست) و عبدالله بن کثیر مدنی قال ابن حبان: لایحتج به و قال یحیی بن معین: لیس بشیء انتهی[1]. ملاحظه می فرمائید که نفر اول مجهول است و ابن حبان و ابن معین نفر دوم را جرح نموده اند.
حاصل آنکه روایت فوق از نظر سندی مخدوش و فاقد اعتبار است. زیرا از یک طرف راوی آن از سوی علمای رجالی اهل سنت جرح گردیده و یا حداقل مجهول است و در کتب رجالی شیعه نیز چنین کسی بعنوان راوی روایت امیر المؤمنین ذکر نگردیده و از طرف دیگر این روایت در کتب معتبره اهل سنت مثل صحاح سته ذکر نگردیده و کنزل العمال متفرد در نقل آن است.
اما درباره متن روایت باید متذکر شویم که این روایت با فرض صحت سندش با روایات متعدده و متواتره ای که در کتب فریقین درباره فضلیت حضرت امیر المؤمنین (ع) نقل گردیده مخالف و متناقض است، این روایات به اندازه ای زیادند که برای بیان آنها به نگارش کتابی نیاز است.
به راستی که اولین شخصی که حضرت علی (ع) را صاحب فضایل بی شمار شمرده، نبی اکرم (ص) بوده است، آن حضرت درباره علی (ع) چنین فرموده است (این روایت را عمر بن خطاب و ابن عباس روایت نموده اند): «اگر دریاها، مرکب شود و درختان، قلم گردند و بنی آدم، نویسنده و طایفه جن، حساب کننده، نمی توانند فضایل تو را ای اباالحسن شماره و احصاء کنند[2].
آری حضرت رسول اکرم (ص) اولین کسی است که علی (ع) را بر دیگر صحابه تفضیل داده و حکم به اعلمیت علی (ع) نسبت به صحابه کرده است از جمله به حضرت زهرا (س) فرمود: «خوشحال نیستی که من ترا به ازدواج کسی درآوردم که اولین مسلمان است و علمش از همه بیشتر است[3]».
اگر این روایت ابن کثیر صحیح باشد، می بایست خلیفه اول و دوم حد می خوردند، زیرا ابوبکر بن ابی قحافه خود به افضلیت علی (ع) اعتراف می کند و می گوید: «مرا واگذارید، مرا واگذارید که من از شما بهتر نیستم و حال آنکه علی در میان شماست[4]».
و از خلیفه دوم عمر بن خطاب نقل گردیده که حدود هفتاد بار اعتراف نموده که اگر علی (ع) نبود هر آینه هلاک می شدم. و بارها برای حل مشکلاتش دست به دامن علی (ع) شد[5].
همه دانند که بسیاری از علمای نامدار اهل سنت بر افضل بودن علی (ع) اعتراف دارند. از جمله: احمد بن حنبل چنین می گوید: «ما جاء من الصحابه من الفضایل مثل علی بن ابیطالب[6]». و یا ابن ابی الحدید معتزلی می گوید: فانه (علی) افضل البشر بعد رسول الله…[7] و…
در سوال ذکر شده است که همه صحابه با هم برابر هستند و در فضلیت، فرقی ندارند پاسخ این است که اصحاب، نه تنها در فضیلت یکسان نیستند و صحابی بودن، موجب تساوی آنها در فضیلت نمی باشد، بلکه اصحاب نبی اکرم (ص) متشکل از افراد خوب و بد بوده اند.
دلیل بر این مدعی سوره منافقین و آیاتی است که در سایر سوره های قرآن مجید، مانند توبه و احزاب در مذمت منافقین و فاسقین نازل شده است.
این روایت جعلی می بادش و در افضل بودن علی بن ابیطالب هیچگونه شک و تردیدی وجود ندارد.

معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:
ـ شبهای پیشاور، نوشته سلطان الواعظین شیرازی، چاپ دارالکتب.

پی نوشت ها:
[1]- ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، بیروت، انتشارات اعلمی، چاپ سوم، 1390 هـ . ق، ج3، ص328ـ329.
[2]- فخر رازی، تفسیر کبیر، ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، خوارزمی، مناقب، بلخی حنفی، ینابیع الموده، گنجی شافعی، کفایه الطالب.
[3]- امینی، الغدیر، ج5، ص171؛ به نقل از مستدرک علی الصحیحین، حاکم 3؛ و کنز العمال، ج9، ص13.
[4]- حلی، نهج الحق و کشف الصدق، دالر الهجره، چاپ اول، به نقل از الامامه و السیاسه، ج1، ص14، کنز العمال کتاب الخلافه، ج3، ص133 و 141.
[5]- ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ص337، ابن حجر مکی، صواعق محرقه، ص78، جلال الدین سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص88 و احمد حنبل، مسند و ابن ماجه در سنن و…
[6]- سلطان الواعظین شیرازی، شبهای پیشاور، دار الکتب الاسلامیه، چاپ 35، 1372، به نقل از ینابیع الموده، باب 40 و کفایه الطالب، باب 2.
[7]- همان، به نقل از، ابن ابی الحدید، نهج البلاغه، ج1، ص6.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید