نویسنده: اس. ورنن مکاسلند
مترجمان: محمد کاظم شاکر ** و فاطمه سادات موسوی ***
صورت خدا از دیدگاه دیگر نویسندگان کهن
اینک هنگام آن است که ببینیم کاربرد این اصطلاح توسط پولس، چه ارتباطی با کاربرد دیگر نویسندگان یهودی و مسیحی در آن دوره پیدا می کند. این عبارت، اولین بار در عهد قدیم به کار رفته است تا بیانگر سرشت انسان در مقایسه با حیوانات باشد. در سفر پیدایش خدا می گوید: «انسان را به صورت خود، سازگار با شباهت خود، بسازیم» (پیدایش، 1: 26). سپس در باب نهم سفر پیدایش این عبارت را داریم که «هر که خون انسان ریزد، خون وی به دست انسان ریخته شود، زیرا خدا انسان را به صورت خود ساخت» (پیدایش، 9: 6). در عهد قدیم، اینها تنها عباراتی هستند که این اصطلاح در آنها به کار رفته است تا بیانگر شخصیت یک انسان باشد و در این موارد جزئیات بیشتری درباره این اصطلاح ارائه نمی شود، در نتیجه، تعیین و درک معنای دقیق آن به ما واگذار شده است. واژه اغلب در بیان تصاویر ساخته شده از فلز، سنگ یا چوب- به خصوص در مقام نشان دادن خدایان بی دینان – به کار می رود؛ اما با لحاظ این موضوع، این بدان معنا نیست که این اصطلاح در ارتباط با آفرینش انسان برای اشاره به بدن مادی انسان به کار رفته باشد.
در سفر پیدایش به نظر می رسد که خداگونگی انسان در ارتباط با سروریِ او بر همه موجودات باشد. خداوند به انسان می گوید که تسلّط خودش را بر همه موجودات اعمال کند (پیدایش، 1: 27). در این فرمان، چنین مسئولیتی به انسان داده شده است؛ زیرا او در مقابل سایر موجودات، دارای قدرتی منحصر به فرد است. این برتری مربوط به اندازه، قدرت بدنی یا ابزارهای حرکتی نیست، چرا که بسیاری از حیوانات در این گونه موارد، از انسان برترند. بنابراین با کنار گذاشتن این موارد، ما به قدرت های عقلانی انسان می رسیم. به نظر می رسد که ویژگی ذاتی خداوند در قیاس با همه مخلوقاتی که پیش از انسان آفریده است، خصیصه دانش اوست. خداوند به تنهایی قدرت دارد تا تعقّل کند، بداند و بفهمد؛ و این امر مستلزم قدرت بر آزادیِ انتخاب است. پس در این
صورت، اینکه او انسان را به صورت خود و خداگونه خلق کرده، به این معناست که همان قدرت دانایی و آزادی اراده در وجود انسان نیز به ودیعه گذاشته شده است. پس انسان توانایی تشخیص راه درست و نادرست و راه صحیح و غلط را داراست و قادر به انتخاب راه خوب از راه بد است. به این ترتیب، او موجودی اخلاقی است که مسئول اعمال و رفتار خویش است. در باب پنجم از سفر پیدایش گفته شده که خدوند انسان را شبیه خود آفریده است (پیدایش، 5: 1). گرچه در این مورد واژه «صورت» (Image) به کار نرفته است، امّا احتمالاً، معنا همان است. از سوی دیگر، بعد از آنکه آفرینش آدم به شکل خدا مطرح می شود، این اصطلاح برای بار دوم نیز در همین باب و در مقام بیان تولّد شیث بر صورت آدم آمده است، که این ممکن است هم به بُعد جسمانی و هم به بُعد عقلانی و اخلاقی سرشت انسان اشاره داشته باشد و بعید نیست که نویسنده کاهنی در نوشتن داستان خلقت، این پیش فرض را داشته که خدا نیز دارای بدنی مادی است که آدم را نیز به همان شکل آفریده است.
نویسنده [منبعِ] کاهنیِ سفر پیدایش (1) معتقد است که انسان با استعدادی بالقوه شبیه خداوند است. البته این به آن معنا نیست که او بالذات شبیه خدا عمل می کند و همیشه درست و صحیح را انتخاب می کند بلکه به این معناست که او به طور طبیعی قدرت انتخاب دارد.
در مزمور هشتم نیز دیدگاهی شبیه به این دیدگاه بیان شده است. آنجایی که سراینده مزمور، مفهوم والایی از جایگاه انسان و نیزِ اعمال قدرت و تسلّط او بر سایر موجودات را به عنوان موجودی ترسیم می کند که تنها به میزان اندکی پایین تر از خود خدا (یا سایر موجودات الاهی) آفریده شده است. همچنین در این سروده، ظاهراً آنچه الهام بخش تخیّل سراینده است، همین قدرت های ذاتی موجود در ذهن و اراده انسان است.
صورت خدا در کتاب یشوع بن سیرا
به جز مواردی که آمد در دیگر بخش های عهد قدیم، این اصطلاح به کار نرفته است. اما دو بار در کتب اپوکریفای عهد قدیم آمده است. در باب هفدهم (آیات 1 تا 3) از کتاب یشوع بن سیرا چنین آمده است:
خداوند انسان را از خاک برآورد تا سپس او را بدان بازگرداند. بر آدمیان روزهای معیّن و زمانی مشخص مقدّر ساخت، آنچه را که بر زمین است، به زیر سیطره شان درآورد. ایشان را همچون خویشتن، قدرتمند ساخت و به صورت خود آفرید (2) ( Charles, 1913, 1: 375)
این عبارت نسبت به معنای «صورت خدا» به اندازه کافی روشن نیست تا یک استنباط قطعی از آن به دست آید. از طرفی، توازن شعری می تواند اقتضا کند که عبارت دوم در واقع بیانگر همان معنای قدرت باشد، اما از طرف دیگر، این نوع از آیه بیشتر به عبارت مشابه ودر عین حال مکمّل، شبیه است تا به ترادف. بنابراین، سطر دوم یک ایده تکمیلی را می افزاید و تنها تکرار عبارت قبلی با واژه های متفاوت نیست. در این عبارت دوم، «صورت خدا» به معنای تمام صفات خداست تا جایی که ممکن است همگی آن صفات در انسان نیز باز تولید شود.
صورت خدا در کتاب حکمت سلیمان
جالب ترین نمونه کاربرد اصطلاح «صورت خدا» در کتاب حکمت سلیمان آمده است. در آیه 33 از باب دوم این کتاب آمده است:
آری، خدا آدمی را از بهر فسادناپذیری آفریده است، از او صورتی از ذات خویش پدید آورده است (Ibid: 1/538).
در این متن، آن طور که مشاهده می شود، اصطلاح صورت خدا بدون تعریف باقی مانده است. تنها به همین جمله اکتفا شده که انسان در وجودش به خدا شبیه است. در چند نسخه خطی (3) این عبارت به صورت زیر قرائت می شود:
واژه ای که در این میان در کانون توجه ما قرار دارد واژه ای است که به معنای ذات، فردیت و وجود است. امّا آر. اچ چارلز (Charles) در پانوشت، قرائت دیگری از این واژه را یادآور می شود که معنای متفاوتی به عبارت می بخشد. به عقیده او، این واژه مشتق از ریشه یونانی/ – معادل «همیشه»، «ابدی»- به معنای «جاودانگی» است. به همین جهت است که گوداسپید (Goodspeed) این سطور را چنین ترجمه کرده است:
آری، خداوند انسان را برای جاودانگی آفریده و او را به صورت ابدیت خودش رقم زده است.
گرچه گوداسپید با پذیرش قرائتی که درجه دو محسوب می شود ترجمه ای بر خلاف قرائت موجود در نسخه های پیش گفته عرضه کرده است، با این حال، احتمالاً حق با اوست، زیرا وزن شعری اقتضا می کند که این کلمه با واژه ای به معنای جاودانگی، هماهنگی داشته باشد. این امر می رساند که شاعر حتی اگر واژه را هم به کار برده باشد، ایده جاودانگی را در سر داشته است. به بیان دیگر، عبارتی که در حالت عادی معنای مبهمی دارد وقتی در شعر در ردیف معنایی دیگر قرار می گیرد معنای معیّنی می یابد. بنابراین، مراد از صورت خدا در اینجا ویژگی جاودانگی است که به اوّلین انسان اعطا شده و یا او برای آن آفریده شده است. با این حال، سراینده در سطور بعدی چنین ادامه می دهد:
به رشک ابلیس مرگ به دنیا درآمد: آنان که در حزب او هستند، آن را خواهند آزمود (Goodspeed).
این سطور گویای آن است که نوع انسان ها به دو گروه تقسیم شده اند: گروهی که در جانب خدا و دارای صورت الاهی هستند، جاودان اند؛ و گروهی که متعلق به گروه شیطان هستند، در زنجیره فنا و نابودی قرار گرفته اند. بنابراین نمی توان گفت که خصیصه جاودانگی، خصیصه ای ذاتی واز آنِ همه انسان هاست. بلکه آن، تنها از آنِ افراد درستکاری است که بر طبق اراده الاهی رفتار می کنند. گناهکاران از چنین امتیازی برخوردار نیستند. این دیدگاه، به تفکر پولس بسیار نزدیک است؛ زیرا در این طرز تفکر نیز تنها انسان های رستگار شده که حامل صورتی از مسیح هستند، از جاودانگی حقیقی برخوردارند.
صورت خدا در سخن هیلل
کاربر د اصطلاح صورت خدا توسط معلمان یهودیِ فلسطینی معاصر پولس نیز در قالب داستانی که درباره شخصی به نام حاخام هیلل (Hillel)، که متعلق به دوره هیرودیس بزرگ بوده، به تصویر کشیده شده است (Strack, 1930:118) . داستان حاکی از آن است که
یک بار هنگامی که هیلل داشت با شاگردانش خداحافظی می کرد، درحالی که او از آنان دورتر و دورتر می شد، شاگردانش به او گفتند: کجا می روی استاد! او پاسخ داد:برای اجرای یک فرمان «مذهبی» می روم. آنان گفتند: چه فرمانی؟ پاسخ داد؟ من قصد دارم که استحمام کنم. پرسیدند: آیا چنین کاری، انجام یک فرمان مذهبی است؟ او پاسخ داد: بله، وقتی که متصدّی شست و شو و نظافت تندیس های امپراتور در تئاترها و سیرک ها برای انجام چنین کاری پاداش می گیرد و این کار او را در ردیف بزرگان قرار می دهد، پس من چقدر بیشتر باید به فکر شست و شوی خود باشم؛ چرا که من به صورت و شبیه خدا آفریده شده ام (Strack&Billerbeck, 1922-28: 1/654-655). این داستان نشان می دهد که در زمان هیلل، این اصطلاح در اندیشه فلسطینیان متداول بوده است و بنابراین او بدون هیچ توضیح و یا بیان جزئیاتی برای آن و کاملاً به طور معمول و طبیعی، درست همانند آنچه که در سفر پیدایش آمده، این اصطلاح را به کار برده و آن را به عنوان مجازی گویا آورده است تا تأثیر خودش را بر مخاطب بگذارد.
صورت خدا از دیدگاه فیلون
امّا از منظر فیلون اسکندرانی، موضوع خداگونه بودن انسان به بهره مندی انسان از عقل اشاره دارد. او همانند دیگران از این عبارت تورات که می گوید انسان به صورت خدا خلق شده، چنین استفاده می کند که خداوند روح حیات را در بینی او دمیده است. او می گوید که بیان دوم به این معناست که خداوند عقل الاهی را در انسان دمیده است. امّا خداوند «کلمه ابدی» را به عنوان واسطه یا عامل در آفرینش به کار برده است. در واقع لوگوس (عقل کل) مُهری است که خداوند با آن صورت خود را بر شخصیت انسان نشانده است. بنابراین، روح عقلانی آن چیزی است که بر خلاف سایر مخلوقات، تنها انسان از آن برخوردار است. از آنجا که این صورت، اثر «لوگوس جاودانه» است، خصیصه جاودانگی را به طور طبیعی در خود داراست. با این حال، فیلون درصدد این نیست که این ویژگی الاهی را نوعی توراث حیوانی برای همه انسان ها – صرف نظر از شخصیتشان – بداند. فقط کسانی که از زندگی عقلانی برخوردارند، می توانند صورت خدا را ابراز کنند. کسانی که زندگی حسّی جسمانی دارند، تنها کلوخ هایی هستند که به انسان تغییر شکل داده اند (Who is the Heir: 56; On the Creation: 25; Noah’s Work as a Planter:18)
پی نوشت ها :
* مشخصات کتاب شناختی این اثر چنین است:
S.Vemon McCasland, “The Image of God According to Paul”, Journal of Biblical Literature, Vol.69, No. 2, pp.58-100
** دانشیار دانشگاه قم.
*** کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث.
1. محققان به این نتیجه رسیده اند که سفر پیدایش و تورات از چهار منبع مختلف نوشته شده است که یکی از آن منابع، منبع کاهنی (Priestly) است. این منبع مربوط به حدود 500 سال پیش از میلاد دانسته شده است (رک: یتیس کایل، دین یهود در جهان مذهبی، ترجمه عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374ش، ج 2، ص 604). م
2. در ترجمه آیات کتاب های اپوکریفا از ترجمه آقای پیروز سیار (کتاب های قانونی ثانی، تهران: نشر نی، چاپ اول، 1380ش) استفاده شده است. م
3. نویسنده به نسخه های خطیx، A و B اشاره کرده است.
منبع: نشریه هفت آسمان، شماره 46.