چرا امام زمان(عج) در آن هنگام که باید ظهور کند، متولد نشده است؟

چرا امام زمان(عج) در آن هنگام که باید ظهور کند، متولد نشده است؟

پرسش

چرا امام زمان(عج) در آن هنگام که باید ظهور کند، متولد نشده است؟

پاسخ اجمالی

پاسخ به این سؤال با تبیین فلسفه غیبت، مسئله‏ى انتظار و آثار و برکاتى که بر وجود امام زمان (عج) در زمان غیبت مترتب است، ممکن مى‏گردد.

گفته مى‏شود از حکمت‏هاى غیبت آن است که بیعت احدى در گردن آن حضرت نباشد و یا آن امام از خطر قتل نجات یابد. بدیهی است که این گونه حکمت ها اقتضا ندارند امام زمان (عج) قبل از ظهور متولد گردند، اما حکمت‏هاى دیگرى وجود دارد که زنده بودن امام عصر (عج) را توجیه مى‏کند و چنین فواید و آثارى بدون زنده بودن حضرت مهدى (عج) وجود نخواهد داشت.

الف- بناست آن حضرت دنیا را متحول ساخته و بر اساس ارزشهای الاهی تمدنى نو بنیان نهد، و این میسر نمی شودمگر آن که مردم جهان تجربه ی حکومت ها و تمدن های مختلف را دیده باشند و ناکامی آنها را در تحقق آرمان های بشریت به چشم مشاهده کرده باشند تا انتظار جهانی برای تشکیل حکومت حضرت تحقق پیدا کند و زمینه پذیرش آن فراهم آید.

ب- غیبت امام زمان (عج) وسیله‏اى است براى امتحان بندگان خدا. آنچه که ضرورت امتحان را تبیین مى‏کند، ضرورت امام زنده‏ى غایبى که وسیله‏اى بشود براى اجراى این سنت الاهى، را هم تبیین خواهد کرد.

ج- در کنار واژه‏ى غیبت امام زمان (عج) واژه انتظار قرار دارد. انتظار، هم موجب خودسازى فردى مى‏شود و هم خودسازى اجتماعى و این دو مقوله گرچه با معتقد نبودن به امام زنده هم قابل دسترسى است، اما تأثیر اعتقاد به امام زنده‏اى که هر لحظه امکان دارد ظهور کند، در حصول این دو اثر فردى و اجتماعى، دو صد چندان است.

برکات امام زمان (عج) در زمان غیبت:

در روایات، امام زمان (عج) در دوران غیبت به خورشید پشت ابر تشبیه شده و از برکات این خورشید مواردى است که در زیر مى‏آید:

1. زنده بودن فرمانده در میدان جنگ موجب دلگرمى سربازان است، لذا زنده بودن امام زمان امید بخش است.

2. نظارت امام زنده‏اى که ناظر بر اعمال پیروان خود ‏باشد، تأثیر تربیتى ویژه‏اى بر افراد مى‏گذارد و موجب خودسازى مى‏گردد.

3. تمامى امامان معصوم (‏ع) و اوصیاى الاهى که خاتم آنان، امام زمان (عج) است در هر عصر و زمانى خزانه داران و گنجینه‏هاى علوم الاهى و مخازن اسرار و نگهبانان دلایل و اسناد دین مبین اسلام اند، خواه ظاهر و آشکار، یا مخفى و پنهان. از این رو آرایش‏ها و پیرایش‏هاى کوته بینانه‏ى افراد و شاخ و برگ‏هاى افزون شده بر پیکره‏ى دین الاهى را زدوده و مفاهیم جاوید اسلامى را در شکل اصلى خود احیا و حفظ مى‏نمایند و “دین خاتم” را که با “ختم و منقطع شدن همیشگى وحى” کامل شده است، به طور گسترده به عرصه‏ى زندگى وارد مى‏نماید. این وظیفه‏ى بزرگ الاهى با وجود مبارک امام عصر (عج) تحقق مى‏یابد.

4. گروهى این توان را دارند که از ابرها بالا رفته و مستقیماً از شعاع خورشید (امام مهدى) استفاده نمایند و در پرتو این ارتباط، تدریجاً ساخته شوند.

5. ما معتقدیم که امام زمان (عج) بر باطن و اعمال مردم ولایت دارد و در واقع، هدایت (سعادت و شقاوت) تحت نظر اوست و رساندن به مقصود از وظایف آن امام معصوم (عج) است و این هم مستلزم آن است که امام زمان (عج) زنده باشد.

6. انسان کامل، هدف آفرینش است و اگر روزى انسان کامل در روى زمین نباشد، زمین واژگون مى‏گردد و چه کسى جز امام معصوم (ع) مى‏تواند ادعا کند که انسان کامل است.

7. براى ایجاد ارتباط بین عالم وحدت ذاتى و کثرت محضه، نیاز به مظهرى است که هم دستى در آن جا داشته باشد و هم دستى در این جا؛ یعنى جامع بین حق و خلق باشند و مجراى فیض الاهى گردد و این همان انسان کامل (حجت) است که باید در هر زمانى در روى زمین وجود داشته باشد.

پاسخ تفصیلی

پاسخ به این سؤال از طرفى در گرو تبیین فلسفه‏ى غیبت و مقوله‏ى انتظار است و از طرف دیگر در پرداختن به این مسئله که آیا بر وجود حضرت مهدى (عج) در دوران غیبت برکاتى مترتب مى‏شود؟ اما قبل از این که درباره‏ى فلسفه و حکمت و آثار انتظار بحث کنیم، باید این نکته را یاد آور گردیم که علت غیبت، سرّى است از اسرار و ما را بدان راهى نیست.[1] ولى به کمک روایات و عقل به بعضى از حکمت‏هاى آن مى‏توان دست یافت. این حکمت‏ها را مى‏توان در دو بخش طرح کرد:

1. آنچه که به حضرت مهدى (عج) مربوط مى‏شود.

2. آنچه که مربوط به امور دیگر است.

اما بخش اوّل:

الف- در روایات آمده است که حضرت غایب شده است تا بیعت احدى در گردن آن حضرت نباشد.[2]

ب- گاهى نجات از خطر قتل به عنوان فلسفه‏ى غیبت آن حضرت شمرده شده است.[3]

ج. بناست آن حضرت دنیا را متحول ساخته و دست به اصلاح همه جانبه بزند و تمدنى که بر اساس زور و زر و تزویر است، از ریشه بر کند و بر اساس ارزش‏هاى الاهى تمدنى نو بنیان نهد، این امکان ندارد، مگر این که مردم جهان تجربه ی حکومت ها و تمدن های مختلف را دیده باشند و ناکامی آنها را در تحقق آرمان های بشریت به چشم مشاهده کرده باشند تا انتظار جهانی برای تشکیل حکومت حضرت تحقق پیدا کند و زمینه پذیرش آن فراهم آید.

بخش دوم:

الف- امتحان بندگان از جمله مسائلى است که در روایات به عنوان فلسفه غیبت، بیان گردیده است.

امام موسى بن جعفر (ع) فرمود: “نگامی که پنجمین فرزند امام هفتم غایب شد، مواظب دین خود باشید، مبادا کسى شما را از دین خارج کند. اى پسرک من! براى صاحب الامر ناچار غیبتى خواهد بود، به طوری که گروهى از مؤمنان از عقیده بر مى‏گردند. خداوند به وسیله‏ى غیبت، بندگانش را امتحان مى‏کند”.[4]

ب- انتظار فرج عاملى در جهت خودسازى است.

انتظار، مقوله‏اى است که در پرتو غیبت معنا پیدا مى‏کند. تا غیبتى نباشد انتظارى محقق نمى‏شود. انتظار حکومت حق در واقع از دو عنصر نفى و اثبات ترکیب یافته است. بی گانگى با وضع موجود و عشق و علاقه به وضع بهتر. اگر این دو جنبه، در روح انسان به صورت ریشه‏اى رسوخ کند، سرچشمه دو اثر خواهند بود که عبارت اند از: ترک هرگونه همکارى و هماهنگى با عوامل ظلم و فساد از یک سو، و جلب آمادگى‏هاى جسمى و روحى براى شکل گرفتن آن حکومت واحد جهانى از سوى دیگر. این دو، عامل تحرک و آگاهى و بیدارى انسان است. از این روست که انتظار فرج “عبادت” قلمداد شده است،[5] و منتظران همانند کسانى‏اند که در خیمه‏ى حضرت مهدى (عج) یا زیر پرچم او هستند.[6]

انتظار انقلابى که در آن گناهکاران و ستمگران و… جایى ندارند، مستلزم آن است که منتظر خود را به گونه‏اى بسازد که از این دسته نباشد.

اگر این مسئله، ضمیمه شود به روایاتى که بیان مى‏دارند؛ امام زمان (عج) در دوران غیبت به طور مداوم مراقب حال پیروان خویش است و همه هفته بر اعمال آنها نظر مى‏افکند،[7] مى‏توان به دست آورد که اثر تربیتى اعتقاد به امام زنده، بیش از اعتقاد به امامى است که در آینده متولد مى‏شود و حکومت واحد جهانى را تشکیل مى‏دهد.

ج- انتظار علاوه بر این که موجب خودسازى فردى است، عامل خودسازى اجتماعى هم مى‏باشد؛ زیرا برنامه‏اى که انتظار آن را مى‏کشیم، فردى نیست، لذا منتظر واقعى، در اصلاح دیگران هم مى‏کوشد.

د- منتظران واقعى نه تنها با گسترش فساد مأیوس نمى‏شوند، بلکه وصول به هدف را در برابر خویش مى‏بینند، لذا در فساد حل نمى‏شود.[8]

گر چه عدم یأس و مستهلک نشدن در فساد با فرض تولد امام زمان (عج) در زمان مقرر ظهور، هم قابل تصور است، اما بدیهى است که با فرض زنده بودن ایشان و… این دو اثر هم گسترده‏تر است و هم با دوام‏تر.

برکات وجود حضرت مهدى (عج) در دوران غیبت

1. امیدبخشى؛ اعتقاد به امام زنده‏اى که هر لحظه امید به ظهور آن است، همچون زنده بودن فرمانده در میدان جنگ است که موجب دلگرمى و امید به پیروزى در سربازان است.

2. اثر تربیتى و خودسازى؛ همان طورکه بیان گردید، توجه به نظارتى که از طرف امام (عج) هر هفته نسبت به پیروانش اعمال مى‏گردد، مى‏تواند تأثیر ویژه‏اى روى افراد بگذارد؛ زیرا از برخى آیات مانند “و قل اعلموا فسیرى اللَّه عملکم و رسوله و المؤمنون” بگو عمل کنید، خداوند و فرستاده او و مؤمنان اعمال شما را مى‏بینند.[9] و روایات فراوانى که در مورد ارایه اعمال نیکان و فاجران (و گنه کاران) در هر روز، یا هر دوشنبه، یا پنج شنبه به پیامبر گرامى اسلام (ص) و امامان معصوم (‏ع) وجود دارد، ضرورت محاسبه و مراقبه‏ى اعمال امرى کاملاً روشن و مسلم است.

مؤمنان منتظر، خود و اعمال خود را حاضر در محضر آن وجود شریف مى‏دانند و از خوف این که مبادا خاطر آن عزیز را مکدر نمایند و موجب ناراحتى و یا محرومیت از عنایت ویژه‏ى ایشان شوند، مواظب اعمال و رفتار خویش بوده و براى قرب بیشتر و جلب توجه خاص آن حضرت، در راه تعالى و آمادگى بیشتر تلاش مى‏نمایند.[10]

3. پاسدارى آیین خدا؛ امیرمؤمنان، على (ع)، در کلامى نورانى و کوتاه، لزوم وجود رهبران الاهى در هر عصر و زمان را بیان فرموده: “آرى هیچ گاه زمین از قیام کننده با حجّت و دلیل خالى نمى‏ماند. خواه ظاهر و آشکار باشد، یا مخفى و پنهان. تا دلایل و اسناد روشن الاهى ضایع نگردد، و به فراموشى نگراید”.[11]

با گذشت زمان و آمیختن سلیقه‏ها و افکار شخصى به مسائل مذهبى و گرایش‏هاى مختلف به سوى برنامه‏هاى ظاهر فریب مکتب‏هاى انحرافى و دراز شدن دست مفسده جویان به سوى مفاهیم آسمانى، اصالت پاره‏اى از این قوانین از دست مى‏رود و دست خوش تغییرات زیان بخشى مى‏گردد.

این آب زلال که از آسمان وحى نازل شده، با عبور از مغزهاى این و آن، تدریجاً تیره و تار گشته، صفاى نخستین خود را از دست مى‏دهد. این نور پر فروغ با عبور از شیشه‏هاى ظلمانى افکار تاریک، کمرنگ و کمرنگ‏تر مى‏گردد. خلاصه با آرایش‏ها و پیرایش‏هاى کوته بینانه‏ى افراد و افزودن شاخ و برگ‏هاى تازه به آن، چنان مى‏شود که گاهى بازشناسى مسائل اصلى دچار اشکال مى‏گردد.

با این حال، آیا ضرورى نیست که در میان جمع مسلمانان کسى باشد که مفاهیم فنا ناپذیر تعالیم اسلامى را در شکل اصلى‏اش حفظ و براى آیندگان نگه دارى کند؟ لکن، آیا مجدداً وحى آسمانى بر کسى نازل مى‏شود؟ مسلماً نه! باب وحى با مسئله خاتمیت براى همیشه بسته شد. پس چگونه باید آیین اصیل حفظ گردد و جلوى تحریفات و تغییرات و خرافات گرفته شود و این آیین براى نسل‏هاى آینده محفوظ بماند، آیا جز این است که باید این رشته به وسیله‏ى یک پیشواى معصوم ادامه یابد، خواه آشکار و مشهور باشد، یا پنهان و ناشناس (لئلا تبطل ححج اللَّه و بیناته)؟

سینه‏ى امام (ع) و روح بلندش، صندوق آسیب ‏ناپذیر حفظ اسناد آیین الاهى است که همه‏ى اصالت‏هاى نخستین و ویژگى‏هاى آسمانى این تعلمیات را در خود نگاه دارى مى‏کند تا: “دلایل الاهى و نشانه‏هاى روشن پروردگار باطل نگردد و به خاموشى نگراید”.[12]

4. تربیت یک گروه ضربتى؛ امام زمان (عج) در زمان غیبت همچون خورشید پشت ابر است.[13] و پشت ابر بودن خورشید به این معنا نیست که موجودات از آن بهره نمى‏برند و یا خورشید بهره‏اى نمى‏دهد. از برکات امام زمان (عج) در زمان غیبت این است که گروهى مى‏توانند از ابرها بالا رفته مستقیماً از شعاع آفتاب استفاده نمایند و در پرتو این ارتباط، تدریجاً ساخته شوند.

5. نفوذ روحانى؛ (تربیت تکوینى از طریق ولایت تکوینى) امام زمان (عج) شخصیتى است بى همتا که سبب مى‏گردد، دل‏هاى آماده، در هر جا که باشند، تحت تأثیر جذبه‏ى مخصوص اشعه نیرومند و پر دامنه‏ى شخصیتش، قرار گیرند و از این طریق آن امام معصوم مى‏تواند به تربیت نفوس بپردازد، هر چند خود نفوس، چندان آگاه نباشد.

امام (عج) از نظر باطن بر اعمال مردم ولایت دارد و آنچه به باطن و حقیقت موضوع هدایت (دل‏ها و اعمال مردم) مربوط است، بر امام (عج) مکشوف است. لذا اعمال نیک و بد در نزد او حاضر و راه سعادت و شقاوت تحت نظر اوست. پس مقام امامت توأم با هدایت است و این هدایت، به معناى ارایه طریق نیست، بلکه رساندن به مقصود مراد است؛ زیرا ارایه طریق، نمایاندن راه و خواندن مردم به سوی خدا، کار همه‏ى پیامبران و مؤمنان است.[14]

6. هدف آفرینش؛ جهان آفرینش همانند باغ با طراوتى است که انسان‏ها، درختان و بوته‏هاى این باغ اند و آنها که در مسیر تکامل‏اند، درختان و شاخه‏هاى پربار و منحرفین، علف‏هاى هرز این باغ مى‏باشند. هدف از آبیارى چنین باغى آن است که درختان میوه سیراب گردند نه علف‏هاى هرز “ان الارض یرثها عبادى الصالحون”.[15] اگر روزى فرا برسد که تمام درختان باغ خشک شوند و گروه صالحان از روى زمین برچیده گردند، دلیلى بر آبیارى این باغ و ادامه فیض وجود نخواهد داشت. و امام معصوم (ع) چون انسان کامل است، سمبل گروه صالحان است و هدف اصلى آفرینش و از این جهت مورد خطاب قرار مى‏گیرد که: “لولاک لما خلقت الافلاک”.[16] و یا بیان مى‏شود که: “لو بقیت الارض بغیر الامام لساخت”.[17] و یا “بیمنه رزق الورى و بوجوده تثبت الارض و السماء؛”[18] یعنى از برکت وجود حجت الاهى است که مردم روزى مى‏برند و به خاطر هستى اوست که زمین و آسمان بر پاست.

7. واسطه فیض بودن؛ در عرفان گفته مى‏شود که حق در مقام ظهورات ذاتى، وحدت قاهره و در ظهورات متکثره‏ى فعلى، تعینات خاصه را اظهار مى‏دارد، ولى آن وحدت، بدون کثرت و این کثرت، بدون وحدت حقیقى است، لذا نیاز به تجلى سومى بود که بتواند مقام جمع و تفصیل را ارایه کند، برزخ بین عالم ربوبیت و عبودیت و جامع حق و خلق باشد. از سویى به عالم طبیعت مربوط باشد و از سویى دیگر به عالم واحدیت؛ یعنى واسطه‏اى باشد بین این دو عالم.

انسان کامل که مصداق بارزش امام معصوم (ع) است، از این دو نسبت برخوردار است و به خاطر همین واسطه‏ى فیض به ما سوى (کثرات محضه)، مظهر ربوبیتِ حق شده است. و اگر گفته شده که: “بهم یرزقون اللَّه عباده و بهم ینزل القطر من السماء و بهم تخرج برکات الارض”.[19] سخنى گزاف و مبالغه نیست. با توجه به همین مقام است که امام باقر (ع) مى‏فرماید: “نحن الاسماء الحسنى”؛[20] یعنى ما تمام و همه‏ى اسمای حسناى الاهى مى‏باشیم.

از این رو برپایى نظام آفرینش و اعطاى فیض به ما سوى اللَّه و هدایت و تربیت و خودسازى انسان‏ها، و… فرع بر وجود امام زنده‏اى است که از وجود او ما سوى اللَّه فیض ببرند و عطش خود را سیراب نمایند.

[1] بحارالانوار، ج 52، ص 91.

[2] بحارالانوار، ج 51، ص 152.

[3] اثبات الهدایه، ج 6ص 437، ر.ک: دادگستر جهان، ابراهیم امینى، ص 149 – 146.

[4] بحارالانوار، ج 51، ص 113.

[5] بحارالانوار، ج 52، ص 122.

[6] ر.ک: حکومت جهانى مهدى (عج)، مکارم شیرازى، ص 101 – 99.

[7] تفسیر برهان، در ذیل آیه 105 توبه؛ القیاده فى الاسلام، رى شهرى، صص 85 – 84.

[8] ر.ک: حکومت جهانى مهدى (عج)، ص 113 – 101.

[9] توبه، 106.

[10] ر.ک: تفاسیر قرآن کریم، ذیل آیه‏ى 106 سوره‏ى توبه؛ المیزان، ج 9، ص 385؛ تفسیر برهان، ج 2، ص 158؛ اصول کافى، ج 1، ص 220 – 219.

[11] اللهم بلى لاتخلوا الارض من قائم للّله بحجه اما ظاهراً مشهوراً او خائفاً مغموراً لئلا تبطل حجج اللَّه و بیناته”، نهج البلاغه، قصار الحکم، ص 147؛ میزان الحکمه، ج 1، ص 167. (ر.ک: اصول کافى، ج 1، ص 180 – 178.)

[12] از خطبه 146 نهج البلاغه، استفاده مى‏شود که امام زمان (عج) براى دفاع از اسلام کوشش مى‏کند. ر.ک: مکارم شیرازى، ناصر، حکومت جهانى مهدى (عج)، ص 229 – 226.

13] بحارالانوار، چاپ قدیم، ج 13، ص 129.

[14] المیزان، ج 1، ص 276 – 275؛ شیعه در اسلام، ص 256، فصل ششم از معرفت امام. براى آگاهى بیشتر از تأثیر ولایت تکوینى در هدایت انسان‏ها، رجوع شود به کتاب: القیاده فى الاسلام، رى شهرى، ص 87 – 74. نویسنده با ذکر روایتى از کتاب الکافى، ج 1، ح 1، ص 194 مى‏گوید: خورشید علاوه بر روشنایى ظاهرى در تکامل مادى به صورت تکوین مؤثر است و همینطور است خورشید معنوى، زیرا اوست که ارواح صاحب اهلیّت را به صورت تکوینى به سمت کمال مطلق هدایت و رهبرى مى‏کند. القیاده فى الاسلام، ص 80.

[15] انبیاء، 105.

[16] حکومت جهانى مهدى، ص 268 و 269.

[17] الکافى، ج 1، ص 179؛ میزان الحکمه، ج 1، ص 168.

[18] حکومت جهانى مهدى، ص 268 و 269.

[19] بحارالانوار، ج 23، ص 19.

[20] نور الثقلین، ج 2، ص 103؛ اصول کافى، کتاب توحید، باب نوادر، حدیث 4.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید