نویسنده:سید علیرضا جعفرى
پیوند قرآن و عترت بر اساس حدیث متواتر ثقلین، پیوندى عمیق و جاودانه است، که صد البته ادراک مقامات بلند غیبى، معنوى و عرفانى آنها اگر ممتنع نباشد براى فهم ما فوق طاقت و بسیار مشکل مىباشد (1) ; در حقیقت، آنان دریاى ژرفاند که به عمق ناپیدایشان راهى نیست.
در این میان، عصمت کبرا، حضرت زهرا(س) ویژگیهاى بخصوصى دارد:
فضل زهرا را بشر کى مىتوان احصا کند قطره را قدرت نباشد وصف از دریا کند
روح متعالى و بلند او که «از ادراک آن حیران شود عقول» جبرئیل(ع) را تنزل داد و پایین آورد، (2) و در آن ایام سخت و دشوار، جبرئیل(ع)، مسائل و حوادث پیش رو تا بر پایى قیامت را به اطلاع آن دردانه پیامبر(ص) رساند و امیرمؤمنان(ع) ، آنها را نگاشت و بدین ترتیب صحیفه فاطمه(س) شکل گرفت:
جمله اسرار «ما اوحى» در اوست علم کل انبیا پیدا در اوست
که از امامى به امام بعدى سپرده مىشد:
وارث آن مصحف عالى مقام بعد زهرا نیست کس غیر از امام
و اینک نیز در دست مبارک حجتبر حق الهى، آن صدف دریاى رحمت رحمانى«علیهالسلام و عجل الله تعالى فرجه» قرار یافته است. آرى، سابقه نداشته است که جبرئیل(ع) جز با طبقه اول از انبیاى عظام: این چنین آمد و شدهاى مکرر با کسى داشته باشد، و این همان فضیلتبزرگى است که عارف بزرگ قرن ما خمینى کبیر(ق س) آن را بالاترین ضیلتبراى حضرت فاطمه زهرا(س) مىدانستند. (3)
آن بانوى مقدس و مطهر در زمینههاى مختلف، جملات ژرف و زیبایى به کام تشنگان حکمت و حقیقت جارى ساختهاند که محور برخى از سخنان آن وجود نازنین را مىتوان در این بخشها خلاصه کرد: عرفانى – تربیتى و مسائل خانواده (تلاش و کار در منزل، همراهى با همسر در تحمل مشکلات و سختیهاى زندگى، ساده زیستى و پرهیز از تجملات و …)، حقوقى (حق زن، حق همسایه، حق کارگر، حق میهمان و …)، اجتماعى (عفاف و حجاب براى بانوان و …)، اقتصادى، دفاع از ولایت و سیاستهاى پدر و شوهر خویش (اعتراض به اقدامات خلیفه اول و دوم، طرح قضیه فدک و اعتراض شدید نسبتبه غصب آن از طرف حکومتبه عنوان بهانهاى براى ریشهکن کردن انحراف عظیمى که در خلافت رسول خدا(ص) پیش آمده بود، بیان فضائل و مناقب على مرتضى(ع) و نکوهش مخالفان وى، نقل احادیثى از پدر در شان ولایتشوى وى فرموده بود مانند حدیث غدیر و منزلت، وصایا و سفارشات در آخرین لحظات عمر خویش مبنى بر دفن شبانه و تحریم شرکتخلفاى اول و دوم در مراسم نماز بر وى و دفن ایشان و …)، فقهى (برخى از احکام باب طهارت، حج، ارث، قضاء و …) آن پرورده صبر و رضا با بیانات فصیح و بلیغ نسیمى جان فزا در پیکر فسردگان راه، وزان کرده است و گاه نیز براى بیان افکار بلند خویش از شعر استفاده نمودهاند. اشعارى که به ایشان منسوب استبه بیش از 70 بیت مىرسد که عمدتا در موضوعاتى نظیر: فضائل على بن ابىطالب(ع) و اطاعت از وى، ایثارگرى، غم جانکاه و جگرسوز شهادت پدر(ص)، خبر از شهادت و آرزوى مرگ، تنهایى امیرالمؤمنین(ع) مىباشند. (4)
مادر این مقاله در پى آنیم تا با نیم نگاهى به یکى از خطبههاى آن جگرگوشه رسول خدا(ص) میزان استفاده وى از آیات قرآن را نظاره کنیم، تا سرمشقى براى دلدادگان آن بانوى دو سرا، به ویژه خواهران و دختران ما باشد که در گفتار و کردار خویش هر چه بیشتر با قرآن عزیز انس گیرند، و شاهد انوار وحى از لبان کوثر باشند.
خطبه مورد نظر در این مقال همان خطبه فدکیه است که آن جوهر صدق و صفا در میان جمعى از زنان بنىهاشم در مسجد پیامبر(ص) از پشت پرده در حضور مردم ایراد کرد. این سخنرانى شیوا و خطبه غرا، در کتب معتبر ثبت گشته است. (5) و شیعیان مخلص از دیرباز آن خطبه با ارزش را نسل اندر نسل حفظ و به فرزندان خویش تعلیم مىدادند، امید آنکه مسؤولین برنامهریزى در امور فرهنگى ما نیز با تدوین برنامههاى اصولى و حسابشده در مقاطع مختلف تحصیلى و علمى به این امر مهم عنایتبیشترى مبذول دارند.
به هر ترتیب ما کلام کوثر در این سخنرانى پرشور را به 4 دسته تقسیم کردهایم:
– دسته اول: استدلالها به آیات قرآن.
– دسته دوم: اقتباسها از آیات. (6)
– دسته سوم: جملات ناظر به آیات.
– دسته چهارم: کلمات حکیمانه.
توضیح آنکه: در دسته اول آیاتى که حضرت(س) براى اثبات ارث بردن خویش از رسول خدا(ص) بدانها تمسک و استدلال نموده است را آوردهایم و در دسته دوم جملاتى که اقتباس از آیههاى قرآن مىباشد، آورده شده که خود به دو گروه تقسیم شدهاند: الف – اقتباسهاى بدون تغییر. ب – اقتباسهاى همراه با تغییر.
و اما در دسته سوم نیز به جملاتى از خطبه نظر داریم که ناظر به آیات قرآن مىباشند. به دیگر عبارت آنکه: مفاد این دسته از جملات با توجه به قرائنى مانند: همسانى فعل یا یکى از متعلقاتش و یا … با همتاى خود در آیات، نظر به آیات مزبور دارد. و بالاخره در دسته چهارم نیز جملات حکیمانه آن آفتاب چرخ عصمت(س) جاى دارد که پرداختن به آنها خارج از محور بحث ما در این مقاله است.
در این خطبه جذاب بسیارى از فنون مختلف و صنایع گوناگون ادبى و آرایههاى لفظى و معنوى استفاده شده است. و البته براى آنان که حتى مقدار اندکى معرفت نسبتبه خاندان عصمت و طهارت(ع) داشته باشند جاى هیچگونه تعجبى نخواهد بود، چرا که آن خاندان همگى اهل حکمت و فصاحتبودهاند و اینها همه نمى است از یم بیکران آن انوار تابناک الهى. همان اشباح نورى که قرنها پیش از خلقت دنیا در جوار عرش رحمان عز و جل به تسبیح، تحمید، تقدیس و تمجید الهى مشغول بودند (7) و سجده بر آدم «على نبینا و آله و علیه السلام» نیز به خاطر وجود این انوار پاک در صلب وى بوده است.
اینک نوبت پرداختن به اصل بحث است که چنانکه گذشت، ما جملات کریمانه این خطبه با عظمت را به چند دسته تقسیم کردهایم که تفصیل آن چنین است:
دسته اول: استدلالها به آیات قرآن
در پى اثبات و احقاق حق خویش مبنى بر ارث بردن از پدر خویش (به دیگر اینکه اصولا فرزندان انبیاء نیز از پدران خویش ارث مىبرند.) به آیات ذیل استدلال کردهاند:
1 – صدر آیه16 سوره نمل: «و ورث سلیمان داود ..» [ (حضرت) سلیمان از (پدر خویش، حضرت) داود ارث برد.]
2 – ذیل آیه 5 و صدر آیه6 سوره مریم: «.. فهب لى من لدنک ولیا یرثنى و یرث من آل یعقوب ..» [(حضرت زکریا به خداوند سبحان عرضه داشت:) بارالها از جانب خود فرزندى به من عطا کن تا از من و از آل یعقوب ارث ببرد ..]
3 – صدر آیه 11 سوره نساء: «یوصیکم الله فى اولادکم للذکر مثل حظ الانثیین…» [ خداوند به شما در مورد فرزندانتان چنین سفارش و توصیه مىکند که براى پسران دو برابر سهم دختران قائل شوید.]
4 – ذیل آیه 180 سوره بقره: «.. ان ترک خیرا الوصیه للوالدین والاقربین بالمعروف حقا على المتقین» [ (بر شما واجب گشته، هنگامى که یکى از شما را مرگ در رسد،) اگر چنانچه چیز خوبى (اموال) از خود بجا گذارده، براى پدر و مادر و نزدیکانش بطور شایسته وصیت کند، این حقى استبر گردن پرهیزکاران (که بایستى از عهدهاش برآیند).]
دو مورد اول تصریح داشت که فرزندان انبیا از پدران خویش ارث مىبرند و دو مورد اخیر نیز بر اساس شمول و عمومیت آنها نسبتبه فرزندان انبیاء در اثبات مطلب دلالتى واضح دارند.
دسته دوم: اقتباسها از آیات:
الف – گروه اول:
1 – پس از بیان حکمتبرخى از احکام و مسائل دین اسلام در مورد اینکه انسان باید تقوى پیشه کند و حق تقوى را ادا کند و واقعا خداترس گردد و تا دم مرگ و آخرین لحظه عمرش اسلام خود را حفظ نماید قسمتى از آیه 101 سوره آل عمران را اقتباس کردهاند: «(ف)-اتقوا الله حق تقاته و لا تموتن الا وانتم مسلمون.»
2 – خشیت عبارت است از خوفى که همراه با درک عظمتحق «جل و على» و صفات جلالیه او باشد و این جز با ترک گناه حاصل نخواهد شد، پس گنهکار نمىتواند ادعا کند که از خدا خشیت دارد و فقط آگاهان از مقام ربوبى داراى چنین صفتى مىباشند (که مصداق کامل آن على(ع) مىباشد)، «انما یخشى الله من عباده العلماء» قسمتى از آیه 28 سوره فاطر مىباشد که حضرت آن را اقتباس فرمودهاند.
3 – در مورد معرفى خویش مىفرماید من دختر همان پیامبرى هستم که از جنس خود شما بود و رنج و گرفتارى شما برایش سخت و نگران کننده بود و بر هدایت نمودن شما اصرار داشت و امیدوار بود و اصولا نسبتبه مؤمنین رافت داشت و به آنها مهربانى مىکرد. که این فرمایش اقتباس است از آیه 128 سوره توبه: «لقد جآءکم رسول من انفسکم عزیر علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رؤف رحیم».
4 – براى یادآورى وضعیت ناشایست اعراب قبل از اسلام و اینکه همواره در پى جنگ و خونریزىهاى بىهدف و ناشى از هواهاى نفسانى بودند و در واقع در لبه پرتگاه و سقوط در آتش جهنم بودند قسمتى از آیه103 سوره آل عمران را اقتباس کردهاند: «.. و کنتم على شفا حفره من النار…»
5 – در ادامه توصیف مردم و ویژگیهاى آنان قبل از اسلام در مورد نداشتن امنیت مىفرماید شما در آن دوران ترس این را داشتید که مبادا شما را بربایند. که این فرمایش اقتباس از قسمتى از آیه26 سوره انفال مىباشد: «.. تخافون ان یتخطفکم الناس…»
6 – در بیان نجات مردم بواسطه بعثت وجود نازنین پیامبر اکرم(ص) قسمتى از آیه103 سوره آل عمران را اقتباس کرده و مىفرمایند: «.. فانقذکم…»
7 – در مورد اینکه پدر بزرگوارشان براى تبلیغ اسلام هر رنجى را بر خود خریدند و همواره با فتنهانگیزى و آتش افروزى مخالفان روبر مىگشتند ولى به مدد غیبى الهى آن فتنهها سرکوب مىشد و حضرت به راه خویش ادامه مىدادند، از قسمتى از آیه 64 سوره مائده اقتباس کردهاند: «.. کلما او قدوا نارا للحرب اطفاها الله ..»
8 – در پى توبیخ مردم نادان که دنبال هواها و آرزوهاى فانى خود رفتند و حق را رها نمودند و مساله سقیفه و غصب خلافت را پیش آوردند و اینکه در گناه و فتنه واقع گشتند و در واقع هم اکنون جهنم آنها را احاطه کرده و در قیامت هم این احاطه تجلى خواهد یافت و تا ابد در آتش سوزان دوزخ خواهند ماند، قسمتى از آیه49 سوره توبه را اقتباس کردهاند: «.. الا فى الفتنه سقطوا و ان جهنم لمحیطه بالکافرین»
9 – در ادامه توبیخ ستمکاران که بجاى پیروى از احکام قرآن بدنبال هوسهاى فانى دنیوى خویش شتافتند و جاى گزین بدى بجاى تبعیت از احکام قرآن برگزیدند، ذیل آیه 50 سوره کهف را اقتباس کردهاند: «.. بئس للظالمین بدلا»
10 – در ادامه سرزنش آنان که از دین فاصله گرفتند مىفرماید آن کسى که غیر از اسلام (و تسلیم محض در برابر خداوند) دینى دیگر براى خویش انتخاب کند از او پذیرفته نگردد و در آخرت نیز از زیانکاران خواهد بود، این فرمایش اقتباسى است از آیه 85 سوره آل عمران: «و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فى الآخره من الخاسرین»
11 – پس از رد اعتقاد حاکمان غاصب مبنى بر عدم ارث بردن فرزندان انبیاء از پدران خود، مىفرماید: آیا (با وجود احکام نورانى اسلام) باز هم سراغ احکام جاهلیت مىروید. و اصولا کدام حکم از حکم خدا براى آنان که اهل یقین مىباشند بهتر و نیکوتر است؟ این فرمایش اقتباس است از آیه 50 سوره مائده: «افحکم الجاهلیه یبغون ومن احسن من الله حکما لقوم یوقنون»
12 – در مورد تهدید ظالمین و اینکه براى وعیدهاى الهى زمانى مشخص وجود دارد و ستمکاران بالاخره به عذاب دچار خواهند شد، مىفرمایند: هر خبر و وعیدى که پیامبران از جانب خدا دادهاند وقت معینى دارد. که این فرمایش اقتباس است از صدر آیه67 سوره انعام: «لکل نباء مستقر ..»
13 – در ادامه تهدید به عذابهاى الهى مىفرمایند: بزودى خواهید دانست که کدام یک از ما یا شما دچار عذاب ذلتبار شده و عذاب همیشگى و جاودان دامن گیرش خواهد گشت. این فرمایش اقتباسى است از آیه39 سوره هود: «فسوف تعلمون من یاتیه عذاب یخزیه و یحل علیه عذاب مقیم» (8)
14 – در مورد اینکه مرگ براى پدر گرامیشان همچون انبیاى سابق قضاى حتمى بوده است مىفرماید: محمد(ص) جز پیامبرى (از جانب خدا) نیست که پیش از او نیز پیامبرانى بودهاند (که از
این جهان خاکى رختبربستهاند) اگر او نیز بمیرد یا به شهادت برسد، آیا دوباره به دین و مرام جاهلیتباز خواهید گشت؟ هر کس که عقبگرد کند و مرتد شود به خدا ضرر نرسانده و البته خداوند، آنها را که در دین ثابت قدم ماندند و راه ارتداد را پیش نگرفتند نیز پاداش شکرگزاریشان را خواهد داد. این جملات اقتباسى است از آیه 144 سوره آل عمران: «و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل افان مات او قتل انقلبتم على اعقابکم و من ینقلب على عقبیه فلن یضر الله شیئا و سیجزى الله الشاکرین.»
15 – پس از خطاب به مردم و طلب کمک و یارى از آنان براى احقاق حق، آنان را تشویق مىکند و مىخواهد با برانگیختن غیرت آنها ترس از جو حاکم را از وجودشان بشوید لذا از آیه13 سوره توبه اقتباس کرده و مىفرمایند: «الا تقاتلون قوما نکثوا ایمانهم و هموا باخراج الرسول و هم بدؤکم اول مره اتخشونهم فالله احق ان تخشوه ان کنتم مؤمنین» [ آیا با آنان که عهد شکنى کرده و بر اخراج پیامبر (از مکه) اهتمام ورزیدند، پیکار نمىکنید؟ و حال آنکه آنها بودند که نخستین بار (دشمنى و پیکار با شما را) آغاز کردند، آیا از آنان مىترسید؟ با آنکه خداوند سزاوارتر است که از او بترسید، اگر مؤمن مىباشید.]
16 – پس از اظهار یاس و ناامیدى از یارى مردم، مىفرماید: اگر شما و تمام آنانکه روى زمین زندگى مىکنند همگى کافر شوید (به خدا زیان نمىرسانید) که خدا از همگان بىنیاز است و ستوده. این فرمایش اقتباس است از قسمتى از آیه 8 سوره ابراهیم: «.. ان تکفروا انتم و من فى الارض جمیعا فان الله لغنى حمید»17 – در توصیف آتش قهر الهى که در انتظار غاصبین خلافت مىباشد مىفرماید: آتش برافروخته الهى است که (درون انسان را پیش از جسم و ظاهر وى شعلهور مىسازد و) از دلها سر مىزند. این فرمایش اقتباسى است از آیه6 و7 سوره همزه: «نار الله الموقده التى تطلع على الافئده»
18 – در ادامه تهدید مجرمان زمان خویش ذیل آیه227 سوره شعراء را اقتباس کردهاند: «و سیعلم الذین ظلموا اى منقلب ینقلبون» [ آنان که ظلم و ستم روا داشتند بزودى خواهند دانست که به چه کیفر گاهى (در دوزخ) بازگشت مىکنند.]19 – در ادامه تهدید داعیان باطل خلافت مىفرماید: شما منتظر جزاى اعمال (پست) خود باشید ما هم در انتظار نتیجه و پاداش اعمال خود مىباشیم. این فرمایش اقتباسى است از آیه 122 سوره هود: «وانتظروا انا منتظرون.»
20 – در مقابل طفره رفتن غاصبان حکومت و عدم پذیرش حق ذیل آیه 18 سوره یوسف را اقتباس کردهاند: «.. بل سولت لکم انفسکم امرا فصبر جمیل و الله المستعان على ما تصفون» [ حضرت یعقوب در برابر دروغگویى برادران یوسف که گفتند: «یوسف را گرگ درید و این پیراهن خونآلود اوست» فرمود: بلکه این کار زشت را هوسهاى نفسانى شما در نظرتان زیبا جلوه داده و آراسته نموده است. (و البته من در برابر این حادثه) صبرى جمیل و زیبا پیشه مىسازم (و بردبارى همراه با شکر در درگاه الهى از خود نشان خواهم داد) و از خدا (نیز) در مقابل آنچه شما اظهار مىدارید، یارى مىطلبم.]
21 – در مورد قیامت و رسوایى ستمکاران و اهل باطل که به حق اهل بیت: ظلم و ستم روا داشتند ذیل آیه 78 سوره غافر را اقتباس کردهاند: «.. و خسر هنا لک المبطلون»
ب – گروه دوم:
1 – در بیان اهتمام و کوششهاى طاقت فرساى پدر عزیزش در راه تبلیغ دین اسلام و انذار مردم از عذاب الهى قسمتى از آیه 94 سوره حجر: «فاصدع بما تؤمر ..» را اقتباس کرده و فرمودهاند: «.. صا دعا بالنذاره».
2 – در ادامه توصیف پیامبر اکرم(ص) صدر آیه 125 سوره نحل: «ادع الى سبیل ربک بالحکمه والموعظه الحسنه» را اقتباس کرده و فرمودهاند: «.. داعیا الى سبیل ربه بالحکمه والموعظه الحسنه» [ .. مردم را به راه پروردگارش فراخوان بود و روش او در این کار حکمت (و برهان) و موعظه نیکو بود].
3 – در هم شکسته شدن هیمنه بت پرستان و از هم گسیختگى آنان به دست تواناى پیامبر اسلام(ص) را با استفاده از اقتباس آیه 45 سوره قمر: «سیهزم الجمع و یولون الدبر» بیان کرده و فرمودهاند: «(حتى) هزم (انهزم) الجمع و ولوا الدبر. »
4 – در توصیف حالت مردم تن پرور زمان خویش مىفرماید: در حالیکه پیامبر(ص) و على(ع) در دوران سختى و فشارهاى همه جانبه از سوى دشمنان براى پیشبرد اهداف مقدس اسلام از خود گذشتگى مىنمودند و آسایش را از خود سلب کرده بودند، شما دنبال رفاه و عیش و نوش خویش بودید و این مطالب را با یک کلمه «فاکهون» افاده کردهاند که اقتباسى است از آیه27 سوره دخان: «(و نعمه کانوا فیها) فاکهین»5 – پس از بیان زحمات و رنجهاى امیرالمؤمنین(ع) در راه اسلام و سرزنش مردم منافق صفتبخاطر راحتطلبى و رفاه زدگى آنان به یاد ایشان مىآورد که شما در آن دوران سخت و کمرشکن هماره منتظر آن بودید که حوادث دردناکى (مانند شهادت پیامبر(ص)) براى ما پیش آید تا شما به اهداف خود برسید: «.. تتربصون بنا الدوائر». این فرمایش اقتباسى است از قسمتى از آیه 98 سوره توبه: «.. و یتربص بکم الدوائر ..»
6 – پس از توبیخ و سرزنش ابوبکر که مدعى بود: «چون زهرا(س) فرزند پیامبر است لذا نمىتواند از پدرش ارث ببرد»، مىفرماید: آیا در کتاب خدا آمده که تو از پدرت ارث ببرى اما من از پدرم ارث نبرم؟ اگر چنین نسبتى به کتاب خدا بدهى: لقد جئتشیئا فریا [ کار بسیار زشت و عجیبى مرتکب شدهاى]. این فرمایش اقتباسى است از ذیل آیه27 سوره مریم: «.. لقد جئتشیئا فریا».
7 – براى تهدید غاصبان خلافت رسول خدا(ص) ذیل آیه27 سوره جاثیه: «.. یوم تقوم الساعه یومئذ یخسر المبطلون» را اقتباس کرده و فرمودهاند: «و عند الساعه یخسر المبطلون» [ هنگام قیامت اهل باطل به خسران و زیان خویش واقف مىشوند].
8 – انذار پیامبر(ص) نسبتبه عذابهاى الهى را یکى از اوصاف پدر خویش برشمرده و از ذیل آیه46 سوره سبا: «ان هو الا نذیر لکم بین یدى عذاب شدید» اقتباس کرده و فرمودهاند: «انا ابنه نذیر لکم بین یدى عذاب شدید» [ من دختر همان بیم دهنده شما در برابر عذاب شدید الهى هستم (آن چنان عذابى که گویى پیش روى شماست، چرا که قیامت نزدیک است)].
9 – در مورد عدم عمل به قرآن و پشتسر انداختن احکام آن توسط حکومت جور زمان خویش مىفرماید: «و نبذتموه وراء ظهورکم» که اقتباسى است از قسمتى از آیه187 سوره آل عمران: «.. فنبذوه وراء ظهورهم..».
10 – پس از سرزنش مردم به جهت عدم همراهى آنان در راه احقاق حق اهلبیت: که سبب آن عدم درک حقیقت قرآن و آن نیز معلول تیرگى قلب و دل آنان بواسطه جهل و نفاق بود مىفرمایند: «افلا تتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها؟» که اقتباسى است از آیه 24 سوره محمد: «افلا یتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها؟».
11 – در ادامه سرزنش مردمان تیرهدل از آیه 14 سوره مطففین: «کلا بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون» اقتباس کرده و فرمودهاند: کلا بل ران على قلوبکم ما اساتم من اعمالکم [ .. چنین نیست، بلکه ظلمت ظلم و تیرگى اعمال ناشایستشما موجب زنگار قلبهایتان گشته (و از این روى است که قرآن را نمىفهمید تا بدان عمل کنید)].
12 – در پى توبیخ و بیان علت ارتکاب اعمال مجرمین وقت از قسمتى از آیه46 سوره انعام: «قل ارایتم ان اخذ الله سمعکم و ابصارکم ..» اقتباس نموده و فرمودهاند: «.. فاخذ بسمعکم و ابصارکم» [ آن زنگار قلب شما باعثشده تا گوش و چشم هاى شما کر و کور گردد (و از درک حقیقتباز مانید)].
13 – به دنبال توبیخ و سرزنش مردم دل مرده و غفلت زده از قسمتى از آیه 22 سوره ق: «… فکشفنا عنک غطاءک ..» اقتباس کرده و فرمودهاند: «.. اذا کشف لکم الغطاء» [ هنگامى که بمیرید و پرده غفلت از جلوى چشمانتان کنار زده شود خواهید دانست که چه عذابهاى دردناکى در انتظار بوده است.]
14 – در توصیف عذاب شدید الهى در قیامت ذیل آیه47 سوره زمر: «.. وبدا لهم من الله ما لم یکونوا یحتسبون» را اقتباس کرده و فرمودهاند: «و بدا لکم من ربکم ما لم تکونوا تحتسبون.» [ در قیامت از جانب خدا براى شما عذابهایى رو مىشود که هرگز به ذهن و فکرتان هم خطور نکرده بود.]
دسته سوم: جملات ناظر به آیات:
1 – در مورد حکمت تشریع و وجوب زکات مىفرماید: «.. والزکاه تزکیه للنفس و نماء فى الرزق» [ و (خداوند) زکات را بدان جهت واجب ساخت تا موجب تزکیه نفس (و پاکى روح از گناهان) گردد و علاوه بر آن باعث زیاد شدن رزق و روزى شود]. قسمت اول این فرمایش ناظر استبه صدر آیه103 سوره توبه: «خذ من اموالهم صدقه تطهرهم و تزکیهم بها ..» و قسمت دوم آن فرمایش ناظر استبه ذیل آیه39 سوره روم: «.. و ما آتیتم من زکوه تریدون وجه الله فاولئک هم المضعفون. »
2 – درباره حکمت وجوب اطاعت از اهل بیت عصمت و طهارت: و در باب امامتشان مىفرماید: .. و طاعتنا نظاما للمله و امامتنا امانا للفرقه [ .. و (خداوند) وجوب اطاعت ما خاندان را وسیلهاى جهتسامان دادن به ملت و امامت ما را مانع تفرقه و پراکندگى امت قرار داد.] این فرمایش ناظر استبه قسمتى از آیه103 سوره آلعمران: «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا واذکروا نعمت الله علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا..» (9)
3 – پیرامون حکمت وفاى به نذر مىفرماید: «.. و الوفاء بالنذر تعریضا للمغفره» [ وفاى به نذر موجب آن مىشود که انسان در معرض مغفرت و آمرزش الهى قرار گیرد (و به پاداشهاى بزرگ نائل آید.)] این جمله ناظر استبه آیاتى که در باب وفاى به نذر در قرآن بدانها اشاره شده، از جمله آیه7 به بعد از سوره «هل اتى» که در شان خود حضرت زهرا(س) و شوهر و فرزندان عزیزشان (امام حسن(ع) و امام حسین(ع)) نازل شده است: «یوفون بالنذر .. فوقاهم الله شر ذلک الیوم و لقاهم نضره و سرورا» [ آنها به نذر خود وفا کردند .. بدین جهت است که خدا نیز آنان را (مورد لطف و عنایتخاص خویش قرار داده) و از شر (و سختى) آن روز (قیامت) محفوظ مىدارد و آنها را در حالیکه غرق شادى و سرورند پذیرا مىگردد.]
4 – در مورد فلسفه و حکمت نهى از کم فروشى مىفرماید: «.. وتوفیه المکائیل والموازین تغییرا للبخس» [ فروشنده و مشترى هنگام معامله خود نباید در جنس و بهاى آن کم گذارند (که این ظلم است) بلکه بایستى تماما به یکدیگر تحویل دهند که در غیر اینصورت مبتلا به نقص خواهند گشت (یا در اموال خود در همین دنیا دچار کمبود مىگردند یا در فرداى قیامت نامه اعمال خود را در حالى که کمبود خیرات دارد مشاهده مىکنند و یا هر دو که هم در دنیا و هم در آخرت با کمبود مواجه مىشوند.)] این فرمایش ناظر استبه قسمتى از آیه 85 سوره اعراف: «.. فاوفوا الکیل والمیزان و لاتبخسوا الناس اشیاءهم ..»
5 – در بیان حکمت نهى از شرابخوارى مىفرماید: .. والنهى عن شرب الخمر تنزیها عن الرجس [ شرابخوارى بدان جهت تحریم گشته که موجب تنزیه و پاکسازى روح از پلیدىها و گناهان است.] این فرمایش ناظر استبه قسمتى از آیه90 سوره مائده: «یا ایها الذین آمنوا انما الخمر .. رجس .. فاجتنبوه..»
6 – حکمت نهى از تهمتبه زنان پارسا را مبتلا نشدن به لعنت دانسته و مىفرماید: «.. و قذف المحصنات اجتنابا للعنه.» این فرمایش ناظر استبه قسمتى از آیه23 سوره نور: «ان الذین یرمون المحصنات .. لعنوا ..»
7 – در ضمن شمارش اوصاف و ویژگیهاى پدر بزرگوارشان مىفرماید: .. یجذ الاصنام» [ .. بتها (این معبودهاى چندین هزار ساله جاهلان) را در هم شکست.] این فرمایش ناظر استبه قسمتى از آیه57 و 58 سوره انبیاء که درباره بتشکنى حضرت ابراهیم «على نبینا و آله و علیه السلام» مىباشد: «و تالله لاکیدن اصنامکم .. فجعلهم جذاذا ..»
8 – پیرامون گمراه شدن مردم و تبعیت آنها از شیطان مىفرماید: «.. فالفاکم لدعوته مستجیبین» [ (شیطان) شما را در حالى یافت که لبیک گوى ندایش بودید] این فرمایش ناظر است
به قسمتى از آیه 22 سوره ابراهیم: «و قال الشیطان .. و ما کان لى علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لى ..»
9 – در توصیف و بیان شدت حادثه غمبار و جانسوز ارتحال پدر خویش مىفرماید: «.. و خشعت الجبال» [ و کوهها هم خاشع گشتند.] این فرمایش ناظر استبه قسمتى از آیه 21 سوره حشر که در مورد عظمت قرآن است: «لو انزلنا هذا القرآن على جبل لرایته خاشعا ..»
در پایان، بار دیگر تذکر این نکته بایسته است که موارد ذکر شده در قالب دستهبندىهاى فوق، تنها مربوط به یک سخنرانى حضرت فاطمه زهرا(س) مىباشد وگرنه با توجه به مقدمه این مقاله، انوار وحى از زلال زندگى کوثر قابل تفکیک نمىباشد و به دیگر عبارت قرآن با زهرا(س) عجین گشته است.
پىنوشتها:
1و2-ءو – برگرفته از بیانات حضرت امام خمینى1، صحیفه نور ج19: ص278، انتشارات سازمان مدارک.
3- صحیفه نور ج19: ص279.
4- براى نمونه ر. ک. مناقب ابن شهر آشوب1: 242، انتشارات علامه – قم; احقاق الحق (که از کتب اهل سنت نقل کرده است) 10:433 و19:159، انتشارات کتابخانه آیهالله مرعشى; – قم; بحارالانوار43:176، المکتبه الاسلامیه – تهران.
5- از جمله: بلاغات النساء، تالیف احمد بن ابىطاهر (از علماى اهل سنت در قرن سوم) ص23; علل الشرائع (به3 سند) تالیف شیخ صدوق، متوفى: 381، ص248، انتشارات داورى – قم; الشافى تالیف سید مرتضى، متوفى:436، ج4: ص68، مؤسسه الصادق(ع) -ء طهران; الاحتجاج تالیف طبرسى، متوفى: 548، ص61، مطبعه مرتضویه – نجف; شرح ابن ابىالحدید (از علماى اهل سنت در قرن هفتم): ج16 ص211، منشورات مکتبه آیهالله المرعشى;; کشف الغمه تالیف اربلى، متوفى693 (به نقل از کتاب «السقیفه» تالیف ابى بکر احمد بن عبدالعزیز الجوهرى)، ج2: ص106، مکتبه بنىهاشمى – تبریز; بحارالانوار تالیف علامه مجلسى، متوفى 1111، ج29 ص215، دارالرضا(ع) – بیروت.
6- طبق نقل اهل لغت، علماى علم بدیع اقتباس را آن مىدانند که اندکى از قرآن یا حدیث را در عبارت خود (چه بصورت نظم و شعر باشد و چه بصورت نثر) بیاوریم و اشاره نکنیم که از قرآن یا حدیث مىباشد. و هم ایشان تصریح کردهاند که تغییر در آن مقدار از قرآن یا حدیث که در عبارت خود آوردهایم اگر چنانچه تغییر مختصرى باشد، اشکال ندارد و جائز مىباشد. و این بیت از خاقانى را مثال زدهاند:
نقد عمر زاهدان در توبه از مى سشد تلف قل لهم ان ینتهوا یغفر لهم ما قد سلف
که شاعر در این مصراع اخیر قل «للذین کفروا» را به قل «لهم» تغییر داده است (آیه 38 سوره انفال)، مطالب گفته شده در ادبیات فارسى و عربى یکسان است. [..اما الاقتباس فهو ان یضمن الکلام – نظما کان او نثرا – شیئا من القرآن او الحدیث لا على انه منه .. ولا باس بتغییر یسیر فى اللفظ المقتبس .. (مختصر المعانى، تالیف سعد الدین تفتازانى، متوفى: 791، ص221، انتشارات مصطفوى)] البته در مورد اینکه فرق بین اقتباس و تضمین چه مىباشد، مشهور بدیعیین معتقدند که اقتباس اختصاص به نظم و نثر ندارد ولى تضمین فقط در شعر واقع مىشود، اما مخفى نماند که نظریه برخى دیگر از دانشمندان بدیع آن است که صنعت تضمین نیز اختصاص به شعر ندارد، به تحریر التحبیر تالیف ابن ابى الاصبع متوفى 654 ه، ص140، چاپ مجلس اعلاى مصر و همچنین به الفوائد المشوق الى علوم القرآن و علم البیان تالیف ابن جوزى متوفى 751 ه ص195 مراجعه شود.
7- اشاره به روایتى در «علل الشرائع: 208، انتشارات داورى – قم».
8- این آیه در دو جا عینا آمده است: 1 -39/هود 2 -39 و40/زمر.
9- بر اساس احادیث و روایات، مقصود از حبل الله، خاندان پیامبر و ائمه معصومین(ع) مىباشد (به تفسیر مجمع البیان و تفسیر عیاشى، ذیل آیه مذکور مراجعه شود) البته در برخى دیگر از روایات و احادیث نیز، مراد از حبل الله را «قرآن» دانسته که بعید نیست منظور هر دوى آنها باشد.
منبع: ماهنامه کوثر