نویسنده: محمد محمدی اشتهاردی
از ازدواج حضرت زهرا (س) با حضرت علی (ع) چندان نگذشته بود پیامبر (ص) به دیدار آن ها آمد به آن ها مبارکباد گفت و پس از ساعاتی علی (ع) برای کاری از خانه بیرون رفت . پیامبر (ص) به فاطمه (س) فرمود: حالت چطور است ؟شوهرت را چگونه یافتی ؟ فاطمه (س): پدر جان شوهرم را به بهترین شوهر یافتم ولی جمعی از زنان قریش نزد من آمدند و به من گفتند: رسول خدا (ص) تو را همسر یک نفر مرد فقیر و تهیدست نموده است پیامبر: دخترم !نه پدرت فقیر است ، و نه شوهرت ، خداوند گنجینه های طلا چو نقره تمام زمین را در اختیار من نهاده است ولی من از آنها چشم پوشیدم ، و پاداشی را که در پیشگاه خدا است برگزیدم . دخترم ! اگر آنچه را که پدرت می داند، می دانستی دنیا در نظرت ناچیز جلوه می کرد، سوگند به خدا در نصیحت و آموزش تو کوتاهی نکردم .شوهر تو در تقدم به اسلام و در علم و حلم از همه مقدمتر و بهتر است ، دخترم وقتی که خداوند بر سراسر زمین نگاه کرد دو مرد را برگزید یکی از آن دو را پدر تو قرار داد و دیگری را شوهر تو. یا بنته نعم الزوج زوجک لاتعصی له امرا :
دختر عزیزم ! شوهر تو، نیکو شوهری است همواره در همه امور، از او اطاعت کن سپس پیامبر (ص) علی (ع) را به حضور طلبید و در شاءن و مقام فاطمه (س) مطالبی گفت ، از جمله فرمود: فاطمه (س) پاره تن من است هر که او را برنجاند مرا رنجانده و هر کس او را شاد کند مرا شاد کرده است .امام علی (ع) در شاءن زهرا (س) می گوید: سوگند به خدا هیچگونه فاطمه (س) را خشمگین و مجبور به کاری نکردم تا آن زمان که خداوند روح او را به سوی خود قبض کرد، و او نیز هیچگاه مرا ناراحت نکرد و از من نافرمانی ننمود، هر زمان به او نگاه می کردم همه اندوهها و حزنها و رنجهایم برطرف می شد.
منبع: داستانهای شنیدنی از چهارده معصوم(علیهم السلام)