جایگاه قسمت و نصیب در امر ازدواج چیست؟ آیا نصیب و قسمت به این معناست که زندگی مشترک انسان مقدر شده و انسان چه پسر یا دختر در جهت تشکیل زندگی مشترک و امر ازدواج تلاش ننمایند؟ خصوصاً دخترها نباید در جهت ازدواج تلاشی بنمایند؟

جایگاه قسمت و نصیب در امر ازدواج چیست؟ آیا نصیب و قسمت به این معناست که زندگی مشترک انسان مقدر شده و انسان چه پسر یا دختر در جهت تشکیل زندگی مشترک و امر ازدواج تلاش ننمایند؟ خصوصاً دخترها نباید در جهت ازدواج تلاشی بنمایند؟

سلام بر شما خواهر گرامی و محترم که علم و دانش صحیح را زیربنای تصمیم‌های خود قرار داده و به دنبال یافتن پاسخ سؤال‌های خود هستید. با آرزوی سلامت و خوشبختی برای شما، نکاتی را در پاسخ به سؤالاتتان یادآور می‌شویم. امید که مفید واقع شده و مورد توجه حضرت ولی عصر ـ علیه السّلام ـ قرار گیرد.
شکی نیست که چیزی در جهان بدون اراده و خواست الهی تحقق نمی‌پذیرد. تمامی کارهای بشر و از جمله ازدواج یکی از رویدادهایی است که از حوزه اراده الهی بیرون نیست، اما معنای این سخن نادیده گرفتن اراده و نقش انسان و سلب اختیار از او نمی‌باشد. اراده خداوند در مورد افعال انسان، صدور آن به اختیار و انتخاب است به عبارتی خداوند اراده کرده که کارهای انسان از روی اختیار و انتخاب انجام پذیرد. انسان به حکم این که ذاتاً موجودی مختار و آزاد است، در تصمیم‌گیری هیچ نوع فشاری از برون یا درون بر او وارد نمی‌شود. و به فرموده شهید مطهری: «همان طوری که هیچ حادثه طبیعی بدون علت طبیعی رخ نمی‌دهد، افعال اختیاری انسان‌ها نیز بدون اراده و اختیار انسان رخ نمی‌دهد، قانون خدا در مورد انسان این است که آدمی دارای اراده و قدرت و اختیار باشد و کارهای نیک یا بد را خود انتخاب کند، اختیار و انتخاب مقوم وجودی انسان است، انسان غیر مختار محال است، یعنی این که فرض شده انسان است و غیرمختار، فقط فرض است نه حقیقت».[1] بنابراین آن چه در بین مردم معروف است که در ازدواج قسمت و تقدیر دخالت دارد و قبلاً همه چیز معلوم و مشخص شده است، یا مثلاً می‌گویند: فلان دختر «قسمت» فلان پسر است و سخنانی از این قبیل، به این معنی که خود فرد در انتخاب همسر نقشی ندارد صحیح نیست. همان طور که به روشنی، اختیار و انتخاب را در خرید و فروش، انتخاب شغل و تعیین رشته تحصیلی می‌بینیم در ازدواج نیز که موضوع مهم و سرنوشت سازی است، این اراده و اختیار رامشاهده می‌کنیم، روایاتی که در آن معیارهای انتخاب همسر ذکر شده دلیل محکمی بر دخالت انسان در سرنوشت خویش است.[2] پیشوایان دین به ما توصیه کرده‌اند که در انتخاب همسر نهایت دقت را مبذول کنیم و چشم بسته ازدواج نکنیم، چنان که امام صادق ـ علیه السّلام ـ می‌فرماید: «بنگر شخصیت خود را کجا قرار می‌دهی و چه کسی را در مالت شریک می‌کنی و از دین و رازت آگاه می‌سازی؟ و درجایی دیگر می‌فرماید: زن مانند گردن بند است، بنگر چه گردن بندی به گردن می اندازی».
شخصی به نام حسین بن بشّار باسطی نامه‌ای خدمت امام رضا ـ علیه السّلام ـ می‌نویسد و درباره خواستگاری که برای دخترش آمده است کسب تکلیف می‌کند و می‌گوید: «فردی از خویشاوندانم به خواستگاری دخترم آمده در حالیکه بداخلاق است، وظیفه من چیست؟ حضرت در پاسخ فرمودند: اگر بداخلاق است دخترت را به او نده.[3] در این روایت، حضرت نفرمود: ازدواج قسمت است، دخترت را به ازدواج شخص مذکور درآور، بلکه به صراحت از این ازدواج منع فرمودند. انسان در امر ازدواج و انتخاب همسر باید با شناخت کافی از ازدواج و کمک نزدیکان با تجربه دست به انتخاب زند.
بر این اساس، پسر و دختر جوان، نه این که نباید دست روی دست گذاشته و به امید بخت و شانس و قسمت بنشینند، بلکه چه             پسر و چه دختر باید برای این تصمیم سرنوشت ساز خود را آماده نموده و با کمال دقت و با کمک تجارب خانواده، راهنمایی مشاوران دلسوز و کاردان فرد مورد نظر را انتخاب کنند.
نتیجه دیگری  که از این بحث می توانیم بگیریم درباره بخش پایانی سؤال شماست. بر اساس مطالب گذشته خانواده دختر می توانند با به کاربردن راهکارهای مناسب و ظریف خواستگار مناسبی را در نظر گرفته و نظر او را جلب نمایند. البته این کار می بایست با روشهای صحیح مانند استفاده از واسطه های امین و ترجیحاً بزرگان قوم و فامیل صورت پذیرد تا به شأن دختر لطمه ای وارد نشود.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. مظاهری، علی اکبر، جوانان و انتخاب همسر، چ سیزدهم، قم، انتشارات پارسایان، 1380.
2. امینی، ابراهیم، انتخاب همسر، چ سوم، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 1380.
3. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 6، تهران، ‌انتشارات دار الکتب الاسلامیه، ص 317 ـ 319.
4. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 15، تهران، ‌انتشارات دار الکتب الاسلامیه، ص 45 ـ 47.

پی نوشت ها:
[1] . مطهری، مرتضی، عدل الهی، تهران، صدرا، چاپ سوم، 1367، ص 134 ـ 135.
[2] . سبحانی، محمد، مجله معارف اسلامی، شماره 48، خرداد و تیر 1380، ص 113.
[3] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 100، ص 235.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید