تفسیر چند آیه از امام حسن عسگرى

تفسیر چند آیه از امام حسن عسگرى

امامان اهل بیت – علیه السلام – توجهى فوق العاده به تفسیر قرآن داشتند و هر یک صاحب مکتب تفسیرى بودند. آنچه مسلم است آن است که آنان به دقایق قرآن ، ناسخ و منسوخ آن ، مطلق و مقید آن ، عام و خاص آن و شاءن نزول آیات ، داناتر از همگان بودند. بزرگ این خاندان مولاى متقیان امیرالمؤ منین – همانطور که خودشان تصریح مى کردند – بیش از همه صحابه به حقایق قرآن و محکم و متشابه آن و حتى هنگام نزول آیات آگاه بودند.

امام حسن عسکرى نیز مانند پدران بزرگوار خود از پیشوایان و ائمه مفسران به شمار مى رفت و از ایشان تفسیرى نقل شده که به تفسیر امام عسکرى معروف شده است ، اما قبل از آنکه به این کتاب بپردازیم تفسیر چند آیه را از حضرت نقل مى کنیم .
تفسیر چند آیه از امام حسن عسگرى
1- ابوهاشم جعفرى مرد ثقه و امین اهل بیت مى گوید:

نزد امام حسن عسکرى بودم و از ایشان درباره تفسیر این آیه پرسش ‍ کردم :

﴿((ثم اورثنا الکتاب الذین اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه و منهم مقتصد و منهم سابق بالخیرات باذن اللّه …))﴾(184).

((سپس کتاب را به بندگان برگزیده خود عطا کردیم پس گروهى به خود ستم کردند و گروهى میانه روى پیشه ساختند و گروهى به اذن پروردگار به سوى نیکیها ستافتند…)).

حضرت فرمود: این آیه درباره آل محمد – صلى اللّه علیه و آله – نازل شده است ستمگران به خود، کسانى هستند که به امامت ما قائل نیستند. میان روان ، کسانى هستند که امام را مى شناسند و به او معتقدند. و شتابندگان در راه خیر به اذن پروردگار، امامان – علیه السلام – مى باشند.

ابوهاشم مى گوید: چشمانم پر اشک شد و با خود درباره عظمت این خاندان و آنچه خداوند به آنها تفضل کرده است مى اندیشیدم که امام نگاهى به من کرد و فرمود: آرى ، همانگونه که اندیشیده اى مقام آل محمد بسیار والاست . پس خدا را سپاسگو که تو را از محبان این خاندان و متمسکان به آنها قرار داده است . تو در روز قیامت – که هر کس ‍ را با امامش فرا مى خوانند – با ما خوانده مى شوى پس بشارت باد بر تو که بر راه راست هستى و عاقبت بخیرى (185).
2- محمد بن صالح ارمنى از امام حسن عسکرى درباره معناى سخن خداوند متعال در سوره رعد پرسش کرد که مى فرماید:

((یمحو اللّه ما یشاء و یثبت و عنده ام الکتاب ))(186).

((خداوند آنچه را که بخواهد محو مى کند و آنچه بخواهد مى نگارد نزد اوست ام الکتاب )).

حضرت پاسخ فرمود: آیا جز اینست که آنچه را وجود دارد مى زداید و آنچه را نیست مى نگارد. والاست خداوند توانمند که به اشیاء قبل از وجودشان علم دارد و خالقى قبل از هر آفریده اى که اوست دین پرور.

محمد بن صالح شگفت زده گفت : گواهى مى دهم که تو حجت و ولى خدا هستى و تو بر راه راست قرار دارى و تویى امیرمؤ منان و امام متقیان (187).
3- محمد بن صالح ارمنى از امام حسن عسکرى درباره معناى این آیه پرسش ‍ کرد:

﴿((للّه الامر من قبل و من بعد﴾(188)؛ قبل و بعد از هر چیز فرمان خداى راست )).

حضرت فرمود: قبل از فرمان دادن ، دستور از آن خداست و پس از فرمان دادن به آنچه که اراده کند باز فرمان از آن اوست )).

با خود اندیشیدم که این تفسیر همان آیه قرآن و سخن خداوند است که مى فرماید: ((امر)) و ((خلق )) (آفرینش و تدبیر آفریدگان ) از خداوند تبارک و تعالى پروردگار جهانیان است (189).

امام به من نگریست و تبسمى کرد فرمود: (آرى ) آفرینش و تدبیر از آن خداوند متعال ، پروردگار جهانیان است (190).
4- ابوهاشم مى گوید:

نزد امام حسن عسکرى – علیه السلام – بودم که محمد بن صالح از ایشان درباره معناى آیه زیر پرسش کرد:

﴿((و اذا اخذ من بنى آدم من ظهورهم ذریتهم ، و اشهدهم على انفسهم الست بربکم قالوا بلى شهدنا))﴾(191).

((و آن هنگام که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریه آنها را برگرفت و آنها را بر خود گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم ؟ همه گفتند: آرى ، ما به خدایى تو گواهى مى دهیم )).

امام حسن عسکرى – علیه السلام – پاسخ داد: با این کار، معرفت به پروردگار محقق شد. سپس مردم آن حادثه را فراموش کردند و به زودى به یاد خواهند آورد. و اگر این عهد نبود هیچ کس آفریدگار و روزى ده خود را نمى شناخت .

ابوهاشم مى گوید: از نعمات الهى به این خاندان و دانش گسترده این حجت حق در شگفت شدم و در اندیشه فرو رفتم که حضرت به طرفم روى آورد و فرمود:

((اى ابوهاشم ! مطلب ، بالاتر از آن است که تو مى پندارى و شگفت آورتر از تصورات تو مى باشد. درباره خاندانى که شناختن آنها شناختن خداوند است و منکر آنان منکر خدا چه مى پندارى . مؤ منى نیست مگر آنکه امامان را تصدیق مى کند و به معرفت و شناخت آنان یقین دارد))(192).
5- سفیان بن محمد صیفى مى گوید:

به امام حسن عسکرى نامه اى نوشتم و در آن از معنى ((ولیجه )) (دوست همراز و بسیار صمیمى ) در آیه زیر پرسش کردم :

﴿((و لم یتخدوا من دون اللّه و لا رسوله و لا المؤ منین و لیجه ))﴾(193).

به حقیقت ، مؤ من کسى است که جز خدا، رسولش و مؤ منان را به دوستى و صمیمیت برنگزیند)).

سپس با خود اندیشیدم مؤ منان در این آیه کیستند؟ پاسخ امام که به دستم رسید چنین بود:

((ولیجه آن چیزى است که نزد ولى امر مى ماند. با خود درباره مؤ منان در این آیه اندیشیده بودى و با خود مى گفتى چه کسانى هستند پس بدان که آنان امامان هستند که به خدا ایمان مى آورند و ماییم آنها)).

زندگانى امام حسن عسگرى

تالیف : باقر شریف قرشى

مؤلف : مهدی پیشوایی

184- سوره فاطر، آیه 32.

185- الثاقب فى المناقب / جرجانى ، ص 241 – 242.

186- سوره رعد، آیه 39.

187- الثاقب فى المناقب ، ص 242 و کشف الغمه ، ج 3، ص 209.

188- سوره روم ، آیه 4.

189- سوره اعراف ، آیه 54.

190- کشف الغمه ، ج 3، ص 210.

191- سوره اعراف ، آیه 172.

192- کشف الغمه ، ج 3، ص 210.

193- سوره توبه ، آیه 16.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید