عصر غیبت و احکام حکومتی اسلام

عصر غیبت و احکام حکومتی اسلام

یکی از گزاره های تأثیرگذار در استنباط، نظریه حکومت دینی در نگاه امام خمینی، نظریه غیبت و حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) است که حکومت دینی زیر نظر ولی فقیه عادل، در حقیقت مرتبه نازله حکومت امام معصوم و حکومت آرمانی اسلام است؛ چنانچه امام خمینی می فرماید:
انقلاب مردم ایران، نقطه ی شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت – ارواحنا فداه – است که خداوند بر همه ی مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. (1)
در جای دیگر می فرماید:
اکنون که دوران غیبت امام (ع) پیش آمده و بناست احکام حکومتی اسلام باقی بماند و استمرار پیدا کند و هرج و مرج روا نیست، تشکیل حکومت لازم می آید… تا اگر به ما هجوم آورند، بتوانیم جلوگیری کنیم، اگر به نوامیس مسلمین تهاجم کردند، دفاع کنیم. (2)
زیرا اگر اسلام برای دوران غیبت تدابیر لازم را اتخاذ نکرده باشد، منجر به هرج و مرج و اختلال در نظم می شود که شارع حکیم راضی به اختلال در نظم نیست. اعتقاد به غیبت از عقاید شیعه دوازده امامی است و از ویژگی های امامت و عناصر سازنده ساختار منطقی اندیشه سیاسی شیعی به شمار می رود. شیعه عقیده دارد که یازده امام وظایف خویش را در پاسداری از شریعت و استمرار بخشیدن به آن پس از پیامبر ادا کردند و به شهادت رسیدند و امام دوازدهم حضرت مهدی، قائم، پاسدار و نگهبان شرع و ناظر بر آن باقی ماند. اراده خدای تعالی بر آن قرار گرفت که این برای دورانی از جمله زمان ما، از انظار غایب باشد. (3) امام خمینی ضرورت تشکیل حکومت در عصر غیبت را از دلیل ضرورت امامت و تشکیل حکومت در عصر حضور استنباط می کند و می فرماید:
فما هو دلیل الإمامه، بعینه دلیل علی لزوم الحکومه بعد غیبه ولی الأمر عجّل الله تعالی فرجه الشریف. (4)
امامت در تفکر شیعی یک مقام سیاسی است که برای تدبیر امور امت جعل شده است؛ چنانچه یکی از مفسران بزرگ می نویسد: «لأنّ المستفاد من لفظ الإمام أمران: أحدهما، أنّه المقتدی به فی أفعاله و أقواله و الثانی، أنّه الذی یقوم بتدبیر الاُمه و سیاستها و القیام باُمورها و تأدیب جناتها و تولیه ولاتها و إقامه الحدود علی مستحقها». (5) امام دو معنا دارد، در معنای اول به کسی امام گفته می شود که در گفتار و رفتار خود پیشوا باشد. در معنای دوم، امام کسی است که متصدی امور سیاسی امت باشد. جنایتکاران را به کیفر برساند و امور اجرایی جامعه اسلامی را عهده دار شود و حدود الهی را در جامعه جاری کند و از حدود و ثغور امت اسلامی دفاع نماید که این وظیفه در عصر غیبت به نیابت از امام معصوم به عهده فقهای جامع الشرایط قرار دارد.
نظریه امامت در تفکر شیعی مبتنی بر دلیل عقلی و نقلی است. از جمله دلایل عقلی قاعده لطف است. چنانچه یکی از بزرگان می نویسد: «امامت نزد اهل شریعت واجب است از منظر عقل و شرع، همان گونه که نبوت واجب بود. دلیل عقلی امامت این است که نیازمندی امت به امام معصوم، برای حفظ احکام شریعت و وادار نمودن مردم به رعایت احکام الهی به وسیله وعد و وعید و اجرای احکام کیفری اسلام، مانند احتیاج مردم به پیامبر است که احکام را تشریع و حلال و حرام را بیان کند همان گونه که شریعت در آغاز برای تمهید نیاز به پیامبر داشت، در بقا و استمرار نیز نیازمند امام است. «و إذا کان إرسال النبی واجباً لکونه لطفاً و تمکیناً، کان نصب الإمام أیضاً واجباً لئلا تبطل حجّه الله و بیّناته». (6) امامت مکمل نبوت و امتداد آن تا روز قیامت است و این به دلیل خالی نماندن زمین از پیامبر یا امام است. پس عنصر ارتباط میان خدا و خلق از هنگام آفرینش تا رسالت خاتم پیامبران محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به طور مستمر وجود داشته است. حال چگونه ممکن است. ادعای انقطاع این عنصر مهم را پس از وفات پیامبر توجیه کرد؟ بنابراین شیعه امامی عقیده دارد که این ارتباط در امامت دوازده امام معصوم تجلی یافته و همواره تا بقای حیات باقی خواهد بود و اکنون در امام دوازدهم حضرت حجت، امام زمان محمد بن الحسن المهدی، تجسم یافته است و او تا روز قیامت باقی خواهد بود. در حالی که در نظر دیگر فرقه های اسلامی این ارتباط با وفات حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) منقطع شده است». (7) یکی از مبانی و زیر ساخت های اعتقاد به غیبت، قاعده لطف است. «لطف آن است که بنده را به اطاعت نزدیک و از معصیت دور می سازد، البته نه از روی اجبار؛ نصب خود لطفی از سوی خداست و در تحمیل امام بر رعیت اجبار نیست؛ زیرا خدا بندگانش را مقهور و مجبور به اطاعت نمی کند. آنچه بر خدا لازم است، نصب امام است؛ تسلیم در برابر اوامر خداست. و آنچه بر امت واجب است، معرفت امام و اطاعت از او و موالات نسبت به اوست». (8) چنانچه مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی در تجرید الاعتقاد می نویسد: «و وجوده لطف و تصرفه لطف آخر، وعدمه منّا». (9) وجود امام معصوم لطف است و تصرف آن لطف دیگری است، ولی کوتاهی از جامعه اسلامی است که زمینه تصرف و بهره برداری از حضور امام معصوم را در جامعه مساعد نمی سازد.
مرحوم علامه حلی در توضیح فرمایش خواجه نصیرالدین می نویسد: وجود و شخصیت امام معصوم لطف است به دلایل زیر:
الف) امام معصوم حافظ شریعت است و شریعت اسلامی را از دست برد تحریف گردان مصون داشته، حراست و پاسبانی می نماید. با وجود امام معصوم، هیچ گونه کم و زیادی در شریعت رخ نداده، دست تحریف گران از ساحت قدسی مکتب آسمانی کوتاه می گردد.
ب) اعتقاد مکلفین و جامعه اسلامی به وجود امام و تنفیذ احکام آن بر امت اسلامی، در تمام زمان ها و مکان ها سبب می شود که مردم به صلاح نزدیک و از فساد دور شوند. ترویج فضایل انسانی و ترک رذایل اخلاقی از مصالح مهمی است که بر وجود امام معصوم نهفته است.
ج) تصرف امام در جامعه و امور امت، منوط بر این است که امام وجود داشته باشد، در نتیجه صرف وجود امام لطف است. و تصرف آن لطف دیگری است. لطف بودن امام منوط بر سه امر است:
اول این که، خداوند از باب لطف و عنایتی که نسبت به بندگان خود دارد، امام را خلق کند و این امام را مجهز به توانایی های لازم، از قبیل: علم، قدرت و عصمت بنماید که این امور لازمه ی هدایت و رهبری جامعه است و امام را برای مردم معرفی کند و خداوند این عمل را انجام داده است.
دوم این که، امام باید مسئولیت هدایت امت، این امانت الهی را متحمل شود. و امام نیز مسئولیت را پذیرفته است.
سوم، جامعه اسلامی امام را پذیرش کند و اطاعت از امام داشته باشد و همراهی و مساعدت لازم را بنماید و حال آن که امت در این جهت کوتاهی کرده، به وظیفه خود عمل ننموده است. در نتیجه منع لطف کامل، نه از ناحیه خداوند است، نه از ناحیه امام، بلکه از ناحیه مردم است. (10)
به بیان دیگر، تشکیل حکومت دینی توسط امام و حضورشان در جامعه، منوط به دو عنصر مشروعیت الهی و مقبولیت مردمی است که عنصر اول فراهم است، ولی عنصر دوم که مقبولیت و همراهی مردم باشد، در عصر غیبت نسبت به امام معصوم فراهم نیست تا حکومت آرمانی اسلام را تشکیل دهد، ولی وجود امام و رهبری او مصداق لطف الهی است و از طرفی دیگر، موضوع قاعده ی لطف تکلیف و مکلف است. و ویژگی های جغرافیایی، تاریخی، زبانی، مکتبی و غیره در این باور تأثیری ندارد، لذا این قاعده شامل حال همگان می شود و جامعه بشری را فرا می گیرد.
بنابراین، مقتضای برهان عقلی لطف، جهانی بودن حکومت مهدوی می باشد»؛ (11) زیرا یکی از رسالت های حضرت مهدی عدل گستری در پهنای زمین است: «و لا شک أنّ عند وجود الرئیس المهیب النافذ الأ‌مر، الأخذ علی ید السفیه الضعیف، المنتصف للمظلوم من الظالم. یرتفع الفساد کلّه أو أکثر. فوجب أن یکون وجوده لطفاً کسائر الألطاف». (12) وجود امامی که برای گسترش عدالت و رفع فساد قیام کند، لطف است. یکی از اهداف اصلی وجود امام غایب، عدالت گستری و رفع ظلم و فساد از زمین است و این در قلمرو لطف الهی قرار دارد.
بنابراین، نظریه غیبت که خود مبتنی بر قاعده لطف است، یکی از گزاره های اثرگذار در استنباط نظریه حکومت دینی جهان شمول اسلام است؛ زیرا در آموزه های دینی، جعل قوانین و احکام برسبیل قضیه حققیه است که محدودیت های مختلف را نمی پذیرد و انسان شمول و جهان شمول است. افزون بر قاعده ی لطف که مبنای نظری حکومت جهانی حضرت مهدی محسوب می شود، آیات و روایات نیز به روشنی به این موضوع دلالت دارد که وقتی حکومت جهانی حضرت شکل گیرد، حکومت دیگری در عرض حکومت مهدوی وجود ندارد.
سه دسته از آیات قرآن مجید ناظر به جهانی بودن حکومت مهدوی هستند: (وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ
)؛ (13) و در حقیقت، در زبور پس از تورات نوشتیم که زمین را بندگان شایسته ی ما به ارث خواهند برد.
آیه شریفه بر وارث بودن صالحان بر کل زمین دلالت دارد. محدودیت جغرافیایی و اقلیمی در آیه شریفه دیده نمی شود. تمام خاور و باختر در گستره حکومت جهانی امام مهدی (عج) و یاوران صالح آن حضرت قرار دارد. آیه دیگری که بر جهان شمولی حکومت مستضعفان دلالت دارد:
(وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّه وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ)؛ (14) اراده ما بر این قرار گرفته که مستضعفانِ زمین را مورد لطف قرار داده و آنان را وارث زمین و پیشوایان جامعه بشری قرار دهیم.
در آیه ی سوم می فرماید: (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ)؛ (15) خداوند خلافت زمین را به مؤمنان و صالحان از شما امت وعده داده است، همان گونه که این خلافت را به پیشینیان عطا فرمود و توانایی تحقق بخشیدن به دینی که برای آنان پسندیده است را به آنان خواهد داد.
این دسته از آیات قرآن مجید بر جهانی بودن حکومت مهدوی دلالت دارد. افزون بر آیات قرآن مجید، روایاتی که در تفسیر آیات آمده، به روشنی بر حکومت جهان شمول حضرت مهدی دلالت دارد و اسلام در دولت مهدی جهان گیر خواهد شد. مراد از جهان گیر شدن اسلام، جهان گیر شدن حکومت اسلامی است؛ زیرا در زمان حضرت مهدی عقاید اسلامی در پرتوی حکومت اسلامی جهان گیر می شود؛ چنانچه حضرت امام خمینی می فرماید:
بل یمکن أن یقال: الإسلام هو الحکومه بشؤونها، و الأحکام قوانین الإسلام، و هی شأن من شؤونها، بل الأحکام مطلوبات بالعرض، و اُمور آلیّه لإجرائها و بسط العداله. (16)
می توان گفت که اسلام عبارت است از یک نظام حکومتی با همه شئون و ابعاد آن که در این صورت، احکام اسلامی همانا قوانین آن نظام حکومتی است و درواقع یکی از شئون آن محسوب می شود، اصولاً احکام مطلوبیت ذاتی ندارد، بلکه وسایل و ادواتی هستند که جهت اجرای صحیح اهداف حکومت اسلامی و گسترش قسط و عدالت در جامعه به کار می روند. در سایه تشکیل نظام سیاسی احکام اسلامی جهان گیر می شود. عدل و قسط همه ی زمین را فرا می گیرد؛ چنانچه امام خمینی حکومت جهانی حضرت مهدی را چنین توصیف می کند:
حکومت عدل الهی بر سراسر گیتی گسترش یابد و منافقان و حیله گران از صحنه خارج شوند و پرچم عدالت و رحمت حق تعالی بر بسیط زمین افراشته گردد و تنها قانون عدل اسلامی بر بشریت حاکم شود و کاخ های ستم و کنگره های بیداد فرو ریزد و آنچه غایت بعثت انبیا – علیهم صلوات الله – و حامیان اولیا – علیهم السلام – بوده تحقق یابد و برکات حق تعالی بر زمین نازل شود. (17)
حکومت جهانی مهدوی که در حقیقت حکومت آرمانی اسلام است، از منظر امام خمینی دارای ویژگی هایی است که عدالت گستری، رفع ستم و حاکم شدن نظام حقوقی و قانون واحد در جهان، از جمله ویژگی های بارز آن است. امام صادق در ذیل آیه شریفه (لَهُ أَسْلَمَ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَ کَرْهًا) (18) می فرماید:
«إذا قام القائم لا یبقی أرض إلا نودی فیها شهاده أن لا إله إلا الله و أنَّ محمداً رسول الله»؛ (19) زمانی که مهدی قیام کند، زمینی باقی نمی ماند، مگر این که به یگانگی خداوند، توحید و رسالت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) شهادت می دهد.
امام موسی بن جعفر (علیهما السلام) نیز در تفسیر این آیه شریفه، آن را مربوط به قائم آل محمد می دانند. هنگامی که علیه یهود، نصارا، ستاره پرستان، مادی گرایان و برگشتگان از اسلام و کفار در شرق و غرب عالم، قیام می کنند و پس از پیشنهاد اسلام، هرکس از روی میل پذیرفت، او را به واجبات اسلام امر می نمایند و هرکس مسلمان نشود و در مقابل دولت جهانی اسلام، مانع تراشی و دسیسه نماید، موانع را برطرف نموده، گردنش را می زند تا آن که در شرق و غرب عالم احدی نماند، مگر این که خداوند را به یگانگی پرستش کند. (20)
این حدیث شریف و احادیثی که در تفسیر آیه از معصومان (علیهم السلام) وارد شده، به خوبی دلالت دارد که قلمرو دولت مهدوی به گستردگی تمام زمین است و حکومت، سیاست و نظمی واحد بر جهان حاکم می شود.
امام باقر (علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه:
(الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَهُ الْأُمُورِ)؛ (21) همان کسی که هرگاه در زمین به آنها قدرت دهیم، نماز را برپا می دارند، و زکات می دهند، و امر به معروف و نهی از منکر می کنند و پایان همه کارها از آن خداست، فرمودند:
«فهذه لآل محمد صلی الله علیهم إلی آخر الائمه، و المهدی و أصحابه یملکهم الله مشارق الأرض و مغاربها و یظهر به الدین و یمیت الله به و بأصحابه البدع و الباطل، کما أمات السفهاء الحق، حتی لا یری أین الظلم و یأ‌مرون بالمعروف و ینهون عن المنکر»؛ (22) این آیه متعلق به آل محمد است یعنی دوازده امام و شخص مهدی موعود و یاران او که خداوند آنان را در شرق و غرب جهان جاری دهد و دین اسلام را غالب گرداند و هر بدعت و باطلی را به وسیله ی او و یارانش محو کند همان طور که سفیهان حق را از میان برده باشند و آن چنان عالم در آسایش به سر برد که اثر ظلم در جایی دیده نشود و امر به معروف و نهی از منکر می کنند.
این حدیث شریف، به چند اصل از اصول دولت جهانی مهدوی اشاره دارد:
الف) دولت مهدوی، جهانی خواهد بود و حکومت های منطقه ای و قومی از بین می رود؛ خاور زمین و باختر زمین عموماً در قلمرو، دولت مهدوی قرار می گیرد.
ب) در دولت مهدوی باورها و ارزش های دینی تقویت می گردد و ارزش ها و سنت های متروک و فراموش شده احیا می شود.
ج) بدعت ها و ضد ارزش ها نابود می گردد و از ظلم و تبعیض و بی عدالتی در آن جامعه خبری نخواهد بود.
د) سنت امر به معروف و نهی از منکر در جامعه احیا می شود و ظلم و بیدادگری، از میان رخت بر می بندد و عدالت گستری جای آن را می گیرد.
امام صادق (علیه السلام) در مورد فراگیر بودن دولت جهانی حضرت مهدی می فرمایند:
«لا یأتون علی أهل دین إلا دعوهم إلی الله و إلی الإسلام و إلی الإقرار بمحمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و من لم یقرّ بالإسلام، و لم یسلم قتلوه حتی لا یبقی بین المشرق و المغرب و ما دون الجبل أحد إلا أقرّ»؛ (23) اصحاب و یاوران مهدی بر پیروان هر دینی وارد می شوند، آنان را به خدا، اسلام و اقرار به رسالت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) دعوت می کنند و کسانی را که به اسلام اقرار نمی کنند و ایمان نمی آورند، به قتل می رسانند؛ به گونه ای که بین مشرق و مغرب و بین کوه کسی نماند، مگر این که به اسلام اقرار کند.
گرچه از ظاهر روایت استفاده می شود که مهدی یاوران مردم را به گرایش اسلام اکراه و اجبار می کند، ولی باید گفت که دعوت اسلام مبتنی بر اکراه و اجبار نیست. اکراه در دین در آموزه های وحیانی جایگاه ندارد، بلکه دعوت جهانی اسلام، با برهان و حکمت و موعظه برای مردم عرضه می شود. مردم حقانیت اسلام را درک نموده، به آن گرایش پیدا می کنند، به طوری که در شرق و غرب عالم، کسی نمی ماند جز این که به حقانیت اسلام اعتراف نموده، به آن ایمان می آورند. اما در هر دوره و زمان هستند کسانی که در مقابل دعوت حق و پذیرش آن کار شکنی و توطئه می کنند و به عنوان مانع سر راه دعوت به اسلام قرار می گیرد و چه بسا در صدد براندازی نظام مهدوی قرار می گیرند. چنین افرادی را امام گردن می زند. همان گونه که جاسوس و افراد توطئه گر در صدر اسلام محکوم به اعدام می شدند؛ زیرا در حکومت مهدوی همان راهبرد سیاسی نبوی و علوی دنبال می شود. رفتار رفق و مدارا که پیامبر با مخالفان غیر معاند داشت حضرت مهدی نیز با آن ها بر اساس رفق و مدارا رفتار می کند.

گفتار اول: شکل گیری دولت مهدوی
«نظام سیاسی و دولت مهدوی، دولت منحصر به فردی است که در نوع خود، در تمام عرصه ها موفق خواهد بود. این نظام سیاسی که امام معصوم، رهبری آن را به عهده دارد، از خطا و اشتباه مصونیت دارد، چون متصل به خداوند و مشمول تأییدات الهی است، نظامی که در روی زمین مثل و مانند ندارد؛ زیرا نظام خلافت خداوند در روی زمین است» (24) و بر اساس آموزه های دینی و وحیانی شکل می گیرد.
بر اساس روایات، اوضاع زمان نزدیک ظهور از نظر اجتماعی، اخلاقی و سیاسی، کاملاً نامساعد است؛ زیرا همه از وضع موجود ناراضی اند و منتظر انقلاب و تغییر زمام داران خود و رسوم باطل هستند. این اوضاع، همگی به نفع حضرت مهدی (عج) شکل می گیرد؛ چون از یک طرف، حکومت های بی دوام که عمر آنها، یک ماهه و یک ساله است، به هرج و مرج و بی ثباتی و اضطراب مردم می انجامد و از طرف دیگر، جنگ های محلی، منطقه ای و جهانی، باعث از بین رفتن تجهیزات و نیروهای درگیر می شود و این جنگ ها تا آمدن مهدی موعود (عج) ادامه دارد و میلیون ها نفر را در کام مرگ می کشد و ناامیدی ها، گرانی، کمبود، ترس، بیماری، خرابی، اختلاف و … را به بار می آورد. در نتیجه، باعث خستگی مردم از وضع موجود و انتظار وضع بهتر می شود. یکی از فلسفه های غیبت، آمادگی و پذیرش عمومی است». (25) چنانچه امام خمینی می فرماید:
ما امروز دورنمای صدور انقلاب اسلامی را در جهان مستضعفان و مظلومان بیش از پیش می بینیم و جنبشی که از طرف مستضعفان و مظلومان جهان علیه مستکبران و زورمندان شروع شده و در حال گسترش است، امیدبخش آتیه ی روشن است و وعده ی خداوند تعالی را نزدیک و نزدیک تر می نماید. گویی جهان مهیا می شود برای طلوع آفتاب ولایت از افق مکه ی معظمه، و کعبه آمال محرومان و حکومت مستضعفان. (26)
وقتی آمادگی و پذیرش عمومی ایجاد شد و زمینه تشکیل دولت جهانی و عدالت گستر آن حضرت مساعد گردید، دولتی شکل خواهد گرفت که وسعت و گستره آن، انسان شمول و جهان شمول است. و منظور از ارض در متون و منابع دینی این است که برای تمامی زمین و زمینیان فقط یک دولت خواهد بود. اداره و رهبری چنین دولتی کار دشواری است که تنها با برخورداری از رهبری الهی و کارگزارانی دل سوز و معتقد به نظام الهی و حاکمیت اسلام امکان پذیر است. امام مهدی وزیرانی می گمارد که پیشینه مبارزاتی دارند و در تجربه و عمل، پایداری و قاطعیت از خود نشان می دهند و استان دارانی قوی، اداره استان ها را به عهده می گیرند که جز مصالح کشور اسلامی و خشنودی خداوند، به چیز دیگری نمی اندیشند، لذا بر دشواری ها پیروز می شوند و ویرانی های حکومت های پیشین به آبادانی تبدیل می گردد و وضع به گونه ای می شود که عده ای آرزو می کنند مردگان دوباره زنده شوند. (27) وقتی چنین دولتی که مبتنی بر جهان بینی توحیدی است شکل گرفت، در تمام روی زمین نظم و نظام واحد شکل می گیرد. وحدت در نظام سیاسی و حقوقی که مبتنی بر آموزه های دینی است، باعث می شود که مکاتب عرفی و سکولار پایان پذیرد. در مورد پایان پذیری نظام های سکولار و عرفی و برقراری حکومت عدل مهدوی امام خمینی چنین می فرماید:
ما با خواست خدا، دست تجاوز و ستم همه ی ستمگران را در کشورهای اسلامی می شکنیم و با صدور انقلابمان که در حقیقت صدور اسلام راستین و بیان احکام محمدی – صلی الله علیه و آله – است، به سیطره و سلطه و ظلم جهانخواران خاتمه می دهیم و به یاری خدا راه را برای ظهور منجی مصلح و کل و امامت مطلق حق، امام زمان – ارواحنا فداه – هموار می کنیم. (28)
در جای دیگر می فرماید:
در این طور روزها و در این طور ایام الله توجه کنیم که خودمان را مهیا کنیم از برای آمدن آن حضرت. من نمی توانم اسم رهبر روی ایشان بگذارم؛ بزرگ تر از این است. نمی توانم بگویم که شخص اول است؛ برای این که دومی در کار نیست. ایشان را نمی توانیم ما با هیچ تعبیری تعبیر کنیم، الا همین که مهدی موعود است. آنی است که خدا ذخیره کرده است برای بشر. و ما باید خودمان را مهیا کنیم از برای این که اگر چنانچه موفق شدیم ان شاء الله به زیارت ایشان، طوری باشد که رو سفید باشیم پیش ایشان. (29)
انقلاب اسلامی و تشکیل نظام بر پایه اسلام از منظر امام خمینی، مقدمه تشکیل نظام سیاسی و حکومت جهانی اسلام بود. و تمام تلاش امام خمینی این بود که نظام سیاسی موجود نزدیکی بیشتر به نظام آرمانی اسلام و حکومت موعود جهانی داشته باشد. مردم و کارگزاران را تشویق می کند که برای زمینه سازی عصر ظهور و تشکیل حکومت جهانی اسلام آماده شوند.

گفتار دوم: مهدویت و پایان تاریخ از منظر امام خمینی
یکی از ویژگی های بارز عصر ظهور، گرایش همه مردم، به اسلام است. رفتار امام و یاران امام، با مردم طوری جذاب و دلپذیر است که همه مردم با علاقه مندی و اشتیاق به اسلام رو می آورند و ادیان و مکاتب دیگرکه تا آن زمان بشریت را به عناوین مختلف گرد آورده است، افول می کند؛ زیرا دوران ظهور و حکومت امام مهدی (عج) دوران عقلانیت است. به خاطر تکامل عقلی که در جامعه رخ می دهد – که مردم پروانه وار اطراف شمع وجود امام می چرخند – ادیان و مکاتب دیگر منحل می شود و رهبران آسمانی مانند حضرت عیسی (علیه السلام) جزء کارگزاران حکومت مهدوی است و به امام زمان در نماز اقتدا می کند: «از نظر اسلام و در باورهای حتمی و تردیدناپذیر پایان تاریخ مسلمانان وعده خداوند به بشر مظلوم و وفای او به وعده هایش است؛ نه آن چنان که قلم به دستان مزد بگیر امروزی و طراحان مأمور و آینده نگران دروغین می گویند. آنان بدترین، فاسدترین نظام های کنونی را پایان تاریخ می دانند.
ولی در آموزه های دینی پایان تاریخ، حکومت عدالت گستر و امنیت مدار مهدوی است؛ چنانچه امام خمینی می فرماید:
قضیه ی غیبت حضرت صاحب، قضیه ی مهمی است که به ما مسائلی می فهماند. مِن جمله این که، برای یک همچو کار بزرگی که در تمام دنیا عدالت به معنای واقعی اجرا بشود، در تمام بشر نبوده کسی الا مهدی موعود – سلام الله علیه – که خدای تبارک و تعالی او را ذخیره کرده است برای بشر. هر یک از انبیا که آمدند، برای اجرای عدالت آمدند و مقصدشان هم این بود که اجرای عدالت را در همه ی عالم بکنند، لکن موفق نشدند. حتی رسول ختمی – صلی الله علیه و آله و سلم – که برای اصلاح بشر آمده بود … باز در زمان خودشان موفق نشدند به این معنا، و آن کسی که به این معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنیا اجرا خواهد کرد، نه آن هم این عدالتی که مردم عادی می فهمند که فقط قضیه ی عدالت در زمین برای رفاه مردم باشد، بلکه عدالت در تمام مراتب انسانیت … هیچ کس در اولین و آخرین، این قدرت برایش نبوده است و فقط برای حضرت مهدی موعود بوده است که تمام عالم را، عدالت را در تمام عالم گسترش بدهد. (30)
حکومتی که بر اساس اصول و مبانی واحد و جهان بینی توحیدی شکل می گیرد پایان تاریخ را همراه عدالت و امنیت به ارمغان می آورد؛ چنانچه ابوبصیر در مورد تفسیر آیه مبارکه (هُو الّذِی أرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی وِ دینِ الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَلَو کَرِهَ المُشرِکونَ) (31) از امام باقر چنین نقل می کند:
«والله ما نزل تأویلها بعد و لا ینزل تأویلها حتی یخرج القائم (علیه السلام)، فإذا خرج القائم لم یبق کافر بالله العظیم و لا مشرک بالإمام إلا کره خروجه، حتی لو کان کافر أو مشرک فی بطن صخره، لقالت: یا مؤمن فی بطنی کافر، فأکسرنی واقتله». (32)
وقتی دین مقدس اسلام بر تمامی ادیان غالب گردید و دولت حق مهدوی تشکیل شد، کسانی که علیه این نظام الهی دسیسه و توطئه نمایند و درصدد براندازی نظام سیاسی مهدوی باشند، در هر نقطه از زمین که باشند به کیفر عمل خود خواهند رسید. با توجه به این که اسلام دین رحمت و رأفت است و پیامبر گرامی اسلام رحمه للعالمین خوانده شده اند و خاندان پیامبر نیز خاندان رحمت و عطوفت هستند، هدف اصلی امام قتل و کشتار و «ضرب عنق» نیست، بلکه هدف اصلی هدایت و تربیت تمام مردم و برداشتن موانع در این راه است. هم چنین در پذیرش اسلام اجباری نیست، بلکه مردم با حکمت «موعظه حسنه» و «مجادله احسن» به اسلام دعوت می شوند. و مردم با کمال آزادی به اسلام گرایش پیدا می کنند. آزادی عقیده که یکی از حقوق اساسی بشر است، در دولت مهدوی با تمام و کمال رعایت می شود و جنگی که در اسلام مشروعیت دارد، به دلیل دفاع از ارزش های پذیرفته شده دینی است.
پایان تاریخ از منظر آموزه های دینی، پیروزی عقلانیت، عواطف و انسانیت بر توحش و بربریت است. «در آینده تاریخ از ویژگی های تعالیم اسلامی به شمار می رود، در حقیقت این موضوع که بشر با همه تضادها، جنگ ها و ناسازگاری های طول تاریخ، سرانجام در دگرگونی خدایی و انقلابی مردمی، به یگانگی، برادری انسانی، یک پارچگی جغرافیایی، وحدت مردم، یک سانی نظام حقوقی و اقتصادی، وحدت مدیریتی خواهد رسید… در دوران جهانی سازی عدل مهدوی است. قرن ها پیش خطوط کلی این جهان سازی روشن و مشخص شده؛ از آغاز دعوت جهانی اسلام به این جهانی سازی، اشارت هایی بسیار گویا و صریح رفته است» (33) که در پایان تاریخ بشریت به وحدت در نظام سیاسی و حقوقی خواهد رسید وان نظام سیاسی مهدوی، مبتنی بر جهان بینی توحیدی است. «برای تشکیل جامعه واحد و امت واحده؛ یک موضوع ضروری است و آن جهان بینی واحد و اعتقاد واحد است. جهان بینی های گوناگون و متضاد به طور قطع تفرقه، دوگانگی و ناسازگاری پدید می آورد و از وحدت و یگانگی مردمان مانع می گردد؛ چون جهان بینی و اعتقاد، زیربنای تفکر اجتماعی و روابط انسانی است، اختلاف در مبانی جهان بینی موجب ناسازگاری انسان در محیط اجتماعی خواهد شد. برنامه ریزی ها و معیارها در روابط اجتماعی، اگر برخاسته از جهان بینی ها و مرام های متضاد باشد، فعالیت های انسانی را در همه زمینه ها ناهمگون و متضاد می سازد و در زمینه های اقتصادی، سیاسی، و تربیتی و … روش های گوناگون را بر جامعه حاکم می کند … به این جهت تنوع و چندگانگی در مرام ها و ایدئولوژی ها زمینه ساز اختلافات و تضادها و برخوردهای دشوار در زیست اجتماعی است و در این شرایط انتظار وحدت و یگانگی و تشکیل امت واحد، پوچ و نامعقول است. بنابراین، باید جهان بینی واحدی بر جامعه حاکم باشد تا انسجامی پولادین و وحدتی خلل ناپذیری در جامعه پدید آید امت واحد به معنای واقعی کلمه تحقق یابد. (34) وقتی چنین وحدت خلل ناپذیری در جامعه ای که مبتنی بر جهان بینی توحیدی است حاکم شد، آن وقت ایدئولوژیها و جهان بینی های غیر توحیدی افول کرده، پایان تاریخ محقق می شود. چنانچه پیامبر گرامی اسلام فرمودند: «یخرج فی آخر اُمتی المهدی، یستقیه الله الغیث و تخرج الأرض نباتها و یعطی المال صحاحاً و تکثر الماشیه و تعظم الاُمه»؛ (35) در پایان تاریخ امت من مهدی ظهور خواهد کرد که در آن زمان، نزولات آسمانی سرازیر خواهد شد و برکات زمین بر وی گشوده می شود؛ ثروت به طور عادلانه و صحیح بین مردم توزیع می شود؛ مواشی و چهارپایان مردم زیاد خواهد شد.

گفتار سوم: جایگاه اقلیت های دینی در دولت مهدوی
وقتی بر اساس آیات و روایات ثابت شد که در پایان تاریخ دین اسلام و حکومت عدل مهدوی جهان گیر خواهد شد، یکی از پرسش های مطرح درباره حکومت جهانی حضرت مهدی این است که: آیا در حکومت جهانی حضرت مهدی همه مردم ملزم و مجبورند که به اسلام گرایش پیدا کنند و عقیده قبلی خود را تغییر دهند؟ یا این که می توانند به عقیده قبلی خود باقی باشند و از حقوق مزایای شهروندی نیز بهره مند شوند؟ در دین مقدس اسلام به حفظ آزادی و شرف و حیثیت اقلیت های مذهبی تأکید زیاده شده است. اسلام عدالت اجتماعی و امنیت فیزیکی و روانی را بدون محدودیت برای همه انسان ها می خواهد؛ زیرا تعالیم اسلامی انسان شمول است. خطابات قرآن با کلمه «ناس» و «بنی آدم» آمده است. اقلیت های مذهبی با انعقاد پیمان و قرارداد ذمه، می توانند در قلمرو کشور اسلامی زندگی نمایند و از حقوق و مزایای سیاسی و اجتماعی مانند افراد مسلمان برخوردار شوند. قرآن کریم سیاست کلی نظام حقوقی اسلام را در برخورد با اهل کتاب چنین بیان می کند:
(لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ
)؛ (36) خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمی کند، چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد.
این آیه شریفه در مقام بیان این مطلب است که اگر اقلیت های مذهبی جنگ مذهبی راه اندازی نکردند و مسلمانان را تحت فشار قرار نداند و از سرزمین شان اخراج نکردند، با آنان با عدالت و نیکی رفتار کنید. «سیاست کلی اسلام درباره اقلیت های مذهبی و مخالفان اسلام، این گونه خواهد بود که تا وقتی اقلیت ها به حقوق اکثریت تجاوز ننمایند، و علیه اسلام و مسلمانان توطئه نکنند، در کشور اسلامی به طور کامل آزادند و مسلمانان وظیفه دارند با آنها با عدالت و نیکی رفتار کنند، ولی اگر ضد مسلمانان با کشورهای دیگر پیمان ببندند، مسلمانان موظفند جلوی فعالیت آن ها را بگیرند». (37) دولت مهدوی که بر اساس آموزه های اسلامی روی کار می آید، حقوق اقلیت ها را کاملاً رعایت می کند.
بر اساس روایات و نصوص دینی، در دولت مهدوی، حقوق اقلیت ها به طور کامل رعایت می گردد وان ها با امضای قرارداد ذمه و کسب تابعیت دولت مهدوی، آزادانه زندگی می کنند و دولت نیز مکلف است از حقوق و آزادی های آنان – در صورت معارض نبودن با ارزش های دینی – دفاع و حمایت نماید. مثلاً در مورد اهل ذمه امام صادق (علیه السلام) به ابوبصیر فرمودند:
«یسالمهم کما سالمهم رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و یؤتن الجزیه عن ید وهم صاغرون»؛ (38) مانند پیامبر با آن ها قرارداد و پیمان می بندد و آنان نیز با کمال خضوع می پذیرند و به پرداخت جزیه حاضر می شوند.
در روایت دیگر، امام باقر می فرماید:
«إذا قام قائم أهل البیت … و یستخرج التوراه و سائر کتب الله عزّ وجلّ من غار بأنطاکیه و یحکم بین أهل التوراه بالتوراه و أهل الإنجیل بالإنجیل و بین أهل الزبور بالزبور و بین أهل القرآن بالقرآن». (39)
از این روایت استفاده می شود که اهل کتاب در آن زمان هستند و حضرت بر اساس کتاب آسمانی اصیل خودشان داوری و قضاوت می کند با توجه روایات مهدویت، حضور و وجود اهل کتاب به عنوان اقلیت مذهبی در حکومت جهانی حضرت مهدی امری مسلم است. و ایشان مانند رسول الله در صورت عقد قرارداد ذمه و کسب تابعیت برای آنان حقوق و آزادی قائلند و از حقوق و مزایای شهروندی برخوردارند.

پی‌نوشت‌ها:

1. صحیفه امام، ج 21، ص 327.
2. ولایت فقیه، ص 49-50.
3. ساختار منطقی اندیشه سیاسی اسلام، ص 480.
4. کتاب البیع، ج 2، ص 619.
5. مجمع البیان، ج 1، ص 401.
6. ر.ک: المحیط الاعظم و البحر الخضم، ج 3، ص 254-255.
7. ساختار منطقی اندیشه سیاسی اسلام، ص 437.
8. نظریه الامامه، ص 163؛ به نقل از: ساختار منطقی اندیشه سیاسی اسلام، ص 436.
9. کشف المراد، ص 182.
10. ر.ک: همان ص 182-183.
11. فصلنامه انتظار، مقاله: «دکترین مهدویت و حکومت جهانی مهدوی»، علی ربانی گلپایگانی، ش 16، ص 187.
12. المحیط الاعظم و البحر الخضم، ج 3، ص 261.
13. انبیاء (21): 105.
14. قصص (28): 5.
15. نور (24): 55.
16. کتاب البیع، ج 2، ص 633.
17. صحیفه امام، ج 14، ص 472.
18. آل عمران (3): 83.
19. بحارالانوار، ج 52، ص 340، ح 89.
20. ر.ک: بحارالانوار، ج 52، ص 340؛ کشف الغمه فی معرفه الائمه، ص 266.
21. حج (22): 41.
22. بحارالانوار، ج 51، ص 47-48، ح 9؛ فرائد السمطین، ص 312؛ کشف الغمه فی معرفه الائمه، ص 255.
23. بحارالانوار، ج 27، ص 43، ح 3.
24. ر.ک: الامام المنتظر من ولادته الی دولته، ص 368.
25. حضرت مهدی (علیه السلام) از ظهور تا پیروزی، ص 245.
26. صحیفه امام، ج 17، ص 480-481.
27. چشم انداز حکومت مهدی، ص 165.
28. صحیفه امام، ج 20، ص 345.
29. همان، ج 12، ص 482-483.
30. همان، ج 12، ص 480-481.
31. توبه (9): 23.
32. بحارالانوار، ج 52، ص 324، ح 36؛ ینابیع الموده، ج 2، ص 537؛ عقد الدرر فی اخبار المنتظر (عج)، ص 204.
33. مهدویت، معنویت و جهانی شدن، ص 134.
34. عصر زندگی، ص 99.
35. منتخب الاثر، ص 473.
36. ممتحنه (60): 8.
37. فصلنامه ی کوثر معارف، مقاله: «نقش دین اسلام درباره صلح و اصول محدود کننده جنگ»، ش 5، سال چهارم، ص 66.
38. بحارالانوار، ج 52، ص 381، ح 191.
39. همان، ص 351، ح 103.
منبع مقاله :
حبیبی، ضامن علی، 1389، مبانی کلامی حکومت دینی در اندیشه امام خمینی (س)،تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، اول

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید