بعد از شهادت امام جواد(ع) فرزندشان امام هادی(ع) به تغسیل، تکفین و نماز بر ایشان پرداختند و هر چند معتصم میخواست حضرت امام جواد(ع) مخفیانه دفن شود و کسی در تشییع جنازه ایشان حاضر نشود، لیکن حدود 12 هزار نفر آن حضرت را تشییع کردند.
حجتالاسلام والمسلمین امیرعلی حسنلو (مدیرگروه تاریخ مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم): امام محمد تقی، جواد الائمه فرزند امام رضا(ع) که ایرانیان دلباخته حرم او در خطه خراساناند، در دهم ماه رجب سال 195 هجری در شهر مدینه دیده به جهان گشود.
امام جواد(ع) پیشوای نهم شیعیان در سال 203 هجری پس از شهادت پدر بزرگوارش امام رضا(ع) در سن هشت سالگی، به تصریح پیشوایان و با تعیین امام رضا(ع) عهدهدار منصب امامت و خلافت خدا در زمین شد، بیشتر عمر 25 ساله حضرت یعنی 17 سال دوران امامت او با زمامداری مأمون (218- 203) و معتصم (220- 218) مصادف بود.
از آنجا که امام جواد(ع) کودکی به امامت رسید، بعضی از شیعیان در امامت آن جناب دچار دو دلی و تردید بودند تا آنکه علما و دانشمندان و بزرگان شیعه از اطراف عالم متوجه حج شدند و بعد از مناسک حج به خدمت آن حضرت شرفیاب شده و از مشاهده فضائل و معجزات و کرامات ایشان به امامت آن حضرت اعتراف کرده و رنگ شبهه از آیینه خاطرات خود زدودند، در اینجا به برخی از فضائل و کرامات آن حضرت اشاره میکنیم.
فضائل امام جواد(ع) را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
1. فضائل علمی
امام جواد(ع) از دو جهت به مناظرات علمی کشانده میشد.
نخست: از طرف شیعیان خود که با توجه به سن کم آن حضرت میخواستند علم الهی را دریابند.
دوم: از طرف حکومت، به ویژه مأمون و معتصم، دو خلیفه معاصر آن حضرت. خلفا میکوشیدند با تشکیل مناظره، شیعیان را رو در روی برخی از دانشمندان به نام آن زمان قرار دهند تا شاید در پاسخ برخی از پرسشها درمانده شوند و شیعیان از این رهگذر در اعتقاد خود -وجود علم الهی نزد ائمه اهل بیت(ع)- دچار مشکل شده و از پیروی آنها دست بردارند، ولی در همه این بحثها و مناظرات علمی، حضرت جواد(ع) با پاسخهای قاطع و روشنگر اعتقاد و اطمینان کامل شیعیان به امامت آن حضرت را تثبیت کرد و ابرهای تیره ابهام و شبهه را از فضای فکر و ذهن آنان کنار زد و خورشید حقیقت را آشکار ساخت.
*مناظره با یحیی بن اکثم
مهمترین مناظرهای که از امام در تاریخ گزارش شده است و از نظر علمی، اخلاقی و فضایل انسانی بسیار مورد توجه است، مناظره امام با قاضی درباری عباسیان است که این مناظره به درخواست مأمون و با حضور عباسیان و خود مأمون انجام گرفت، مناظره از سوی یحیی با طرح سؤالی برگزار شد، یحیی بن اکثم از حضرت جواد(ع) درباره احکام حج سؤالاتی پرسید و حضرت جوابهای خیره کننده به آنان داد و آنان را در حیرت و شگفتی فرو برد:
یحیی پرسید: مُحرِمی که حیوانی را کشته وظیفهاش چیست؟
امام در جواب از وی پرسید: «آیا فرد مُحرِم، صید را در حرم کشته یا بیرون از آن؟ آیا مُحرِم جاهل به حکم بوده یا عالم به حکم؟ آیا عمداً آن را کشته یا به خطا؟ آیا مُحرِم آزاد بوده یا برده؟ آیا بالغ بوده یا نابالغ؟ هنگام رفتن به مکه آن را کشته یا در موقع بازگشت؟ صید از پرندگان بوده یا غیر از آن؟ صید کوچک بوده یا بزرگ؟ مُحرِم اصرار بر عمل خود دارد یا از کرده خود پشیمان است؟ در شب صید را کشته یا در روز؟ مُحرِم در حال عمره بوده یا حج؟»
با این فروضی که امام جواد(ع) برای مسأله طرح کرد، یحیی حیرت زده و درمانده شد تا جایی که همه حضار از رنگ باختن چهرهاش شکست او را به وضوح دریافتند، آنگاه امام از یحیی بن اکثم پرسید: مرا از مردی خبر بده که زنی در اوایل صبح بر او حرام بود، روز که بالا آمد آن زن بر وی حلال شد و در هنگام ظهر دوباره بر او حرام شد و در موقع عصر حلال شد و در موقع عشاء حلال و در نیمه شب باز بر او حرام و در هنگام طلوع آفتاب حلال شد؛ مسأله این زن چیست؟ و چگونه بر او حلال و حرام میشود؟ – یحیی گفت: به خدا سوگند که من جواب این مسأله را نمیدانم شما بفرمایید تا یاد بگیرم.
حضرت فرمود: این زن کنیز شخص دیگری بوده که بر این مرد حرام بود، روز که بالا آمد کنیز را از صاحبش خریداری کرد و حلال شد. ظهر او را آزاد کرد و بدین جهت بر او حرام شد، عصر با او ازدواج کرد و حلال شد، هنگام غروب او را ظهار کرد و در نتیجه بر او حرام شد و در وقت عشاء کفاره ظهار داد و دوباره بر وی حلال شد، نیمه شب او را طلاق داد و به این علت حرام شد؛ صبح رجوع کرد و دوباره بر او حلال شد.
مأمون بار دیگر در مقابل دانش امام اظهار شگفتی کرد و گفت: کمی سن مانع از کمال عقل برای این خاندان نمیشود، اعترافی که مأمون درباره امام جواد و منزلت علمی حضرت داشت، در حقیقت اعتراف به حقانیت حاکمیت اهل بیت بود، چون مأمون در دوره امامت امام رضا(ع) نیز از این مجالس برگزار و به برتری امام عملاً اعتراف کرد.
2. فضائل اخلاقی
از میان القاب امام جواد(ع) دو لقب التقی و الجواد مشهورترین القاب است که این خود دلیل بر این است که آن حضرت در دوران نوجوانی و دوران پذیرش مسئولیت امامت و جوان بودن در هنگام شهادت، به صفت پارسایی آراسته بوده و خدمترسانی و سخاوتمندی نسبت به مردم و اطرافیان کار همیشگی او بوده است.
کارنامه امام در سه سال حاضر نبودن پدر در مدینه و ارجاع امور دینی و اجتماعی و خانوادگی توسط امام هشتم به وی، گواه کاردانی و جامعیت و فضیلت امام نهم است.
امام هشتم به آن حضرت توصیه کرد ورود و خروج تو از درب بزرگ باشد، به همراه خود طلا و نقره داشته باش و کمتر از پنجاه دینار به عموهای خود عطا نکن، انفاق کن و از فقر هراسناک مباش که قدرت الهی با تو است و امام جواد(ع) طبق توصیه پدر بزرگوارش عمل میکرد.
بهرهگیری از فرصت برای رفع مشکلات مردم و گرهگشایی از کار آنان از مسلمات سیره امام جواد(ع) است، مردی از اهالی سجستان خراسان در سفر حج به محضر امام رسید و از بدهی خود در دیوان والی شهر خود صحبت کرد و اعلام داشت که والی سرزمین ما، شما خاندان پیامبر را دوست دارد، با نامهای از وی بخواهید در خراج (مالیات) به من احسان کند، حضرت کاغذی گرفت و مکتوب کرد: «رساننده نامه مدعی است شما عقیده شایستهای دارید، پس به وی احسان نما»، با ورود به سجستان، والی به دلیل اطلاع از نامه امام به استقبال وی آمد و پس از پرسش از مشکل او مالیات را بخشید و کمک مناسبی نیز به او کرد، باتوجه به این گزارشها توصیه شده هر کس مشکل مادی دارد، برای رفع آن از توسل به ساحت قدسی جواد الائمه(ع) غافل نباشد، بارها تجربه شده است که حضرت در حل این مشکلات در درگاه ربوبی جایگاه ویژه دارند.
*شمهای از کرامات
کرامات اهل بیت(ع) دارای ابعاد وسیع است؛ علوم الهی، اخلاق عملی و سیره آنان همواره بیانگر گوشهای از کرامات آنان است، اگر چه زندگی در حصر و شرایط خاص که حاکمان جور برای آنان ایجاد کردند مانع از ضبط و ثبت حقایق بیشماری درباره آنان شده است، اما به هر روی فضایل آنان به حدی برجسته بوده است که دشمنان هم نتوانستند پنهان کنند، لذا گوشههایی از آن را بیان کردهاند، گزیدهای از کرامات حضرت(ع) در اینجا بازگو میشود:
-هنگامی که امام جواد(ع) با امالفضل همسر خود از بغداد به مدینه مراجعت میفرمود در کوفه به خانه مسیّب رسید و آن هنگام غروب آفتاب بود، پس حضرت داخل مسجد شد و در صحن مسجد درخت سدری بود که میوه نمیداد، حضرت کوزه آبی طلبید و در زیر آن درخت وضو گرفت و نماز مغرب را به صورت جماعت به جا آورد که در رکعت اول بعد از حمد سوره نصر و در رکعت دوم توحید را خواند و پیش از رکوع قنوت را خواند. پس رکعت سوم را به جا آورد و تشهد و سلام گفت و از نماز فارغ شد و …. سپس وقتی که مردم کنار درخت آمدند و دیدند که میوه بسیار خوبی دارد تعجب کردند و از سدر آن خوردند، دیدند که شیرین است و دانه ندارد، سپس مردم با آن حضرت وداع کردند و ایشان به مدینه تشریف بردند.
-از حسین مکاری نقل شده که گفت زمانی که امام محمد تقی(ع) در بغداد بود، وارد بغداد شدم، دیدم که حضرت نزد خلیفه در نهایت جلالت است، با خودم گفتم که حضرت جواد(ع) با این مقام و مرتبهای که اینجا دارد و از حیث جلال و طعامهای لذیذی که در اختیار دارد، دیگر به مدینه بر نخواهد گشت، همین که این خیال در خاطر من گذشت دیدم آن جناب سر به زیر افکند، سپس سر بلند کرد در حالی که رنگ مبارکش زرد شده بود، فرمود: ای حسین نان جو با نمک نیمکوب در حرم رسول خدا(ص) نزد من بهتر است از آنچه که در اینجا مشاهده میکنی.
-از اسماعیل بن عباس هاشمی نقل شده که گفت: روز عیدی خدمت حضرت جواد(ع) رفتم و از تنگی معاش خود نزد حضرت شکایت کردم، آن حضرت از محل نماز خود یک مشت خاک برداشت، خاک به برکت دست آن حضرت پاره طلایی گداخته شد، پس آن را به من عطا کرد و من به بازار بردم که 16 مثقال بود.
*شهادت
شهادت آن بزرگوار در سال 220 هجری واقع شده است و سن ایشان 25 سال بوده است، امام جواد جوانترین امام شهید است که به دست عباسیان به شهادت رسید، قول مشهور در ارتباط با شهادت این امام بزرگوار این است که ایشان توسط معتصم خلیفه عباسی مسموم شده و به شهادت رسیدهاند.
ابن شهر آشوب مینویسد: امام جواد(ع) در آخر ذیالقعده در بغداد مسموم شد، ابن فتال نیشابوری مینویسد: امام جواد(ع) در آخر ذیالقعده به واسطه سم به شهادت رسید.
سیدمحمدکاظم قزوینی مینویسد: «چیزی که واضح است و شکی در آن نیست این است که امام جواد(ع) به مرگ طبیعی از دنیا نرفته است، هیچ یک از مورخین نگفتهاند که امام به واسطه مرضی یا دردی از دنیا رفته است، بلکه قول صحیح آن است که بگوییم: مورخین و محدثین(جز برخی) اتفاق بر این دارند که امام جواد(ع) را معتصم مسموم کرد.
مسعودی مینویسد: «هنگامی که امام جواد(ع) به عراق (بغداد) آمد، معتصم و جعفر (پسر مأمون) در فکر کشتن امام جواد(ع) بودند، جعفر خواهرش امالفضل را وسیله اجرای نیرنگ خود قرار داد، زیرا میدانست که ام الفضل، با اینکه علاقه شدیدی به امام جواد داشته، از آن حضرت روی گردانده است، زیرا ام الفضل دارای فرزند نشد، ولی سمانه (همسر دیگر امام) دارای فرزند شد، بر همین اساس امالفضل جواب مثبت به برادرش جعفر داد و آنها مقداری زهر در درون انگور رازقی کردند، امام جواد(ع) انگور رازقی را دوست میداشت، وقتی آن حضرت از آن انگور خورد مسموم شد… .
طبری نیز مینویسد: سبب وفات امام جواد(ع) این بود که امالفضل دختر مأمون وقتی دید، خداوند از همسر دیگری فرزندی به امام جواد(ع) داده است، با سمی که در دانههای انگور وارد کرد، امام(ع) را به شهادت رساند.
مرحوم مجلسی نقل کرده شهادت آن حضرت به واسطه سعایت ابیداود، قاضی وقت در نزد خلیفه و با دست کاتب معتصم انجام گرفته است، در این روایت نیز شهادت آن حضرت را به واسطه سمی میداند که کاتب معتصم به امام جواد(ع) داده است.
شیخ مفید به نقل از اسماعیل بن مهران روایت میکند که گفت: هنگامی که امام جواد(ع) بار اول (دوران مأمون) از مدینه به بغداد آمد، به آن حضرت عرض کردم: فدایت گردم من در مورد شما در این سفری که در پیش دارید ترس دارم (میترسم شما را بکشند) بعد از شما چه کسی عهدهدار امامت میشود؟ آن حضرت فرمود: آنچه را گمان میکنی در این سال رخ نمیدهد، هنگامی که معتصم در سال 220 هجری آن حضرت را از مدینه به بغداد طلبید، باز به محضرش رفتم و عرض کردم: فدایت گردم، شما از مدینه میروید، امام بعد از شما کیست؟ آن حضرت گریست سپس فرمود: در این سال بر من نگران باش، امامت بعد از من از آن پسرم علی (امام هادی(ع)) است.
علاوه بر اینکه حدیثی هم از ائمه شیعه روایت شده که قول مشهور را تأیید میکند، در حدیثی امام حسن(ع) می فرماید: «ما منّا الّا مسموم او مقتول» هیچ یک از ما ائمه نیست، مگر اینکه یا مسموم میشویم و یا (با غیر سم) کشته میشویم.
بعد از شهادت امام جواد(ع) فرزندشان امام هادی(ع) به تغسیل و تکفین و نماز بر ایشان پرداخت و هر چند معتصم خواستار این بود که امام جواد(ع) مخفیانه دفن شود و کسی در تشییع جنازه ایشان حاضر نشود، لیکن شیعیان به این امر آگاه شدند، از منازل خویش خارج شدند و حدود 12 هزار نفر آن حضرت را تشییع کردند و به خاک سپردند.