مادری هستم دارای فرزندانی متعدد، که بعضاً برخوردهای نادرست دارند یکی از مهمترین اموری که همیشه مرا رنج میدهد، لجاجت زیادی است که در مواقع مختلف و به بهانههایی از خود بروز میدهند. لطفاً برای برخورد صحیح با آنها و حل این مشکل مرا راهنمایی فرمایید.
تحلیل روان شناختی لجاجت:
لجاجت در اصل نوعی مقاومت در مقابل شرایط و موقعیت جدید است، مقاومت در مقابل هر چه که منافع و مصالح شخص را به خطر میاندازد. بنابراین مقاومت امکان دارد به حق باشد و امکان دارد باطل باشد. خداوند سبحان در قرآن کریم نمونهای از مقاومت باطل و در نهایت کتمان حق و زیربار حق نرفتن رادر برخورد اهل کتاب با پیامبر (صلی الله علیه وآله ) ذکر میفرماید: (الذین آتینهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون ابناءهم و انّ فریقاً منهم لیکتمون الحق و هم یعلمون)[1] «اهل کتاب (تورات و انجیل) با توجه به مشخصاتی که از پیامبر (صلی الله علیه وآله) در کتابهایشان نقل شده و با او کاملاً تطبیق مینمود، او را همانند فرزندان خود میشناختند ولی حق را کتمان نمودند و به مقاومت علیه حق پرداختند.» نظیر این آیه، آیه 20 سورهی انعام است. ذکر این نکته ظریف لازم است که نوع شناخت والدین و فرزند، بالاترین و دقیقترین شناخت نسبت به سایر شناختها است چرا که ارتباط بین والدین و فرزند از ابتدای تولد بوده و حال آنکه ارتباطات دیگر این چنین نیست.بنابراین بیشترین چیزی که نقش زمینه را برای پیدایش لجبازی فراهم میکند، به خطر افتادن یا احساس خطر کردن شخص لجباز است. البته در خصوص کودکان به دلیل عدم رشد قوه عاقله آنها قابل توجیه و قابل اصلاح است و اگر این صفت با تدابیر صحیح تربیتی در کودکی کنترل نشود در بزرگسالی، احتمال انحراف و طغیان وجود دارد.
بدون شک امر تربیت، همانند مسائل حیاتی و سرنوشتساز در زندگی انسان باید با اعتدال و به دور از افراط و تفریط باشد. بدیهی است هرگونه افراط و تفریط در امر مهم و از جمله امور تربیتی موجب خدشهدار شدن اصل مساله خواهد بود. یکی از رفتارهایی که برای بعضی از اشخاص پیدا میشود، مساله لجاجت است که این ریشه در تربیت خانوادگی و شرایط حاکم بر خانواده دارد. ابتدا به تعدادی از عوامل آشکار ولی فراموش شده از دید خانواده، در پیدایش این رفتار اشاره و سپس راههای برخورد صحیح را متذکرمیشویم. به امید تربیت فرزندانی سالم و متعادل از جهت روحی و روانی که صدقات جاریه شما باشند انشاءالله.
عوامل و زمینههای پیدایش لجاجت:
1ـ دخالتهای زیاد پدر و مادر و گرفتن آزادی عمل از کودک: سن دو سالگی سن ابراز شخصیت و اراده است، تصمیمات کودک در انجام کارها به جهت عدم رشد کافی عقل، بدون تعقل و بیحساب است بنابراین والدین اگر بخواهند کودکانی متعادل، با شخصیت، با اراده، دارای حسن ظن و غیر لجوج تربیت نمایند، حتی الامکان باید (با رعایت اعتدال و دوری از افراط و تفریط) به کودکان آزادی عمل بدهندو زیاده از حد در کارهای آنها دخالت و امر و نهی نکنند. چرا که امر و نهی بیش از حد (این کار را بکن، این کار را نکن و…) موجبات خستگی و در نهایت پیدایش صفت لجاجت میشود. البته تذکر این نکته لازم است که امر ونهی نکردن به معنای عدم کنترل حتی به صورت غیر مستقیم نیست. به دلیل اینکه چه بسا کودک دست به کاری بزند که خطرات جانی، جسمی و روحی برای او داشته باشد.
2ـ یکی دیگر از زمینههای پیدایش لجاجت در افرادتوهین وملامت است،که البته اختصاص به کودکان ندارد ولی از آنجا که کودکان نسبت به کارهایشان بیشتر در معرض مؤاخذه از سوی بزرگترها قرار میگیرند، در آنها بیشتر نمود دارد. امیر المؤمنین (ع) میفرماید: «الافراط فی الملامه یشبّ نیران اللّجاجه»[2] «افراط و زیادهروی در ملامت کردن و سرزنش نمودن آتش لجبازی را شعلهور میکند».
3ـ یکی دیگر از زمینههای پیدایش این رفتار که البته در خانوادههای دو یا سه فرزندی و بیشتر، نمود دارد، این است که گاهی یکی از کودکان مورد ستم برادران و خواهران بزرگترش قرار میگیرد و کسی از او دفاع نمیکند و او نیز برای دفاع از خود دست به لجبازی میزند. در اینجا والدین و مربیان هوشیار، مساله را باید علتیابی نمایند و با اطلاع از اصل جریان، ضمن کنترل رفتار خواهران و برادران (البته با تدابیر صحیح تربیتی، که موجبات دشمنی آنان را با برادر یا خواهر کوچکتر فراهم نکند) دل کودک کوچکتر را به دست آورند و بدین ترتیب از ادامه لجاجت کودک جلوگیری نمایند.
4ـ گاهی زمینه لجبازی کودک توسط خود والدین فراهم میشود و در واقع منشأ لجاجت کودک، خودشان هستند ولی توجهی به این مساله ندارند. مثلاً گاهی به کودک قول میدهند که اگر فلان کار خوب را انجام دادی، فلان جایزه را برایت میخرم، ولی متأسفانه بعد از انجام کار توسط کودک به قول خود عمل نمیکنند و موجبات خشم و لجاجت کودک را فراهم میکنند. و این از نظر روایات نیز نهی شده است: «هرگاه به کودکانتان وعدهای میدهید، عمل نمایید چرا که آنها شما را رازق خود میدانند.» وگاهی نیزوالدین به کودک می آموزند که اگرکودک لجبازی کند وبرخواسته هایش پافشاری کند،به هدفش می رسدووالدین کوتاه خواهندآمد.بنابراین یک سری ازلجبازی های کودک ٱموخته شده است.
5ـ پنجمین عامل که البته مصداقی از عامل چهارم بوده و باز منشأ لجاجت، خود والدین هستند این است که در مقابل خواستهای کودکان (ولو منطقی باشد) مقاومت و لجاجت به خرج میدهند و همین، لجاجت طرف مقابل را تشدید میکند. «خاطرهای از یک دختر بچه: … از کودکی خودم به یاد دارم که یک روز مهمان داشتیم و من در اثر لجبازی کتک جانانهای در حضور آنها خوردم، از مهمانها خجالت کشیدم و بنای جیغ و داد گذاشتم، مادرم مرتب میگفت خفه شو، عیب است که صدای دختر دربیاید و… (در آخر) مادرم به عقیده خودش بهترین تصمیم را گرفت و لباس عروسکهایم را که خودم دوخته بودم و از جان بیشتر دوست میداشتم، آورد و در پیش چشم من آنها را آتش زد، گویا تمام امیدم قطع شد و…»[3] آیا این گونه برخورد می تواند لجاجت را درمان کند؟ این مادر نه تنها به تربیت کودکش کمکی نکرده بلکه باعث عقدهای در دل کودکش میشود که شاید تا آخر عمر فراموشش نکند. امیر المؤمنین علی (ع) میفرماید: «اللجاجه مثار الحروب»[4] «لجاجت باعث جنگ و دشمنی است». و باز میفرمایند: «اللجاج اکثر الاشیاء مضرّه فی العاجل و الاجال»[5] «ضرر لجبازی برای دنیا و آخرت انسان، بیش از هر چیز است.»
در پایان تذکر این نکته لازم است که: پدران و مادران در مورد تربیت عواطف کودکان خود باید خِرَد را بکار برند و با حوصله و خویشتنداری باشند، آنان باید از عوامل اصلی که موجبات رضایت و آزردگی کودک میشوند و همچنین نتایجی که این رضایت خاطر و آزردگی را به وجود میآورند و اینکه چگونه عاقلانه از بروز حالات عاطفی نامطلوب جلوگیری کنند، آگاه باشند.[6] والدین باید نیازهای کودک را درک کنند، خواستههای آنان را در نظر آورند و در عین دادن میدان به کودک جهت تجربه و عمل در سایه روابط حسنه او را تحت کنترل و نظر درآورند. در چنین صورتی کودک بین علاقهای که او را با والدینش پیوند میدهد و دلتنگیهایی که از ممانعت آنها دارد مبارزه میکند و اگر واقعاً والدین خود را دارای روابط حسنه با خود بیابد تسلیم میشود. ولا اقل با اجازه گرفتن در آن راه اقدام میکند.[7]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. امینی، ابراهیم، «آیین تربیت»، انتشارات اسلامی، تهران، چاپ اول، مهر ماه 1359، ذیقعده 1400.
2. جلالی، مهدی، «روانشناسی کودک»، انتشارات امیر کبیر، تهران، چاپ پنجم، مهر 1351.
3. تفسیر نور، جلدهای 1 و 3، محسن قرائتی، انتشارات مؤسسه در راه حق.
پی نوشت ها:
[1] بقره/ 146.
[2] محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1362، ج77، ص18.
[3] امینی، ابراهیم، آئین تربیت، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1359، ص195.
[4] میزان الحکمه از غرر الحکم.
[5] غرر الحکم.
[6] آمدی، غرر الحکم.
[7] جلالی، مهدی، روانشناسی کودک، تهران، امیر کبیر، 1351، ص450.