نویسنده: محمد امینی گلستانی
بحثی که در میان مخالفین و بد خواهان شیعه و گروهی از نادانان و یا کنجکاوان خود شیعه در جریان است و طولانی شدن مدّت غیبت نیز، این بحث را داغ تر کرده و زیاد مورد توجّه قرار داده است، این است که آیا امام و رهبری که در دسترس مردم نیست و یا خود او اداره ی کارها را مستقیماً به دست نمی گیرد، چه فایده ای برای مردم دارد؟ و…
در پاسخ باید دقیقاً به چند مطلب، توجه داشت.
1- امام (علیه السلام) از ما غایب نیست، بلکه ما در اثر اعمال سوء خود، از او غایبیم وشایستگی دیدار او را نداریم، نه این که او از ما غایب باشد.
2- غیبت به معنای عدم ظهور است، نه عدم حضور او، همیشه در بطن جامعه و در همه جای حوزه ی مأموریتش، که به وسعت تمامی کره ی زمین است، حضور دارد، نه ظهور و در همه جا حاضر است، نه ظاهر.
3- چون خداوند هر کاری را روی حکمت مخصوص به خود انجام می دهد، روزی و روزگاری باید روی زمین، گلستان و پر از عدالت واقعی و امنیت فراگیر باشد، امّا نه مردم و نه اوضاع و روند طبیعی زمین، هنوز آن آمادگی را پیدا نکرده است که، برنامه ی نهایی خداوند، پیاده شود و جهان از یوغ اسارت و نابسامانی، ستمگران، نجات یافته و رها شوند.
4- اگر چه خود امام (علیه السلام) ظهور ندارد، اما نمایندگان او با صفات و شرایط خاصّ تعیین شده، (1) برای اداره ی کشور، در هر عصری، ظهور و حضور دارند و اگر مردم از برنامه های دینی آن نمایندگان تبعیّت نمایند، هیچ گونه خللی به دین و امور دینی و مدیریت کشور وارد نمی شود و این مردم هستند که باید راه خود را بسنجند و پیدا کنند و ربطی به غیبت و عدم ظهور امام (علیه السلام) ندارد.
امّا وجود امام (علیه السلام) در عصر عدم ظهور چه اثرات مثبت و منافعی دارد.
می دانیم خورشید یک سلسله اشعه ی نامرئی دارد که از ترکیب آن ها با هم، هفت رنگ معروف پیدا می شود و یک سلسله اشعه ی نامرئی که به نام (اشعه ی مافوق بنفش) و اشعه ی (مادون قرمز) نامیده می شود.
هم چنین یک رهبر بزرگ آسمانی، خواه «نبی» باشد یا «امام» علاوه بر تربیت تشریعی که از طریق گفتار و رفتار و تعلیم و تربیت عادی صورت می گیرد، یک نوع تربیت روحانی و از راه نفوذ معنوی بر دل ها و فکرها دارد که می توان آن را «تربیت تکوینی» نام گذاری کرد، در آن جا الفاظ و کلمات و گفتار و کردار کار نمی کند، بلکه تنها جاذبه و کشش درونی عمل می کند.
در حالات بسیاری از پیشوایان بزرگ الهی می خوانیم که گاه بعضی از افراد منحرف و آلوده با یک تماس مختصر با ایشان، به کلّی تغییر مسیر می داده اند و سرنوشتشان یک باره دگرگون شد و به قول معروف با یک چرخش 180 درجه، راه کاملاً تازه ای را انتخاب کردند و فردی پاک و مؤمن و فداکاری شدند که از بذل همه ی وجود خویش مضایقه نمی کردند.
این دگرگونی تند و سریع و همه جانبه، این انقلاب های جهش آسا و فراگیر، آن هم با یک تماس مختصر (البته برای آن هایی که در عین آلودگی، یک نوع آمادگی برای هدایت یافتن نیز داشتند) نمی تواند نتیجه ی تعلیم و تربیت عادی باشد، بلکه معلول یک سلسله اثرات روانی نامرئی و یک جاذبه ی ناخودآگاه است که گاهی از آن تعبیر به «نفوذ شخصیّت» می شود.
داستان های بشر حافی و همسایه ی ابوبصیر و حرّ و زهیر و اسعدبن زراره و یا کنیز عشوه گر که هارون برای به انحراف کشاندن امام هفتم (علیه السلام) مأمور کرده بود و مانند آن ها که در تاریخ فراوان آمده، شاهد و مؤیّد این مطلب است.
وجود امام (علیه السلام) در پشت ابرهای غیبت برای این اثر را دارد که از اشعه ی نیرومند و پر دامنه ی نفوذ شخصیّت خود، دل های آماده را در نزدیک و دور، تحت تأثیر جذبه ی مخصوص قرار داده و به تربیت و تکامل آن ها می پردازد و از آن ها انسان های کامل می سازند.
قطب های مغناطیسی زمین را با چشم خود نمی بینیم ولیکن اثر آن را روی عقربه های قطب نما که در دریاها، راهنمای کشتی هاست و در صحراها و آسمان ها، راهنمای هواپیماها و وسایل دیگر، می بینیم.
در سر تا سر زمین از برکت این امواج مغناطیسی، میلیون ها مسافر راه خود را به سوی مقصد پیدا کرده یا وسایل نقلیه ی بزرگ و کوچک، با فرمان همین عقربه های سرگردان رهایی می یابند.
آیا تعجّب دارد اگر وجود امام (علیه السلام) در زمان غیبت، با امواج جاذبه ی معنوی خود، افکار و جان های زیادی را که در دور و نزدیک قرار دارند، هدایت کرده و از سرگردانی رهایی بخشد.
ولی نمی توان و نباید فراموش کرد که همان گونه که امواج مغناطیسی زمین، روی هر آهن پاره ی بی ارزش اثر نمی گذارد، بلکه روی عقربه های ظریف و حسّاسی که آب مغناطیسی خورده اند و یک نوع سنخیت و شباهت با قطب فرستنده ی امواج مغناطیسی پیدا کرده اند، اثر می گذارد؛ همان گونه دل هایی که راهی با «امام» دارند و شباهتی را در خود ذخیره نموده اند، تحت تأثیر آن جذبه ی غیر قابل توصیف روحانی قرار می گیرند.
با در نظر گرفتن آن چه در بالا بیان شد، یکی دیگر از آثار و فلسفه های وجودی امام (علیه السلام) در چنین دورانی آشکار می گردد. (2)
پس علاوه بر برکت وجودی امام (علیه السلام) در زمان غیبت، به تعدادی از اثرات مهم فراوان دیگر توجه فرمایید.
1- اگر وجود حجّت الهی در روی زمین نباشد، زمین و زمان استقرار نخواهد یافت «لولا الحجّه لساخت الأرض بأهلها؛ اگر حجّت نباشد، زمین مردم را در خود فرو برد.»
2- رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در جواب کسی که از اثر وجودی امام، در زمان غیبت پرسید؟ فرمود: «إی والّذی بعثنی بالنبوّه إنّهم ینتفعون (یستضیؤون) بنور ولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس و إن جلّلها السحاب؛ (3) آری! سوگند به خدایی که مرا به پیامبری برانگیخته است، مردم از نور ولایتی (رهبری تکوینی) او در دوران غیبتش بدان گونه بهره مند می شوند که در هوای ابری از آفتاب بهره می برند.»
می دانیم که خورشید دو گونه نور افشانی و منافع دارد.
الف: مستقیم و آشکار.
ب: نور افشانی پنهانی و غیرمستقیم.
در هر دو صورت در رشد و نموّ و… انسان ها و حیوانات و گیاهان، اثرات و برکات خود را می بخشد، وجود امام و حجت زمان (علیه السلام) به همین منوال است.
3- در توقیع مبارک ناحیه ی مقدّسه که در پاسخ اسحاق بن یعقوب کلینی (برادر صاحب اصول کافی) به دست محمّد بن عثمان (نایب خاص امام) که عین این پرسش را نموده بود، صادر گردیده است، خود مقام والای ولایت عظمی فرمود: «الانتفاع فی غیبتی فکالانتفاع بالشمس إذا غیّبها عن الأبصار السحاب؛ (4) انتفاع از وجود من در زمان غیبت؛ مانند انتفاع از خورشید است، زمانی که ابر او را از چشم ها پنهان می سازد.»
سپس می توان گفت که ابر کنایه از مخفی بودن عنوان و شخصیت است و «خورشید» کنایه از تأثیر سودبخش آن حضرت در جامعه ی انسانی می باشد. (5)
4- جابر بن عبدالله انصاری از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) پرسید: فایده ی وجودی امام غایب و چگونگی استفاده از وجود او، در زمان غیبت چیست؟ فرمود: «والّذی بعثنی بالنبوّه! إنّهم ینتفعون بنور ولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس و إن جلّلها السحاب؛ (6) قسم به آن که مرا به نبوّت برانگیخت، آن ها در زمان غیبت او، از نور ولایتش بهره مند می شوند، آن گونه که مردم از وجود آفتاب، اگرچه ابر جلوی تابش مستقیم آن را بگیرد.»
5- جابر بن یزید جعفی از جابر بن عبدالله انصاری از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلم) بعد از بیان اسامی امامان بعد از خود و بیان غیبت وصیّ دوازدهم، جابر گفت: «یا رسول الله! فهل للناس الانتفاع به فی غیبته؟! فقال: إی والّذی بعثنی بالنبوّه إنّهم یستضیؤون بنور ولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس و إن سترها سحاب، هذا من مکنون سرّالله و مخزون علم الله فاکتمه إلاّ عن أهله؛ (7) ای رسول خدا! آیا برای مردم در هنگام غیبت، نفع بردن از وجود او ممکن است؟!
فرمود: بلی قسم به خدایی که مرا به نبوت برانگیخته است! از نور ولایت او بهره مند می شوند، مانند بهره مند شدن مردم از خورشید، اگرچه روی آن را ابر بپوشاند. این از اسرار پنهان و مخزون علم خداست، تو هم آن را مخفی بدار، مگر از اهلش.»
6- سلیمان اعمش گوید: به امام صادق (علیه السلام) گفتم: «فکیف ینتفع الناس بالحجّه الغائب المستور؟ قال: کما ینتفعون بالشمس إذا سترها السحاب؛ (8) مردم از وجود حجّت غایب مستور، چگونه بهره مند می شوند؟
فرمود: آن طور که از خورشید بهره مند می شوند، هنگامی که ابر آن را می پوشاند.»
7- امام باقر (علیه السلام) فرمود: «إنّ الله أحکم و أرحم و أجلّ و أعلم من أن یکون احتجّ علی عباده بحجّه ثمّ یغیب عنه شیء من أمرهم؛ (9) خداوند حکیم تر و رحیم تر و بزرگوارتر و عالم تر از آن است که به بندگانش با حجتی احتجاج نماید و سپس از کارهای آنان چیزی از او مخفی شود».
8- اما صادق (علیه السلام) فرمود: «إنّ الله أجل و أعظم من أن یترک الأرض بغیر إمام عادل (10)؛ خداوند بزرگوارتر و با عظمت تراست از این که زمین را بدون امام عادل رها سازد.»
ناگفته نماند، حضور و غیبت امام (علیه السلام) یک اصل است «لئلاّ تبطل حجج الله و بیّناته؛ (11) تا حجّت ها و (دلایل) و بیّنات خدا باطل و تباه نشود.»
مطلبی که از روایات و گفتار بالا استفاده می شود، این است که شیفتگان و عاشقان جمالش، در دعای تعجیل فرج، از خداوند تعجیل ظهورش را می خواهند، نه حضورش را، به همین جهت است وقتی که ظاهر می شود همه انگشت حیرت به دندان می گیرند و با تعجب می گویند که او را پیش از این هم دیده ایم.
پی نوشت ها :
1-«و أمّا الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی روات أحادیثنا (شیعتنا خ ل) فإنّهم حجّتی علیکم و أنا حجّه الله» معجم أحادیث الإمام المهدی: 293/4 ح 1318؛ کمال الدّین :484/2 ب 45 ح 4«و امّا من کان من الفقهاء صائناً لنفسه، حافظاً لدینه، مخالفاً لهواه، مطیعاً لأمر مولاه، فللعوام اَن یقلّدوه» احتجاج: 456/2؛ بحارالأنوار:88/2 ب14 ح 12؛ وسائل الشّیعه: 95/18.
2- اقتباس از کتاب حکومت جهانی مهدی (علیه السلام) ص 261 به بعد تألیف آیت الله استاد مکارم شیرازی
3- بحارالأنوار: 92/52 ب 20 ح 8 از کمال الدین و امالی؛ الزام النّاصب: ص 62 و 92 و 126 و 128-127؛ اعلام الوری: ص 276؛ ینابیع الموده: 78/3 و 148 و 170؛ منتخب الأثر: ص 271 آخر روایت را از امام صادق (علیه السلام).
4- همان مدرک: 181/53 توقیع شماره 10 از احتجاج طبرسی.
5- تاریخ الغیبه الکبری: ص 51.
6- الزام النّاصب: 429/1؛ گفتمان مهدویت: ص 218 به نقل از آن.
7- ینابیع المودّه: 170/3 ب 94 از کتاب غایه المرام و غیره.
8- بحارالأنوار 92:52 ب 20 ح 6 از امالی؛ ینابیع المودّه: 143/3 ط نجف منشورات مکتبه العرفان. از فرائدالسّمطین.
9-الزام النّاصب: ص 4 و 6؛ یوم الخلاص: ص 113 از آن.
10- اصول کافی: 178/1؛ بحارالأنوار:269/52؛ بشاره الإسلام: ص 141؛ الزام النّاصب: ص 4.
11- بحارالأنوار: 188/1.
منبع مقاله :
امینی گلستانی، محمّد؛ (1389)، سیمای جهان در عصر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، قم: مسجد مقدس جمکران، چاپ سوم