فرزند دختر اینجانب علیرغم رسیدن به سنّ تکلیف از ادای نماز خودداری مینماید و وقتی علّت را جویا میشوم به نظر میرسد علّت تنبلی باشد و نامبرده اعتقاد به خدا و نماز را تکذیب نمینماید و جهت رفع مشکل تاکنون از تشویق ایشان نیز خودداری نگردیده و سؤال من این است که با توجّه به تشویق اعمال شده و عدم نتیجهگیری اعمال تنبیه اثری دارد یا خیر؟ و در صورت اثر بخشی میزان و نحوه تنبیه به چه صورت باشد؟
تربیت فرزند یکی ازوظایف مهم والدین است اهمیّت آن به حدّی است که از قرآن فهمیده میشود هر فرد نه تنها وظیفه دارد برای سعادت خود تلاش کند بلکه باید به فکر سعادت خانوادهاش هم باشد و آنان را در مسیر بندگی خدا یاری کند.[1] بحمد الله جنابعالی به این وظیفه مهم توجّه دارید وبرای سعادت فرزندانتان تلاش میکنید. خداوند ان شاء الله پاداش بزرگی به شما عطا فرماید.
تشویق و تنبیه دو وسیله بسیار مؤثر در تربیت است به شرطی که اصول و قواعد آن دقیقاً رعایت شود. بیتوجهی به این اصول و قواعد باعث میشود این دو وسیله اثر تربیتی خود را از دست بدهند و حتی اثر ضد تربیتی پیدا کنند. ما در این نوشتار ابتدا بعضی از قواعد مربوط به تشویق را متذکر میشویم، سپس به بیان مطالبی درباره تنبیه میپردازیم زیرا برای تربیت باید این دو ابزار با هم و به طور صحیح به کار گرفته شود. قبل از هر چیز باید متذکر شویم دادن راه حل دقیق برای مشکل شما از عهده این نوشته خارج است زیرا لازمه آن داشتن اطلاعات کافی از ویژگیهای شخصیتی شما و دخترتان و جایگاهی است که ایشان در خانواده دارد از این رو ما در اینجا فقط به طرح نکات کلّی در پاسخ به سؤال شما میپردازیم.
الف) نقش تشویق در تربیت مذهبی فرزند:
متخصصین علم روانشناسی درباره کیفیت تشویق مطالب زیادی گفتهاند که ما به چند نکته آن اشاره میکنیم:
1ـ علّت تشویق دقیقاً مشخص باشد. مثلاً اگر دخترتان یکبار بدون تذکر شما نمازش را خواند، او را تشویق کنید و به او بفهمانید که علّت تشویق شما چه بوده است نه این که به طور کلّی چون دختر خوبی است یا چون حرف گوشکن است، او را تشویق کنید.
2ـ میزان تشویق تناسب داشته باشد، اگر تشویق مادّی است چیزی بدهیم که با سن و سال و مقدار کاری که کرده متناسب باشد و اگر تشویق معنوی میکنیم باز هم تناسب رعایت شود. زیرا اگر تناسب رعایت نشود و کمتر از سن او باشد، فرد آن را توهین به خود میداند و نتیجه معکوسی میدهد و یا اگر بیش از کاری که کرد، تمجید و ستایش شود باعث غرور و خودخواهی او میشود.
3ـ تشویق وسیله باشد نه هدف. وقتی فردی را تشویق میکنیم به او بفهمانیم که هدف همان کاری است که انجام داده نه این که آن کار وسیلهای برای رسیدن به تشویق است مثلاً اگر میخواهیم فرزندمان در درس موفق باشد به او نگوییم اگر میخواهی صاحب دوچرخه شوی درس بخوان. چون ناخودآگاه به او تفهیم کردهایم که درس خواندن وسیلهای برای رسیدن به دوچرخه است در نتیجه وقتی به هدفش رسید، درس خواندن برایش بیمعنا میشود. در مورد مسایل مذهبی هم همین طور باید کاری کنیم که نماز خواندن و روزه گرفتن و سایر اعمال مذهبی برای فرزندانمان چنان لذت بخش و شوق انگیز باشد که نیازی به تشویقهای جنبی نداشته باشد.
4ـ تشویق در دست مربّی باشد نه مترّبی. گاهی بچهها برای رسیدن به خواستههای خود، مربی (والدین) را مجبور به دادن جایزه و پاداش میکنند و این زمانی است که احساس کنند در تشویق ضابطه خاصی در کار نیست و هر وقت اراده کنند، میتوانند جایزهای دریافت کنند مثلاً میگویند: اگر نماز بخوانم برایم چه میخری؟ یا میگویند: اگر میخواهید نماز بخوانم باید فلان کار را برایم بکنید وگرنه حرف شما را گوش نمیدهم. این نوعی باج گیری است. باید به او تفهیم شود که نماز و روزه و انجام کارهای نیک برای خود او مفید است و موجب محبوبیت و احترام او میشود. در اینصورت است که دیگر چنین سخنانی به زبان نمیآورد.
5ـ زمان تشویق: هرگاه کودک کار خوبی یا رفتاری بیش از انتظارش انجام داد، فوراً تشویق شود؛ لازم نیست کار او کامل و بدون عیب و نقص باشد تا مستحق ستایش و تمجید شود، بلکه اگر یک قدم به طرف خوب شدن بر میدارد، مورد تحسین و تشویق قرار گیرد.
ب) کاربرد تنبیه در تربیت مذهبی
1ـ تنبیه به معنای آگاه کردن و بیدار شدن است.[2] هدف ما نیز از تنبیه باید همین باشد. گاهی کودکی که تنبیه شده نمیداند برای چه او را تنبیه کردهاند.
2ـ کشف علّت تخلف: قبل از اینکه تنبیه کنیم باید بررسی کنیم چرا چنین تخلفی صورت گرفته؛ شاید لازم باشد علّت خطا را از بین ببریم تا زمینهای برای تخلف نباشد. مثلاً فرزندمان به خاطر دیر خوابیدن در شب، برای نماز صبح به سختی و گاه به اعتراض بیدار میشود. باید شبها زودتر بخوابد تا مشکل بیدار شدنش کمتر باشد.
3ـ آخرین سلاح باشد: یعنی اگر مربی تمام راههای تربیتی را امتحان کرد ولی مؤثر واقع نشد، از تنبیه استفاده کند.
4ـ در حضور جمع نباشد. زیرا کودک تحقیر شده و باعث میشود کرامت نفس او از بین برود و نیز نسبت به خطا جسور و گستاخ شود. پس لازم است با کار خطای فرد طوری برخورد کنیم که او به زشتی کارش چنان پی ببرد که خود بخود ارتکاب آن برایش تلخ باشد. مثلاً اگر یک بار نمازش قضا شد آنقدر ناراحت شود که از خودش بدش بیاید. در این صورت است که دیگر نیازی به تنبیه نیست.
5ـ به قصد انتقام و همراه با عصبانیت نباشد. اگر مربی برای تخلیه خود دست به تنبیه بزند، اثرآن معکوس است علاوه بر این که مربی از طریق الگو قرار دادن خود، حس انتقامجویی و کینهتوزی را به متربّی آموخته و آتش تعصب و لجالت را در او شعلهور ساخته است.
6ـ عمل نکوهش شود نه خود فرد. مثلاً به شخص گفته شود، «من از این عمل ناشایست تو خوشم نمیآید.» نه این که بگوید: «تو را دوست ندارم.» یا گفته شود: «بیتوجهی تو به نماز و روزه نادرست است نه این که تو فرد نادرستی هستی.» در واقع والدین باید به فرزند خود بفهمانند که چون او را دوست دارند، تنبیهش میکنند و هرگز به او القاء نشود که مورد علاقه والدین نیست.
7ـ پذیرش عذر از جانب مربی: اگر فرد از کار بد خود پشیمان است و عذرخواهی میکند، باید عذرش را پذیرفت، زیرا عذرخواهی کردن بهترین فرصت است که در ضمن پذیرش عذرش، اشکالات او و حتی سبب تنبیهش گوشزد شود و به او گفته شود که چون تو مورد علاقه ما هستی، میخواهیم کارهایت پسندیده باشد.
7-تغافل: یکی ازاصول تربیتی، اصل تغافل است.گاهی اوقات مربی باید خطای متربی رانادیده بگیرد.البته استفاده کردن ازاین اصل ظرافت هایی داردکه بامطالعه کتابهایی دراین زمینه می توانید ازاین اصل به خوبی بهره بگیرید.
در اجرای تنبیه باید چند نکته رعایت شود:
1ـ تنبیههایی چون اخراج کردن از خانه یا حبس کردن، به ویژه در جاهای ترسناک، ممکن است عواقب نامطلوبی به بار آورد.
2ـ هرگز در تنبیه کردن، خصوصاً تنبیه بدنی، زیادهروی نکنیم چون ممکن است عواقب نامطلوبی به بار آورد از قبیل:
الف) باعث نقص عضو و مانند آن شود که در این صورت پرداخت دیه بر والدین واجب میشود.
ب) گاهی ممکن است باعث مشکلات رفتاری دیگری شود. مثلاً نوجوانی که نمازش را نخوانده ممکن است از ترس تنبیه مجبور شود دروغ بگوید تا خود را خلاص کند. در واقع زیادهروی در تنبیه نه تنها مشکل او را درمان نکرده بلکه مشکل دیگری به نام دروغگویی را هم به او اضافه کرده است.
ج) ممکن است باعث بدبینی و تنفر فرد به والدین (مربی) و نیز به کاری که از او خواستهاند شود. مثلاً شخصی که دائماً به خاطر نماز تنبیه میشود ممکن است از نماز و مسجد و کلاً اعمال مذهبی و نیز از والدینش متنفّر شود.
در پایان توجّه شما را به دو روایت از ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ جلب میکنیم:
اوّل: شخصی نزد امام هفتم u از رفتار کودک خود شکایت نمود. حضرت فرمود: او را نزن، با او قهر کن ولی مدت قهرت را طولانی نکن و زود آشتی کن.[3]
دوّم: امام علی u میفرماید: «فرزند انسان به وسیله ادب و تربیت پند میپذیرد و این چهارپایان هستند که فقط با زدن تربیت میشوند.[4]
امیدواریم این نوشتار بتواند شما را در راستای هدف مقدستان یاری کند. اگر دوست دارید معلومات بیشتری در این زمینه به دست آورید میتوانید کتابهایی را که در این موضوع تألیف شده مطالعه کنید.
معرفی منبع جهت مطالعه بیشتر:
1. کاشانی ها، زهرا، دو ابزار معجزه آسا در تربیت (تشویق و تنبه)، تهران، نشر آرمین، 1377.
پی نوشت ها:
[1] – تحریم/6.
[2] – اقرب الموارد.
[3] – بحارالانوار ، ج 23، ص 114.
[4] – غررالحکم، ص 236.