نویسنده:علیرضا کریمی
اشاره :
سیره نبوی ، به عنوان بخشی از وقایع تاریخی در جهان بینی اسلامی یکی از منابع شناخت معارف الهی محسوب می شود و مسلمانان همواره برآنند تا با تمسک به آن آداب و ارزشهای بجای مانده از سنت پیامبر گرامی اسلام ، خود را به آداب و خصال نبوی متصف و محمود گردانند. این مجموعه از آداب و سنن که مخزن الاسرار فرهنگ اسلامی محسوب می گردد در طول اعصار و قرون همواره مورد توجه زاید الوصف علما و اندیشمندان بزرگ اسلامی قرار گرفته و هر یک از آنان به فرا خور سعی خویش در جهت تنقیح و انطباق آن با اصول و معیارهای برگرفته از قرآن و سنت قطعی نبوی کوشیده اند.
رساله دستور زندگی، سیره نبوی از دیدگاه امام خمینی(رحمه الله علیه) پژوهشی در همین راستا که به خامه مولف گرامی آقای فاضل عرفان تصنیف شده است. مولف در این رساله که از یک مقدمه و چهار فصل تشکیل شده است، به بحث و تحقیق در خصوص بازتاب آداب و سنت نبوی در زندگی و سلوک حضرت امام می پردازد و به مناسبت، سخنانی از حضرت امام را در روشنگری زوایایی از سیرؤ نبوی نقل می کند.
مولف، در مقدمه کتاب بحث را با ذکر جایگاه سیره می آغازد و آنگاه با موضوعاتی چون انحراف از سیره نبوی، قرآن و نقل تاریخ، معنا و مفهوم سیره، لزوم آشنایی مسلمانان با سیره نبوی و پیروی از آن ، حجیت و اعتبار سیره نبوی ادامه می دهد.
فصل اول: سیرؤ فردی به توصیف و تبیان مهم ترین خصلتهای شخصی رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) از زبان و بیان حضرت امام خمینی می پردازد.
در فصل دوم تحت عنوان سیره اجتماعی حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) ، به مباحثی چون اصلاحات اجتماعی، استقلال فرهنگی، ترک رهبانیت، و رعایت آزادی عقیده پرداخته می شود، و مولف اقوال و آراء حضرت امام را به مناسبت ذکر و تبیین می نماید.
مباحثی چون توام بودن دیانت و سیاست ، تشکیل حکومت ، عمل به تکلیف الهی، حامیان سیاسی از میان مردم، ایجاد روابط سیاسی، موضوع های فصل سوم با عنوان سیره سیاسی است و عناوین فصل چهارم: سیره نظامی نیز عبارتند از: هدف نبودن جنگ، حضور مستقیم و استقامت در میدان نبرد ، سرداران سپاه ، مسجد و بسیج. لازم به یادآوری است که این کتاب در آینده چاپ و انتشار خواهد یافت.
در ذیل توجه خوانندگان گرامی را به خلاصه مقدمه این کتاب جلب می کنیم:
خلاصه مقدمه کتاب دستور زندگی
سیره نبوی از دیدگاه امام خمینی
پیامبر اسلام تنها پیامبری است که تاریخی مدوّن و منسجم داشته و تاریخنویسان کوچکترین حرکات ایشان را نیز به ثبت رسانده اند. امروزه حتّی جزئیات زندگانی آن حضرت در بسیاری از موارد به صورتی مستند و قطعی در دست ماست. اطلاعاتی از قبیل: سال و ماه و روز تولّد ایشان ـ با اندک اختلافی که وجود دارد ـ حوادث دوران شیرخوارگی، صباوت و جوانی، مسافرتهایشان به خارج از حجاز، شغلهای ایشان پیش از بعثت، تاریخ ازدواج ، تعداد فرزندان ـ اعم از کسانی که هنگام حیات حضرت از دنیا رفتند و یا پس از رحلت ایشان درگذشته اند ـ و سنّ آنان و … همچنین حوادث و رویدادهای زمان بعثت و رسالت ایشان و اسامی و خصوصیات نخستین کسانی که به او ایمان آوردند، سال ایمان آوردن آنها، همه و همه دقیقاً و تحقیقاً روشن است مسلمانان صدر اسلام ، همه روزه و در مناسبتهای گوناگون خدمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می رسیدند و از نزدیک سبک و شیوؤ زندگی آن حضرت را مشاهده کرده ، سعی می کردند زندگی خود را با روش زندگی رسول اکرم، تطبیق دهند. اصولاً همه حرکات و سکنات پیامبر، مورد توجه خاص مسلمانان قرار داشته و ضمن آنکه آن را حجت قول و فعل خویش قرار میدادند، برای دیگران نیز بازگو کرده و به حافظه می سپردند. پس از رحلت آن حضرت همین محفوظات و معلومات سینه به سینه نقل شد تا آنکه تقریباً از نیمه دوّم قرن اوّل هجری، تدوین سیره آغاز گردید و برخی از نویسندگان توانستند با همت و تلاش فراوان، اطلاعات ذهنی و شفاهی مسلمین را به کتابت درآورند. متون اوّلیؤ تاریخ اسلام از قبیل: سیرؤ ابن اسحاق، سیرؤ ابن هشام، مغازی واقدی، طبقات ابن سعد، تاریخ طبری و … در طول سالیان دراز، میان بسیاری از مسلمانان از قداست خاصی برخوردار بوده است.
از ابتدای نگارش سیره پیامبر اکرم، دستهای مرموزی، براساس انگیزه ها و اهداف شیطانی، به کار افتاد و عمال مزدوری به کار گماشته شدند تا نگذارند سیره رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بدون پیرایه و فارغ از حب و بغضهای شخصی و گروهی به رشته تحریر درآید. آنان هر نکته ای را که به ضرر خود می دیدند، حذف کرده و یا واژگون جلوه می دادند. از طرفی نیز داستانهای بی پایه و اساس را ـ به نفع خود ـ ساخته و منتشر می کردند.
آنچه گفته شد علّت به وجود آمدن انحراف در بیان و نگارش سیرؤ رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بود؛ امّا استمرار و بقای این انحراف، معلول سبک و شیوه ای است که تاریخ نگاران و سیره نویسان در ثبت حوادث و رویدادهای صدر اسلام برگزیده اند. در حقیقت علّت عمده استمرار تحریف، انحرافی است که این جماعت از سبک و روش قرآن در بیان رویدادهای تاریخی داشته اند. بنابراین راه حلّ اساسی، بازگشت به قرآن و استفاده از روش این کتاب عظیم در ثبت و بیان وقایع است.
آیات قرآن را در بعد تاریخی می توان به دو بخش عمده تقسیم کرد:
1) آیاتی که دیدگاههای کلّی ارائهمی دهد و اصول و قوانین غیر قابل خدشه را مطرح می سازد.
2) آیاتی که به ذکر وقایع جزیی و رخدادهای عینی اعم از جنگها و غزوات ، تمدنها ، تفرعُنها ، توحشها، خصال نیک پیامبران و مردان خدا ، رفتار امم گذشته با آنها ، طغیانگری و صفات بد جبّاران و طاغوتها و … می پردازد.
امام خمینی(قده) بر سرمشق قرار گرفتن سنن و اصول حاکم بر جوامع تاکید کرده و می گویند:
تاریخ باید سرمشق ما باشد و ما وقتی که تاریخ را نگاه می کنیم، تحولاتی که پیدا شده است در اسلام و مسلمین، هر جا که قوت ایمان در کار بوده است و مردم و مسلمین به قوّت ایمان حرکت می کردند ، نصر با آنها همراه بوده است و هر وقتی برای رسیدن به آمال دنیایی بوده است ، نصر از آنها فرار می کرده است.1
داستانها و سرگذشتهای قرآن، حاوی آموزنده ترین درسها و نکات زندگی است و بخصوص ، تاکیدهای مکرر قرآن بر اینکه امت اسلام نیز چنانچه ظلم و ستم پیشه کند از ابتلا به عذاب الهی و سرنوشت سوء پیشینیان مصون نخواهد بود، همچون زنگ خطر، تکان دهنده و بیدارکننده است.
با این همه، انسانها در بستر تاریخ سرگذشتهای مشابه پیدا می کنند. اینان اگر قصص انبیأ و تاریخ را با چشم عبرت می نگریستند و با دید یک دانش تجربی به آنها توجه می کردند ، می توانستند برای خود زندگی صحیح و بدون لغزشی فراهم سازند.
شیوه قرآن کریم در مورد زندگی مردان بزرگ الهی معمولاً سخن از روش زندگی و سیره آنان ا ست. در تمام مواردی که قرآن کریم سخن از نیکان یا بدان به میان آورده، در حقیقت در صدد تجلیل و تکریم و یا انتقاد از سیره و روش آنها بوده است. از دیدگاه قرآن ، شیوه سازنده بحث از شخصیتهای بزرگ همین است، لذا هنگامی که داستان اصحاب کهف را مطرح می کند و درسهای سازنده این داستان را گوشزد می نماید ، سرگرم شدن به مباحث بی فایده ای مانند کشمکش بر سر تعداد اصحاب کهف را مورد نقد و نکوهش قرار می دهد.
آنچه گفته شد خلاصه ای از شیوه قرآن در بیان رویدادهای تاریخی است، ولی متاسفانه بسیاری از سیره نویسان مسلمان از این روش پیروی نکرده و بیشتر بازگو کننده حوادث و یادآور متن رویدادها بوده اند و توجه چندانی به علل حوادث ، و یا نتایج تلخ و شیرین آن نداشتهاند.
در قرن چهاردهم در فن سیره نگاری ، تحولی به وقوع پیوست و برای تدوین و تحریر آن روش تحقیقی و تحلیلی نوینی بنا نهاده شد.
امام خمینی (رحمه الله علیه) در طول مدت نورافشانی خود به امت اسلامی سعی داشتند سیرهای منقح و منطبق با اصول و معیارهای برگرفته از قرآن و سنت قطعی پیامبر اسلام، و بدور از هرگونه خرافه و اندیشه واهی ارائه دهند.
استفاده از تاریخ در دیدگاه امام خمینی(رحمه الله علیه) چونان استفاده از علم فیزیک در شناخت و تفسیر جهان مادی است. ایشان همواره در صدد شناسایی علل و عوامل شکستها و پیروزیهای ملتهای گذشته بودند و آنها را برای امت اسلامی در نوشته ها و سخنان خود تشریح می کردند.
واژه سیره2، بر وزن فِعْلَه از مادؤ سَیْر است. سیر یعنی حرکت کردن ، رفتن ، راه رفتن. سیره یعنی نوع حرکت، روش راه رفتن. بنابراین سیر ناظر به اصل حرکت و رفتار در خارج است و سیره تحلیل و تفسیر و تبیین آن را به عهده می گیرد. انتخاب این واژه، انتخابی بسیار مناسب و دقیق است. 3 امّا همانند بسیاری از اصطلاحات دیگر از قبیل: فلسفه، علوم تجربی و غیره، تدوین سیره نیز در مرحله پیاده شدن و خارج از لفظ و اصطلاح، آن گونه که شایسته معنای حقیقی لفظ است، عمل نشده و از وظایف اصلی آن که همان تحلیل و تفسیر حرکتهای رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) است، غفلت شده است.4
آشنایی با سیره نبوی در حقیقت یافتن الگو و سرمشق زندگی برای دستیابی به حیات طیبه الهی است. سیره حضرت در نحوه ارتباط با خداوند ، دوستان ، دشمنان ، منافقان ، حکومت و رهبری ، سیاست خارجی ، تبلیغ، جنگ و صلح و اسیران جنگی، خانواده و… برای همه انسانها آموزنده است.
انسانها نیاز به قهرمان و الگویی دارند تا در راه رسیدن به زندگی متعالی و ایده آل آنان را هدایت و رهبری کند.
اگر یک ملّتی بخواهد مقاومت کند برای هدف حقّی، باید از تاریخ استفاده کند، از تاریخ اسلام استفاده کند، ببیند که در تاریخ اسلام چه گذشته و اینکه گذشته سرمشق است از برای ما.5
در شرایط کنونی که ملتهای مسلمان برای کسب حقوق از دست رفته خود به پا خاستهاند و در راه تجدید مجد و عظمت دیرین، و شناخت معارف و فرهنگ اصیل اسلامی گام برمی دارند و در مقابل فرهنگها و الگوهای عروسکی شرق و غرب قیام کردهاند، عالی ترین خدمت علمی و عملی به ملتهای مسلمان شناساندن قهرمانان راستین و وارسته الهی است.
تا مبدا کسی دلباخته و فریفته اندیشه ها، ارزشها و الگوهای کاملاً بیگانه و متضاد با روح و جان دارد. در این راستا می توان ـ بحق ـ امام خمینی(رحمه الله علیه) را در صدر معتقدان و عاملان به سیره نبوی و معلمی شایسته برای شناساندن سیره ای روشمند و عملی به جهان تشنه فضیلت و حقیقت معرفی کرد. ایشان در دوران مبارزه با حکومت طاغوت، همواره الگوی حکومت آینده را، حکومت صدر اسلام (پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (علیه السلام) ) عنوان کرده و در بیانی می فرمایند:
اگر چنانچه اسلام تحقق پیدا بکند، همان معانی که در صدر اسلام بود و همان برابری که در صدر اسلام بود، همان قطع ایادی ظلمه که در آن وقت بود، انشأ اللّه تحقق پیدا می کند. 6
سخنان حضرت امام (رحمه الله علیه) در زمینه لزوم آشنایی و پیروی از سیره و سنت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) برگرفته از آیات قرآن و روایات معصومین(علیهم السلام) می باشد.
اکنون به بحث حجیت و اعتبار سیرؤ نبوی می پردازیم. این بحث را از این جهت ضروری می دانیم که بیانات گهربار امام امت(رحمه الله علیه) پیرامون سیرؤ پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را همراه با پشتوانه ای استدلالی و برهانی نقل کرده و اکتفا به روش نقلی نکرده باشیم.
دلایل حجیت سیره نبوی را به چهار دسته می توان تقسیم کرد:
1ـ نصوص قرآنی
2ـ احادیث و روایات
3ـ اجماع
4ـ دلیل عقلی
آیات فراوانی در قرآن، پیروی از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را لازم و واجب شمرده است.
از مجموع این آیات استفاده می شود که براساس فرمان الهی ، امر و نهی پیامبر ـ بدون استثنا ـ باید مورد پذیرش و اطاعت قرار گیرد، زیرا ایشان جز به خواست خداوند چیزی نمی گوید و اطاعتش قرین اطاعت خداست و همان گونه که مردمان به اطاعت خدا دعوت شده اند، به اطاعت رسول خدا نیز مامور شده اند.
اطاعت و پیروی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در همه شوون لازم است؛ زیرا پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نه تنها لاینطق عن الهوی بلکه لایتحرک عن الهوی و لایسکن و لایسکت عن الهوی است.
بعضی از دانشمندان اسلامی ، برای حجیت سنّت و سیرؤ نبوی به احادیث تمسک کرده اند ، 7ولی برخی نیز استناد به احادیث رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در این موضوع را دور صریح می دانند؛ زیرا حجیت این احادیث مبتنی بر حجیت سنّت است، حال اگر حجیت سنّت نیز مبتنی بر این احادیث باشد، توقف شئ بر نفس لازم می آید.
البته اگر اعتبار این احادیث را مستند به آیات قرآن بدانیم، اشکال دور برطرف شده، گرچه در این صورت احادیث و روایات دلیل مستقلی نخواهند بود و برگشت به دلیل اول (نصوص قرآنی) می کند.
برخی از علما و دانشمندان برای حجیت سنت و سیره نبوی ، به اجماع مسلمانان تمسک جسته اند. استاد عبدالوهاب خلاق می گوید: مسلمانان اتفاق کرده اند بر اعتبار آنچه که از پیامبر به عنوان تشریع صادر شده، و با سند صحیح نقل گردیده است. 8
اما، عمده ترین و قویترین دلیل عقلی بر حجیت سیره رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دو دلیل است.
1ـ ادلّه ای که بر عصمت آن حضرت و امتناع غفلت و خطا و سهو بر ایشان دلالت می کند؛ زیرا اعتقاد به عصمت باعث می شود انسان یقین پیدا کند که تمام اعمال و گفتار پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) موافق با موازین شرع است و می تواند برای دیگران ملاک و حجت باشد.
2ـ اعتبار و حجیت سنّت جزو ضروریات دین است؛ زیرا از نظر جنبه های عملی چاره ای جز پذیرفتن سنت نیست و اگر سنّت را فاقد ارزش بدانیم ، با توجه به اینکه اشارات قرآن به حدود و احکام الهی از حیث کمیّت محدود و از حیث دلالت در بسیاری از موارد، کلی و مجمل است ، در تعیین وظیفه و تکلیف شرعی خویش با بن بست و سردرگمی روبرو خواهیم شد. بنابراین انکار سنّت، مستلزم تعطیل عمل به دین و ابهام و اجمال احکام شرعی است و این با حکمت خداوند سازگار نیست.
پی نوشت ها :
1ـ صحیفه نور، ج6، ص50.
2ـ بعد از اشباع یأ، تبدیل به سیره شده است. ر.ک: لسان العرب 4:389 ـ 390.
3ـ در سیره نویسی ـ به معنای صحیح آن ـ اسلوب و روش رفتارها ، کنشها و واکنشها آورده می شود نه صرف وقایع و رخدادهای تاریخی. این روشی است که بخش عمدؤ فلسفؤ تاریخ را تشکیل می دهد.
4ـ فلسفه نیز یعنی علم به حقایق موجودات و تمیّز آنها از غیر موجودات. ولی با وجود چنین تعریفی، اختلافات فلاسفه در معرفی کردن موجودات و جداکردن آنها از غیر موجودات، اندک نبوده و گاه برای اثبات چیزهای موهوم و غیر واقعی، از استدلال و قیاس نیز استفاده کرده اند. و همینطور اختلافات فاحشی که در علوم حسی و تجربی (اعم از طبیعی و انسانی) وجود دارد.
5ـ صحیفه نور، ج4، ص15.
6ـ صحیفه نور.
7ـ ر.ک: استاد محمد سلام مذکور، مدخل الفقه الاسلامی، ص75.
8 ـ عبدالوهاب خلاق، علم اصول الفقه، مکتبه الدعوه الاسلامیه، شباب الازهر، ص38 و خلاصه التشریع، ص37؛ و نیز ر.ک: علامه خضری، اصول فقه،ص433.
منبع:مجله حضور شماره 12