روز جمعه هفدهم ماه مبارک رمضان سال دوم هجرت1 نقطه عطفی در تاریخ اسلام به شمار میرود. در این روز یکی از مهمترین جنگهای سرنوشت ساز در تاریخ اسلام به وقوع پیوست و دستاوردهای مهمی را برای دولت نوپای پیامبر صلیاللهعلیهوآله به همراه داشت. مشاهده امدادهای غیبی، ذلّت سران کفر، نتیجه توکل بر خداوند متعال، دفاع از کیان اسلام در پرتو ایمان، جلوه حقیقی پایداری در راه اندیشه، آشکار شدن برخی از فضائل و مناقب پیامبر صلیاللهعلیهوآله و علی علیهالسلام ، تبلور وحدت و همدلی در میان مسلمانان، و به نمایش درآمدن شکوه و عظمت اسلام، بخشی از آثار مفید این مبارزه بین حق و باطل میباشد.
در آن روز تاریخی نیروی ایمان، آن چنان در سیمای رزمندگان مسلمان موج میزد که حتی افراد دشمن را تحت تأثیر قرار داده بود. ابن هشام در سیره خود مینویسد: «نیروهای مشرکین مکه بعد از اینکه در نقطه «عُدوه القصوی» در صحرای بدر مستقر شدند، به یکی از زبدهترین نیروهای اطلاعاتی خود، به نام عُمیربن وهب جُمَحی مأموریت دادند تا اطلاعات دقیقی از لشکر اسلام به دست آورد. او با اسب چابک خود در اطراف اردوگاه مسلمانان به گشت زنی پرداخت و بعد از بررسی اوضاع به فرماندهان خود چنین گزارش داد: آنان در حدود سیصد نفر هستند و در چهرهها و حرکاتشان ایمان و اراده و استقامت متبلور است. آنان جز شمشیرهایشان پناهگاهی ندارند. با شترانشان مرگ را برای شما به ارمغان آوردهاند و تا زمانی که هر یک از آنان یک نفر از شما را به قتل نرساند، کشته نخواهد شد و اگر از شما به اندازه آنان کشته شود، زندگی برای شما چه ارزشی خواهد داشت. با این وضعیت بیاندیشید و تصمیم بگیرید.»2
جنگ بدر در آیینه قرآن
آنچه از آیات قرآن در مورد حادثه مهم بدر بر میآید، نکات قابل توجه و آموزندهای است که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
الف. تحقق وعدههای الهی
مسلمانان پس از خروج از مدینه دوست داشتند که کاروان تجارتی قریش را که به سرپرستی ابوسفیان از شام عازم مکه بود، تصرف کنند و به همراه کالاهای غنیمتی به مدینه برگردند و هیچ گونه علاقه به جنگ و خونریزی نداشتند، اما خداوند متعال اراده کرده بود که مسلمانان به مقابله و جنگ با مشرکین بپردازند و در نتیجه با پیروزی حق بر باطل دین اسلام تثبیت شود و با شکست باطل، مخالفین پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله ، خوار و ذلیل گردند. خداوند متعال با اشاره به این نکته میفرماید: «وَ اِذْ یَعِدُکُمُ اللّهُ اِحْدَی الطّائِفَتَیْنِ اَنَّها لَکُمْ وَ تَوَدُّونَ اَنَّ غَیْرَ ذاتِ الشَّوکَهِ تَکُونُ لَکُمْ وَیُریدُ اللّهُ اَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِماتِهِ وَ یَقْطَعَ دابِرَالْکافِرینَ، لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ»3؛ «و هنگامی که خداوند به شما وعده داد که یکی از دو گروه [کاروان تجاری قریش، یا نیروهای مسلح آنان مغلوب و] نصیب شما خواهد بود و شما علاقه داشتید که کاروان غیر مسلح نصیب شما شود، ولی خداوند اراده کرد که حق را با کلمات خود تقویت و ریشه کافران را نابود سازد تا حق را تثبیت کرده، باطل را از میان بردارد، هرچند مجرمان نخواهند.»
از آنجایی که خواست و اراده خداوند بالاتر از اراده مسلمانان بود، بر آن غلبه نمود و مبارزه تاریخی بین حق و باطل انجام شد. وعدههای خداوند تحقق یافت و پیروزی نهایی از آنِ مسلمانان و انسانهای حقیقت جو گردید و مشرکینِ ماجراجو و معاند در همان جنگ ریشه کن شدند.
ب. تأثیر راز و نیاز
یکی دیگر از نکاتی که در مورد جنگ بدر از آیات الهی استفاده میشود تأثیر دعا و نیایشهای صادقانه در سرنوشت انسان میباشد. قرآن کریم با اشاره به تأثیر دعا و نتایج سودمند آن در جنگ بدر میفرماید: «اِذْ تَسْتَغیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجابَ لَکُمْ اَنّی مُمِدُّکُمْ بِاَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَهِ مُرْدِفینَ وَ ما جَعَلَهُ اللّهُ اِلاّ بُشْری وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ وَ مَاالنَّصْرُ اِلاّ مِنْ عِنْدِاللّهِ اِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ»4؛ «[به یاد آورید [آن زمانی را که [از شدت ترس و ناراحتی در صحرای بدر[ به پروردگارتان استغاثه میکردید و او دعای شما را پذیرفت [و اعلان کرد که [من شما را با یک هزار تن از فرشتگان که به ردیف فرود میآیند، یاری خواهم کرد. این کار فقط برای خوشحالی و اطمینان قلب شما بود و نصرت و یاری نیست جز از طرف خداوند و مطمئنا پروردگار متعال عزیز و حکیم است.»
مناجات و راز و نیاز پیامبر صلیاللهعلیهوآله در میان مسلمانان از درخشندگی خاصی برخوردار بود، آن حضرت در آن لحظات سرنوشت ساز چنین دعا میکرد: «اَللّهُمَّ انْجِزْلی ماوَعَدْتَنی اَللّهُمَّ اِنْ تُهْلَکْ هذِهِ الْعِصابَهُ لاتُعْبَدُ فی الْاَرْضِ؛ پروردگارا! وعدهای را که به من دادهای محقق کن، معبودا! اگر این گروه[مسلمانان]هلاک شوند، در روی زمین عبادت نمیشوی [و عبادت تو از روی زمین برچیده میشود].»
رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله همچنان دستهای خود را باز کرد و به مناجات و استغاثه به درگاه خداوند متعال ادامه داد تا اینکه عبا از دوشش افتاد.5
ج. خواب آرام بخش
در آن شب بحرانی، یکی دیگر از نعمتهای خداوند متعال به اهل ایمان نعمت خواب آرام بخش بود: «اِذْ یُغَشّیکُمُ النُّعاسَ اَمَنَهً مِنْهُ»6؛ «[به یاد آورید] آن زمانی که خواب راحتی از سوی خدا شما را فرا گرفت که موجب [آرامش و] امنیت شما گردید.»
همچنان که میدانیم تمام موجودات زنده برای بازیابی آرامش خود و تجدید قوای مادی به خواب و استراحت نیاز دارند و اگر انسان بر اثر عواملی، مثل: تغییر و تحول در محیط اطراف خود نتواند خواب راحتی داشته باشد، مطمئنا از قوای بدنی او کاسته میشود، قدرت تفکر تضعیف میشود، نشاط درونی و طراوت برونی از دست میرود و انسان در مقابل حوادث ناتوان و شکننده میگردد. بنابراین، خداوند متعال خواب آرام بخش را در شب بدر بر مسلمانان ارزانی داشت و این در حالی بود که دشمنان اسلام در آن شب از شدّت خوف، هراس، دلهره و اضطراب، خواب راحتی نداشتند.
د. ایجاد رعب در دل کافران
یکی دیگر از الطاف خداوند متعال بر اهل ایمان، ایجاد رعب و وحشت در دل کافران بود. خودباختگی، تحیّر و تزلزل روحیه دشمنان اسلام، از آثار همین لطف خداوند بود. آنان چنان خود را باخته بودند که با آن همه نیروهای مسلّح و مجهّز، از رویارویی و درگیری با مسلمانان سخت وحشت داشتند. این عامل نیرومند الهی، در پیروزی لشکر رسول الله صلیاللهعلیهوآله نقش به سزایی داشت.
خداوند متعال با اشاره به این لطف خویش به مسلمانان فرمان داد که از فرصت به دست آمده استفاده کرده، با قاطعیت تمام ضربات اساسی بر دشمن وارد کنند: «سَاُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَروُا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْاَعْناقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنانٍ»7؛ «به زودی در دلهای کافران ترس و وحشت میافکنم، پس ضربات خود را بر سرهای دشمن فرود آرید و همه انگشتانشان [و دستهایشان] را قطع کنید.»
این دستورات راهگشا و امیدآفرین موجب شد که مسلمانان با کمال شجاعت و شهامت به نیروهای دشمن هجوم برده، سرنوشت جنگ را با کشته شدن قوای دلاور دشمن و اسارت عدهای دیگر و در نتیجه با شکست و ناکامی آنان به پایان ببرند. خداوند متعال علت شکست دشمن را به خاطر فاصله گرفتن از خداوند و رسول او میداند: «ذلِکَ بِاَنَّهُمْ شاقُّوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ»8؛ «این [ذلت و خواری کفّار] به این خاطر بود که آنها با خدا و پیامبرش دشمنی کردند.»
جلوه هایی از رفتار پیامبر صلیاللهعلیهوآله
در سیره و سخن رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله در جنگ بدر، درسهایی آموزنده وجود دارد که چند مورد را در اینجا میخوانیم:
1. پیشتاز نبرد
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله در سختترین شرایط، خود پیشتاز بود. آن حضرت فردی عافیت طلب و آسایش خواه نبود که یارانش را در مشکلات و سختیها رها نماید و خود در کناری نشیند و فقط فرمان دهد، بلکه رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله همانند دلاوری شجاع در میدانهای نبرد نزدیکترین فرد به دشمن بود. امیرمؤمنان، علی علیهالسلام که بنابه اعتراف دوست و دشمن شجاعترین سردار اسلام در تمامی جنگهاست، در این مورد میفرماید: «کُنّا اِذا احْمَرَّ الْبَأسُ اِتَّقَیْنا بِرَسُولِ اللّهِ فَلَمْ یَکُنْ اَحَدٌ مِنّا اَقْرَبَ اِلَی الْعَدُوِّ مِنْهُ9؛ هنگامی که [جنگ به اوج خود میرسید و [شعلههای نبرد برافروخته میشد، ما به رسول خدا پناه میبردیم و هیچ کس از ما [مسلمانان] به دشمن نزدیکتر از آن حضرت نبود.»
علی علیهالسلام در سخن دیگری به حضور پیامبر صلیاللهعلیهوآله در خط مقدم جبهه نبرد در جنگ بدر اشاره کرده، میفرماید: «لَقَدْ رَأَیْتَنا یَوْمَ بَدْرٍ وَنَحْنُ نَلُوذُ بِالنَّبِیِّ صلیاللهعلیهوآله وَ هُوَ اَقْرَبُنا اِلَی الْعَدُوِّ وَ کانَ مِنْ اَشَدِّ النّاسِ یَوْمَئِذٍ بَأسا10؛ اگر ما را در روز جنگ بدر میدیدی که [در سختترین لحظات] به وجود گرامی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله پناه میبردیم و او نزدیکترین فرد ما به دشمن بود ودر جنگ از همه مردم شدیدتر بود.»
به این ترتیب، حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله به مسلمانان و یاران خود عملاً درس استقامت، مبارزه و دفاع از کیان اسلام را میآموخت.
2. احترام به افکار دیگران
لشکر حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله به دستور حضرتش در نقطهای پست و سرازیری از ناحیه بدر موضع گرفته بود و لشکر قریش در نقطه مرتفعی فرود آمده بودند، قرآن کریم به این موضعگیری متقابل اشاره میکند و میفرماید: «اذْ اَنْتُمْ بِالْعُدْوَهِ الدُّنْیا وَ هُمْ بِالْعُدْوَهِ الْقُصْوی»11؛ «به یاد آرید آن هنگامی را که شما در طرف پایین [بدر[ و آنها در جای بلندی موضع گرفته بودند.»
حباب بن منذر یکی از سرداران اسلام که سابقه دیرینهای در جنگ و مبارزه داشت، نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآله آمد و عرضه داشت: یا رسول الله! آیا به فرمان خداوند این نقطه را انتخاب کردهای؟ – که ما بدون چون و چرا از آن اطاعت کنیم – یا اینکه طبق سلیقه شخصی این ناحیه را برای نبود، مناسب تشخیص دادهای؟ رسول خدا صلیاللهعلیهوآله پاسخ داد: از طرف خداوند دستور خاصی به من نرسیده است. حباب گفت: به نظر من ما باید لشکر را به کنار آبی ببریم که در نزدیکی دشمن است، سپس در کنار آن حوضی بسازیم که برای خود و چهارپایانمان همیشه به آب دست رسی داشته باشیم. پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله فرمود: نظر خوبی است. سپس به لشکر دستور حرکت داد. آنان در نزدیکی دشمن و در کنار آب فرود آمدند و در آنجا حوضی ساختند و آن را پر از آب کردند.
این طرح حباب بن منذر که مورد پسند پیامبر صلیاللهعلیهوآله بود سرکردگان کفار را خوش نیامد و آنان نقشه ویرانی حوض را در سر پروراندند. اسود مخزومی یکی از جنگجویان قریش که مردی خشن، تندخو و لجباز بود با مشاهده حوض آبی که لشکر اسلام ساخته بود، با خود عهد کرد که: یا حوض را ویران کند یا از آن بنوشد و یا کشته شود. با همین اندیشه به سوی حوض حمله برد. سردار رشید اسلام، حضرت حمزه که پاسداری از حوض را به عهده داشت از نزدیک شدن اسود مخزومی به آب جلوگیری کرد و در یک مبارزه قهرمانانه فرد مهاجم را هلاک نمود.
البته، پیامبر صلیاللهعلیهوآله و یاران آن حضرت کسی را از نزدیک شدن به آب برای رفع تشنگی مانع نمیشدند، اما اسود مخزومی که به قصد ضربه به لشکر اسلام و تخریب حوض به آن نزدیک شده بود، قربانی هوسرانی و جهالت خود شد. او قصد آب خوردن نداشت، بلکه میخواست ضرب شستی به مسلمانان نشان دهد. این حادثه به آغاز جنگ سرعت بخشید و در تحریک لشکر قریش نقش فوق العادهای داشت.12
3. مشورت با یاران
اکثر لشکریان بدر را گروه انصار تشکیل داده بودند و از مهاجرین تنها 74 نفر به همراه پیامبر صلیاللهعلیهوآله بودند ؛ یعنی در حدود 24% نیروها از مهاجرین و 76% از انصار بودند و پیمانی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله با انصار در دومین پیمان عقبه بسته بود، فقط یک پیمان دفاعی بود و برای جنگ با دشمن پیمانی با انصار نداشت. به همین جهت، آن حضرت شورای نظامی تشکیل داد و نظر یارانش را جویا شد و توضیح داد که آنان اول به قصد تعقیب کاروان تجارتی قریش از مدینه بیرون آمده بودند، ولی الآن جنگ و مبارزه با کفّار پیش آمده است، آیا حاضرند به جنگ با قریش بیایند یا حال جنگیدن ندارند و میخواهند به مدینه برگردند؟
ابوبکر یکی از مهاجرین از جای خود برخاست و گفت: یا رسول الله! در میان لشکریان دشمن بزرگان و دلاوران قریش قرار دارند. آنان به هیچ آیینی ایمان نیاوردهاند و هیچ گاه از اوج عزّت و اقتدار به پستی ذلت سقوط نکردهاند و از سوی دیگر ما از مدینه با آمادگی کامل بیرون نیامدهایم [پس جنگ به صلاح نیست؛ به مدینه برگردیم].پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: بنشین! سپس عمر برخاست و شبیه سخنان ابوبکر را بر زبان آورد. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله از سخنان این دو مرد که در تضعیف روحیه لشکر اسلام نقشی به سزا داشت، شدیدا ناراحت شد و به عمر نیز فرمود: بنشین! مقداد بن اسود کندی سومین شخصی بود که برای اظهار نظر به پا خاست و با لحنی قاطع و ارادهای مصمم چنین گفت: ای پیامبر خدا! قلبهای ما با شماست و آنچه را که خداوند به تو دستور داده، عمل کن. به خدا سوگند! ما هرگز به شما سخنی را که بنی اسرائیل به موسی علیهالسلام گفتند، نخواهیم گفت. هنگامی که موسی علیهالسلام آنان را به جهاد دعوت کرد، بنی اسرائیل به آن حضرت گفتند: ای موسی! تو و پروردگارت بروید و جهاد کنید، ما در همین جا نشستهایم. اما یا رسول الله! ما عکس این سخن را به شما عرض میکنیم و میگوییم: شما در سایه عنایات و الطاف پروردگارت جهاد کن و ما نیز تحت فرمان شما خواهیم جنگید.
رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله از شنیدن سخنان مقداد خوشحال گردید و در حق او دعا نمود. آن حضرت برای بار دوم از یاران خود نظر خواهی کرد و فرمود: ای مسلمانان، نظرات خود را مطرح کنید! با شنیدن این سخن، سعد بن معاذ انصاری لب به سخن گشود و اظهار داشت: پدر و مادرم فدای تو یا رسول الله! مثل اینکه منظور شما ما (انصار) هستیم و از ما نظر میخواهی. پیامبر فرمود: بلی، درست است. او گفت: ای پیامبر خدا! ما به تو ایمان آوردهایم و تو را تصدیق کردهایم که آیین تو حق است. در این باره با تو پیمانها بستهایم. شما هر تصمیمی بگیرید، ما از شما پیروی خواهیم کرد. سوگند به آن خدایی که تو را به رسالت مبعوث نمود، هرگاه ما را امر کنی که وارد دریا شویم [و خود را به آب زنیم [یک نفر از ما از فرمان تو سرپیچی نخواهد کرد.13
رسول الله صلیاللهعلیهوآله از گفتار حکیمانه و پر از اخلاص سعد معاذ که از شخصیتهای پرنفوذ انصار بود شادمان شد و خوشحالی در چهرهاش موج میزد. به همین جهت بعد از شنیدن این سخنان دستور حرکت به سوی جنگ بدر را صادر کرد و به آنان مژده فتح و ظفر داد که خداوند فرمود: «بَلی اِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هذا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَهِ آلافٍ مِنَ الْمَلائِکَهِ مُسَوِّمینَ»14؛ «آری، اگر استقامت و تقوا پیشه کنید، و دشمنان به همین زودی به سراغ شما بیایند، خداوند شما را به پنج هزار نفر از فرشتگان که نشانه هایی با خود دارند، یاری خواهد کرد.»
4. درسی دیگر برای حق باوران
بعد از اتمام جنگ که با پیروزی قاطع مسلمانان همراه بود، به دستور پیامبر صلیاللهعلیهوآله پیکرهای کشته شدگان کفار به یکی از چاههای بدر ریخته شد. رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله در کنار آن چاه آمد و آنان را با نامهایشان صدا کرد و فرمود: «بِئْسَ عَشیرَهُ الرَّجُلِ کُنْتُم لِنَبیِّکُمْ، کَذَّبْتُمُونی وَ صَدَّقَنِی النّاسُ وَ اَخْرَجْتُمُونی وَ آوانِیَ النّاسُ وَ قاتَلْتُمونی وَ نَصَرنیَ النّاسُ… هَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَکُمْ رَبُّکُمْ حَقّا؟ فَقَدْ وَجَدْتُ ما وَعَدَنی رَبّی حَقّا15؛ چه بد بستگانی بودید برای پیامبرتان، شما مرا دروغگو خواندید، اما دیگران مرا تصدیق کردند، مرا [از شهر و دیارم [بیرون کردید و مردم[دیگر] پناهم دادند، با من به جنگ برخاستید و دیگران مرا یاری کردند،… آیا شما وعدههای پروردگارتان را حق یافتید؟ من وعدههای پروردگارم را حق یافتم.»
مسلمانان که نظاره گر حرکات و سخنان پیامبر صلیاللهعلیهوآله بودند، با تعجب پرسیدند: یا رسول الله! آیا با مردهها حرف میزنید؟ مگر آنان گفتههای شمارا میشنوند؟! حضرت خاتم الانبیاء صلیاللهعلیهوآله فرمود: «ما اَنْتُمْ باَسْمَعَ مِنْهُمْ، اِنَّهُمْ لَیَسْمَعُونَ کَما تَسْمَعُونَ وَ لکِنْ مُنِعُوا مِنَ الْجَوابِ16؛ شمااز آنان شنواتر نیستید، البته که آنان میشنوند، چنان که شما میشنوید، اما توانایی پاسخ گفتن را ندارند.»
حسان بن ثابت، در این زمینه چنین سرود:
یُنادیهِمْ رَسُولُ اللّهِ لَمّا قَذَفْناهُمْ کَباکِبَ فی الْقَلیبِ
اَلَمْ تَجِدُوا کَلامی کانَ حَقّا وَ اَمْرُ اللّهِ یَأْخُذُ بِالْقُلوُبِ
فَما نَطَقُوا وَ لَوْ نَطَقُوا لَقالُوا صَدَقْتَ وَ کُنْتَ ذا رَأْیٍ مُصیبٍ17
«بعد از آنکه جنازههای کفار را به چاه بدر ریختیم، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله خطاب به آنان چنین گفت: آیا سخن مرا حق نیافتید؟ و فرمان خداوند دلها را فرا میگیرد. امّا آنان سخن نگفتند و اگر حرف میزدند، میگفتند: راست گفتی و نظر تو درست بود.»
5. پاسداری از عدالت
بعد از اینکه جنگ تمام شد و 70 نفر از کفار به اسارت مسلمانان درآمدند، پیامبر صلیاللهعلیهوآله اعلان نمود که هرگاه یکی از اسیران بتواند برای ده نفر از فرزندان مسلمانان خواندن و نوشتن بیاموزد، او آزاد خواهد شد و هرکس نتواند باید برای آزادی خود 4 هزار درهم فدیه دهد. این قانون عادلانه حتی شامل داماد آن حضرت نیز میشد. و هیچ گونه فرقی میان ابوالعاص (داماد پیامبر صلیاللهعلیهوآله ) و سایر اسیران کفار در میان نبود. طبق این دستور زینب دختر پیامبر صلیاللهعلیهوآله برای آزادی شوهرش ابوالعاص، گردنبد یادگاری مادرش حضرت خدیجه علیهاالسلام را – که در شب زفافش به زینب بخشیده بود- به مدینه فرستاد.
هنگامی که فدیه زینب رامقابل حضرت رسول صلیاللهعلیهوآله قرار دادند و نگاه پیامبر صلیاللهعلیهوآله به آن افتاد به یاد خدمات همسر فداکارش خدیجه علیهاالسلام افتاد و اشک از چشمانش سرازیر شد، آن گرامی روزهایی را به یاد آورد که در اوایل بعثت و زمان غربت اسلام، حضرت خدیجه علیهاالسلام چه زحماتی را متحمل شد و از آبرو و حیثیت و ثروت خویش برای نشر اسلام و پاسداری از اهداف آسمانی رسول الله صلیاللهعلیهوآله مایه گذاشت. در آن حال، با رعایت قانون حق و عدالت به مسلمانان فرمود: «اِنْ رَأَیْتُمْ اَنْ تَطْلُقُوا لَها اَسیرَها وَ تَرُدُّوا عَلَیْها مالَها فَافْعَلوُا؛ [این گردنبد متعلق به شماست] اگر دوست دارید اسیر او را آزاد کنید و مال او را هم برگردانید، پس چنین کنید.» مسلمانان نیز سخن پیامبر صلیاللهعلیهوآله را پذیرفتند و ابوالعاص طبق درخواست پیامبر صلیاللهعلیهوآله بعد از آزادی، زینب را به مدینه فرستاد و خود نیز مسلمان شد.18
علی علیهالسلام اسوه شجاعت و اخلاص
اولین رویارویی رسمی لشکر اسلام و کفر در صحرای بدر ثابت کرد که هیچ عاملی از نیروی ایمان، توکل بر خداوند متعال و عزم و اراده راسخ در پیروزی و موفقیت یک گروه بر دشمنان خود مؤثرتر و بالاتر نیست؛ چراکه سربازان اسلام 313 نفر و لشکر کفر در حدود 1000 نفر بود، اما کثرت نیرو، گستردگی تجهیزات نظامی، قدرت بدنی و سایر عوامل مادّی در اردوگاه کفّار نتوانست سپاه به ظاهر ضعیف و اندک اسلام را شکست دهد و نیروی ایمان بر انگیزههای مادی پیروز شد. خداوند متعال با اشاره به این حقیقت میفرماید: «وَ لَقَدْ نَصَرَکُمْ اللّهُ بِبَدْرٍ وَ اَنْتُمْ اَذِلَّهٌ فَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»19؛ «خداوند شما را در بدر یاری کرد، در حالی که شما ناتوان بودید. پس تقوای الهی پیشه کنید، شاید شکر نعمت او را به جای آورید.»
در میان سپاه اسلام، علی علیهالسلام در حالی که نسبت به همسنگران خود کم سن و سال مینمود، با ایمان بیشتر و اراده قویتری به میدان آمده بود. در آغاز نبرد، هنگامی که 3 تن از سران مشرکین به نامهای عتبه بن ربیعه و برادرش، شیبه بن ربیعه و فرزندش، ولید بن عتبه در صحنه جنگ ظاهر شدند و مبارز طلبیدند، رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله به عبیده بن حارث، حمزه و علی علیهالسلام فرمان داد تا با آنان مقابله کنند. حمزه و علی علیهالسلام با یک حمله در نبردی تن به تن شیبه و ولید را کشتند. ولی مبارزه عبیده بن حارث بن عبدالمطلب با عتبه بن ربیعه طول کشید و با آمدن علی علیهالسلام وحمزه به یاری عبیده، عتبه نیز از پای درآمد و کشته شد. بعد از کشته شدن 3 تن از نیروهای زبده دشمن، جنگ تن به تن به حمله عمومی مبدّل شد.
در آن جنگ که رهبری حکیمانه رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله ، ایمان راسخ مسلمانان و دلاوریهای بی نظیر علی علیهالسلام و از همه مهمتر امدادهای غیبی، عامل اصلی پیروزی مسلمانان به شمار میرفت، 70 نفر از مشرکین کشته شدند و 70 نفر دیگر به اسارت درآمدند که نصف کشته شدگان به دست پرتوان شجاعترین سردار اسلام، امیر مؤمنان علیهالسلام به هلاکت رسیده بودند. شیخ مفید در این مورد مینویسد: «به اتفاق شیعه و سنی علی علیهالسلام بالاترین شجاعت و شهامت را در جنگ بدر از خود نشان داده و بیشترین سهم را در نابودی دشمنان اسلام داشته است.» و در ادامه، نام 35 نفر از جنگجویان ممتاز مشرکین را نام میبرد که همه به دست علی علیهالسلام کشته شدهاند.
ولید بن عتبه، عاص بن سعید، حنظله بن ابی سفیان، نوفل بن خویلد، حارث بن زمعه، نضربن حارث، عمیر بن عثمان، عمرو بن مخزوم، عاص بن منبه، علقمه بن کلده، اوس بن مغیره، سعید بن وهب، هشام بن ابی امیّه، از جمله مقتولین به دست علی علیهالسلام در جنگ بدر میباشند که شیخ مفید از آنان یاد کرده است.20
امیر مؤمنان علیهالسلام در نامه 64 نهج البلاغه که به معاویه نوشته است، به برخی از افتخارات خود در جنگ بدر اشاره کرده، میفرماید: «وَ عِنْدی اَلسَّیْفُ الَّذی اَغْضَضْتُهُ بِجَدِّکَ وَ خالِکَ وَ أَخیکَ فی مَقامٍ واحِدٍ؛ [ای معاویه!] همان شمشیری که در یک مقام (جنگ بدر) به پیکر جدّ تو (عتبه بن ربیعه) و دایی تو (ولید بن عتبه) و برادر تو (حنظله بن ابی سفیان) فرود آوردم [و آنان را به هلاکت رساندم، باز هم] نزد من است.»
بر این اساس، علی علیهالسلام به تنهایی 35 نفر از دشمنان اسلام را به هلاکت رسانده است و 35 نفر دیگر نیز به دست ملائکه و سایر اصحاب پیامبر صلیاللهعلیهوآله کشته شدهاند.21
پرچمدار پیامبر صلیاللهعلیهوآله
علی علیهالسلام نه تنها به عنوان یک افسر نظامی در صحنه نبرد با تمام وجود از اسلام دفاع میکرد، بلکه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله او را به عنوان پرچمدار لشکر اسلام انتخاب کرده بود. محمد بن سعد مینویسد: «اِنَّ عَلیَّ بْنَ ابی طالِبٍ کانَ صاحِبَ لِواءِ رَسُولِ اللّهِ صلیاللهعلیهوآله یَوْمَ بَدْرٍ وَ فی کُلِّ مَشْهَدٍ22؛ در روز بدر و همه صحنههای نبرد علی بن ابیطالب پرچمدار رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بود.»
باتوجه به اینکه سمت پرچمداری در زمانهای گذشته حساسترین وظیفه یک نظامی در صحنههای نبرد بود و یک پرچمدار با افراشتن عَلَم خود در تقویت روحیه لشکریان نقش اساسی ایفا میکرد و بر عکس در صورت سقوط عَلَم، نشانههای شکست ظاهر میشد و پراکندگیِ سربازان یک لشکر را به همراه میآورد، موقعیت علی علیهالسلام به عنوان یک علمدار شجاع و دلاور روشن میشود.
ابن اثیر با تصریح به این موضوع میگوید: «کانَ سَعْدُ بْنُ عِبادَهٍ صاحِبَ رایَهِ رَسُولِ اللّهِ فِی الْمَواطِنِ کُلِّها فَاِذا کانَ وَقْتُ الْقِتالِ اَخَذَها عَلِیُّ بْنُ اَبی طالِبٍ23؛ سعد بن عباده در همه جا پرچمدار رسول الله صلیاللهعلیهوآله بود، اما هنگام جنگ، علی بن ابی طالب آن را میگرفت.»
با مروری کوتاه به تواریخ شیعه و سنی روشن میشود که در سختترین شرایط و در همه جنگها و غزوات، پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله ، علی علیهالسلام رابه این پست حساس و سرنوشت ساز میگماشت. همچنین علی علیهالسلام در شب بدر مأمور شد که مشک آبی بیاورد و آن هنگامی بود که پیامبر صلیاللهعلیهوآله خطاب به مسلمانان فرمود: چه کسی حاضر است امشب برای ما یک مشک آب از چاه بدر بیاورد؟ همه سکوت کردند و کسی آمادگی خود را اعلام نکرد؛ زیرا در آن شب سرد و تاریک و طوفانی، آب آوردن از چاهی عمیق و ظلمانی کار آسانی نبود. علی علیهالسلام برخاست و گفت: یا رسول الله! من حاضرم که با مشک خود از آن چاه آب بیاورم و سپس آن حضرت روانه شد و با مشک خود داخل آن چاه عمیق و ترسناک شده و مشک را پر از آب کرده، بیرون آمد. هنگام آمدن، باد سختی وزید و علی علیهالسلام به ناچار بر زمین نشست. دوباره خواست حرکت کند که باد تند دیگری آمد، حضرت باز هم نشست و آن باد رد شد. بار سوم نیز همانند دفعات قبل باد سخت دیگری وزید و امام باز هم به زمین نشست و آن هم رد شد. هنگامی که بعد از آن همه زحمت با مشک پر از آب خود را به حضور پیامبر صلیاللهعلیهوآله رسانید، رسول الله صلیاللهعلیهوآله پرسید: ای اباالحسن! چرا دیر آمدی؟ علی علیهالسلام ماجرا را برای پیامبر صلیاللهعلیهوآله تعریف کرد. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود: یا علی! آیا فهمیدی که آن بادهای تند چه بود؟ گفت: نه، پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: «اَمَّا الرّیحُ الاُولی فَجَبْرَئیلُ فی اَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَهِ سَلَّمُوا عَلَیْکَ وَالرّیحُ الثانِیَهُ میکائیلُ فی اَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَهِ سَلَّمُوا عَلَیْکَ وَالرّیحُ الثّالِثَهُ اِسْرافیلُ فی اَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَهِ سَلَّمُوا عَلَیْکَ وَ ما اَتَوْکَ اِلاّ لِیَحْفِظُوکَ24؛ باد اولی جبرئیل بود به همراه هزار فرشته که بر تو سلام کردند، دومی میکائیل بود با هزار فرشته که بر تو سلام کردند و با د سوم اسرافیل بود به همراه هزار فرشته که بر تو سلام کردند. آنان جز برای حفظ تو نیامده بودند.»
پینوشت ها :
1. سیره ابن هشام، ج2، ص278.
2. همان، ص274.
3. انفال/ 7 و 8.
4. انفال/ 9 و 10.
5. تفسیر مجمع البیان، ج4، ص525.
6. انفال / 11.
7. انفال/ 12.
8. همان، 13.
9. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج19، ص116.
10. مسند احمد، ج1، ص86؛ مکارم الاخلاق، ص18؛ الطبقات الکبری، ج2، ص23.
11. انفال/ 42.
12. سیره ابن هشام، ج2، ص 272 و 276.
13. الصحیح من السیره، ج5، ص23؛ فروغ ابدیت، ج1، ص494.
14. آل عمران/ 125.
15. بحار الانوار، ج18، ص188، ح18.
16. اعلام الهدایه، ج1، ص134؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج14، ص178.
17. الامالی، سید مرتضی، ج2، ص18؛ سیره ابن هشام، ج2، ص294.
18. اعلام الهدایه، ج1، ص135.
19. آل عمران/ 123.
20. الارشاد، ج1، ص71.
21. حیاه القلوب، ج2، ص497.
22. الطبقات الکبری، ج2، ص23.
23. اسد الغابه، ج4، ص20.
24. بحارالانوار، ج19، ص286؛ المناقب، ج2، ص242.