ما خانوادهای هستیم که پدر حکومت محض دارد . . .، پدرم با آنکه زمینهای مرغوب و پر قیمت از پدرش به ارث رسیده، همه ما را به کار میکشد و حاضر نیست به ما کمک کند و زمینه ازدواج ما را فراهم نماید. از شما تقاضا دارم ما را راهنمایی فرمایید، البته ما حتی اُف هم به او نگفتهایم راه چاره چیست؟
بیان چند نکته و راهکار
1. رعایت احترام پدر و مادر:
همانگونه که در گفتههای خود یادآور شده بودید که «ما حتی در برابر پدر خود اُف هم نگفتهایم،» از این فرمایش شما دانسته میشود که متوجّه مقام و جایگاه پدر و اینکه احترام و اطاعت پدر لازم است هستید. آری! پدر و مادر مقام بسیار عالی و ارزشمندی دارند. خداوند بارها در قرآن به لزوم رعایت احترام پدر و مادر تصریح فرموده و اطاعت پدر و مادر را بعد از اطاعت خود ذکر نموده است.[1] بنابراین هشیارباشید که به خاطر برخی مسائل جزئی و ناچیز در برابر پدر بزرگوارتان اسائه ادب نکنید، همانگونه که تا حالا احترام پدر را حفظ کردهاید بعد از این نیز احترامش را حفظ کنید. پس اوّلین نکتهای که باید به خاطر بسپارید و تا آخر زندگی به یاد داشته باشید این است که احترام پدر و مادر لازم است، در هیچ شرایطی نباید آنها را ناراحت کنید. اگر احترام پدر را حفظ کنید، حتماً به سعادت دنیوی و اُخروی خواهید رسید و خداوند پاداش نیکو خواهد داد.
2. توجّه داشته باشید که همه پدر و مادرها فرزندانشان را دوست دارند، چون در واقع فرزند میوه درخت زندگی آنها است و به خاطر همین است که رنجها و سختیهای بسیاری را درباره تربیت آنها میپذیرند، اما نکتهای که وجود دارد این است که گاهی اوقات پدر و مادرها به نحوی با فرزندانشان برخورد میکنند که به نظر خود آنان به صلاح فرزند است، امّا فرزندانشان از برخورد آنها راضی نیستند. این در واقع برخواسته از نگرشهای متفاوت والدین با فرزندان است نگرشهای والدین محصول سنّتها و آداب و رسوم فرهنگی اجتماعی آنان است که در نظر ما قدیمی شده و مربوط به نسل پیشین است. در حالی که امروز نگرشهای والدین نسبت به فرزندان در مقایسه با گذشته آزاد منشانه تر و سهلتر شده است، با این حال در گروههای اجتماعی مختلف تفاوتهای قابل ملاحظهای مشاهده میشود، شاید نحوه برخورد پدر شما نیز یکی از اینگونه موارد باشد، یعنی طرز فکر و نگرش وی در مورد فرزندان همان نگرش قدیمی باشد که پدر و مادر در مورد فرزندان سختگیر بودند و به راحتی به خواستههای فرزندان گوش نمیدادند. اگر نحوه رفتار و برخورد پدر شما ناشی از همان طرز فکر قدیمی وی میباشد، تغییر این طرز فکر و نگرش کار آسانی نیست، همانگونه که خود شما یاد آور شدهاید که از طریق دوستان وی که قاضی هستند اقدام شما نتیجه نداشته است، بعد از این هم اگر تلاش کنید احتمالاً به نتیجه مطلوبی نخواهید رسید. البته این به این معنا نیست که نگرش ایشان نادرست است، و چنین برداشت نمایید که هر فکر قدیمی ناصواب است بلکه برحسب موارد فرق میکند، برخی نگرشهای جدید بسیار خطرناکتر است.
3. احتمال دیگری که در مورد علّت نحوه برخورد پدر شما وجود دارد این است که: نگرش والدین نسبت به فرزندانشان متأثر از الگوهای شخصیتی آنان است. چه بسا والدین در موقعیتی قرار میگیرند که لازمه آن، نحوه برخورد خاص با دیگران است. این مسأله به مرور زمان به عنوان یکی از ویژگیهای شخصیتی آنان در میآید و در محیطهای دیگر نیز این نوع برخورد را تعمیم میدهند. با توجّه به این اصل روانشناختی، میتوان به این نتیجه رسید که پدر شما چون شغل اصلیاش در نیروی انتظامی بوده، همان نگرش و نحوه برخورد و اقتدار گرایی که احتمالاً در نیروی انتظامی به آن عادت کرده است را در محیط خانواده و تعامل با فرزندان نیز به اجرا گذاشته است. بر این اساس، تیپ شخصیتی وی شکل گرفته، لذا تلاش شما در اینکه نحوه نگرش و برخورد وی را تغییر دهید، مستلزم تغییر در شخصیت وی میباشد.البتّه توجّه دارید که تغییر دادن نظام فکری و شخصیتی افراد کار آسانی نیست، لذا پیشنهاد میشود که بر هر نحوی شده وضعیت موجود را تحمّل نمایید، همانگونه که دیگر برادران شما تحمّل کردهاند، و بهخصوص اینکه عامل اصلی در وضعیت پیش آمده، پدر شما است و رعایت احترام وی لازم و ضروری است.شما هم سعی کنید، با گرفتن وام یا کار و تلاش شخصی خودتان در اوقات فراغت، زمینه ازدواج خویش را فراهم سازید. در این صورت هم احترام پدرتـان را حفظ کردهاید و هم استقلال اقتصادی را که یکی از نیازهای امروز است، بدست آوردهاید.
4. یکی دیگر ازاحتمالات ممکن در تجزیه و تحلیل نحوه برخورد پدر شما این است که وی با این نوع برخورد خویش میخواهد شما را وادار به کار و تلاش کند، تا روی پای خود بایستید، مستقل باشید، با کار و تلاش شخصی خودتان زمینه ازدواج و زندگی آینده خویش را فراهم سازید، البته ممکن است پدر شما قصد مثبتی هم در تحت فشار گذاشتن شما نداشته باشد ولی این فشارها عملاً تأثیر مثبتی بر روی شما گذاشته، شما را از وابستگی صِرف به پدر رها میسازد و به شما توانایی میدهد که بدون اتّکاء به توان مالی پدر روی پای خود بایستید. لذا شما صرف نظر از قصد و انگیزه پدر، شرایط فعلی را به فال نیک بگیرید و سعی و توان خود را در جهت کسب استقلال مالی به کار اندازید و این را بدانید که تعداد زیادی از افراد که به ثروت پدر وابسته شدند از کارایی لازم برای اداره زندگی شخصی برخوردار نشدهاند و همیشه نیازمند به کمک دیگران بودهاند.
با توجه به آنچه بیان کردید، رعایت نکات زیر ضروری است
1. به جای هر گونه بد بینی و اظهار نارضایتی از رفتار پدرتان، بهتر است که رفتار کاملاً مطلوب و شایستهای از خود نشان دهید. با رفتار و گفتار خود، ادب و احترام خویش را نسبت به پدر اظهار نمایید. وقتی ایشان رفتار شایسته و عاقلانه شما را ببیند، قطعاً به مرور زمان نگرش مثبت نسبت به شما پیدا میکند.
2. هیچگاه جرّ و بحث و مشاجره لفظی در مورد اینکه چرا به فکر شما نیست و زمینه ازدواج شما را فراهم نمیکند، با وی نکنید.
3. با دیگر برادران خود بهخصوص برادر روحانیتان در این زمینه مشورت نمایید. اگر ایشان مسأله را با پدر شما مطرح کند، بهتر و مناسبتر است.
4. در رابطه با ازدواج خود، مانند دیگر برادرانتان عمل کنید و از آنها کمک بگیرید. امید است با اجرای توصیههای یاد شده، روابط شما با پدر گرامیتان مطلوب شده و زمینه ازدواج شما فراهم گردد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. دکتر علی قائمی، خانواده و مسائل نوجوان و جوان، ج 1، شفق، 1361.
2. دکتر شهیلا اعزازی، جامعه شناسی خانواده، با تأکید بر نقش، ساختار و کارکرد خانواده در دوران معاصر، (انتشارات روشنگران و مطالعات زنان)، 1376.
3. دکتر سوسن سیف، تئوری رشد خانواده، دانشگاه الزهرا، 1368.
پی نوشت:
[1] . اسراء/23، لقمان/14؛ بنی اسرائیل/24، نساء/36.