رفتار درست با فرد وسواسی چگونه است؟
1. وسواس جبری یا بی اختیاری: هر وسواسی ناهنجار نیست. وسواس تا حدودی در همه هست. زمانی به تشخیص وسواس مرضی مبادرت می کنیم که وسواس یا رفتارهای وسواسی جنبه نامعقول، افراطی، اجباری و نامتناسب داشته باشد. انصراف از آنها مشکل باشد ودرماندگی مشخصی را در فرد برانگیزد, وقت قابل ملاحظه ای را به خود اختصاص دهد و بازده و کنش وری روزمره فرد را زیر تأثیر خود قرار دهد.[1] در وسواس مرضی و نابهنجار افکار و رفتارهای وسواسی «به رغم اراده انسان» به هشیاری وی هجوم می آورد و سازمان روانی وی را تحت سیطره خود قرار می دهد و اضطراب گسترده ای را در فرد بر می انگیزد.[2] با توجه به این مطالب اگر اطرافیان فرد وسواسی با این مباحث آشنا باشند دیگر به ملامت او اقدام نمی کنند چون می دانند که این افکار یا اعمال وسواسی بدون اختیار فرد به او هجوم می آورند و خود فرد از این موضوع بسیار رنج می کشد. بیمار , خود به این اختلال هشیار است و آن را تحمیل شده و مرضی می پندارد و گاهی برای فرار از فشار های درونی و روانی و تعارض , اقدام به «توجیه سازی»، «انکار» یا «دلیل تراشی» می کند.[3] به عنوان مثال این کار را به نظم و دقت خود و رعایت نظافت اسناد می دهد . اطرافیان باید آگاه باشند که ویژگی هایی مثل کمال طلبی افراطی، نظم، انعطاف ناپذیری، رفتار خشک و رسمی فاقد مهارت های اجتماعی، شوخ طبعی، صمیمیت و توانایی مصالحه و میل به احتکار یا خساست و … از تأثیر این بیماری بر فرد رخ می دهد پس نباید بخاطر این مسائل با بیمار کلنجار برویم و یا احساس ناراحتی از نوع تفکر بیمار داشته باشیم[4] چون این حالات ناخواسته به او تحمیل شده اند.
2. وسواس در نوجوان و جوان: اطرافیان لازم است این مطلب را بدانند که نوجوانان وسواسی به پنهان کردن رفتار وسواسی و یا اعمال بی اختیاری و وسواسی خود می پردازند و موارد نادری جهت درمان به مراکز درمانی مراجعه می کنند که این خود باعث تأخیر فرایند درمان می شود.[5] پس اطرافیان می توانند حساب شده و با اطمینان بخشی به فرد او را جهت درمان تشویق کنند.
3. حساسیت در برخوردها: برای درمان کمک اطرافیان ضروری است. نباید آنها با تشویق رفتارهای وسواسی یا اذیت او (مثل جابجا کردن وسایل فرد وسواسی که به وسایل خود حساس است) بیماریش را تشدید کنند.[6]
4. مسخره نکنیم[7]: تحقیر و یا مسخره کردن آنها در نزد دیگران باعث می شود که آنها به خود نامطمئن تر شوند و بیماری را تشدید کنند.[8]
5. جهت دهی درمانی: بسیاری از بیماران وسواسی چون از نوع اختلال خود مطلع نیستند و راه درمان این مشکل را نمی شناسند از روی اشتباه برای معالجه به مراکز عمومی رجوع می کنند اطرافیان لازم است او را کمک و تشویق کنند تا جهت درمان نزد روان پزشک و روان شناس بالینی (هر دو با هم) بروند. دو سه سال اول خیلی راحت تر درمان صورت می گیرد.[9]
6. برچسب (lable) نزنیم: در گفتگو ها به فرد وسواسی برچسب وسواسی نزنیم این عمل می تواند علاوه بر ناراحتی فرد از قضاوت دیگران , باعث تشدید بیماری و تلقین او گردد و فرد این مشکل را برای خودش بپذیرد و با خود بگوید که درمان من بسیار سخت است اما اگر افراد در جهت مثبت او را تلقین کنند. مثلاً بگویند امروز نسبت به دیروز کمتر این عمل را انجام دادی و تشویق کنند , در او (افکار و اعمال او) اثر مثبت می گذارد.
7. کمک به تمرین های خودیاری: یکی از موثرترین مؤلفه ها در درمان، خواست خود فرد جهت درمان است پس لازم است این خواست را تقویت کرد و به او کمک کرد تا تمرین های خودیاریش را (که از طرف روان شناس مطرح شده است) انجام دهد. مثلاً مراقب باشیم که او داروهایش (در صورت نیاز به دارو) را مصرف کند. همچنین در دیگر تمرین ها به او کمک کرد. مثلاً به او کمک کنید و تشویقش نمائید تا هر روز یک مرتبه از کارهای تکراری روز قبل را کم کند تا کم کم این کار را کنار بگذارد.
8. کار درمانی: امروز نقش موثر کار در درمان پذیرفته شده است. کار، توجه بیمار را از گرفتاری و بیماری اش منصرف می کند. پرداختن به کار مورد علاقه موجب توجه فرد به توانایی ها و بخش مثبت وجودش می گردد و در عین حال، احساس عزت نفس، کفایت کارآمدی، هدفداری و توجه به آینده، دل کندن از افکار معطوف به گذشته و ترک خیال پردازی های طولانی و مضر در او نقش می بندد.[10] اگر بیماری مخصوصاً کسی که وسواس فکری دارد به کار بخصوص کار دسته جمعی مشغول شود از این افکار کمتر به ذهنش می آید. پس باید او را تشویق به کار دسته جمعی کرد و از انزوا و گوشه گیر شدن او جلوگیری کرد و پیوسته جنبه های مثبت شخصیت او را برجسته نمود تا آن عیب کم کم برطرف گردد.
9. حذف الگوها: بیماری وسواس می تواند علت زیست شناختی، هورمونی، عصب شناختی و یادگیری و وراثتی داشته باشد[11] در برخی , مصرف دارو در کنار انجام تمرین های خودیاری و روان درمانی نقش موثری دارد. اما در برخی از وسواس ها فرد از بزرگترها این امر را یاد می گیرد. اگر به عواقب این مشکل اشاره شود می توان بزرگترها را از دید کوچکترها دور کرد و توجه دیگران را به جنبه های غیر بیمار گونه فرد منصرف کرد تا این اختلال به آنها منتقل نشود.
10. ما هم ممکن است بیمار شویم: بیماری های روانی مثل بیماری های جسمانی است. یعنی همانگونه که احتمال سرماخوردگی برای همه وجود دارد و راه های درمانی خاصی نیز بر آن هست احتمال مبتلا شدن به بیماری روانی برای همه مطرح است و هیچ کس نمی تواند تضمین کند که او هرگز به فلان بیماری روانی مبتلا نمی شود[12] پس باید در برخوردها به گونه ای برخورد کرد که انتظار داریم با ما (در صورت ابتلاء) برخورد شود.
11. توجه به مساله کثیرالشک: در مسائل دینی و احکام در بحث نماز درباره افراد کثیرالشک بحث شده است و توضیح داده شده که این افراد نباید به شک خود اعتنا کنند و از تکرار اعمال دینی خود پرهیز کنند مثلاً اگر شک دارد نماز ظهر را 3 رکعت خوانده یا چهار رکعت باید بنا را بر چهار رکعت بگذارد و نمازش را تمام کند یا اگر شک دارد 4 رکعت خوانده یا 5 رکعت بنایش را بر 4 رکعت (یعنی آنچه که نماز با آن رکعت صحیح است) بگذارد و نمازش را تمام کند و این مطلب یعنی انجام این عمل , مورد رضایت خداست. برخی افراد می گویند مثلاً مطمئن نشدم یا به دلم ننشست باید دوباره بخوانم این افراد باید بدانند که اعمال پذیرفته شده و مقبول آن چیزی است که خداوند فرموده نه آن چیزی که فرد دوست دارد. برای اطلاع بیشتر از شرائط کثیرالشک و موارد آن به کتاب توضیح المسائل مرجع تقلید خود رجوع فرمائید و فرد وسواسی را با آداب شرعی اش آگاه سازید و نیز او می تواند با سؤال از دفتر مرجع تقلید خود نسبت به انجام اعمال خود آگاه شود.
12. کلاسهای سایکواجوکیش (Psychoeducution) و خانواده درمانی: در بیمار های شدید وسواسی لازم است اعضاء خانواده با هم نزد روان شناس بالینی و خانواده درمانگر رجوع کنند تا با دوره های ویژه , مطالبی یاد بگیرند که به تسریع در درمان فرد وسواسی کمک کنند و رفتارهای صحیح و برخوردی مناسب را آموزش ببینند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. دکتر علی قائمی امیری، وسواس، انتشارات امیری.
2. دکتر لی بایر، ترجمه مسعود محمدی، غلبه بر وسواس، انتشارات رشد.
3. دکتر شکوه نوابی نژاد، رفتارهای بهنجار و نابهنجار، نشر انجمن اولیاء و مربیان.
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضو ها را نماند قرار
پی نوشت ها:
.[1] دادستان، پریرخ، روان شناسی مرضی تحولی، انتشارات سمت، چاپ چهارم، 1380، ص157.
[2] . همان، ص147.
[3] . بنیامین سادوک، چکیده روان پزشکی، ترجمه دکتر نصرت الله پورافکاری، انتشارات آزاد، چاپ دوم، 1383، ص147.
[4] . همان، ص225 و 224 (اقتباس).
[5] . روان شناسی مرضی تحولی، ص152.
[6] . شرفی، محمد رضا، با فرزند خود چگونه رفتار کنیم، نشر جهاد دانشگاهی، چاپ چهارم، 1373، ص172 و 171، با کمی تغییر.
[7] . همان.
[8] . همان.
[9] . همان.
[10] . مجله حدیث زندگی، سال چهارم، شماره 4، مهر و آبان 1383، مقالات ویژه مروت و مدارا، ص21.
[11] . روان شناسی مرضی تحولی، ص158 و 157 (اقتباس).
[12] . استفاده از جزوه درسی پریرخ دادستان، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، درس مصاحبه تشخیص، بهار 84.