عصر غیبت (10) شیعه در آستانه غیبت صغری

عصر غیبت (10) شیعه در آستانه غیبت صغری

نویسندگان : پور سید آقایی ، جباری ، عاشوری ، حکیم

فصل 4 : وضعیت فکرى ، سیاسى و اجتماعى شیعه در آستانه غیبت صغرى
در این فصل ، مرورى خواهیم داشت به وضعیت فکرى و سیاسى – اجتماعى شیعه در آستانه عصر غیبت ، به عنوان یکى از مهم ترین و اصیل ترین گروه هاى اسلامى و قوى ترین احزاب مخالف خلفا و حکومت .
در این دوره ، شیعه به لحاظ فکرى از شاگردانى مبرز برخوردار است ، شاگردان و اصحابى که به وسیله ائمه علیه السلام پرورش یافته و اصول به آنها القا شده و در کتاب هاى “چهار صدگانه “(اصول اربعماه ) نگارش و تدوین یافته است ، مبانى اعتقادى و فقهى شیعه توسط ائمه علیه السلام تبیین و با سفارش و اصرار همانان در کتاب ها جمع آورى و تدوین گشته است .
به لحاظ “سیاسى “وضع ، خیلى حساس و بحرانى است . امامان شیعه در محاصره قرار مى گیرند و على رغم “تقیه “شدید، براى کنترل بیشتر از “مدینه “به “سامرا”آورده مى شوند. دسترسى شیعیان به امام ، بسیار سخت و خطرآفرین است . در این مرحله که مبارزه بسیار حساس و پیچیده شده ، طرح مبارزاتى شیعه در سازمان مخفى وکالت ، سازمانى تشکیلاتى و بسیار پیچیده است که جز مطالعه دقیق ، و بررسى و غور در زوایاى پنهان آن نمى توان به عمق و پیچیدگى و نقش ارزنده آن در این مرحله حساس پى برد.
امام علیه السلام در این مرحله با تماس هاى حساب شده و پنهانى ، بسط و توسعه این سازمان و در نتیجه حفظ و تقویت و گسترش شیعه مى پردازد.
تأیید و حمایت برخى از قیام هاى علویان براى ایجاد ضعف در پایه هاى حکومت عباسى و یا کم کردن ظلم و بیداد آنان ، از دیگر اقدامات ائمه شیعه علیهم السلام در این مرحله تاریخ ‌ساز از مبارزات است .
به لحاظ “اجتماعى “توده شیعه تحت فشار و ظلم شدید خلفا است ؛ اموال آنان مصادره و جان آنان در معرض خطر است . آنها را از پست ها و سمت هاى مهم ، اخراج و تا آنجا که ممکن باشد در تنگنا و فشار قرار مى دهند. تعدادى از آنان با سیاست “تقیه “در “دربار”و پست هاى حساس ، نفوذ کرده تا در مواقع ضرورى بتوانند اقدامات مفیدى انجام دهند.
رهبرى شیعه در این دوره گر چه محصور است ، ولى همچون دیگر ائمه علیهم السلام از نفوذ فوق العاده اى در میان همه اقشار مردم برخوردار است .
“کلینى “از مردى از “بنى حنیفه “از اهالى “بست “و “سیستان “نقل مى کند که او گفت : در آغاز خلافت “معتصم “در سالى که ابوجعفر امام جواد علیه السلام به حج رفته بودند، من به او همراه بودم . روزى که با هم بر سر سفره نشسته بودیم و جمعى از درباریان نیز حاضر بودند، به وى گفتم : فدایت شوم ! حاکم ما مردى است که دوستدار شما اهل بیت است و در دیوان او براى من مالیاتى مقرر شده است ، اگر صلاح بدانید براى او نامه بنویسید و سفارش کنید به من نیکى کند.
ابوجعفر فرمود: من او را نمى شناسم .
من عرض کردم : فدایت گردم ، همان طورى که گفتم ، او از دوستداران شما اهل بیت مى باشد و نامه شما براى او به نفع من خواهد بود. پس کاغذ گرفت و نوشت :
بسم الله الرحمن الرحیم ، اما بعد، رساننده این نامه ، مذهب و مرامى جمیل از تو یاد کرد، همانا آن عملى براى تو (مفید) است که در نیکى انجام دهى ، به برادرانت نیکى کن و بدان که خداى – عزوجل – حتى از سنگینى یک ذره و یک خردل از تو سؤ ال مى کند.
آن مرد گفت : چون وارد “سیستان “شدم ، قبلا خبر به حاکم ، حسین بن عبدالله نیشابورى رسیده بود، دو فرسخ به شهر مانده به پیشواز من آمد و من نامه را به او دادم ، نامه را بوسید و بر چشمانش گذاشت و به من گفت : خواسته ات چیست ؟
گفتم : در دیوان تو بر من مالیاتى مقرر شده است .
دستور داد، آن مالیات را از من بردارند و گفت : تا زمانى که من حاکم هستم مالیاتى پرداخت نکن ، آنگاه از افراد خانواده ام پرسید، تعداد آنها را به او گفتم ، دستور داد مقدارى بیش از هزینه زندگى مان براى من و آنان مقرر گردید؛ پس مادام که او زنده بود مالیاتى نپرداختم و تا زمان مرگش مقررى ما قطع نکرد(332) .

الف – وضعیت فکرى
شیعه در این دوره به لحاظ فکرى – عقیدتى از جایگاهى شایسته برخوردار است ، چه این که طرح مذهب به وسیله صادقین علیهاالسلام ریخته شده و احادیث ، در شکل “اصول “و “جوامع “نگهدارى شده اند (333) و معیارهاى شناسایى احادیث و تهذیب آنها توسط ائمه دیگر علیهم السلام به دست آمده ، همان طور که شیوخ و شاگردان و اصحابى تربیت شده اند(334) تا هم کارگشاى حوادث باشند و هم از کیان اعتقادى و فقهى شیعه در برابر فرقه ها و گروه هاى مختلف ، به خصوص اهل سنت که از حمایت و پشتیبانى خلفا نیز برخوردار بودند؛ دفاع کنند.
حفظ اسلام و فرهنگ وحى و نگهدارى آن از دستبرد حوادث و منحرفان از جمله وظایف امام است . روشنگرى ها و موضع گیرى هاى به جاى عسکریین علیهماالسلام در برابر انحرافات فکرى جامعه از “صوفیه “و “واقفیه “گرفته تا “مفوضه “ ، “ثنویه “ ، “غلات “ (335) و…، و پاسخگویى به مسائل فقهى و مشکلات فکرى و دور کردن شیعیان از در افتادن در وادى هاى بیهوده و توان سوز “المحنه “ ، از ویژگى هاى بارز این دوره است .
امام هادى علیه السلام در پاسخ سؤ ال یکى از شیعیان در مورد مخلوق بودن قرآن ، چنین نوشت : بسم الله الرحمن الرحیم ، خداوند ما و تو را از دچار شدن به این فتنه حفظ کند در این صورت بزرگ ترین نعمت را بر ما ارزانى داشته است و گرنه هلاکت و گمراهى است ؛ به نظر ما بحث و جدال درباره قرآن (که مخلوق است یا قدیم ) بدعتى است که سؤ ال کننده و جواب دهنده در آن شریکند؛ زیرا پرسش کننده دنبال چیزى است که سزاوار او نیست و پاسخ ‌دهنده نیز براى موضوعى بى جهت خود را به زحمت و مشقت مى افکند که در توان او نمى باشد.
خالق ، جز خدا نیست و به جز او همه مخلوقند، قرآن نیز کلام خدا است ، از پیش خود اسمى براى آن قرار مده که از گمراهان خواهى گشت . خداوند ما و تو را از مصادیق سخن خود قرار دهد که مى فرماید: “متقیان کسانى هستند که در نهان از خداى خویش مى ترسند و از جزا بیمناکند(336) “ .
از دیگر اقدامات مهم عسکرین علیهماالسلام در این دوره ، ایجاد آمادگى فکرى در شیعیان براى ورود به عصر غیبت بود، از جمله این اقدامات ، روایات فراوان آنان در مورد فرا رسیدن غیبت ، بشارت به ولایت حضرت “حجت “ (337) و ارجاع شیعیان به وکلا(338) و تأیید برخى از کتب فقهى و اصول روایى (339) و بالاخره کم کردن تماس مستقیم شیعیان با آنها بود، به طورى که حتى در شهر “سامرا”به مراجعات و مسائل شیعیان از طریق نامه یا توسط نمایندگان خویش پاسخ مى دادند و بدین ترتیب آنان را براى تحمل اوضاع و شرائط و تکالیف عصر غیبت و ارتباط غیر مستقیم با امام ، آماده مى ساختند(340) .
همچنان که خواهیم دید، این همان روشى است که بعدا امام دوازدهم (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) در زمان “غیبت صغرى “در پیش گرفت و شیعیان را به تدریج براى دوران “غیبت کبرى “آماده کرد.

ب – وضعیت سیاسى

1 – انتقال عسکریین علیهماالسلام از مدینه به سامرا وکنترل شدید آنان
سیاست “عباسیان “در این دوره در برابر عسکریین علیهماالسلام همان سیاستى بود که “مأمون “در برابر امام رضا و امام جواد علیهماالسلام به کار برد، و به صورت یک سنت شوم ، “متوکل “در برابر امام هادى علیه السلام اعمال کرد و آن عبارت بود از: نزدیک ساختن امام علیه السلام به دربار و محدود کردن ایشان در حاشیه حکومت ، تا بتوانند کاملا مراقب امام باشند و بر تمام کارهاى او اطلاع داشته و بین آن حضرت و شیعیان جدایى و فاصله بیندازند. همین سیاست در مورد امام عسکرى علیه السلام هم اجرا شد. از این رو، آن حضرت مانند پدر گرامیش در “سامرا”تحت نظر بود و مجبور بود هر هفته ، روزهاى دوشنبه و پنجشنبه خود را در کاخ خلیقه معرفى کند(341) .
علت احضار امام هادى علیه السلام به “سامرا”گزارش هایى بود که در مورد فعلیت هاى امام علیه السلام در “مدینه “ ، و توجه و علاقه مردم به آن حضرت به “متوکل “مى رسید(342) . امام را به اجبار از “مدینه “به سامرا آورده (343) و در آنجا تحت مراقبت و کنترل شدید قرار دادند و با اندک سعایتى به بهانه این که آن حضرت در خانه اش پول و سلاح مخفى کرده است نیمه شب به خانه اش هجوم برده و آنجا را بازرسى مى کردند(344) .
پس از امام هادى علیه السلام ، امام حسن عسکرى علیه السلام در سن 22 سالگى عهده دار امامت شد و تا هنگام شهادتش در 28 سالگى در “سامرا”زیر نظر مأموران خلیفه به سر مى برد.

2 – شیوه هاى مبارزات سیاسى عسکریین علیهماالسلام
مبارزات سیاسى عسکریین علیهماالسلام همچون مبارزات فکرى و عقیدتى آنان ، شیوه ها و ابعاد مختلف و متعددى دارد؛ از سیاست تقیه گرفته ، تا نفوذ دادن برخى از شیعیان در کارهاى حکومت ،(345) و از حفظ و نگهدارى شیعیان (346) و رسیدگى به وضعیت آنان ،(347) تا تأیید و حمایت برخى از گروه هاى انقلابى (348) و مهم تر از همه تقویت و گسترش سازمان مخفى وکلا است . سازمانى که در دوره امام صادق علیه السلام پى ریزى شد و در دوره عسکریین علیهماالسلام با شتاب بیشترى رو به توسعه و گسترش ‍ گذاشت . درباره این سازمان و عوامل گسترش آن در عصر و اهمیت ، ویژگى ها و سیر تاریخى آن ، در فصل بعدى به طور مفصل گفت و گو خواهیم کرد. در اینجا تنها به عنوان طرح بحث و نه بیشتر، اشاره اى گذرا خواهیم داشت به سیاست “تقیه “و اهمیت آن به عنوان کلید فهم تاریخ امامان شیعه علیهم السلام .
در مورد “تقیه “به طور خلاصه باید گفت : در حقیقت یک شکل پیچیده از مبارزه است ؛ تقیه بیکارى نیست که پنهانکارى است و در تمامى شکل هایش یک نوع جهاد و دفاع و زمینه سازى است . التقیه من دینى و دین آبائى و لا ایمان لمن لا تقیه له “ (349) ؛ “تسعه اعشار الدین فى التقیه و لا دین لمن لا تقیه له “ (350) “المؤ من علوى ، المومن مجاهد، اما فى دوله الباطل بالتقیه و فى دوله الحق بالسیف “ .(351)
“تقیه “رمز حیات و بقاى شیعه در طول تاریخ در برابر همه طاغوت ها و قدرت هاى استکبارى است . تاریخ تقیه امامان شیعه کلید فهم تاریخ تشیع است و بدون آن حرکت ائمه شیعه علیهم السلام قابل تحلیل نیست ، و هزار اتهام بى سیاستى ، سادگى ، ضعف ، ترس و دنیاطلبى در کمین قضاوت ما است . ما به ناچار از این همه مى گذریم و با سه سخن از امام على علیه السلام و امام هادى علیه السلام و امام عسکرى علیه السلام در باب اهمیت “تقیه “ ، این فراز را به پایان مى بریم و تحقیق بیشتر در مورد “مفهوم “ ، “ضرورت “ ، “اهداف “ ، “ابعاد” ، “نقش “و “فقه تقیه “و از همه مهم تر “تاریخ تقیه امامان شیعه “را به عنوان کلید فهم و تحلیل تاریخ تشیع به عهده خود شما مى گذاریم .
على علیه السلام در خطبه “شقشقیه “مى فرماید: “ابوبکر خلافت را همچون پیراهنى پوشید و بر خود پیچید، با این که مى دانست جایگاه من از خلافت همچون محور از آسیا است . حکومت بدون من نمى چرخد؛ چون سیلاب دانش از دل من سرازیر مى شود، و هیچ پروازکننده اى در فضاى علم و دانش به اوج رفعت من نمى رسد.
من کنار کشیدم و دامان جمع کردم و در این اندیشه رفتم که با دست بریده بجنگم یا بر این گمراهى کور صبر کنم . این گمراهى که بزرگ را مى شکند و کودک را پیر مى سازد، مؤ من را در رنج مى کوبد تا به دیدار پروردگار خویش ‍ برسد.
دیدم صبر بر این همه سزاوارتر و معقول تر است . پس صبر کردم با چشم تر، و گلوى درد. مى دیدم که میراث من به غارت مى رفت (352) .”
و این همان تقیه على علیه السلام است . باید در هنگام تنهایى و با دست بریده ، صبر کند تا این نسلى را بسازد و زمینه هایى را فراهم کند، که ساخت و فراهم کرد.
از دل “ابوبکر”و “سعد بن عباده “ ، سرداران خودش را بیرون کشید، و همو که از روى دست هاى پر قدرت رسول صلى اللّه علیه و آله کنارش ‍ گذاشتند، پس از 25 سال سر برافراشت و با تمام نقشه ها و برنامه ریزى هاى دقیق و حساب شده به رهبرى پرداخت و همین قلب زنده او است که امروز در سینه هاى ما مى طپد.
امام هادى علیه السلام نیز به داود صرمى مى فرماید:
قال لى : یا داود لو قلت ان تارک التقیه کتارک الصلوه لکنت صادقا. (353)
اى داود! اگر مى گفتم که چشم پوش از تقیه همچون تارک الصلوه است در این گفته صادق بودم .
در این روایت ، “ترک تقیه “تا حد “ترک نماز”و وجوب تقیه به پایه وجوب و اهمیت نماز رسیده است .
امام عسکرى علیه السلام به یکى از شیعیان خود که دوستش را به “تقیه “راهنمایى کرده بود فرمود: “تو مصداق سخن پیامبر صلى اللّه علیه و آله هستى که فرمود: کسى که دیگرى را به کار خیرى راهنمایى کند گویا آن را انجام داده “ ، آنگاه امام فرمود:
خداوند به خاطر تقیه دوستت به تعداد همه عاملین و تارکین تقیه ، از شیعیان و دوستان و محبین ما، براى او اجر و ثواب قرار داد، به طورى که کمترین آن ثواب ها مى تواند باعث بخشش گناهان یکصد ساله شود و همه آنچه از اجر و پاداش براى دوست تو هست براى تو هم به خاطر راهنمائى ات هست .(354) “ .
واضح است که این همه پاداش به خاطر آثار فراوان تقیه است . شدت تقیه در دوره آن حضرت تا آنجا بود که در بعضى از اوقات به شیعیان خود پیام مى فرستاد که براى حفظ جانتان به من سلام نکنید و با دست اشاره ننمائید.(355) و به یکى از شیعیان خود صریحا فرمود: اگر تقیه نمى کردى کشته مى شدى ، با تقیه و پنهانکارى و یا مرگ و کشته شدن .(356)
… ادامه دارد.

پی نوشت:

332- الکافى ، ج 5، ص 111-112؛ بحار الانوار، ج 50، ص 86-87.
333- محمد بن معروف هلالى مى گوید: به حیره نزد جعفر بن محمد صادق علیه السلام رفتم از کثرت مردمى که دور آن حضرت جمع بودند نمى توانستم خدمت ایشان برسم تا این که روز چهارم مرا دیدند و به خود نزدیک کردند. پس از این که مردم متفرق شدند به قصد زیارت قبر امیرالمؤ منین رفتند و من هم به دنبال ایشان رفتم و سخنانشان را مى شنیدم . (تاریخ فقه و فقها، دکتر گرجى ، ص 115، به نقل از: رجال نجاشى ).
حسن بن على زیاد و شاء به ابن عیسى مى گفت : من در این مسجد (کوفه ) 900 شیخ را دیدم همه مى گفتند: حد ثنى جعفر بن محمد علیه السلام . (همان ).
حافظ ابوالعباس بن عقده همدانى کوفى (333ه‍) کتابى در نام هاى کسانى که از حضرت صادق علیه السلام حدیث روایت کرده اند تصنیف کرده که در آن 4000 نفر معرفى شده اند. (همان ).
در دوره صادقین علیهماالسلام نقل روایت و تدوین حدیث در بین شیعه آن چنان وسعت یافت که در هیچ عصر و دوره و در هیچ مذهبى این طور وسعت نیافته است . (ر. ک تاریخ التشریع الاسلامى ، دکتر عبدالهادى الفضلى ، ص 202-204)، این عصر را عصر انتشار علوم آل محمد علیهم السلام نامیده اند. (همان ص 95).
334- براى اطلاع از تعداد و اسامى شاگردان و اصحاب عسکریین علیهم السلام ر. ک : تاریخ التشریع الاسلامى ، دکتر عبدالهادى الفضلى ، ص 183-211.
شیخ طوسى ، تعداد شاگردان امام هادى علیه السلام را در زمینه هاى مختلف علوم اسلامى 185 نفر مى داند. در میان این گروه شخصیت هاى برجسته اى ؛ مانند فضل بن شاذان ، حسین بن سعید اهوازى ، ایوب بن نوح ، ابو على (حسن بن راشد)، حسن بن على ناصر کبیر، عبدالعظیم حسنى و عثمان بن سعید اهوازى به چشم مى خورند که برخى از آنان داراى آثار و تألیفات ارزشمندى در زمینه هاى مختلف علوم اسلامى هستند (رجال ، طوسى ، ص 409-429)، و نیز ر. ک : حیاه الامام الهادى ، باقر شریف قرشى ، ص 170-230.
برخى از محققان تعداد اصحاب و روات امام عسکرى علیه السلام را تا 213 نفر برشمرده اند. (ر. ک : حیاه الامام العسکرى علیه السلام ، محمد جواد طبسى ، ص 345-413.
صاحب “اعیان الشیعه “ نیز مى گوید: فقد روى عنه (الامام العسکرى ) من انواع العلوم ما ملابطون الدفاتر. “علوم و دانش هاى گوناگونى که از آن حضرت نقل شده ، صفحات کتاب ها را پر ساخته است .”، (اعیان الشیعه ، ج 1، ص 40).
335- ر. ک : حیاه الامام العسکرى علیه السلام ، محمد جواد طبسى ، ص 287-295.
336- توحید، صدوق ، ص 224.
337- ر. ک : حیاه الامام العسکرى علیه السلام ، محمد جواد طبسى ، ص 316.
338- همان ، ص 324.
339- همان ، ص 325.
340- همان ، ص 324.
341- الغیبه ، شیخ طوسى ، ص 139، (به نقل از: تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم (عجل الله تعالى فرجه الشریف )، ص 87)؛ بحار الانوار، ج 50، ص 251؛ مناقب ابن شهر آشوب ، ج 4، ص 432، دلائل الامامه ، ص 226.
342- الارشاد، شیخ مفید، ص 333؛ بحار الانوار، ج 50، ص 200؛ اثبات الوصیه ، ص 225، (به نقل از: تاریخ سیاسى غیبت امام دواردهم ، ص 83).
343- حضرت خود مى فرمود: مرا از مدینه به اجبار به سامرا آوردند. (بحار الانوار، ج 50 ص 129).
344- مروج الذهب ، ج 4، ص 93؛ الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 303.
345- دکتر جاسمحسین ، مى نویسد: “سازمان امامیه (وکلا) به هواداران خود اجازه مى داد در دستگاه خلافت عباسى کار کنند. از این رو، محمد بن اسماعیل بن برى و احمد بن حمزه قمى مقامات والایى در وزارت اشغال کردند. (رجال ، نجاشى ، ص 254). نوح بن دراج ، قاضى “بغداد”و پس از آن قاضى کوفه بود چون بستگان او از کارگزاران امام جواد علیه السلام بودند، عقیده خود را در طول اشتغال به این سمت پنهان داشت . (همان ، ص 80 و 98). بعضى دیگر از امامیه ؛ مانند حسین بن عبدالله نیشابورى ، حاکم بست و سیستان شد و حکم بن علیا اسدى به حکومت بحرین رسید، هر دو نفر به امام جواد علیه السلام خمس مى پرداختند که حالى از بیعت پنهانى ایشان با امام نهم است (الکافى ، ج 5، ص 111 و الاسیصار، ج 2، ص 58، (تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم (عجل الله تعالى فرجه الشریف )، ص 79).
346- ر. ک : بحار الانوار، ج 50، ص 140، 254، 269، 298 و 270.
347- ر. ک : همان ، ص 304 و 259، نیز، ر. ک : حیاه الامام العسکرى علیه السلام ، محمد جواد طبسى ، ص 261 – 266.
348- ر. ک : تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم علیه السلام ، دکتر جاسم حسین ، ص 85-89. (بسیارى از مورخین ؛ مانند اصفهانى روایت مى کنند که قیام هاى علویان در سال (250 و 251 ه‍) در نواحى کوفه ، طبرستان ، رى ، قزوین ، مصر و حجاز آغاز شد. امکان دارد این قیام ها از سوى یک گروه یا دقیق تر بگوییم : توسط یک رهبر، هدایت شده باشد…. على رغم جبهه زیدى قیام ، بسیارى از امامیه مخلص نیز شرکت داشتند. بنا به گفته ابن عقده ، پرچم دار قیام مکه ، محمد بن معروف حلى ، متوفاى (250 ه‍) بود که از برجستگان امامیه در حجاز به شمار مى آمد. (رجال نجاشى ، ص 280). علاوه بر آن ، رهبر قیام کنندگان کوفه ، یحیى بن عمر بود که در سال (250 ه‍) مورد سوء قصد قرار گرفت و مورد ستایش ابوالقاسم جعفرى ، وکیل امام هادى علیه السلام قرار داشت و همدردى او را به خود جلب کرد. (طبرى ، ج 3، ص 1522).
علاوه بر آن ، بنا به گزارش مسعودى ، على بن موسى بن اسماعیل بن موسى کاظم در قیام رى شرکت داشت و خلیفه معتز او را دستگیر کرد. چون این شخص نوه اسماعیل بن موسى کاظم ، مبلغ آیین امامیه در مصر بود بسیارى محنمل به نظر مى رسد که قیام وى اصولا امامى بوده باشد. (مروج الذهب ، ج 7، ص 404) افزون بر آن ، طبرى اطلاعات لازم را درباره فعالیت هاى مخفى امامیه و نقش ایشان را در قیام مى دهد. مقامات دولتى ، قیام را بیشتر زیدى مى دانستند تا امامى ، او همچنین گزارش مى دهد که جاسوسان عباسى مکاتباتى را بین رهبر قیام کنندگان در طبرستان ، موسوم به حسن بن زید و برادرزاده اش : موسوم به محمد بن على بن خلف العطار و کشف کردند. این هر دو نفر از هواداران امام دهم ، حضرت هادى علیه السلام بوده اند. (طبرى ، ج 3، ص 1362 و 1683، و اختیار، ص 68.).
… امامیه ادعاى هر علوى که خود را قائم و مهدى موعود از سوى پیامبر صلى اللّه علیه و آله بداند تکذیب کردند، ولى با بعضى از قیام هاى علویان که به ایشان وفادار بودند همدردى نشان مى دادند. همین مطلب ، ما را به نکته رهنمون مى سازد که ائمه دو روش را براى وصول به اهداف حقه خود طرح ریزى کرده بودند؛ نخست فعالیت هاى علمى ، فرهنگى و مذهبى که با اشاعه آن در میان مردم بدون آن خود را به ظاهر درگیر مسائل سیاسى کنند همت گماشتند. دوم ، بعضى از قیام هاى شیعیان که وفادار به خود بودند را در پنهانى مورد حمایت قرار دادند. بدان امید که بتوانند قدرت را به دست آورده و پس از موفقیت به ایشان واگذار کنند.
349- وسائل الشیعه ، ج 11، ص 460. (تقیه از دین من و دین پدران من است ، کسى که تقیه ندارد ایمان ندارد).
350- همان ، (نه دهم دین در تقیه است و کسى که تقیه ندارد، دین ندارد).
351- همان ، ص 464. (مؤ من همواره مجاهد است ، در حکومت باطل با تقیه و در حکومت حق با شمشیر).
352- نهج البلاغه ، خطبه 3، معروف به خطبه شقشقیه .
353- وسائل الشیعه ، ج 11، ص 466. (به نقل از: سرائر، ابن ادریس ، و بحار الانوار، ج 50، ص 181).
354- احجاج ، طبرسى ، ج 2، ص 266. (به نقل از: حیاه الامام العسکرى علیه السلام ، محمد جواد طبسى ، ص 240.)
355- بحار الانوار، ج 50، ص 269. (به نقل از: همان ، ص 238).
356- اثبات الوصیه ، ص 243. (به نقل از: همان ، ص 238).
منبع:کتاب تاریخ عصر غیبت

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید