نیازهای زیستی و روانی جوانان

نیازهای زیستی و روانی جوانان

(ای انسان) آیا گمان می کنی که موجودی خرد و بی مقداری
و حال آن که (راز) جهان عظیمتری در کتاب روح تو مندرج است.
درد تو از خود توست ولی نمی دانی
و دوای تو نیز در خود توست ولی نمی بینی
و تو آن کتاب مبینی هستی که
به یاری حروف اندک آن، راز های عظیمی آشکار می شود.
منسوب به دیوان اشعار حضرت علی ـ علیه السلام ـ
جوانی، مهمترین بخش زندگی آدمی است و در این دوران، مهمترین مسأله برای جوانان، نیازهای روحی آن هاست. و باز مهمترین مسأله در این حوزه، نحوه تأمین و اقناع مطلوب این قبیل نیاز ها است.
چگونه نیاز های جوانان را بشناسیم؟
شیوه های شناخت و معرفت نیازها، از اهمیتی همانند نیازها برخوردار است، روش های عمده شناخت نیاز ها عبارتند از:
1. مشاهده رفتار و حالات جوانان، معرف بخشی از احتیاجات روانی و اساسی آن هاست. در موقعیت های گوناگون، غالباً می توان از ورای رفتار ظاهری به احتیاج باطنی و از جلوه های بیرونی شخصیت آنان به نیازهای درونی شان پی برد.
2. گفتگو با جوانان، فرصت ارزنده ای را برای شناخت نیازهایشان فراهم می آورد. شایسته است، هر زمان که موقعیت برای همدلی با آنان مهیا می شود، گفت و شنود هایی صمیمانه و موثر ترتیب داد تا از خلال کلمات و عبارات جوانان، به دنیای درونی شان نفوذ کنیم حضرت علی ـ علیه السلام ـ ، در این مورد جمله زیبایی دارند و می فرمایند: «انسان در زیر زبانش نهفته است»[1] یعنی هر جمله ای که از زبان جوانان بیان می شود، می تواند به ما در شناخت نیازهای روحی آنها، کمک نماید
3. مطالعات و بررسی هایی که در خصوص جوانی و شگفتی های آن، به عمل آمده و نیز منابع علمی و پژوهشی در این زمینه، می تواند، بخشی از احتیاجات روحی و روانی آنان را به ما بشناساند.
4. تفکیک و بازشناسی نیاز های اصیل از نیاز های کاذب نسل جوان، گام موثری در جهت شناخت دنیای درون آنان است و متقابلا، مساعدت نمودن به جوانان برای آن که بتوانند بین نیازهای منطقی و خواسته های غیر منطقی خود، فرق بگذارند، آنان را در تعدیل خواسته هایشان و انطباق با توانایی شان یاری می دهد.
نیازهای اساسی جوانان
در نگاه اول، نیازهای آنان را می توان به دو دسته با عناوین «نیازهای اولیه» و «نیاز های ثانویه» تقسیم نمود. منظور از «نیاز های اولیه»، احتیاجات زیستی و یا فیزیو لوژیکی نظیر احتیاج به هوا (اکسیژن)، آب، غذا، استراحت، خواب و برخی ضرورت های غریزی دیگر می باشد. «نیاز های ثانویه»، در حقیقت، همان نیازهای اساسی روانی می باشند که عمدتا شامل موارد ذیل می باشد:
1. نیاز به امنیت (ایمنی خاطر): به این مفهوم که جوانان در کلیت زندگی، بتواند نسبت به محرک هایی که از محیط خانواده، جامعه، آموزشگاه و گروه همسالان دریافت می کنند، پاسخ مناسب داده و از نوعی آرامش درونی برخوردار شوند و بر نگرانی های خاص این سنین فائق آیند.
2. نیاز به مقبولیت (پذیرش): با این توضیح که نسل جوان از جایگاه و منزلت قابل قبولی در نزد خانواده، جامعه و آموزشگاه و به ویژه گروه همسالان برخوردار باشد و این موقعیت از سوی نهاد های مذکور، به خوبی پذیرفته شده باشد.
3. نیاز به موفقیت و پیشرفت: جوانان، جویای نام، افتخار و کامیابی هستند و هر عاملی که بتواند احساس تعالی را در آنها ارضاء نماید، مورد اقبالشان واقع می شود هر نوع پیشرفت نسبی جوانان، چنان چه مورد تأیید اطرافیان و تشویق آن ها واقع شود، آنان را در اتخاذ گام های بلند و اساسی به سوی آینده یاری خواهد نمود.
4. نیاز به داد و ستد عاطفی: احتیاج به دوست داشتن و دوست داشته شدن، مکمل یکدیگرند. جوانان به همان اندازه که مایلند با دیگران، رابطه ای مبتنی بر عواطف پاک و سالم برقرار نمایند، نیاز دارند تا متقابلا مورد لطف و محبت دیگران نیز واقع شوند. ابراز محبت در جلوه های مختلف قلبی، زبانی و عملی، موجب اطمینان خاطر آنان می شود.
5. نیاز به تحصیل یک فلسفه حیاتی ارضاء کننده: اگر جوانان بدانند که «چرا» باید زندگی کنند، قادر خواهند بود با هر «چگونه ای» بسازند، یعنی با مشکلات خاص زندگیشان به خوبی مقابله نمایند. لازم است. اندیشه جوانان را در مورد مسایلی نظیر فلسفه خلقت (آفرینش)، فلسفه زندگی و فلسفه مبارزه برای زندگی، تقویت نموده و در جهات اقناع کننده ای آن ها را هدایت نمود.
6. نیاز به معنویت: جوانان، از روحی پاک و قلبی زلال برخوردارند و مایلند با مبدأ هستی و پروردگار متعال رابطه ای روشن، قابل درک و مستمر برقرار نمایند، این نیاز اصیل ترین، احتیاج روحی آنان محسوب می شود.
7. نیاز به خود شکوفائی (تحقق خویشتن): اگر شرایط برای جوانان به گونه ای فراهم شود که آنان بتوانند، همه ظرفیت های درون و استعداد های مکنون خود را بشناسند، در حقیقت تحقق نفس در آن ها، تجلی یافته است.
[1]. المرء مخبوء تحت لسانه، غرر الکم و درر الکلم، ترجمه محمد علی انصاری.
محمد رضا شرفی – جوان و نیروی چهارم زندگی، ص 151 – 153

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید