دیداخه ی دوازده رسول(1)

دیداخه ی دوازده رسول(1)

نویسنده: فاطمه توفیقی

اشاره
دیداخۀ دوازده رسول از آثار مهم و معروف صدر مسیحیت است. مؤلف، مکان و زمان تألیف و یا حتی شکل اصلی کتاب نامشخص است و خود آن نیز تا قرن نوزدهم مفقود بوده است. اما دانشمندان توافق دارند که این اثر مقطعی مهم از تاریخ مسیحیت را بازتاب می¬دهد – هنگامی که مسیحیت استقلالی نسبی یافت و مسیحیان یهودی‌الاصل که مخاطبان اصلی این اثر هستند با رفتار خاص خود در پی تمایز از محیط بت‌پرست یا یهودیشان بودند. متن امروزی دیداخه به چهار بخش تقسیم می‌شود. بخش نخست (فصول 1-6) در قالب تعالیمی اخلاقی دربارۀ دو راه زندگی و مرگ سخن می‌گوید. بخش دوم (فصول 7-10) دستورهایی پیرامون شیوۀ عبادت دارد. بخش سوم (فصول 11-13) پیرامون رسولان و انبیای کلیساست. بخش پایانی (فصل 16) به آخرالزمان و آمادگی برای بازگشت مسیح اختصاص دارد. این اثر برای نخستین بار از اصل یونانی به فارسی ترجمه می‌شود و مترجم در آغاز اطلاعاتی را پیرامون آن ارایه می‌دهد.

دیداخۀ دوازده رسول[1] از دو جهت اهمیتی ویژه دارد: نخست آنکه این کتاب در تاریخ مسیحیت و به‌ویژه در قرون آغازین، اثری مقدس و گاهی هم‌سنگ با کتاب‌های عهد جدید دانسته شده است؛[2] دوم آنکه این اثر می‌تواند بسیاری از آیین‌ها و رفتارهای صدر مسیحیت را به ما معرفی کند. این کتاب با وجود اهمیت فراوان مدت‌ها از دسترس دور بود، تا اینکه اسقف برینویس (Bishop Bryennois) آن را در سال 1873 در مجموعۀ Codex Hierosolymitanus در کتابخانۀ صومعه‌ای در استانبول یافت و در سال 1883 آن را منتشر کرد.
گرچه در ابتدای این اثر دو عنوانΔιδαχή τῶν δώδεκα ἀποστόλων (تعلیم دوازده رسول) وΔιδαχή κυρίου διὰ τῶν δώδεκα ἀποστόλων τοῖς ἔθνεσιν (تعلیم خداوند از طریق دوازده رسول به امت‌ها) به چشم می‌خورد، اما عنوان دوم به گونه‌ای نوشته شده است که گویا نسخه‌بردار آن را بخشی از متن می‌داند (Zangenberg, 2008: 46). دانشمندان نیز پیوسته بحث کرده‌اند که کدام یک از این دو عنوان، عنوان اصلی اثر است و حتی برخی گفته‌اند ممکن است که هیچ یک از این دو عنوان، خاص این اثر نباشد (Ibid: 46-47). گفته می‌شود که انتخاب این عنوان عام، یعنی تعلیم دوازده رسول، برای اجتناب از انتساب این متن به یک رسول خاص بوده است و گویا این عنوان ناظر به تعبیر «تعلیم رسولان» در اعمال رسولان (42:2) است.

زمان و مکان نگارش دیداخه

یکی از مطالب مورد بحث دربارۀ دیداخه تاریخ نگارش آن است. دانشمندان مطمئن هستند که این اثر در قرن سوم معروف بوده است؛ اما دربارۀ تاریخ نگارش آن هنوز به توافق نرسیده‌اند. امروزه بسیاری معتقدند که این کتاب کوچک منابع متعددی داشته و تغییرات فراوانی را پشت سر گذاشته است. از آنجا که این کتاب از منابعی مانند موعظۀ روی کوه استفاده و به آنها استناد کرده است، باید پس از سال‌های 60-70 نگارش یافته باشد و از سوی دیگر، از آنجا که از کلیسایی با ساختار منظم که در آثار مربوط به اواخر قرن دوم دیده می‌شود، سخن نمی‌گوید، ویرایش نهایی آن باید در اوایل قرن دوم صورت گرفته باشد (Ehrman, 2008: 459; Ehrman, 2003: 411; Quasten, 1995: 36-37).
در مورد مکان تألیف این اثر نیز توافقی میان دانشمندان وجود ندارد. یک گروه از ایشان منشأ آن را مصر می‌دانند؛ زیرا قدیمی‌ترین نوشته‌هایی که از این اثر نام برده‌اند متون مسیحی مصری هستند و همچنین تعبیر «تکۀ نان» که در این اثر آمده است (دیداخه 3:9) فقط در متون مربوط به مسیحیت مصری به چشم می‌خورد. دیگران با توجه به شباهت دیداخه با انجیل متی (و بازتاب یافتن محیطی مرکب از یهودیان و مسیحیان در این دو اثر)، کمبود آب روان (دیداخه 2:7) و جمع شدن نان از کوه‌ها (دیداخه 4:9) دیداخه را به سوریه (یا مشخصاً انطاکیه) مربوط می‌دانند (Ehrman, 2003: 411; Zangenberg, 2008: 69)؛ اما عدم آشنایی دیداخه با مفاهیم موجود در آثار ایگناتیوس انطاکی و دوری آن از اندیشه‌های‌پولس دلایلی‌برای رد فرضیۀ نگارش‌آن در انطاکیه هستند(Zangenberg, 2008: 69). اما دانشمندان به طور کلی، محل نگارش آن را جایی در شرق مدیترانه می‌دانند: «از آنچه خود دیداخه مستقیماً به ما می‌گوید، فقط می‌توانیم به این نتیجه برسیم که این متن از جایی در مدیترانۀ یونانی‌زبان (شرقی) می‌آید، ریشه‌ای عمیق در یهودیت دارد و شباهت‌های بسیاری با انجیل متی و شباهت‌هایی کمتر اما مهمی ‌با رسالۀ یعقوب در آن یافت می‌شود و احتمالاً هر دو از “محیط” یکسانی برخاسته‌اند» (Ibid).
اما منظور از این «محیط» چیست؟ بسیار گفته شده است که دیداخه به مسیحیان یهودی‌الاصل مربوط می‌شود. مسیحیان یهودی‌الاصل قدیم‌ترین گروه مسیحیان بودند که به‌تدریج از بین رفتند. آنان مسیحیانی بودند که راه ورود به مسیحیت را گرویدن به یهودیت (و انجام آیین‌هایی مانند ختنه) می‌دانستند. احتمالاً یعقوب «برادر خداوند» (غلاطیان 19:1) و تا اندازه‌ای پطرس به این گروه تعلق داشتند. سرچشمۀ بسیاری از دستورهای دیداخه سنت یهودی است و بسیاری از دستورهای آن درصدد است که مسیحیان را به صورت گروه یهودی متمایزی معرفی کند. دیداخه مقطعی تاریخی را در مسیحیت ثبت می‌کند که مسیحیت در مراحل نخستینِ جدا شدن از یهودی بود. در این شرایط مسیحیان می‌خواستند در عین حفظ گونه¬ای ارتباط با یهودیت، گروهی جدا از یهودیان و بت‌پرستان باشند. شواهدی در تأیید این مدعا وجود دارد؛ مانند اشارۀ این متن به یهودیان با واژۀ «ریاکاران» (ὑποκριταί)، تعیین روزهای جداگانه‌ای برای روزه‌گیری (چهارشنبه و جمعه به جای دوشنبه و پنج‌شنبه که تا زمان حاضر نیز نزد یهودیان مرسوم است)، پیشنهاد اوراد جدیدی برای دعا بدون لغو کل آیین، و نصب انبیا به جای کاهنان یهودیت. به عبارت دیگر از دیداخه می‌توان نتیجه گرفت که در آن مقطع، مسیحیان به آیین‌های یهودی پای‌بند بودند، گرچه شکل آنها را تغییر می‌دادند. مسیحیانِ یهودی‌الاصلِ دیداخه از محیط رومی‌ـ‌یونانی اطراف خود آگاه بودند و جمع خود را نیز از رفتارهایی مانند جادوگری، افسونگری، تنجیم و غلامبارگی که در آیین‌های بت‌پرستان رایج بود، برحذر می‌داشتند.
گرچه همۀ دانشمندان اتفاق دارند که منشأ دیداخه جامعۀ مسیحیان یهودی‌الاصل است، برخی گفته¬اند که این اثر به مسیحیان غیریهودی الاصل نیز توجه داشته است؛ برای نمونه، بسیاری از دانشمندان گفته‌اند که عبارت «یوغ خداوند» در دیداخه 2:6، با توجه به متی 11:28-30 به معنای تورات است: «اگر بتوانی همه یوغ خداوند را تحمل کنی، کامل هستی؛ اما اگر نمی‌توانی، آنچه را می‌توانی، انجام بده». در نتیجه این کتاب به غیریهودیانی که می‌خواهند به مسیحیت بگروند، توصیه می‌کند که تا جایی که می‌توانند به تورات عمل کنند و بدین شیوه با وجود تأکید بر تورات، راه را برای مسیحیان غیریهودی نیز باز گذاشته است (Draper, 2007: 16).

الاهیات، مسیح‌شناسی و کلیساشناسی

دیداخه اطلاعات چندانی دربارۀ الاهیات مسیحی به ما نمی‌دهد؛ بلکه بیشتر درصدد تنظیم رفتار مسیحیان است. اما در عین حال می‌توان از دعاهای مذکور در آن ــ که صرفاً از جامعه یا سنت اقتباس شده‌اند ــ آگاهی‌هایی درباره الاهیات حاکم بر آن به دست آورد؛ مانند اینکه مخاطب این دعاها «پدر (ما)» است به تثلیث اشاره شده است در بخش‌هایی مانند دستور تعمید (7: 1و3)؛ گرچه توضیحی دربارۀ مفهوم آن داده نشده است؛ عیسی مسیح، «بندۀ خدا» و خداوند است (دربارۀ دو عنوان اخیر در دنبالۀ این گفتار توضیح خواهیم داد)؛ رابطۀ داوود و مسیح بسیار مهم است، به‌ویژه از آن جهت که نام داوود دو بار در این اثر آمده است، و گفته شده است که هنگام بازگشت مسیح کلیسای پدر در ملکوت جمع خواهند شد (4:9؛ 5:10) (Draper, 2007: 16). امید به این بازگشتِ مسیح و دعا برای آن در همه جای این دعاها وجود دارد، گرچه به صورت مشروح‌تر در فصل شانزده که مربوط به آخرالزمان است، دیده می‌شود.
مسیحِ خاندان داوود و ملکوت پدر دقیقاً به کلیسا (ἐκκλησία) مربوط می‌شوند؛ از این رو، کلیسا هم برای زندگی روزانه و جمع‌شدن به منظور عبادت اهمیت دارد و هم تداعی‌کنندۀ جمع مسیحیان در ملکوت خداست، گرچه ضرورتاً انفکاکی بین این دو کارکرد وجود ندارد. در حوزۀ رفتارهای روزانه، دیداخه فقط به افرادی اجازه حضور در مراسم عشای ربانی را می‌دهد که قبلاً تعمید یافته‌‌ باشند (5:9) و قبل از تعمید نیز باید به تعالیم اخلاقی «دو راه» عمل کرده باشند. بر این اساس حضور کسی که با دوستش در نزاع است، قربانی را نجس خواهد کرد (14:2). در عین حال کلیسا «قوم و نژاد تازۀ مسیحیان است که روزی در ملکوت خدا برقرار خواهد شد» (Quasten, 1995: 35). همان‌گونه که «تکۀ نان» عشای ربانی از دانه‌های پراکنده در کوه‌ها درست شده است، کلیسا نیز در ملکوت خدا «از بادهای اربعه» جمع خواهد شد (4:9 و 5:10).

نوع ادبی

یکی از نکات جالب توجه در مورد دیداخه نوع ادبی آن است که آن را از بسیاری از متون صدر مسیحیت متمایز می‌سازد. ما با انواع ادبی رساله‌ای، انجیلی و مکاشفه‌ای (و نیز «تاریخ‌نگاری» ویژۀ اعمال رسولان) در عهد جدید یا متون اپوکریفایی مسیحیت آشنا هستیم؛ اما دیداخه بسیاری از اموری را که دغدغۀ بزرگان کلیسا بود و معمولاً به صورت پراکنده در انواع ادبی دیگر دیده می‌شود، به طور مدون جمع‌آوری کرده است و ترکیبی از انواع ادبی گوناگون را ارایه می‌دهد.
در آغاز کتاب فصل‌های 1ـ6، مجموعه‌ای از تعالیم اخلاقی (مانند آنچه در موعظۀ روی کوه و رسالۀ یعقوب دیده می‌شود) وجود دارد که با ادبیات حکمت‌آمیز یهودی (مانند کتاب امثال سلیمان، حکمت یشوع بن‌سیراخ یا کتاب سوداپیگرافایی احیقار) پیوند دارد؛ اما دستورهای اخلاقی دیداخه نه مانند متون عهد جدید مختصر و گذرا هستند و نه مانند ادبیات حکمت‌آمیز یهودی مفصل. همچنین دیداخه بر خلاف مجموعۀ ادبیات حکمت‌آمیز فوق از کلمات قصار همراه با متناقض‌‌نما و قلب و… تشکیل نشده؛ بلکه همۀ پیام را در قالب فهرستی قابل فهم، ساده و بی‌پیرایه آورده است. باید توجه داشت که تعلیمات اخلاقی آثار یونانی‌ـ‌رومی نیز در ادبیات حکمت‌آمیز و نیز دیداخه دست مؤثر بوده است.
این بخش به دلیل درون‌مایۀ خاصش، بخش «دو راه» نیز نامیده می‌شود. همین درون‌مایه در رسالۀ برنابا 18-20 (مربوط به نیمۀ قرن دوم) نیز با عباراتی مشابه دیده می‌شود. گرچه مدت‌ها دانشمندان می‌کوشیدند یکی از این دو اثر را منبع دیگری بدانند، امروزه تقریباً همه توافق دارند که هر دو از منبع یهودی مشترکی استفاده کرده‌اند (به‌ویژه آنکه مطالبی از این دست در طومارهای بحرالمیت نیز دیده می‌شود). به دلیل اهمیت این بخش، گاه می‌توان فرض کرد که نویسندگان متقدم، دیداخه را مترادف با همین قسمت می‌دانستند. در فصول مربوط به تعلیم «دو راه» علاوه بر تعالیم به جامانده از عهد عتیق، می‌توانیم دستورهایی اخلاقی مانند ممنوعیت سقط جنین (2:2) را برای نخستین بار در ادبیات مسیحی ببینیم. همچنین گفته می‌شود که 3:1ب – 1:2 بخشی الحاقی است که یا خود مؤلف و یا منبع وی به «دو راه» افزوده‌اند. این بخش به دلیل شباهت با تعالیم موعظۀ روی کوه «قطعۀ انجیلی» (sectio evangelica / gospel section) نامیده می‌شود. گفته می‌شود که فصول مربوط به «دو راه» با توجه به استفاده از منابع یهودی، ممکن است در اصل به نیمۀ قرن اول میلادی مربوط باشد (Ehrman, 2003: 408).
در فصل‌های 7-10 دستورهایی پیرامون تعمید، عشای ربانی، روزه و دعا وجود دارد. این نوع ادبی متأسفانه کمتر در آثار صدر مسیحیت به چشم می‌خورد، مگر در جملاتی پراکنده در رساله‌های پولس. بنابراین دیداخه قدیمی‌ترین اثری است که این اطلاعات را ارائه می‌کند. سخن گفتن از مسیحیت واحد در دورۀ نگارش دیداخه بسیار دشوار است و تنوع گرایش‌های موجود در بخش‌های گوناگون عهد جدید نیز به این امر شهادت می‌دهد؛ اما رفتارهای عبادی ارائه‌شده در دیداخه نشان می‌دهد که چگونه مسیحیان با تمایز در دعا، روزه، تعمید و عشای ربانی درصدد بودند خود را از محیط بت‌پرست و همچنین یهودی اطرافشان جدا کنند، در عین حال دیداخه از اورادی سخن می‌گوید که مسلماً در جمع مسیحیان تقریباً به همین شکل رواج داشته‌اند. تعمید و عشای ربانی رفتارهای خاص مسیحی هستند، گرچه در اوراد مربوط به آنها از مفاهیم یهودی (مانند تاک داوود) سخن می‌رود. روزه و دعا باید مانند سنت یهودی به ترتیب دو بار در هفته و سه بار در روز اجرا شوند، گرچه شکل اجرای آنها تفاوت می‌یابد.
پس از آن، دیداخه در فصل‌های 11-15 به مبشران سیار می‌پردازد و به رسولان، انبیا، انبیای دروغین، اسقفان و شماسان اشاره می‌کند. این بخش نیز اطلاعاتی ناب دربارۀ سلسله مراتب کلیسا و تبشیر به دست می‌دهد. یکی از مشکلات کلیسا ظهور انبیای دروغین بوده است که دیداخه راهکارهای جالب توجهی برای تشخیص آنان ارائه می‌کند. این بخش نسبتاً قدیمی است و ظاهراً به زمانی مربوط می‌شود که کلیسا نظم موجود در اواخر قرن دوم را نیافته بود.
سرانجام دیداخه در فصل 16 به آخرالزمان می‌پردازد و حتی علایمی ‌را برای بازگشت مسیح ذکر می‌کند. می‌دانیم که در مسیحیت بازگشت دوم مسیح با روز داوری هم‌زمان است. بر خلاف مکاشفه یوحنا که در رؤیا به آخرالزمان می‌پردازد، دیداخه اموری ملموس‌تر را ارایه می‌کند. همچنین به «فریبندۀ جهان» (4:16) اشاره می‌شود که مانند مسیح با انجام معجزات پیروانی گرد می‌آورد.

تدوین دیداخه

با توجه به مطالب بالا کاملاً مشخص است که متن قطعه‌قطعه‌ای که در دست ماست، حاصل کار گردآورنده‌ای ناشناس اما تواناست. این گردآورنده که اصطلاحاً دیداخیست (Didachist؛ این واژه بر قیاس evangelist ساخته شده که به معنای انجیل نگار است) نامیده می‌شود، احتمالاً در اوایل قرن دوم میلادی در نقطه‌ای در شرق مدیترانه در میان مسیحیان یهودی‌الاصل می‌زیسته است. هنر ویژۀ دیداخیست آن بود که همۀ این متون پراکنده را به هم مرتبط ساخت. روش نخست او این است که گذر از هر بخش (موضوع) به بخش (موضوع) دیگر را با عباراتی روان‌تر می‌کند؛ مثلاً وی در فصل 6 تعلیم «دو راه» را به فصول بعد ربط می‌دهد؛ روزۀ پیش از تعمید به سخن دربارۀ روزۀ هفتگی و نماز و جز اینها می‌انجامد؛ 11: 1 نیز «تعلیم» را به سخن دربارۀ ویژگی¬های رسولان و انبیا (معلمان) پیوند می¬دهد. در درجۀ دوم دیداخیست با استفاده از کلیدواژه‌های خاص مسیحی مانند کلیسا، ملکوت، تعلیم، انجیل و مانند اینها متن را منسجم و یکدست می‌سازد. هنر دیگر دیداخیست این است که با استفاده از نقل‌قول‌ها، اشاره به «دوازده رسول» و از همه مهم‌تر «انجیل خداوند» به سخنانی که نقل می‌کند حجیت می‌بخشد.

توضیحاتی دربارۀ چند واژه

نام عیسی در دیداخه چندان زیاد نیست. نمونه‌ها از این قرارند: 9: 3و4 (شکرگزاری مربوط به عشای ربانی)؛ 2:10 (شکرگزاری پس از شام خداوند) و بخش نامشخص 7:10 (شکرگزاری تدهین). همۀ این موارد در ضمن دعا (شکرگزاری) هستند. غیر از 4:9 که از عنوان عیسی مسیح استفاده کرده است، در سایر موارد عنوان عیسی παῖς به معنای «فرزند» و «بنده» است. با بررسی واژه‌های مربوط به بنده و فرزند می‌توانیم به معانی این عناوین پی ببریم. در بسیاری از مواردی که ادبیات مسیحی (به‌ویژه عهد جدید) یا ترجمۀ سبعینیه از عنوان «بنده» استفاده کرده‌اند، واژۀ δοῦλος را به کار برده‌اند که مشخصاً به معنای بنده (و معادل واژۀ عبری עֶבֶד) است. همچنین واژۀ τέκνον به معنای فرزند در معنای حقیقی و مجازی به معنای «فرزند انسان» یا «فرزند خدا» نیز هم در ترجمۀ سبعینیه و هم در عهد جدید دیده می‌شود. در واقع τέκνα τοῦ θεοῦ به معنای «فرزندان خدا» به معنایی عام برای مؤمنان به کار می‌رفت (رک: یوحنا 12:1). واژۀ مرتبط دیگر υἱός («پسر»، به معنای پسر فیزیکی یا پسرخوانده یا حتی پسر با معنای مجازی) است که گرچه می‌توان آن را به صورت عام هم در ترجمۀ سبعینیه و هم در عهد جدید به معنای «مؤمنان» دید، در الاهیات مسیحی طی بحث‌هایی (که همچنان نیز ادامه دارد) به مفهوم رابطۀ خاص میان خدا و عیسی تبدیل شد. بر این اساس، عیسی به عنوان پسر (the Son و نه son) با همۀ موجودات متفاوت است. این معنا کم‌کم به اعتقاد به الوهیت عیسی انجامید.
اما عنوان παῖς که در دیداخه دیده می‌شود، مسلماً رابطۀ نزدیک υἱός را نمی‌رساند. عنوان παῖς در ترجمۀ سبعینیه برای موسی (یوشع 7:14) و برای داوود (مزامیر 1:18؛ اشعیا 35:37) و معادل עֶבֶד به کار رفته است. همین طور گرچه در متون یهودی قرن اول قبل از میلاد این واژه زیاد به کار نرفته است، در همان موارد اندک نیز بیشتر به معنای «بنده» است. در عهد جدید این واژه هم به صورت عام و هم به صورت عنوانی برای اشخاصی مانند داوود (لوقا 69:1؛ اعمال رسولان 25:4) استفاده شده است. اما در زمانی که این واژه برای عیسی استفاده می‌شود، خوانندگان برای مشخص کردن معنا بین معنای اولیه (فرزند) و ثانویه (بنده) دچار مشکل می‌شوند؛ زیرا اولاً در متون مسیحایی عهد عتیق (مانند اشعیا 13:52) برای بندۀ خدا از همین واژه استفاده شده است و ثانیاً در برخی متون با توجه به قرینه، معادل «بنده» برای παῖς مناسب‌تر است. یکی از این موارد دیداخه است که چون در 2:9 داوود παῖς τοῦ θεοῦ (بندۀ خدا) خوانده می‌شود، پس در سایر مواردی که دیداخه این اصطلاح یونانی برای عیسی به کار برده است باید آن را معادل «بندۀ خدا» دانست. اما لغت‌شناسان در موارد دیگر موجود در متون مسیحی معادل «پسر» را ترجیح می‌دهند، به‌خصوص با توجه به اینکه در متون یونانی این تعبیر در رابطه با خدایان و موجودات الاهی به معنای «پسر» بوده است. در مواردی نیز که ‌اتفاقاً در عهد جدید هم دیده می‌شود، لغت‌شناسان هر دو معنا را جایز می‌دانند (اعمال رسولان 3: 13 و26؛ 4: 27 و30).
دلیل دیگر برای ترجیح معنای «بنده» در دیداخه عدم استفادۀ کلیساهای غیریهودی‌الاصل از این عنوان است. متون بیرون از مسیحیت یهودی اگر هم گاهی از این عنوان استفاده کرده‌اند، آن را «فرزند» دانسته‌اند. همین طور باید توجه داشته باشیم که در منابع مسیحی پس از عهد جدید عنوانπαῖς θεοῦ فقط یازده بار و در سه اثر، آن هم بیشتر در اوراد عبادی به کار رفته است.
واژه دیگر عنوان «خداوند» (Kύριος) است که حتی در قدیمی‌ترین متن مسیحیت (مربوط به حدود سال 50 م) برای عیسی به کار رفته است (اول تسالونیکیان 1:1). همین طور گفته می‌شود که نخستین اعتراف ایمانی مسیحیان عبارت بود از: Κύριος Ἰηεσοῦς (عیسی خداوند است). ببینیم «خداوند» در قرون نخست میلادی به چه معنا بوده است. این واژه برای شوهر، ارباب، صاحب‌خانه و فرمانروا استفاده می‌شد و شخصیت‌های فراتر از انسان مانند فرشتگان و خدایان نیز به این لقب خوانده شده‌اند: شواهد یهودی مربوط به چند قرن پیش از ویرانی دوم اورشلیم نشان می‌دهد که استفاده از واژۀ «خداوند» برای خدا در میان یهودیان فلسطینی کم‌کم رواج می‌یافت. نمونۀ بارز چنین استفاده‌ای ارجاع متی 3:3 به اشعیا 3:40 است. اناجیل از این عنوان برای عیسی استفاده می‌کنند. آیا این واژه می‌تواند به معنای الوهیت عیسی باشد؟ بسیاری از دانشمندان می‌گویند در محیطی که «خداوند» برای یهوه استفاده می‌شد، پولس می‌توانست از این واژه استفاده کند تا عیسای پس از رستاخیز را فرا انسانی و شاید هم‌طراز خدا بداند. البته فارغ از مقصود پولس، صرف استفاده از یکی از القاب خدا (مثلاً خداوند) برای عیسی نمی‌تواند دلیلی قانع‌کننده برای تلقی کل جامعه از الوهیت وی باشد.
در دیداخه عنوان «خداوند» گاهی برای همان عیسایی به کار می‌رود که «بندۀ خدا»ست. این استفاده برای بسیاری از خوانندگان غریب و فهم‌ناپذیر نیست: عیسی نسبت به خدا «بنده» و نسبت به مؤمنان «خداوند» است. همان‌طور که گفته شد، در دیداخه تنها استفاده‌های نام عیسی در اوراد شکرگزاری است؛ اما دیداخه از «خداوند» (و نه ضرورتاً «عیسی») استفاده می‌کند تا بسیاری از امور را توضیح دهد، توجیه کند یا اهمیتشان را بیان کند. فقط در 11:4 خداوند به معنای ارباب در زندگی روزمره است؛ در سایر موارد، این عنوان به موجودی والاتر اشاره دارد: خداوند و انجیلِ خداوند اولین و مهم‌ترین دلیل برای انجام عملی خاص هستند. گفته می‌شود که اشاره به «خداوند» از افزوده‌های گردآورندۀ نهایی متن بوده و او می‌خواسته است با این کار به مطالب متن حجیت بیشتری ببخشد (Schroeter, 2008: 239؛ البته شروتر و سایر دانشمندان بر این باورند که عنوان «خداوند» به دلیل معانی همراه با الوهیت ارزشی والا داشته است). از مجموع اینها به نظر می‌رسد در جاهایی در این متن که «خداوند» به عیسی اشاره دارد، این عیسی با هر رهبر یا شخصیتی متفاوت است و سخن او را باید دقیقاً اجرا کرد. همچنین در مواردی مانند 5:10 و 3:14 «خداوند» برای خدا به کار رفته است.
واژۀ خداوند در موارد بسیاری در عبارت انجیل خداوندی استفاده شده است. مقصود از «انجیل» چیست؟ در عهد جدید، انجیل (ἐυαγγέλιον) به معنای لغوی یعنی «بشارت» به کار می‌رود و از همین ماده «بشارت دادن» نیز در عهد جدید بسیار به چشم می‌خورد. می‌دانیم که عهد جدید نخست به نیت یک کتاب به شکل امروزی آن تنظیم نشده بود. نخستین اشاره به نوشته‌های مسیحی در رسالۀ دوم پطرس 16:3 (مربوط به حدود سال 100م) دیده می‌شود که در آن از واژۀ γραφάι (نوشته‌ها، مکتوبات) همراه با رساله‌های پولس استفاده شده است. از اواخر قرن نخست، بیشتر گروه‌های مسیحی تنها به یک انجیل از اناجیل چهارگانه توجه می‌کردند گاه از وجود اناجیل دیگر بی‌خبر بودند. در نسخ خطی به جای مانده از قرن سوم برای نخستین بار مجموعه‌هایی شامل بیش از یک انجیل دیده می‌شود. مسلماً در دیداخه «انجیل» به موضوعی شناخته شده و مشترک میان مخاطبان و نگارنده دلالت دارد. بسیاری از دانشمندان اعتقاد دارند که در این اثر، «انجیل» به معنای سنت عیسوی است و نه بشارت یا کتابی خاص (Bromiley, 1985: 267; Schroeter, 2008).
هنگامی‌که از دیداخۀ «رسولان» صحبت می‌کنیم، می‌خواهیم بدانیم که مقصود از «رسول» چیست. رسول معادل واژۀ یونانی ἀποστόλοςاست که بعداً در انگلیسی apostle شده است. معنای نخست واژۀ یونانی، «فرستاده» است؛ گرچه در عهد جدید از واژۀ ἄγγελος نیز برای رساندن این مفهوم استفاده می‌شود (لوقا 24:7). واژۀ «رسول» در عهد جدید هم به معنای خاص دوازده رسول عیسی (که در سنت اسلامی ‌به «حواریون» معروف‌اند) و هم به معنای عام‌تر رسولان عیسی که پس از رستاخیز به تبلیغ می‌پرداختند (عنوانی که پولس برای خود به کار می‌برد) و هم به معنای کاملاً عام هر فرستادۀ زمینی و آسمانی است. عنوان دوازده رسول در ابتدای دیداخه احتمالاً به دوازده شاگرد خاص عیسی برمی‌گردد، گرچه نگارنده هرگز کتاب را به آنان نسبت نمی‌دهد. در متن کتاب توصیه‌هایی در مورد رسولان و انبیا وجود دارد. می‌توان دید که رسولان و انبیا به ترتیب نقش انبیا و کاهنان بنی‌اسرائیل را ایفا می‌کردند؛ انبیای یهودی و رسولان مسیحی به امور دینی می‌پرداختند در حالی که کاهنان یهودی و انبیای مسیحی اجرای امور آیینی (cultic) مردم را بر عهده داشتند. روشن است که آفت یک رسول تعلیم غلط است. اما نبی دروغین مشکلی بزرگ‌تر ایجاد می‌کند و از این رو باید شناخته و طرد شود. پس از اندکی دو منصب رسول و نبی از جامعۀ مسیحیت رخت بربست و تا امروز اسقف عالی‌ترین منصب کلیسا را دارد.

پی نوشت ها :

[1]. Didache of the Twelve Apostles؛ واژۀ «دیداخه» در اصل یونانی به معنای «تعلیم» است، اما با توجه به شیوع عنوان دیداخه در زبان‌های گوناگون، در ترجمۀ حاضر نیز این عنوان حفظ شد. اما در سراسر اثر واژۀ تعلیم به کار می‌رود.
[2]. در برخی از حلقه‌های مسیحی دیداخه ارزشی بیشتر از برخی کتاب‌های عهد جدید داشته است (Mitchell and Young, 2006: 212-13).
منبع:www.urd.ac.ir
ادامه دارد

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید