نویسنده: سید لطف الله جلالی•
چکیده
دیونیسیوس آریوپاغی، شخصیت برجسته ی کتاب مقدس است و اعتقاد بر این است که وی از یاران و صحابیان رسولان و از قدیسان، و در اوایل قرن دوم میلادی بوده است. اما شهرت وی نه فقط به دلیل شخصیت کتاب مقدسی او، بلکه به دلیل مجموعه رساله ها و نگاشته هایی است که در سال 533 در شورایی در قسطنطنیه به وی نسبت داده شده است. آریوپاغی مجعول دارای آثار بسیاری بوده که بیشتر آنها از میان رفته و تنها چهار رساله و تعدادی نامه از وی باقی مانده است. یکی از رساله ها رساله ی الاهیات عرفانی است که معرف الاهیات عرفانی در مسیحیت است. درون مایه ی اصلی رساله ی الاهیات عرفانی، الاهیات سلبی است و بر تعالی و فراباشندگی خداوند تأکید دارد و این تعالی را بر حسب مفاهیمی چون تحیر و غیب شرح می دهد و در عین حال که بر امکان اتحاد انسان با خدا و پیوستن به او و تجربه ی عرفانی تأکید می ورزد. یعنی مقام خدایی را مقام غیب مطلق یم داند که در آن اندیشه ی انسان را به هیچ نحوی، راه نیست و عقل و اندیشه ی انسان، دچار حیرت می شود. هر چند انسان مجرب و طی طریق کرده، از راه تطهیر نفس، به همان مقام نیز می تواند راه یابد و به تعبیر آریوپاغی، می تواند در آن غوطه ور شود و با او که بالکل غیر قابل شناخت و در «مقام غیب مطلق» است، متحد می شود.
کلید واژه ها: دیونیسیوس آریوپاغی، الاهیات عرفانی، الاهیات سلبی، غیب و تحیر.
عرفان، موضوعی با فهم دشوار است و نمی توان به آسانی برای آن تعریفی ارائه کرد. بی تردید، این فهم دشوار و تعریف گریزی، از ماهیت و محتوای عرفان ناشی می شود که از مبنا با فهم عقلی و قوه ی ناطقه ی انسان ارتباطی ندارد، بلکه به حیطه ی دیگری از معرفت انسان به نام «شهود قلبی» مربوط می شود. بنابراین، با توجه به اینکه از یک سو تعریف و فهم با قوه ی عاقله و ناطقه ی انسان سرو کار دارد و از طریق ساختن مفاهیم انجام می شود و از سوی دیگر، عرفان از نوع شناخت قلبی و کشفی است، نمی توان تعریفی دقیق از عرفان ارائه کرد، یادست کم ارائه چنین تعریفی کاری دشوار خواهد بود. این دشواری هنگامی فزونی می یابد که عرفان در حیطه ی دینی همچون مسیحیت به کار گرفته شود که از اساس، به آموزه هایی نامفهوم یا دست کم دشوار فهمی چون تثلیث، تجسد و… آمیخته است و به گریز از فهم و تبیین عقلی میل بیشتری دارد.
بنابراین، بدون اینکه بخواهیم تعریفی هر چند با تسامح از عرفان، یا به طور خاص از عرفان مسیحی ارائه دهیم، به این نکته می پردازیم که یکی از گرایش های مهم در الاهیات مسیحی، «الاهیات عرفانی» است. از دیدگاه مسیحی، الاهیات و عرفان در مسیحیت، از اساس یکی است و نمی توان میان آنها تمایزی جدی برقرار کرد.(1)
الاهیات عرفانی مسیحی، به بررسی تجارب و حالات ویژه ی نفس می پردازد که انسان حتی با کمک متعارف و عادی فیض الهی نیز نمی تواند آنها را به وجود آورد و به آنها دست یابد. موضوع های الاهیات عرفانی، عبارتند از: اشکال خارق العاده ی نیایش، اشکال متعالی مراقبه، مکاشفات خاص، رؤیت های قلبی و اتحاد برآمده از این امور میان خدا و نفس که به «اتحاد عرفانی» مشهور است. در حقیقت، الاهیات عرفانی مسیحی، معرفت به تمام امور نامتعارف در ارتباط میان خدا و انسان است. محتوای الاهیات عرفانی، هم نظری و اعتقادی است و هم مبتنی بر تجربه؛ از یک سو به ثبت و ضبط تجارب کسانی می پردازد که به مقامات عرفانی راه یافته اند و از سوی دیگر، قواعدی را بر پایه ی اعتبار و حجیت کتاب مقدس و آموزه های آبای کلیسا و عارفان برجسته، برای راهنمایی آنان تنظیم می کند. مهم ترین موضوع هایی که در بعد اعتقادی و نظری الاهیات عرفانی مورد توجه است، عبارتند از : خدا، صفات خدا، تثلیث، تجسد، اسرار مقدس زندگی مسیح، حضور مسیح در مراسم عشای ربانی، جایگاه ماورای طبیعی مسیح، آفریدگان خدا، به ویژه فرشتگان، قدیسان و کلیسا؛ اما مهم ترین موضوعی که در بعد عملی و تجربی آن مطرح است، مطالعه ی فرایندهای تزکیه نفس است که از طریق آن، نفس باید به اتحاد عرفانی دست یابد.(2)
دیونیسیوس آریوپاغی
هر چند درون مایه های عرفانی، در عهد جدید، به ویژه در انجیل یوحنا و رساله های پولس وجود دارد و در قرون اولیه ی میلادی، عارفانی چون سنت آگوستین ظهور کرده اند (3)، الاهیات عرفانی مسیحی، با همین عنوان، به طور رسمی از دیونیسیوس آریوپاغی مجعول (4) آغاز می شود که این نوشتار به معرفی یکی از رساله های او می پردازد. دیونیسیوس آریوپاغی، در اصل شخصی از اهالی آتن و منسوب به مکانی به نام آریوپاغوس (5) است که پولس در سفر به آتن به آنجا رفت و به موعظه و دعوت به مسیحیت پرداخت. دیونیسیوس آریوپاغی، یکی از چند نفری است که به دنبال این دعوت، مسیحیت را پذیرفت.(6) از آن پس، دیونیسیوس آریوپاغی به شخصیت برجسته ی کتاب مقدس تبدیل شد. اعتقاد بر این است که وی از یاران و صحابیان رسولان و از قدیسان، و در اوایل قرن دوم میلادی، نخستین اسقف آتن بوده است.(7) لیکن، شهرت دیونیسیوس آریوپاغی، نه فقط به دلیل شخصیت کتاب مقدسی او، بلکه به دلیل مجموعه رساله ها و نگاشته هایی است که در سال 533 میلادی در شورایی در قسطنطنیه به وجود آمد و نام دیونیسیوس آرپاغی را بر خود داشتند. این رساله ها، دیدگاه «یک ذاتی بودن مسیح» (8) را تأیید می کرد و در آن شورا، از سوی فرقه ی «سِورِیان» (9) که طرفدار آن دیدگاه بود، ارائه شد. در آن شورا، اصالت این رساله ها دچار تردید شد؛ اما به زودی به مثابه ی رساله هایی رسولی و راست آیین در کلیسای شرق و غرب، پذیرفته شد (10) و تا دوره ی رنسانس، مسیحیان این رساله ها را متعلق به همان دیونیسیوس آریوپاغی آتنی می دانستند؛ اما در عصر رنسانس، دو محقق به نام های لورنزو والا(11) و آراسموس (12)، اعتبار واصالت مدعی رسولی این رساله ها را پرسش مواجه کردند و سرانجام، در سال 1895 میلادی، دو محقق به نام جوزف اشتیگلمایر(13) و هوگو کوخ (14)، ادعای انتساب به رسولان و نگارش این رساله ها توسط آریوپاغی اصیل را باطل کردند. همچنین آنها اثبات کردند که پیکره ی اصلی این رساله ها برافکار و اندیشه های پروکلیوس (15) (411-485م)، فیلسوف نوافلاطونی قرن پنجم مبتنی، و از آنها متأثر است. بر این اساس، چنان تخمین زده شد که این آثار در اواخر قرن پنجم یا اوایل قرن ششم، یعنی درست در آستانه ی شورای قسطنطنیه در سال 533 میلادی، نگارش یافته و در آن شورا عرضه شده اند. از این روی، محققان بسیار فراوان کوشیده اند تا نویسنده ی اصلی این رساله ها را شناسایی کنند؛ اما این تلاش ها هنوز به نتیجه نرسیده، ونویسنده ی اصلی در زیر نقاب نام معتبر دیونیسیوس آریوپاغی پنهان مانده است. هر چند تخمین هایی وجود دارد مبنی بر اینکه یک راهب سوری آنها را تألیف کرده باشد (16) و نویسنده، به احتمال شاگرد پروکلیوس یا شاگرد جانشین دوم پروکلیوس، داماسیوس (17) بوده است.(18) از اینجاست که او را دیونیسیوس آریوپاغی مجعول می خوانند تا از دیونیسیوس آریوپاغی اصلی باز شناخته شود. اما اینکه چرا نویسنده ی اصلی، به جای نام خود، نام دیونیسیوس آریوپاغی را بر این رساله ها نهاده است، مکنتاش احتمال می دهد این امر به علت تواضع راهبانه ی نویسنده بوده است تا گمنام باقی بماند و به جای آن، نام یک قدیس را زنده کرده باشد (19)؛ اما این احتمال نیز وجود دارد که نویسنده برای اینکه خودش شخص خوش نامی نبوده است، از نام یک قدیس استفاده کرده تا بیشتر اثر گذار باشد. با این حال، اثرگذاری این آثار تنها به استناد آنها به آریوپاغی نیست، بلکه تا حد بسیاری به دلیل ارزش ذاتی و محتوایی آنهاست که نوعی الاهیات ویژه ارائه می کنند و چنانکه خواهیم دید، این نوع الاهیات در تاریخ الاهیات مسیحی اثر گذار بوده است. در هر حال، نویسنده تأکید دارد تا خود را همان آریوپاغی اصلی معرفی کند و حتی در رساله ها و نامه های خود، از اشخاصی نام برد که در عصر رسولان وجود داشته وحتی برخی از نامه های او خطاب به رسولان است.(20)چ
پی نوشت ها :
• دانش آموخته حوزه و دانشجوی دکتری ادیان و عرفان مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی قدس سره.
1.Mclntosh, A. Mark, Mystical Theology, p. 39.
2.see Poulain, Augustin, “Mystical Theology” in The Catholic Encyclopedia,Vol.14, New York: Robert Appleton Company, 1912. at: http://www.newadvent.org/cathen/ 14621a.htm>.
3.رک. اولین اندرهیل، عارفان مسیحی، ص 40 به بعد .
4.Pseudo-Dionysius the Areopagite.
5.Areopagus.
6.لیکن چند نفر بدو پیوسته ایمان آوردند که از جمله ی ایشان دیونیسیوس آریوپاغی بود و زنی که دامرس نام داشت و بعضی دیگر با ایشان (اعمال رسولان 17 :34). برای آشنایی بیشتر با آریوپاغی اصلی، رک.
Rev. John Parker, The Celestial and Ecclesiastical Hierarchy, introduction,p.1-14.
7.See Rufus M. Jones, Studies in Mystical Religion p.98:”Dionysius the Areopagite” in Britannica Encyclopedia of World
Religions, p. 296.
8.monophysite.
9.Severians.
10.Rufus M. Jones, Ibid.
11.Lorenzo Valla.
12.Erasmus.
13. Joseph Stiglmayr.
14.Hugo Koch.
15.Proclus.
16. See Donald F. Duclow, “Dionysius the Areopagit”, in Lindasy Jones(ed.) Thomson
Gale Encyclopedia of Religion, vol. 4, p. 2355; “Dionysius the Areopagite” in Britannica
Encyclopedia of Worldreligions, p. 296.
تونی لین، تاریخ تفکر مسیحی، ترجمه ی روبرت آسریان، ص 112.
17. Damascius.
18. Rufas M. Jones, Ibid, p. 100.
19. Mclntosh, A. Mark, Ibid, p. 45.
20. Rev. John Parker, M.A., The Works of Dionysius The Areopagite: Part I. Divine Names, Mystic Theology, Letters, &c, p. 141-182.
منبع:فصلنامه علمی – تخصصی معرفت ادیان شماره 1
ادامه دارد…