آشنایی با آیین مسیحیت (2)

آشنایی با آیین مسیحیت (2)

نویسنده:حسین توفیقی

12- اعتقادات
علم لاهوت (یا الهیات ) نزد مسیحیان به تمام مظاهر تلاش آنان برای فهم ایمان مسیحی اطلاق می شود. علمای الهی بنیادگرا بر این مساءله تاءکید می کنند که ما نمی توانیم شناختی از خدا داشته باشیم ، مگر آنچه را که خود او بر ما مکشوف سازد، و بر این اساس ، علم الهیات به معنای دقیق آن ، علم وحی است . الهیات نزد مسیحیان ، زمینه هایی از مطالعات دینی را شامل می شود که از علم کلام در سنت اسلامی گسترده تر است .
از جمله چیزهایی که در محدوده علم الهیات می گنجد، موضوعات زیر است :
– مطالعه در باب تعالیم کتاب مقدس ؛
– تلاش برای فهم حقایق ، در پرتو تعالیم مسیحی ؛
– تحولات تارخی در عبارات بیان کننده ایمان مسیحی در طی قرون ؛
– توضیح آنچه تنها با عقل می توان درباره خدا دانست ؛
– بیان معنای قداست مسیحی و راههای دست یافتن به آن ؛
– بنیادهای اخلاق و تاءثیر عملی تعالیم مسیحیت در زندگی مسیحیان .
مسیحیت با شرک میانه ای ندارد و مسیحیان هر گاه مشاهده کنند که منابع دینی قدیم ایشان مانند تورات و انجیل ، درباره خدا چیزی گفته که سزاوار ذات مقدس او نیست ، آن موارد را توجیه می کنند و از ظاهر الفاظ آن دست بر می دارند.
باید توجه داشته باشیم که هنگام سخن گفتن از خدا و جهان معنا، با کمبود جدی الفاظ روبرو هستیم و از این رو، نمی توان به آن کتابها خرده گرفت . ولی از سوی دیگر، چون آن کتابها ساخته دست بشر است ، ما مسلمانان برای توجیه آن عبارات وظیفه ای نداریم . اما هر مسلمانی باید راه انصاف را بپیماید، بویژه اینکه قرآن مجید فرمان می دهد در گفتگو با اهل کتاب از بهترین شیوه پیروی کنیم (عنکبوت : 46).
همچنین باید توجه داشت که احیانا تعبیراتی شبیه آنها در قرآن کریم نیز یافت می شود (مانند نسبت دادن مکر، کید، خدعه و انتقام به خدای متعال ) با این تفاوت که این تعبیرات از خود خداوند صادر شده و توجیه آنها وظیفه عقلی و شرعی هر مسلمانی است . درحالی که اهل کتاب معتقدند کتاب آسمانی آنان از بشرهای ناتوان و خطاکاری صادر شده و کاستیهای آن کتاب به همین علت است . البته این اعتقاد هیچ گاه سبب نمی شود که اهل کتاب آن سخنان را به حال خود واگذارند، بلکه برعکس ، همه ایشان پیوسته برای توجیه این عبارات شبهه انگیز تلاش کرده اند.
برخی از مسائل بسیار دقیق و ظریف عرفانی در میراث دینی اهل کتاب یافت می شود و یکی از زیباترین آنها الهیات سلبی است که می کوشد هر صفت بشری را از خدای متعال سلب کند، به گونه ای که سرانجام می گوید با آنکه خدا قطعا وجود دارد، استفاده از کلمات ((وجود)) و ((موجود)) برای او کار شایسته ای نیست . ما مسلمانان باید از این تلاشها برای تنزیه خدای متعال خوشحال باشیم و یکی از شرایط لازم برای همکاری با اهل کتاب همین است .(1)

1-12- ریشه ها
در قرآن کریم می خوانیم : (( … و قالت النصاری المسیح ابن الله ذلک قولهم بافواههم یضاهئون الذین کفروا من قبل قاتلهم الله انی یؤ فکون ؛ و نصارای گفتند: ((مسیح پسر خداست )) این سخنی است (باطل ) که به زبان می آورند، و به گفتار کسانی که پیش از این کافر شده اند شباهت دارد. خدا آنان را بکشد؛ چگونه (از حق ) بازگردانده می شود؟))(توبه : 30).
در قرون اخیر عده ای از دانشمندان غربی مشاهده کرده اند که بین عقاید مسیحیان و ادیان هندی تشابه عجیبی وجود دارد. آنان در مطالعات خود متوجه شدند که عقاید تثلیث ، فدا، تصلیب و سایر مسائل اعتقادی مسیحیان عینا در مذاهب بت پرستان وجود داشته و در اعتقادات بنی اسرائیل سابقه ای نداشته است .
دانشمندان محقق ، حتی در برابر جمله هایی از انجیل ، عبارتهای مشابهی در کتابهای هند و بودایی یافتند که حیرتشان را برانگیخت . آنان دیدند که حتی لقبهای گوسفند خدا، فرزند خدا، بردارنده گناهان ، فدا شونده و غیر اینها که به مسیح (ع ) اطلاق می شود، در آن مذاهب نیز هست و چون سابقه تاریخی آن ادیان بیشتر است ، دانشمندان نظر دادند که اعتقادات و اصطلاحات مسیحیان در این باب باید از آن ادیان گرفته شده باشد.
در سال 1947 در بیابانهای فلسطین ، در غارهایی بر کرانه بحرالمیت ، طومارهایی کشف شد که یک جنبش فکری را در باب مسیحیت پدید آورد.ین طومارها که شامل بخشهایی از کتاب مقدس و تفاسیر و ادعیه است ، حدود 2000 سال قدمت دارد یعنی خط آنها در حدود عمر حضرت مسیح (ع ) نوشته شده است .
دانشمندان پس از مطالعه طومارها فهمیدند که آنها به فرقه ای از یهودیان به نام اسنیان مربوط می شود که در بخش یهودیت به آنان اشاره شد. این فرقه در صحراها زندگی می کردند و افکاری عرفانی داشتند و انتظار مسیحای بنی اسرائیل را می کشیدند. آنان نوشته های خود را در کوزه کردند و در غارهایی در کناره بحرالمیت به ودیعت نهادند و پس از آن به سرنوشت نامعلوم گرفتار شدند و خبری از ایشان باز نیامد.
کشف این طومارها انعکاس عجیبی در محافل علمی جهان داشت . در ابتدا برخی آنها را جعلی می پنداشتند، ولی پس از آزمایشهای فنی ، اعتبار آنها ثابت شد.
برخی دانشمندان گفتند: طومارهای کشف شده دیدگاه علمی ما را نسبت به حضرت مسیح (ع ) و آغاز مسیحیت تغییر خواهد داد.
تاکنون چند هزار کتاب درباره این طومارها نوشته شده است ، از آن جمله کتابی است به نام مفهوم طومارهای بحرالمیت نوشته یک روحانی آزاد اندیش مسیحی به نام ای . پاول دیویس که بسیار جالب توجه است . در این کتاب پس از تحقیق محتویات طومارهای مذکور چنین آمده است :
نظریه ای که یک تن مسیحی عامی درباره پدیدآمدن مسیحیت اتخاذ می کند این است که مسیح بشارت خود را تبلیغ کرد، به عنوان مسیح و منجی مرد، از مردگان برخاست و کلیسای مسیحی را تاءسیس کرد که در سراسر جهان با فعالیت حواریان گسترش یافت …
همچنین یک مسیحی عامی اظهار می دارد که عیسی یک تن یهودی بود که سنن و فرهنگ یهودی را به ارث برده بود.علاوه بر این اظهار می کند که رسولان برداشتهایی از بشارت عیسی داشتند و تعالیم او را بسط دادند و می گویند که رسولان بر اثر تجربیات شخص خویش دریافتند که او منجی و خداوندگار بشر و پسر خدا بوده است .
به هر حال ، یک عامی اعتقاد مسیحی را چنین بیان می کند و ابدا به ذهنش ‍ خطور نمی کند که مقدار زیادی از آن اعتقادات پیش از مسیحیت وجود داشته است …و نمی داند که پایه و اساس بسیاری از آن اعتقادات در کتاب مقدس یافت نمی شود.
چیزی که عامی نمی داند، اما دانشمند می داند این است که در عصر مسیح و پس از آن بت پرستان برای خدایان خود باورهایی داشتند و نامهایی می گفتند که عین آنها در عقیده مسیحی اظهار شده است . میترا منجی بشریت بود، و همین طور تموز، ادونیس و اوزیریس . اعتقاد به فادی بودن مسیح که سرانجام در مسیحیت وارد شد، یک اعتقاد یهودی نبود و مسیحیان نخستین در فلسطین نیز آن را باور نداشتند.
مسیحای مورد انتظار یهودیان و مسیحیان یهودی الاصل پسر خدا نبود، بلکه پیامبری از طرف خدا بود. او بنا نبود با خون خویش کفاره گناهان دیگران شود، بلکه قرار بود که از راه ایجاد حکومت مسیحایی بر روی زمین ، مردم را نجات دهد. مسیحیان یهودی الاصل به نجاتی که به ایشان اجازه دخول در آسمان دهد، چشم ندوخته بودند؛ بلکه به نجاتی که نظام جدیدی روی زمین تاءسیس کند، اعتقاد داشتند و این مطلوب آنان بود، گر چه به فناپذیری روح و جاودانگی جان معتقد بودند.
عقیده مسیحی هنگامی میان بت پرستان رواج یافت که عقیده به عیسی به عنوان خدای نجات بخش پدید آمد. این عقیده کاملا بر آنچه پیش از آن بود، به ویژه میترا، منطبق می شد. همچنین روز 25 دسامبر (انقلاب شتوی ) سالروز تولد میترا بود که توسط مسیحیان ، سالروز تولد عیسی شد و حتی روز سبت (شنبه ) یعنی هفتمین روز یهودیان که توسط خداوند در شریعت موسی (تورات ) مشخص شده و خداوند آن را تقدیس کرده بود… تحت تاءثیر اندیشه های میترایی به روز اول (یکشنبه ) که روز خورشید فاتح است ، تبدیل شد.
در زمان گسترده شدن مسیحیت ، در حوزه مدیترانه منطقه ای نبود که فکر مادر باکره و فرزند او که باید (در راه گناهان ) بمیرد، وجود نداشته باشد. اصولا زمین الهه ای بود که در هر بهار باکره می شد. فرزند وی میوه زمین بود که برای مردن به دنیا می آمد، و همین بود که می مرد در زمین دفن می شد تا تخم میوه بعدی باشد و دوره تازه ای را به وجود آورد. این افسانه رستنی بود که داستان غم انگیز خداوند رهاننده و مادر غمدیده را به گونه ای ماهرانه پدید آورد.
گردش فصول روی زمین به گردشی مانند آن در آسمانها مربوط می شد. این عقیده نیز وجود داشت که الهه باکره همان برج سنبله است که درست هنگامی که ستاره شعرای یمانی در مشرق ، تولد تازه خورشید را اعلام می کند، این برج در قسمت شرقی آسمان طالع می شود. قرار گرفتن خط افق در میان سنبله رمز پذیرفته شدن مادر باکره بود که توسط خورشید عطا می شد. افسانه زمین به این گونه با افسانه آسمان در آمیخت و این دو با افکار قهرمانان واقعی و غیر واقعی عهد باستان مخلوط شدند و داستان قهرمان فدا شونده پدید آمد.
غاری که زادگاه عیسی محسوب شد، از پیش زادگاه هوروس بود که پس ‍ از بزرگ شدن ، اوزیریس گردید و مقرر بود برای رهایی قوم خود بمیرد. ایزیس مادر غمدیده بود. تعداد زیادی از این مسلکهای معتقد به فدا وجود داشت که توسط نویسندگانی چون فریزر در کتاب شاخه زرین و دانشمند متخصص ادبیات یونان و روم استاد ژیلبر موری شرح داده شده است .
در این مسلکها آیینهایی وجود داشت که پس از این ، آیینهای مسیحی نامیده شد. شام آخر (عشای ربانی ) به میترا پرستی تعلق داشت که از آن عاریت گرفته شد و با شام مسیحیت فلسطینی ترکیب شد. به تنها آیینها، بلکه یک مجموعه اعتقادات از قبیل خون بره (یا ثور، گاو نر) نیز از میتراپرستی گرفته شد. نه تنها اعتقادات مذهبی ، بلکه شماری از تعالیم اخلاقی نیز از مسلک کسانی که به مسیحیت می گرویدند، جذب شد. به علاوه تعالیمی اخلاقی نیز وجود دارد که از غیر آن مسلکها گرفته شده است ، مانند تعالیم رواقیان .
ارتباط مسیحیت با بت پرستی به اندازه ای زیاد است که اگر اصولا یک هسته مسیحیت یهودی الاصل نیز در کار باشد، مسیحیت کنونی از آن بهره اندکی دارد. باید به خاطر داشت که پس از عیسی به ندرت به او معلم گفته شد. وی مسیح و نجات دهنده و خداوندگار مسیحیان شده بود.(2)
نویسنده کتاب می افزاید:
یک عامل اصیل برای فاتح ساختن مسیحای یهود در رقابت مسلکهای معتقد به فدا، پولس ترسویی است که یونانی مآب و قدیس ملهم یهودی با درکی ژرف از مسلک بت پرستی بود. او برای ترکیب و به هم پیوند دادن ، استادی ماهر بود و هم او نخستین کسی است که اندیشه پیوند دادن اسرائیل را به آتن و معبد اورشلیم را به قربانگاه میترایی و یهوه فرقه اسنی را به خدای ناشناخته تپه اروپاگوس در سر پروراند.
دانشمندان مغرب زمین کتابهایی مستند و بی شماری در این باب نوشته اند. خلاصه ای از مباحث ایشان در کتاب افسانه های بت پرستی در آیین کلیسا نوشته محمد طاهر تنیر آمده است (در این کتاب تصاویری از قبیل تصویر یکی از بتان آیین هندو که به نشانه تثلیث سه سر دارد، به چاپ رسیده است .)
یکی از القاب حضرت عیسی کلمه (Logos) است که از فلسفه های قدیم یونان گرفته شده است . مسیحیان ، به خصوص با استناد به انجیل یوحنا، ایمان دارند که عیسی انسانی است که کلمه خدا در او زیست می کند؛ یعنی پیام ازلی که خدای حکیم هر چیز را به وسیله آن آفرید، با تجسم یافتن در عیسای انسان ، در میان بشر خیمه خویش را برافراشت . پیام ازلی با قرار گرفتن در عیسی ، به شکل انسانی زیست می کرد که مانند همه مردم برای تحصیل لقمه ای می کوشید، می خورد و می نوشید، دوستان و خویشاوندانی داشت ، رنج کشید و مرد.

2-12- خدا، خداوند و پسر خدا
استعمال واژه خدا در دین مبین اسلام اهمیت و محدودیتی دارد که ادیان دیگر از آن بی خبرند. مثلا در تورات کنونی چنین آمده است : ((و خداوند به موسی گفت : ببین تو را بر فرعون خدا ساخته ام و برادرت هارون نبی تو خواهد بود))(خروج 7:1).(3)
آنچه گفتیم مخصوص لفظ ((خدا)) بود، اما لفظ ((خداوند)) (معادل ((رب )) در عربی و ((Lord))در انگلیسی ) اعم از خالق و مخلوق است ، و به همین دلیل حضرت یوسف (ع ) آن را در مورد پادشاه مصر به کار برده است : ((یا صاحبی السجن اما احدکما فیسقی ربه خمرا…و قال للذی ظن انه ناج منهما اذکرنی عند ربک فانساه الشیطان ذکر ربه …))(یوسف : 42-41 و 50). این کلمه به معنای مولی ، مالک و صاحب است .(4)
لقب تشریفی ((پسر خدا)) در ادیان گوناگون به انبیا و مؤ منین اطلاق شده است . در مورد حضرت سلیمان (ع ) از قول خدا چنین می خوانیم : ((او را برگزیده ام تا پسر من باشد و من پدر او)) (کتاب اول تواریخ ایام 28:6) و درباره بنی اسرائیل ((خداوند چنین می گوید: اسرائیل پسر من و نخست زاده من است )) (خروج 4:22) و در اناجیل چهارگانه و سایر کتب عهد جدید این اصطلاح به تکرار، آمده است . مثلا سخن زیر از حضرت عیسی (ع ) نقل شده است :
من به شما می گویم که دشمنان خود محبت نمایید و برای لعن کنندگان خود برکت بطلبید و به آنانی که از شما نفرت کنند احسان کنید و به هر که به شما فحش دهد و جفا رساند دعای خیر کنید تا پدر خود را که در آسمان است پسران شوید؛ زیرا که آفتاب خود را بر بدان و نیکان طالع می سازد و باران بر عادلان و ظالمان می باراند (متی 5:44-45)
یوحنا، نویسنده انجیل چهارم نیز درباره مؤ منان به حضرت عیسی (ع ) چنین می گوید: و اما به آن کسانی که او را قبول کردند قدرت داد تا فرزندان خدا گردند، یعنی به هر که به اسم او ایمان آورد (یوحنا 1:12).
در قرآن کریم نیز می خوانیم ((و قالت الیهود و النصاری نحن اءبناء الله و اءحبّاؤ ه …)) (مائده : 18).(5)
اسلام با وجود پذیرفتن برخی القاب تشریفی مانند ((یدالله )) و ((بیت اللعه ))، استعمال عنوان ((پسر خدا)) را تحریم کرده است ؛ زیرا این عنوان موجب گمراهی اهل کتاب شده است . این تحریم عنوان ثانوی دارد، مانند تحریم جمله ((راعنا)) در سوره بقره ، آیه 104.
در کتاب عهد جدید نصی که بر تثلیث دلالت کند وجود ندارد و عباراتی نظیر ((پدر و پسر و روح القدس )) (متی 28:19) برای کسی که با ذهن خالی با این عبارت برخورد می کند، چنین مفهومی را نمی آفریند و نمی تواند هزاران شاهد دیگر عهد عتیق و عهد جدید را در تاءکید بر توحید مخدوش سازد، همان طور که کنار هم قرار گرفتن خدا و رسول و ملائکه در آیات قرآن مجید نشانه تثلیث نیست .
یافت نشدن نصی بر تثلیث در عهد جدید برخی جاهلان را تحریک کرد تا آن کتاب بشر ساخته را تحریف کنند و تثلیث را در آن جا دهند. آنان نتوانستند برای این خیانت ، به اناجیل که محتویات معروفی داشتند، دستبرد بزنند؛ از این رو، به سراغ رساله اول یوحنا (5:7-8) رفتند و متنی را مبنی بر وحدت پدر و کلمه و روح القدس به آنجا افزودند.
علاوه بر این محققان غربی با بررسی نسخه های خطی واجد و فاقد این عبارت اثبات کرده اند که عبارت مذکور تنها در نسخه های خطی متاءخر یافت می شود.
فقدان نص بر تثلیث و محدودیت و اجمال عبارات مربوط به الوهیت عیسی ، مسیحیان را بر آن داشت که اصطلاح ((پسر خدا)) را در مورد آن حضرت توسعه دهند و این اصطلاح را از معنای تشریفی به معنای حقیقی متحول کنند. البته آنان تا سه قرن در باب الوهیت عیسی اختلاف داشتند. هنگامی که اوایل قرن چهارم اسقفی برجسته به نام آریوس بر ضد اعتقاد به الوهیت عیسی قیام کرد و مجادلات بالا گرفت ، قریب 300 اسقف به دعوت قسطنطین ، نخستین قیصر مسیحی ، در شهر نیقیه آسیای صغیر به سال 325 م . شورایی تشکیل دادند. در این شورا قول به الوهیت عیسی با اکثریت قاطع پذیرفته شد و نظر آریوس مردود اعلام گردید. در قطعنامه آن شورا که به نام قانون نیقاوی معروف است در مورد عیسی چنین می خوانیم :
عیسی مسیح پر خدا، مولود از پدر، یگانه مولود که از ذات پدر است ، نور از نور، خدای حقیقی ، که مولود است نه محلوق ، از یک ذات با پدر،… او به خاطر ما آدمیان و برای نجات ما نزول کرد و مجسم شده ، انسان گردید… لعنت باد بر کسانی که می گویند زمانی بود که او وجود نداشت و یا اینکه پیش از آنکه وجود یابد نبود، یا آنکه از نیستی به وجود آمد و بر کسانی که اقرار می کنند وی از ذات یا جنس دیگری است و یا آنکه پسر خدا خلق شده یا قابل تغییر و تبدیل است .(6)
به ارشاد ائمه طاهرین و علمای اسلام و به گفته محققان غربی ، مسلم شده که اعتقادات کنونی مسیحیان محصول فعالیتهای پولس است .
درست است که وی در رساله به کولسیان 1:15 عیسی مسیح (ع ) را نخست زاده تمامی آفریدگان خوانده است ، اما در رساله به فیلپیان 2:1-11 می گوید:
(عیسی ) با خدا برابر بودن را غنیمت نشمرد، لیکن صورت غلام را پذیرفت و در شباهت مردمان شد؛ خویشتن را فروتن ساخت ، و تا به موت ، بلکه تا به موت صلیب مطیع گردید…
شرح احوال و افکار پولس در کتاب اعمال رسولان و نامه های او موجود است ؛
همچنین در آغاز و انجام انجیل برنابا از وی به شدت انتقاد شده است .(7) برخی احادیث اسلامی نیز پولس را مسئول گمراهی مسیحیان می دانند.(8) در گذشت پولس در حدود 64 تا 67 م . بوده است .
به اعتقاد مسیحیان و محققان اناجیل همنوا چند دهه بیش از انجیل یوحنا نوشته شده اند. انجیل یوحنا قریب سال 100 م . نوشته شده است ، یعنی 30 سال بعد از مرگ پولس ، زمانی که افکار وی مسلط بوده است . با یک مقایسه اجمالی بین محتویات سه انجیل همنوا از یک سو و انجیل یوحنا از سوی دیگر، بروشنی معلوم می شود که اناجیل همنوا از یک سو و انجیل یوحنا از سوی دیگر، بروشنی معلوم می شود که اناجیل همنوا در مورد حضرت عیسی (ع ) چندان غلو نمی کنند، اما در سراسر این انجیل اخیر مطالب غلوآمیزی مانند الوهیت آن حضرت وجود دارد. مثلا می گوید علت مخالفت یهودیان با عیسی آن بود که وی خود را خدا می خواند (یوحنا 10:31 – 38).
در سخنانی که از حضرت عیسی مسیح (ع ) در اناجیل چهارگانه ثبت شده ، آن حضرت بارها با تعبیر ((خدای من )) از خدای عزوجل یاد کرده است . مثلا در یوحنا 20:17 می خوانیم : ((نزد پدر خود و پدر شما و خدای خود و خدای شما می روم .)) همچنین نماز و عبادت و التجای وی به درگاه خدا را آورده اند. مخصوصا اینکه وی پیش از دستگیری ، طی چندین مرحله به درگاه خدا تضرع کرده است و در متی 27:46 و مرقس ‍ 15:34 می خوانیم که آخرین سخن عیسی بر دار این بود که فریاد زد: ((الهی الهی ، چرا مرا واگذاردی ؟.))

3-12- تثلیث
کلمه ((تثلیث )) هرگز در کتاب مقدس مسیحیان وارد نشده است و نخستین کاربرد شناخته شده آن در تاریخ مسیحیت به سال 180 م . باز می گردد. البته به تصور مسیحیان ، ریشه های مفهوم سه گانگی در عهد جدید احساس می شود و عبارت اعطای حق تعمید در پایان انجیل متی ، آن را صریحا بیان کرده است : ((ایشان را به اسم اب و ابن و روح القدس ‍ تعمید دهید.))
نویسندگان عهد جدید عادت دارند خدا را پدر بنامند. این اصطلاح از یهودیت آمده است . به گزارش انجیلها، عیسی به شاگردان خود تعلیم داد که در دعاهای خویش ، خدا را پدر آسمانی بخوانند (متی 6:9). همچنین عیسی گفت : ((نزد پدر خود و پدر شما و خدای خود و خدای شما می روم )) (یوحنا 20:17).
نویسندگان مسیحی عرب برای فهمیدن رابطه عیسی و خدا و بیان این رابطه از مفهوم حلول و اتحاد در آثار صوفیان بهره می گیرند. به علت وجود همین رابطه ویژه ، عیسی پسر خدا خوانده شده است که البته مسیحیان از آن تولد جسمانی نمی فهمند؛ زیرا اندیشه فرزند داشتن خدا در اسلام و مسیحیت به یک اندازه ممنوع است .
غالبا، عهد جدید روح القدس را روح خدا می نامد. مفهوم روح القدس در مسیحیت با مفهوم آن در اسلام تفاوت دارد. از دیدگاه سنت مسیحی و کتابهای مقدس ، روح القدس جبرئیل فرشته خدا یا آفریده ای از آفریدگان و جدای از خدا نیست . به عقیده مسیحیان وی خود خداست که در قلوب مردم و در جهان زیست می کند و به عمل اشتغال دارد. او وجود توانا و فعال خدا در جهان است و عیسی به وسیله همین روح القدس در شکم مادر قرار گرفت و توسط او، کمی قبل از آغاز بشارت ، برای تجربه شدن به بیابان برده شد. همچنین انجیلها روح القدس را به شکل کبوتری ترسیم کرده اند که پس از غسل تعمید در رود اردن بر عیسی فرود آمد و در او استقرار یافت . روح القدس جامعه مسیحیت را ارشاد می کند، تعلیم میدهد، رازهای خدا را می گشاید و به نویسندگان کتابهای مقدس الهام می بخشد. وی در عهد جدید به این نامها خوانده شده است : تسلی دهنده ، روح حکمت و ایمان ، روح شجاعت ، محبت و شادی .
با گذشت زمان و در طول تاریخ کلیسا مسیحیان مدعی شدند که طبیعت سه گانه خدا یک راز است و نمی توان آن را با تعابیر بشری بیان کرد. با آنکه نویسندگان ، عارفان و متکلمان مسیحی به کمک کتاب عهد جدید، برای دست یافتن به برخی از آنچه به ذات خدا مربوط می شود، کوشیده اند، ولی همگی به نافرجامی کوششهای خود برای توجیه تثلیث اعتراف دارند.
اندیشمندان مسیحی در طول نسلها، برای بیان راز خدای سه گانه ، به مفاهیم و مکاتب فلسفی زمان خود متوسل شده اند. پاپها و شوراهای کلیسایی برخی از این بیانها را درست و برخی دیگر را نادرست اعلام کرده اند.
از آنجا که مسیحیان معتقدند روح القدس پیوسته کلیسا را ارشاد می کند، آنان از روی ایمان خود می گویند که فهمیدن راز تثلیث پیوسته به کمک پاپها، شوراها، اندیشمندان و عارفان ، به رشد و پیشرفت خود ادامه خواهد داد. نخستین شوراهای کلیسایی اعلام کردند که خدا یکتا، ولی دارای سه اقنوم است . کلمه اقنوم از ریشه یونانی و به معنای راه وجود است . بر این اساس ، اقانیم سه گانه سه راه یا سه حالت برای وجود خدا و عمل اوست .
نویسندگان مسیحی عرب زبان برای رساندن مفهوم تثلیث ، از واژه یونانی الاصل ((اقنوم )) و از کلمه ((صفت )) (به معنای مظهر) استفاده کرده اند. معادل لاتینی کلمه ((اقنوم )) persona (به معنای نقاب ) است

4-12- فدا
به عقیده مسیحیان ، عواقب گناه در بیرون طبیعت آدمی باقی نمی ماند. در زبور داوود بارها این دعا آمده است : ((مرا از عصیانم به کلی شستشو ده و از گناهم طاهر گردان )) (مزامیر 51:2). مردم به خاطر فرو رفتن در حالات جامعه گناهکار بشری خود را آلوده و ناپاک می یابند و در بیشتر ادیان ، شستن بدن نشانه اعتراف به آلودگی گناه و سرایت آن و نشان دهنده نیاز انسان به تطهیر روح از طریق توبه است .
آنان معتقدند که اثر وضعی تجاوز به ساحت الهی ، جهان آفرینش و نظام اخلاقی پس از توبه نیز همچنان باقی است . این قضیه شخص گناهکار را پشت سر می گذارد و همه نژاد بشر را آلوده می سازد و موجب می شود که احساس آلودگی کنیم و خود را نیازمند پاک شدن مجدد بدانیم . در مسیحیت ، نادیده گرفتن زیانی که گناه بر نظام اخلاقی وارد می کند و تاءکید بر جنبه شخصی و فردی گناه ، کوچک شمردن آمرزشی است که خدا عطا می کند و می تواند به منزله سبک شمردن کارهای بد تلقی گردد.
همان طور که همه مردم در آسیب وضعی گناه شرکت دارند، یک نماینده از بشریت می تواند کفاره این گناه باشد. به عقیده مسیحیان ، عیسی کفاره آن آسیب را یک بار و برای همیشه محقق ساخت و معتقدند که وی با تسلیم شدن کامل و اطاعت مطلق ، دیواری را که گناه بین خدای بی نهایت شایسته و انسان متمرد قرار داده بود، منهدم کرد. این انهدام و کفاره شدن را کسی نمی تواند انجام دهد، مگر آن کس که خود کاملا بی گناه و متحد با حکمت الهی باشد.
برخی اوقات ، شماری از واعظان مسیحی عمل کفاره شدن عیسی را به تسکین خاطر خدای خشمناکی تفسیر کرده اند که خواستار مرگ فرد برگزیده خود بود. بیشتر علمای مسیحی این اندیشه را رد کرده اند.
برخی اوقات مسیحیان می گویند: عیسی قربانی شد. این اندیشه از قربانیهای فراوان یهودیت گرفته شده است . مسیحیان عمل قربانی را لازم نمی دانند و عیسی را قربانی همیشگی می شمارند. کاتولیکها نان و شراب عشای ربانی را ((قربانی )) می نامند.
کاهنان یهود هنگام انجام مراسم قربانی مقداری از خون آن را به مذبح – به نشانه خدا – و به قوم می پاشیدند. این عمل به معنای آن بود که قربانی میان خدای متعال و قوم بنی اسرائیل اتحاد پدید می آورد. قربانی با پیمان برابر بود؛ زیرا با قربانی و پیمان ، خدای متعال خدای آنان می شد و آنان قوم او!
از نظر مسیحیان ، مرگ عیسی عهد جدیدی را میان خدا و تمام بشریت ، و نه فقط قوم یهود، منعقد کرد. به ادعای انجیلهای موجود، عیسی هنگام شام آخر، نان و شراب به جدید که در راه شما و بسیاری به جهت آمرزش ‍ گناهان ریخته می شود.)) به عقیده مسیحیان ، زندگی تازه ای که از فدا شدن عیسی پدید آمد، به گونه ای است که اثر عینی و اجتماعی گناه نمی تواند در آن مانعی ایجاد کند و نوع بشر، از طریق نماینده خویش ‍ یعنی عیسای مصلوب ، با خدای عزوجل از در مصالحه وارد می شود.

13- هفت آیین مقدس
به عقیده مسیحیان ، مسیح که از مردگان برخاست ، در جامعه مسیحی زیست می کند و همراه آن است . همچنین وی پیوسته همان کارهایی را انجام می دهد که در طول حیات خود در فلسطین انجام میداد؛ مانند: تعلیم ، دعا، خدمت ، شفا دادن بیماران ، غذا دادن به گرسنگان ، عفو بدکاران و تحمل رنج و مرگ . کارهای غیر آشکار مسیح در زندگی کلیسایی به وسیله آیینها آشکار می شود؛ به دیگر سخن ، هنگامی که یک مسیحی در مراسم مربوط به یکی از آیینها شرکت می کند، ایمان دارد که با این عمل به ملاقات مسیح که از مرگ برخاسته و فیض خدای نجات بخش ‍ را به وی بخشیده است ، میرود.
تقریبا همه مسیحیان اتفاق نظر دارند که دو آیین اصلی عبارتند از تعمید و عشای ربانی . مسیحیان کاتولیک و ارتدوکس پنج آیین دیگر بر اینها می افزایند و مجموع آیینها را به هفت می رسانند. فرقه های پروتستان در تعداد آیینها اختلاف دارند، ولی اکثریت قاطع آنان دو آیین اول یعنی تعمید و عشای ربانی را قبول دارند. برخی کلیساهای پروتستان ، مانند کویکرها و سپاه نجات هیچ یک از آیینها را نمی پذیرند.

1-13- تعمید
نخستین و اصلی ترین آیین که برای همه ضرورت دارد، تعمید است . انسان با تعمید به جامعه مسیحیت وارد می شود و رسالت دائمی کلیسا را بر عهده می گیرد. این رسالت عبارت است از گواهی دادن به کارهای نجات بخش خدا به وسیله عیسی . به عقیده هر مسیحی ، تعمید وسیله ای است که خدا با آن همه آثار زندگی و مرگ عیسی را عطا می کند. هر مسیحی فقط یک بار، هنگام ورود به جامعه مسیحیت ، تعمید می پذیرد.
تعمید اصولا با گونه ای از شستشو انجام می گیرد. در برخی کلیساها رسم است که با ریختن آب بر سر شخص ، وی را تعمید می دهند. در بعضی کلیساهای دیگر رسم است که شخص برای تعمید به زیر آب می رود و بیرون می آید. کلیساهایی نیز تعمید شونده را به آبهای طبیعت ، مانند نهرها و دریاچه ها، می برند. هنگام تعمید، کشیش این عبارت را که از آخر انجیل متی اقتباس شده است ، می خواند: ((تو را به نام پدر، پسر و روح القدس تعمید می دهم .)) برخی کلیساهای پروتستان تنها به نام عیسی تعمید می دهند.
عید پاک مهمترین جشن دینی مسیحیان است که به مناسبت پیروزی حضرت عیسی مسیح (ع ) بر مرگ و برخاستن وی از مردگان ، در سومین روز تصلیب وی نزد مسیحیان برگزار می شود.
واژه فرانسوی ((پاک )) Paques همان کلمه عبری ((پسح )) است که از طریق یونانی و لاتینی به فرانسوی رفته و به مرور زمان به این شکل در آمده است . به گفته انجیلها، به صلیب رفتن و رستاخیز حضرت عیسی (ع ) در ایام عید فصح یهود بوده است .
عید پاک نخستین یکشنبه پس از نخستین بدر شدن ماه پس از اعتدال ربیعی است و روی این حساب ، وقوع آن از 2 فروردین تا 5 اردیبهشت (22 مارس تا 25 آوریل ) امکان دارد. عید فصح یهود (یاد بود نجات بنی اسرائیل از دست فرعونیان ) که در طی یک هفته از 16 تا 21 (و در خارج فلسطین تا 22) نیسان عبری برگزار می شود، در برخی از سالها با عید پاک مسیحیان مصادف می شود.
برخی از مراسم مسیحیان در عید پاک عبارت است از: شب زنده داری ، تلاوت کتب مقدسه ، مناجات و دعا، برگزاری مراسم عشای ربانی ، جستجوی نمایشی جسد عیسی (ع ) و اعلام رستاخیز وی ، جشن و چراغانی ، اهدای تخم مرغ رنگین و…
قبل و بعد از عید پاک نیز مراسم عبادی مفصلی دارند که برای آشنایی با گوشه ای از آنها باید در زمان مناسب به برخی کشورهای مسیحی مانند ایتالیا مسافرت کرد و از نزدیک آنها را دید؛ و گرنه که از این مراسم در کتابها داده می شود و حتی فیلمهای آن به شدت غلط انداز است .
به هر حال مراسم عید پاک به مراتب از جشنهای کریسمس و اول ژانویه دینی تر است و جنبه عبادی بیشتری دارد و به ترتیب زیر انجام می شود:
1. هنگام غروب پنجشنبه ، یاد بود شام آخر عیسی برگزار می شود؛
2. حدود ظهر جمعه ، مسیحیان خاطره مرگ عیسی بر صلیب را گرامی می دارند؛
3. بین غرب شنبه و صبح یکشنبه ، به مناسب رستاخیز عیسی و بازگشت به زندگی تازه جشن عید پاک بر پا می شود.
مهمترین این یادبودها جشن عید پاک است که قبلا در غروب شنبه آغاز می شد و در شب ادامه می یافت و خاتمه آن هنگام سپیده دم یکشنبه بود که به گفته اناجیل ، زمان برخاستن مسیح از مردگان بوده است .این در عصر ما مختصر شده و فقط دو تا چهار ساعت طول می کشد. در این مراسم ، تازه مسیحیان پیوستن خود به جامعه مسیحیت را اعلام می کنند و تعمید می گیرند. اعضای قدیمی نیز ایمان خود را، با تعهد به زندگی مسیحی راستین ، تجدید می کنند.

2-13- تایید (یا تثبیت ایمان )
نیمه دوم از سلوک و پیشرفت در زندگی مسیحی تایید نامیده می شود، که آیین دوم از آیینهای هفتگانه است .در نیمه اول (یعنی تعمید) بر نجات از گناه تاکید می شود و طی آن ، خدا با فرد گناهکار آشتی می کند و وی را به زندگی بر اساس ایمان و اطاعت فرا می خواند. ولی در نیمه دوم (یعنی تایید) بر جنبه مثبت ادای شهادت به آنچه خدا به وسیله ای عیسی برای بشریت محقق ساخته است و نیز بر کمک خواستن از روح القدوس برای انجام این وظیفه تاکید می شود؛ زیرا نجات در بخشیدن گناهان منحصر نیست ، بلکه شامل پیگیری رسالت عیسی برای تغییر جهان طبق اراده نیز می شود. تایید به انسان برای تحمل و انجام مسوولیت در جامعه به گونه ای که شایسته یک مسیحی حقیقی است ، نیرو می بخشد.
تایید را اسقف یا جانشین او عطا می کند و اساس آن مسح کردن داوطلب تایید با روغن است ، همراه این عبارت : ((روح القدوس را بپذیر، تا بتوانی به مسیح شهادت دهی .)) در کلیساهای مختلف ممکن است این عبارت اندکی تفاوت لفظی پیدا کند، ولی اصل معنا باقی می ماند.
اگر کسی که به کلیسا می پیوند بالغ باشد، تعمید و تایید را همزمان و به عنوان دو نیمه یک آیین می پذیرد. هرگاه وی در کودکی تعمید یافته باشد، تایید تا زمان بلوغ ، یعنی یک بین 13 تا 16 سالگی ، به تاخیر می افتد. تبرخی کلیساهای پروتستان کودکان را تعمید نمی دهند و می گویند قبل از تعمید، شخص باید از روی آگاهی به پیروی از عیسی متعهد شده باشد.

3-13- ازدواج مسیحی
مسیحیان ازدواج عبارت را یک امر نمی دانند؛ زیرا ازدواج نشانه محبت خدا به بشریت است . ازدواج عبارت از یکی شدن محبت دو شخص که با یکدیگر برای زندگی مشترک ، همراه با امانت داری متقابل و همکاری ، متعهد می شوند و برای تولید مثل و تربیت فرزندان و رشد آنان در فضای ایمان و محبت به خدا می کوشند. از این رو، مسیحیان ازدواج را همچون رمز و نشانه ای بشری برای شیوه رفتار خدا با انسان به شمار می آورند، همان خدای پاک که انسانها را دوست دارد، به امور آنان اهتمام می ورزد و به وعده های خود به آنان پایبند است . مسیحیان هنگام ازدواج متعهد می شوند که یکی شدن مرد و زن را نشانه آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح با شاگردانش قرار دهند. به همین علت ، مسیحیان ازدواج را التزام و تعهد در طول زندگی می شمارند و با طلاق و تجدید فراش در زمان حیات همسر مخالفند.
4-13- دستگذاری ، یا درجات مقدس روحانیت
با آیین دستگذاری ، انسان خود را وقف خدمت به جامعه مسیحیت و در نتیجه ، وقف خدمت به همه بشریت می کند. درجات اصلی روحانیت سه است :
1. اسقف : وی نماینده مسیح در قلمرو معینی است که قلمرو اسقف خوانده می شود و به نیابت از او تعلیم می دهد، رهبری مراسم عبادی را به عهده می گیرد و خدمت می کند.
2. کشیش : وی معاون اسقف است و به او در سه وظیفه یاد شده ، در محدوده یک گروه ، کمک می کند.
3. شماس : وی کلام خدا را تبلیغ می کند و به مساعدت بینوایان ، سالخوردگان ، بیماران و افراد در حال احتضار می پردازد.
سایر القاب کلیسایی ، مانند پاپ ، پاتریک ، سراسقف ، کاردینال ، ارشمندریت ، موسیو و غیره نشان دهنده وظائف معینی است و ربطی به آیینهای هفتگانه ندارد.

5-13- اعتراف
مسیحیان در آیین اعتراف از طریق توبه یا آشتی بخشایش الهی را دریافت می کنند؛ زیرا ایشان نیز، مانند مسلمانان و یهودیان ، معتقدند که توبه موجب بخشایش الهی می شود.
مسیحیان خداوند این مغفرت را که همواره در دسترس بشر است ، از طریق کارهای نجات بخش عیسی در طول زندگی وی ، برای همگان فراهم کرده است . از آنجا که گناه تنها بی حرمتی به خدا نیست ، بلکه نتایج و پیامدهایی وضعی نیز در سطح جامعه دارد، مسیحیان نشانه بخشایش ‍ را در سطح جامعه کلیسایی دریافت می کنند.
آیین توبه در طول تاریخ مسیحیت اشکال مختلفی به خود دیده است . در قرون نخست تاریخ کلیسا، توبه به صورت علنی انجام می گرفت . در قرون بعدی ، اعتراف فردی به گناه پا گرفت و مرسوم شد.

6-13- تدهین (مالیدن روغن مقدس به بیماران )
اگر گناه بیماری روح است و موجب سست شدن ارتباط انسان با خدا می شود، بیماری جسمی نیز مشکلی بشری است که حیات زمینی را تهدید می کند. در هر دو حال ، مسیحیان برای شنیدن پیام رهایی بخش ‍ خدا آماده می شوند؛ زیرا معتقدند که خدا مسیح را برای عیادت بیماران ، شفا دادن ایشان و آماده کردن آنان در لحظات جان دادن فرستاده است . آیین تدهین بیماران نشان دهنده وجود خدا و محبت اوست و به یاد می آورد که خدا انسانهایی را که به وسیله بیماری مورد امتحان قرار گرفته اند، فراموش نمی کند. به دیگر سخن ، هدف از این آیین آن است که با احساس جانکاه تنهایی و بی کسی بیماران مقابله نماید، مخصوصا در مواردی که جسم فرسوده شده و جان اندک اندک از تن می رود و مرگ فرا می رسد. مسح کردن بیماران با روغن مقدس مسلم می سازد که آنان تنها نیستند، بلکه مسیح با ایشان است و آنان را به سوی خدا رهنمون می شود. همچنین گروهی از برادران ایمانی با او هستند و برای او دعا می کنند.

7-13- عشای ربانی
عشای ربانی در دید فرد مسیحی ، تنها یکی از آیینهای هفتگانه نیست ، بلکه این عمل یکی از مسائل اساسی ایمان و شعائر عبادی مسیحیت است و در عین حال یادبود و بازسازی شام آخر عیسی با شاگردان در شب قبل از مرگ اوست . عیسی در آن عمل ، نان و شراب را به عنوان گوشت و خون خود به شاگردان داد تا آنها را بخورند و بنوشند.
مسیحیان هنگامی که در این مراسم شرکت می کنند، باور دارند که مسیح با جسم خود نزد آنان حاضر می شود. همچنین باور دارند همان طور که عهد خدا با قوم یهود توسط خون قربانیها بر کوه سینا استوار گردید، به همان ترتیب ، عهد جدیدی بین خدا و بشریت به وسیله خون عیسی مسیح محکم و استوار شد.
هر یک از کلیساهای مسیحی در شعائر و آیینهای برگزاری عشای ربانی ابتکاراتی پدید آورده است ؛ ولی دو عنصر اساسی در همه مراسم ثابت است :
1. خواندن دو یا سه مقطع از کتاب مقدس ؛
2. خوردن قربانی مقدس .
هنگام تبرک نان و شراب ، پیشوای مراسم سخنان عیسی در شام آخر را تلاوت می کند. در کلیساهای کاتولیک و ارتدوکس جز اسقف یا جانشین او یعنی کشیش ، کسی نمی تواند پیشوای مراسم باشد و علاوه بر خواندن کتاب مقدس و خوردن قربانی ،
همخوانی و دعای توسل و شکر، همراه با موعظه (که معمولا بر محور مقاطع تلاوت شده و تطبیق دادن آن با زندگی روزمره مسیحیان دور می زند) و مصافحه نیز انجام می شود. بسیاری از پروتستانها عشای ربانی را بسیار مهم می شمارند، به طوری که می گویند برای اجرای درست و کامل آن مراسم ، باید کاملا آماده شد و به همین دلیل ، آن را تنها در برخی از مناسبتها برگزار می کنند و بسیاری از ایشان سالی چهار بار یا ماهی یک بار مراسم عشای ربانی را برپا می کنند. ارتدوکس مراسم عشای ربانی را در روزهای یکشنبه و اعیاد برگزار می کنند، ولی کاتولیکا می گویند عشای ربانی قلب عبادات روزانه است و به همین دلیل ، آن مراسم را هر روز برپا می دارند.

14- علل انتشار مسیحیت
دو عامل در رشد و گسترش دین مؤ ثر است : یکی تحمل فشار و آزار و دیگری تبلیغ . دین هنگامی می میرد که وانهاده شود.
مسیحیان حدود 300 سال رنج کشیدند، آزار دیدند و شهیدان فراوانی تقدیم کردند. شالوده این دین در همین 300 سال نهاده شد و دعوت اقوام مختلف در این مدت ، کامیابیهای را همراه داشت . افزایش شمار مسیحیان در امپراطوری روم موجب شد که این دین در نیمه اول قرن چهارم در آن سرزمین رسمیت پیدا کند و بر اثر عامل دیگر یعنی تبلیغ ، به بخش ‍ وسیعی از جهان آن روز گسترش یابد.
برخی ادیان مانند تبلیغ ندارند و افزایش پیروان را کمال نمی شمارند. ادیانی مانند اسلام و مسیحیت برای مساءله تبلیغ اهمیت زیادی قائلند. هیاءتهای تبلیغی مسیحیت از روزگار قدیم به سراسر جهان رفته و پدیدآمدن استعمار و تهاجم فرهنگی ، مسیحیت در مشرق زمین گسترش ‍ یافته است .

15- بروز اختلافات کلامی
مسیحیت در سراسر امپرطوری روم گسترده شد و متفکران ، برای بیان چگونگی ارتباط بین عیسی و خدا از اصطلاحات فلسفی و مفاهیم رایج آن عصر بهره گرفتند و بدین شیوه ، الهیات مسیحی شکل گرفت .
برخی مسیحیان نخستین تحت تاءثیر اندیشه های غنوصی (ناستیک )، انسان بودن عیسی را انکار کردند. غنوصیان وی را فرشته ای می دانستند که معرفت اسرارآمیزی از خدا برای بشر آورده است . همچنین گروهی به نام دوکتیسها (ظاهر گرایان ) می گفتند عیسی جسم بشری ندشت و بر صلیب نمرد، بلکه وی فقط از نظر ظاهر به شکل آدمی درآمده بود. کلیساهای مسیحی در قرن دوم ، تعالیم غنوصیان و ظاهر گرایان را باطل و محکوم اعلام کردند و بر حقیقت انسانیت موجود در عیسی اصرار ورزیدند.

16- مسیحیت در روم
سرانجام کلیسا برپا و استوار شد، اسقفان هر یک از کلیساهای محلی را بر عهده گرفتند، به معاونت آنان اقدام کردند و شماسان علاوه بر تکفل امور سالخوردگان و بینوایان ، به انواع گوناگون نیکوکاری پیدا شدند که برای خدمت به کلیسا و استواری آن از نعمتهای الهی برخوردار شده بودند: ایشان مبشران ، شبانان ، معلمان و رسولانی بودند که با الهام روح خدا سخن می گفتند. افرادی نیز قدرت معجزه کردن ، شفا دادن بیماران و سخن گفتن به زبانهای مختلف را در خود داشتند.
موضع دولت روم در برابر کلیساگاهی مسالمت آمیز بود، ولی غالبا حاکمان رومی به آزار مؤ منان می پرداختند و در نتیجه افراد بسیاری مانند پطرس و پولس کشته شدند.
اندک اندک با گذشت زمان برخی مراکز اهمیتی ویژه و قدرتی مخصوص ‍ پیدا کردند: رم ، اورشلیم ، اسکندریه و انطاکیه . امور مذهبی این چهار شهر به عهده پاتریکها گذاشته شده بود. همچنین در مناطق یاد شده قلمروهایی فرعی به نام قلمرو اسقف ایجاد شدند که زیر فرمان اسقفان قرار داشتند (کلمه یونانی ((اسقف )) به معنای ناظر است ). در قرن چهارم هنگامی که قسطنطین (استانبول ) را بنا کرد، این شهر نیز در زمره اماکن مهمی قرار گرفت که رهبری کلیسای آن در دست یک پاتریک بود.
در روزگار قسطنطین (م .337 میلادی ) جامعه مسیحیت از یک گروه مورد آزار قدرتهای امپراطوری روم به کلیسای دولتی تحول یافت و حکومت آن را به رسمیت شناخت . بر اثر این تحول ، تغییر و دگرگونی بزرگی کلیسا پدید آمد و بیشتر مردم در امپراطوری بیزانس و امپراطوری روم ، به استثنای یهود، دست کم در ظاهر به مسیحیت در آمدند .هنگامی که جدایی بین کلیساهای شرق و غرب کامل شد هر یک از آن دو منطقه مستقلا مراسم عبادی ، فلسفه ، الهیات و سنت خود را شکل داد. همچنین کلیسای قبطی در مصر، کلیسای سریانی در سوریه و کلیسای نسطوری در عراق و ایران سنتهای قدیمی خود را شکل دادند.
هنگامی که در اوایل قرن هفتم میلادی دین اسلام در جزیره العرب ظهور کرد و حاکمان مسلمانان اداره امور مناطق مسیحی نشین در مصر، شام ، بین النهرین و شمال آفریقا را در دست گرفتند، مسیحیان لازم دانستند به دین اسلام با دیده احترام بنگرند و مسلمانان را یارای ایمان و هموطن ، بلکه غالبا حاکم خود قبول کنند. از سوی دیگر، یوحنای دمشقی که در عصر امویان می زیست ، نخستین کتاب مسیحی را که به بررسی اعتقادات اسلامی می پرداخت ، به رشته تحریر درآورد.
در قرنهای یازدهم تا سیزدهم ، دولتهای اروپایی جنگهای صلیبی را به راه انداختند و بر اثر آن ، دشمنی و نفرت نه تنها بین مسلمانان و مسیحیان ، بلکه بین مسیحیان غرب اروپا و مسیحیان بیزانسی تا به امروز بر جای مانده است . ویرانگریها، شکنجه ها و کشتارهایی که مسیحیان در هجوم به قدس (1099 م .) و قسطنطنیه (1204 م .) از خود بروز دادند، بدترین تاءثیر را هم نزد مسلمانان و هم نزد مسیحیان شرق باقی گذاشت .

17- جدایی در کلیسا
کلمه جدایی بر انفصال بین دو بخش یا گروه از مسیحیان دلالت می کند و ربطی به اعتقاد ندارد. مهمترین جدایی در تاریخ مسیحیت بین کلیسای قسطنطنیه و کلیسای رم پدید آمد و آن را گاهی جدایی شرق و غرب می خوانند. کلیسای روم می گفت کسانی که کلیساها را رهبری و سرپرستی می کنند، اسقفان جهان هستند که با هم در جسم واحدی تحت اشراف اسقف رم عمل می کنند. به نظر کلیسای قسطنطنیه پنج مرکز برای مسیحیت وجود دارد که از نظر اعتبار و اقتدار برابرند: اورشلیم ، انطاکیه ، رم ، اسکندریه و قسطنطنیه .
با وجود این اختلاف نظر پیرامون قدرت ، مسیحیان تابع رم و قسطنطنیه تا قرن نهم همگی متحد بودند. در قرنهای بعدی نیز آن دو کلیسا گاهی از هم جدا می شدند ودوباره با هم آشتی می کردند، تا اینکه سرانجام آخرین جدایی بین رم و قسطنطنیه در سال 1054 م . پدید آمد.
شکی نیست که بیشتر جداییهای مذهبی بر اثر اسباب و علل سیاسی پیش ‍ می آمد، ولی یک عنصر اعتقادی در جدایی اخیر وجود داشت . کاتولیکها (همچنین پروتستانها) برای اظهار ایمان خود به صدور روح القدس از خدای پدر و عیسای پسر که با هم عمل کرده اند، عبارت ((و از پسر)) (و به لاتینی : Filoiouge) را به کار می برند؛ در صورتی که ارتدوکسها به عبارت اصلی قانون ایمان بسنده می کنند و عبارت مذکور را به آن نمی افزاید. به عقیده ارتدوکسها روح القدس فقط از خدای پدر صادر شده است . این مساءله در واقع برای علمای الهیات اهمیت دارد و توده مسیحیان این نزاع را چیزی در حاشیه تاریخ مسیحیت تلقی می کنند.
در دهه های اخیر تلاش برای وحدت کلیساهای رم و قسطنطنیه شتاب بیشتری یافته است . هر یک از پاپ ژان بیست و سوم ، پل ششم و ژان پل دوم به دیدار دو پاتریک جهانی ارتدوکس ، اتیناگوراس و دیمتریوس در استانبول مبادرت کرده اند و متقابلا این دو پاتریک برای بازدید پاپهای مذکور به رم (واتیکان ) رفته اند. همچنین این دو کلیسا گروههایی را برای برانداختن موانع وحدت ایجاد کرده اند.

18- امپراطوری مقدس
با مسیحی شدن قسطنطنی قیصر روم در آغاز قرن چهارم میلادی ، اندک اندک کلیسا نیرو گرفت و دخالت در سیاست را آغاز کرد و این دخالت رو به افزایش نهاد. در سال 800 م . پاپ رهبر مسیحیان تاج شارلمانی پادشاه فرانسه را بر سر او گذاشت و با این کار امپراطوری مقدس روم را بنیاد نهاد. از این زمان ، دخالت صریح روحانیون مسیحی در سیاست شروع شد. جنگهای صلیبی و محکمه تفتیش در این دوره بود و این دخالتها سال 1806 رسما ادامه یافت .
یکی از ناگوارترین حوادث چند قرن اخیر این است که هرگاه دانشمندان و اندیشمندان مغرب زمین قدمی به سوی ترقی و پیشرفت برداشتند، فریاد اعتراض ارباب کلیسا بلند شد. این رفتار ناپسند چهره تابناک دین را تیره کرد و مردم را وادار ساخت که بر کلیسا بشورند.
بر اثر دخالتهای ناروای کلیسا در امور سیاسی و اجتماعی مردم ، دانشمندان و اندیشمندان مغرب زمین به این نتیجه رسیدند که دخالت دین در سیاست تنها به نفع پدران روحانی است و عامه مردم از آن زیان می بینند. مردم نیز که از فشارهای کلیسا ناراضی بودند، این اندیشه را پسندیدند و پس از سالها مبارزه فکری و مسلحانه توانستند خود را از قید کلیسا برهانند.
نوشته های علوم سیاسی در اروپای قرون وسطی درباره اینکه کدام یک از کلیسای کاتولیک رومی و پادشاهی مقدس روم برتر است ، بحث می کرد. در قرن سیزدهم توماس آکویناس در کتاب خلاصه الاهیات از نقش کلیسا دفاع کرد و در قرن چهاردهم دانته الیگیری در کتاب پیرامون سلطنت از مسیحیت متحد زیر فرمان امپراتور و پاپ سخن گفت .
براثر فشار امپراتور فیلیپ چهارم ، مقر پاپ در سال 1309 م .از رم ایتالیا
به شهرآوینیون در فرانسه منتقل شد و این وضع تا سال 1377 م . یعنی قریب هفتاد سال ادامه یافت و از باب تشبیه به تبعید یهودیان به بابل در قرن ششم قبل از میلاد، آن را تبعید بابلی پاپها نامیدند.
هنگامی که مقر پاپی به رم برگردانده شد، باز هم پاپهایی در آوینیون برخاستند که بعدا ناپاپ نامیده شدند. این مساءله که انشقاق بزرگ نامیده می شود، از سال 1377 م . تا 1417 م . یعنی چهل سال ادامه یافت .
در اوایل قرن پانزدهم بر اثر شدت گرفتن اختلافات ، سه پاپ در کلیسای کاتولیکها به رقابت برخاستند، زیرا علاوه بر پاپ رم به نام گرگوری دوازدهم و ناپاپ آوینیون به نام بندیکت سوم ، امپراطور فرد سومی را به پاپی برگزید که جان بیست و سوم نامیده شد. بدین شیوه ، مسیحیت در برابر سه مدعی قرار گرفت که هر یک خود را بر حق می دانست و دو حریف دیگر را بر باطل . شورای کنستانس (1414-1418) که برای بررسی این مساءله و برخی مسائل دیگر تشکیل شد، در سال 1417 هر سه مدعی را برکنار کرد و پاپ رهنمود داد که برای کسب قدرت اصول اخلاقی را در نظر نگیرند.
در قرن شانزدهم نیکولو ماکیاولی در کتاب لویاتان گفت که قدرت حاکم نباید محدود شود؛ زیرا قدرت وی از قرارداد اجتماعی نشاءت می گیرد و براساس آن حکومت موظف به تاءمین امنیت اجتماعی و فراهم کردن خواسته های مردم است . در همان قرن جان لاک بر این موضوع پافشاری کرد و گفت هرگاه حکومتی از انجام تعهدات خود در قبال مردم سرباز زند، باید آن را سرنگون کرد.
قدرت سیاسی پاپ پس از سالها آرامش ، در اواخر قرن هجدهم رو به کاستی نهاد. رهبران فرانسه و ایتالیا از طریق نظامی و مراجعه به آرای عمومی ، کاخها و املاک پاپ را گرفتند و به فرمانروایی سیاسی وی پایان دادند.
تسلیم کردن پاپها کار آسانی نبود. از این رو، دولت ایتالیا در قانون تضمینات (18 اکتبر 1870) شماری از کاخها را به پاپ برگرداند و ملزم شد گونه ای حق سیاسی برای وی قائل شود.
پاپ قانون تضمینات را نپذیرفت و این امر موجب قطع روابط واتیکان با دولت ایتالیا به مدت شصت سال شد. سرانجام پس از سه سال مذاکره ، معاهده لاتران (11 فوریه 1929) بین واتیکان و ایتالیا به امضا رسید و مساءله رم حل شد.
معاهده جدیدی در آوریل 1984 بین واتیکان و ایتالیا به امضا رسید و جایگزین معاهده لاتران شد.

19- رهبانیت
از زمان حواریون تاکنون ، برخی مسیحیان به تقلید از مسیح تجرد و زهد را شیوه زندگی خود قرار داده اند. عیسی هرگز ازدواج نکرد و تعلیم داد که افرادی به خاطر ملکوت خدا مجرد به سر خواهند برد (متی 12:19). البته بیشتر رسولان ، از جمله پطرس ، ازدواج کرده بودند، ولی پولس مجرد می زیست و وضع او نادر بود. تجرد در آغاز با عقیده به بازگشت قریب الوقوع عیسی و فرارسیدن روز پایانی ارتباط داشت . با گذشت زمان و روشن شدن اینکه بازگشت اینکه بازگشت عیسی نزدیک نیست ، برخی مسیحیان ، به نشانه حیات جدیدی که باید در مسیح ایجاد کرد و به نشانه روابط جدید در جامعه مسیحیت – روابطی که نه بر قرابت جسمانی ، بلکه بر ایمان به خدا استوار بود – تجرد را برگزیدند.
باید یادآور شد که از همان روزگار حواریون ، زندگی زناشویی از دیدگاه مسیحیان راه طبیعی پیروی از مسیح و ادای شهادت به تعالیم او بود. پیوسته در طول تاریخ مسیحیت ، تجرد یک شیوه استثنایی برای افرادی محدود از مسیحیان تلقی شده است که احساس می کنند به طور خاص ‍ دعوت شده اند تا حیات ایمانی خود را به آن شیوه ادامه دهند.
هنگامی که در قرون نخستین ، طوفان آزارهای سخت بر مسیحیان وزیدن گرفت ، آنان برای پیروی از انجیل در میان آن خطرهای بزرگ گروه کوچکی با روابط تنگاتنگ پدید آورند. هنگامی که در زمان قسطنطین مسیحیت دین فرمانروایان شد و بیشتر شهروندان مسیحیت را پذیرفتند، سطح دینداری مردم به طور طبیعی پایین آمد و بسیاری از مسیحیان به گونه ای زیست می کردند که با تعالیم مسیح و شیوه زندگی او شباهتی نداشت . این دگرگونی وضع اجتماعی حرکت به سوی رهبانیت در صحرا را در پی داشت . البته روشن است که یهودیان پیش از مسیحیان به این کار اقدام کرده بودند و همان طور که در بخش یهودیت گذشت ، گروههایی به نام اسنی قبل از میلاد، دیرهایی را نزدیک قمران در کرانه بحرالمیت تاءسیس کرده بودند. این گروهها عقیده داشتند که جامعه دنیوی به گونه ای با شر آلوده شده است که دست یافتن به نجات در آن ممکن نیست و در تلاش برای دور نگه داشتن اعضای خود از ابتلای به گناه و فساد جامعه به زندگی در صحرا، پناه بردند.
در قرنهای سوم و چهارم ، برخی مسیحیان همان مسلک را پیمودند و شهرهایی ، مانند اسکندریه و انطاکیه را رها کردند و زندگی زاهدانه در بیابان را برگزیده اند تا در گوشه تنهایی به دعا راز و نیاز بپردازند. به محض آنکه شهرت یکی از راهبان مقدس مقیم در صحرا بالا می گرفت ، مردم گروه گروه برای دریافت ارشاد و نصیحت و گذراندن اوقاتی در عبادت و در کنار او، به زیارت وی می رفتند. برخی از این زائران نزد وی می ماندند و شیوه زندگی او را برمی گزیدند. بدین گونه ، نخستین دسته های رهبانی که دارای زندگی مشترک بودند، در اطراف صومعه های ناسکان و گوشه گیران گرد آمدند.
این پدیده نخست در بیابان مصر مشاهده شد و به زودی مناطق صحرایی سوریه و جزیره العرب را فرا گرفت . از پیشگامان تنسک و گوشه گیری در مصر، آنتونی (م . 356 میلادی ) و مکاریوس (م . 390 میلادی ) بودند که سخت ترین گونه زهد را انتخاب کردند. پاکومیوس (م . 346 میلادی ) یاران و شاگردانی گرد آورند و نه صومعه بنا کرد که در هر یک از آنها صد راهب به عبادت مشغول بودند. وی نخستین کسی بود که برای سازماندهی زندگی رهبانی گروهی ، آیین نامه ای تنظیم کرد.
در مقابل آنچه گذشت ، برخی از پدران کلیسایی معنا و مفهوم دیگری برای رهبانیت مطرح کردند. آنان به فساد جامعه بشری معتقد نبودند و ترک آن را لازم نمی دیدند. این افراد مشغله زیادی داشتند و فعالانه در بحث و جدلهای الهیات و مسائل سیاسی عصر خود شرکت می کردند. با این وصف ، همه آنان هر چندی یک بار برای دعا و تفکر به صحرا می رفتند، همراه این احساس که با چنین عملی می توان اشتغالات را مهار کرد و به یادآورد که هدف زندگی پیروی کامل از تعالیم انجیل است .
باسیل قانونی را برای راهبان وضع کرد که هنوز هم کلیساهای شرقی از آن پیروی می کنند. سپس دیرهای باسیلی در همه مناطق بیابانی سوریه ، جزیره العرب و مناطق کم جمعیت آناتولی و یونان تاءسیس شد و راهبان به پند دادن و ارشاد شهروندانی که به زیارت ایشان می آمدند می پرداختند و از مسافرانی که در بیابان راه گم کرده یا برای فرار از ظلم و ستم و مشکلات به آنجا آمده بودند، پناهگاه و امکانات استراحت و آرامش آنان را فراهم می کردند.

20- اصلاح مذهبی
آفتابهایی نیز زندگی کلیسای کاتولیک را در قرون میانه به پرتگاه نابودی کشاند که شاید زشت ترین و ناهنجارترین آنها سایمونی (Simony) باشد که عبارت بود از فروش منصبهای روحانی و امتیازات کلیسایی . علاوه بر این ، پاپها، اسقفان و کشیشان تقریبا تمام نقشهای مهم کلیسایی را در انحصار خود داشتند و نقش قابل توجهی برای عامه مردم قائل نمی شدند و آنان را در امور دین و ایمان در نادانی باقی می گذاشتند.
البته اقداماتی اصلاحی نیز در کلیسای را که چهره کلیسا قرون میانه پدید آمد. برخی از این اقدامات در عین پذیرفتن اقتدار پاپها، اصلاح مفاسدی را که چهره کلیسا را زشت کرده بود، در نظر داشت . برخی دیگر کلیسای کاتولیک را نمی پذیرفت و برای پیگیری یک زندگی مسیحی بهتر و همراه پرهیزکاری بیشتر تلاش می کرد. از این رو، در میان این گروه برخی اوقات افکار و عقایدی پدید می آمد که با ایمان سنتی کلیساها هماهنگ نبود و موجب تکفیر آنان می شد. کلیسا و دولت دست به دست هم دادند و برای زدودن آن بدعتها، شیوه های غالبا بسیار قساوت آمیزی با آنها جنگیدند.

1-20- شورشهای قدیمتر
مشهورترین شورشها بر ضد فساد کلیسا عبارت بود از: نهضت بوگومیلها (در بالکان از قرن دهم تا دوازدهم میلادی )، البیجیها (در جنوب فرانسه در قرنهای دوازدهم و سیزدهم میلادی )، ولدیها (در شمال ایتالیا از قرن دوازدهم تا عصر ما)، وایکلیف (در انگلستان ، در قرن چهاردهم میلادی ) و هوس (در بوهیمیا، در قرن پانزدهم میلادی ). در سال 1232، دادگاههای تفتیش عقاید برای رسیدگی به بدعتها تاءسیس ‍ شد و کسانی که به نظر گردانندگان آن گمراه بودند، اگر حاضر به توبه نبودند، به اعدام محکوم می شدند.

2-20- مارتین لوتر
در حالی که بسیاری از کارگزاران کلیسا مردم را به اصلاح دین فرا می خواندند، جریان بخشش نامه ها غوغایی برانگیخت و شکاف در کلیسای غربی را قطعی کرد. قضیه از این قرار بود که تنی چند از واعظان پرشور، مناطق مختلف اروپا را زبر پاگذاشتند و در همه جا اعلام کردند که هر مؤ منی می تواند با پرداخت مقداری پول به کلیسا خود را از مجازات بازخرید کند و نجات دهد. در این هنگام مارتین لوتر (م . 1546) قیام کرد و در سال 1517 اعلامیه ای مشتمل بر 95 ماده انتشار داد که در آنها با کاتولیکها مخالفت کرده بود. برخی از این موارد عبارتند از:
– نجات فقط از راه ایمان به دست می آید؛
– کتاب مقدس تنها منبع ایمان مسیحی است ؛
– نباید معتقد بود عشای ربانی قربانی است ؛
– رهبانیت ونذر کردن برای آن باطل است ؛
– افراد غیر روحانی باید نقش مهمتری در مراسم عبادی و رهبری دینی داشته باشند؛
– کلیساهای محلی باید از کلیسای رم مستقل شوند؛
– برخی اعمال کاتولیکی ، مانند حج ، روزه و اعتراف به گناه باید ترک شود؛
– باید با کارهای غیر قانونی ، مانند فروش بخشش نامه ها و مناصب روحانی برخورد شود.
لوتر درصدد بود کلیسا را طبق تعالیم اصلی کتاب مقدس اصلاح کند (و به همین دلیل ، نهضت وی اصلاح انجیلی نامیده شد). وی همچنین می گفت باید به ایمان جامعه مسیحیان نخستین بازگردیم . لوتر فرمانروایان آلمان را تشویق می کرد که سلطه پاپ را مردود شمارند و مردم را به پذیرش اصلاح شده در کشورهای اروپای شمالی (آلمان ، نروژ، سوئد، دانمارک و فنلاند) گسترش یافته است .

3-20- مصلحان دیگر
دیری نپاید که با پدید آمدن اختلاف میان پیروان لوتر در برخی مربوط به ایمان و چنددستگی آنان ، حرکت اصلاح از هم پاشید و برخی از ایشان کلیساهای ویژه ای تاءسیس کردند. زوینگلی (Zwingili) (م .1531) رهبری اصلاح دین در سویس را بر عهده گرفت و در مساءله حضور مسیح در عشای ربانی از لوتر جدا شد. همچنین ژان کالون (Calvin) (م .1564) که یکی از برجسته ترین مصلحان بود، مفهوم روحانیت را مردود دانست واندیشه انتخاب پیشین در رستگاری را به مسیحیت وارد کرد. بیشترین تاءثیر وی در سویس ، هلند، فرانسه و اسکاتلند بود.
آناباتیستها یعنی طرفداران تجدید تعمید، نهضت واحدی ایجاد نکرده بودند، بلکه چند گرایش پروتستان که تعمید کودکان را نمی پذیرند و تاءکید بر آن داشتند که فرد باید از روی بینش عیسی را به عنوان منجی بپذیرد، به این نام خوانده شدند. این گروهها بر پرهیزکاری باطنی ، عمل روح القدس در فرد مسیحی ، ساده زیستن ، مسالمت جویی ، نفی خشونت و ابطال سلطه کلیسایی و کشوری اهتمام داشتند. کلیساهایی که از این موج فکری وعقیدتی پدید آمده اند، عبارتند از: کویکرها، موراویها، منونیها و تعمیدیها. کویکرها را دوستان (Friends) یا انجمن دینی دوستان نیز می نامند

4-20- اصلاح در انگلستان
اصلاح پروتستان در انگلستان ، با یک جدایی که در روزگار هنری هشتم پدید آمده بود، آغاز شد. در حالی که اعتقادات کاتولیکها را قبول داشت ، اقتدار پاپ را رد می کرد و هنوز کلیسای انگلستان با این ویژگی مشخص می شود و با چند کلیسای دیگر در کشورهای مختلف ، کلیساهای آنگلیکان را تشکیل می دهند. در دوران الیزابت اول ، دختر هنری هشتم بسیاری از عناصر عقیده پروتستان به کلیسای انگلستان راه یافت و به طور مشخص نمودهای انگلیسی اصلاح نیز پدیدار شدند: پیوریتنها (puritans) که می خواستند کلیسای انگلستان را به شیوه کالون و پیروانش پاکسازی کنند؛ نهضت متدیستها (Methodists) که با تلاش جان وزلی (John Wesley) تشکیل یافت و در مقابله با ایمان مبتنی بر الفاظ الهیات ، بر پرهیزکاری باطنی اصرار ورزید.
لازم به یاد آوری است که همه این امواج پروتستانی به ایالات متحده آمریکا سرایت کرد و آن کشور اکنون بزرگترین سرزمینی است که اکثر مردم آن پروتستان هستند؛ همچنین امواج مذکور به استرالیا، زلاندنو و آفریقای جنوبی راه یافت و میسیونرها آن را به آسیا، خاورمیانه و آفریقا بردند.

5-20- اصلاح متقابل
کلیسای کاتولیک از روی ناچاری به وارد بودن تعدادی از اتهامات مطرح شده مصلحان اعتراف کرد و بسیاری از پیروان آن کلیسا گفتند که تخلفات مورد اعتراض مصلحان واقعیت دارد و باید بی درنگ آنها را از میان برداشت . از سوی دیگر، کاتولیکها مشاهده کردند که مصلحان ، به دلیل انگیزه اصلاحی خود، عناصر مهمی از ایمان مسیحی را به فراموشی سپرده اند. بر اثر این اندیشه ، نهضتی پدید آمد که برای اصلاح کلیسای کاتولیک از درون می کوشید. این نهضت اصلاح متقابل نامیده شد و دعوت پاپ برای برگذاری یک شروع اصلاحی بین سالهای 1545 تا 1563 نخستین گام برای تحقق آن بود. این شورا به مناسبت شهری که میزبانی آن را برعهده داشت ، شورای ترنت نامیده شد و ارتدوکسها و پروتستانها در آن شرکت نکردند.
شورای مذکور به اکثر تخلفات مورد نکوهش مصلحان پایان بخشید و مجددا به منظور اندیشه های مصلحان ، بر تعالیم کاتولیکی سنتی تاءکید ورزید. از جمله کسانی که برای تثبیت اصلاح متقابل می کوشیدند، اعضای راهبانیتهای نوبنیاد، مانند کاپوچیها و ژزوئیتها بودند و همه سعی می کردند کلیسای کاتولیک را از درون ، با اتکا بر قدرت پاپ و نه قیام بر ضد آن ، اصلاح کنند. کشورهایی که فعالیت اصلاحی متقابل در آنها ادامه یافت ، سرزمینهایی با اکثریت کاتولیک بودند؛ مانند اسپانیا، ایتالیا، لهستان و ایرلند.

6-20- واکنش کلیسای ارتدوکس
بحث و بررسی الهیات در دوران امپراطوری بیزانس در کلیسای ارتدوکس شکوفا شد و این شکوفایی که ریشه در سنتهای قدیمی داشت ، تا سقوط قسطنطنیه ادامه یافت . در قرن شانزدهم ، ارتدوکسها لازم دیدند موضع خود را نسبت به مسائل مورد نزاع کاتولیکها و پروتستانها بیان کنند. با آنکه یکی از پاتریکهای قسطنطنیه به نام لوکاریس (م . 1638) به مواضع کالون گرایش بسیار داشت ، کلیساهای ارتدوکس اعلام کردند که در بیشتر مسائل مورد بحث به سنتها وفادار هستند و مواضعی مانند مواضع کلیسای کاتولیک دارند.

7-20- شورای واتیکانی دوم
آخرین شورای جهانی کلیسا شورای واتیکانی دوم بود که به دعوت پاپ ژان بیست و سوم تشکیل شد. این شورا از سال 1962 تا 1965 ادامه داشت و هدف آن نوسازی کلیسای کاتولیک به مقتضای نیازهای عصر جدید بود. در این شورا اسقفانی از تمام مناطق جهان شرکت کردند. همچنین ناظرانی از کلیساهای ارتدوکس و پروتستان و مهمانانی از اسلام ، یهودیت و ادیان دیگر حضور داشتند.
شورای واتیکانی مذکور شانزده سند منتشر کرد که هدف آنها نوسازی همه مذاهب ایمان و رفتارهای دینی بود. مهمترین تعالیم شورا به قرار زیر است :
1. منزلت ممتاز کتاب مقدس در ایمان کلیسا؛
2. روحانی قلمداد شدن همه مسیحیان ؛
3. تعهد به پیگیری تلاش برای وحدت مسیحیت ؛
4. تعهد جدی به مبارزه برای برقراری عدالت ، صلح و حقوق بشر؛
5. برگزاری مراسم عبادت به زبان محلی ؛
6. وجود نجات الهی برای پیروان ادیان دیگر.
عنوان یکی از سندهایی که شورا منتشر کرد، چنین است : ((اظهار نظر پیرامون رابطه کلیسا با ادیان غیر مسیحی .)) بخش مخصوص به اسلام در سند یاد شده ، نخستین منبع کلیسایی است که در آن موضوع مسلمانان به طور رسمی بررسی می شود. اینک خلاصه ای از آن بخش : – مسیحیان باید به مسلمانان به دیده احترام بنگرند و آنان را ارج نهند؛
– مسلمانان و مسیحیان خدای واحدی را می پرستند که آفریدگار آسمان و زمین ، توانا و مهربان است و با بشر سخن گفته است ؛
– مسلمانان و مسیحیان به طور یکسان می کوشند که تسلیم فرمانهای او باشند؛
– هر دو گروه ایمان خود را به ایمان ابراهیم استناد می دهند؛
– مسلمانان به عیسی به عنوان یک پیامبر تعظیم می کنند و مریم باکره را گرامی می دارند؛
– مسلمانان و مسیحیان در انتظار روز داوری و رستاخیز مردگان هستند؛ – مسلمانان زندگی مبتنی بر اخلاق را ارج می نهند؛
– مسلمانان خدا را می پرستند، بویژه از طریق نماز، روزه و انفاق .
اظهار نظر شورای واتیکانی دوم پیرامون اسلام چنین خاتمه می یابد:
از آنجا که در طول قرنهای گذشته درگیریها و دشمنی های زیادی بین مسیحیان و مسلمانان پدید آمده است ، شورا مؤ کدا از همگان می خواهد که گذشته را به فراموشی بسپارند و صمیمانه به تفاهم گرایش پیدا کنند و با یکدیگر برای حفظ و تقویت صلح ، آزادی ، عدالت اجتماعی و ارزشهای اخلاقی به سود همه افراد بشر بکوشند.
در سال 1965 پاپ پل ششم در واتیکان دبیر خانه گفتگوی ادیان را تاءسیس کرد و پس از آن کمیته ای را برای گفتگو با مسلمانان به آن افزود که از اهداف آن ، تقویت احترام متقابل و ایجاد تفاهم میان مسیحیان و مسلمانان از طریق سخنرانی های علمی ، مطالعات طرحهای مشترک در زمینه امور اجتماعی و جریانات مربوط به توسعه و اخلاق است .

21- فرقه مسیحی
مسیحیت مانند هر دین دیگر، فرقه های متعددی دارد که برخی از آنها باستانی و برخی نسبتا تازه هستند، همچنین برخی از آنها پیروان بسیار و برخی دیگر پیروان اندک دارند.
مسیحیان فرقه را کلیسا می نامند. در مسیحیت سه فرقه بزرگ و تعدادی فرقه کوچک وجود دارد. تفاوت بعضی از فرقه ها (مانند کاتولیک و ارتدوکس ) با یکدیگر بسیار کم است ، ولی برخی از آنها(مانند کاتولیک و پروتستان ) با هم بسیار تفاوت دارند. هنگام بررسی اصلاح دین با برخی از فرقه های مسیحیت آشنا شدیم . اینک به سه فرقه یا کلیسای بزرگ مسیحیت اشاره می کنیم :

1-21- کلیسای کاتولیک
این فرقه بسیار قدیم است و تاریخ آن به عصر حواریون ، یعنی حدود 2000 سال پیش می رسد. کاتولیک یک رهبر دارند که پاپ (POPE یعنی پدر) نامیده می شود.
از آغاز نشر دعوت رسولان حضرت عیسی (ع )، تدریجا پنج کانون بزرگ مسیحیت در اورشلیم ، اسکندریه ، انطاکیه ، قسطنطنیه و رم به وجود آمد. از آنجا که شالوده کلیسای روم به دست پطرس نهاده شد و پولس ‍ برای مدتی معلم و رهبر آن بود، آن کلیسا خود را از سایر کلیساها برتر می دید، و تفوق آن بر سایر کلیساهای مسیحی تدریجا مسلم شد. اسقف اعظم آن کلیساها از روی تعظیم پاپ (پا پاس ) خوانده می شد و در مرافعات و اختلافات بین کلیساها از راءی و فتوای وی پیروی می شد. قبل از انتقال قطعی تختگاه امپراطوری به بیزانس ، هنگامی که اسقفهای پنج مرکز فوق پاتریک (پاتریارک ) خوانده می شدند، اسقف رم این لقب را نپذیرفت و همان عنوان پاپ را برای خود کافی دانست و آن را مایه امتیاز شمرد. (واژه ((کاتولیک )) (Catholic) در زبان یونانی به معنای جامع است .)

2-21- کلیسای ارتدوکس
این فرقه قریب هزار سال پیش پدید آمد و از نظر عقیدتی با فرقه کاتولیک اختلاف چندانی ندارد. ارتدوکسها رهبری واحد را قبول ندارند و می گویند اسقف رم (پاپ ) می تواند یکی از چند رهبر دینی باشد. کلیسای ارتدوکس علاوه بر پاتریک نشین قدیمی (قسطنطنیه ، اسکندریه ، انطاکیه و اورشلیم )، چهار پاتریک نشین های جدید روسیه ، صربستان ، رومانی ، بلغارستان و گرجستان را نیز در بر می گیرد؛ همچنین کلیساهای قبرس ، یونان ، جمهوری چک ، جمهوری اسلواکی ، لهستان و آلبانی ارتدوکس هستند.
مسیحیان ارمنی نیز از نظر عقیدتی ارتدوکس به شمار می روند. ارمنستان نخستین سرزمینی است که مسیحیت را به عنوان دین رسمی خود پذیرفت و آن هنگامی بود که پادشاه این سرزمین ، به نام تیرداد دوم در سال 301، به دعوت گریگوری نوربخش ، مسیحی شد. البته کلیسای ارمنی با کلیساهای کاتولیک و ارتدوکس متحد نیست و رهبر آن کلیسا کاتولیکوس (جاثلیق ) شهر اچمیازین است .
ارتدوکسها در برخی مسائل کلامی نیز با کاتولیکها اختلاف دارند؛ همان طور که قبلا گفته شد، ارتدوکسها معتقدند روح القدس تنها از خدای پدر صادر شده است ، در حالی که کاتولیکها و پروتستانها صدور او را هم از خدای پدر و هم از خدای پسر می دانند و این تفاوت مهم است . همچنین وجود مطهر (یعنی پالایشگاه گناهان در عالم پس از مرگ ) را نمی پذیرند. (واژه ((ارتدوکس )) (Orthodox) در زبان یونانی به معنای راست کیش ‍ است .)

3-21- کلیساهای پروتستان
از حدود پانصد سال پیش تا کنون فرقه های پروتستان بی شماری در مسیحیت پدید آمده اند. پروتستانها به رهبری متمرکز عقیده ندارند و برای روحانیت مسیحی ارزش چندانی قائل نیستند. پروتستانها بسیاری از اعتقادات فرقه های دیگر را رد می کنند و نوعی مسیحیت پیراسته را می پذیرند. البته پروتستانها نیز بسیاری اعتقادات غیر عقلانی ، مانند تثلیث و فدا را همچنان حفظ کرده اند. ((پروتستان )) (Protestant) واژه ای فرانسوی است که از زبان لاتینی آمده و معنای آن معترض ‍ است .)

22- دین مسیح در عصر حاضر
جامعه مسیحیت در آغاز باور داشت که عیسی به زودی با شکوه تمام باز می گردد و به این دلیل آن جامعه بی صبرانه منتظر روز پایانی بود. انتظار مذکور و شوق بازگشت مسیح در بخشهای قدیمتر عهد جدید مانند رساله اول و دوم به تسالونیکیان منعکس شده است ؛ ولی رساله های متاءخرتر مانند رساله اول و دوم به تیموتاؤ س ، رساله به تیطس و رساله های پطرس به تشکیل جامعه و زندگی مسیحی در این جهان اهتمام ورزیده اند.
با آنکه اکثریت مسیحیان با گذشت زمان دانستند که بازگشت مسیح نزدیک نیست ، اقلیتی از آنان بر این عقیده باقی ماندند که وی به زودی می آید. ایشان مطالب کتاب مکاشفه یوحنا پیرامون جنگ بین خیر و شر را تفسیر لفظی می کردند و به این علت در انتظار بازگشت نزدیک عیسی به سر می بردند تا وی بیاید و حکومتی هزار ساله ایجاد کند، حکومتی که به روز داوری پایان خواهد یافت . از دیرباز گروههای کوچکی به نام ادونتیست و هزاره گرا در مسیحیت پیدا شدند که تمام کوشش خود را در راه آمادگی برای آمدن عیسی در آخرالزمان مصروف می دارند.
باری ، مسیحیت بر اساس اندیشه انتظار موعود پدید آمد و پس از رفتن حضرت عیسی مسیح (ع )، پیوسته مسیحیان در سوز و گداز بازگشت دوباره وی روزگار گذرانده اند. شور و هیجان امید به ظهور آن حضرت هنگام نزدیک شدن سال 1000 و 2000 میلادی میان مسیحیان اوج گرفت .
مسیحیت از آغاز تاکنون دینی شدیدا تبلیغی بوده است . مبلغان این آیین به سراسر جهان رفته و کامیابیهایی به دست آورده اند. آنان در آموختن زبانهای مختلف و ترجمه کتاب مقدس و تهیه جزوات تبلیغی رنگارنگ بسیار کوشا هستند. دولتهای غربی نیز از این فعالیتهای تبلیغی حمایت کرده اند.

پی نوشتها:

1- رک .: آل عمران : 64.
2- Davies, A. Powell, The Meaning of the Dead Sea Scrolls, New york: New American Library, 1956, pp. 89-91 .
3- ترکیبهای ((ناخدا)) به معنای ناو خدا و ((کدخدا)) در زبان فارسی تقریبا از این قبیل است .
4- ترکیب ادبی ((خداوند خانه )) نیز از این قبیل است .
5- همچنین در قرن اخیر، گاندی رهبر انقلاب هندوستان به منظور دلجویی از طبقه رنجدیده نجسها آنان را به فرزندان خدا ملقب کرد.
6- میلر، و.م .،تاریخ کلیسای قدیم در امپراطوری روم و ایران ، ترجمه علی نخستین ، تهران : انتشارات حیات ابدی ، 1981، ص 244.
7- مسیحیان انجیل برنابارا قبول ندارند.
8-برای نمونه رک .: بحارالانوار، علامه مجلسی ، ج 8، ص 311.
منبع:پایگاه حوزه

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید