دوست من فرد مستعدی است که در درس خواندن از استعدادش استفاده نمی کند، چه توصیه ای دارید؟
وجود ما انسان ها، سرشار است از نعمتهای بی بدیل خداوند متعال. انسان وظیفه دارد در ضمن بهرهگیری از این نعمتها و استعدادها، تمام توان خود را بسیج نماید، تا استعدادهای خود را شکوفا نماید و از آن ها در راه رشد و تعالی دنیوی و اخروی خویش بهره گیرد.
اما باید این نکته را خاطر نشان کردکه لزومی ندارد همه افراد جامعه از استعداد خود در راه درس خواندن استفاده کند، مهم آن است که فرد استعداد خود را به نحو درست و در جهت پیشرفت خود و خدمت به جامعه به کار گیرد. یک جامعه به افراد با استعداد و شایسته در زمینههای مختلف نیاز دارد. هر چند درس خواندن به خاطر ارزش علم و از این جهت که مقدمه بسیاری از خدمتها و فعالیتهای اجتماعی است، اولویت دارد.
اول: علت شناسی مسأله
فردی که استعداد دارد، اما از استعداد خود در راه درس خواندن استفاده نمیکند، ممکن است به یکی از دلایل زیر باشد. یا چند تا از عوامل زیر عملکرد او را تحت تأثیر قرار داده باشد.
الف) انگیزه ندارد که استعدادهای خود را به کار گیرد. نداشتن انگیزه از عوامل زیر ناشی میشود:
1ـ از فواید درس خواندن به اندازه کافی اطلاع ندارد (ارزش هدف).
2ـ درس خواندن را امر دشوار و نیازمند فعالیت درازمدت میداند (دشواری تکلیف).
3ـ ممکن است به دلیل استعداد زیاد درس خواندن را امر کسلکننده بداند (جذابیت هدف).
4ـ مسائل دیگر مثل ازدواج، فعالیتهای اجتماعی و اجرایی ذهن او را مشغول کرده است (موانع هدف).
5ـ به دلیل عملکرد برخی افراد با سواد و تحصیلکرده از درس گریزان باشد (تداعی هدف با امر ناخوشایند).
6ـ عدم دریافت حمایت و تشویق از سوی خانواده و مدرسه (عدم تقویت رفتار).
ب) از هوش، استعداد و توان خود آگاهی ندارد.
ج) روشهای صحیح و اصولی، تحصیل، مطالعه و درس خواندن را نمیداند، و تلاش خود را بیهوده می انگارد.
دوم: راهکارهای عملی
باتوجه به عللی که برای مسأله بیان شد، راهکارهایی زیر ارائه میگردد:
چنینی شخصی که از استعداد و هوش خود، در مسیر تحصیل، بهره نمی جوید، یا ، یا اینکه، خود و توان های خود را می شناسد ولی و یا اینکه، سمت و سو و هدفی ندارد تا، این استعداد را به آن جهت سوق دهد. سرانجام، امکان دارد، راه و
در مورد انگیزه سه مؤلفه کلی وجود دارد 1ـ هدف، 2ـ تکلیف، 3ـ علاقه به امور منافی تحصیل.
1ـ هدف
زمانی یک هدف انگیزه فرد را تحریک میکند که با ارزش و جذاب باشد. درس خواندن خودش یک هدف نیست. معمولا افراد درس میخوانند تا به اهداف دیگر از قبیل دانشمند شدن، درآمد خوب، جایگاه اجتماعی مناسب، شناخت حقیقت اشیاء و مانند آن دست یابند. این اهداف کم و بیش برای هر کسی جذابیت و ارزش دارند. اما افراد کمانگیزه توجه ندارند که درس خواندن میتواند آنها را به اهداف مذکور برساند. یعنی بین هدف و مسیر از نظر ذهنی پیوند لازم برقرار نشده است. اگر فواید دنیایی و معنویی درس خواندن برای آنها تشریح شوند و آنها تمامی ابعاد درس خواندن را درک کنند، به آن علاقه مند میشوند. یعنی پیوند بین مسیر و هدف برقرار میگردد.
2ـ تکلیف
منظور از تکلیف در اینجا درس خواندن است. افراد با انگیزه معمولا تکالیفی را انتخاب میکنند که از نظر دشواری در حد نسبتا بالا باشند. اما اگر تکلیف خیلی آسان باشد، چون افتخاری نصیب فرد نمیکند، انگیزه او را تحریک نمیکند. همچنین اگر تکلیف خیلی دشوار باشد، بازهم احتمال موفقیت کم میشود، انگیزه فرد کاهش مییابد. در مورد فردی که استعداد زیاد دارد، احتمال دارد که درسها برایش آسان باشد، لذا انگیزه او را تحریک نمیکند. برای چنین فردی راه حل آن است که درسها و تکالیف دشوارتر را بر گزیند. درسهایی را انتخاب کند که بتواند با آنها دست و پنجه نرم کند و توانایی خود را با موفقیت در آنها برای دیگران به اثبات برساند. اگر درسها برایش آسان است، دو سال تحصیلی را در یک سال انتخاب کند تا از این طریق استعداد خود را به دیگران نشان دهد و انگیزه پیدا کند.
3ـ علاقه به امور منافی تحصیل
گاهی افراد در عین حال که از توانایی و استعداد خود اطلاع دارد اما به چیزهایی علاقه دارد مثل کارهای اجرایی و فعالیتهای اجتماعی. برای فردی که در حال تحصیل است، آرامش فکری و تمرکز حواس امر ضروری است. اشتغال به فعالیتهای پر مشغله و وقتگیر باعث میشود که فرد از یکسو تحقق خود را در این امور بداند و از سوی دیگر ذهنش مشغول آنها شود و از درس باز بماند.
خلاصه آن که یا خود را نمی شناسد (شناخت) یا علاقه و هدفی ندارد (انگیزه) و یا این که روش های صحیح را نمی داند. در ادامه به توضیح این سه محور می پردازیم.
بنابراین، به چنین شخص مستعدی، می توان این توصیه ها را ارائه نمود:
1. بالا بردن سطح خودپنداره و خودشناسی:
2. بالا بردن سطح انگیزش و مشخص کردن هدف.
3. روش مؤثر برای مطالعه عمیق و بهتر.
در ادامه به توضیح مفصل هر یک از این توصیه ها، پرداخته می شود:
1ـ بالا بردن سطح انگیزش و مشخص کردن هدف
آیا تا به حال فکر کردهاید برای چه درس میخوانید؟ میخواهید به چه چیزی برسید؟ میخواهید چه کاره شوید؟ آیا درس میخوانید برای اینکه مجبور به تحصیل هستید؟ یا نه، درس میخوانید برای اینکه مایلید فرد موفقّی در زندگی باشید؟ آیا میخواهید مسئولیتی را که در مقابل خداوند و مردم و خانواده دارید به انجام برسانید؟ همه اینها اهدافی است که کم و بیش هر فردی به آن میاندیشد، هدف شخص، نگرش او را بر زندگی معلوم میکند و نشانگر شخصیّت وی است. اصولاً تمام انسانها با ملاحظه هدفی که دارند به چهار گروه تقسیم میشوند:
1. گروهی که اهداف قابل وصول و منطقی دارند، این گروه از انسانها پیروز هستند.
2. گروهی، اهدافی خارج از توانایی و امکانات خود در نظر میگیرند که رسیدن به آن اهداف غیرممکن است.
3. گروهی اهداف بسیار کوچکی را انتخاب میکنند، و از تواناییهای بالقوه خود غفلت میکنند.
4. گروهی هیچ هدف سازنده و خوب را در زندگی دنبال نمیکنند، این گروه افرادی هستند که، نمیدانند برای چه زندگی میکنند. این گروه در برابر حوادث کم طاقت اند و خیلی زود تلف میشوند.
این فرد مستعد، باید هدفی قابل وصول و منطقی انتخاب نماید تا اثرات آن را مشاهده کند. که از آن جمله می توان به این اثرات اشاره نمود:
1. هدفدار بودن، اندیشه را فعّال می کند.
2. هدفدار بودن، تواناییهای فرد را افزایش میدهد.
3. هدفداری، به انسان انگیزه میدهد.
4. به انسان قدرت ایستادگی و مبارزه با مشکلات را میدهد.
2ـ بالابردن خودپنداره:[1]
همه افراد نوعی برداشت کلّی و جامع نسبت به خود دارند که آن را خودپنداره مینامند. خودپنداره ثابت و تغییر ناپذیر نیست، بلکه دائماً متغیر است. خودپنداره با تجربه افراد و تفسیر دیگران از آن تجربه، شکل میگیرد. گرفتن نمره 20 در درس ریاضی (من در درس ریاضی خوب هستم) زدن گل در مسابقه (من یک گلزن مسلّم هستم) غلط نوشتن هشت کلمه از ده کلمه در امتحان املاء (من در املاء ضعیف هستم) نمونههایی از خودپنداره افراد است. بنابراین اعتقادی که در نتیجه تجربه برای فرد به وجود میآید مبنای نگاه او به خودش است.
شکلگیری خودپنداره: پرورش خودپنداره با آگاهی فرد از اینکه موجودی جدا از بقیّه اشیای محیط است شروع میشود. وقتی شما درباره خودتان فکر میکنید و خود را جدا از دیگران تلقّی میکنید و نوعی نگرش نسبت به خود پیدا میکنید، نوعی خودپنداره در خود شکل دادهاید. خودپنداره به دو گونه است: مثبت و منفی، از دیدگاه دو روانشناس معروف، دید مردم نسبت به خود دو گونه است:
1. وجود مدار: افرادی هستند که معتقدند خصوصیّات شخصی آنها (هوش و استعداد و …) ثابت و تغییر ناپذیر است.
2. افزایشی: افرادی هستند که معتقدند خصوصیات شخصیتشان انعطاف پذیر، فزاینده و دارای کیفیتی مهارناپذیر است . خودپنداره دانش آموزان تأثیر زیادی بر عملکرد آنان در مدرسه دارد. به خصوص اینکه دانش آموز خود را وجود مدار و یا افزایشی ببیند، تأثیرات ضمنی مستقیمی در انگیزش تحصیلی او دارد. و این نوع نگرش در خلاء به وجود نمیآید، بلکه از طریق برخوردهای خود با دیگران (خود را شاگرد خوب، فرد مهربان، و یا دوست قابل اعتماد و یا تنبل و بیکفایت) مییابند. برای این که این فرد مستعد دارای خودپنداره مثبت و افزایشی باشد و خود را فردی با پشتکار و سختکوش بشناسد، دستور العملهایی وجود دارد که میتوان با توجّه به آنها، به فرد این احساس را بدهیم که او فردی جدّی و به دنبال هدف مشخص و در نهایت تحصیلات و پیشرفت میباشد.
1. بر فعّالیتهایی تأکید کنید که احتمال توفیق در آن را بیشتر دارد. موفقیّت و شکست تأثیرات جدّی در خودپنداره فرد دارد. مشکل است کسی بتواند درباره خویش، همچون «دانش آموز خوب» یا «دانش آموز سخت کوش» فکر کند در حالی که هیچگاه موفقیّت را در دوران تحصیل خود تجربه نکرده باشد.
2. به او فرصت دهید تا در امور متعدّد مشارکت کند.
3. به او اجازه دهید که احساسات خویش را بیان کند.
4. فضایی پذیرا، برای او فراهم کنید. پذیرا بودن به معنای قبول او به نحوی است که شخصیّت آن بدان گونه است. امّا بدین معنا نیست، که، باید هر رفتاری را از دوست خود بپذیرید.
3ـ روش صحیح مطالعه
بعد از اینکه این شخص مستعد و باهوش دارای خودپنداره مثبت شد و در خود تواناییهای قابل توجهی را احساس نمود و خود را فردی موفّق و کوشا فرض کرد و انگیزه بالایی نسبت به درس خواندن پیدا کرد و در آخر هدف خود را از درس خواندن مشخص نمود، روش مؤثری را میتوان به او توصیه کرد:
از مطالعه ای ثمر بخش و صحیح، باید توجه داشت که:
1. میزان یادگیری با مدتی که صرف آن می شود، رابطه نزدیک دارد، پس باید وقت مطالعه، کافی باشد.
2. لازم است ابتدا مطلب را مورد توجه قرار دهیم و آن را به زبان خود برگردانیم و یا تصویر ذهنی از آن برای خود بسازیم و بین مطالب تازه و آموخته های قبلی، ارتباط برقرار سازیم.
از نظر متخصصان، مطالعه موثر، سه مرحله دارد:
الف) ابتدا کل مطلب را ارزیابی کنید تا بتوانید تصمیمی بگیرید که کدام قسمت آن مهمتر است و باید به آن توجه شود.
ب) سپس مطلب اصلی را پیدا نمایید و سوالاتی درباره محتوای آن از خود بپرسید و به زبان خود به آن ها پاسخ دهید.
ج) سرانجام مطلب جدید را به آن چه قبلا یادگرفته اید، ربط دهید.[2]
و برخی روانشناسان یادگیری، برای مطالعه مفید، این چهار ویژگی را بر شمرده اند: انعطاف در سرعت ـ درک و نگهداری در حافظه ـ تمرکز حواس ـ ارزشیابی انتقادی.[3]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. روشهای مطالعه، تحقیق و یادگیری، امتحان، ابوالقاسم اکبری، تهران، نشر فیض کاشانی، چاپ اول، 1382.
2. فن مطالعه، لیندا فریل انیس، ترجمه علی صلحجو، تهران، نشر دانشگاهی، 1378.
3. روانشناسی تربیتی، دکتر افروز، چاپ سوم، تهران انتشارات انجمن اولیاء و مربیان، چاپ سوم، 1375.
4. علی اکبر سیف، روش های یادگیری و مطالعه، نشر دوران، 1376.
5. عوامل موفقیت در تحصیل، مرتضی نظری، تهران: انتشارات مدرسه برهان، 1373.
پی نوشت ها:
[1]. گلاور جان ای و …، ترجمه: علی نقی خرازی، روانشناسی تربیتی اصول و کاربرد آن، مرکز نشر دانشگاهی، چ4، 1382، صص 295 ـ 249، بحث خود پنداره.
[2]. اینس لیندا فریل، ترجمه علی صلح جو، فن مطالعه، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول، ص 156.
[3]. ر.ک: بالدریچ کی پی، ترجمه: علی اکبر سیف، روش های مطالعه، نشر دانا، چاپ 7، 1373، ص 161.