زاهد مرتاض فضیل بن عیاض کوفی سمرقندی

زاهد مرتاض فضیل بن عیاض کوفی سمرقندی

فضیل بن عیاض در ابتدای زندگانی خود در میان سرخس و ابی ورد از جمله قطاع طریق و از دزدان نامی و شهیر آن صفحات بود.
فضیل بدختری عشق و محبت پیدا کرده بود، و یکشبی میخواست خود را بآن دختر برساند، و از دیواری بالا میرفت صدائی شنید: شخصی از قرآن این آیه را تلاوت می گرفت مینمود (ألم بأن الذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله) آیا آن هنگام نرسیده است که مؤمنین خشوع پیدا کرده و در مقابل ذکر خداوند قلوب ایشان خاضع باشد.
فضیل از همانجای برگشت، و خطاب قرآن چنان در قلب او مؤثر گشت که یکمرتبه زندگانی او دگرگون شد، در اینجا با کمال خلوص گفت (یا ربّ قد آن) خداوندا هنگام خشوع رسید.
فضیل از صمیم قلب بسوی خدایش برگشت، و شب را بیک خرابه پناهنده شد که در آن خرابه جمعی نشسته و صحبت میکردند.
این جماعت می خواستند از این منزلگاه کوچ کنند ولی اظهار می داشتند که مبادا فضیل در این موقع شب در اثنای راه آنان را بکمین انداخته و اموالشان را بغارت برد.
فضیل از جریان صحبت ایشان آگاه شد و بیشتر اسباب تأثر او را فراهم آورده، و آنان را امن داد.
ابوعلی رازی میگوید: سی سال در خدمت فضیل بودم و در این مدت هیچ ندیدم او را که خنده کند یا تبسم نماید، مگر آن روزیکه پسر او (علی بن فضیل) از دنیا رفت، که فضیل در آن روز خنده کرد، و چون از علت خنده اش پرسیدم؟ پاسخ داد: خداوند این پیش آمد را دوست داشت، من نیز خوشحال شدم.
پسر فضیل از جهت عبادت و زهد بر پدر خود برتری داشت، و یکروز که در مکه بنزدیکی چاه زمزم ایستاده بود آوازی شنید: شخصی این آیه شریفه را از قرآن تلاوت میکرد (و تری المجرمین یومئذ مقرّنین فی الاصفاد سرابیلهم من قطران تغشی وجوههم النار) اگر ببینی گناهکاران را در روز قیامت که بواسطه زنجیرها بهم سخت بسته شده اند و پیراهنهای آنان از یک ماده سوزنده و بد بوئیست و آتش صورتهای ایشان را فرا خواهد گرفت.
علی بن فضیل از شنیدن این آیه مبارکه که یکدفعه صیحه ای از دل برکشید و جان را بر جان آفرین تسلیم کرد.(22)
نتیجه

شخصی که ایمان و یقین بعظمت و احاطه و علم پروردگار جهان دارد: پیوسته در حال توجه و تذکر بوده، و کوچکترین حالت غفلت و فراموشی برای او دیده نخواهد شد.
انسان هنگامی که خدای خود را توانا و آگاه بیند پیوسته و با کمال حضور قلب و خضوع و خشوع و توجه در مقابل عظمت و جلال پروردگار جهان مشغول عبادت و اطاعت بوده، و کمترین خلاف و عصیان و تمرّدی از او ظاهر نمیشود.
روی این جهت است که در بعضی از روایات شریفه وارد شده است که: انسان هنگامیکه گناه میکند ایمان ندارد.
البته معصیت و مخالفت خالق با اعتقاد و ایمان جمع نمی شود، شما اگر اطلاع و توجه سلطان آگاه باشید: چگونه ممکن است بمخالفت او اقدام کرده، و در حضور او اقدام کرده، و در حضور او قدم عصیان و خلافی را بردارید، اینست که عصیان باایمان در یکجا جمع نخواهد شد.

22) روضات الجنات

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید