آیا شادی در اسلام است یا در رسیدن به خدا ؟ اگر و در وصال به خدا است فقط عارف بدان می رسد نه دیگران پس خود اسلام شادی همه جانبه ندارد … و در مواردی شخص بخاطر اسلام باید چیز ناخواستهای را تحمل کند. اگر غم در اسلام است پس قاعده لاضرر و لا ضرار که هیچ ناراحتی را نمیپذیرد چه مفهومی دارد؟
در مورد این سؤال ابهاماتی به نظر میرسد که برای ارائه پاسخ مناسب و دقیق لازم است آن ابهامات برطرف گردد. به هر حال در این نوشتار پاسخی کوتاه و مختصر ارائه میکنیم:
1. اگر منظور شما از سؤال « آیا شادی در اسلام است یا در خدا » این باشد که انسان از خدا لذت برده و شاد میشود یا از اسلام، باید در پاسخ گفت لذت بردن از هر دو منافاتی نداشته و قابل جمع است، چون اسلام چیزی جز تسلیم در برابر خداوند متعال و تن دادن به انجام خواستههای او نیست. به عنوان مثال اگر کسی عاشق دیگری شد، همچنان که به خود او عشق میورزد، انجام خواسته ها دستورات او را هم لذّت بخش دانسته و از آن با کمال میل استقبال میکند. پس اگر کسی خداوند متعال را شناخت و عاشق و دلباخته او شد، عاشقانه تسلیم خواستههای او میشود (اسلام) و عشق به انجام فرامین الهی، عین عشق به خداوند است.
2. اینکه گفته اید اسلام شادی همه جانبه ندارد، به این معنا که تنها شادیهای معنوی را تجویز کرده باشد درست نیست، بلکه خود پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ عطر و همسر را در کنار نماز به عنوان محبوب خویش معرفی کردهاند. البته این دیدگاه بلند که میتوان به شادیهای مباح دنیوی، جهتی خدایی داد و به این ترتیب همه لذات را لذّاتی در راستای اجرای فرامین الهی قرار داد، امری صحیح و غیر قابل انکار به نظر میرسد.
3. اینکه میفرمایید «گاهی شخص بخاطر اسلام باید چیز ناخواستهای را تحمّل کند» ناخواسته بودن به خاطر آن است که اولاً محبت ما به خداوند و دستورات او کامل نیست و نیز آگاهی به فلسفه و حکمت اوامر او نداریم . بنابراین اگر کسی بداند که هر یک از دستورات اسلام مطابق با مصلحت دنیوی و اخروی اوست ، از آن دستور عاشقانه استقبال میکند، همانطور که اگر شخص دستور دهنده مورد علاقه فرد باشد، عاشقانه در انتظار دستور است تا با جان و دل در اجرای اوامر او بکوشد. مثلاً در مورد امام حسین ـ علیه السّلام ـ نقل شده که در روز عاشورا هر چه مصائب وارده به حضرت زیادتر میشد، چهره آن بزرگوار افروختهتر میشد و در آخرین لحظات عمر شریف خود با خدای خود این جملات به مناجات پرداختند: … صبراً علی قضائک یا رب لا اله سواک… .[1]
بنابراین مسلماً کسی که تکیهگاهی چون ذات اقدس خداوند دارد، انجام فرامین اسلام را باعث خشنودی و رضایت باطنی خویش میابد، نه ناراحتی و ضعف اعصاب و روان.
4. در آخر پرسیدهاید: «اگر غم در اسلام است پس قاعده لاضرر و لا ضرار که هیچ ناراحتی را نمیپذیرد چه مفهومی دارد؟»
نکته کلیدی در پاسخ این سوال آن است که شما غم را مستلزم ضرر دانستهاید، حال آنکه این گونه نیست بلکه غم در موارد زیادی نه تنها باعث ضرر نمیشود بلکه پیامدهای بسیار مثبتی را به همراه خواهد داشت. مثلاً:
حزن و غم در فراق محبوب واقعی (خداوند) بسیار پسندیده است. در حدیثی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ آمده است که خداوند متعال به عیسی بن مریم ـ علیهما السّلام ـ وحی فرمود: هنگامی که اهل باطل میخندند، چشمان خود را با سرمه حزن زینت بخش.[2]
و به تعبیر حافظ: گر دیگران به عیش و طرب خرّمند و شاد ما را غم نگار بود مایه سرور
چنین غمی در فراق اولیا خدا و به ویژه ساحت مقدس امام زمان ـ علیه السّلام ـ بسیار مطلوب است، چنانچه فرازهای[3] زیبای دعای ندبه بر آن دلالت دارد.
ـ اندوه در مورد مرگ بسیار ممدوح است. امام صادق ـ علیه السّلام ـ در این زمینه فرمودند: «ان کان الموت حقاً فالفرح لماذا؟»[4] ( اگر مرگ حق است پس چه جایی برای غرق شدن در خوشحالی و فرح است؟ )
ـ غم و اندوه در مصائب معصومین ـ علیهم السّلام ـ ارزشمند است، چنانچه امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند:
«نفس المهموم لنا المغتم لظلمنا و همّه لامرنا عباده» (نفس کشیدن کسی که در مظلومیت ما غمگین است، به منزله تسبیح خداوند ونگرانی او در مورد ما به منزله عبادت خداوند است).
از آنچه بیان شد، این نکته حاصل میشود که هر گونه غم و اندوهی موجب ضرر نیست بلکه برخی از انواع آن، آثار بسیار مثبتی به همراه دارد. البته مواردی از غم که موجب ضرر جسمی و روحی برای فرد میشود نیز در اثر رغبت به دنیا، توجه به مال دیگران، غضب و خشم بر ناتوانان، اِعمال شهوات، کوتاهی در انجام وظیفه و… .[5] حاصل می شود و معلوم است که در این گونه موارد خود فرد مقصّر است و قاعده لاضرر و لا ضرار که قاعدهای فقهی و مربوط به تشریع است، ارتباطی با این گونه موارد تکوینی ندارد به بیان روشن تر سوء مدیریت و عدم برنامه ریزی های ما در برخی امور، ضررهای مادی و معنوی به ما وارد کند، که ناشی از سوء اختیار خود ماست و اثر آن حتمی است. مثلا کسی زهری را بنوشد، نمی تواند انتظار داشته باشد که چون در احکام اسلام ضرر و زیانی وجود ندارد، پس این زهر نباید، جسم مرا بیمار نماید خیر، اثر این زهر تکوینی است و باید از خوردن آن امتناع می کردیم.
منظوراز قاعده لاضرر این است که اگرحکمی ازاحکام اسلام موجب ضرر قابل توجه ( نه صرف مشقت ) شدن حکم برداشته می شود.
پی نوشت ها:
[1] . نجمی . محمد صادق . سخنان حسین بن علی ـ علیه السّلام ـ از مدینه تا کربلا . ص 325 . چاپ هفتم . دفتر انتشارات اسلامی .
[2] . محمدی ری شهری . محمد . میزان الحکمه . ص 401 . دفتر انتشارات اسلامی . چاپ چهارم .
[3] . همان . ص 402 .
[4] . همان .
[5] . همان . ص 393 .