عبادت کلید بندگی است و قرآن راهنمای عابدان است و چگونگی عبادت را می آموزد. قرآن دعوتی است از خداوند که با آن، بنده را به سوی خود می خواند و راه به او نشان می دهد و چگونگی سلوک را به او می آموزد و دعا، دست نیاز بنده به درگاه اوست. عابد زاهد، آیت الله سید علی قاضی طباطبایی (قدس سره) عاشق عبادت و دعا و شیفته قرائت قرآن بود و جان خویش را با این دو پالایش می کرد و با اشک شوقی که به درگاه معشوق خویش می ریخت، نهال بندگی را آبیاری می نمود. فرزند آن فرزانه، استاد بزرگوار، جناب آقای سید محمد حسن قاضی طباطبایی در بیان حالات پدر خویش می فرماید:
روزی با یکی از برادرانم در رابطه با حالات معنوی و شب زنده داری پدرمان صحبت می کردیم. پرسیدم: خاطره ای در این باره دارید؟ گفت: او شبها همیشه مشغول راز و نیاز با خدای خود بود و ستاره های شب با گریه های او آشناست. در خانه ما دو اتاق تو در تو بود که فقط یک درب بیرونی داشت. مادرم و تمامی بچه ها در این اتاق می خوابیدند و اتاق دیگر مخصوص پدرمان بود که شبها در آنجا استراحت می کرد. بسی از شبهای طولانی که صدای گریه و زاری از آن اتاق به گوش می رسید؛ ولی هیچ کس جرات بیان را نداشت و همیشه من در این صدد بودم که به حقیقت آن دست یابم. در یکی از شبها با صدای گریه از خواب بیدار شدم. همه خوابیده و سکوت همه جا حاکم بود. تنها صدای شیونی بود که از آن اتاق به گوش می رسید. یواشکی به سوی اتاق مزبور به راه افتادم. همین که به درب اتاق نزدیک شدم، از سوراخ درب به درون اتاق نگاه کردم؛ دیدم پدرم نشسته و با حالت خاص معنوی صورتش را با دستهایش پوشانده است و مشغول ذکر می باشد و ظاهرا دعایی را به صورت تکرار بیان می کند. با حالت اضطراب به بستر خود برگشتم و متوجه شدم مادرم بیدار شده و سراغ مرا می گیرد. همین که مادرم را دیدم، از چهره ام دانست که به حقیقت امر دست یافته ام؛ زود انگشتش را به دهان گذاشت و مرا به سکوت و آرامش دعوت کرد.
مرحوم علامه طباطبایی (ره) از آیت الله سید علی قاضی چنین نقل فرموده اند: اگر من به جایی رسیده باشم، از دو چیز است: قرآن کریم و زیارت سیدالشهداء صلوات الله علیه.
مرحوم قاضی از زمره عارف نمایان نبود که به مکاشفات درونی بسنده می کنند و با ادعای وصول و کشف تام، از بار مسؤولیت اعمال و عبادات ظاهری شانه خالی می نمایند. از ویژگیهای روش عرفانی ایشان جمع بین آداب ظاهری و روحی بود. به گفته شاگرد ایشان، مرحوم سید هاشم حداد:
مرحوم قاضی معتقد بود که شریعت است که راه وصول به حقایق عرفانی و توحیدی است و به قدری در این مسأله مجد بود که از کوچکترین سنت و عمل استجابی دریغ نمی کرد؛ تا جایی که بعضی از معاندان گفتند این درجه از زهد و اتیان اعمال مستحبه را که قاضی انجام می دهد، از روی اخلاص نیست، او می خواهد خود را در خارج بدین شکل و شمایل معرفی کند؛ و الا او یک مرد صوفی محض است که بدین اعمال ارزشی قائل نیست.
قرائت قرآن و دعا، بخش مهمی از اعمال روزانه مرحوم قاضی بود. قرائت آن بزرگوار، برخاسته از عشق درونی به وحی الهی و نیز همراه با رعایت آداب بود. علامه فقید آیت الله طباطبایی می فرمایند:
هنگامی که مرحوم (شیخ محمد تقی) آملی در نجف اشرف مشغول تحصیل بوده اند، از درس اخلاق مرحوم میرزا علی آقای قاضی – رضوان الله علیه – استفاده می کردند. یک شب، مرحوم آملی به خاطر خستگی به بالشی که پشت سرشان بود تکیه داده و قرآن تلاوت کرده اند. فردا که خدمت استاد اخلاقشان می روند، استاد بی مقدمه می فرمایند: موقع تلاوت قرآن خوب نیست که آدم به بالش تکیه دهد.
به گفته فرزند برومند ایشان، مرحوم قاضی خود را مقید به انجام امور زیر نموده بودند:
1. قرائت تسبیحات اربعه در هر شبانه روز؛
2. قرائت سوره مبارکه یس هر روز صبح و چه بسا شنیده می شد که این سوره را با لحن زیبا و صدای بلند قرائت می نمودند؛
3. خواندن دعای کمیل در شبهای جمعه که با صوتی دلنشین همراه بود؛
4. قرائت دعای سمات در ساعت آخر عصر روز جمعه با حضور بعضی از بزرگان و شاگردان و اصحاب خود؛
5. قرائت زیارت جامعه در روز جمعه در کنار مرقد منور امیرالمؤمنین علی علیه السلام؛
6. خواندن این ذکر در سجده آخر نمازهای واجب در هر روز: عبیدک بفنائک یا لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین؛ بنده بی مقدارت بر درگاه توست؛ ای که معبودی جز تو نیست! منزهی تو! همانا من از ستمکاران هستم!
7. خواندن این دعا در سجده آخر نمازهای مستحبی:
یا عدتی فی کربتی و یا ولیی فی نعمتی و یا غایتی فی رغبتی انت الساتر عورتی و الآمن روعتی و المقیل عثرتی فاغفر لی خطیئتی یا ارحم الراحمین؛ تو پوشاننده زشتی هایم و ایمنی بخش ترسهایم و درگذرنده از لغزشهایم هستی، پس از خطاهایم درگذر ای بخشنده ترین بخشندگان!
8. هنگامی که صلوات می فرستادند، این الفاظ را به کار می بردند: صلی الله علی محمد و آل محمد و یا می فرمودند: صلی الله من خیر قائل علیه و الاطهار من آل غالب.
9. هر روز صبح، هنگام خروج از منزل، پنج بار آیه الکرسی و نیز تسبیحات حضرت زهرا (س) و سوره های ناس و فلق را قرائت می فرمودند.
بر طبق روایات و احادیثی که از پیشوایان معصوم علیه السلام به ما رسیده است، مسیر زندگی انسان را دگرگون کند و شخصیت شیطانی فرد را به شخصیتی ملکوتی و الهی تبدیل نماید. تفکر، آینه خرد را جلا می دهد و انسان را به سوی کردار شایسته رهنمون می سازد. امیر مؤمنان، علی علیه السلام در فضلیت این کرامت اخلاقی می فرمایند: التفکر فی ملکوت السماوات و الارض عباده المخلصین؛ اندیشه در ملکوت آسمانها و زمین، عبادت بندگان خالص خداوند است.
دیده عبرت بین مرحوم آیت الله قاضی، این انسان وارسته از دنیا و تجملات ظاهری آن، وی را به قبرستان وادی السلام در نجف اشرف می کشاند تا ساعتهای مدیدی را به تفکر و مکاشفه بپردازد و هر چه بیشتر دل از دنیا کنده، جمال دوست را مشاهده نماید. از مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد تقی آملی (ره) که یکی از نخستین شاگردان آن آیت الهی بودند، چنین نقل شده است:
من مدتها می دیدم که مرحوم قاضی دو سه ساعت در وادی السلام می نشینند. با خود می گفتم: انسان باید زیارت کند و برگردد و به قرائت فاتحه ای روح مردگان را شاد کند؛ کارهای لازمتر هم هست که باید به آنها پرداخت. این اشکال در دل من بود؛ اما به احدی ابراز نکردم؛ حتی به صمیمی ترین رفیق خود از شاگردان استاد. مدتها گذشت و من هر روز برای استفاده از محضر استاد به خدمتش می رفتم، تا آنکه از نجف اشرف عازم بر مراجعت به ایران شدم؛ ولیکن در مصلحت بودن این سفر تردید داشتم. این نیت هم در ذهن من بود و کسی از آن مطلع نبود. شبی بود می خواستم بخوابم. در آن اتاقی که بودم، در تاقچه پایین پای من کتاب بود، کتابهای علمی و دینی. در وقت خواب، طبعا پای من به سوی کتابها کشیده می شد. با خود گفتم برخیزم و جای خواب را تغییر دهم یا نه؟ لازم نیست؛ چون کتابها درست مقابل پای من نیست و بالاتر قرار گرفته و این، هتک احترام کتاب نیست. در این تردید و گفتگوی با خود، بالاخره بنابر آن گذاشتم که هتک نیست و خوابیدم. صبح که به محضر استاد مرحوم قاضی رفتم و سلام کردم، فرمود: علیکم السلام! صلاح نیست شما به ایران بروید و پا دراز کردن به سوی کتابها هم هتک احترام است. بی اختیار هول زده گفتم: آقا! شما از کجا فهمیده اید؟ فرمود: از وادی السلام فهمیده ام.
دریای عرفان (زندگی نامه و شرح احوال آیت الله سید علی قاضی)
نویسنده : هادی هاشمیان