نویسنده: ربابه آقاجانی
امام حسن عسکری علیه السلام کیست؟
پدر امام منتظر، حضرت ابو محمد حسن بن علی عسکری علیه السلام، یازدهمین امام شیعیان است. درباره سال ولادت آن حضرت، راویان دو قول ذکر کرده اند: برخی قائل اند که آن بزرگوار در سال 231ق. متولد شده و برخی سال 232ق. هجری را تاریخ ولادت برشمرده اند. ابن خلکان در کتاب تاریخ خود، دو قول را آورده است: یکی، روز شنبه یکی از ماه های سال 231؛ دیگری، ششم ربیع الاخر سال232. (1) اما مسعودی در تاریخ خود، سن حضرت را هنگام شهادت 29 سال (2) دانسته و چون در تاریخ شهادت امام در سال 260ق. اختلافی نیست، بنابراین او تولد حضرت را در سال 231معتبر شمرده است.
طبرسی در اعلام الوری (3) تاریخ تولد امام حسن عسکری علیه السلام را هشتم ربیع الثانی سال 232ق. بیان کرده و نیز علامه مجلسی (ره) فرموده: اشهر آن است که روز ولادت، روز جمعه هشتم ماه ربیع الثانی است و بعضی دهم ماه مذکور و برخی شب چهاردهم را نیز گفته اند. (4) شیخ حر عاملی به این اختلاف تاریخی در شعر خود اشاره کرده است:
مولده شهر ربیع الاخر
و ذاک فی الیوم الشریف العاشر
فی یوم الاثنین و قیل الرابع
و قیل فی الثامن و هو شایع (5)
ملاحظه می شود که شیخ حر عاملی نیز تاریخ هشتم ربیع الثانی را مشهورتر از بقیه می داند.
مکان ولادت حضرت بنا بر قول مشهور مدینه است؛ (6) هر چند برخی به اختلاف مورخان در مدینه و سامرا اشاره کرده اند. (7)
اسم شریف آن حضرت، حسن و کنیه اش ابو محمد و مشهورترین لقب های ایشان زکی و عسکری است. خالص، هادی، خاص، صامت، سراج، تقی، از دیگر القاب آن امام همام هستند. (8) همچنین «ابن الرضا» عنوانی است که امام یازدهم و پدر و جد بزرگوارشان به آن شهرت یافته اند. (9)
پدر بزرگوار حضرت امام حسن عسکری علیه السلام، امام علی الهادی علیه السلام، دهمین امام شیعیان است. نام مادر کریمه شان را، حدیث، سلیل، سوسن و عسفان گفته اند. اما علامه مجلسی در بحارالانوار نام صحیح آن بزرگوار را سلیل می داند. آنچه مهم است، این است که در فضیلت آن بانوی بزرگوار بین همه مورخان و محدثان اتفاق نظر است و او او را با فضیلت ترین زنان عصر خود دانسته اند. صاحب عیون المعجزات درباره آن بزرگوار می گوید: «انّها کانت من العارفات الصالحات». (10)
در عظمت شأن و مقام والای مادر گرامی حضرت امام حسن عسکری علیه السلام کافی است به ثنای امام دهم امام هادی علیه السلام درباره ایشان اکتفا کنیم که فرمودند: «سلیل – و هو اسمها- مسلوله من الآفات و الارجاس و الانجاس». (11)
مشخصات ظاهری امام
احمد بن عبید الله خاقان، با اینکه از دشمنان اهل بیت بود، ولی ضمن توصیف آن حضرت به وقار و جوانمردی و کرم، مشخصات ظاهری ایشان را این گونه وصف کرده است:
«انه اسمر اعین، حسن القامه، جمیل الوجه، جید البدن، له جلاله وهیبه؛ (12) وی دارای چشمانی سیاه، قامتی نیکو، صورتی زیبا، بدنی موزون و برخوردار از جلالت و هیبت است».
امامت آن حضرت
شیخ مفید می گوید:
«امام هادی در ماه رجب سال 254ق. در سامرا از دنیا برفت، و در خانه خود آن حضرت، او را دفن کردند و فرزندانی که به جای گذارد، یکی حضرت ابا محمد حسن بن علی است که پس از آن حضرت، امام بوده و دیگر حسین، محمد و جعفر و یک دختر به نام عایشه داشت». (13)
نصوص صریحی از امام هادی علیه السلام رسیده است که در آنها به امامت امام عسکری علیه السلام، بزرگ ترین فرزند خویش، اشاره فرموده اند. از باب نمونه:
1. ابن قولویه به سند خود از یحیی بن یسا قنبری روایت کرده که: «حضرت هادی چهار ماه پیش از مرگ خود، به فرزندش حسن علیه السلام وصیت کرد، و مرا با جمعی از دوستان بر آن وصیت گواه گرفت». (14)
2. کلینی هم روایتی مانند روایت بالا را نقل کرده است. (15)
3. علی بن مهزیار روایت می کند که گفت: «به حضرت هادی علیه السلام عرض کردم: اگر (خدای نکرده) پناه به خدا، پیشامدی شد (و شما از دنیا رفتید)، به که پناه بریم (و امام کیست)؟ فرمود: «عهد من به سوی بزرگ ترین فرزندم یعنی حسن علیه السلام است». (16)
روایاتی که در وصیت و نص کلام امام هادی علیه السلام درباره امامت فرزندش امام حسن علیه السلام وارد شده، در بسیاری از کتب حدیث و تاریخ شیعه فراوان به چشم می خورد. (17)
مکارم اخلاق امام
اولین معلم اخلاق، خود خداوند است که قرآن را به عنوان بزرگ ترین و کامل ترین کتاب اخلاق، و معصومان علیهم السلام را به عنوان شایسته ترین مربیان اخلاق برای هدایت بشر قرار داده است. در باب فضایل و مکارم اخلاق امام حسن عسکری علیه السلام بسیار می توان سخن گفت، اما تنها به نمونه ای از آن اشاره می کنیم که بزرگ ترین درس اخلاق را در چگونگی ارشاد دیگران به ما می آموزد. آن حضرت ملاطفت، انس گرفتن، احترام گذاشتن به شخصیت مخاطب و مدارا کردن با او را، به ما توصیه فرموده است اینک مضمون روایتی را که ابن شهر آشوب در کتاب مناقب و نیز علامه مجلسی در بحارالانوار نقل کرده اند، از نظر می گذرانیم:
«ابن شهر آشوب از کتاب تبدیل ابوالقاسم کوفی نقل کرده که اسحاق کندی که در زمان خود فیلسوف عراق بود، شروع به تألیف کتابی درباره تناقض قرآن کرد و به حدی به این کار اهنمام داشت که از مردم کناره گرفت و پیوسته در منزل مشغول به آن بود؛ تا آنکه روزی چند تن از شاگردان وی خدمت امام حسن عسکری علیه السلام رسیدند. آن جناب خطاب به آنها فرمود: در میان شما یک مرد رشیدی پیدا نمی شود که استاد خود، کندی را از اشتغال به امور قرآن باز دارد؟ یکی از شاگردان گفت: ما شاگردان او هستیم؛ چگونه می توانیم بر استاد خود در این مورد یا چیزهای دیگر اعتراض کنیم؟! حضرت فرمود: اگر من چیزی به تو القا کنم، به او خواهی گفت؟ عرض کرد: آری. فرمود: پیش او برو و خیلی به او اظهار محبت نما و در تصمیمی که دارد، به او کمک کن. وقتی به تو اعتماد پیدا کرد، به او بگو: یک سوال برایم پیش آمده، اجازه می فرمایی بپرسم؟ حتماً او خواهد گفت: بپرس. آن گاه به او بگو: اگر کسی که این قرآن را آورده به این جملات سخن گفته، نزد تو بیاید و بگوید آیا جایز است که حق تعالی اراده فرموده باشد از آن کلامی که در قرآن است، غیر آن معنایی که تو گمان کرده ای و آن معنی را فهمیده ای؟ او در جواب گوید: جایز است. زیرا او مردی است که وقتی چیزی را شنید، می فهمد. آن گاه به او بگو: پس شما چه می دانید؛ شاید خداوند در قرآن معنایی غیر از آنچه شما از کلام خدا فهمیده ای، اراده فرموده باشد و لفظ را در غیر معنای خود استعمال نموده باشد.
آن مرد پیش استاد خود رفت و خیلی با او ملاطفت کرد؛ تا اینکه مسئله را آن چنان که امام به او آموخته بود، القا کرد. استاد کندی به او گفت: دو مرتبه سؤال خود را تکرار کن. شاگرد برای بار دوم سؤال خود را تکرار کرد. استاد در اندیشه شد و این جریان را احتمال داد که در لغت چنین استعمالی نیز باشد و لفظ، معنای دیگری نیز داشته باشد. آن گاه به شاگرد گفت: تو را قسم می دهم، بگو این حرف را از که شنیده ای؟ شاگرد گفت: چیزی به خاطرم رسید و پرسیدم. استاد گفت: نه، غیر ممکن است. هر گز مثل تویی چنین چیزی را درک نمی کند. بگو ببینم از کجا گرفته ای؟ شاگرد گفت: امام حسن عسکری علیه السلام مرا به آن امر فرمود. کندی گفت: الان حقیقت را بیان کردی؛ این نحو مطالب تنها از این خانواده بیرون می آید. آن گاه آتش طلبید و آنچه در این باب تالیف کرده بود، سوزانید». (18)
نمونه ای از مناقب آن حضرت
«از محمد بن اسماعیل علوی روایت شده که او گفت: حضرت عسکری علیه السلام را نزد علی بن اوتاش زندان کردند و این مرد، سخت ترین دشمنان آل محمد صلی الله علیه و آله بود و بسیار با خشونت نسبت به فرزندان و خاندان ابی طالب رفتار می کرد. به او دستور دادند: هر چه می توانی نسبت به امام سخت گیری و آزار کن.
محمد بن اسماعیل گوید: بیش از یک روز نگذشت که آن مرد در برابر آن حضرت گونه بر خاک گذارد(کنایه از شدت فروتنی) و به واسطه احترام و بزرگداشت آن حضرت، در برابرش دیده به او نمی انداخت و سر به زیر بود. هنگامی که امام علیه السلام از پیش او رفت، آن مرد از بهترین شیعیان خوش عقیده و ستایشگر حضرت شده بود». (19)
اندرزهایی از امام علیه السلام
– از نشانه های تواضع، سلام کردن به هر کس است که با او برخورد می کنی و نشستن در محلی از مجلس که کمتر از مقام توست.
– تواضع، نعمتی است که برآن نعمت مورد حسد قرار نمی گیری.
– با ورع ترین مردم، کسی است که در مورد شبهه توفق کند؛ و عابدترین مردم، کسی است که واجبات را به جا آورد؛ و زاهد ترین مردم، کسی است که حرام را ترک نماید؛ و کوشاترین مردم، کسی است که گناهان را ترک نماید. (20)
و به شیعیان خود فرمود:
«شما را به ترس از خدا و پارسایی در دین خود و کوشش در راه خدا و راستگویی توصیه می کنم، و به امانت داری از هر کسی که بوده باشد، خوب و یا بد، وفادار باشید، و به طول دادن سجده ها و خوش همسایگی سفارش می کنم که محمد صلی الله علیه و آله بدین روش آمده در قبیله های آنان (اهل سنّت) نماز بخوانید و بر سر جنازه آنها حضور یابید، و بیمارهایشان را عیادت و حقوقشان را ادا کنید؛ زیرا هر کس از شما که در دیانت خود پارسایی پیشه کرد و راست گفت و امانت دار بود و با مردم خوش رفتاری کرد و گفتند: «این (فرد)یک شیعه است» من ازاین امر، شادمان می شوم. از خدا بپرهیزید و زینتی باشید برای ما و نه مایه زشتی و ننگ. هرگونه دوستی را برای ما جلب کنید و هر زشتی را از ما بگردانید؛ چون هر خوبی که درباره ما گفته شود، ما شایسته آنیم و هر بدی که درباره ما گفته شود، ما چنان نیستیم. ما را در کتاب خدا، حقی است ثابت و قرابتی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله داریم و خداوند، ما را پاک شمرده و احدی مدعی این (کرامت) نیست، مگر دروغگو. خدا و مرگ را بسیار یاد آرید و قرآن بخوانید و بر پیامبر صلی الله علیه و آله بسیار دورد فرستید که درود بر رسول خدا صلی الله علیه و آله ده حسنه دارد. آنچه را به شما توصیه کردم، خوب به خاطر بسپارید. شما را به خدا می سپارم و بر شما درود می فرستم». (21)
آموختن دعایی برای اهل قم
سید بن طاووس دعایی از قول امام حسن عسکری علیه السلام خطاب به اهل قم نقل می کند که همچون منشوری سیاسی در آن برهه حساس منتشر شد و تا امروز از گنجینه های اهل بیت علیهم السلام محسوب می شود.
امام علیه السلام در این دعا پس از ستایش خداوند و اظهار تواضع و خضوع در برابر حضرت حق، اجابت خواسته اش را می طلبد و آن گاه از فراگیری فتنه ها و حاکمیت باطل به درگاه احدیت شکایت می برد و برای نابودی آن و سپس برای آشکار شدن حق و استواری آن دعا می کند.
مضمون دعا به گونه ای است که گذشت زمان، تأثیری درتازگی عبارات و مضامین آن ندارد و در هر زمانی که فتنه و آشوب دامن گیر جوامع انسانی است، می توان با آن به درگاه احدیت متمسک شد، مخصوصاً که در فرازهایی نیز با عباراتی بسیار بلیغ و رسا برای ظهور امام زمان علیه السلام و برقراری عدل و قسط به دست آن بزرگوار دعا می فرماید. شایسته است که در این دعا با تأمل و ژرف نگری بیندیشیم تا به شناخت، یقین و ثبات قدم بیشتری دست یابیم. و اینک ترجمه قسمت هایی از متن دعا:
«سپاس خدای را به خاطر شکر نعمت هایش و طلب افزونی آنها، و جلب روزی اش و طلب خالص شدن برای او و در او نه دیگری، و پناه از ناسپاسی و کفر پیشگی در عظمت و بزرگی او؛ سپاس کسی که می داند هر نعمتی که به او می رسد، از جانب پروردگارش است و هر کیفری که به او می رسد، به خاطر بدکرداری خود اوست. و خدا درود فرستد بر محمد، بنده و پیامبرش و برگزیده خلقش و وسیله (پیوند) مؤمنان به رحمتش و درود بر تبار پاک او و والیان کاراو.
خدایا! تو خود (مردم را) به فضل خویش دعوت کردی و به خواندنت فرمودی و اجابت دعا را برای بندگانت ضامن شدی و ناامید نکردی کسی را که خواسته خود را بر تو عرضه کرد و با حاجت خود، قصد (درگاه) تو را کرد و دستی خواهشگر را از عطای خویش تهی بازنگردانی… »
معبودا! و اینک من با خواسته خود (درگاه) تو را قصد کردم و دست خواهشم در فضل تو را کوبید، و قلبم با خشوع و خواری با تو راز و نیاز می گوید و هم خود تو را بهترین شفیع خویش به درگاهت یافتم. تو خواهش مرا می دانی، پیش از آنکه به اندیشه ام خطور کند یا در خاطرم راه یابد. پس خدایا! خواسته ام را به اجابت وصل کن و خواهش مرا با رسیدن به حاجتم قرین گردان.
خدایا! کژی فتنه ها، ما را در برگرفت و سرپوش حیرت بر ما چیره گشت و فرومایگان و حقیران، ما را درهم کوفتند و آنان که در دین توبه ایشان، اطمینان نبود، بر ما حاکم شدند و آنکه حکم تو را معطل گذارد، کارهای ما را به ستم ربود و درنابودی بندگانت و تباه ساختن دیارت کوشید.. .
معبودا! کشت باطل درو شد و نهایت آن در رسید و ستون های آن استواری یافت و پاره هایش فراهم آمد و جوانه اش زود سر بزد و شاخه اش بالیدن گرفت… .
خداندا! دروگری از حق برای او بیار تا تنه اش را در هم کوبد و ساقه اش را در هم شکند و کوهانش را از هم بدرد و بینی اش را برخاک مالد تا باطل با آن سیمای پلیدش نهان گردد و حق با آن زیور زیبایش پدیدار شود.
خدایا! برای ستم پشتوانه بر جای مگذار مگر که ویرانش سازی، و سپری بر جای منه مگر که آن را بدری، و وحدت کلمه ای قرار مده مگر که پراکنده اش کنی، و لشکری مجهز برای آن مگذار مگر که خوارش کنی، و ستونی بر قرار #100@
مدار مگر که آن را فرو ریزی، و بالا برنده درفشی برای آن باقی مگذار مگر که سرنگونش سازی، و سرسبزی قرار مده مگر که خشکش گردانی … .
خداوندا! حق را آشکاری ده، و تاریکی فراگیر ستم و سیاهی حیرت را به او روشن و نورانی کن. خداوندا! دل های مرده را بدو جان بخش، و خواسته های گوناگون و آرای پراکنده را به او جمع کن، و حدود ضایع شده و احکام وانهاده دینت را بدو بر پای دار، و شکم های از گرسنگی برآمده را بدو سیر کن، و بدن های ناتوان و خسته را بدو راحتی بخش … . پروردگارا! بهترین یقین ها را درباره او برای ما (به ارمغان) آور، ای آنکه تحقق بخشنده گمان های نیکی و تصدیق کننده آرزوهای به تأخیر افتاده ای!…
خدایا! آنکه به تو می خواند، و بنده تو که به قسط قیام می کند (مهدی علیه السلام ) محتاج رحمت توست و نیازمند یاری تو بر طاعت؛ چون آغاز نعمت خویش بودی بر او، و جامه های کرامت خویش را تو خود بر قامت او پوشاندی، و محبت طاعت خویش را بر او افکندی، و از محبت خود گام هایش را در دل ها استواری دادی، و او را بر کارهایی که اهل زمانش از آنها چشم پوشیده، توفیق عمل ارزانی کردی، و او را فریاد رس بندگان ستمدیده قرار دادی، و یاور کسانی که جز تو یاری نیافتند و زنده کننده احکام وانهاده از کتابت و برافرازنده پرچم های دینت و سنّت های پیامبرت – که سلام و صلوات و رحمت و برکات تو بر او و خاندانش باد – قرارش دادی.
پس خداوندا! او را از عذاب و بلای تجاوز گران در دژی استوار محافظت فرمای، و دل های پراکنده دین جویان را به نورش روشنایی بخش، و بهترین چیزی را که به قیام کنندگان به عدل و دادت از پیروان پیامبران رساندی، به او نیز برسان.
بار الها! خوار کن به واسطه او کسی را که در رجوع به محبت تو با او همکاری نمی کند و آن را که به دشمنی با او برخاسته است، و با سنگ کوبنده خویش بر آنکه در صدد قیام علیه آئینت است، بکوب و آن را ذلیل و خوار گردان، و خشم گیر بر آنکه به خون خواهی او بر نمی خیزد و یاری نمی رساند؛ در حالی که او به خاطر تو با خویشان و بیگانگان در ستیز و دشمنی می افتد که البته این، منتی است از جانب تو بر او، نه از او بر تو… .
پس خدایا! او را به یاری خودت پشت گرم فرما و توانایی او را در آنچه از انجام آن بازمانده، مثل طرد آنان که در حریم تو خیمه زده اند، بیفزای، و از تأیید خویش در نیرو و قدرت او توانایی قرار ده، و ما را از انس به او رمیده مکن، و او را پیش از رسیدن به آرمانش که همان فراگیر کردن صلاح و راستی در هم کیشان خویش و ظاهر کردن عدل و داد در امتش می باشد، نمیران.
پروردگارا! به خاطر استقبالی که از قیام به فرمان تو نشان داد، جایگاهش را در روز رستاخیز والا گردان و پیامبرت محمد صلی الله علیه و آله را به دیدارش و نیز دیدار کسانی که از دعوت او پیروی کردند، شاد بدار و به خاطر آنچه از او دیدی، مثل قیام به فرمانت پاداش او را کامل عطا کن و او را در زندگی اش به خود مقرب فرما و به خواری ما به واسطه دوری او رحمت آور و اگر او را از دست دادیم، به ضعیفی ما در برابر کسانی که به همراهی او (قائم) آنهارا سرکوب کردیم و دست کسانی که ما بر آنها چیره گشتیم تا از نافرمانی او دورشان سازیم، بر ما دراز گشت، رحم کن و به تفرقه ما پس از افت و وحدت در زیر سایه حمایت او رحم آر، و به حسرت ما هنگام فریادخواهی از او در جایی که ما را از یاری او باز نشاندی، ترحم فرما… .
پروردگارا! به واسطه آنها (قائم و یاوران او) سراسر آفاق و اقطار جهان را از عدل و داد و رحمت و فضیلت آکنده فرما و مطابق کرم و بخشش خود تلاش آنها را پاس بدار، از همان سپاسی که به بندگانت که به عدل و داد و قیام کردند، ارزانی داشتی و از پاداش خویش آن را برایشان ذخیره فرما تا به واسطه آن مراتبشان والا گردد که تو هر کار که خواهی و هر چه خواهی، حکم دهی …». (22)
تفسیر منسوب به امام علیه السلام
در میان تفاسیر شیعه، تفسیری هست که به امام حسن عسکری علیه السلام منسوب است. این تفسیر، روایی است و 379 روایت دارد و از سوره حمد آغاز می شود و تا آیه 283 سوره بقره ادامه دارد.
سند این تفسیر به محمد بن قاسم مفسر استر آبادی می رسد که او نیز سند خود را به ابو یعقوب یوسف بند محمد بن زیاد و ابوالحسن علی بن محمد سیار(یسار) می رساند. این دو راوی، اهل استر آباد و شیعه امامیه هستند که مستقیماً از امام علیه السلام روایت کرده اند. (23) این تفسیر در ایران، عراق و مصر بارها به چاپ رسیده است.
درباره تفسیر منسوب به امام عسکری علیه السلام پژوهش هایی صورت گرفته است. بیش ترین چیزی که در این تحقیقات به چشم می خورد، مطرح کردن ارزش و اعتبار این تفسیر و بیان موافقان و مخالفان و نیز دلایل آنهاست…(24)
اکنون باتوجه به اینکه موافقان و مخالفان تفسیر منسوب به امام، هر دو گروه از علمای برجسته هستند و هر کدام نیز برای دیدگاهشان، دلایلی ارائه داده اند، جانب داری از یک گروه و مخالفت با گروه دیگر، کار ساده ای نیست. به نظر می رسد با این تفسیر نیز می توان مانند بسیاری از تفاسیر روایی دیگر، (تفسیر عیاشی، تفسیر قمی، تفسیر فرات کوفی و …) برخورد نمود؛ یعنی نه تمام روایات تفسیر به طور کامل و بدون ایراد پذیرفته شود و نه به طور کلی مردود دانسته شود، بلکه باید تک تک روایات مطرح شده در آن، بررسی و تحقیق شوند و در صورتی که از نظر محتوا و سند مشکلی نداشته باشند، پذیرفته شوند.
پی نوشت ها :
1. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، ج2، ص537، قم، انتشارات انصاریان، چ5، 1381ش.
2. مروج الذهب، ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، مترجم: ابوالقاسم پاینده، ج2، ص599، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1374ش.
3. کشف الغمه فی معرفه الائمه، علی بن عیسی الاربلی، ج3، ص313، نشر ادب الحوزه و کتابفروشی اسلامیه.
4. بحارالانوار، ج50، ص236، بیروت، داراحیاء الثراث العربی، چ3، 1403ق/1983م.
5. منتهی الامال، شیخ عباسی قمی، ج1-2، ص441، انتشارات ایران.
6. همان؛ زندگی دوازده امام، هاشم معروف حسنی، مترجم: محمد درخشنده، ج2، ص503، تهران، انتشارات امیر کبیر، چ3، 1376ش.
7. حیاه الامام الحسن العسکری، باقر شریف القریشی، ص18، دارالکتاب الاسلامی.
8. همان، ص20.
9. منتهی الامال، ج2، ص441؛ حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص536.
10. حیاه الامام الحسن العسکری، ص16.
11. همان؛ اعیان الشیعه، ج2، ص40، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات.
12. بحارالانوار، ج50، ص238؛ اعیان الشیعه، ج2، ص40.
13. الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، محمد بن محمد بن النعمان الملقب بالمفید، ترجمه و شرح: سید هاشم رسولی، ج1-2، ص299، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه.
14. همان، ج2، ص301.
15. بحارالانوار، ج50، ص246.
16.الارشاد، ج2، ص303.
17. ر.ک: بحارالانوار، ج50، ص239-241؛ الارشاد، ج2، ص301-307؛ الغیبه، طوسی، ص120-122.
18. به نقل از: طبقات مفسران شیعه، عقیقی بخشایشی، قم، دفتر نوید، ج1، ص324، چ1، 1371ش؛ حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ج2، ص556.
19. الارشاد، ج2، ص316.
20. ترجمه جلد هفدهم بحارالانواردر مواعظ امامان علیهم السلام، محمد باقر مجلسی، مترجم: موسی خسروی، ص318-320، تهران، انتشارات اسلامیه.
21. حیاه الامام الحسن العسکری، ص92و93.
22. مهج الدعوات، سید بن طاووس، ص63-67؛ زندگانی حضرت حسن عسکری، سید محمد تقی مدرسی، مترجم: محمد صادق شریعت، ص77-82، تهران، محبان الحسین، چ3، 1380ش.
23. تفسیر فاتحه الکتاب از امام حسن عسکری علیه السلام و پژوهشی پیرامون آن، ص57، تهران، شرکت افست، 1404ق/1363ش.
24. چون قبلاً به این موضوع در نشریه پرداخته شده است، دلایل موافقان و مخالفان را حذف کرده ایم، ر.ک: فرهنگ کوثر، ش60، ص79-95و 108-116، ش71، ص104-109.
منبع: فرهنگ کوثر 81