نویسنده:عبدالکریم پاکنیا
سخن آغازین:
از منظر فرهنگ وحیانی قرآن، کمال غایی انسان تنها به وسیله عبادت آگاهانه به دست میآید و هدف نهایی آفرینش جن و انس نیز ریشه در همین حقیقت دارد (1) .
عبادت بارزترین جلوه ارتباط انسان با خداست، خداوندی که در بینش حق باوران به همه آفریدههای خود احاطه کامل دارد . او همهجا حاضر و ناظر است و از همه چیز به انسان نزدیکتر و از هر چیزی بالاتر میباشد . پروردگاری که از اسرار دل انسانها آگاه و از نجواهای مخفیانه و تصمیمهای افراد باخبر است . مولای عارفان علیعلیه السلام فرمود: «قد علم السرائر وخبر الضمائر، له الاحاطه بکل شیء، والغلبه لکل شیء والقوه علی کل شیء; (2)
خدا به تمام اسرار نهان آگاه و از باطن همه چیز با خبر است، به همه چیز احاطه دارد و بر همه چیز غالب و پیروز و بر هر شیئی تواناست .»
همچنین از منظر قرآن ارتباط انسان با چنین خدای قادر و قاهر و عالمی، ارتباطی آسان و سهل الوصول است . همه کس در همه جا و در همه حال میتوانند با آفریدگار خود نجوا کرده و راز دل خود را در میان بگذارند و درهای بیکران رحمت الهی را با مناجات و دعا و نماز به روی خود بگشایند .
«واذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان» ; (3)
«هرگاه بندگانم از تو درباره من بپرسند، [بگو:] من نزدیکم و دعای دعا کننده را – هنگامی که مرا میخواند – اجابت میکنم .»
بر این اساس عبادت، ارتباط آسان انسان ناتوان با آفریدگار جهان است که هر لحظه اراده کند و خود را نیازمند پناهگاهی مطمئن و زوالناپذیر ببیند، میتواند به این وسیله به قدرت لایزال آفریدگار هستی تکیه کرده و آرامش از دست رفته خود را باز یابد . او با روی آوردن به عبادت آگاهانه، ارتباطی صمیمانه با سرچشمه و پدید آورنده نیکیها و زیبائیها برقرار نموده و کارسازترین سلوک را در زندگی انتخاب میکند .
سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندی
دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
بدین راه و روش میرو که با دلدار پیوندی
عبادت و سلوک معنوی دستآوردهای ارزشمندی به بشر هدیه میکند . کسب بینشهای متعالی، رسیدن به عظمت روحی و روانی، به دست آوردن ملکه تقوی (بالاترین معیار ارزش انسان)، صفای باطن و آزادگی روح، دوری از زشتیها و گرایش به خوبیها، آثار جسمانی، بهداشتی، فردی و اجتماعی، نمونهای از ره آورد رفتار عبادی افراد است . افزون بر این، مقامات معنوی همچون: اخلاص، توکل، اطاعت از خداوند، حضور قلب و مواردی از این قبیل نیز از ثمرات پربار عبادت و ارتباط با پروردگار متعال میباشد . در یک کلام بالاترین ارمغان عبادت و عرفان حقیقی، آزادی بیقید و شرط انسان از تمام تعلقات غیر الهی و پناه گرفتن در سایه لطف حضرت حق میباشد که وجود او را از تمام موجودات حتی فرشتگان، ارزشمندتر و شایستهتر مینماید و قلب و جان او را در عشق ورزیدن به مبدا کائنات تسخیر میکند و در نتیجه شمع وجودش در آسمان و زمین میدرخشد .
گرنور عشق حق به دل و جانت اوفتد
بالله کز آفتاب فلک خوبتر شوی
از پای تا سرت همه نور خدا شود
در راه ذوالجلال چو بیپا و سر شوی
از آنجا که طی چنین مسیر حساسی در وادی عبادت و عرفان نیازمند الگو و راهنما میباشد و بدون راهبر راستین و آگاه، انسان نه تنها سرگشته و حیران میماند بلکه ممکن است افرادی سودجو و گروههایی فرصت طلب او را از صراط مستقیم هدایت، گمراه کرده و الی الابد دچار هلاکت نمایند، پس برای سلوک عبادی و عرفانی شایسته است راهنمایی در خور انتخاب کرده و پیروی نمود .
چه شایسته است که برای وصول به سعادت حقیقی در این مسیر از سیره و سخن رهبران الهی و پیشوایان معصومعلیهم السلام که مطمئنترین و کاملترین الگوی بشریت هستند مدد بگیریم .
با توجه به نکات یاد شده و اهمیت عبادت در زندگی انسان، کوشیدهایم در این فرصت ، گذری بر حیات عبادی و عرفانی حضرت امام حسن عسکریعلیه السلام داشته باشیم، به این امید که گفتار و رفتار عرفانی آن مظهر اسماء حسنای الهی، همچون نوری درخشان در پیمودن راه حساس و پر خطر زندگی ما را رهنمون شود .
عبادت به چه معناست؟
عبادت و ستایش پروردگار یک مفهوم وسیع و فراگیر دارد که هر کار نیک و مفیدی را که با انگیزه خدایی انجام پذیرد شامل میشود . یعنی عبادت از دو رکن اساسی تشکیل میشود که یکی نیت و دومی انجام عمل پسندیده است .
اساسا عبادت از دیدگاه اسلام از هنگام بلوغ بشر شروع شده و تا لحظه مرگ ادامه مییابد .
«واعبد ربک حتی یاتیک الیقین» ; (4) «پروردگارت را عبادت کن تا لحظه یقین [مرگ] فرا رسد .»
با توجه به این نکته، یک انسان مسلمان میتواند تمام گامهای خویش را که در راه زیستن بهتر و انجام اعمال پسندیده بر میدارد، همه را برای خدا و با انگیزه الهی همراه کند و به این ترتیب در تمام لحظات عمر خود در حال عبادت باشد . او با بهرهگیری از سفره گسترده رحمت الهی، خود را در فضای ملکوتی و نورانی عبادت داخل کرده و با انجام هر عمل خیری به نیت تقرب الی الله گامی دیگر به سوی تکامل برمیدارد و به این ترتیب محبوب خدا شده و تمام وجودش خدائی میشود . خداوند متعال میفرماید: «ما یزال عبدی یتقرب الی بالنوافل حتی احبه فاذا احببته کنتسمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به ویده الذی یبطش بها ورجله التی یمشی بها; (5) ان دعانی اجبته وان سالنی اعطیته; (6)
پیوسته بنده من به وسیله نافلهها و عبادتهای مستحبی به من نزدیک میشود تا اینکه محبوب من میشود، وقتی که محبوبم شد من گوش او میشوم که با آن میشنود و چشم او میشوم که با آن میبیند و دست او میشوم که با آن عمل میکند و پای او میشوم که با آن راه میرود، اگر مرا بخواند او را اجابت میکنم و اگر چیزی از من بخواهد به او عطا میکنم .»
اما با این حال برخی اعمال عبادی جلوه بیشتری دارند و سفر به مقصد حقیقی انسان را سریعتر مینمایند . حضرت عسکریعلیه السلام میفرماید: «الوصول الی الله سفر لا یدرک الا بامتطاء اللیل; رسیدن به لقاء الله سفری است که در آن نمیتوان به مقصد رسید مگر به وسیله شب زنده داری .»
یکی از عرفای بزرگ در مورد این حدیث نکاتی فرموده است که خالی از فایده نیست . آن بزرگوار میفرماید: از این حدیث استفاده میشود که:
1 – وصول به لقای حق ممکن است و ممتنع نیست .
2 – رسیدن به حضور حق با حرکت و سلوک امکان دارد نه با سکون و تحجر .
3 – راه وصول سخت و طولانی است و وسیلهای کارساز و مرکبی راهوار همانند سحرخیزی میطلبد .
4 – عبادتهای شبانه نیرومندتر و سریعتر از عبادتهای روزانه انسان را به مقصد میرساند (7) .
به همین جهتحضرت عسکریعلیه السلام در پیامی که به علی بن بابویه قمی (پدر شیخ صدوق) فرستاده است، بر این نکته تاکید ورزیده و میفرماید: «وعلیک بصلاه اللیل، فان النبیصلی الله علیه وآله اوصی علیاعلیه السلام فقال: یاعلی علیک بصلاه اللیل، ومن استخف بصلاه اللیل فلیس منا، فاعمل بوصیتی وآمر جمیع شیعتی حتی یعملوا علیه; (8)
بر تو باد که نماز شب بخوانی، همانا پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله به علیعلیه السلام وصیت نموده و فرمود: ای علی! بر خودت نماز شب را لازم بدان! و کسی که خواندن نماز شب را سبک بشمارد از ما نیست [. ای علی بن بابویه!] به وصیت من عمل کن و به جمیع شیعیان من نیز فرمان بده که چنین کنند .»
دستاوردهای شبزندهداری
در طول تاریخ بزرگان زیادی از عالمان وارسته و مؤمنین به حق پیوسته به این توصیه حضرت عسکریعلیه السلام عمل نموده و از شب زنده داری و سحرخیزی نتایجسودمند و توفیقات چشمگیری را نصیب خود کردهاند . در اینجا با چند تن از این پاسداران حریم دل، دیداری تازه کرده و تجدید خاطره میکنیم:
1 – عالم بزرگوار مرحوم محمد تقی مجلسی، پدر بزرگوار علامه محمد باقر مجلسی در خاطرات خود میگوید: در یکی از شبها پس از اینکه از نماز شب و تهجد سحری فارغ شدم، حال خوشی برایم ایجاد شد و از آن حالت فهمیدم که در این هنگام هر حاجت و درخواستی از خداوند نمایم، اجابتخواهد شد، فکر کردم چه درخواستی از امور دنیا و آخرت از درگاه خداوند متعال نمایم که ناگاه صدای گریه فرزندم محمد باقر در گهوارهاش بلند شد و من بیدرنگ به خداوند متعال عرضه داشتم: پروردگارا! به حق محمد و آل محمد، این کودک را مروج دینت و ناشر احکام پیامبر بزرگت قرار ده و او را به توفیقاتی بیپایان موفق گردان . (9)
دوش وقتسحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمتشب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجر صبری است کز آن شاخ نباتم دادند
همتحافظ و انفاس سحر خیزان بود
که زبند غم ایام نجاتم دادند
و این چنین بود که دعای این عارف سحرخیز به اجابت رسید و فرزند دانشمندش آنچنان توفیقاتی در ترویج دین و نشر احکام پیامبر به دست آورد که موافق و مخالف را به حیرت واداشت، تا جائی که امروزه هیچ پژوهشگری در حوزه دین و علوم اسلامی از تالیفات این عالم وارسته و سخت کوش بینیاز نمیباشد .
2 – آیت الله العظمی مرعشی نجفی، بزرگ فرهنگبان میراث اهل بیتعلیهم السلام، در بیشتر علوم اسلامی صاحب نظر بود و تالیفات ارزشمند ایشان – که نزدیک به 150 اثر در موضوعات مختلف است – گواه روشنی بر این حقیقت است . کرامات معنوی، دریافتبیش از چهارصد اجازه اجتهادی و روایتی از علمای بزرگ اسلامی، تدریس متجاوز از 67 سال در حوزه علمیه قم و نجف، تربیت هزاران شاگرد و تاسیس صدها مدرسه علمی، مسجد، حسینیه و مراکز فرهنگی، رفاهی و درمانی و ایجاد بزرگترین و مشهورترین کتابخانه در جهان اسلام از جمله توفیقات این فقیه فرزانه میباشد . او این همه توفیقات را از هفتاد سال مناجاتهای سحری و دعاهای نیمه شبی و کرامات اهل بیتعلیهم السلام میداند و با تاکید تمام وصیت میکند که: «سجادهای که هفتاد سال بر روی آن نماز شب بهجا آوردهام با من دفن شود . (10) »
اوقات خوش آن بود که با دوستبه سر رفت
باقی همه بیحاصلی و بیخبری بود
هر گنجسعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود
3 – آیت الله شهید مرتضی مطهری، یکی دیگر از عالمان وارستهای است که تمام توفیقات خود را مرهون عبادت خالصانه و ارتباط حقیقی با مبدا جهان آفرینش است . آن شهید والا مقام و قهرمان میدانهای علم و اندیشه و عمل بر این باور بود که: «ما یک سلسله لذتهای معنوی داریم که معنویت ما را بالا میبرد . برای کسی که اهل تهجد و نماز شب باشد، جزء صادقین، صابرین و مستغفرین بالاسحار باشد، نماز شب لذت و بهجت دارد [. . . آنان] به لذتهای مادی که ما دل بستهایم هیچ اعتنا ندارند . . . آدمی اگر بخواهد از چنین لذتی بهرهمند شود، ناچار از لذتهای مادی تخفیف میدهد تا به آن لذت عمیق معنوی برسد . (11) »
استاد مطهریرحمه الله عمیقا به این گفتار خود اعتقاد داشت و چنان به مناجاتهای سحری دلبسته بود و از لذتهای معنوی آن سرمست میشد که زمزمههای عاشقانهاش دیگران را نیز متاثر میساخت .
حضرت آیهالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در خاطرات خود آورده است: «مرحوم مطهری یک مرد اهل عبادت، اهل تزکیه اخلاق و روح بود .
هر شبی که ما با مطهری بودیم، این مرد نیمه شب تهجد با آه و ناله داشت، یعنی نماز شب میخواند و گریه میکرد، به طوری که صدای گریه و مناجات او افراد را از خواب بیدار میکرد . . . بله، ایشان نماز شب میخواند همراه با گریه، با صدایی که از آن اتاق میشد آنرا شنید! (12) »
4 – علامه عارف مرحوم سید علی آقا قاضی نیز سعادت دنیا و آخرت را در سحرخیزی و نماز شب میدانست . آن یگانه دوران و استاد اخلاق و عرفان، نه تنها خود به این گفتار عامل بود، بلکه شاگردانش را نیز در فرصتهای مناسب به این عمل توصیه و ترغیب میکرد . علامه طباطبائی میفرماید: چون به نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم، یک روز در مدرسهای ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آنجا عبور میکردند، چون به من رسیدند دستخود را روی شانه من گذاردند و گفتند: «ای فرزند! دنیا میخواهی نماز شب بخوان، و آخرت میخواهی نماز شب بخوان . (13) »
حضرت عسکریعلیه السلام در یکی از سخنان گهر بار خویش به فوائد روانی و جسمانی شب زنده داری اشاره فرموده و آرامش روحی و جسمی را یکی از دستاوردهای سحرخیزی میداند و میفرماید: «سحر خیزی لذت خواب را بیشتر مینماید و گرسنگی (روزه داری) لذت خوراک را افزایش میدهد . (14) »
اهمیت دادن به نماز
نماز در سیره و سخن حضرت عسکریعلیه السلام همانند پدران بزرگوارش جایگاه ویژهای دارد، در این زمینه چند روایت را میخوانیم:
الف) ابوهاشم جعفری (15) میگوید: روزی به حضور حضرت عسکریعلیه السلام داخل شدم و مشاهده کردم آن حضرت مشغول نوشتن است . در همین موقع وقت نماز داخل شد . آن بزرگوار از کار نویسندگی دست کشیده و برای اقامه نماز به پا خواست . من با شگفتی تمام دیدم که قلم بر روی کاغذ همچنان حرکت میکرد و مینوشت تا اینکه کار کتابت کاغذ به پایان رسید . من به شکرانه این کرامتبه سجده افتادم و امام از نماز برگشته و قلم را بدست گرفته و به مردم اجازه ورود داد (16) .
ب) عقید خادم میگوید: هنگامی که حضرت عسکریعلیه السلام در بستر بیماری بود و واپسین لحظات حیات خویش را میگذرانید، مقداری داروی جوشانده خواست، ما آنرا آماده کرده و به محضرش آوردیم، امام متوجه شد که وقت نماز صبح رسیده است، فرمود: میخواهم نماز بخوانم، سجاده حضرت را در بسترش گستردیم، امام از خادمهایکه در آنجا حضور داشت آب وضو را گرفته و بعد از اینکه با آن آب وضوی کاملی را بهجا آورد، آخرین نماز صبح را در همان بسترش خواند و لحظاتی بعد روح بلند آن حضرت به عالم بالا عروج نمود (17) .
ج) شیخ طوسی از حضرت عسکریعلیه السلام روایتی نقل میکند که در آن بهجا آوردن پنجاه و یک رکعت نماز در هر روز یکی از نشانههای شیعیان راستین شمرده شده است .
طبق این روایت، یک مؤمن واقعی نه تنها در هر روز 17 رکعت نمازهای واجبش را بهجا میآورد بلکه خواندن سی و چهار رکعت نافلههای آنرا نیز بر خودش لازم میشمرد . متن روایت چنین است: «علامات المؤمنین خمس: صلوه الاحدی والخمسین، وزیاره الاربعین، والتختم فی الیمین، وتعفیر الجبین، والجهر ببسم الله الرحمن الرحیم; (18)
علامت اهل ایمان پنج تا است: بجای آوردن 51 رکعت نماز [در هر روز]، خواندن زیارت اربعین، قرار دادن انگشتر [مجاز] در انگشتان در دست راست، مالیدن پیشانی [در هنگام سجده] بر خاک و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم [در حال قرائت نماز ].»
در توضیح فراز اول روایت لازم استبه این نکته اشاره شود که مقصود حضرت از 51 رکعت نماز، 17 رکعت نمازهای واجب و 34 رکعت نوافق آنهاست . البته نافله به نمازهای مستحبی میگویند اما چون برای نافلههای نمازهای واجب تاکید فراوان شده و بویژه در مورد نافلههای شب سفارش بیشتری صورت گرفته است، به این جهت در این روایت انجام آنها در کنار نمازهای فریضه یکی از نشانههای اهل ایمان و شیعیان اعلام شده است .
ترتیب آنها همچنانکه در کتابهای فقه و حدیث و دعا آمده است در غیر روزهای جمعه این چنین میباشد: نافله نماز صبح دو رکعت و قبل از فریضه خوانده میشود . نافله نماز ظهر هشت رکعت و پیش از نماز ظهر، نافله عصر همانند ظهر هشت رکعت و قبل از فریضه میباشد و نافله نماز مغرب چهار رکعت، بعد از فریضه مغرب بوده و نافله نماز عشاء بعد از فریضه و دو رکعت نشسته خوانده میشود و یک رکعت محسوب میگردد، و یازده رکعت هم نافله شب است که وقت آن از نصف شب تا اذان صبح میباشد . با این حساب 34 رکعت نافله و 17 رکعت فریضه جمعا 51 رکعت نماز برای مؤمنین در هر روز منظور شده و در این حدیثبدان اشارت رفته است .
د) حضرت عسکریعلیه السلام در یک روایتی به درجات اهل نماز اشاره کرده و فرمودند: زمانی که بنده به سوی جایگاه نمازش میرود تا نماز بخواند خدای عزوجل به ملائکهاش میفرماید: «آیا بنده مرا نمیبینید که چگونه از همه خلائق بریده و به سوی من آمده است، در حالی که به رحمت و جود و رافت من امیدوار است؟ شما را شاهد میگیرم که رحمت و کرامتخود را مخصوص او گردانیدم . (19) »
یادی از نماز خوبان
از امام حسن عسکریعلیه السلام در ذیل آیه «ویقیمون الصلوه» داستانی در مورد نماز ابیذر نقل شده است که مروری بر آن در اینجا مناسب مینماید . امام حسن عسکریعلیه السلام فرمود: روزی حضرت ابوذر غفاری به محضر رسول خداصلی الله علیه وآله آمده و عرضه داشت: یا رسولالله! من در حدود 60 راس گوسفند دارم و نمیخواهم بخاطر آنها همیشه در بادیه باشم و از فیض محضر شما محروم شوم و همچنین دوست ندارم آنها را به یک شبانی بسپارم تا به آنها ستم کرده و حقوقشان را رعایت نکند; تکلیف من چیست؟
رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: فعلا برو و گوسفندانت را بچران . ابیذر طبق فرمان پیامبر به صحرا رفت و در روز هفتم به نزد پیامبر آمد . رسول خداصلی الله علیه وآله از وی سؤال کرد: ای اباذر! گوسفندانت را چه کردی؟ او پاسخ داد: یا رسولالله گوسفندان من قصه شگفت انگیزی دارند! پیامبر فرمود: ای اباذر مگر چه شده؟ چه قصهای؟ اباذر در پاسخ اظهار داشت: یا رسولالله! من مشغول نماز بودم، گرگی به گوسفندانم حمله کرد، پس گفتم: خدایا نمازم، خدایا گوسفندانم! در آن حال من متحیر بودم که نمازم را بشکنم و از گوسفندان دفاع کنم یا نمازم را ادامه دهم . ادامه نماز را انتخاب کردم، در این حال شیطان مرا وسوسه کرد و به من گفت: ای اباذر! چه میکنی؟ اگر گرگ گوسفندانت را هلاک کند و تو همچنان نمازت را ادامه دهی در دنیا سرمایهای برای زندگیات نخواهد ماند . به شیطان پاسخ دادم: برای من ایمان به وحدانیتخداوند و ایمان به رسالتحضرت محمدصلی الله علیه وآله و ولایتبرادرش علیعلیه السلام و دشمنی با دشمنان آن بزرگواران بهترین سرمایه است که باقی خواهد ماند; بعد از اینها هر چه از من فوت شود اهمیتی ندارد . در این حال نمازم را ادامه دادم و گرگ یکی از گوسفندانم را ربود، اما با حیرت تمام دیدم که در آن لحظه شیری پیدا شد و گرگ را کشته و آن گوسفند را از چنگال وی رهانیده و به داخل گله بازگردانید . سپس مرا مورد خطاب قرار داده و [با زبان فصیحی] گفت: ای اباذر! نمازت را با خیال راحت ادامه بده، خداوند تبارک و تعالی مرا مامور کرده که از گوسفندانت مواظبت نمایم تا اینکه از نماز فارغ شوی . من نماز را به پایان رساندم در حالی که حیرت و تعجب تمام وجودم را فرا گرفته بود و خدا میداند که چه حالی داشتم . در این موقع شیر به نزدم آمده و به من گفت: «امض الی محمدصلی الله علیه وآله فاخبره ان الله تعالی قد اکرم صاحبک الحافظ لشریعتک ووکل اسدا بغنمه یحفظها; نزد حضرت محمدصلی الله علیه وآله برو و به آن حضرت خبر بده که: خداوند متعال دوست تو را که از شریعتت پاسداری میکرد گرامی داشت و برای گلهاش شیری را به محافظت گماشت .» با شنیدن این ماجرا، همه حاضران از قصه اباذر شگفت زده شدند .
پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله فرمود: ای اباذر! راست گفتی و به یقین من، علی، فاطمه، حسن و حسینعلیهم السلام به راستی تو و قصهات ایمان آوردیم .
اما برخی از منافقین که در حدود 20 نفر بودند، گفتند: محمدصلی الله علیه وآله با اباذر تبانی کردهاند که ما را بفریبند . ما باید خودمان او را تعقیب کنیم و ببینیم آیا واقعا شیری در هنگام نماز از گله اباذر محافظت میکند؟ آنها آمدند و با چشمان خود دیدند که اباذر در حال نماز است و شیری گله او را میچراند و از آنها مواظبت میکند . هنگامی که اباذر دوباره به حضور رسولاللهصلی الله علیه وآله شرفیاب شد، پیامبرصلی الله علیه وآله خطاب به وی فرمود: «یا اباذر انک احسنت طاعه الله، فسخر الله لک من یطیعک فی کف العوادی عنک، فانت افضل من مدحه الله عزوجل بانه یقیم الصلاه; ای اباذر! تو اطاعتخدا را به نحو احسن انجام دادی و خداوند کسی را برای پاسبانی گوسفندانت در تسخیر تو درآورد که در وسط بیابان از تو اطاعت میکند، پس تو گرامیترین کسی هستی که خداوند متعال او را به اینکه نماز اقامه میکند ستوده است! (20) »
سجده و حالتهای ملکوتی
بندگان راستین الهی از هنگامی که حلاوت عبادت و عبودیت و نیایش با پروردگار عالمیان را چشیدهاند، سعادت و عزت خود را در سجدههای عاشقانه و خضوعهای خاکسارانه در پیشگاه حضرت حق میبینند . آنان آرامش، نشاط و سرور دل را در تعظیم حضرت رب العالمین جستجو میکنند و بر این باورند که سجده نزدیکترین حالات یک عبد در حضور معبود است . جبین بر خاک سائیدن و در دل شبهای تار زمزمه عشق سر دادن عادت همیشگی مردان خداست . آنان در این حال نورانی میشوند و از میان فرشیان به سوی عرشیان پرواز میکنند و در آن حال است که: «عظم الخالق فی انفسهم وصغر ما دونه فی اعینهم; (21) تنها آفریدگار جهان در نظر آنان بزرگ است و ماسوی الله در منظرشان کوچک و حقیر میباشد .»
پاسبان حرم دل شدهام شب همه شب
تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم
در اینجا چند روایت در مورد عبادتهای عاشقانه و سجدههای طولانی حضرت عسکریعلیه السلام را میخوانیم:
1 – محمد شاکری از همراهان امام عسکریعلیه السلام در توصیف سیره عبادی – عرفانی آن حضرت میگوید: او در محراب عبادت مینشست و سجده میکرد در حالی که من پیوسته میخوابیدم و بیدار میشدم و میخوابیدم در حالی که او در سجده بود . او کم خوراک بود . برایش میوههایی میآوردند، او یکی دو دانه از آنها را میخورد و میفرمود: محمد! اینها را برای بچه ایتببر (22) .
2 – عدهای از عوامل خلیفه عباسی نزد زندانبان امام عسکریعلیه السلام – که شخصی به نام صالح بن وصیف بود – آمده و به او گفتند: هر چه میتوانی بر ابو محمدعلیه السلام سختبگیر و هیچگونه آسایشی برایش نگذار! صالح بن وصیف در پاسخ آنان گفت: چه کنم؟ دو نفر از بدترین و شرورترین مامورانم را برای وی گماشته بودم، اینک هر دو در اثر معاشرت با ابو محمدعلیه السلام نه تنها او را به دیده یک زندانی نمینگرند، بلکه در عبادت و نماز و روزه به جایگاه رفیعی دستیافتهاند . سپس دستور داد تا آن دو را حاضر کردند، عوامل خلیفه به آن دو گفتند: وای بر شما، مگر شما را چه شده که در مورد این مرد زندانی کوتاهی میکنید؟ آنان اظهار داشتند: در مورد شخصی که روزها روزه میگیرد و تمام شب را به عبادت و سحرخیزی سپری میکند، چه بگوئیم؟ او با کسی غیر از خدا همسخن نمیشود و به غیر عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال به کار دیگری نمیپردازد . هنگامی که به ما مینگرد ارکان بدنمان میلرزد و هیبت و جلالت او تمام وجودمان را فرا میگیرد . عوامل عباسی وقتی چنین دیدند با ناامیدی و حسرت تمام آنجا را ترک گفتند (23) .
عبادتها، ذکرها و سجدههای آن حضرت آن چنان عاشقانه و پر سوز و گداز بود که در و دیوار و سایر موجودات و حتی دشمنانش را متاثر میساخت و این همان مصداق آیه شریفه است که در مورد حضرت داودعلیه السلام میفرماید: «یسبحن بالعشی والاشراق» (24) ; «کوهها [به همراه حضرت داودعلیه السلام] هر شامگاه و صبحگاه تسبیح میگفتند .»
حضرت عسکریعلیه السلام همواره در مورد سجدههای طولانی به شیعیانش توصیه کرده و میفرمود: «اوصیکم بتقوی الله والورع فی دینکم والاجتهاد لله . . . وطول السجود; (25) شما را به پارسایی، پرهیزگاری در دینتان و تلاش برای خدا . . . و انجام سجدههای طولانی سفارش میکنم .»
سجدههای طولانی و خاکساری در برابر حق آثار ارزشمندی برای بندگان خدا جوی به همراه دارد و نزدیکترین و میانبرترین راه به سوی حق زمانی است که انسان سر بر آستان ربوبی گذاشته و نهایتبندگی خود را به نمایش میگذارد .
رسول خداصلی الله علیه وآله روزی مشغول تعمیر خانهاش بود و مردی از آنجا عبور میکرد . از نزدیک آمده و عرضه داشت: یا رسولالله! من بنایی بلدم، آیا به شما کمک کنم؟ پیامبرصلی الله علیه وآله به او اجازه داد . بعد از اتمام کار، حضرت رسولصلی الله علیه وآله به او فرمود: حالا در مقابل زحمتخود از ما چه میخواهی؟ بنا بلافاصله گفت: بهشت میخواهم . رسولالله لحظهای سر به پایین انداخت و سپس پیشنهاد او را پذیرفت . هنگامی که مرد با خوشحالی تمام از پیامبرصلی الله علیه وآله جدا شد، حضرت او را صدا کرده و فرمود: «یا عبد الله! اعنا بطول السجود; (26) ای بنده خدا! [البته] تو هم ما را با سجدههای طولانی یاری کن!»
مناجاتهای دل نواز
سالکان حقیقت طلب و نیایشگران عاشق، صفای باطن و راحتی روح بلند خود را در مناجاتهای شبانه و خلوتهای عارفانه با حضرت دوست میدانند . آنان آرام جان غمناک و شفای دل دردناک خویش را در راز و نیاز با پروردگار عالمیان مییابند و چاره حل همه مشکلاتشان را به دست او میبینند . این عارفان بلند همت هرگز راحتی خود را جز در رضای حضرت حق نمیطلبند و پیوسته در زیر لب زمزمه میکنند:
خاک درت بهشت من
مهر رختسرشت من
عشق تو سرنوشت من
راحت من رضای تو
امام عسکریعلیه السلام در یک سخن عارفانهای فرمود: «من انس بالله استوحش من الناس; (27) هر کس با خداوند متعال انس بگیرد، از مردم وحشت میکند .»
همچنان که مولای عارفان علیعلیه السلام چنین بود; هنگامی که معاویه از ضرار بن ضمره لیثی [یکی از یاران باوفا و از عاشقان علیعلیه السلام] در مورد حالات امیرمؤمنان سؤال نمود، او در فرازی از پاسخ خود حالات امام را چنین توصیف کرد: «یستوحش من الدنیا وزهرتها ویستانس بالیل ووحشته; (28) علیعلیه السلام از [دلبستگی] به دنیا و مظاهر آن وحشت مینمود و با شب و وحشت آن کاملا مانوس بود .»
ناگفته پیداست که منظور از انس با خدا و دوری از مظاهر غیرخدایی، گوشهگیری، انزواطلبی و رهبانیت نیست، بلکه منظور خلوت با پروردگار عالمیان میباشد که سرچشمه تمام نیکیها، زیباییها و قدرتهاست . اساسا هر عمل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در ارتباط با مردم که در راستای رضایتحضرت حق انجام میگیرد، نوعی انس با خداوند و امری پسندیده و موجب خشنودی خداوند متعال خواهد بود .
امام حسن عسکریعلیه السلام در فرازهایی از مناجات دلنشین خود با آفریدگار جهان هستی، چنین راز و نیاز میکند: «یا من مواعیده صادقه، یا من ایادیه فاضله، یا من رحمته واسعه، یا غیاث المستغیثین، یا مجیب دعوه المضطرین، یا من هو بالمنظر الاعلی، وخلقه بالمنزل الادنی . . . فصل علی محمد وآله واهدنی من عندک وافض علی من فضلک وانشر علی من رحمتک وانزل علی من برکاتک انک انت الرب الجلیل وانا العبد الضعیف وشتان ما بیننا یا حنان یا منان، یا ذالجلال والاکرام; (29) ای خدایی که در وعدههایش راستگوست! ای آفریدگاری که نعمتهایش افزون است! ای کسی که سایه رحتمش گسترده است! ای دادرس دادخواهان! ای اجابت کننده دعای بیچارگان! ای کسی که در بالاترین مرتبه قرار داری و آفریده هایت در پایینترین منزل جای دارند! . . . بر محمد و آل او درود فرست و مرا خودت هدایت کن و فضل خودت را بر من افاضه کن و رحمتخود را بر من فراگیر ساز و برکات خودت را بر من نازل گردان، همانا که تو پروردگار بزرگ هستی و من بنده ضعیف و ناتوان; و چقدر تفاوت استبین من و تو، ای خدای مهربان و بخشاینده و ای صاحب جلالت و بزرگواری .»
دستورالعملهای عرفانی
حضرت عسکریعلیه السلام در رهنمودها و دستورالعملهای مختلفی مردم را به رفتارهای انسانی و سلوک معنوی دعوت مینمود . آن بزرگوار گاهی در نامههای خصوصی و عمومی مطالب خویش را به مشتاقان حقیقت عرضه میداشت . یکی از دستورالعملهای امام عسکریعلیه السلام که برای جویندگان سعادت بویژه شیعیان راهگشا و قابل تامل است، رهنمود آن حضرت در ضمن نامهای به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری (30) از اصحاب مورد اعتماد آن وجود گرامی است; پیشوای یازدهم در فرازی از آن رهنمود چنین مینگارد: «فاعلم یقینا یا اسحاق! انه من خرج من هذه الدنیا اعمی فهو فی الآخره اعمی واضل سبیلا، یابن اسماعیل! لیس تعمی الابصار ولکن تعمی القلوب التی فی الصدور، وذلک قول الله فی محکم کتابه (31) حکایه عن الظالم اذ یقول «رب لم حشرتنی اعمی وقد کنتبصیرا قال کذلک اتتک آیاتنا فنسیتها وکذلک الیوم تنسی» (32) ; ای اسحاق! یقینا بدان هر کس از این دنیا نابینا [و گمراه] رود او در آخرت نیز نابینا و گمراه خواهد بود . ای پسر اسماعیل! مقصود از نابینایی، کوری چشم نیست، بلکه قلبهایی که در اندرون سینهها قرار دارد کور میشوند و این همان سخن پروردگار متعال است که در کتاب محکم خویش از زبان ستمگری حکایت میکند که وی [هنگامی که روز قیامت نابینا محشور میشود با اعتراض به خداوند] میگوید: «خداوندا! چرا مرا نابینا محشور کردی، در حالی که در دنیا بینا بودم . خداوند میفرماید: همچنان که در دنیا آیات ما به تو رسید و آنها را به فراموشی سپردی، همینطور امروز تو از فراموش شدگانی» .
دستاورد عبادت
سلوک عرفانی و عبادت، انسان را به سوی کمال مطلق سوق میدهد و به همین جهت میتواند دستاوردها و آثار مثبت فراوانی را در زندگی انسان در پی داشته باشد . عظمت روحی، تعالی روانی و فکری، آثار جسمی، رفتاری و اجتماعی، مهار هوا و هوس، قویتباورهای توحیدی، ترقی نیروی ادراکی و معرفتی، توسعه افق فکر و اندیشه انسان، بخشی از آثار عبادت راستین در پیشگاه آفریدگار هستی است .
مردان بزرگی در عالم، راز موفقیتهای بیشمار خود را در پرتو همین رفتار معنوی جستجو میکردند . یکی از مهمترین شخصیتها که از افتخارات دنیای اسلام به شمار میآید، دانشمند پر آوازه ایرانی، شیخ الرئیس ابوعلی سینا است .
او دارای نبوغ فوق العاده و صاحب اندیشههای ارزشمندی بود و آن چنان در کسب علم و دانش پیشرفت نمود که در دوران نوجوانی سرآمد دانشوران عصر، در تمام علوم رایج زمان خود گردید و از اساتید معاصر بینیاز شد . بو علی سینا با همه موفقیتها و موقعیتهایی که در زندگی نصیبش شده بود، راز حل مشکلاتش را در عبادت و عبادتگاهها میجست .
او در خاطرات خود آورده است: «شب و روز جز به تحصیل علم به چیز دیگری نمیاندیشیدم و به غیر از فهمیدن به چیز دیگری توجه نداشتم، و به همین طریق پیش میرفتم، تا اینکه حقیقت هر مسئلهای برای من مسلم میشد و هرگاه در مسئلهای حیران بودم و یا نمیتوانستم قضیه را بفهمم، به مسجد پناه میبردم، نماز میگزاردم و خالق هستی را ستایش میکردم، در این حال معمای من حل و مشکل برطرف میشد . (33) »
در اینجا به یکی از مهمترین آثار عبادت در زندگی حضرت عسکریعلیه السلام میپردازیم:
پیوند با ابدیت
انسانهای وارسته با دستیابی به مقام اطاعت و عبادت، از قید و بند اسارتها و بردگیهای درونی و برونی رهایی یافته، به قلههای رفیع عظمت روحی و آزادی حقیقی میرسند . بندگان راستین حق که پیامبر اکرمصلی الله علیه وآله و ائمه هدیعلیه السلام در راس آنها قرار دارند، با ساییدن پیشانی خضوع در برابر قدرت لایزال حضرت باری تعالی به درجاتی از عظمت و شکوه دست مییابند که هرگز در مقابل الهه شرک و کفر و مظاهر مادی و رهبران زر و زور و تزویر، ذرهای احساس شکست و تحقیر و ترس نمیکنند و به غیر از خداوند عالمیان فرمانروایی را نمیشناسند و فقط خداوند در منظر آنان بزرگ و غیر خدا کوچک مینماید و اینجاست که به ابدیت پیوسته و مشمول خطاب خداوندی میشوند که: «عبدی اطعنی اجعلک مثلی، انا حی لا اموت اجعلک حیا لا تموت، انا غنی لا افتقر اجعلک غنیا لا تفتقر، انا مهما اشاء یکون اجعلک مهما تشاء یکون; (34)
بنده من! مرا اطاعت کن تا تو را جلوهای از خودم قرار دهم، من زنده و ابدی هستم تو را نیز زنده و ابدی گردانم، من غنی بینیاز هستم تو را نیز غنی گردانم، که نیازمند نباشی، من هر چه بخواهم انجام میشود تو را نیز چنین قرار دهم که هر چه بخواهی انجام شود .»
حضرت عسکریعلیه السلام نمونه بارزی از چنین بندگان شایسته و ممتاز الهی بود که خداوند نیز همه چیز را در اختیار او نهاده و مطیعش گردانیده بود . به چند گزارش در این زمینه توجه کنید:
1 . هنگامی که آن وجود گرامی را به یک زندانبان خشن و قسی القلب به نام نحریر سپردند، آن مرد ستمپیشه طبق دستور سرکردگان خود بر آن حضرت سخت گرفت و از آزار و اذیتش ذرهای فرو گذاری نکرد . همسر نحریر وی را از این عمل باز داشته و با یادآوری مراتب عبادت ، اطاعت و پرهیزگاری امام، شوهرش را از عاقبتشوم اذیت و شکنجه حضرت عسکریعلیه السلام ترسانیده، پیوسته سعی میکرد که از فشارهای نحریر بر امامعلیه السلام بکاهد; اما سخنان وی نه تنها در آن زندانبان زشتسیرت هیچ گونه تاثیری نداشت، بلکه وی تصمیم گرفتحضرت امام حسنعلیه السلام را به قتل برساند . او بعد از اجازه از اربابان ستمگر خود، امام را در «برکه السباع» و در میان حیوانات درنده و وحشی رها ساخت و هیچ گونه تردیدی نداشت که آن حضرت به ستحیوانات وحشی کشته خواهد شد; اما بعد از لحظاتی به همراه همکارانش مشاهده کرد که امام عسکریعلیه السلام در گوشهای به نماز ایستاده و حیوانات وحشی گرداگرد حضرت با کمال خضوع و احترام سر به زیر انداختهاند . در اینجا بود که امام را فورا از آن محل بیرون آوردند و به منزلش بردند . (35)
در زیارت آن حضرت بااشاره به این واقعه مهم چنین میخوانیم: «وبالامام الثقه الحسن بن علیعلیه السلام الذی طرح للسباع فخلصته من مرابضها; (36)
[خدایا تو را] به حق امام مورد اعتمادت، حضرت حسن بن علی عسکریعلیه السلام که در میان درندگان افکنده شد و تو او را از میان حیوانات وحشی نجات دادی .»
2 . محمد بن اسماعیل علوی میگوید: «امام عسکریعلیه السلام را زمانی در نزد علی بن اوتامش (37) که یکی از دشمنان سرسخت آل محمدصلی الله علیه وآله بود، زندانی کردند . او مردی زشتخو و بدسیرت [بود] و با خاندان علیعلیه السلام عداوتی دیرینه داشت . از طرف خلیفه به او دستور داده بودند که هر چه میتواند امامعلیه السلام را اذیت کند و بر او سختگیری نماید . اما ابهت، هیبت و جلالت امامعلیه السلام و حالات عرفانی و معنوی آن حضرت چنان آن مرد شقاوتپیشه را متحول کرد – بااینکه حضرت عسکریعلیه السلام بیش از یک روز در زندان او نبود – که صورت خود را به احترام حضرتش بر خاک مینهاد و سر خود را بالا نمیگرفت، و همراهی یک روزه این مرد با پیشوای یازدهم، رفتار و گفتارش را عوض نمود و حضرت عسکریعلیه السلام را در منظر او نیکترین مردم قرار داد . (38) »
3 . احمد بن خاقان در مورد عظمت روحی و جاذبه وصفناپذیر حضرت عسکریعلیه السلام میگوید: «در شهر «سر من رای» هیچ کس از علویان راهمچون حسن بن علی بن محمد بن الرضا، نه دیدم و نه شناختم .
در وقار، سکوت، عفاف، بزرگواری و کرامت در میان خاندانش و نیز در نزد سلطان و تمام بنی هاشم همتایی نداشت . از هیچ یک از بنی هاشم، سران سپاه، نویسندگان، قاضیان، فقیهان، دبیران، وزیران، فرماندهان و دیگر افراد، درباره حسن بن علی سؤالی نکردم، مگر آنکه او را نزد آنان در نهایتبزرگی و ارجمندی یافتم . مقام بلند، سخنان نیک، اطاعت و عبادت و معنویت، احترام در میان فامیل و سایر بزرگان، از جمله ویژگیهایی بود که من از زبان آنان در ستایش حسن بن علی شنیدم . بعد از این، ارزش و مقام وی در نظرم بزرگ آمد و فهمیدم که دوست و دشمن او را به دیده احترام مینگرند و میستایند . (39) »
و این همه تکریم و عزت نفس بخاطر عبادت و اطاعت و خضوع آن حضرت در برابر حق بود . همچنان که خودش فرمود: «ما ترک الحق عزیز الا ذل ولااخذ به ذلیل الا عز; (40)
هیچ عزیز [و صاحب شوکتی] از حق فاصله نگرفت، مگر اینکه خوار شد و هیچ خوار [و کوچکی] به حق نپیوست، مگر اینکه عزیز [وگرامی] شد .»
عبادت و تفکر
عبادت کنندهای که در طول زندگی از قوه تفکر و نیروی عقلانی خود بهره نگیرد، از اعمال معنوی و عبادتهای خویش سود چندانی نخواهد برد; چرا که ارزش و مراتب عالی اعمال، بستگی به معرفت هر شخص نسبتبه معبود خود دارد و معرفت نیز حاصل نمیشود، مگر اینکه انسان با دیده عقل و اندیشه و دلی بیدار در قدرت و شکوه لایزال آفریدگار هستی بنگرد و در زوایای حیرتانگیز و شگفت آور این جهان باعظمت و آفریدههای متنوعی که در گستره این عالم پهناور، طبق نظم خاص خود حرکت مینمایند و به دنبال اهداف خاصی سیر میکنند، بیندیشد .
عبادتی که توام بامعرفتباشد، هیچگاه غرور آور نخواهد بود; بلکه هر چقدر شناخت و معرفتبه معبود بالاتر رود، خضوع و تواضع در عبادت مضاعف گردیده، احساس لذت انس بیشتر خواهد شد و اینجاست که عبادت کنندگان با معرفتبه همراه سرور و زینت عبادتگران، حضرت زین العابدینعلیه السلام این زمزمه را سر خواهند داد که: «سبحانک ماعبدناک حق عبادتک; (41)
معبودا! تو پاک و منزهی، ما حق عبادت تو را بجای نیاوردیم .»
با توجه به این نکات، گفتار خردمندانه حضرت عسکریعلیه السلام را باید به دقتبه گوش جان سپرد که فرمود: «لیست العباده کثره الصیام و الصلوه وانما العباده کثره التفکر فی امر الله; (42)
عبادت [کامل] به بسیاری روزه و نماز نیست، همانا عبادت تفکر بسیار در امر خداوند است .»
پینوشتها:
1) وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون» ; «جن و انس را جز برای عبادت خلق نکردم .» (ذاریات/56).
2) نهج البلاغه، خطبه 86 .
3) بقره/186 .
4) حجر/99 .
5) الغدیر، ج1، ص408 .
6) بحارالانوار، ج72، ص155 .
7) بحارالانوار، ج75، ص380; الانوار البهیه، ص319 .
8) مستدرک الوسائل، ج3، ص63; الامامه و التبصره، علی بن بابویه قمی، ص162 .
9) الفیض القدسی، ص11 .
10) وصیتنامه الهی – اخلاقی، ص22 .
11) حق و باطل، ص170 .
12) سرگذشتهای ویژه، ص88 .
13) مهرتابان، ص26 .
14) بحارالانوار، ج75، ص369 و 379 .
15) داود بن قاسم بن اسحاق بن عبدالله بن جعفر ابن ابی طالب که به ابوهاشم جعفری نیز معروف است، یکی از یاران نزدیک و مورد اطمینان امام حسن عسکریعلیه السلام میباشد . وی به خاطر انتسابش به جناب جعفر طیار (برادر گرامی امیرمؤمنانعلیه السلام) جعفری لقب گرفته است . او از سرشناسان قبیله خود در بغداد و همنشین چهار امام معصوم – (امام رضا، امام جواد، حضرت هادی و امام عسکریعلیهم السلام – ) بوده و از این گرامیان حدیث نقل کرده است، همچنانکه پدرش نیز از راویان امام صادقعلیه السلام به شمار میرود . ابوهاشم در اوائل غیبت صغری از ناحیه حضرت مهدیعلیه السلام به عنوان وکیل و کارگزار آن وجود گرامی انجام وظیفه میکرد . او افزون بر نقل روایات متعددی از پیشوایان معصومعلیهم السلام، در علم حدیث کتابی مستقل نیز تالیف نمود . ابوهاشم مردی آزاده، شجاع و با شهامتبود، هنگامی که سر یحیی بن حسین بن زید (یکی از علویان پارسا و شجاع که بر علیه حکومتستمگر مستعین عباسی قیام کرده و به شهادت رسید) و دیگر یاران وی را در بغداد نزد محمدبن عبدالله بن طاهر (حاکم مستبد عباسی) آوردند، سرشناسان بغداد و رجال دربار برای عرض تبریک به نزد حاکم رفتند و کشته شدن یحیی را تبریک گفتند . ابوهاشم جعفری نیز به نزد حاکم رفت و در حالیکه اعیان و اشراف و بزرگان مجلس حضور داشتند، بدون ترس و واهمه خطاب به حاکم گفت: ای امیر! این مردم درباره این کشته به تو تبریک میگویند، اما اگر رسول اللهصلی الله علیه وآله اینجا بود به او تسلیت میگفتند .
ابوهاشم در نزد اهل بیتعلیهم السلام دارای مقام و منزلت ویژهای بود و با بیان و اشعار حماسی خود از حریم اهل بیتعلیهم السلام دفاع میکرد و به همین جهت در سال 252 به همراه گروهی از طالبیین به سامرا تبعید شده و در آنجا زندانی گردید .
(رجال نجاشی، ص156; معجم رجال الحدیث،
ج23، ص85 و ج8، ص122; شاگردان مکتب ائمهعلیهم السلام، ج2، ص 138) .
16) بحارالانوار، ج50، ص304 .
17) کمال الدین، ص473; بحارالانوار، ج50، ص331 .
18) مصباح المتهجد، ص788; وسائل الشیعه، ج14، ص478 . البته در کتاب وسائل الشیعه در فراز اول روایت «صلوه الخمسین» آمده است .
19) جامع احادیث الشیعه، ج4، ص22 .
20) تفسیر امام العسکریعلیه السلام، ص72 به بعد; بحارالانوار، ج81، ص231، 232، 233، با تلخیص .
21) نهج البلاغه، فرازی از خطبه همام .
22) بحارالانوار، ج50، ص253 .
23) کشف الغمه، ج3، ص290 .
24) ص/18 .
25) تحف العقول، ص487 .
26) وسائل الشیعه، ج6، ص378 .
27) عده الداعی، ص194; شمس الضحی، ص594 .
28) عده الداعی، ص195 .
29) مصباح المتهجد، ص227; مهج الدعوات، ص277 .
30) اسحاق بن اسماعیل نیشابوری از بزرگان شیعه و از محدثین مورد اطمینان در نزد ائمه اهل بیتعلیهم السلام بود . امام عسکریعلیه السلام در تجلیل از مقام وی فرمود: «فاتم الله یا اسحاق علی من کان مثلک – ممن قد رحمه الله وبصره بصیرتک – نعمته، وقدر تمام نعمته دخول الجنه; ای اسحاق! خداوند نعمتخود را برای هر کسی که مثل توست – که خدا به او مهر ورزیده و همچون تو او را بینایش گردانیده – کامل گرداند و تمام نعمتخود را با بهشت رفتن مقدر فرماید .» (مهج الدعوات، ص63 – 67)
31) طه/125 و 126 .
32) تحف العقول، ص 484; معجم رجال الحدیث ج ج، ص 222 .
33) زندگی ابوعلی سینا، ص29 .
34) الجواهر السنیه، ص361 .
35) الارشاد، ج2، ص334; شمس الضحی، ص595 .
36) مفتاح الفلاح، ص176; بحارالانوار، ج83، ص354 .
37) در کافی نام این مرد علی بن نارمش ثبتشده است .
38) کشف الغمه، ج3، ص286; اصول کافی، باب مولد ابی محمد الحسن بن علیعلیه السلام، حدیث 8 .
39) الارشاد، ج2، ص321; اصول کافی، باب زندگانی امام عسکریعلیه السلام حدیث اول .
40) تحف العقول، ص489 .
41) صحیفه سجادیه، ص35 .
42) تحف العقول، ص 488 .
منبع:www.hawzah.net