دلالت حدیث غدیر بر ولایت علی (ع)

دلالت حدیث غدیر بر ولایت علی (ع)

دانشمند سنی: شیعیان معمولاً از حدیث غدیر دم می‌زنند در حالی که این حدیث بر فرض صحت دلالتی بر نصبت مولانا علی (کرّم اللهُ وجهه) به مقام خلافت و امامت ندارد.
مؤلف: آیا حاضری در مورد این حدیث به مناظره بنشینیم.
دانشمند سنی: به به! چه خوب پس ابتدا شما حدیث غدیر را بیان کنید تا استفاده کنیم.
مؤلف: حدیث غدیر از متواترات است که 110 نفر صحابی و 84 نفر تابعی و بسیاری از علماء و محدثین در قرون بعدی إلی زماننا هذا آن را نقل کرده‌اند که مجمل شأن صدور آن این است:
پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ به مردم برای خروج به سوی حجّ در سال دهم هجری اذن داده و حداقل 90 هزار نفر با او حرکت کردند، پس از به جا آوردن مناسبک حج و در حال بازگشت از مکه و مدینه به غدیر (دَرّه) خُم رسیدند و آن روز پنج شنبه هشتم ذی الحجّه بود که جبرئیل امین از ناحیه‌ خداوند بر آن حضرت نازل و آیه شریفه: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ»[1] را قرائت نمود.
پس حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ امر به بازگشت جلو رفتگان و رسیدن و نگاه داشتن عقب ماندگان نمود، تا این که همه بار افکندند و ندای نماز ظهر داده شد و نماز جماعت خوانده شد.
سپس در مقام خطابه میان قوم بر جهاز شتران بپا خواست و پس از حمد و ثنا بر خداوند سبحان و گرفتن اقرار از حاضرین به توحید و نبوت و معاد و وصیّت ثقلین (کتاب و عترت) و بیان این که رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ از مؤمنین به خودشان اولی است دست امام علی بن ابیطالب را گرفت و بالا برد، تا آن جا که روایت شده سفیدی زیر بغل حضرت می‌درخشید و همه قوم او را شناختند.
سپس فرمود: «مَن کنتُ مولاه فعلیُّ مَولاهُ» و این مطلب را سه مرتبه تکرار فرمود.
سپس برای محببین او دعا و برای دشمنانش نفرین نمود و فرمود که حاضرین و شاهدین، غائبین را از این ماجرا آگاه نمایندو هنوز متفرق نشده بودند که جبرئیل امین نازل شد و شریفه:
«الیومَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ اَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً»؛[2] را تلاوت فرمود. سپس حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:
«اللهُ اکبرُ عَلی اِکمالِ الدّینِ وَ اِتمامِ النّعمهِ و رِضَی الرَّبُ بِرِسالتی وَ الوِلایَهُ لَعَلیٍّ مِن بَعْدی».
سپس مردم تهنیت گویان هر یک آمدند، در حالی که در پیشاپیش آنان ابوبکر وعمر بودند، با حضرت مصافحه کردند و چنین تهنیت گفتند.
«بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یَا ابْن ابیطالبٍ. اَصْبَحتَ مولایَ وَ مَولی کُلِّ مُؤمِنٍ وَ مُؤمِنَهٍ»؛ خلافت مبارک باد. مبارک باد بر تو ای فرزند ابیطالب. از این پس مولای من و مولای هر زن و مردی هستی.
دانشمند سنی در حالی که لبخندی مصنوعی می‌زد گفت: آفرین، لیکن این تازه آغاز بحث است.
مؤلف: اشکال خود را بیان نما تا پیرامون آن سخن بگویم.
دانشمند سنی: شما کلمه «مولی» را چه چیزی معنا کردید؟
مؤلف: به معنای أولی به تصرف در شئون مؤمنین و سرپرست و حاکم.
دانشمند سنی: معلوم می‌شود که معانی لغات را نمی‌دانید. بهتر است ابتدا به کتاب‌های لغت رجوع کنید تا معنای «مولی» برایتان روشن شود. آن گاه برای ادامه بحث تشریف بیاورید.
مؤلف: معانی «مولا» را بیان فرمایید تا استفاده کنیم.
دانشمند سنی: احسنت، اکنون از راه صواب در آمدی.
بدان که مولی از کلماتی است که مشترک است بین معانی فراوان. شما چه گونه از بین این همه معانی مولی را به «سرپرست» ترجمه می‌کنید؟!
مؤلف: معانی «مولی» را بیان فرمایید.
دانشمند سنی: مولی به معنای: ربّ، عمو، إبن، إبن الاخت، مُعتِق، عبد، مالک، منعم ٌعلیه، شریک، حلیف، صاحب (همراه)، جار (همسایه) نریل (میهمان) و قریب و… آمده است که من تمام آن معانی را در خاطر ندارم.
مؤلف: قرائن حالیه (مقامیه) حاکی از آن است که اگر بپذیریم کلمه «مولی» مشترک است بین معانی بسیاری که بعضی از بزرگان شما گفته‌اند، باز در این مقام و شأن نزول حدیث، جز در معنای «اُولی به تصرف» را نتوان مراد داشت، زیرا: اگر «مولی» را به معنای «رب» (خدا) بگیریم مستلزم کفر است زیرا علی ـ علیه السلام ـ خدا نبود.
و اگر آن را به معنای «عمو»، و «ابن» و «إبن الاخت»، و «مُعْتق» (آزاد کننده غلام) و «عبد» و «مالک»، و «منعمُ علیه» و «شریک» و «حلیف» بگیریم بی‌تردید کذب است زیرا حضرت علی ـ علیه السلام ـ هیچ یک از اوصاف فوق را نداشت. یعنی امام علی ـ علیه السلام ـ عمو، پسر، پسر خواهر، آزاده کننده غلام، مالک و… رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نبود.
معنای صاحب (همراه)، و جار (همسایه) و نزیل (میهمان) و قریب گرفتن از کلمه مولی نیز صحیح نیست، به خاطر سخافت و سبکی خصوصاً در آن اجتماع عظیم و در بین راه و گرما گرم روز و آن وضعیت سخت و مشکل؛ آیا خنده‌دار نیست که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ مرادش این باشد که هرکس من میهمان، همسایه، و نزدیک اویم، علی ـ علیه السلام ـ ، همسایه و میهمان و نزدیک اوست؟!!
و اگر بخواهیم «مولی» را به معنای مُنعِم بگیریم ملازمه‌ای وجود ندارد بین این که هر کسی که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر او انعام کرد، علی ـ علیه السلام ـ نیز بر او انعام نماید.
اما مولی به معنای ناصر و محِبّ (دوستدار) نیز در این روایت بی‌معناست چه کلام رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ را خبری بدانیم یا انشایی (امری) چرا که این سخن که «هر کس من دوستدار اویم از این پس علی دوستدار و یاور اوست خبری یا انشایی (امری) مسئله‌ای مجهول نبود و آن قدر اهمیت نداشت تا ابلاغ آن در شرائط سخت و دشوار بر پیامبر گرامی ـ صلّی الله علیه و آله ـ واجب گردد.
بنابر آن چه گفته شد از میان معانی متعددی که برای مولی بیان نموده‌اید معنایی که مناسب با حال و مقام و شأن نزول و اهمیت مطلب باشد جز معنای «ولایت در تصرّف و حکومت» نمی‌تواند باشد. و این همان است که «تفتازانی» از علمای بزرگ اهل سنت بدان اقرار نموده ولی گفته روایت غدیر متواتر نیست (خدایا به او انصاف مرحمت کن!)
همو گوید: مخفی نیست که ولایت بر مردم و تولّی و مالکیت برای تدبیر امور آنان و تصرف در امورشان همانند تصرف و ولایت نبی، همان امامت است.
اما بعضی قرائن مقالیه:
الف. صدر حدیث چنان که از 64 عالم حافظ از اهل سنت نقل شده چنین است که پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:
«اَلَسْتُ اَولی بِکُم مِنْ اَنفُسِکُم»؛ آیا من از جانتان بر شما اولی نیستم؟ که همگی گفتند: بلی یا رسول الله.
حال قرینه سخن این جاست که حضرت جمله «فَمَن کُنتُ مَولاه فَعَلیٌّ مَوْلاه» را بوسیله «فاء» تفریع بر آن اقرار (صدر) متفرع نمود. پس کلمه «مولی» به همان معنای «اَولی» در صدر است.
ب. این که حضرت بر اکمال دین در زمانی که جمعیت هنوز متفرق نشده بود و جبرئیل امین آیه شریفه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ…» را بر آن حضرت نازل کرد تکبیر گفت.
حال سخن این جاست که آن چیز چه معنایی بود که دین بدان به کمال رسیده و نعمت تمام می‌شود و پروردگار در عرض رسالت بدان راضی می‌گردد، جز امامتی که به برکت آن اتمام رسالت و کمال نشر آن استحکام پایه‌های آن محقق می‌گردد.
ج. پیامبر خدا مرگ و رحل اقامت خود را در آینده به مردم ابلاغ نمود و جز این نیست که خلاء هائل وجود مبارک آن حضرت تنها با نصب امیر مؤمنان علی بن ابیطالب ـ علیه السلام ـ در مقام ولایت می‌توانست پر شود.
دانشمند سنی: آفرین ای استاد بزرگ. اما خداوند خود می‌داند که سؤالی هست که لحظه‌ای مرا آرام نمی‌کند.
مؤلف: سؤالت را بپرس.
دانشمند سنی: اگر حدیث غدیر در مقام نصب علی ـ علیه السلام ـ بر خلافت و جانشینی و ولایت بعد از پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ دلالت داشت پس چرا صحابه آن را به عنوان محور و مقیاس بعد از نبی ـ صلّی الله علیه و آله ـ نگرفتند، و صحیح نخواهد بود که صحابه و جمهور امت اجتماع نمایند بر رد کردن آن چه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در آن اجتماع عظیم ابلاغ نمود.
مؤلف: هر کس به تاریخ صحابه رجوع نماید امثال تخلفات صحابه بعد از اوامر پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ را فراوان خواهد یافت که اکثراً سیاسی بوده‌اند[3] و ترک عمل به حدیث غدیر و اعراض از آن نیز از همین قبیل است و مانند سایر تخلفات صحابه چون تخلف از همراهی با «اسامه» در سریّه‌ای که به نام او معروف است و نیز اعتراض گروهی از صحابه به پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ در مورد صلح حدیبیه و غیره که مرحوم «سید شرف الدین موسوی» صاحب «المراجعات» حدود هفتاد و اندی از تخلفات صحابه را در کتاب دیگرش «النصّ و الاجتهاد» ذکر نموده است.
اشکال اهل سنت آن است که بر عمل صحابه لباس عصمت پوشاندند، گو این که هرگز به اندازه سر سوزنی از کتاب و سنت تخلف ننموده‌اند فلذا بر آنان قول به مخالفت با نصّ نبی اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و تنصیص امام علی ـ علیه السلام ـ گران آمد.
سخن که به این جا رسید دانشمند سنی عرق شرم از پیشانی خود پاک کرد و آن گاه نگاهی به ساعت خود انداخت و گفت:
استاد! بسیار محظوظ شدیم انشاء الله اگر عمری باقی ماند بحث را در فرصتی دیگر پی می‌گیریم و آن گاه آرام برخاست و رفت.[1] . مائده، 67.
[2] . مائده، 3.
[3] . ر.ک: داستان‌های شرح شرم نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، اثر مؤلف.
دانشمند شیعه با یکی از علمای مخالف

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید