روزی شیخ به خانه شریف بغداد (ابو عبدالرحمن محمد بن محمد بن طاهر) رفت، فقیه نمایی از اهل سنت در مجلس حاضر بود. پس روی سخن به جانب شیخ نموده و پرسید:
«آیا این مطلب صحیح است که شیعه عقیده دارد که پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ از خطا و سهو در امان و محتاج به افراد رعیت نیست؟»
شیخ مفید گفت: «بلی. ما را عقیده چنین باشد».
پرسید: پس چرا خداوند او را به مشورت امر نموده است، آن جا که فرموده: «و شاوِرْهُم فِی الأمرِ»[1] بدیهی است که اگر محتاج به مشورت نباشد، هرگز خداوند او را با چنین آیهای خطاب قرار نمیدهد.»
شیخ مفید گفت: «امر پروردگار، پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ را به مشورت، مسلتزم احتیاج پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ به افراد نیست و معنای امر به مشورت این نباشد که چون نیازمندی، مشورت کن، بلکه معنا این است که با آنان شورا بنمای نه این که عمل کن تا طرز فکر آنان با افکار تابناکت تقویت شود و گواه این معنا، ادامه همان آیه است که فرموده:
« فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ»؛[2] هر زمان عزم کردی توکل بر خدای کن.
مرد سنی پرسید: فائده مشورتی که توأم با عمل نباشد چیست؟
شیخ در جواب گفت: مشورت به خودی خود یا از لحاظ انس و الفت میان مسلمین و یا وسیله تقویت روحیه آنان با افکار عالیه و بلند پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و یا برای امتیاز دادن میان افراد منافق و مؤمن است. (که از آرای ابراز شده، روحیه هر کدام به دست میآید). بنابراین مشورت کردن پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از روی احتیاج نبوده تا با عقیده ما سازگار باشد.[1] . آل عمران، 159.
[2] . همان.
شیخ مفید با سنی فقیه نما