نویسنده:علی باقر شیخانی
تعصب حزبی و دیگر تعصب ها
تعصبات حزبی نوعی دیگر از تعصب های خطرناک است، زیرا در این نوع تعصب شخص متعصب آن چنان تحت تأثیر تفکرات حزبی و رهبریت حزب قرار می گیرد که، معیار درستی و نادرستی خط مشی افراد را فقط با تفکرات حزبی و رهبر حزب ارزیابی می کند و سخن درست را سخنی می داند که با تفکرات حزبی او هم خوانی داشته باشد و هر آنچه رهبری حزب و گروه بگوید، بدون کم و کاست می پذیرد، حتی از تعلقات شخصی و افکار و امیال خود دست کشیده و آن ها را در راه حزب می نهد. حرف او حرف حزب و رئیس حزب است و اراده او بر اساس اراده حزب و رهبر آن تعیین می گردد وحتی نوع زندگی و مرگ و ازدواج و طلاق و…چه بسا بر اساس تصمیمات حزب تعیین گردد.هرچند این تصمیم ها بر خلاف حق و شرع و وجدان عمومی و حتی عرف مردم تلقی شود، سر می سپارد.
نمونه ای از این نوع تعصب را در سال های پیش از پیروزی انقلاب در احزابی همچون سازمان مجاهدین خلف(منافقین) و احزاب چپ گرا و مارکسیست و همچنین در برخی از نحله های تصوف و نومعنویت گرا در زمان معاصر می توان مشاهده نمود.تعصبی که در آن عضو حزب حتی می بایست به دستور رهبر حزب، زن خود را در اختیار رهبر حزب قرار دهد (108)و زندگی مشترک خود را بدون اذن عقلی و شرعی طلاق داده یا بدون طلاق به رهبر حزب خود بسپارد و یا اینکه آن چنان نسبت به مرام حزبی متعصب باشد که واقعیات را انکار نماید به طوریکه در بین طرفداران حزب کمونیست چنین تعصبی متداول بود؛ زیرا بر اساس عقیده ی آنان، انسان ها بر اساس جبر اجتماعی چهار مرحله را در پیش خواهند داشت:
-دوران کمون اولیه؛
-دوران فئودالیته؛
-دوران سرمایه داری؛
-دوران سوسیالیست.
بر این اساس، طرفداران این حزب آن چنان در توهم این مراحل تاریخی بودند که پیروزی انقلاب اسلامی ایران را باور نداشتند، چون بر طبق عقیده ی آنان ایران هنوز در مرحله ی فئودالیته به سر می برد و وارد مرحله ی سرمایه داری نشده بود. پس امکان نداشت که وارد مرحله ی سوسیالیست یعنی همان دوران تحول عمومی مردم گردد.از این رو، اینان پس از به ثمر نشستن انقلاب برای آن که عقیده خود را توجیه نمایند، به چاره اندیشی پرداخته با فرزندان انقلاب در بحث و مناظره دم از فروپاشی انقلاب پس از مدتی و فرا رسیدن دوران سوسیالیست می زدند.
1.منشأ تعصب حزبی
از دیدگاه حضرت امام، اصل پیدایش احزاب سیاسی در ایران برای اولین بار در عصر مشروطیت توسط دولت انگلستان و غرب باوران بوده است:
اصل حزب بازی را به نظر من که در صدر مشروطیت، حزب را در ایران درست کردند.حزب بازی را برای همین درست کردند که نگذارند این ملت با هم آشتی کنند.برای این که حزب را می دیدند که این جا بنای این ها این است که وقتی این حزب شد حزب عدالت و آن حزب شد حزب دموکرات که در صدر مشروطه بوده.این ها با هم دشمنند؛ این برای آن می زند، این برای آن می زند، احزاب در خارج این جور نیستند.اگر نمایش بدهند که این جور هستند، برای این که کلاه سر ما بگذارند.(1)
شما گمان نکنید که احزابی که در ممالک دیگری هست، در صدر مشروطیت در انگلستان بود.آن احزاب با همان کاری که آن ها می کردند و حزب بازی می کردند، ماها را به اختلاف می کشیدند و خود آن ها با هم دشمنی نداشتند.هیچ حزبی بر ضد مصالح کشور خودش عمل نمی کرد. اگر هم با هم اختلاف سلیقه یا اختلاف رویه داشتند، عاقلانه بود؛ با حساب بود.این طور نبود که یک دسته، دسته دیگر را آن چنان تضعیف کنند که کشورشان آسیب ببیند.مع الاسف همان احزابی که در آن جا بودند، به ما نمایش می دادند که کشور باید احزاب داشته باشد و احزاب هم باید مخالف با هم باشند، ما را و احزاب ما را روبه روی یکدیگر قرار می دادند.(2)
2.پیامدهای تعصب حزبی
همچنان که از کلام امام استفاده می شود، حزب گرایی در کشورهای شرقی از جمله کشور ما جز بر پایه تعصب رشد نیافته است.بدین جهت از پیامدهای آن تلاش و کوشش هر حزب در جهت مقابله با احزاب دیگر برای بیرون کردن آنان از صحنه ی رقابت با انواع ترفندها و تهمت ها همراه بوده است که این رویه، همچنان در برخی از احزابی که پس از انقلاب در صحنه ی رقابت های سیاسی ظهور یافته اند، نمودار است.آنان برای پیروزی در صحنه ی انتخابات بر خلاف دستور صریح اسلام که بر محترم بودن عرض و آبروی مؤمنان تأکید دارد، به ریختن آبروی دیگران با استفاده از تهمت ها و افشاگری ها روی آورده و رقابت برای پیشی گرفتن در خدمت به مردم را تبدیل به رقابت برای رسیدن به پست و مقام به هر قیمتی می سازند.
3.ارزیابی حزب گرایی و تعصب حزبی
در اندیشه ی حضرت امام نه تنها وجود احزاب در یک کشور نامطلوب نیست، بلکه خود ایشان بر وجود احزاب تأکید داشته و در اندیشه ی حزبی به وسعت کل جهان بوده است.ایشان در این باره می فرماید:
این نکته را باید تذکر بدهم که ما که گفتیم حزبی به نام حزب مستضعفین، در همه دنیا، معنایش این نبود که حزب های صحیحی که در ایران هست، نباشد.حزب های منطقه ای علیحده است و حزب تمام مناطق و تمام جاها یک حزب دیگر است. اگر ان شاء الله مسلمین موفق بشوند و یک همچو… حزبی را تاسیس کنند، بسیار به موقع است، لکن [به]معنای این نیست که در محل و در منطقهها حزب نباشد؛ خیر، در منطقه ها احزاب هستند و آزاد هم هستند، مادامی که توطئه معلوم نشده است.(3)
ایشان از طرفی معیار خوبی و یا بدی حزبی را در ایده و هدف نهایی آن حزب دانسته و حزب را یا حزب شیطان و یا حزب خدا میداند.
هرکس که می خواهد صحبت کند، باید توجه کند که چه می خواهد بگوید، آیا در این چیز رضای خدا هست، آیا دعوت به خودش هست یا دعوت به خدا.بعد هم که صحبت کرد، بنشیند که آیا این صحبت برای این بود یا برای آن، این راهی است برای سیر انسان به خدا که مراقبت کند از خودش و بعد از مراقبت، محاسبه نماید.این طور نیست که حزب بد باشد یا هر حزبی خوب باشد. میزان ایده ی حزب است و اگر ایده چیز دیگری باشد، این حزب شیطان است هر اسمی هم داشته باشد.بنابراین، ما باید کوشش کنیم که حزبمان را حزب الله کنیم.خودمان را جز حزب الله قرار دهیم.(4)
اما از آن جا که خطر تعصب همواره در حزب گرایی وجود دارد، حضرت امام برای جلوگیری از هرگونه خطرات احتمالی، نظامیان را از ورود به احزاب سیاسی منع نموده، می فرمایند:
وصیت اکید من به قوای مسلح آن است که همانطور که از مقررات نظام عدم دخول نظامی در احزاب و گروه ها و جبهه ها است، به آن عمل نمایند و قوای مسلح مطلقاً چه نظامی و انتظامی و پاسدار و بسیج و غیر این ها در هیچ حزب و گروهی وارد نشده و خود را از بازی های سیاسی دور نگه دارند.در این صورت می توانند قدرت نظامی خود را حفظ و از اختلافات درون گروهی مصون باشند.(5)
4.راه های برون رفت از تعصب حزبی
از کلمات و سخنان حضرت امام راه کارهای متعددی می توان استفاده نمود که به برخی از آنان اشاره می شود:
اول:در اندیشه ی حضرت امام، حزب آن گاه مشروعیت دارد که در اهداف اصلی با سایر احزاب درگیری نداشته باشد، بلکه اختلاف فقط در برداشت ها و نوع راه کارها باشد.از این رو در پاسخ جناب محمدعلی انصاری در اختلاف بین دو گروه مصطلح چپ و راست در عصر خود بر این تأکید می ورزند که:
اختلاف اگر زیربنایی و اصولی باشد، موجب سستی نظام می شود و این مسأله روشن است که بین افراد و جناح های موجود وابسته به انقلاب اگر اختلاف هم باشد صرفاً سیاسی است ولو این که شکل عقیدتی به آن داده شود، چرا که همه در اصول با هم مشترکند و به همین خاطر است که من آنان را تأیید می نمایم.آن ها نسبت به اسلام و قرآن و انقلاب وفادارند و دلشان برای کشور و مردم می سوزد و هر کدام برای رشد اسلام و خدمت به مسلمین طرح و نظری دارند که به عقیده ی خود موجب رستگاری است.اکثریت قاطع هر دو جریان می خواهند کشورشان مستقل باشد؛ هر دو می خواهند سیطره و شر زالوصفتان وابسته به دولت و بازار و خیابان را از سر مردم کم کنند؛ هر دو می خواهند کارمندان شریف و کارگران و کشاورزان متدین و کسبه صادق بازار و خیابان، زندگی پاک و سالمی داشته باشند… پس اختلاف بر سر چیست؟ اختلاف بر سر این است که هر دو عقیده شان است که راه خود باعث رسیدن به این همه است.(6)
دوم:احزابی متعصب تلقی نمی گردند که در جهت حفظ مصالح عمومی کشور با هم به نزاع نپردازند.ایشان به مقایسه ی احزاب کشورهای غربی با احزاب کشورهای جهان اسلام پرداخته، می فرماید:
احزاب در سایر کشورهای بزرگ… از قبیل انگلستان، فرانسه، امریکا با وضع احزاب در مملکت امثال ما مختلف است. هیچ وقت نخواهید دید که دو حزب در امریکا باشد که یکیشان یا هر دویشان بر خلاف مصلحت امریکا عمل کنند.
شما دیدید که در همین چند وقت این مخالفتی که بین دو حزب در امریکا بود و می خواستند یک دسته ای یک نفر را برای خودشان رئیس جمهور کنند.آن دسته هم یکی دیگر را، بعد از آن که یکی برد قضیه را و رئیس جمهور شد، آن حزب دیگر نیفتادند به جان او و کارشکنی کنند؛ تبریک گفتند و بلا اشکال مشغول خدمت هستند برای کشور خودشان و با وحدت کلمه کشور خودشان را پیش می برند، اما در ممالکی که توجه به مسائل ندارند و دیدهای سیاسی ندارند، اینها چنانچه گروه هایی درست کنند یا احزابی درست کنند، این طور نیست که بعد از آن که کاندیدای یک حزبی در یک امری پیش برد، دیگران بیایند تبریک بگویند و کمک کنند او را؛ دیگران مخالفت می کنند و کارشکنی می کنند باید این ملت بیدار بشود، باید این سران و دولتمردان شمّ سیاسی پیدا کنند؛ این ها شمّ سیاسی ندارند.(7)
سوم:احزابی به تعصب گرایی و ظلم و ستم نمی افتند که مستقل بوده و به بیان دیگر احزاب دولت ساخته نباشند.ایشان در اوایل نهضت خود یعنی سال 1343در مقایسه ی بین احزاب کشور ما و سایر کشورها می فرمایند:
آن جاهایی که حزب هست، دولت ها از حزب وجود پیدا می کنند، نه این که اول دولت تشکیل بشود، بعد حزب درست کند…خوب یک حزبی قبل از این که دولت شما پیش بیاید، یک حزبی درست کنید و بعد هم حزب در مجلس به طور[ی]که بشود به طوری که قوانین اساسی و قانون اساسی و سایر قوانین اقتضا می کند، نماینده درست کنند و بعد هم آقای وزیر، نخست وزیر متکی به نمایندگانی که از حزب پیدا شد و از جمعیت و از خواسته مردم و اینها پیدا شد، بعد می شود یک دولت متکی به حزب.(8)
چهارم:ضابطه گرایی به جای حزب گرایی:در اندیشه حضرت امام احزابی مطلوب بوده و دور از تعصبند که تا بدان جا رشد یافته باشند که اگر کسی را خارج از حزب خود مطابق ضوابط خود لایق برای مقام و پستی یافتند، او را معرفی نمایند و خود را در محدوده ی حزب و افراد آن محصور ننمایند.ایشان می فرماید:
اگر کسی یا کسانی را در غیر گروه یا صنف خود یافتند که از افراد گروهشان لایق تر است او را کاندید کنند.مسأله انتخابات یک امتحان الهی است که گروه گرایان را از ضوابط گرایان ممتاز می کند.(9)
حضرت امام حتی در این باره طرفداران احزاب را بر عمل کردن بر ضابطه فراخوانده، می فرماید:
احدی شرعاً نمی تواند به کسی کورکورانه و بدون تحقیق رأی بدهد و اگر در صلاحیت شخص یا اشخاصی، تمام افراد و گروه ها نظر موافق داشتند، ولی رأی دهنده تشخیص بر خلاف همه ی آن ها بود، تبعیت از آن ها صحیح نیست و نزد خداوند مسئولیت دارد.(10)
پنجم:احزابی دور از تعصبند که در پی اثبات خوبی های خود باشند، نه در پی افشاگری و نامطلوب نشان دادن احزاب و گروه های دیگر.
هیچ مقامی و حزبی و گروهی و شخصی حق ندارد به دیگران که مخالفت نظرشان هستند توهین کنند یا خدای نخواسته افشاگری نمایند، گرچه همه حق تبلیغات صحیح برای خود یا کاندیداهای خود یا دیگران را دارند و هیچ کس نمی تواند جلوگیری از این حق نماید.(11)
تعصبات دیگر
در پایان این بررسی لازم است به برخی دیگر از انواع تعصبات که در بین مردم رواج دارد نیز اشاره شود که به جهت آن که از اهمیت کمتری برخوردار است به طور مختصر از آن ها سخن خواهیم گفت:
الف.تعصبات صنفی و شغلی
نوعی دیگر از تعصبات و جانبداری بی منطق، حمایت شغلی و صنفی است که کسی انتقاد سازنده را نسبت به هم شغلان و هم صنفان خود نپذیرد و بر درستی کار همکاران خود اصرار بورزد.از این نوع تعصب نیز در هر صنف و شغلی دیده می شود، آن که معلم است، شغل معلمی را بسیار خطیر و ارزشمند و پر مشغله می داند.و هرگونه کم کاری و یا انتقاد دیگری را بر این صنف روا نمی داند.آن که پزشک است، پزشکان را بسیار دلسوز می داند و انتقاد بر این صنف را روا نمی داند و آن که خود را در زمره ی روشنفکران می داند، همه ی روشنفکران را بر صواب و خدمتگزار ملت و کشور در طول تاریخ می داند و آن که روحانی است، روحانیت را از هرگونه انتقاد و اشکالی پیراسته می پندارد و حال آن که انصاف اقتضای آن دارد که بپذیریم در هر صنف و شغلی همچنان که افراد دلسوز و خدمتگزار به دین و مکتب و ملت وجود دارد، افراد نایاب و خائن به حرفه و گاه خائن به دین و ملت یافت می شود. چنین انصافی حکم می کند که شخصی روشنفکر کتابی بنویسد و آن را «در خدمت و خیانت روشنفکران»(12) بنامد و هر دو روی سکه روشنفکری را بنمایاند و همچنین چنین انصافی اقتضا می کند که همچنان که از خوبی های روحانیت می گوید، از کاستی های آنان فریاد برآورد و از«مشکل اساسی در سازمان روحانیت»(13)سخن گوید و بر اساس همین انصاف گرایی است که حضرت امام رحمه الله همچنان که از روحانیون دلسوز و جان بر کف در جهت دفاع از دین و ملت به تمجید پرداخته، می فرماید:
سلام بر حماسه سازان همیشه جاوید روحانیت که رساله ی علمیه و عملیه خود را به دم شهادت و مرکب خون نوشته اند و بر منبر هدایت و وعظ و خطابه ی ناس از شمع حیاتشان گوهر شب چراغ ساخته اند.
افتخار و آفرین بر شهدای حوزه و روحانیت که در هنگامه ی نبرد رشته تعلقات درس و بحث و مدرسه را بریدند و عقال تمنیات دنیا را از پای حقیقت علم برگرفتند و سبک بالان به میهمانی عرشیان رفتند و در مجمع ملکوتیان شعر حضور سروده اند.
سلام بر آنان که تا کشف حقیقت تفقّه به پیش تاختند و برای قوم و ملت خود منذران صادقی شدند که بند بند حدیث صداقتشان را قطرات خون و قطعات پاره پاره پیکرشان گواهی کرده است و حقاً از روحانیت راستین اسلام و تشیع جز این انتظاری نمی رود که در دعوت به حق و راه خونین مبارزه ی مردم خود اولین قربانی ها را بدهد و مهر ختام دفترش شهادت باشد.(14)
اما از طرف دیگر حضرت امام به دور از هر تعصبی به انتقاد پرداخته و اعتراف می نماید که:
در تمام نوشته ها و صحبت ها هر وقت نام روحانیت را به میان آورده ام و از آنان قدردانی نموده ام، مقصودم علمای پاک و متعهد و مبارز است که در هر قشری ناپاک و غیرمتعهد وجود دارد و روحانیون وابسته ضررشان از هر فرد ناپاک دیگر بیشتر است و همیشه این دسته از روحانیون مورد لعن و نفرین خدا و رسول و مردم بوده اند و ضربات اصلی را به این انقلاب، روحانیون وابسته و مقدس مآب و دین فروش زده اند و می زنند.(15)
ب.تعصب خرافی
نوع دیگری از تعصب که بین مردم رواج دارد، تعصب در خرافات است.این نوع تعصب در سراسر جهان حتی در میان مدعیان علم و دانش و تکنولوژی نیز وجود دارد به طوری که در کشورهای غربی گرایش به فالگیری و طالع بینی و عقیده به خرافات اگر بیش از کشورهای شرقی نباشد، کمترنیست.به طوری که در کشوری مثل انگلستان مردم دیدن گربه ی سیاه را دلیل خوش شانسی می دانند یا در کشوری مثل آمریکا بر این عقیده اند که خداحافظی با دوستان بر روی پل سبب آن می شود که دیگر هرگز او را نبینند و همچنین در کشورهای شرقی مانند چین، هند، ژاپن و… نیز چنین تعصباتی دیده می شود.از این گونه تعصبات خرافه سیزده نوروز را می توان نام برد که علیرغم گذشتن سال ها از حکومت اسلامی و تبلیغات اسلامی در این باره همچنان عده ای به آن پایبندند.
ج.تعصب دوستی تا مرز خلاف کاری
برخی از مردم در امور خلاف تعصب می ورزند به طوری که پایبندی در آن را نیز نوعی جوانمردی و مردانگی به حساب می آورند.بررسی برخی از پرونده های بزهکاری و سایر جرایمی که به صورت گروهی انجام می پذیرد، شاهد این مدعا است؛ زیرا چنین افرادی حاضر نیستند سایر خلافکاران را معرفی نموده و سخت بر تعهد خود استوارند و حال آن که آنچه از نظر عقل و شرع بدان فراخوانده شده است، پایبندی در اصول اخلاقی است نه در امور خلافی که برای فرد و اجتماع ضرر دارد باعث حرج و مرج و یا فساد فرد و اجتماع می شود.از جمله همین تعصبات می توان تعصب در دوستی ها را نام برد که معمولاً در میان جوانان رواج دارد، به طوری که حاضر نیستند هیچ حرف حقی را درباره ی دوستان خود از دیگران بپذیرند، زیرا پذیرش حرف دیگران را درباره ی دوستان خود نوعی اشکال بر انتخاب خود می پندارند. از این رو، سخت از دوستان خود به دفاع برمی خیزند و حتی آن چنان نسبت به دوستی خود تعصب می ورزند که کار خلاف آنان را توجیه نموده و خود نیز ناخواسته به همان راه می روند.از ضررهای این نوع تعصب آن است که چه بسا شخص دنیا و آخرت خود را فدای چنین تعصبی می کند.خداوند در قرآن سرانجام چنین تعصبی را چنین توصیف می کند که در روز قیامت چنین کسی دست حسرت به دندان می گزد و می گوید:
(یَا لَیتَنِی اتّخَذتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً*یَا وَیلَتَی لَیتَنِی لَم اتَّخِذ فُلاناً خَلِیلاً*لَقَد أضَلّنِی عَنِ الذّکرِ بَعدَ جَاءَنِی وَ کَانَ الشَّیطَانُ لِلإنسَانِ خَذُولاً)؛(16)ای کاش با رسول خدا راهی برگزیده بودم.ای وای بر من!ای کاش فلانی را دوست خود انتخاب نکرده بودم، زیرا او مرا از یاد حق گمراه ساخت، پس از آن که آگاهی به سراغ من آمده بود و شیطان همیشه در پی خذلان انسان بوده است.
در شأن نزول این آیات گفته اند:
در عصر پیامبر صلی الله و علیه آله و سلم دو نفر دوست در میان مشرکان به نام عقبه و اُبی بودند.هر زمان عقبه از سفر می آمد، غذایی ترتیب می داد و اشراف قومش را دعوت می کرد و در عین حال دوست می داشت به محضر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برسد هر چند اسلام را نپذیرفته بود.
روزی از سفر آمد و طبق معمول ترتیب غذا داد و دوستان را دعوت کرد، در ضمن از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نیز دعوت نمود.
هنگامی که سفره را گستردند و غذا حاضر شد،پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:من از غذای تو نمی خورم تا شهادت به وحدانیت خدا و رسالت من دهی، «عقبه»شهادتین بر زبان جاری کرد.
این خبر به گوش دوستش «ابی»رسید. گفت:ای عقبه!از آیینت منحرف شدی؟ او گفت:نه، به خدا سوگند من منحرف نشدم، و لکن مردی بر من وارد شد که حاضر نبود از غذایم بخورد جز این که شهادتین بگویم، من از این شرم داشتم که او از سر سفره من برخیزد، بی آن که غذا نخورده باشد، لذا شهادت دادم.
ابی گفت:من هرگز از تو راضی نمی شوم، مگر این که در برابر او بایستی و سخت توهین کنی، عقبه این کار را کرد و مرتد شد و سرانجام در جنگ بدر در صف کفار به قتل رسید و رفیقش «ابی»نیز در روز جنگ احد کشته شد.(15)
و این است سرانجام تعصب که حضرت امام رحمه الله به حق درباره اش فرمود:
ای عزیز بدان که این خلق خبیث از شیطان است…این حجاب کلیه حقایق را از نظر می برد بلکه تمام رذایل را محاسن جلوه می دهد و تمام محاسن غیر را رذیله نمایش دهد.و معلوم است کار انسانی که جمیع اشیا را بر غیر واقعیت خود ببیند به کجا منتهی شود.و علاوه بر آن که خود این رذیله موجب هلاک انسان است منشأ بسیاری از رذایل نفسانی و مفاسد اخلاقی و اعمالی شود که ذکر آن ها موجب ملالت است.پس انسان عاقل که این مفاسد را از این خُلق فساد فهمید و به شهادت صادق مصدّق رسول اکرم و اهل بیت معظمش صلوات الله علیهم اجمعین اذعان کرد که این ملکه انسان را به هلاکت می کشاند و اهل آتش می کند باید درصدد علاج نفس برآید و اگر خدای نخواسته در دل او از این خلق به قدر خردلی هست خود را از آن پاک و پاکیزه کند که در وقت مهاجرت از این عالم و انتقال به عالم آخرت و رسیدن اجل مقدر پاک باشد و با نفس صافی منتقل شود.(16)
پینوشتها:
1. -برای آشنایی بیشتر به کتاب تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج3، ص569 تا 581 نوشته حمید روحانی مراجعه شود.همچنین در بین مدعیان تصوف و جریان جدید نو معنویت گرا وارداتی از شرق و غرب قابل بررسی و دقت است.
2. -صحیفه امام، ج12، ص25.
3. -همان، ج14، ص47.
4. -همان، ج9، ص339.
5. -همان، ج17، 193-194.
6. -همان، ج21، ص432.
7. -همان، ص178.
8. -همان، ج14، ص48.
9. -همان، ج1، ص385.
10. -همان، ج18، ص336.
11. -همان، ص337.
12. -همان.
13. -نوشته جلال آل احمد.
14. -نوشته استاد شهید مطهری، ده مقاله، مقاله دهم، دفتر انتشارات اسلامی، قم.
15. -طلایه های فجر اسفند 67، ص9، صحیفه امام، ج21، ص273-274.
16. -همان، ص97-98.
کتاب نامه
1. آداب الصلوه، امام خمینی، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، اول،1370.
2.امالی، شیخ مفید، ترجمه حسین استاد ولی، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی،1364.
3.بحار الانوار، علامه مجلسی، بیروت، وفا، چاپ چهارم.
4.بیان السعاده، سلطان علی گنابادی، بیروت، اعلمی، 1408ق.
5.تاریخ دمشق، ابن عساکر دمشقی، بیروت، دارالفکر.
6.تحریرالوسیله، امام خمینی، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1379.
7.تحلیلی از نهضت امام خمینی،سید حمید روحانی(زیارتی)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، 1374.
8.ترجمه تحریر الوسیله، امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، 1385.
9.پرتویی از قرآن، سیدمحمودطالقانی، تهران، سهامی انتشار،1358.
10.تفسیر نمونه، ناصرمکارم شیرازی، تهران، دارالکتاب اسلامیه، چاپ هجدهم، 1380.
11.خاطرات آیت الله خاتم یزدی، تهران، دفتر اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1374.
12.خدمات متقابل اسلام و ایران، مرتضی مطهری، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
13.خدمت و خیانت روشنفکران، جلال آل احمد، تهران، رواق.
14.خصال، شیخ صدوق، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
15.داستان و راستان، مرتضی مطهری، قم، صدرا.
16.ده گفتار، مرتضی مطهری، قم، دفتر انتشارات اسلامی.
17.سلسله موی دوست، مجتبی فراهانی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، 1383.
18.سیر اعلام النبلاء، شمس الدین ذهبی، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ یازدهم، 1419ق.
19.شرح غرر الحکم، محقق خوانساری، تهران، دانشگاه، چاپ چهارم، 1366.
20.شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، بیروت، داراحیاء الکتب العربیه.
21.صحیفه امام، امام خمینی، تهران، مرسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، 1387.
22.فلسفه تاریخ، مرتضی مطهری، قم، صدرا، چاپ اول، 1369.
23.الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، جزری، بیروت.
24.مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1415ق.
25.المحجه البیضاء، محسن فیض کاشانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم.
26.معجم الفاظ غرر الحکم، مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1413ق.
27.میزان الحکمه، محمدی ری شهری، قم، دارالحدیث، 1377.
28.نهج البلاغه، محمد دشتی، قم، نسیم حیات، چاپ دوم، 1379.
29.وعده دیدار، امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1374.
30.مجموعه آثارشهید مطهری، قم، صدرا، چاپ پنجم، 1381.
منبع: امام خمینی (س) و مفاهیم اخلاقی/ 13، مؤسسه ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) -دفتر قم 1387: چاپ و نشر عروج