نویسنده : محمد علی مهدوی راد
3ـ آگاهی علی (علیه السّلام) از قرآن از نگاه صحابیان و…
جایگاه والای علی (علیه السّلام) در شناخت قرآن و آگاهی گسترده آن بزرگوار از معارف کتاب الهی، آنچنان شهره روزگار بود که هیچگونه انکار را برنمیتابید. صحابیان و تابعیان و مفسران از این حقیقت با عباراتی گویا و هیجانبار سخن گفته اند و این جایگاه رفیع را به گونههای مختلف ستوده اند. ابن عباس میگفت: آنچه را علی (علیه السّلام) میگفت فراگرفتم، آنگاه در اندوختهها و آموختههای خود اندیشیدم و دریافتم که دانش من به قرآن در سنجش با دانش علی (علیه السّلام) چونان برکهای است خرد در برابر دریایی موجخیز.(38)
عمربن خطاب میگفت: علیبن ابی طالب (علیه السّلام) از همه ما به معارف قرآن آگاهتر بود.(39)
از عبدالله بن مسعود نقل کرده اند که: در میان اهل مدینه علی (علیه السّلام) آگاهترینشان بود به قرآن.(40)
عبدالله بن عمر، نیز علی (علیه السّلام) را آگاهترین کسان به قرآن میدانست.(41) عایشه نیز علی (علیه السّلام) را آگاهترین اصحاب رسول الله به قرآن معرفی می کرد.(42) ابوعبدالرحمن سلمی میگفت: من هیچ کس را به معارف قرآن از علی (علیه السّلام) آگاهتر نیافتم(43) و چون از عطابن ابی رباح سئوال کرده اند که داناتر از علی(علیه السّلام) را در میان اصحاب رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) میشناسی؟! گفت: نه. به خدا سوگند.(44) و ابن شبرمه میگفت: من ندیدم کسی را بر منبر فراز آید و استوار از همگان بخواهد، که هر آنچه میخواهند از کتاب الله سئوال کنند جز علی (علیه السّلام) (45). عامر شعبی نیز میگفت: بعد از رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آگاهتر از علی (علیه السّلام) به آنچه در میان این دو لوح است ـ قرآن ـ نیافتم.(46)
ابن ابیالحدید در آغاز شرح نهج البلاغه بیانی ارجمند درجایگاه والای علی (علیه السّلام) در علوم اسلامی دارد. او باعباراتی شورانگیز خاستگاه تمامی دانشهای اسلامی را آن بزرگوار میداند و درباره تفسیر میگوید:
دانش تفسیر از او سرچشمه گرفته و از تعالیم او دامن گشوده است. اگر به کتابهای تفسیر مراجعه کنی استواری این سخن را درمییابی، چرا که بیشترین نقلها در تفسیر از اوست و از عبدالله بن عباس، و همسویی و همگامی ابنعباس با علی (علیه السّلام) و فراگیری دانش از او برای همگان روشن است. بدان سان که به ابن عباس گفت: دانش تو در برابر دانش پسر عمویت چگونه است؟
گفت: مانند قطرهای از باران در برابر دریایی موجخیز و فراگیر!(47)
اینها نیز اندکی بود از داوریهای بسیاری که در لابلای صفحات کتابهای شرح حال نگاری و حدیثی و تفسیری پراکنده است. بدین سان علی (علیه السّلام) آگاهترین، بلند جایگاهترین، ارجمندترین صحابی و مفسر بیبدیل قرآن است.
4ـ قرآن در نگاه علی (علیه السّلام)
وصفها، بزرگداریها، تبیینها و توضیحهای علی (علیه السّلام) از قرآن و درباره قرآن بس شکوهمند و دلنواز است. گاهی کلام علوی در پرده برگیری از رازها و رمزها و عظمتهای قرآن چنان اوج میگیرد و فراز میآید که انسان بیاختیار در برابر اوج بیان رشک برانگیز علوی سر تعظیم فرود میآورد.
قرآن در نگاه علی (علیه السّلام) بهار دلهاست که باید با آموزههای آن جان و دل را طراوت بخشید و شفای دردهاست که باید با رهنمودهای آن، از زشتیها و نارواییها رهایی جست و دردهای نفاق، کفر، کژاندیشی و کژرفتاری از صفحه جان و صحنه رفتاری زدود، آن بزرگوار فرمود:
تعلموا القرآن فانه احسن الحدیث و تفقهوا فیه فانه ربیع القلوب و استشفوا بنوره فانه شفاءالصدور.(48)
“قرآن را بیاموزید که نیکوترین گفتار است، و در آن ژرف بیاندیشید که آن بهار دلهاست و از پرتو هدایتش طلب شفا کنید زیرا که شفادهنده سینهها(ی دردآلود) است.”
و فرمود:
و اعلموا انه لیس علی احد بعد القرآن من فاقه و لا لاحد قل القرآن من غنی. فاستشفوه من ادوائکم و استعینوا به علی لاوائکم فان فیه شفاء من اکبر الداء: و هوالکفر و النفاق و الغی و الضلال.(49)
“و بدانید کسی را که با قرآن است نیازی نباشد، و بیقرآن بی نیاز نباشد، پس بهبودی خود را از قرآن بخواهید و در سختیها از آن مدد جویید. زیرا در قرآن شفای بزرگترین دردها یعنی کفر و نفاق و تباهی و گمراهی است.”
در آن روزگار که روزگار اوج بیان و سخن بود، قرآن در جامهای بدانسان زیبا و دلربا عرضه شد که همگان را به ستایش واداشت. علی (علیه السّلام) از این زیبایی شگفت سخن میگوید و قرآنمداران و جستجوگران حقایق الهی را به ژرفنگری در اعماق جلیل آن فرامیخواند و همی بدانها نشان میدهد که قرآن بسی ژرف است و ناپیدا کرانه:
ان القرآن ظاهره انیق و باطنه عمیق، لا تفنی عجائبه و لا تنقضی غرائبه و لا تکشف الظلمات الا به. “براستی که قرآن ظاهری زیبا و باطنی ژرف و بیپایان دارد. شگفتیهایش پایان نپذیرد و ناشناختههایش [ = غرائب ] سپری نگردد و جز با فروغ آن تاریکیها زدوده نشود.”
این همه را باید از قرآن آموخت، در محضر آن نشست، از آموزههای آن بهره گرفت، گرهها را با هدایت آن گشود، از تنگناها با راهنماییهای آن رهید و با بصیرت و آگاهی از قرآن پرسید و پاسخ گرفت. به بیان مولی بنگرید:
ذلک القرآن فاستنطقوه و لن ینطق…
“آن کتاب خدا، قرآن است، از آن بخواهید تا سخن بگوید و هرگز سخن نگوید…”(50)
کلام عظیمی است و سخنی هدایت آفرین. آیت الله شهید سیدمحمدباقر صدر، نکته لطیفی را از این کلام برکشیده اند:
تعبیر “استنطاق” (به سخن درآوردن) که در کلام امام (علیه السّلام)، فرزند راستین قرآن آمده، لطیف ترین تعبیر از کار تفسیر موضوعی است که باعنوان گفتگو با قرآن و طرح مشکلات مربوط به هر موضوع، به قصد دستیابی به پاسخ قرآن، از آن یاد شده است.(51)
آنچه علی (علیه السّلام) درباره جایگاه قرآن و چگونگی آن گفته اند، و تبیین و تفسیری که از ابعاد آن بدست داده اند، فراتر از آن است که در این سطور اندک بگنجد. با کلامی زیبا و ارجمند این بخش را به پایان می بریم :
… فهو معدن الایمان و بحبوحته، و ینابیع العلم و بحوره، و ریاض العدل و غدرانه، و اثافیالاسلام و بنیانه و اودیه الحق و غیطانه، و بحر لاینزفه المستنزفون، و عیون لاینضبها الماتحون و مناهل لایغیضها الواردون، و منازل لایضل نهجها المسافرون و اعلام لایعمی عنها السائرون، و آکام لایجوز عنها القاصدون…
“این قرآن معدن ایمان است و مرکز آن، و چشمهسار دانش است و دریاهای آن، و باغستان داد است و برکه ها و آبگیرهای آن، سنگهای زیرین بنای اسلام و پایه های آن؛ وادی های حقیقت است و سبزه زارهای آن؛ دریایی است که بر دارندگان آب آن را خشک نگردانند، چشمهسارهایی است که هرچه از آن برگیرند فرونخشکد، آبشخورهایی است که درآیندگان، آب آن را نکاهند، منزلگاه هایی است که مسافران راهش را گم نکنند، نشانه هایی است که روندگان به روشنی آنها را می بینند، پشته هایی است که روی آورندگان از آن نگذرند و آن را نگذارند.”(52)
علی (علیه السّلام) با تصویرهایی بدین سان زیبا و تبیین هایی گویا از قرآن، دل ها را از عشق به آن می آکند و همگان را به چنگ زدن در این ریسمان الهی فرا می خواند.
5ـ تفسیر علی (علیه السّلام)
قرآن نازل میشد و آیات آن افزون بر حفظ در سینه ها، در نوشت افزارها ثبت و ضبط می گشت. پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در کار نوشتن وحی سعی بلیغی داشت و همگان را به کار خواندن و نوشتن تشویق می کرد، اما افراد خاصی مأموریت داشتند که آیات الهی را بنگارند. این افراد در تاریخ به کاتبان وحی شهره شدند. علی (علیه السّلام) برجستهترین و آگاهترین آنها بود و پیشتر آوردیم که آن بزرگوار میگفتند: “چون آیات الهی نازل میشد پیامبر مرا فرا میخواند و به من آیات الهی را املاء می کرد و تفسیر و تأویل محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ و… آیات را به من می آموزاند و من همه را می نگاشتم” بدین سان آنچه علی (علیه السّلام) می نگاشت افزون بر آیات الهی و نص قرآن کریم، و آمیخته به تفسیرها، تأویل ها، توضیح ها و… بود و به نگاه دقیق، این نگاشته اولین تفسیر مکتوبی است که در تاریخ اسلام رقم خورده است. علامه سیدعبدالحسین شرف الدین نوشته اند:
علی (علیه السّلام) پس از رحلت رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قرآن را براساس نزول جمع کرد و در آن به عام و خاص، مطلق و مقید، محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ آیات اشاره کرد و اسباب نزول آیات را گزارش کرد و برخی از مواردی را که فهم آن دشوار بود توضیح داد… بدین سان آنچه آن بزرگوار گردآوردند به تفسیر قرآن مانندتر بود.(53)
بدینگونه روشن میشود که اشاره برخی از پیشینیان به مصحف علی (علیه السّلام) و تأکید برآکنده بودن آن از دانشهای گونهگون، این نگاشته بوده است با تمام ویژگیهای یاد شده آن. ابن سیرین میگوید:
آن را از مدینه خواستم و بدان دست نیافتم، اگر آن کتاب فراچنگ میآمد بیگمان دانش بسیاری در آن یافت میشد.(54)
محمدبن مسلم زهری میگوید:
اگر مصحف علی (علیه السّلام) پیدا میشد، سودمندترین مصحفها میبود و سرشار از دانش. (55) روشن است که سرشار از دانش بودن، سودمندترین مصحفها بودن، جز این نیست که افزون بر نص قرآن کریم دارای فواید و حقایق دیگری بوده است. معلم، امت شیخ مفید (ره) نوشته اند:
مصحف علی (علیه السّلام) براساس نزول سامان یافته بود؛ مکی بر مدنی و منسوخ برناسخ مقدم بود و هر آیهای به لحاظ نزول در جای خود قرار داشت.(56)
ابن شهر آشوب آن را آغازین تألیف در تاریخ اسلام میداند.(57) محقق رجالی سیدمحسن اعرجی (ره) مینویسد: مراد ابن شهر آشوب آن است که در مصحف امام (علیه السّلام) به ثبت نص قرآن بسنده نشده بود، بلکه افزون بر آن، تفسیر، تبیین و تأویل آیات نیز نگاشته شده بود. بنابراین، آن نگاشته بزرگترین و مهمترین تصنیفها بود.(58) شیخ مفید رضوان الله علیه در موردی دیگر تصریح میکنند که مصحف امام(علیه السّلام) آمیخته بود به تأویل و تفسیری که وحیانی بود اما قرآنی نبود.(59) بدانسان که پیشتر آوردیم که علی (علیه السّلام) فرمود: چون آیات نازل می شد تفسیر و تأویل را به من املاء می کرد و من مینگاشتم. براساس روایاتی، این مصحف در اختیار امامان (علیه السّلام) بوده است.(60) از این روی بعید نمینماید که این مصحف با این ویژگیها همان باشد که بخشی از چگونگی آن در روایت ابوعمر کشی و برخی روایات دیگر آمده است، که مصحف امام (علیه السّلام) مشتمل بر نام ها و افشای جریان هایی بوده است.(61)
مرحوم آیت الله العظمی سیدابوالقاسم خویی پس از آنکه روایات مختلف را درباره مصحف علی(علیه السّلام) میآورد و بر این نکته تصریح میکند که آن مصحف افزودنیهایی داشته است، تأکید میکند که آن افزودنیها تفسیر و تأویل آیاتی بوده که علی (علیه السّلام) به املاء رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ثبت و ضبط می کرده است. به دیگر سخن هر آنچه بر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نازل میشده است قرآنی نبوده است بخشهایی قرآنی و جلوه اعجاز الهی بود و برخی توضیحات و تفسیرها و تأویلها. بنابراین آنچه در آن مصحف بوده، وحیانی بوده است و اما همه قرآنی، علامه سیدجعفر مرتضی عاملی پس از آنکه نقلهاو گزارشهای بسیاری را درباره چگونگی مصحف علی (علیه السّلام) آورده، نوشته اند:
بدین سان روشن شد که مصحف علی (علیه السّلام) با قرآن موجود هیچگونه تفاوتی نداشته است، و تفاوتهای یاد شده و افزونیهای دیگر تفسیر و تأویل آیات بود و نه جز آن.(63)
بنابراین مصحف علی (علیه السّلام) تفسیری عظیم و آغازین تفسیر تدوین یافته قرآن کریم بوده و علی (علیه السّلام) اولین کسی است که تفسیر قرآن را با تلقی از وحی نگاشت. اما سوگمندانه، دگرگونیهای روزگار از اینکه آن مجموعه در دسترس نسلها و عصرها قرار گیرد، جلوگیری کرد. بر آنچه آمد باید انبوه نقلهای تفسیری ارجمند و راهگشایی را که در منابع و متون حدیثی و تفسیری پراکنده است، بیفزاییم که نمونه روشن تفسیر علوی است و سرشار از آگاهیهای ارجمند.
6ـ مجموعه ای در علوم قرآنی
در منابع روایی مجموعهای در علوم قرآنی و اصناف آن گزارش شده که گویا این مجموعه از علی (علیه السّلام) نقل شده است. علامه مجلسی رضوان الله علیه تمام آن را در بخش قرآن بحارالانوار به عنوان روایتی از علی (علیه السّلام) نقل کرده و در آغاز آن نوشته است “باب آنچه درباره اصناف آیات قرآن و انواع آن و تفسیر بعض آیاتش وارد شده است به روایت [ محمدبن ابراهیم ] نعمانی و این رسالهای است مفرد و مدون و دارای فواید بسیار که از آغاز تا فرجام یک جا آن را میآوریم.” این مجموعه 97 صفحه از آغاز مجلد بحارالانوار را فراگرفته است. رساله یاد شده دارای مقدمهای کوتاه درباره ارزش و اهمیت قرآن است، سپس سند رساله است و حدود یک صفحه از فرمایشات امام صادق (علیه السّلام) درباره ارزش قرآن و اینکه چون برخی از کسان از مسیر حق منحرف شدند و حقایق قرآن را در نیافتند، و از شیوه درست و شایستهای در بهرهوری از قرآن سود نجستند، سخنهای نااستوار درباره قرآن بسیار گفتند. پس از آن سخنی است از علی(علیه السّلام) در مورد اقسام آیات الهی و شرحی دراز دامن درباره اقسام آیات الهی و شوون مختلف قرآن مجید. ظاهر عبارتها نشان میدهد که این مجموعه به طور کامل از علی (علیه السّلام) است، اما آیا واقعیت نیز چنین است؟! در منابعی و از نظر علامه شیخ آقابزرگ تهرانی از زمان مرحوم مجلسی به بعد، این مجموعه به نام سیدمرتضی (ره) نیز مشهور شده است.(64) علامه سیدمحسن امین عاملی در ضمن یاد کرد نگاشتههای علی (علیه السّلام)، درباره این مجموعه مینویسد: کتابی است که علی (علیه السّلام) در آن از 60 نوع از انواع علوم قرآنی یاد کرده است.(65) مرحوم امین درباره این مجموعه به تفصیل بحث کرده و سند خود را به این کتاب نیز یاد کرده است. با این همه انتساب این مجموعه به عنوان نگاشتهای مستقل به علی (علیه السّلام) چندان استوار نیست.(66)
7ـ تفسیر قرآن از نگاه علی (علیه السّلام)
پیشتر برخی سخنان علی (علیه السّلام) را درباره قرآن و تأکید و ترغیب آن بزرگوار را در جهت اندیشیدن به آیات قرآنی و شنیدن گلبانگ نغمههای آسمانی و نیوشیدن آموزههای ربانی یاد کردیم. اکنون یاد کنیم که علی(علیه السّلام) درباره فهم قرآن و تفسیر کتاب الهی نیز سخنان نغزی دارد، آن بزرگوار در روزگاری که آهنگ حاکمان چنین فراز میآمده است که “قرآن را بپیرایید و هرگز آن را تفسیر نکنید”(67) و از تفسیر هوشمندانه قرآن و برکشیدن معارفی که با سلطه حاکمان مسلط در تضاد بود جلوگیری می کردند،(68) بر روی آوردن به قرآن تأکید می کردند و در جهت نشاندن قرآن و معارف آفتابگون آن در جایگاه شایستهاش بسی میکوشیدند، علی (علیه السّلام) میفرمود:
قرآن را بخوانید و معارف آن را برکشید، بیگمان خداوند قلبی را که حقایق قرآن را نیوشیده باشد، عذاب نمیکند.(69)
در مقامی دیگر، رهنمودی برای بهرهگیری از قرآن کریم فرموده است:
کتاب الله تبصرون به، و تنطقون به، و تسمعون به، و ینطق بعضه ببعض، و یشهد بعضه علی بعض. لا یختلف فی الله، و لا یخالف بصاحبه عن الله.
کتاب خدا که بدان، راه حق را، میبینید، و بدان، از حق سخن میگویید و بدان، حق را میشنوید، بعض آن بعض دیگر را تفسیر کند، و پارهای بر پاره دیگر گواهی دهد، همه آیههایش خدا را یکسان شناساند و آن را که همراهش شد از خدا برنگرداند.(70)
علی (علیه السّلام) با این بیان ارجمند چگونگی تفسیرپذیری قرآن کریم را مینمایاند و بر چگونگی بهرهوری از آیات الهی مردم را راهنمایی میکند. در نگاه آن بزرگوار تمامی قرآن چونان کلامی واحد و سخنی است همگون که برای شنیدن محتوای هر آیه آن، باید به آیات دیگر مراجعه کرد و به فهم آیات الهی در فضای معنایی ویژهای که تمام آیات همگون آن را شکل میدهند، دست یافت. بدین سان علی (علیه السّلام) شیوه تفسیری ارجمند و کارآمد قرآن به قرآن را مینمایاند و چونان مشعلی برای پرتوگیری از انوار کتاب الهی در پیش دیدهها مینهد. قرآنپژوه بزرگ قرن چهارم، ابوعلی فارسی به این حقیقت ناب راه برده و نوشته است:
تمام قرآن چونان یک سوره است از این روی گاه مطلبی در سورهای میآید و جواب آن در سورهای دیگر.(71) علی (علیه السّلام) بارهای بار بدین صورت قرآن را تفسیر کرده و گرههای هشته در پیش معاصرانش را گشوده است. یکی از نمونههای آن این است که محدثان و مورخان آورده اند که:
زنی پس از شش ماه حمل، فرزندی برزمین نهاد، به عمربن خطاب گزارش دادند، آهنگ رجم کرد [ به پندار اینکه مدت حمل نه ماه است و چون این زن پس از شش ماه از تماس با شوهر فرزند آورده است پس پیشتر باردار بوده و زنا کرده است ] .
علی (علیه السّلام) از تصمیم عمر آگاه شد و او را از رجم بازداشت و فرمود: خداوند کریم در آیتی میفرماید: “والوالدات یرضعن اولادهن حولین کاملین” و در آیتی دیگر میفرماید “و حمله و فصاله ثلاثون شهراً” بدین سان شش ماه مدت حمل است و بیست و چهار ماه مدت شیردهی، عمر زن را رها کرد و گفت: خداوند روزی را نیاورد که مشکلی پیش آید و فرزند ابوطالب نباشد.(72) برخی از پژوهشگران عرب تفسیر قرآن به قرآن را به درستی پایه و بن مایه تفسیر موضوعی دانسته اند و بر این باور رفته اند که رگه های این جریان در دوران صحابه شکل گرفته و تصریح کرده اند که علی (علیه السّلام) پایههای این موضوع را در تفسیرهایش استوار کرده است و از آنچه آوردیم به عنوان نمونه بحث یاد کرده اند.(73) علی (علیه السّلام) در بیانی دیگر به شناسایی و شناساندن محتوی قرآن میپردازد، و انواع معارف آن را مینمایاند و چگونگی پیوند قرآن و سنت را باز میگوید و بدین گونه گویا غیرمستقیم میفهماند که فهم استوار قرآن در گرو آگاهی به این همه و اطلاع از چندی و چونی این دانشهاست. این حقایق در واپسین سطور خطبه اول نهج البلاغه از فرازمندترین و شکوهمندترین خطب علوی آمده است:
کتاب ربکم فیکم مبینا حلاله و حرامه و فرائضه و فضائله و ناسخه و منسوخه و رخصه و عزائمه، و خاصه و عامه، و عبره و امثاله، و مرسله و محدوده، و محکمه و متشابهه. مفسرا مجمله و مبینا غوامضه، بین ماخوذ میثاق فی علمیه و موسع علی العباد فی جهله و بین مثبت فیالکتاب فرضه و معلوم فیالسنه نسخه و واجب فی السنه أخذه و مرخص فیالکتاب ترکه و بین واجب لوقته و زائل فی مستقبله، و مباین بین محارمه من کبیر اوعد علیه نیرانه، او صغیرا أرصد له غفرانه، و بین مقبول فی ادناه، و موسع فی اقصاه.
“کتاب پروردگار در دسترس شماست. این پیام آسمانی همه مصالح و مفاسد حیات دنیوی و اخروی شما را بیان نموده است: حلال و حرام، فرایض و شایستگیها، ناسخ و منسوخ، مباهات و واجبات، خاص و عام، داستانها و اصول عبرتانگیز و امثال و حکم، مطلق و مقید، محکم و متشابه را توضیح داده، حقایق ابهامانگیز را تفسیر و مشکلاتش را روشن ساخته است.”
تحصیل علم و یقین به برخی از مطالب قرآنی، مطابق پیمانی که از بندگان گرفته شده، لازم است و در برخی دیگر که اسرار و رموز قرآنی محسوب میشوند، مردم را به تنگنای لزوم معرفت آنها مجبور ننموده است.
گروهی از مسائل در کتاب آسمانی ثابت و سنخ آن در سنت روشن است. دستهای از مسائل وجود دارد که الزام به آنها در سنت واجب است و در کتاب الهی مورد اختیار مقرر شده است. وجوب بعضی از تکالیف تا وقت معینی است که با سپری شدنش مرتفع میگردد. کتاب آسمانی انواع محرمات را از یکدیگر تفکیک نموده و به معصیت کبیره وعده آتش و به گناهان کوچک امید بخشش داده است. موضوعات دیگری در قرآن وجود دارد که انجام دادن اندکی از آنها، مقبول و در وصول به نهایت آنها بندگان را آزاد گذاشته است.(74)
با این بیان، علی (علیه السّلام) گویا بر این نکته تأکید میورزد که در فهم قرآن باید به گونهگونی ابعاد آیات توجه کرد و محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ و… آن را بازشناخت و چگونگی ارتباط سنت با قرآن را در فهم کتاب الهی درک کرد.(75)
ادامه دارد ……
پی نوشت :
38ـ النهایه، ج 1، ص 212؛ سفینه البحار، ج 2، ص 414؛ قاموس الرجال، ج 6، ص 448.
39ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 35.
40ـ همان، ص 34.
41ـ همان، ص 39.
42ـ همان، ص 47.
43ـ همان، ص 34.
44ـ همان، ص 50 الاستیعاب، ج 3، ص 40؛ عطاء از مفسران تابعی و از چهرههای برجسته تفسیر و اهل مکه است. وفیات الاعیان، ج 1، ص 318.
45ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 50؛ عبدالله بن شبرمه، از فقیهان تابعی کوفی است، تهذیب الکمال، ج 15، ص 76.
46ـ شواهد التنزیل، ج 1، ص 49؛ وفیات الاعیان، ج 3، ص 12، تاریخ بغداد ج 12، ص 227 و…
47ـ شرح ابنابی الحدید، ج 1، ص 19.
48ـ نهج البلاغه، خطبه 110.
49ـ همان، خطبه 176.
50ـ همان، خطبه 158.
51ـ مقدمات فیالتفسیر الموضوعی، ص 20؛ سنتهای تاریخ در قرآن، ص 94.
52ـ نهج البلاغه، خ 198، در اینباره رجوع کنید به: تصنیف نهج البلاغه بهجالصباغه فی شرح نهج البلاغه، ج 9، ص 232؛ از دیروز تا امروز (مجموعه مقالات استاد سیدجعفر شهیدی)، ص 53، مقاله “قرآن صامت از زبان قرآن ناطق”، فرهنگ آفتاب (فرهنگ تفصیلی مفاهیم نهج البلاغه)، ج 8، ص 4106 که مجموعه آنچه را که در نهج البلاغه درباره این موضوع آورده است یک جا آورده اند.
53ـ حسین الراضی، المراجعات (تحقیق)، ص 411.
54ـ الاستیعاب، ج 2، ص 253 (در حاشیه الاصابه)؛ الصواعق المحرقه، ص 126؛ حقایق هامه حول القرآن الکریم، ص 158.
55ـ الفواتح (در حاشیه المستصفی)، ج 2، ص 12؛ منشورات الرضی.
56ـ المسائل السرویه، ص 79 (مصنفات الشیخ المفید، ج 7).
57ـ معالم العلماء، ص 2.
58ـ عده الرجال، ج 1، ص 92.
59ـ اوائل المقالات، ص 81 (مصنفات الشیخالمفید، ج 4).
60ـ الاصول من الکافی، ج 2، ص 462؛ بصائر الدرجات، ص 193؛ المحجه البیضاء، ج 2، ص 263.
61ـ اختیار معرفه الرجال، ص 589؛ الاصول من الکافی، ج 2، ص 621.
62ـ البیان فی تفسیر القرآن، ص 223 و 225.
63ـ حقایق هامه حول القرآن الکریم، ص 153ـ161.
64ـ الذریعه، ج 20، ص 154.
65ـ اعیان الشیعه، ج 1، ص 90.
66ـ رک: مقاله پژوهشگرانه آقای ا. م موسوی که احتمالات مختلف درباره این رساله را آورده و نقد و بررسی کرده اند. (کیهان
اندیشه، شماره 28، ص 112ـ122).
67ـ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 12، ص 93.
68ـ بنگرید به گفتگوی تنبهآفرین ابنعباس و معاویه، کتاب سلیمبن قیس، ج 2، ص 783؛ بحارالانوار، ج 44، ص 124؛ مواقف
الشیعه، ج 1، ص 84.
69ـ بحارالانوار، ج 93، ص 20.
70ـ نهج البلاغه، خ 133، صبحی صالح، ص 132، ترجمه شهیدی. و نیز رک: شرح ابن ابیالحدید، ج 8، ص 294؛ نیز بنگرید به خطبه 18، جمله… ان الکتاب یصدق بعضه بعضاً… و شرحهای آن.
71ـ الحجه للقراء السبعه، ج 6، ص 343، مغنی اللبیب (تحقیق: زمان مبارک و…)، ص 328.
72ـ السنن الکبری، ج 7، ص 727؛ التفسیر الکبیر، ج 28، ص 15؛ الدر المنثور، ج 6، ص 9؛ تذکره السبط، ص 137؛ الغدیر، ج 6، ص 93؛ و منابع بسیار دیگر.
73ـ دراسات فیالتفسیر الموضوعی القصص القرآنی، احمد جمال العمری، ص 50؛ در فصول پیشین به تفصیل به تفسیر موضوعی و چگونگی آن پرداختهایم.
74ـ نهج البلاغه، خ 1، ص 44؛ ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج 1، ص 18. در ترجمه این بخش از خطبه، ترجمه استاد علامه شیخ محمدتقی جعفری را برگزیدم، چون آن را گویاتر یافتم.
75ـ برای تفسیر خطبه رک: شرح نهج البلاغه ابن ابیالحدید، ج 1، ص 120؛ ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج 2، ص 216.