فضایل علی (علیه السلام) در بیان سعد وقاص

فضایل علی (علیه السلام) در بیان سعد وقاص

سعد بن ابی وقاص ضمن گفتگو با دو نفر که در راه مکه با آنان برخورد کرده بود می گوید: من چهار خصلت و فضیلت درباره ی علی بن ابی طالب شنیدم که اگر یکی از آن چهار مورد درباره ی من صادر شده بود، برایم بیش از همه ی دنیا ارزش می داشت:

1- علی از پیامبر و پیامبر از علی است
وقتی سوره ی مبارکه ی «توبه» که اعلام انزجار مسلمین از کفار است نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آن را به ابوبکر داد تا برای مردم مکه بخواند. وقتی مقداری از راه را رفت، حضرت، امیرمؤمنان را فرستاد و فرمود: سوره ی «برائت» را از او تحویل بگیر و پیش من بیاور تا کسی را بفرستم که برای این کار شایسته است.
امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) رفت و سوره ی توبه را تحویل گرفته آورد و سؤال کرد: چرا ابوبکر این سوره را به مردم مکه ابلاغ نکند؟ آیا حادثه ای اتفاق افتاده است؟
رسول خدا فرمود: جبرئیل از طرف خدای سبحان پیام آورد: «لایؤدی عنک الا أنت أو رجل منک» ای پیامبر یا شخصا تو این سوره را برای مردم مکه بخوان یا مردی که از تو باشد اعزام کن «و علی منی و أنا من علی» (1) علی از من است و من هم از علی هستم. تنها علی می تواند سوره ی برائت را از طرف من برای مشرکان بخواند.
بیانی که درباره ی حسین بن علی (علیه السلام) آمده : «حسین منی و أنا من حسین » (2) درباره ی علی بن ابی طالب نیز آمده است.
عبدالله بن جعفر به پدرش امام صادق (سلام الله علیه) عرض کرد: من و برادرم موسی بن جعفر (سلام الله علیه) مساوی هستیم پدر و جد من و او یکی است. چرا علاقه مندی تو به برادرم موسی بن جعفر بیشتر است؟ با اینکه پدر هر دو ما یکی و جد هر دو ما هم یکی است. چرا برادرم پیش شما چنین عزیز است؟
امام صادق (سلام الله علیه) به فرزندش عبدالله فرمود: «انه من نفسی و أنت ابنی» (3). بین تو و برادرت فرق است. تو پسر من هستی؛ اما برادرت موسی از جان من است. در پیدایش تو بدن دخیل بود؛ اما در ظهور و تجلی او جان من دخیل است. نگو من هم فرزند امام صادق هستم، فرزندی معنایی دارد و وارث مقام شدن مطلب دیگری است.

2- بستن درها جز در خانه علی (علیه السلام)
به یاد دارم که همه در مسجد مدینه حضور داشتیم. جایگاهی بود بدون سقف و خانه های اطراف آن به مسجد راه داشت که در این مسجد می توانستند بیتوته کرده و ازآن به جای خانه استفاده کنند. همه در مسجد پیامبر بودیم و آل علی و ابوبکر و عمر هم بودند. شبانه دستور رسید که همه از مسجد بیرون بروید . جز آل رسول و آل علی کسی حق ندارد در مسجد بماند. همه بیرون رفتیم. وقتی صبح شد عموی پیامبر «حمزه» عرض کرد: «یارسول الله أخرجتنا و أسکنت هذا الغلام» همه ما را از مسجد بیرون کردی و این جوان یعنی علی بن ابی طالب را در مسجد راه دادی؟ ما عموهای شما و از پیران و اهل شما هستیم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: من شما را بیرون نکردم؛ خدا امر کرد که علی بن ابی طالب (علیه السلام) می تواند از مسجد آن طور استفاده کند که از خانه خود استفاده می کند. این چقد مقام است؟
به مریم (علیهاالسلام) هنگام مادر شدن دستور می رسد که از خانه و مرکز قدس بیرون برو! اما خطاب به فاطمه بنت اسد (علیهاالسلام) می گویند: که، بیا داخل و دیوار کعبه گشوده می شود. اینکه در دعای ندبه آمده است «و سد الأبواب الا بابه» تمام درها را بست مگر در خانه علی (علیه السلام) را همین نکته را بیان می کند.

3- پرچمدار خیبر
فضیلت دیگری که برای علی بن ابیطالب (سلام الله علیه) بود نه برای دیگران، در فتح خیبر است که حضرت رسول بعضی را فرستادند، آنها پیروز نشدند. حضرت عصبانی شده و فرمودند: «لأعطین الرایه غدا رجلا یحبه الله و رسوله و یحب الله و رسوله، کرار غیر فرار» فردا من پرچم را به دست کسی می دهم که، خدا و رسول خدا او را دوست دارند و او نیز خدا و رسول را دوست دارد و از روی محبت عبادت می کند، کسی که هجوم می آورد و اهل فرار و وحشت از جنگ و مرگ نیست.
همه علاقمند بودند که بدانند این انسان کیست؟ که رسول خدا این همه درباره ی او تعریف می فرماید: وقتی فردا شد، فرمود: علی بن ابی طالب را حاضر کنید. حضرت را حاضر کردند در حالی که به بیماری چشم مبتلا بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آب دهان مبارک خود را در چشمان علی ریختند. و بعد پرچم را به دست وی داد و حضرت علی (علیه السلام) به آن پیروزی نایل شدند.(4)
علی (علیه السلام) فرمود: «لا أبالی أدخلت الی الموت أو خرج الموت الی»(5) برای من یکسان است چه من به سراغ جنگ بروم و یا مرگ به سراغ من بیاید، آن حضرت در هیچ صحنه ای فرار نکرد، زره حضرت، پشت نداشت . لذا رسول خدا درباره ی او فرمود: «کرار غیر فرار لا یرجع حتی یفتح الله علی یدیه» او بدون پیروزی و فتح قلعه ی خیبر برنمی گردد.
از کلمات بلند امیرمؤمنان (علیه السلام) است که فرمود: در مسائل نظامی و جنگی عاطفی برخورد نکنید.(6)
در یکی از جنگها، سپاهیان علی (علیه السلام) را به اسارت گرفتند. به حضرت عرض کردند: اجازه بدهید ما از بیت المال به منظور آزادی اسیران بودجه ای در اختیار بگیریم. فرمود: آزاد کردن اسیر کار خوبی است و ادامه ی مبارزه است؛ اما کسی که به اندک حادثه، فورا دست بلند کرده تسلیم می شود، شهامتی ندارد. آنها را که زخمی و اسیرند و زخم در جلوی بدن آنهاست آزاد کنید، چون معلوم می شود تا آخرین لحظه مقاومت کرده اند و بعد اسیر شده اند. و آنهایی که زخم در پشت بدنشان است، معلوم می شود فرار کرده و سپس آنها را دستگیر کرده اند.(7) کسی که میدان جنگ را ترک می کند او به درد ما نمی خورد. چون شهادت را نشناخته است. خیال می کند مرگ یعنی نابودی و فکر می کند ماندن برای او بهتر است . او نمی داند که : «ما الموت الا قنطره تعبر بکم»(8) مرگ فقط پلی برای عبور از این جهان به سرای ابدی است.
بیانی است زیبا از حضرت حسین بن علی (سلام الله علیهما) که مرگ، پلی بیش نیست، با عبور از آن به بهشت می رسید.
علی (علیه السلام) که افطاریه خود را به اسیر می دهد، هنگام آزاد کردن سربازان اسیر خود دستور می دهد سربازی را که از پشت زخم خورده برای آزاد کردن او از بیت المال چیزی صرف نکنند. معلوم می شود او فرار کرده و کسی که میدان جنگ را پشت سر می گذارد و فرار می کند، مورد علاقه ی ما نیست. او خود را بهتر از دین می شمرد و نمی داند. که شهادت همان و بهشت سعادت همان.
علی (علیه السلام) در نامه ای که برای سهل بن حنیف انصاری نوشت فرمود: «ما قلعت باب خیبر … بقوه جسدیه و لا حرکه غذائیه لکنی أیدت بقوه ملکوتیه و نفس بنور بها مضیئه»(9) من در قلعه خیبر را با نیروی حاصل از اثر غذا و خوراک نکندم؛ بلکه آن قدرت ملکوتی و نفس منور به نور الهی مرا به این کار واداشت.
قوت جبریل از مطبخ نبود
بود از دیدار خلاق ودود(10)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: «ما ضعف بدن عما قویت علیه النیه» (11).
هرگز در برابر قدرت اراده، بدن اظهار ضعف نمی کند. اگر اراده قوی شد، بدن تابع است و هر اندازه که اراده ضعیف بود بدن نیز مطاع است. اراده علی (علیه السلام) قوی بود، بدن هم به تبع آن قدرتی فوق العاده یافت.

4- محبوب دل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
در جنگ تبوک حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بیرون رفتند و حضرت علی (علیه السلام) را در مدینه به عنوان خلیفه خود قرار دادند تا مدینه را حفظ کند. عده ای حسادت کرده این فضیلت را نقطه ضعفی تلقی کردند و گفتند: پیامبر نمی خواست علی در این جنگ شرکت کند!
امیرالمؤمنین پس از شنیدن این مطلب دنبال رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمد و عرض کرد: من شمارا رها نمی کنم.
حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: برای چه آمدی؟
عرض کرد: قریش می گویند شما مرا به همراهتان در جبهه نبردید، برای اینکه مایل نبودید من در جبهه شرکت کنم.
حضرت فرمود: مردم را جمع کنید.
منادی حضرت صلی الله علیه و آله و سلم ندا داد؛ همه جمع شدند.
فرمود: «ایها الناس أفیکم أحد الا و له من أهله خاصه؟ قالوا أجل، فان علی بن أبی طالب خاصه أهلی و حبیبی الی قلبی » هر کدام از شما در امور خانوادگی کسی دارید که به شما بسیار نزدیک و مورد اطمینان شما باشد.
علی بن ابی طالب هم نسبت به من چنین است. او از بستگان نزدیک و محبوب دل من است.
رسول خدا جز به خدا به چیزی نمی اندیشید و جز به خدا به هیچ کس علاقه نداشت پس چرا به علی بن ابی طالب علاقه داشت؟ چون او مظهر خدا و دوستی او دوستی خداست. او بیگانه نیست.
آنگاه درحضور مردم فرمود: همان طور که هارون وزیر موسی بود. «أما ترضی أن تکون منی بمنزله هارون من موسی؟ الا أنه لا نبی بعدی» آیا راضی نمی شوی منزلت تو نسبت به من مانند منزلت هارون به موسی باشد؟
حضرت علی (علیه السلام) فرمود: «رضیت عن الله و رسوله» (12) من راضی شدم از خدا و رسولش.

شریک قرآن
لغت «شریک» واژه ای عربی است و به قطعه کوتاهی از طناب می گویند که دو لنگه بار را به هم مرتبط می کند. مقام امامت و حقیقت قرآن دو نقل ثقیل و وزنه وزین اند. امام هم قرآن را به امامت وصل می کند و هم امامت را به قرآن؛ لذا امام شریک قرآن است.
موسای کلیم به خدا عرض کرد: پروردگارا بار سنگینی بر دوش من قرار دادی. من باید با فرعون بجنگم؛ برای اینکه در این کار موفق شوم برادرم هارون را «شریک» کار من قرار بده . (و أشرکه فی أمری) (13)
چون رسالت و برنامه ی رسول خدا همان قرآن کریم است ، اخلاق رسول خدا هم قرآن کریم است. پس اگر کسی شریک رسول خدا شد، یعنی شریک قرآن شده و مانند آن طنابی است که امامت را با حقیقت وحی مرتبط می کند.
هنگام زیارت در پیشگاه امام معصوم (علیه السلام) می گوییم تو شریک قرآنی؛ خواه امام زمان خواه ائمه ی معصومین دیگر. حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) اولین امام، و حضرت حجه بن الحسن (سلام الله علیه) آخرین امام، شریک قرآن هستند.
علی (علیه السلام) فرمود: من سخنگوی قرآن هستم. قرآن همه ی حقایق را داراست. او را به حرف بیاورید . اما او با شما سخن نمی گوید و لکن من شما را از قرآن باخبر می کنم (14) او شریک قرآن است که چنین ادعا می کند.

5- جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
سپس سعد بن ابی وقاص می گوید: من فضیلت پنجمی را هم نشان دارم؛ ما با رسول خدا در حجه الوداع بودیم. وقتی به غدیرخم رسیدند به منادی امر کردند مردم راجمع کن. آنگاه فرمودند: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله»(15). هرکس من مولای او هستم این علی مولای اوست. خدایا هر کس دشمن این علی است تو هم دشمن او باش. خدایا هر کس که علی رایاری کرد، تو او را یاری کن. هر کس علی را تنها گذارد، تو هم او را خوار و تنها بگذار.
علی (سلام الله علیه) در همه ی ابعاد عبادت، مثل اعلا بود.

پی نوشت ها:

1- بحار، ج 26، ص 3.
2- همان، ج 43، ص 261.
3- همان، ج 48، ص 18.
4- الأمالی و المجالس صدوق، ص 415، مجلس 77 .
5- نهج البلاغه، خطبه ی 55.
6- کافی، ج 5، ص 39، ح 4.
7- «من استأسر من غیر جراحه مثقله فلا یفدی من بیت المال» (وسائل الشیعه، ج 15، ص 86).
8- «قال الحسین (علیه السلام) صبرا بنی الکرام فما الموت الا قنطره تعبریکم عن البؤس و الضراء الی الجنان الواسعه و النعیم الدائمه» (معانی الأخبار، ص 288).
9- الأمالی و المجالس صدوق، ص 415، مجلس 77، ح 10.
10- مثنوی مولوی، دفتر سوم.
11- وسائل الشیعه، ج 1، ص 53.
12- بحار، ج 40، ص 41.
13- سوره ی طه، آیه ی 32.
14- «ذلک القرآن فاستنطقوه و لن ینطق و لکن أخبرکم عنه ألا ان فیه علم ما یأتی و الحدیث عن الماضی و دواء دائکم و نظم ما بینکم» (نهج البلاغه، خطبه ی 158).
15- بحار، ج 2، ص 226.
منبع: حکمت عبادات

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید