همسر و اولاد انسان از منظر آیات و روایات

همسر و اولاد انسان از منظر آیات و روایات

خداوند در سوره تغابن: آیات 14 تا 18 می فرماید: «یا أیها الذین آمنوا إن من أزواجکم و أولادکم عدوا لکم فاحذروهم و إن تعفوا و تصفحوا و تغفروا فإن الله غفور رحیم* إنما أموالکم و أولادکم فتنه و الله عنده أجر عظیم* فاتقوا الله ما استطعتم و اسمعوا و أطیعوا و أنفقوا خیرا لأنفسکم و من یوق شح نفسه فأولئک هم المفلحون* إن تقرضوا الله قرضا حسنا یضاعفه لکم و یغفر لکم و الله شکور حلیم* عالم الغیب و الشهاده العزیز الحکیم»؛ اى کسانى که ایمان آورده اید بعضى از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند، از آنها بر حذر باشید، و اگر عفو کنید و صرفنظر نمائید و ببخشید (خدا شما را مى بخشد) چرا که خداوند بخشنده و مهربان است. اموال و فرزندانتان وسیله آزمایش شما هستند، و اجر و پاداش عظیم نزد خدا است. بنا بر این تا آنجا که در توان دارید تقواى الهى پیشه کنید، و گوش دهید و اطاعت نمائید، و انفاق کنید که براى شما بهتر است، و آنها که از بخل و حرص خویشتن مصون بمانند رستگار و پیروزند. اگر به خدا قرض الحسنه دهید آن را براى شما مضاعف مى سازد، و شما را مى بخشد و خداوند شکر کننده و بردبار است. او از پنهان و آشکار باخبر است و او عزیز و حکیم است.

خداوند می فرماید: ای اهل ایمان! بعضی از همسران و بعضی از فرزندان شما دشمنان شما هستند، «فاحذروهم» از آنها بترسید. منظور قرآن کریم چیست؟ «ان من ازواجکم» یعنی بعضی از زنان یا بعضی از شوهران شما. ازواج جمع زوج است. می فرماید بعضی از همسران و بعضی از فرزندان شما دشمن شما هستند. آیا مقصود همین دشمنی ظاهری و کینه توزی است که گاهی زن و شوهر از یکدیگر تنفر پیدا می کنند و دشمن و خصم یکدیگر می شوند به طوری که هر یک می خواهد کاری به ضرر دیگری انجام دهد؟ گاهی پدر و فرزند با یکدیگر تا حدی دشمن می شوند که شمشیر به روی یکدیگر می کشند. آیا قرآن کریم این را می خواهد بگوید؟ این چیزی است که همه مردم درک می کنند. کسی با زنش اختلاف داشته باشد خودش بهتر از دیگران می داند، با بچه اش اختلاف داشته باشد این را بهتر می داند.

مراد قرآن این نیست، بلکه منظور کارهای دشمنانه است در عین اینکه این کارها دوستی است. چون دوست دارند دشمن اند و این آنجاست که دوستی آنها با دوستی خدا تعارض پیدا می کند.

شان نزول آیه این است: مومنی در مکه به رسول اکرم صلی الله علیه و آله ایمان می آورد. خود ایمان آوردن در مکه مستلزم یک سلسله محرومیتهاست. زن و بچه انسان نه از این جهت که با او دشمن هستند، بلکه از باب نصیحت، خیلی دوستانه چیزهایی به او می گویند: رهایش کن، اصلا حلاوت زندگی را از خودت و از ما گرفته ای و ما را دچار ناراحتی و رنج و تعب کرده ای. آن مومن به مرحله ای می رسد که می خواهد مهاجرت کند. مهاجرت شوخی نیست.

مهاجرت یعنی چه؟ یعنی تمام خانمان را درهم ریختن. آن وقت است که همسر می آید گریه کنان به دست و پا می افتد و هزار جور وظیفه و تکلیف شرعی برای آدم درست می کند و فرزند به نوعی دیگر. همسر، بچه شیرین دو ساله خودش را می آورد و می گوید: آخر حیفت نمی آید که این بچه را به امان خدا رها کنی؟ تو که از اینجا بروی دیگر برگشت نداری. شک ندارد که انسان نسبت به خاندان خودش مسؤولیت بزرگی دارد.

این آیه معنایش این نیست که انسان مسؤولیتی را که نسبت به همسر و فرزندان خود دارد فراموش کند ولی این را باید توجه کند که یک مسؤولیت الهی هم هست. آنجایی که یک فرد می خواهد به میدان شهادت برود، آنجا چه؟ ملاحظات خانوادگی در نهایت درجه اهمیت است، ولی اگر پای یک چنین چیزی به میان آمد چطور؟

چند نفر معدود بودند که همسران یا مادرانشان در کربلا بودند:

یکی جوانی است به نام ” وهب “. وقتی نوبتش شد و خواست به میدان برود زنش که تازه عروس بود آمد به دامنش چسبید و گفت: تو که می روی مرا به چه کسی می سپاری؟ اینجاست که فیل به زانو درمی آید. مادرش گفت: پسرجان! مبادا حرف زنت را گوش کنی، تو امروز کار مهمتری داری. شک ندارد که همسر موضوع مهمی است، موضوع کوچکی نیست و وهب مسؤولیت بزرگی در مقابل همسر خود داشت، اما یک مسؤولیت و وظیفه بزرگتری در برابر سیدالشهداء داشت. همین همسر که عشق می ورزد، همان عشقش از آن نظر که جلوی حقیقتی را گرفته است به منزله یک نوع دشمنی است. فرزند هم همین طور است.

قرآن از انسان یک موجود از همه چیز گذشته جز خدا می خواهد، این است که می فرماید: مال شما فتنه است، اولاد شما فتنه است، یعنی بازدارنده هستند. قرآن نمی گوید شما فرزند نداشته باشید یا فرزندانتان را دوست نداشته باشید، احساس مسؤولیت نداشته باشید و یا مال نداشته باشید و اصلا مال خودتان را رها کنید، چنین چیزی نیست. ولی هیچ یک از اینها نباید درحدی باشد که وقتی پای حق و پای خدا و پای تکلیف بزرگتری در میان می آید بتواند پای بند انسان باشد. «قل ان کان اباوکم و ابناوکم و اخوانکم و ازواجکم و عشیرتکم و اموال اقترفتموها و تجاره تخشون کسادها و مساکن ترضونها احب الیکم من الله و رسوله و جهاد فی سبیله فتربصوا حتی یاتی الله بامره والله لایهدی القوم الفاسقین»؛ اگر پدران، فرزندان، برادران، همسران، عشیره، مال و ثروت، شغل و مسکن در نزد شما از خدا عزیزتر هستند، صبر کنید و سر جایتان باشید تا به شما خبر بدهیم. (توبه/24)

ازواج به معنی همسران است. هم شامل زن می شود و هم شامل مرد. این نکته را باید توجه داشت که این که می فرماید بعضی از همسران و فرزندان شما دشمنان شما هستند، منظور این نیست که بعضی از همسران و بعضی از فرزندان شما احساسات دشمنانه نسبت به شما دارند. شکی نیست که چنین چیزی هست؛ یعنی زیاد اتفاق می افتد که همسرانی نسبت به همسران خود و یا فرزندانی نسبت به پدران خود احساسات کینه توزانه دارند، این به جای خود.

بحث آیه قرآن فعلا درباره آن مطلب نیست، بحث درباره این است که گاهی چیزهایی برای انسان به شکلی در می آید که اثر آنها برای انسان مانند اثر دشمن است. سرگرمی خاصی که تو با او داری، با تو آن می کند که یک دشمن می کند. پس در اینجا منظور، آن همسران و فرزندانی که واقعا نسبت به همسران و یا پدرانشان احساسات دشمنانه و کینه توزانه دارند نیست؛ برعکس، مقصود مواردی است که احساسات خیلی دوستانه ای دارند و در شأن نزول آیه هم شخصی از صحابه پیغمبر اکرم را نام می برند که هر وقت تصمیم می گرفت در هجرتی و یا در جهادی شرکت کند یا در کار خیری مشارکت کند، خانواده اش از شدت محبتی که به او داشتند می آمدند در حضورش گریه می کردند تا بالاخره او را از تصمیمش منصرف می کردند. اینها که دشمنش نبودند، بلکه چون خیلی دوستش داشتند مرتب گریه می کردند، ولی رفتار آنها عملا مانند رفتار یک دشمن بود.

پیامبر فرمود: دشمنان شما آنها نیستند که در میدان جنگ با شما مقابله می کنند و با آنها می جنگید و کشته می شوند، بلکه دشمن شما یکی نفس خود شماست که در میان دو پهلوی شما قرار گرفته است و دیگر آن دسته از همسران و فرزندان شما که مانع راه شما می شوند. البته قرآن هم می فرماید که بعضی از همسران و فرزندان شما دشمنان شما هستند نه همه همسران و فرزندان.

در روایتى از امام باقر (ع) مى خوانیم: که در مورد آیه ” إن من أزواجکم …” فرمود: منظور این است که وقتى بعضى از مردان مى خواستند هجرت کنند پسر و همسرش دامن او را گرفتند و مى گفتند: تو را به خدا سوگند که هجرت نکن، زیرا اگر بروى ما بعد از تو بى سرپرست خواهیم شد، بعضى مى پذیرفتند و مى ماندند، آیه فوق نازل شد و آنها را از قبول این گونه پیشنهادها و اطاعت فرزندان و زنان در این زمینه ها بر حذر داشت، اما بعضى دیگر اعتنا نمى کردند و مى رفتند ولى به خانواده خود مى گفتند به خدا اگر با ما هجرت نکنید و بعدا در (دار الهجره) مدینه نزد ما آئید ما مطلقا به شما اعتنا نخواهیم کرد، ولى به آنها دستور داده شد که هر وقت خانواده آنها به آنها پیوستند گذشته را فراموش کنند و جمله و إن تعفوا و تصفحوا و تغفروا فإن الله غفور رحیم ناظر به همین معنى است.
اموال و فرزندانتان وسیله آزمایش

از آنجا که در آیات گذشته فرمان به اطاعت بى قید و شرط خدا و رسولش آمده بود، و از آنجا که یکى از موانع مهم این راه علاقه افراطى به اموال و همسران و فرزندان است در آیات مورد بحث به مسلمان در این زمینه هشدار مى دهد.

نخست مى گوید:” اى کسانى که ایمان آورده اید! بعضى از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند، از آنها بر حذر باشید” (یا أیها الذین آمنوا إن من أزواجکم و أولادکم عدوا لکم فاحذروهم). البته نشانه هاى این عداوت کم نیست گاه مى خواهید اقدام به کار مثبتى همچون هجرت کنید دامان شما را مى گیرند و مانع این فیض عظیم مى شوند، و گاه انتظار مرگ شما را مى کشند تا ثروت شما را تملک کنند، و مانند اینها.

بدون شک نه همه فرزندان چنینند، و نه همه همسران، و لذا در آیه با تعبیر ” من” تبعیضیه، به همین معنى اشاره مى کند که تنها بعضى از آنها چنینند، مراقب آنها باشید.

البته این دشمنى گاه در لباس دوستى است و به گمان خدمت است، و گاه به راستى با نیت سوء و قصد عداوت انجام مى گیرد، و یا به قصد منافع خویشتن. مهم این است که وقتى انسان بر سر دوراهى قرار مى گیرد که راهى به سوى خدا مى رود و راهى به سوى زن و فرزند، و این دو احیانا از هم جدا شده اند، باید در تصمیم گیرى تردید به خود راه ندهد که رضاى حق را بر همه چیز مقدم بشمارد زیرا نجات دنیا و آخرت در آن است.

به همین جهت در آیه 23 سوره توبه مى خوانیم: «یا أیها الذین آمنوا لا تتخذوا آباءکم و إخوانکم أولیاء إن استحبوا الکفر على الإیمان و من یتولهم منکم فأولئک هم الظالمون »؛ ” اى کسانى که ایمان آورده اید پدران و برادرانتان را دوستان خود قرار ندهید اگر آنها کفر را بر ایمان مقدم بشمرند، و هر کس از شما آنها را دوست دارد ظالم و ستمگر است”.

ولى از آنجا که ممکن است این دستور بهانه اى براى خشونت و انتقام جویى و افراط از ناحیه پدران و همسران گردد بلافاصله در ذیل آیه براى تعدیل آنها مى فرماید:” و اگر عفو کنید و صرفنظر نمائید و ببخشید خداوند نیز شما را مشمول عفو و رحمتش قرار مى دهد چرا که خدا غفور و رحیم است” (و إن تعفوا و تصفحوا و تغفروا فإن الله غفور رحیم).

بنا براین اگر آنها از کار خود پشیمان شدند و در مقام عذرخواهى برآمدند، و یا بعد از هجرت به شما پیوستند آنها را از خود نرانید، عفو و گذشت پیشه کنید، همانطور که انتظار دارید خدا هم با شما چنین کند.

در داستان افک “عایشه” در تفسیر سوره نور مى خوانیم: هنگامى که کار شایعه سازان در مدینه بالا گرفت بعضى از مؤمنان که بستگانشان در صف شایعه سازان بودند سوگند یاد کردند که هر گونه کمک مالى را از آنها قطع کنند، آیه 22 همان سوره نازل شد و گفت:” آنها که داراى برترى مالى و وسعت زندگى هستند نباید سوگند یاد کنند که از انفاق نسبت به نزدیکان و مستمندان و مهاجران در راه خدا دریغ نمایند آنها باید عفو کنند و صرفنظر نمایند”: «ألا تحبون أن یغفر الله لکم»؛ ” آیا دوست ندارید خداوند شما را ببخشد”؟!

در اینکه فرق میان “عفو” و “صفح” و “غفران” چیست؟ با توجه به مفهوم لغوى آنها روشن مى شود که سلسله مراتب بخشش گناه را بیان مى کند، زیرا “عفو” به معنى صرفنظر کردن از مجازات است، و “صفح” مرتبه بالاترى است یعنى ترک هر گونه سرزنش، و “غفران” به معنى پوشاندن گناه و به فراموشى سپردن آن است.

به این ترتیب افراد با ایمان در عین قاطعیت در حفظ اصول اعتقادى خویش، و عدم تسلیم در مقابل زن و فرزندانى که آنها را به راه خطا دعوت مى کنند، باید تا آنجا که مى توانند در تمام مراحل از محبت و عفو و گذشت دریغ ندارند که همه اینها وسیله اى است براى تربیت و باز گرداندن آنان به خط اطاعت خداوند.

در آیه بعد به یک اصل کلى دیگر در مورد اموال و فرزندان اشاره کرده، مى فرماید:” اموال و اولاد شما، وسیله آزمایش شما هستند” (ما أموالکم و أولادکم فتنه). و اگر در این میدان آزمایش، از عهده برآئید،” اجر و پاداش عظیم نزد خداوند (از آن شما) خواهد بود” (الله عنده أجر عظیم ).

در آیه گذشته تنها سخن از عداوت “بعضى” از همسران و فرزندان نسبت به انسان بود که او را از راه اطاعت خدا منحرف ساخته، به گناه، و گاهى به کفر مى کشانند، ولى در اینجا سخن از “همه” فرزندان و اموال است که وسیله آزمایش انسانند.

در واقع خداوند براى تربیت انسان، دائما او را در کوره هاى داغ امتحان قرار مى دهد، و با امور مختلفى او را مى آزماید، اما این دو (اموال و فرزندان) از مهمترین وسائل امتحان او را تشکیل مى دهند، چرا که جاذبه اموال از یک سو و عشق و علاقه به فرزندان از سوى دیگر، چنان کشش نیرومندى در انسان ایجاد مى کند که در مواردى که رضاى خدا از رضاى آنها جدا مى شود، انسان سخت در فشار قرار مى گیرد.

تعبیر به “انما” که معمولا براى حصر آورده مى شود نشان مى دهد که این دو موضوع، بیش از هر چیز دیگر وسیله امتحان است، و به همین دلیل در روایتى از امیر مؤمنان على (ع) مى خوانیم که فرمود: «لا یقولن احدکم:” اللهم انى اعوذ بک من الفتنه” لانه لیس احد الا و هو مشتمل على فتنه، و لکن من استعاذ فلیستعذ من مضلات الفتن، فان الله سبحانه یقول:” و اعلموا انما اموالکم و اولادکم فتنه»؛ هیچکس از شما نگوید خداوندا، من به تو پناه مى برم، از امتحان و آزمایش، چرا که هر کس داراى وسیله آزمایشى است (و حداقل مال و فرزندى دارد و اصولا طبیعت زندگى دنیا، طبیعت آزمایش و بوته امتحان است) ولکن کسى که مى خواهد به خدا پناه برد، از امتحانات گمراه کننده پناه برد چه اینکه خداوند مى گوید:” بدانید اموال و اولاد شما وسیله آزمون است”. (نهج البلاغه/حکمت 93)

همین معنى با مختصر تفاوتى در آیه 28 سوره انفال دیده مى شود.

در اینجا بسیارى از مفسران و محدثان نقل کرده اند که روزى رسول خدا (ص) بر فراز منبر مشغول خطبه بود، حسن و حسین (ع) که آن روز دو کودک بودند وارد شدند در حالى که پیراهنهاى سرخى به تن داشتند، گاه به هنگام راه رفتن لغزش پیدا کرده مى افتادند، همین که چشم رسول خدا (ص) به آنها افتاد خطبه خود را قطع کرد و از منبر فرود آمد و آنها را در بغل گرفت، و بر فراز منبر برد، و بر دامان خود نشانید و بعد فرمود: “خداوند عز و جل درست فرموده است که مى گوید: «انما أموالکم و أولادکم فتنه» من هنگامى که نظر به این دو کودک کردم که راه مى روند و مى لغزند، شکیبایى نکردم تا گفتارم را قطع نمودم و آنها را برداشتم، و بعد از آن به خطبه خود ادامه داد.

باید توجه داشت که “فتنه” و آزمایش، گاه آزمون خیر است و گاه آزمون شر، و در اینجا مى تواند آزمون خیر باشد به این معنى که خدا مى خواهد پیامبرش را بیازماید که به هنگام اشتغال به خطبه آنهم بر فراز منبر آیا ممکن است از حال این دو فرزند که جگر گوشه هاى زهرا (ع) هستند و هر کدام در آینده مقام والایى خواهند داشت غافل گردد، یا ابهت و شکوه خطبه مانع از ابراز عاطفه و محبت نخواهد گشت، وگرنه مسلم است که پیامبر (ص) از یاد خدا و انجام مسئولیت سنگین تبلیغ و هدایت به خاطر محبت فرزندان هرگز غافل نمى شد.

و به هر حال این عمل پیامبر (ص) هشدارى بود به همه مسلمانان تا موقعیت این دو فرزند على (ع) و فاطمه (ع) را بشناسند. به همین جهت در حدیثى که در منابع معروف اهل سنت نقل شده مى خوانیم که “براء ابن عازب” (صحابى معروف) مى گوید: «رأیت الحسن بن على على عاتق النبى صلى الله علیه و آله و هو یقول: اللهم انى احبه فاحبه»؛ ” حسن بن على را بر شانه پیامبر (ص) دیدم در حالى که مى فرمود:” خدایا من او را دوست مى دارم تو هم او را دوست بدار”.

در روایات دیگر آمده که گاه حسین (ع) مى آمد و به هنگام سجده بر دوش پیامبر (ص) مى رفت و حضرت مانع او نمى شد! و اینها همه بیانگر عظمت مقام این دو امام بزرگ است.

در آیه بعد به عنوان نتیجه گیرى مى فرماید،” اکنون که چنین است تقواى الهى پیشه کنید آن قدر که در توان دارید، و فرمانهاى او را بشنوید و اطاعت کنید، و در راه او انفاق نمائید که براى شما بهتر است” (فاتقوا الله ما استطعتم و اسمعوا و أطیعوا و أنفقوا خیرا لأنفسکم).

نخست دستور به اجتناب از گناهان مى دهد (چرا که تقوا بیشتر ناظر به پرهیز از گناه است) و سپس دستور به اطاعت فرمان و شنیدنى که مقدمه این اطاعت است و از میان طاعات بخصوص روى مساله انفاق که از مهمترین آزمایشهاى الهى است تکیه مى کند و سرانجام هم مى گوید سود تمام اینها عائد خود شما مى شود.

به هر حال کلمه “من” در جمله “من ازواجکم” تبعیضى است، و معناى “بعضى از همسران شما” را مى دهد، و سیاق خطاب به تعبیر “یا أیها الذین آمنوا” و نیز وابسته کردن دشمنى همسران را به مؤمنین مجموعا علت حکم را مى رساند و مى فهماند که بعضى از همسران مؤمنین که با آنان دشمنى مى ورزند بدان علت مى ورزند که شوهرانشان ایمان دارند، و عداوت به خاطر ایمان جز این نمى تواند علت داشته باشد که این زنان بى ایمان مى خواهند شوهران خود را از اصل ایمان، و یا از اعمال صالحه اى که مقتضاى ایمان است، از قبیل انفاق در راه خدا و هجرت از دار الکفر، برگردانند و منصرف کنند، و شوهران زیر بار نمى روند، قهرا زنان با آنان دشمنى مى کنند، و یا مى خواهند کفر و معصیت هاى بزرگ از قبیل بخل و خوددارى از انفاق در راه خدا را بر آنان تحمیل کنند، چون دوست مى دارند شوهران بجاى علاقه مندى به راه خدا و پیشرفت دین خدا و مواسات با بندگان خدا، به اولاد و همسران خود علاقه مند باشند، و براى تامین آسایش آنان به دزدى و غصب مال مردم دست بزنند.

پس خداى سبحان بعضى از فرزندان و همسران را دشمن مؤمنین شمرده، البته دشمن ایمان ایشان، و از این جهت که دشمن ایمان ایشانند شوهران و پدران را وادار مى کنند دست از ایمان به خدا بردارند، و پاره اى اعمال صالحه را انجام ندهند، و یا بعضى از گناهان کبیره و مهلکه را مرتکب شوند، و چه بسا مؤمنین در بعضى از خواسته هاى زن و فرزند به خاطر محبتى که به آنان دارند اطاعتشان بکنند، و به همین جهت در آیه شریفه مى فرماید: از این گونه زنان و فرزندان حذر کنید، و رضاى آنها را مقدم بر رضاى خدا نگیرید. “و إن تعفوا و تصفحوا و تغفروا فإن الله غفور رحیم”.

سه جمله “تعفوا”، و “تصفحوا” و “تغفروا” مى خواهند مؤمنین را تشویق کنند به اینکه اگر زن و فرزندانشان آثار دشمنى مذکور را از خود بروز دادند، صرفنظر کنند، و در عین حال بر حذر باشند که فریب آنان را نخورند.” فإن الله غفور رحیم”، اگر منظور از مغفرت و رحمت مغفرت و رحمت خاصه الهى باشد آن مغفرت و رحمتى که تنها به مؤمنین مى رسد به همانهایى که در آیه مورد بحث مخاطب به خطابهاى “تعفوا” و “تصفحوا” و “تغفروا” هستند و معنا این باشد که اگر شما مؤمنین از خطا و دشمنى زنان و فرزندان خود چشم پوشى کنید، خداى تعالى هم با شما به مغفرت و رحمت خود معامله مى کند، در این صورت جمله مورد بحث وعده جمیلى به مؤمنین است در برابر رفتار صالحى که کرده اند، هم چنان که در آیه زیر همین وعده را به مؤمنین صاحب عفو و صفح داده، مى فرماید:” و لیعفوا و لیصفحوا أ لا تحبون أن یغفر الله لکم”.

و اگر منظور مغفرت و رحمت عام الهى باشد، بدون اینکه مقید به مورد خطاب باشد، در این صورت دیگر جمله مورد بحث وعده نخواهد بود، بلکه مى خواهد بفرماید: اگر مؤمنین چنین کنند خود را به صفات خدا متصف و به اخلاق خدایى متخلق کرده اند، چون خدا هم غفور و رحیم است. انما أموالکم و أولادکم فتنه و الله عنده أجر عظیم، کلمه” فتنه” به معناى گرفتاریهایى است که جنبه آزمایش دارد، و آزمایش بودن اموال و فرزندان به خاطر این است که این دو نعمت دنیوى از زینت هاى جذاب زندگى دنیا است، نفس آدمى به سوى آن دو آن چنان جذب مى شود که از نظر اهمیت همپایه آخرت و اطاعت پروردگارش قرار داده، رسما در سر دو راهى قرار مى گیرد، و بلکه جانب آن دو را مى چرباند، و از آخرت غافل مى شود، هم چنان که در جاى دیگر فرمود: “المال و البنون زینه الحیاه الدنیا”؛ مال و فرزندان زینت زندگی دنیایند. (کهف/46) و تعبیر آیه مورد بحث کنایه از نهى است، مى خواهد از غفلت از خدا به وسیله مال و اولاد نهى کند، و بفرماید: با شیفتگى در برابر مال و اولاد جانب خدا را رها نکنید، با اینکه نزد او اجرى عظیم هست.
روایتى در باره دشمن بودن بعضى از همسران و فرزندان

در تفسیر قمى در روایت ابوجارود از امام باقر (ع) روایت شده که در ذیل آیه “إن من أزواجکم و أولادکم عدوا لکم فاحذروهم” فرموده: این آیه راجع به مسلمانانى است که وقتى مى خواستند از وطن کافرنشین خود به دار هجرت مهاجرت کنند، زن و فرزندشان دست به دامنشان انداخته، از رفتن بازشان مى داشتند، و مى گفتند: تو را به خدا سوگند مى دهیم که از ما دست بر مدار که بعد از رفتنت از بین خواهیم رفت، بعضى از مسلمانان تسلیم خواسته زن و فرزند خود مى شدند، و در دار الکفر مى ماندند، و آیه شریفه آنان را از چنین زن و فرزندانى بر حذر داشته، از اطاعت آنان نهى مى فرماید، بعضى دیگر از مسلمانان تسلیم نمى شدند، و راه خدا را پیش گرفته از زن و فرزند دست بر مى داشتند، و مى گفتند: به خدا سوگند اگر شما با من هجرت نکنید، و خداى تعالى روزى بین من و شما در دار الهجره جمع کرد، دیگر کارى به کارتان نخواهم داشت، و تا ابد سودى به شما نخواهم رساند.

ولى خداى تعالى دستور داد بعد از آنکه در دار هجرت به زن و فرزند خود رسیدند از سوگند خود صرفنظر نموده، به بهترین وجهى با آنان برخورد نمایند، و صله رحم را رعایت کنند.” و إن تعفوا و تصفحوا و تغفروا فإن الله غفور رحیم”.

این معنا در الدر المنثور هم از عده اى از صاحبان کتب حدیث از ابن عباس روایت شده. و در الدر المنثور است که ابن مردویه از عباده بن صامت و عبدالله بن ابی أوفى، از رسول خدا (ص) نقل کرده اند که در تفسیر جمله “ا نما أموالکم و أولادکم فتنه” فرموده اند: براى هر امتى، فتنه اى است، و فتنه امت من که به وسیله آن آزمایش مى شوند مال است.

مطالب مشابه

دیدگاهتان را ثبت کنید